محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798123813
خوابیدن با لالایی گلولهها!
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
خاطرهای از مستندساز جوان ایرانی در عراق
خوابیدن با لالایی گلولهها! ماجد نیسی مستند ساز جوان نوشت:«با سقوط جرفالصخر، زیارت اربعین امام حسین (ع) خیلی شلوغتر از سالهای قبل شد. دیگر نه خبری از داعش بود و نه از راکتهایش. مسیری که 13 سال بود صدها زائر در آن شهید میشدند، امسال هیچ اتفاقی برایش نیفتاد و همه برای اربعین پیاده به کربلا آمدند!».
به گزارش فرهنگ نیوز، ماجد نیسی، جوان مستندساز ایرانی زاده استان خوزستان، این روزها در عراق و خط مقدم نبرد علیه داعش به سر میبرد و فیلمهای بسیاری از صحنههای زندگی و جنگ در عراق ضبط کرده است. هفته نامه همشهری جوان در جدیدترین شماره خود خاطره بسیار جذاب و تکاندهندهای را به قلم این مستندساز جوان منتشر کرده که خواندنش خالی از لطف نیست.
متن کامل خاطره ماجد نیستی از حضور در خط مقدم مبارزه علی داعش در عراق به شرح ذیل است.
«ماه محرم امسال نزدیک بود. داعش به 30 کیلومتری کربلا رسیده بود. منطقه جرفالصخر دست داعش بود. هر سال تعداد زیادی از زائران امام حسین (ع) موقع عبور از این منطقه به دست القاعده کشته میشدند.
اما امسال فرق داشت. داعش میخواست قتل عام کند. حالا دیگر راکتهایش به کربلا هم میرسید. همه میدانستند که این بار کشتار بزرگی در راه است... فتوای جهاد هم از طرف آیتالله سیستانی داده شده بود. تیپ مردمی علی اکبر که وابسته به عتبه حسینی بود و تیپ القارعه به سختی توانسته بودند خاکریزی در جنوب جرفالصخر درست کنند. چند تیپ مردمی دیگر نیز مثل کتائب حزبالله و عصائب اهل حق و بدر و ... توانسته بودند شرق و غرب جرف الصخر را مهار کنند. اما راکتها را چه کار باید میکردند؟
چند روزی به محرم مانده بود که من نیز به خاکریز جنوبی خط مقدم رفتم و با تیپ القارعه همراه شدم. فرمانده تیپ، جوانی حدودا 35 ساله بود، گروهش همه جوانانی 17 تا 30 ساله بودند. تمامی این جوانها هر سال ماه محرم در «موکب» یا همان تکیه خودمان به زائرین سرویس میدادند و حالا تکیه و دانشگاه و مدرسه را رها کرده و اسلحه دست گرفته و به خاکریز چسبیده بودند. چند ماهی میشد که در این منطقه بودند. اما هنوز دولت حقوقی به آنها نداده بود و خیلیهاشان پول خرید شارژ سیم کارت اعتباری را نیز نداشتند. چند درهم برای اعتباری تلفنی تا با خانوادههایشان تماس گرفته و صحبت کنند. در شرایط جنگ و به خصوص در چنان شرایطی، تماسی هر چند کوتاه با خانواده، حکم خونی تازه را دارد در رگهای بیرمق آدمی. در عراق جوانها زود ازدواج میکنند و زود هم بچهدار میشوند. اینکه به خانواده میس کال بزنی و بعد آنها به تو زنگ بزنند تا بتونی صدای زن و بچه یا مادرت را بشنوی و دقایقی لبخند روی صورتت بماند، تبدیل شده به یک فرهنگ، از آنجا که کار من مستندسازی است و باید فیلمم را میساختم، فکر کردم باید کسی را برای محافظت من بگذارند که فرهنگی باشد. رسول شد محافظ من. او حدود 25 سال داشت و شاعر و بازیگر تئاتر بود. شبها پشت خاکریز جمع میشدیم. آتش روشن میکردیم،چای تازه دم مینوشیدیم. رسول شعرهایش را میخواند و بقیه با دست همراهیاش میکردند. همیشه در شعرهایش از آدمهای توی خاکریز اسم میآورد و این هیجان بیشتری به بچهها میداد. فاصله ما با داعش خیلی کم بود. آنها هم بلندگوهایشان را راه میانداختند و شعرا میدادند. امیر هم جوان حدودا 23 سالهای بود که صدایی بم داشت. او هم میرفت روی خاکریز و برای داعشیها رجز میخواند. هر چه بهش میگفتم امیر بیا پایین، الان تک تیرانداز داعشیها تو را میزند. قبول نمیکرد و میگفت: «وقتی ببینند که من از آنها نمیترسم آنها از من میترسند» تقریبا هر شب؛ سر شب همین داستان را داشتیم. سید جعفر یک طلبه حوزه علمیه نجف بود. کمتر از 30 سال داشت و وقتی دست زدن بچهها از حد مجاز بیشتر میشد، شروع میکرد به صلوات فرستادن. او معاون تیپ بود، همین که میرفت تا به جاهای دیگر سر بزند، بچهها باند ضبط صوت را میآوردند و موسیقی های حماسی را که برای نبرد با داعش ساخته شده بودند میگذاشتند و صدا را تا آخرین حد ممکن بالا میبردند. البته موسیقیها مجاز بود و حماسی. یادم هست شب عملیات پشت خاکریز آن قدر صدا زیاد و روحیه جوانها بالا بود که من هم با دوربین روشن در حین فیلمبرداری با آنها شادی میکردم. همان زمان یک خمپاره خودر کنار ما، اما این قدر صدای باند زیاد بود که صدای خمپاره را نشنیدیم و ادامه دادیم تا اینکه سید جعفر با عصبانیت آمد و ضبط را خاموش کرد و توضیح داد که چه اتفاقی رخ داده و نزدیک بوده فاتحه همه ما خوانده شود!
عملیات ساعت هفت صبح شروع شد و از خاکریز رد شدیم. ساعت شروع عملیان یک دفعه اعلام شد و رسول که محافظ من بود، فراموش کرد با خود اسلحه بیاورد. تک پایه فیلمبرداری من دستش بود، همش با خنده میگفت: «داعش اگر این را دستم ببیند فکر میکند یک اسلحه فوق پیشرفته است» نمیتوانست برگردد و اسلحه بیاورد چون گروهی به عنوان خط باز کن وارد شده بودند. آنها باید مینهایی را که داعش کاشته بود باز میکردند تا بقیه بتوانند عبور کنند. از بچههایی که من همراهشان بودم سید جعفر، امیر و علی هم بودند. من همیشه فکر میکردم سید جعفر از آن آخوندهایی است که فقط حرف میزند و روحیه میدهد اما پای جنگ که برسد سر و کلهاش پیدا نمیشود. اما دقیقا برعکس تصورم بود. او در اول صف حرکت میکرد اجازه نمیداد کسی از او جلوتر برود. باید خیلی آرام و بیسر و صدا حرکت میکردیم تا داعش متوجه حضورمان شود؛ چرا که ما در زمینهای تحت سیطره داعش بودیم. حدود 200 متر آمدیم جایی که بودیم نخلستان انبوهی بود به طوری که خیلی وقتها نور آفتاب را هم به سختی میشد دید. موشکها از یک مقر فرماندهی که چند کیلومتر عقبتر بود، شلیک شدند و مواضع داعش را میزدند و معمولا در فاصله 200، 300 متری ما به مواضع داعش میخوردند و منفجر میشدند. من خیلی ترسیده بودم و به خود گفتم: «عجب غلطی کردم آمدم» اما سید جعفر آن را دید آمد و به من روحیه داد. بعد به خودم گفتم: «ماجد تو برای همین کار آمدهای. فرق تو با جوانها چیست؟» این بود که ترسم کمکم از بین رفت و قدرت پیدا کردم تا فیلمبرداری کنم. هر کدام پشت نخلی پناه گرفته بودیم و رسول هم با من بود. به یکباره دیدیم از چهار طرف تیراندازی به سمت ما آغاز شد. انگار داعشیها منتظر بودند ما به یک نقطه مشخص برسیم و بعد تیراندزای کنند. گلوله بودند که از بالای سرمان رد میشد من مثل گربه کارتون تام و جری وقتی غلتک از روش رد میشد، روی زمین صاف و پهن میشد، همانطور شده بودم و احساس میکردم قطر بدنم شده یک سانتیمتر! از ترس نمیدانستم چه کار باید بکنم! و همین طور گلوله بود که انگار داشت سمفونی مرگ را مینواخت. یک باره رسول که محافظم بود ، با خنده گفت «ماجد من یک چرتی بزنم،وقتی که تیراندازی اینها تمام شد من را بیدار کن». باور کنید اگه پتک داشتم در آن لحظه چنان میکوبیدم بر سرش که ... برایم عجیب بود، اما همه بچهها خونسرد بودند و انگار محاصره شدن برای آنها اتفاقی طبیعی بود. به خودم گفتم این که دیوانه است،اما نبود، چون او قبلا هم در این موقعیتها بود و تجربه داشت. هیچ کدام از بچههایی که همراهشان بودم تیراندازی نمیکردند.
تیراندازی چند دقیقهای طول کشید اما برای من انگار سالها گذشت. بعد تیراندازی سبکتر شد. فکر کردم که رسول اسلحه ندارد و همه چیز را به شوخی گرفته است. بروم خودم را برسانم پیش سید جعفر که میدیدم چه شجاعتی دارد و من هم کمی از انرژی او روحیه بگیرم. سینهخیز خودم را به او رساندم. دو تا نخل جلوتر از من بود. به من میخندید و میگفت: «این سیمهای رنگی را میبینی توی این مسیر؟ اینها همه سیمهای مین است. مواظب باش که پا روی آنها نگذاری.» گفت:«هر یک متر اینجا مین گذاشتهاند و باید مواظب باشی و وقتی راه میروی، زیر پایت را خوب ببینی» بعد عمامه سیاه رنگش را از سر برداشت و بوسید و زد به پیشانیش و گذاشت روی سرش و گفت: «محافظ ما در این زمینه، فقط عمامه پیغمبره» من تازه دوزاریم افتاد. تا آن لحظه فکر میکردم اینها یک سری جوان پرانرژی هستند که از روی جوانی به میدان جنگ آمدهاند و واقعا دیوانهاند. اما بعد از این کار سید جعفر به عمق اعتقادشان پی بردم. فهمیدم چرا رسول میخواست در میان آن همه تیر چرت بزند! زمینی که در آن بویدم آن قدر مین داشت که انگار محصول کشاورزی این منطقه فقط مین بود. علی هم که واقعا حدود 20 سال بیشتر نداشت، تخریبچی بود و تخصص داشت در باز کردن مین. او قبل از داستان داعش در سوریه بود و آنجا میجنگید و بعد از حمله داعش، برگشته بود به عراق ... او حتی یک کاتر هم همراه نداشت و با دست خالی و بعضی وقتها با استفاده از دندان مینها را خنثی میکرد. می فهمید وقتی میگویم با دست خالی و دندان مین خنثی میکرد، چه میگویم؟ طی مدتی که بین نخلها بودیم، تعداد زیادی مین را خنثی کرد. سید جعفر هم هیچ دوره نظامیای ندیده بود و بعد از فتوای جهاد، حوزه را رها کرده و آمده بود جنگ با داعش. اما بدون اغراق بگویم طوری بود که انگار سالهاست یک فرمانده نظامی است. او کار با همه اسلحهها را توی همان خاکریز یاد گرفته بود. اما مثل یک فرمانده واقعی در میدان جنگ بچهها را هدایت میکرد. روز اول عملیات، مصادف بود با روز اول محرم و بچهها حدود یک کیلومتری از سمت جنوب جرف الصخر پیشروی کرده بودند. فردای عملیات، جرفالصخر توسط بچهها از دست داعش آزاد شد و یک تکیه همانجا راهاندازی کردند... حالا همه بچههایی که تکیههایشان را رها کرده بودند، صاحب تکیه شده بودند و رسول هم برایشان مداحی میکرد و بقیه هم همینطور... با سقوط جرفالصخر، زیارت اربعین امام حسین (ع) خیلی شلوغتر از سالهای قبل شد. دیگر نه خبری از داعش بود و نه از راکتهایش. مسیری که 13 سال بود صدها زائر در آن شهید میشدند، امسال هیچ اتفاقی برایش نیفتاد و همه برای اربعین پیاده به کربلا آمدند!
93/12/10 - 19:26 - 2015-3-1 19:26:17
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]
صفحات پیشنهادی
خاطرهای از مستندساز جوان ایرانی در عراق خوابیدن با لالایی گلولهها!/ روایتی تکاندهنده از آزادسازی جرفالصخر
خاطرهای از مستندساز جوان ایرانی در عراقخوابیدن با لالایی گلولهها روایتی تکاندهنده از آزادسازی جرفالصخرماجد نیسی مستند ساز جوان نوشت با سقوط جرفالصخر زیارت اربعین امام حسین ع خیلی شلوغتر از سالهای قبل شد دیگر نه خبری از داعش بود و نه از راکتهایش مسیری که 13 سال بود- لالایی نوازنده اتریشی در جشنواره فجر
لالایی نوازنده اتریشی در جشنواره فجر تهران - ایرنا - نوازنده اتریشی که در سی امین جشنواره بین المللی موسیقی فجر از نواهای لالایی در ساخت و اجرای قطعات موسیقایی خود استفاده کرد گفت بزرگترین اعجاز موسیقی ارتباط مستقیم و بدون کلام آن با مخاطبان جهانی است اولریش درکسلر روز سه شنببهترین حالت برای خوابیدن چیست ؟
بهترین حالت برای خوابیدن چیست یک دکترای تخصصی فیزیوتراپی خوابیدن به پشت را بهترین حالت برای خواب عنوان کرد به گزارش نامه نیوز دکتر محمدباقر شمسیپور تصریح کرد در حالت خوابیدن به پشت بدن بیشترین تماس را با تکیهگاه خود داشته و همین امر موجب میشود تا فشار وزن بر روی تمامبهترین حالت خوابیدن
دکتر محمدباقر شمسیپور بهترین حالت خوابیدن یک دکترای تخصصی فیزیوتراپی خوابیدن به پشت را بهترین حالت برای خواب عنوان کرد به گزارش سرویس علمی جام نیوز به نقل از ایسنا دکتر محمدباقر شمسیپور تصریح کرد در حالت خوابیدن به پشت بدن بیشترین تماس را با تکیهگکارهای مفید قبل از خوابیدن بچه
سعی کنید به کودکتان قبل از خوابیدن یک میان وعده مناسب که ارزش تغذیه ای خوبی داشته باشد بدهید سید مرتضی صفوی متخصص تغذیه گفت به طور معمول مصرف حبوبات و غلات مختلف همچون عدس ماش و انواع لوبیا برای کودکان توصیه میشود مصرف این مواد غذایی به دلیل پروتئین و مواد معدنی موجود در آعوارض اجبار اطفال به خوابیدن در عصر
اگر کودکتان در طول روز خوابش نمی آمد سعی نکنید به اجبار و زور وی را وادار به خوابیدن کنید چون هرچه در روز بخوابد از ساعت خواب شبانه اش کاسته می شود پزشکان در این بررسی دریافتند کودکان بالای دو سال که در طول روز چرت کوتاهی میزنند معمولا شبها دیرتر به خواب میروند و در نهایت نسارمغانی که خوب خوابیدن در جوانی، برایتان خواهد داشت
پژوهشگران آمریکایی ارمغانی که خوب خوابیدن در جوانی برایتان خواهد داشت تحقیقات صورت گرفته توسط پژوهشگران آمریکایی نشان میدهد کیفیت خواب در دوران جوانی و میانسالی به تقویت حافظه و یادگیری در دوران سالمندی کمک میکند به گزارش سرویس علمی جام نیوز به نقل از ایسنا خواب عمیخوابیدن در طول روز ممنوع!
خوابیدن در طول روز ممنوع دستیار تخصصی طب سنتی گفت خواب روز بیماریزاست و افراد باید آرام آرام خواب روز را ترک کنند به گزارش فرهنگ نیوز مریم مقیمی دستیار تخصصی طب سنتی ایران درباره خواب اظهار داشت در طب جدید خواب مورد غفلت قرار میگیرد و پزشک از بیمار درباره نحوه خوابیدخوابیدن بیش از ۸ ساعت خطرناک است!
محققان هشدار دادند خوابیدن بیش از ۸ ساعت خطرناک است شناسهٔ خبر 2508318 یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۹ ۰۴ دانش و فناوری > علم و دانش مطالعات اخیر محققان انگلیسی نشان می دهد افرادی که بیش از ۸ ساعت در طول روز می خوابند با خطر ابتلا به سکته مغزی روبرو هستند به گزارش خبرگزاری مهر-خوابیدی بدون لالایی و قصه
خوابیدی بدون لالایی و قصه در حدیثی که از حضرت علی ع نقل شده آمده است که رساترین پندها عبرت گرفتن از آرامگاههای مردگان است اما چون به گورستان بهشت رضا درآیی و به قطعه کودکان این آرامگاه برسی حسی دیگر بر عبرت و زنهار میچربد تاسف و تاثر کودکانی نوگلانی طفلکانی فرشتگانی چپنج پدیده عجیب هنگام خوابیدن!
پنج پدیده عجیب هنگام خوابیدن زمانی که در خواب به سر میبریم مانند سایر زمانهای زندگی پدیدههای عجیب خاص خودش را دارد در اینجا به پنج پدیده عجیب که ممکن است هنگام خوابیدن شما رخ دهد میپردازیم 1 فلج خواب بدن ما هنگام خواب با حرکت آهسته چشم بدن در خواب REM اساسا در حالتی ش-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها