تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):از حسـد ورزى به یکـدیگـر بپـرهیزیـد، زیـرا ریشه کفـر، حسـد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798097614




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائی
با استفاده از دانش اصول فقه، هیئت انشایی امر به‌معنای وجوب و نهی به‌معنای حرمت است و مطابق آن، آیات تفسیر می‌شود. براساس دانش اصول فقه، برخی از جملات، معنای التزامی و مدلول سیاقی دارد و مطابق آن، آیات تفسیر می‌شود.

خبرگزاری فارس: نقش دانش اصول فقه در تفسیر قرآن از دیدگاه علامه طباطبائی



بخش دوم و پایانی 4-1-2-3. معنای کلی واژه برخی از واژگان دارای معنای کلی هستند که بر افراد گوناگون صدق می‌کنند.65 مشهور بین دانشمندان اصول آن است که در زبان عربی صیغه‌ها و واژگان خاصی برای عام وجود دارد.66 براساس قول مشهور، هرگاه لفظ و صیغه‌ای به کار رود که نسبت به آن ادعای عموم شده است، حقیقت در عموم است و بدون هیچ قرینه بر آن دلالت می‌کند و حمل بر خصوص، نیازمند قرینه است. واژگانی که بر عموم دلالت می‌کنند، عبارت‌اند از: 1. کلّ؛ 2. جمیع؛ 3. أیّ؛ 4. نکره در سیاق نفی؛ 5. نکره در سیاق نهی؛ 6. جمع معرّف به لام جنسیت؛ 7. جمع مضاف. برای رعایت اختصار در اینجا تنها به دو مورد از آنها اشاره می‌کنیم. الف. جمعِ دارای الف و لام جنس بر عموم چیزهایی دلالت می‌کند که عنوان آن جمع، صلاحیت انطباق بر آن داشته باشد؛67 ب. لفظ «کلّ» نیز بر عموم لفظی که بعد از آن قرار دارد، دلالت می‌کند.68 برای مثال، واژة «العلماء» بر هر عالمی صدق می‌کند و «کلّ انسان» بر تمام چیزهایی که لفظ «انسان» صلاحیت انطباق بر آن داشته باشد، دلالت می‌کند. علامه طباطبائی در ذیل آیة «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها» (بقره: 31) می‌فرمایند: «الاسماء» در این آیه، جمع دارای الف و لام است و براساس آنچه تصریح کرده‌اند، عموم را افاده می‌کند. افزون بر آن، با «کُلَّها» تأکید شده است. بنابراین، منظور از الاسماء، هر اسمی است که بر مسمّی واقع شود.»69 5-1-2-3. معنای مطلق واژه و جمله مطلق در لغت از اطلاق به‌معنای ارسال و شمول است70 و در فقه و اصول نیز به همین معنا است.71 ازاین‌رو، منظور از معنای مطلق، معنایی است که بر افراد و مصادیق گوناگون صدق می‌کند. برای مثال، معنای کلمة «فرزند» بر هر فرد از فرزندان دلالت می‌کند، چه دختر و چه پسر. میان مطلق و عام تفاوت‌هایی ذکر شده است؛72 همچنین اطلاق هنگامی شکل می‌گیرد که مقدماتی برای آن وجود داشته باشد73 که برای رعایت اختصار از ذکر آنها صرف‌نظر می‌کنیم.با توجه به اینکه اطلاق در مفرد و جمله صدق می‌کند، به بیان جداگانة هریک می‌پردازیم. الف. اطلاق مفرد برخی از واژگان، مطلق‌اند و بر امر شایع در جنس خود دلالت می‌کنند،74 همان‌گونه که کلی بر مصادیق خود انطباق دارد؛75 مانند کلمة «انسان» که بر همة افراد از جنس انسان دلالت می‌کند.علامه طباطبائی در تفسیر از این قاعده بسیار بهره برده‌اند. برای مثال، در ذیل «لَیْسَ لَهُ وَلَدٌ» (نساء: 176) می‌فرمایند:«ظاهر ولد، اعم از مرد و زن است، براساس آنچه که اطلاق ولد آن را افاده می‌کند».76 ب. اطلاق جمله افزون بر وجود اطلاق در مفرد، جمله نیز ممکن است مطلق باشد77 و بر مصادیق گوناگون صدق کند. علامه طباطبائی در ذیل آیة «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ یُرْسِلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ وَلِیُذِیقَکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ....» (روم: 46) می‌فرمایند: «مراد از اذاقه [چشاندن] رحمت، دادن انواع نعمتی است که با وزیدن باد حاصل می‏شود؛ مانند بارور ساختن درختان، دفع عفونت‌ها، صاف کردن هوا و مانند آن از چیزهایی که اطلاق جمله شامل آن می‌شود».78 6-1-2-3. عدم تعدد معنای واژه در یک کاربرد میان دانشمندان اصول این سؤال مطرح است که آیا ممکن است لفظ در یک کاربرد، معانی گوناگونی به صورت مستقل داشته باشد؟ به عبارت دیگر، می‌توان در یک کاربرد بیش از یک معنا (حقیقی یا مجازی) به‌طور مستقل و جداگانه اراده79 کرد و لفظ را در همة آنها به‌طور مستقل و جداگانه به کار برد؛ مانند آنکه از لفظ «عین» چندین معنا را به‌طور جداگانه اراده کنیم و این لفظ را برای همة آنها به کار بریم؟ دانشمندان اصول در این باره سه دیدگاه ارائه داده‌اند: 1. مشهور بین دانشمندان اصول،80 به‌ویژه متأخران، آن است که استعمال یک لفظ در بیش از یک معنا عقلاً و عرفاً امکان ندارد.81 قول دوم آن است که چنین استعمالی عقلاً ممکن، ولی عرفاً ممتنع است.82 قول سوم آن است که چنین استعمالی عقلاً و عرفاً ممکن است و این مسئله در سخنان شاعران و بلیغان واقع شده است.83 حضرت آیت‌الله جوادی آملی از مفسران معاصر عقیده دارند که اگر دلایل امتناع استعمال لفظ در بیش از یک معنا تمام باشد، دربارة اراده و کاربردهای انسان‌های عادی است، لکن در مورد خدای متعال تمام نیست.84 اما علامه طباطبائی هم‌نظر با دیدگاه اول به امتناع استعمال لفظ در بیش از یک معنا در کتاب اصول خویش تصریح می‌کنند.85 ایشان این مبنا را در تفسیر آیات در نظر دارند و آیات را طوری تفسیر می‌کنند که استعمال لفظ در بیش از یک معنا لازم نیاید. البته ایشان با اخذ مفهوم کلی و جامع از آیات، موارد زیادی را که برخی از مفسران از قبیل استعمال لفظ در بیش از یک معنا می‌شمارند، در این مقوله قرار نمی‌دهند. 7-1-2-3. سیاق یکی از راه‌های مهم کشف معنای واژه از میان معانی گوناگون آن، توجه به قراین داخلی سخن (کلمات پیوسته) است که در اصول فقه و تفسیر، «سیاق» نامیده می‌شود. ازاین‌رو، از راه کلمات پیوستة گوینده، می‌توان به معنای سخن او پی برد. این امر در فهم متون دینی نقش فراوانی دارد و بسیاری از ابهامات سخن را حل می‌کند. مرحوم علامه طباطبائی نیز بسیار از سیاق برای کشف معنا استفاده می‌کنند و بهره گیری از سیاق یکی از قواعد مهم تفسیر نزد ایشان به‌شمار می‌رود.86 ازاین‌رو، به توضیح کوتاه آن می‌پردازیم. «سیاق» از ریشة «سوق»87 به‌معنای راندن است.88 همچنین به‌معنای جان کندن، مهر و کابین، طرز، طریقه، روش، علم حساب و نوشتن حساب به کار می‌رود.89 با آنکه دانشمندان فقه و اصول و تفسیر فراوان از قاعدة سیاق بهره برده‌اند، غالباً تعریف دقیقی از آن ارائه نکرده‌اند. شهید صدر از دانشمندان متأخر اصولی سیاق را به‌گونه‌ای تعریف نموده‌اند،90 که مورد اشکال واقع شده است.91 برخی از نویسندگان معاصر تعاریف دیگری ارائه کرده‌اند.92 با رفع اشکال از تعریف شهید صدر می‌توان گفت:«سیاق، ساختاری است که بر واژگان پیرامون یک واژه و جمله سایه می‌افکند، به‌گونه‌ای که آن واژگان با یکدیگر سخن به‌هم‌پیوسته و سازگاری را تشکیل می‌دهند». واژگان در این تعریف، چنان‌که می‌تواند واژگان گوناگون جمله‌ای باشد که واژة مورد نظر در آن قرار دارد، می‌تواند واژگان جمله‌های قبل یا بعد باشد و در نتیجه واژگان می‌تواند شامل چندین جمله شود. مرحوم علامه با بهره‌گیری فراوان از سیاق، معارف گسترده‌ای را از قرآن به ارمغان آورده‌اند که به نمونه‌ای از آن اشاره می‌شود. از نظر ایشان مخاطب آیة «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ» (انفطار: 6) با توجه به سیاق آیه که تکذیب دین را به مخاطب إسناد می‌دهد و می‌فرماید: «بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ» (انفطار: 9) فردی است که روز جزا را تکذیب می‌کند.93 بر این اساس، نظر برخی از مفسران که مخاطب و منظور از «الْإِنْسانُ»، را جنس انسان و آن را شامل کافر و مؤمن دانسته‌اند،94 ناتمام است. 2-2-3. قواعد شناخت مراد خدای متعال از واژگان و جمله‌های قرآن کریم برای کشف معانی واژگان و جمله‌ها افزون بر توجه به مدلول استعمالی باید مراد جدی را نیز در مد نظر قرار داد. برخی از مهم‌ترین قواعد مربوط به شناخت مراد جدی از دیدگاه علامه عبارت‌اند از: 1-2-2-3. ارادة معنای ظاهری بیشتر واژگان و جمله‌ها دارای معنای ظاهری هستند، برحسب سیرة عقلا در صورت نبود قرینه بر ارادة معنای غیرظاهری، همان مراد جدی گوینده محسوب می‌شود.95ارادة معنای ظاهری دارای اقسام ذیل است: ارادة معنای حقیقی، ارادة معنای عام واژه، ارادة معنای مطلق واژه و ارادة عدم تقدیر. در اینجا تنها به ذکر ارادة عدم تقدیر می‌پردازیم. هرگاه در سخن احتمال تقدیر داده شود و دلیلی بر تقدیر وجود نداشته باشد، اصل، عدم تقدیر است.96 براساس روش عقلایی یادشده، در صورت نبود قرینه بر تقدیر، ظاهر سخن مراد گوینده به‌شمار می‌رود، بدون اینکه تقدیری در نظر گرفته شود. این قاعده در فهم قرآن کاربرد وسیعی دارد.علامه طباطبائی از این قاعده بهرة وافری برده‌اند. برای مثال در آیة «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَه‏» (زلزال: 7-8) برخلاف کسانی که کلمة «جزاء» را در تقدیر گرفته و مراد از دیدن عمل را دیدن جزای عمل تلقی کرده‌اند،97 مفاد آیه را دیدن خود عمل می‌دانند.98 2-2-2-3. ارادة معنای خاص از واژة عام پیش‌تر گفتیم برخی از واژگان بر معنای عام دلالت می‌کنند. ولی گاهی به کمک قرینه روشن می‌شود از واژه‌ای عام معنای خاص اراده شده است. این موضوع در اصطلاح اصول فقه «تخصیص» نامیده می‌شود. تخصیص به‌معنای خارج نمودن بعضی از افراد از شمول حکم عام است، بعد از آنکه لفظ عام به خودی خود شامل آنها است.99 به نظر بیشتر دانشمندان اصول می‌توان با کمک دلیل دیگر، از واژة عام معنای خاص اراده کرد. تخصیص عمومات قرآن با آیات دیگر و با روایات در همین راستا است.100 که در ادامه به هر دو می‌پردازیم: الف. کشف ارادة معنای خاص از واژة عام با کمک آیات منطوق،101 مفهوم موافق102 و مخالف آیات دیگر103 می‌تواند قرینة ارادة معنای خاص از واژة عام باشد. ازجمله نمودهای تفسیر قرآن به قرآن در المیزان، کشف ارادة معنای خاص از واژة عام(تخصیص عام) با کمک آیات دیگر است. برای مثال، با توجه به اینکه واژة «فَساداً» در آیة «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلا فَساداً وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (قصص: 83) که نکره در سیاق نفی و عام است و هرگونه فساد، اعم از گناه بزرگ و کوچک، را شامل می‌شود مفاد آیه چنین خواهد بود که سرای آخرت، ویژة کسانی است که از هر گناهی اعم از صغیر و کبیر اجتناب می‌کنند، اما علامه برآن‌اند که این عام با آیه‌ای دیگر تخصیص خورده است:«آیه عام است و آیة «إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً» (نساء: 31) آن را تخصیص می‌زند».104 و مراد از «فساداً» در آیة نخست، معصیت کبیره است. ب. کشف ارادة معنای خاص از واژة عام با کمک روایات به نظر بیشتر دانشمندان اصول، تخصیص عام قرآنی با خبر امکان‌پذیر است و در نتیجه ارادة معنای خاص از واژة عام با کمک خبر متواتر105 یا خبر واحد معتبر روشن می‌شود.106 با اینکه علامه طباطبائی بر تفسیر قرآن به قرآن تأکید دارد، از روایات اهل‌بیت(ع) چشم‌پوشی نمی‌کند. ایشان در موارد گوناگون بر ضرورت بهره‌گیری از روایات در تفسیر قرآن تأکید می‌کنند. برای مثال، تصریح می‌کنند که در تفاصیل احکام، داستان‌های قرآن، معاد و امثال آنها به بیان پیامبر اکرم(ص) نیاز است و بدون بیان آن حضرت نمی‌توان به تفصیلِ آن امور دست یافت.107 همچنین پس از آنکه چندین آیه دربارة ارث ذکر می‌کنند، می‌فرمایند: «سنت، این آیات را به بهترین تفسیر و تفصیل، تفسیر کرده است».108 شایان ذکر است که ارادۀ معنای مقید از مطلق نیز همانند ارادۀ معنای خاص از عام ممکن است و مطالبی که در ارادۀ معنای خاص از عام گفته شد، در ارادۀ معنای مقید از مطلق قابل ذکر است که برای رعایت اختصار از ذکر آن صرف نظر می‌شود. 3.3. تبیین منابع تفسیر تردیدی نیست که در تفسیر قرآن کریم و نسبت دادن معنا و مراد به خدای متعال استفاده از منابع معتبر ضروری است. منظور از «منابع تفسیر» اموری است که اطلاعات متناسب با مفاد آیات را در اختیار مفسر قرار می‏دهد و معانی آیات و مفاد واژگانِ به کار رفته در آن را روشن می‏کند. برای مثال، وقتی گفته می‏شود قرآن منبع تفسیر است، بدین معنا است که برخی آیات با آیات دیگر ارتباط محتوایی دارد و در روشن شدن مفاد آنها به مفسر کمک می‏کند.109 منابع تفسیر را می‌توان در شش مقولة قرآن، روایات معصومین(ع)، منابع لغوی، منابع تاریخی، عقل و دستاوردهای تجربی دسته‏بندی نمود.110از میان منابع یاد شده، چهار منبع آیات، روایات، لغت و عقل با مباحث مطرح در اصول فقه ارتباط بیشتری دارد که به آنها می‌پردازیم: الف. آیات در دانش اصول فقه یکی از منابع مهم احکام، قرآن کریم است که در اصل منبع بودن آن اختلافی نیست و تنها اختلافی که دیده می‌شود، در حجیت یا عدم حجیت ظواهر قرآن کریم است که بیشتر دانشمندان به حجیت ظواهر عقیده دارند و علامه طباطبائی نیز بدان باور دارند. علامه طباطبائی که اساس تفسیر خویش را تفسیر قرآن به قرآن قرار داده، ابهام بسیاری آیات را با کمک آیات دیگر برطرف نموده‌اند که برای نمونه به یک مورد اشاره می‌شود. ایشان در تعیین مراد خدا از افرادی که به آنان نعمت داده شده در آیة‏ «صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَاالضَّالِّینَ» (حمد: 7) به آیة «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقا» (نساء: 68) استناد کرده‌اند.111 ب. روایات روایات از جهت صدور به دو دستة کلی تقسیم می‌شوند: 1. روایات متواتر یا محفوف به قرائن قطعی که علم به صدور آن پیدا می‌شود؛ 2. خبر واحد که با وجود شرایط اعتبار، گمان به صدور آن پیدا می‌شود.اگر خبری متواتر باشد یا خبر واحدی باشد که قراینی بر صدور آن از معصوم دلالت کند، به محتوای آن علم حاصل می‌شود و در حجیت و اعتبار آن شکی نیست112 و اما خبر واحد معتبر113 که دارای چنین قراینی نباشد، به نظر بیشتر دانشمندان اصول حجت است و تعبد به آن جایز است.114 حال سخن در این است که آیا حجیت خبر واحد، تنها درخصوص احکام شرعی است که تعبد در آنها جریان دارد، یا شامل معارف دیگر از قبیل اعتقادات، تفسیر و قضایای تاریخی نیز می‌شود؟ بسیاری از دانشمندان اصول، موضوع حجیت خبر واحد در غیر احکام شرعی را به‌روشنی مطرح ننموده‌اند. در میان طرح‌کنندگان این بحث نیز دو دیدگاه وجود دارد: برخی به عدم حجیت خبر واحد غیر فقهی قائل شده‌اند115 و برخی معتقدند که خبر واحدِ غیرفقهی نیز حجت است.116 علامه طباطبائی عقیدة نخست را تقریباً ثابت‌شده نزد شیعه می‌داند و می‌فرماید: «آنچه اکنون تقریباً مسلّم است، این است که خبر واحد موثوق الصدور در احکام شرعی حجت است و در غیر آنها اعتبار ندارد».117 همچنین می‌فرمایند اگر خبر، متواتر یا محفوف به قرینة قطعی باشد، شکی در حجیت آن نیست؛ لکن غیر آن حجیت ندارد، مگر روایاتی که در احکام شرعی فرعی وارد شده باشد، به شرط آنکه چنین خبری با ظن نوعی موثوق الصدور باشد. دلیل آن این است که حجیت شرعی از قبیل اعتبارات عقلایی است. ازاین‌رو، تابع وجود اثر شرعی در موردی است که قابل جعل و اعتبار شرعی باشد و جعل حجیت در مورد قضایای تاریخی و امور اعتقادی معنا ندارد؛ زیرا اثر شرعی در آنها وجود ندارد و معنا ندارد که شارع حکم کند که غیر علم، علم باشد و مردم را بدان متعبد سازد.118 بنابراین، از دیدگاه علامه طباطبائی براساس خبر واحد معتبر هیچ‌گونه علمی ثابت نمی‌شود و مقصود قرآن کریم براساس آن به دست نمی‌آید. حال این سؤال مطرح است که آیا ایشان روایت واحد را کنار می‌گذارند، درحالی‌که بیشتر روایات تفسیری خبر واحد است؟ با توجه به عملکرد تفسیری علامه به نظر می‌رسد ایشان، فقط معتقدند که خبر واحد، علم‌آور نیست و این به‌معنای بی‌اعتنایی به روایات آحاد نیست؛ زیرا اگر گمان هرچند ضعیف با کمک روایات به‌دست آید مغتنم است و چه بسا با کمک روایات، از ظواهر قرآن نکاتی استفاده شود و آن برداشت مستند به ظاهر قرآن شود، نه به صرف روایت. شاهد آن این است که ایشان عملاً در «بحث روایی» روایات آحاد را طرح می‌کنند. ج. لغت با توجه به وجود فاصلة زمانی طولانی با عصر نزول قرآن و مبهم بودن برخی از مفردات قرآن، رجوع به لغت و قول لغت‌شناس ضروری است؛ آن‌گونه که این مسئله در مورد مفردات روایات نیز صدق می‌کند. در دانش اصول فقه این مسئله طرح شده است که آیا قول لغت‌شناس اعتبار دارد یا نه؟ و شرایط اعتبار آن چیست؟ البته این مسئله هنگامی است که از رجوع به اقوال لغت‌شناسان، علم و قطع حاصل نگردد و ظن حاصل شود، وگرنه در صورت حصول علم شکی در اعتبار آن نیست. مشهور بین متقدمان، حجیت اقوال لغت‌شناسان در تعیین معنای موضوع‌له است؛119 لکن مشهور متأخران به عدم حجیت عقیده دارند.120 به نظر برخی از متأخران، اقوال لغت‌شناسان در صورتی اعتبار دارد که از گفتة آنان اطمینان حاصل شود؛ ولی در مواردی که اطمینان حاصل نشود، اعتبار ندارد.121 برخی از آنان نیز حجیت را به شرایط شهادت از قبیل تعدد و عدالت وابسته دانسته‌اند.122 از بیانات علامه طباطبائی در المیزان برمی‌آید که ایشان قول لغت‌شناسان را معتبر می‌دانند و در بیشتر مفردات از منابع لغوی مانند الصحاح،123 مفردات راغب،124 النهایة،125 المصباح المنیر،126 لسان العرب127 و... استفاده می‌کنند. ایشان در مقام بیان و ذکر معنا در تفسیر المیزان، گاهی معنای واژه را به یک کتاب لغت ارجاع می‌دهند128 و گاهی به کتاب‌های متعدد.129 هرچند در عبارت گاهی استناد به کتاب لغت نمی‌دهند،130 لکن با مراجعه به کتاب لغت روشن می‌شود که ایشان به کتاب لغت نظر داشته‌اند. د. عقل یکی از منابع اساسی احکام در دانش اصول فقه، عقل به‌شمار می‌رود و دانشمندان اصول، دلیل عقلی را یکی از دلایل مهم احکام به‌شمار آورده‌اند.131 البته جنبه‌ها و زوایای مختلف منبع بودن عقل به‌طور کامل محور بحث قرار نگرفته است132 و به همین علت گاهی در میان دانشمندان اسلامی، اعم از اصولیان و اخباریان، بر اثر روشن‌نبودن برخی مباحث نزاع‌ها و مغالطاتی مشاهده می‌شود.133 ولی به هر حال، در دانش اصول فقه شیعه134 اصل حجیت عقل پذیرفته است135 و براساس آن از برخی صغریات دلیل عقلی مانند ملازمه میان حکم عقل و شرع، إجزاء، مقدمه واجب، ضد، اجتماع امر و نهی، دلالت نهی بر فساد بحث شده است. علامه طباطبائی با معتبر دانستن عقل، از آن در تفسیر فراوان بهره می‌برند. آیت‌الله جوادی آملی دراین‌باره می‌فرمایند: مرحوم علامه تبحری کم‌نظیر در تفکر عقلی داشتند و لذا هر آیة مورد بحث را طوری تفسیر می‌کردند که اگر در بین مبادی بین ما مبین عقلی دلیل یا تأییدی وجود داشت، از آن در خصوص معارف عقلی- و نه احکام تعبدی- به عنوان استدلال یا استمداد بهره‌برداری شود، و اگر بحث‌های عقلی در آن‌باره ساکت بود، طوری آیه معنونه را معنا می‌نمودند که با هیچ دلیل قطعی عقلی مخالف نباشد. هر وجه یا احتمالی که با موازین قطعی عقلی- و نه مبانی غیر قطعی یا فرضیه‌های علمی ـ مناقض بود، باطل می‌دانستند. زیرا تنافض عقل و وحی را هم عقلی قطعی مردود می‌داند و هم وحی الهی باطل می‌شمارد، چون هرگز دو حجت هماهنگ خداوند سبحان مباین نخواهد بود، بلکه عقل چراغی است روشن و وحی صراطی است مستقیم که هیچ‌کدام بدون دیگری سودی ندارد.136 نمونه‌های فراوانی برای بهره‌گیری از عقل در تفسیر مرحوم علامه وجود دارد که تنها به یک مورد اشاره می‌شود. ایشان در تفسیر آیة «إِلی‏ رَبِّها ناظِرَةٌ» (قیامة: 23) می‌فرمایند: «مراد از «نظر کردن به خدای متعال» نظر حسی مربوط به چشم جسمانی مادی نیست؛ [زیرا] که برهان‏های قطعی بر محال بودن آن در حق خدای متعال وجود دارد، بلکه مراد طبق آنچه برهان به آن سوق می‏دهد، نظر قلبی و دیدن دل با حقیقت ایمان است...».137 نتیجه‌گیری نتایج مهمی که در این مقاله براساس تحلیل دیدگاه علامه طباطبائی و روش تفسیر ایشان در بهره‌گیری از اصول فقه در تفسیر به دست آمد، عبارت‌اند از: 1. قرآن به زبان عرف عام عقلا نازل شده و خدای متعال در قرآن کریم با روش معمولی و متعارف میان عقلا سخن گفته است. البته این سخن به این معنا نیست که خدای متعال در قرآن کریم به این روش بسنده کرده و روش خاصی نداشته است. 2. با توجه به اصول فقه، معنای آیاتی که در آنها هیئت افرادی واژه، به‌ویژه هیئت مشتق، به کار رفته است، روشن می‌شود. 3. با استفاده از دانش اصول فقه، هیئت انشایی امر به‌معنای وجوب و نهی به‌معنای حرمت است و مطابق آن، آیات تفسیر می‌شود. 4. براساس دانش اصول فقه، برخی از جملات، معنای التزامی و مدلول سیاقی دارد و مطابق آن، آیات تفسیر می‌شود. 5. با توجه به علم اصول، باید به معنای کلی و مطلق واژه و جمله توجه و براساس آن، آیات را تفسیر کرد. 6. علامه طباطبائی براساس امتناع استعمال لفظ در بیش از یک معنا آیات را تفسیر می‌کنند. 7. سیاق یکی از قراین مهم در فهم معنای آیات است. 8. با توجه به حجیت معنای ظاهری و ارادة آن در اصول، مراد آیات بیان می‌شود. 9. با عنایت به امکان تخصیص آیات، برخی آیات با آیات دیگر و روایات تخصیص می‌خورد. 10. با توجه به حجیت روایات متواتر و محفوف به قرائن، این روایات موجب علم به معنای آیات می‌شود؛ لکن روایات آحاد تفسیری معتبر و علم‌آور نیست. 11. علامه طباطبائی در تبیین معنای واژه به قول لغت‌شناسان مراجعه می‌کنند. 12. عقل منبع مهم و اساسی در تفسیر قرآن است و باید آیات قرآن کریم را با توجه به آن تفسیر کرد. پی‌نوشت‌ها: 65. ر.ک: محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 216؛ محمّدعلی کاظمی، فوائد الاصول، ج 1-2، ص 511؛ محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 1، ص 139. 66 .ر.ک: حسن‌بن زین‌الدین، معالم الدین، ص102؛ محمّدکاظم خراسانی، همان، ص 216. 67. محمّدکاظم خراسانی، همان، ص 246-247؛ جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، ج 1، ص 466. 68. ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ج 1، ص 193-225؛ محمّدکاظم خراسانی، همان، ص 216. 69. سیّدمحمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج‏1، ص 118. 70 .ر.ک: خلیل‌بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 101؛ احمدبن فارس معجم مقاییس اللغة، ج 3، ص 420. 71. محمّدعلی کاظمی، فوائد الاصول، ج 1-2، ص 562؛ محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 1، ص 167. 72. ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ج 1، ص 321؛ محمّداسحاق فیّاض، (تقریرات درس مرحوم آقای خوئی)، محاضرات فی اصول الفقه، ج 5، ص 151. 73. ر.ک: محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 247؛ محمّدعلی کاظمی، فوائد الاصول، ج 1-2، ص 573ـ574. 74. ر.ک: حسن‌بن زین‌الدین، معالم الدین، ص 150؛ ابوالقاسم قمی، قوانین الاصول، ج 1، ص 321. 75. محمّدعلی کاظمی،فوائد الاصول، ج 1-2، ص 564. 76. سیّدمحمّدحسین طباطبائی، المیزان، ج‏5، ص 153. 77. محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج 1، ص 173. 78. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج‏16، ص 199. 79. منظور از اراده در این بحث، اراده استعمالی است. هرگاه پس از مرحله اراده استعمالی اگر قرینه‌ای بر خلاف ظهور و اراده استعمالی نباشد، همان اراده جدی به شمار می‌رود. 80 .ر.ک: سیّدمحمّد مجاهد، مفاتیح الأصول، ص 24. 81. محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 36؛ سیّدابوالقاسم خوئی، أجود التقریرات، ج 1، ص 41؛ محمّدحسین غروی، نهایة الدرایة، ج 1، ص 103-104. 82. جعفر‌بن حسن حلّی، معارج الاصول، ص 53؛ حبیب‌الله رشتی، بدائع الافکار، ص163. 83. ر.ک: سیّدمرتضی، الذریعة الی اصول الشریعة، ج 1،ص17-18؛ عبدالکریم حائری، دررالفوائد، ج 1-2، ص 55؛ امام خمینی، مناهج الاصول، ج 1، ص 187. 84. عبدالله جوادی‌آملی، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 1، ص 129-130. 85 .ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، حاشیة الکفایة، ج 1، ص 48-49. 86. برخی از نویسندگان مقالات مستقلی در این باره تألیف کرده‌اند؛ مانند محمدعلی رضایی کرمانی، «جایگاه سیاق در المیزان» پژوهش‌های قرآنی، ش9-10. 87. اسماعیل‌بن حماد جوهری، الصحاح، ج4، ص1499؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج10، ص166. 88 .ر.ک: احمد‌بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج3، ص117. 89 .علی‌اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ذیل «سیاق». 90. ایشان در تعریف سیاق می‌نویسند: «نرید بالسیاق کل ما یکشف اللفظ الذی نرید فهمه من دوال أخرى سواء کانت لفظیة کالکلمات التی تشکل مع اللفظ الذی نرید فهمه کلاما متحدا مترابطا ، أو حالیة کالظروف و الملابسات التی تحیط بالکلام وتکون ذات دلالة فی الموضوع» سیّدمحمّدباقر صدر، دروس فی علم الأصول، ج 1 ، ص 89. 91. اشکال این تعریف، گستردگی آن است که تمام قراین (قراین پیوسته لفظی، فضای نزول به عنوان قرینه پیوستة غیر لفظی) را شامل می‌شود، در صورتی که واژه سیاق در آثار دانشمندان، به این گستردگی به کار نرفته است، چرا که از بیان آنان استفاده می‌شود که سیاق را قرینه پیوسته لفظی به شمار آورده اند.ر.ک: (علی اکبر بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص120؛ محمّدفاکر میبدی، قواعد التفسیر لدی الشّیعة و السّنة، ص279). 92 .ر.ک: همان‌ها. 93 .ر.ک:سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏20، ص 224. 94 .ر.ک: ابن‌جزی غرناطی، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، ج‏2، ص 458. 95. ر.ک: محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 1، ص 37. 96. همان، ص 36-37. 97. طبرسی، مجمع البیان لعلوم القرآن، ج‏10، ص 799. 98. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏ 20، ص 343. 99. محمّدرضا مظفّر، اصول الفقه، ج 1، ص 139. 100 .ر.ک: سیّدمرتضی، الذریعة الی اصول الشریعة، ج 1، ص 279؛ محمّد کاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 235. 101. حسن‌بن یوسف حلّی، مبادئ الوصول، ص 134. 102 .ر.ک: محمّد کاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 233؛ محمّدعلی کاظمی، فوائد الاصول، ج 1-2، ص 556. 103 .ر.ک: حسن‌بن زین‌الدین، معالم الدین، ص 139-140؛ محمّدکاظم خراسانی، همان، ص 233. 104. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏16، ص 82. 105 .ر.ک: حسن‌بن زین‌الدین، معالم الدین، ص 140؛ محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 235. 106 .ر.ک: محمّدکاظم خراسانی، همان، ص 235؛ جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، ج 1، ص 517. 107. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 3، ص 84. 108. همان، ج ‏4، ص212-213. 109 .ر.ک:علی اکبر بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، ص 261. 110 .ر.ک: همان، ص 263. 111. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 30. 112 .ر.ک: حسن‌بن زین‌الدین، معالم الدین، ص 187. 113 .برای آگاهی از شرایط اعتبار خبر واحد ر.ک: همان، ص 199-203. 114. ر.ک: شیخ مرتضی انصاری، فرائد الاصول، ج 1، ص 130-131؛ محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 293. 115. ر. ک: سیّدابوالقاسم خوئی، اجود التقریرات، ج 2، ص 106. 116. ر.ک: همو، البیان، ص 398-399؛ محمّدفاضل لنکرانی، مدخل التفسیر، ص 175. 117. سیدمحمدحسین طباطبائی، قرآن در اسلام، ص 61. 118. همو، المیزان، ج 10، ص 351. 119. ر. ک: محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 286؛ سیّدمحمود هاشمی شاهرودی، بحوث فی علم الاصول، ج 4، ص 295. 120 .ر.ک: عبدالکریم حائری، درر الفوائد، ج 1-2، ص 368-369؛ جعفر سبحانی، تهذیب الاصول، ج 2، ص 97ـ98. 121. ر.ک: محمّدکاظم خراسانی، کفایة الاصول، ص 287؛ محمّدتقی بروجردی، نهایة الافکار، ج 3، ص 95. 122. شیخ مرتضی انصاری، فرائد الاصول، ج 1، ص 90. 123. ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 1، ص 24 و 34؛ 124. ر.ک: همان، ج 5، ص 304؛ ج 15، ص 295. 125. ر.ک:همان، ج 5، ص 204. 126. ر.ک:همان،ج 11، ص 50؛ ج 15، ص 295. 127. ر.ک:همان،ج 11، ص 50. 128. ر.ک:همان. 129. ر.ک:همان، ج 15، ص 295. 130. ر.ک:همان، ج 4، ص 275. 131. ر.ک: ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص 186؛ محمدتقی رازی، هدایة المسترشدین، ج3، ص496-542. 132. مانند اینکه عقل چیست؟ موارد فتوای عقل کدام است؟ عقل در برابر نقل است یا در برابر کتاب و سنت و...؟ 133 .مانند برخی از نزاع‌های اخباریان و اصولیان که در اثر روشن نبودن برخی مطالب بوده است. ر.ک: (محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج2، ص 118). 134 .در برخی از مسائل میان شیعه و اهل سنت چه اشاعره و چه معتزله تفاوت‌هایی وجود دارد که از ذکر آنها صرف نظر می‌شود. 135 .ر.ک: محمدرضا مظفر، اصول الفقه، ج1، ص115-126؛ محمدابراهیم جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ص 224-250. 136. عبدالله جوادى آملى، سیره تفسیرى علامه طباطبایى: شناخت‏نامه علامه طباطبایى، ج 2، ص 78. 137. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج‏20، ص 112. منابع آلوسی، محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415 ق. ابن‌زین‌الدین، حسن، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم، موسسة النشر الاسلامی، بی‌تا. ابن‌جزی غرناطی، محمدبن احمد، کتاب التسهیل لعلوم التنزیل، بیروت، شرکت دار الارقم بن ابی‌الارقم، 1416 ق. ابن‌شهر آشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی‌طالب، نجعف، المکتبة الحیدریة، 1376 ق. ابن‌منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، بی‌جا، ادب الحوزة، 1405 ق. ابوالحسین، احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغة، بی‌جا، مکتب الاعلام الاسلامی، 1404 ق. ابوالفتوح رازی حسین‌بن علی، روض‌الجنان و روح‌الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی‏، 1408 ق. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، قم، مکتبة المصطفوی، 1369. ازهری، محمدبن احمد، تهذیب اللغة، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1421 ق. انصاری، شیخ‌مرتضی، مطارح الانظار، بی‌جا، مؤسسة آل‌البیت(ع) للطباعة و النشر، بی‌تا. ـــــ ، فرائد الاصول، قم، دهاقانی، 1375. اصفهانی، محمدحسین، الفصول الغرویة، بی‌جا، دار إحیاء العلوم الاسلامیة، 1404 ق. اصفهانی، محمدرضا، وقایة الاذهان، بیروت، مؤسسة آل‌البیت(ع) لإحیاء التراث، 1413 ق. علی الاوسی، روش علامه طباطبائی در تفسیر المیزان‏، ترجمه سیدحسین میرجلیلی‏، تهران، چاپ و نشر بین‌الملل، 1381. بابایی علی‌اکبر و دیگران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1379‏. ـــــ ، مکاتب تفسیری، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1389. بروجردی، محمدتقی، نهایة الافکار(تقریرات درس مرحوم آقا ضیاء عراقی)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق. بحرانی، یوسف، حدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم، موسسة النشر الاسلامی، بی‌تا. بیهقی، احمدبن الحسین، سنن الکبری، بی‌جا، دارالفکر، بی‌تا. جوادی‌آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، قم، اسراء، 1381.‏ ـــــ ، سیره تفسیری علامه طباطبائی: شناخت‏نامه علامه طباطبائی، ج 2، ص 78. جناتی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، 1370. جوهری، اسماعیل‌بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، چ چهارم، بیروت، دارالعلم للملایین، 1407 ق. حائری، شیخ عبدالکریم، درر الفوائد، چ پنجم، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1408 ق. حلی، حسن‌بن یوسف، مبادئ الوصول الی علم الاصول، چ دوم، تهران، المطبعة العلمیة، 1404 ق. حلی، جعفربن حسن، معارج الاصول، بی‌جا، مؤسسة آل البیت(ع) للطباعة و النشر، 1403 ق. خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، چ دوم، بیروت، مؤسسة آل‌البیت(ع) لإحیاء التراث، 1412 ق. امام خمینی(ره)، مناهج الوصول الی علم الأصول، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1414 ق. خوئی، سیدابوالقاسم، اجود التقریرات، (تقریرات درس مرحوم محمد حسین نائینی)، بی‌جا، مطبعة العرفان، 1352 ق. ـــــ ، البیان فی تفسیر القرآن، چ چهارم، بیروت، دارالزهراء للطباعة و النشر و التوزیع، 1395 ق. دهخدا، علی‌اکبر، فرهنگ دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، بی‌تا. رازی، محمدتقی، هدایة المسترشدین، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع)، بی‌تا. راغب اصفهانی، حسین‌بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، چ دوم، بی‌جا، دفتر نشر کتاب، 1404 ق. رجبی، محمود، روش تفسیر قرآن، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1383. رشتی، میرزا حبیب‌الله، بدائع الافکار، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع)، 1313 ق. رضایی‌کرمانی، محمدعلی، جایگاه سیاق در المیزان، پژوهشهای قرآنی، ش9-10 سبحانی، جعفر، تهذیب الاصول(تقریرات درس مرحوم امام خمینی)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1405 ق. سیعدی‌روشن، محمد باقر، تحلیل زبان قرآن، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1383. سیفی مازندرانی، علی اکبر، دروس تمهیدیة فی القواعد التفسیریة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1428ق. سیوطی، جلال‌الدین، الدّر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، کتابخانه آیةالله مرعشی نجفی‏، 1404 ق. مکی، محمدبن (شهید اول)، القواعد و الفوائد فی الفقه و الاصول و العربیة، بی‌جا، منشورات مکتبة المفید، بی‌تا. صدر، سیدمحمد باقر، دروس فی علم الاصول، قم، مرکز الابحاث لدراسات التخصصیة للشهید الصدر، 1421 ق. ـــــ ، المعالم الجدیدة للاصول، چ دوم، طهران، مکتبة النجاح، 1395ق. طباطبائی، سیدمحمد حسین، حاشیة الکفایة، قم، بنیاد علمی فکری علامه طباطبائی، 1402 ق. ـــــ ، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، موسسة النشر الاسلامی، بی‌تا. ـــــ ، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی سیدمحمدباقر، قم، انتشارات اسلامی 1374. ـــــ ، قرآن در اسلام، چ نهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1379. طباطبائی سیّدمحمدرضا، صرف ساده، چ بیست و هشتم، قم، مؤسسة انتشارات دارالعلم، 1372. طبرسی، فضل‌بن حسن، مجمع البیان لعلوم القرآن، چ سوم، تهران‏، ناصر خسرو، 1372. طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا. علم الهدی، سیدمرتضی، الذریعة الی اصول الشریعة، تهران، دانشگاه تهران، 1348. غروی، محمدحسین، نهایة الدرایة، قم، مکتبة سیدالشهداء(ع)، 1374. فاضل لنکرانی، محمد، مدخل التفسیر، تهران، مطبعة الحیدری، 1396 ق. فاکر میبدی، محمّد، قواعد التفسیر لدی الشّیعة و السّنة، قم، المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیّة، 1428ق. فراهیدی، خلیل‌بن احمد، کتاب العین، چ دوم، بی‌جا، موسسة دارالهجرة، 1409 ق. فضل الله، سیدمحمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، بیروت، دار الملاک للطباعة و النشر، 1419 ق. فیّاض، محمداسحاق، محاضرات فی اصول الفقه(تقریرات درس مرحوم خوئی)، چ سوم، قم، دارالهادی للمطبوعات، 1410 ق. فیروزآبادی، سیدمرتضی، عنایة الاصول، قم، فیروزآبادی، 1400 ق. فیومی، محمدبن احمد، مصباح المنیر بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا. قمی، میرزاابوالقاسم، قوانین الاصول، قم، المکتبة العلمیة الاسلامیة، 1378 ق. کاظمی، محمدعلی، فوائد الاصول(تقریرات درس مرحوم محمدحسین نائینی)، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1409 ق. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، چ پنجم، تهران، دارکتب الاسلامیة، 1363 ش.‏ لجنة تألیف القواعد الفقهیة و الاصولیة التابعة لمجمع فقه اهل‌البیت(ع)، قواعد اصول الفقه علی مذهب الامامیة، قم، مرکز الطباعة و النشر لمجمعی العالمی لاهل البیت(ع)، 1423 ق. مجاهد، سیدمحمد، مفاتیح الاصول، قم، موسسة آل البیت(ع)، بی‌تا. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چ دوم، بیروت، موسسة الوفاء، 1403 ق. مروج، سیدمحمدجعفر، منتهی الدرایة، قم، دارالکتاب جزایری، 1415 ق. مشکینی، علی، اصطلاحات الاصول، چ پنجم، قم، دفتر نشر الهادی، 1413 ق. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، 1360. مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، چ دوم، قم، مکتب الإعلام الاسلامی، 1415 ق. ـــــ ، المنطق، قم، موسسة النشر الاسلامی، بی‌تا. مفید، محمدبن محمدبن نعمان، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، چ دوم، بیروت، دارالمفید للطباعة و النشر و التوزیع، 1414 ق. مؤدب، سیدرضا، مبانی تفسیر قرآن، قم، دانشگاه قم، 1386. موسسة النشر الاسلامی، معجم فروق اللغة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1412 ق. واعظ حسینی، سیدمحمد سرور، مصباح الاصول(تقریرات درس مرحوم سیدابوالقاسم خوئی)، قم، مکتبة الداوری، 1409 ق. ‌هاشمی شاهرودی، سیدمحمود، بحوث فی علم الاصول(تقریرات درس شهید سید محمد باقر صدر)، قم، موسسه دائرة معارف الفقه الاسلامی، 1417 ق. حسن صادقی/ کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن منبع: دوفصل‌نامه قرآن شناخت شماره 8 انتهای متن/  

93/09/04 - 00:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 77]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن