تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 12 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند از توبه بنده اش بیش از عقیمی که صاحب فرزند شود و گم کرده ای که گمشده اش ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820172802




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معنا، معناگرایی و نظریة روابط بین‌الملل


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
معنا، معناگرایی و نظریة روابط بین‌الملل
با آغاز روند نقد مبانی مادی‌گرایانة نظریات جریان اصلی و فراهم‌شدن زمینة تنوع و تکثر، با استنتاج وجوه سلبی و ایجابی جریان‌های غالب نظری (جریان خردگرا، مکتب انگلیسی و انتقادی)، می‌توان به گزاره‌هایی دست‌یافت که مقوّم مبانی اولیة رویکردی جدید با نام «ایرانی ـ اسلامی» باشد.

خبرگزاری فارس: معنا، معناگرایی و نظریة روابط بین‌الملل



بخش اول چکیده نوشتار حاضر با هدف ترسیم رویکردی که معنا و معناگرایی را در کنار معنویت درنظرگرفته و درعین‌حال ظرفیت‌های ساختار فعلی روابط بین‌الملل را نیز نادیده نگیرد این سؤال را فراروی خویش می‌بیند که چگونه احیای معناگرایی در بستر نظریه‌پردازی، زمینه را برای برجستگی و لزوم کاوش در رویکرد بومی ایرانی ـ اسلامی فراهم می‌آورد؟ باعلم به این مسئله، مدعای اصلی آنست که با آغاز روند نقد مبانی مادی‌گرایانة نظریات جریان اصلی و فراهم‌شدن زمینة تنوع و تکثر، با استنتاج وجوه سلبی و ایجابی جریان‌های غالب نظری (جریان خردگرا، مکتب انگلیسی و انتقادی)، می‌توان به گزاره‌هایی دست‌یافت که مقوّم مبانی اولیة رویکردی جدید با نام «ایرانی ـ اسلامی» باشد. این مبانی با وجوه نهادی (قانون اساسی) و شخصیتی (آرای امام(ره)) بومی می‌شوند. مقدمه دهه‌های 1980 و 1990 میلادی مقارن با آغاز تعمیق جریاناتی فکری در روابط بین‌الملل و حوزة نظریه‌پردازی آن است که متفاوت از رویکردهای جریان اصلی به‌دنبال گشودن دریچه‌ای نوین به‌روابط میان ملت‌ها و دولت‌ها و فراتر از آن، درک انگاره‌ها و عوامل غیرتعینی بود که تا آن زمان به‌دلیل حاکمیت نگاه مادی از نظرها پنهان مانده بود. جریان انگلیسی روابط بین‌الملل با پیشتازی نویسندگانی چون «هدلی بال»(1)  با تأکید بر نقش هنجارها، قواعد و نهادها و تأثیرگذاری آن بر روابط بین‌الملل؛ رویکرد سازه‌انگارانه با معرفی نویسندگانی چون «الکساندرونت»(2)  و «اونف»(3)  و اشاره به ابعاد معنایی روابط بین‌الملل؛ و در اشکال افراطی‌تر، رویکردهای انتقادی و پساتجددگرایی، نمونه‌هایی از این تحول اساسی در نظریه‌پردازی هستند. اگر در جریان اصلی روابط بین‌الملل، وجه کنش‌گری دولت و ساختار نظام بین‌المللی شیئیت بخشیده می‌شد و تمامی آثار و رفتارها متأثر از اولویت این پدیده‌ها و وجه غالب مادی آنها مدّنظر قرار می‌گرفت، جریان‌های بازتابی با محوریت انتقادی‌ها و یا سازه‌انگاران رادیکال، آنچنان در عناصر معنایی، هویتی و وجوه ناپیدای غیرمادی، تدقیق و تأمل می‌کنند که گویی نقش دولت‌ها، ساختار و وجوه مادی، صرفاً ساخته و پرداختة ذهن بشری است و فراتر از آن نمی‌توان آنها را به‌عنوان نشانه‌هایی از واقعیت بین‌المللی تفسیر کرد و از این‌جهت، از درک واقعیات عرصة بین‌المللی بازمانده‌اند.(4)  در این‌میان، جریان میانه نیز با پیشگامی مکاتبی چون جامعة بین‌المللی (مکتب انگلیسی) و سازه‌انگاری، تلاش کرد تا هردووجه را به‌عنوان ویژگی‌های پدیده‌ها در نظر گیرد. بااین‌حال، این دورویکرد میانی نیز به‌ویژه در ابعاد فرانظری نتوانسته‌اند پیوستگی نظری و مفهومی را ارائه کنند. نگارندگان این سطور طی یک روند زمانی، تلاش داشته‌اند تا با کاربست عناصر معنایی و در کلامی دیگر، اخلاقی، مؤلفه‌های نظریه‌پردازی را به‌گونه‌ای سامان بخشند تا درجهت تحقق چشم‌انداز رویکرد ایرانی ـ اسلامی، علاوه‌بر درک محیط و واقعیات عرصة بین‌المللی، عناصر معنایی و ارزشی نیز مورد توجه قرار گیرد. به‌همین‌سبب، این نوشتار با تسمیة نظریات جریان اصلی به‌عنوان رویکرد آمریکایی (با شاخصة مادی‌گرایی) در کنار مؤلفه‌های بازتابی آن (با شاخصه‌های صرف معناگرایی) ضمن نقد و توجه به‌مکتب انگلیسی و بهره‌گیری از برخی آموزه‌های مکتب انتقادی، شاخصه‌هایی را مورد توجه قرار می‌دهد که می‌تواند زمینة تحقق نگاهی نو به‌عرصة بین‌المللی را فراهم آورد. بنابراین، مبانی این رویکرد نوین، مبتنی‌بر ترکیب گزاره‌های نظری مکاتب آمریکایی، انگلیسی و انتقادی بوده که با اضافه‌شدن عنصر معنویت و معناگرایی، با الهام از گزاره‌های نهادی (با محوریت قانون اساسی) و شخصیتی (آرای امام(ره)) تدوین و ارائه می‌شود. هرچند مناط فراگیری و قبض و بسط دامنة آن، درگرو مداقّه و تأملات آتی است. سؤال محوری این نوشتار عبارت است از: باتوجه‌به اهمیت‌یافتن گنجانیدن مبانی غیرمادی در نظریه‌پردازی روابط بین‌المللی، به‌ویژه در چنددهة اخیر، چگونه احیای معنویت و معناگرایی، زمینه را برای برجستگی و توجه هرچه بیشتر به‌رویکردی نوین با عنوان رویکردی ایرانی ـ اسلامی فراهم آورده است؟ با درنظرگیری این سؤال محوری، این نوشتار بر این مدعاست که احیای جایگاه معنا و معناگرایی در نظریة روابط بین‌الملل باعث شده است تا با آغاز روند نقد مبانی مادی‌گرایانة جریان اصلی و اهمیت‌یافتن توجه به‌تنوع و تکثر، زمینه برای برجستگی و عینیت‌یابی شاخص‌های رویکردی بومی در کنار سایر رویکردها فراهم آید. در همین راستا، رویکرد بومی ایرانی ـ اسلامی به‌روابط بین‌الملل، علاوه‌بر شاخصه‌های ذاتی و جوهری آن در ابعاد نهادی و شخصیتی، با الزام به‌تفکیک وجوه سلبی و ایجابی مکاتب آمریکایی، انگلیسی و انتقادی، با تئوریزه‌کردن مقولة اخلاق و معنویت، ضمن دفع آثار فساد ناشی از بی‌توجهی به‌مقولات معنایی و اخلاقی، وجوه ایجابی و مثبت این نظریات را با رویکرد بومی دربر می‌گیرد. در همین راستا، این نوشتار در بخش نخست با نگاهی اجمالی به ادبیات پژوهش در باب ابعاد و ماهیت رویکرد ایرانی، در قالب بخش دوم ضمن واکاوی جایگاه معنا و معناگرایی در نظریه‌های کلان روابط بین‌الملل و شناخت وجوه سلبی و ایجابی آنها به‌عنوان چارچوب مفهومی بحث، در بخش سوم به شاخص‌ها و مبانی تمایزبخش رویکرد ایرانی به‌روابط بین‌الملل در دو وجه شخصیتی و نهادی در دیالکتیک باوجوه ایجابی سایر نگرش‌های مطروحه پرداخته و درنهایت، مقولات و گزاره‌هایی را به‌عنوان بسترهای نظریه‌پردازی ایرانی با رویکردی انتقادمحور مورد توجه قرار می‌دهد. سیری در ادبیات و پیشینة پژوهش یکی از مهم‌ترین مسایلی که همگام با رشد و بالندگی نسبی دانش سیاسی به‌طور اعم و علم روابط بین‌الملل به‌طور اخص در ایران مورد توجه قرار گرفته است ضرورت واکاوی مجدد مبانی نظری این دانش‌ها و اتخاذ رویکردهایی است که بتوانند متناسب باشرایط بومی و فرهنگی ـ ارزشی جامعه، تبیین‌گر مسایل و نیازهای جامعه در سطوح مختلف اجرایی و تصمیم‌گیری باشد. از این‌رو متفکران و اصحاب قلم در حوزة علمی مزبور تلاش‌هایی را به‌انجام رسانیده‌اند. دستة اول این تلاش‌ها به‌ویژه در جایگاه روابط بین‌الملل، مختص آثاری است که بررسی شرایط عمومی رشتة روابط بین‌الملل را در قالب محدودیت‌ها و پیشرفت‌ها مدّنظر داشته‌اند. «محمد ستوده» و «سعید تائب» در قالب دومقالة جداگانه، هریک به‌بررسی وضعیت رشتة روابط بین‌الملل در ایران پرداخته و از این‌رو شرایط کلی آن‌را مورد بحث قرار داده‌اند. (ستوده، 1384؛ تائب، 1384) «محمود سریع القلم» نیز در اثر مشابهی با عنوان «ایران: دستاوردها و محدودیت‌ها در روابط بین‌الملل» همین رویکرد را مورد توجه قرار داده است (Sariolghalam: 2009) با وجود آنکه این‌گونه آثار، نگرشی کلی را در مخاطب، پیرامون وضعیت رشتة روابط بین‌الملل در ایران فراهم آورده است، به‌علت نوع ماهیت تحقیق، ضرورتی در ارائة نگاهی بومی در قالب یک مقاله با صفحات محدود ندیده‌اند. دستة دوم آثار پیرامون موضوع پژوهش، عمدتاً دربرگیرندة آثاری هستند که فراتر از دستة نخست، ضرورت حرکت به‌سوی تدوین نظریه‌ای بومی را دریافته‌اند. «حاجی‌یوسفی» در قالب ‌مقاله‌ای با عنوان «آیا یک رویکرد ایرانی به‌روابط بین‌الملل وجود دارد؟» با بحث و بررسی دربارة رویکرد ایرانی، بسترهای امکان و امتناع آن‌را ارزیابی می‌کند. (Haji-Yousefi: 2009) در عرض این دسته از آثار، برخی نویسندگان دیگر، لزوم پرداختن به‌نظریة بومی را از رهگذر بررسی و تدقیق در نظریة اسلامی روابط بین‌الملل، مورد توجه قرار داده‌اند. «دهقانی فیروزآبادی» در نخستین مقالة خود در این ارتباط، مبانی فرانظری نظریة اسلامی را ازنظر می‌گذراند و در دومین مقاله باتمرکز بر«چگونگی و چیستی نظریة اسلامی روابط بین‌الملل» بر آنست که امکان پردازش یک نظریة اسلامی روابط بین‌الملل بر مبنای پیش‌فرض‌های برخاسته از آموزه‌های اسلامی با کاربست منطق معتبر و موجه اسلامی و باماهیتی تبیینی، انتقادی و هنجاری باهدف توصیف، تبیین، تفهیم و تفسیر روابط بین‌الملل موجود و سپس تجویز نظم بین‌المللی مطلوب، امکان‌پذیر است. (دهقانی فیروزآبادی، 1389الف و 1389ب) باوجود تلاش‌های نظری تکاملی در راه بومی‌سازی یا متناسب‌سازی دانش روابط بین‌الملل با مقتضیات اجتماعی و ارزشی کشور، به‌نظر می‌رسد با در نظرگیری این مفروض که علم، ماهیت فرامرزی داشته و رشد و تکامل آن در گرو تضارب اندیشه‌ای و خاصیت دیالکتیکی است، می‌توان از دستاوردهای مثبت و قابل‌انطباق سایر مجامع علمی و نظریه‌پردازی نیز در پردازش رویکردهای نوین بومی بهره جست و این همان چیزی است که این نوشتار آن‌را دنبال می‌کند. معنا و معناگرایی در نظریه‌های کلان روابط بین‌الملل: چارچوبی مفهومی رخداد انقلاب رفتاری در عرصة علمی، به‌ویژه از دهه‌های 1960 و 1970 میلادی به‌بعد، موجد تحولات، مباحثات و جدال‌هایی شد که بعدها در سطوح مختلف هستی‌شناسی، شناخت‌شناسی و روش‌شناختی نمود یافتند. مباحثه و مناظره پیرامون «بود یا نبود» یک پدیده، توانایی شناخت یا عدم‌شناخت آن، ماهیت موجودی یا چیستی اشیا و درنهایت، نوع گزینش ابزار در شناخت، مهم‌ترین محورهای جدال‌هایی تعریف می‌شد که در ذیل عنوان «جدال تئوریک»، مفهوم‌سازی می‌گشت. اگر با رخداد انقلاب رفتاری، محور نظریه‌پردازی فراتر از سطح غیرمادی، بر تبیین و بیان روابط علّی میان بودهای مادی قرار می‌گرفت، همین دعوای شناختی باعث شد تا گروهی نیز با تأمل در سایر ابعاد پدیده‌ها، معتقد به‌ضرورت شناخت وجه معنایی پدیده‌ها یا رفتارها شوند. از این‌رو، تلاش نظریه‌پردازی آنها عمدتاً معطوف‌به اثبات اهمیت ابعاد معنایی پدیده‌ها در تقابل با وجه مادی آن بود. بنابراین، هر دوطیف باتکیه بر شواهد درون‌گفتمانی خود، سیر مادی یا معنایی شناخت هستی را مفروض گرفته و درنتیجه، ضمن تلاش برای تأیید نگاه خود در هماورد با رقیب، ابزارها و روش‌های مورد نیاز خویش را برگزیدند. در فاصلة زمانی نه‌چندان دور از این دو رویکرد متفاوت، جریان سوم، راه میانه را برگزیده و با تحمل انتقادات سخت دوجریان دیگر، تلاش کرد از رویکرد این یا آن، اجتناب کند. از این‌رو، با اعتقاد به اینکه پدیده‌ها در تمامی سطوح فردی یا اجتماعی خود، ابعاد مادی و معنایی را در کنار یکدیگر داشته و کارکرد آنها در تعین‌بخشی به رفتارها یکسان است، بنیان جریانی را گذاردند که تلاش نظری خویش را فراتر از جدال‌های مستقیم، بر ضرورت درک کامل و عمیق پدیده‌ها و رفتارها و به‌صورت همه‌جانبه متمرکز کرد. سه‌جریان مورد اشاره که تبلور آنها به‌نوعی در هریک از شاخه‌های علوم اجتماعی نیز دیده می‌شود، در عین درک روابط میان ملت‌ها و دولت‌ها، حوزة نظری روابط بین‌الملل را نیز به‌شدت متأثر کرد. چنانچه گروه اول با تعابیری چون جریان اصلی،(5)  پیشگام نظریه‌پردازی شده و در ادامه، معناگرایان افراطی با واکنش به‌دعاوی مادی‌گرایانه، مدعی نقش ارزش‌ها، هنجارها و قواعد در تنظیم رفتارها شده و با نام «بازتاب‌گرایان»(6)  تلاش نظری پیچیده‌ای را برای فروکاستن از ارزش اصول مادی به‌انجام رساندند. همزمان، جریان میانه نیز در قالب‌هایی چون مکاتب جامعة بین‌المللی یا سازه‌انگاران و حتی با تساهل، در قالب طرفداران مکتب انتقادی نمود یافتند. همزمان با این اعتقاد که به‌نظر می‌رسد تقسیم‌بندی مذکور از نحوة جهان‌بینی نظریه‌های مختلف به‌ویژه در عرصة روابط بین‌الملل، واجد قطعیت و نقاط دقیق نظری نیست، می‌توان مدعی آن شد که محتوا و مباحث اصلی این نظریه‌ها نیز واجد خطوط متصلب و دقیق نیست. بنابراین با اهمیت‌یافتن بررسی جایگاه معنا و معناگرایی در نظریه‌های روابط بین‌الملل، به‌ویژه در یکی، دودهة اخیر، می‌توان نحوة نگرش و میزان گنجاندن این مبحث را در هر سه‌سیر اصلی، مورد مطالعه قرار داد. از این‌رو، ضمن اجتناب از ورود به‌حوزه‌های جزئی مباحث نظری و نیز جریان‌های دقیق نظریه‌پردازی روابط بین‌الملل و با هدف صرف واکاوی جایگاه معنا و معناگرایی، این بخش در سه‌طیف جریان اصلی (رویکرد آمریکایی)، مکتب انگلیسی و مکتب انتقادی، با محور قراردادن مقولة معنا و معنویت، وجوه سلبی و ایجابی آنها را در ارائة تبیینی مناسب برای تدوین مبانی رویکردی نوین، مورد بررسی قرار می‌دهد. یک. جریان اصلی (رویکرد آمریکایی) روابط بین‌الملل دوسنت فکری واقع‌گرایی و لیبرالیسم در ابعاد و تفاسیر کلاسیک و نوین آن عمدتاً در ذیل جریان اصلی، مفهوم‌سازی می‌شوند. مهم‌ترین ویژگی جریان اصلی روابط بین‌الملل که به‌نوعی وجه ممیزة آن از سایر مکاتب و رویکردها نیز محسوب می‌شود، ماهیت پررنگ مباحث محتوایی آن است. به‌عبارت دیگر، این دسته از نظریات با مفروض‌گرفتن حوزه‌های فرانظری، تلاش نظریه‌پردازی خود را متوجه مسایل عینی و مبتلابه کشورها کرده‌اند. از این‌رو در هر دو روایت اصلی آن (واقع‌گرایی و لیبرالیسم) می‌توان دو جنبة مهم الگوهای رفتاری، یعنی همکاری و تعارض را مشاهده نمود. این ویژگی، سبب شده است تا قدرت و نحوة کاربست آن، محور بحث و تبادل نظر قرار گیرد. به‌طوری‌که در روایت واقع‌گرایانه، حفظ، کسب و افزایش آن مدّنظر قرار می‌گیرد و در روایت مقابل (لیبرالیسم)، شیوه‌های کاربست آن در ابعاد نوین با هدف حفظ همکاری‌ها مورد توجه واقع می‌شود. )مشیرزاده، 1386: 27؛(Morgenthau,1985: 63-75 علاوه‌بر مسئلة قدرت و کاهش تعارضات (که نشانگر حاکمیت رویکرد مادی‌گراست) تفاسیر مدرن نظریات واقع‌گرایانه و لیبرالی، با فراتر رفتن از سطح ذات بشری، به دولت‌ها و ساختارها به‌عنوان بازیگران اصلی توجهی ویژه داشته‌اند. گرچه نگرش لیبرالی در کنار دولت‌ها، کارگزاری برخی بازیگران دیگر را نیز می‌پذیرد اما درنهایت، هم نئولیبرال‌ها و هم نوواقع‌گرایان با مفهوم‌سازی ساختار و شیئیت‌بخشیدن بدان در کنار پذیرفتن منطق آنارشی، رفتار دولت‌ها و کنش‌گران و ساماندهی آنها را تابعی از نوع چینش این ساختار می‌دانند، (Waltz, 1979: 79-82) هرچند در نوع نتایج ناشی از آن به‌ویژه ماهیت بازیگران و نیز ظرفیت‌های نهادی، با یکدیگر دچار اختلاف نظرند. (Nardin, 2006: 458) بنابراین، پذیرش کنش‌گری دولت، توجه به‌ساختارها و آنارشی و نتایج جبری ناشی از آن، نشانگر روح مادی‌گرایانة حاکم بر این جریان است. بااین‌حال، صرف نظر از ارائه یک دیدگاه صرفاً انتقادی یا تمجیدی، کارکرد نظری جریان اصلی در تبیین پدیده‌ها و رفتار واحدها غیرقابل انکار است. از این‌رو می‌توان وجوه سلبی و ایجابی این دسته از نظریات را در راستای تدوین رویکردی نوین در مقیاس بومی برشمرد. 1. وجوه ایجابی جریان اصلی روابط بین‌الملل، صرف نظر از برخی تعابیر کلاسیک به‌ویژه در شاخة لیبرالی آن، همواره به‌دنبال عینیت و شناخت جریان‌های واقعی در عرصة بین‌المللی است. به‌عبارت دیگر، نظریات واقع‌گرا و لیبرالی با اهتمام به دوپدیدة همکاری و منازعه (دهقانی فیروزآبادی، 1382) و معرفی آنها به‌عنوان شاخصه‌های وجودی رفتار کنش‌گران، سعی دارند تا پدیده‌ها و الگوهای رفتاری را به‌گونه‌ای تئوریزه کنند تا از رهگذر آن، حداکثر منافع حاصل شود. لزوم اهتمام به‌قدرت، نخستین وجه ایجابی این جریان نظریه‌پردازی است. در راستای بیشینه‌کردن منافع، قدرت به‌عنوان یک عامل عینی در ابعاد اقتصادی و نظامی آن، واجد اهمیت خاصی است؛ چراکه علاوه‌بر آنارشیک‌بودن نظام و درنتیجه، لزوم رفتار خودیارانه‌، حرکت به‌سمت همکاری و برقراری ترتیبات همکاری‌جویانه نیز نیازمند سطحی از قدرت در ابعاد گوناگون آن است. سطح بازیگری و پذیرش تنوع موجود در آن، یکی دیگر از وجوه بارز در این طیف نظری است. با وجود آنکه واقع‌گرایان، بامعرفی دولت به‌عنوان بازیگر اصلی، از رویکرد نولیبرال‌ها که عنایت ویژه‌ای به کارگزاری‌های گوناگون دارند متمایز می‌شوند اما در دونگرش، نوع بازیگری در ذیل جریان کل‌گرا واجد اهمیت است. به‌طوری‌که از یک‌سو با تأکید بر بازیگری دولت، منافع ملی و لزوم توجه به برآوردن آن به‌ویژه در برابر دول متخاصم اهمیت می‌یابد و از سوی دیگر، پذیرش ایفای نقش، توسط سایر کنش‌گران در تعابیر لیبرالی، نشان از لزوم توجه دولت‌ها به کنش‌گران صاحب نقش، به‌ویژه در عرصة روابط با دول غیرمتخاصم است. 2. وجوه سلبی مهم‌ترین وجوه سلبی جریان اصلی که دامنة آن‌را برای توضیح روابط بین‌الملل، محدود می‌سازد عبارتند از: 2ـ1. مفهوم‌سازی از قدرت و منافع ملی به‌گونه‌ای که صرف قدرت مادی با تکیه‌بر توان نظامی یا اقتصادی مدنظر بوده و از این منظر نمی‌تواند منابع غیرمادی قدرت را توضیح دهد.2ـ2. در همین راستا، بی‌توجهی به ابعاد فرهنگی ـ ارزشی هریک از جوامع و ارائة تبیین عام فرازمانی ـ مکانی باعث شده است تا نتوان علاوه‌بر ریشه‌یابی منابع اصلی قدرت در هریک از جوامع، ابعاد معنایی تأثیرگذار در هریک را نیز پویید. 2ـ3. بی‌توجهی به ابعاد معنایی و همزمان، نگاه صرف به‌وجوه مادی رفتارها باعث شده است تا اخلاق در جریان اصلی به‌ویژه در قرائت واقع‌گرایانة آن، چندان موردنظر قرار نگیرد. به‌طوری‌که «مورگنتا بارد» جایگاه واقعی برای اخلاق در سیاست خارجی آن‌را صرفاً یک ابزار می‌بیند. (Morgenthau, 1985: 102) «کنان» نیز با شناسایی اخلاق به‌عنوان حوزة عملکردی فرد، از تعمیم آن به‌روابط دولت‌ها خودداری می‌کند. Kennan, 1966: 49) در مشیرزاده، 1386( همین ویژگی را می‌توان در میان نولیبرال‌های غرق در حوزة تبیین روابط مادی دولت‌ها نیز به‌گونه‌ای دیگر مشاهده نمود. دو. مکتب انگلیسی روابط بین‌الملل مکتب انگلیسی(7)  ازجمله مکاتب نظریه‌پردازی روابط بین‌الملل است که مبانی محتوایی و فرانظری آن باعث شده است تا آن‌را با تسامح در زمرة جریان‌های میانة روابط بین‌الملل قرار دهند. این رویکرد با طرح مفهوم جامعة بین‌المللی از دهة 1970، درواقع تلاشی بود متفاوت برای نگاه فارغ از نظام محوری مدنظر نظریات رفتارگرا که عمدتاً سعی داشتند تا چشم‌انداز مکانیکی و اثبات‌گرا را برای تحلیل و ارزیابی تحولات بین‌الملل به‌کار بندند. بنیادی‌ترین مفهومی که مکتب انگلیسی آن‌را احیا و مورد توجه قرار داد، تصور دولت‌ها در قالب یک جامعه بود. (Linklater, 1996/2001: 84) از این جهت، جامعة بین‌المللی به‌گروهی از دولت‌ها اطلاق می‌شود که در یک سلسله منافع و ارزش‌های مشترک به‌سر برده و در حفظ نهادهای بین‌المللی سهیمند. (به نقل از قوام، 1383: 9ـ7) بدین‌ترتیب، مکتب انگلیسی ضمن توجه به دولت، هنجارها، قواعد و نهادها را پایه‌ای معرفی می‌کند که ثبات نظام بین‌الملل در گرو آن است و از این‌رو اهمیت آن به دو‌جهت است: اول آنکه با تأکید ویژه‌ای که بر نقش هنجارها، قواعد و نهادها در جامعة دولت‌ها دارد، انگارة جدایی میان سیاست داخلی و سیاست بین‌الملل را کم‌رنگ می‌کند و دوم اینکه این تأکید بر نقش هنجارها و قواعد باعث می‌شود تا نتوان رفتار دولت‌ها را صرفاً به‌عوامل قابل مشاهده و اندازه‌گیری تقلیل داد. بر پایة این بررسی، نبایستی رفتار دولت‌ها را صرفاً بر مبنای تعارض بر سر قدرت ارزیابی کرد بلکه نقش حقوق و تعهدات نیز باید مورد توجه قرار گیرد. (قوام، 1383: 9) در راستای تبیین قواعد، «هدلی بال» با محوریت‌بخشیدن به‌مقولة عدالت، بحث خویش را از سطح کلان به‌گسترة جهان سوم انتقال داده و طغیان‌های جهان سوم علیه غرب را تلاشی برای تغییر قواعد بین‌المللی می‌داند. برمبنای همین تحلیل است که وی در اثری مشترک با واتسون (Bull and Watson, 1984) اقدامات صورت‌پذیرفته علیه غرب را واجد پنج جزء می‌داند:یک. منازعه برای حاکمیت برابر که توسط جوامعی چون چین و ژاپن صورت می‌گیرد؛دو. شورش سیاسی علیه غرب که در این حالت، مستعمرات سابق که استقلال خود را از دست داده بودند خواهان رهایی از سلطة استعماری بودند؛ سه. شورش نژادی علیه غرب که شامل منازعه برای نسخ نظام بردگی و تمام شکل‌های نژادپرستی سفید بود؛چهار. شورش اقتصادی علیه اشکال نابرابری و استثمار در ارتباط با نظام تجاری و مالی جهانی تحت تسلط غرب؛پنج. شورش فرهنگی که اعتراضی بود علیه تمامی اشکال امپریالیسم فرهنگی غرب. با وجود آنکه هدلی بال، به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان مهم مکتب انگلیسی، مقولة عدالت در نظام بین‌المللی را در گرو گنجاندن مفاهیم و عناصر فرهنگ غیرغربی در فرهنگ جهانی می‌بیند، اما وی به‌مانند سنت واقع‌گرا ضمن وفاداری به‌مقولة نظام در نسبت‌سنجی میان نظم و عدالت، تحقق هریک از این‌دو را در گرو دیگری دانسته و از این‌رو، عدالت در سپهر اندیشه‌ای وی بایستی در چارچوب نظم موجود و مستقر، عینیت یابد. (مشیرزاده، 1386: 169؛ Bull, 1984: 10) در همین راستا، با واکاوی مبانی نظری و محتوایی مکتب انگلیسی، وجوه سلبی و ایجابی استنتاجی از نقطه‌نظر این نوشتار عبارتند از: 1. وجوه ایجابی 1ـ1. توجه به مقولة عدالت: در دیدگاه طرفداران جامعة بین‌المللی یا مکتب انگلیسی، مناسبات حاکم بر عرصة بین‌المللی در مدت زمانی مدید، باعث تکوین ساختارهایی شده است که نتیجة آن، عدم‌شمولیت و درنتیجه، بحران‌هایی برای مدیریت مسایل جهانی است.1ـ2. ساز و کارهای تحقق عدالت بین‌المللی: نظریه‌پردازان این مکتب با تأکید بر ضرورت تغییر رویکرد سلطه‌مآبانة غرب و مفیدبودن شمول ارزش‌های انسانی، تقابل با پدیده‌هایی نظیر فقر را یادآور می‌شوند.1ـ3. اهتمام به بحث نهادها و مدیریت نهادی به‌عنوان راهکاری برای تحقق صلح و عدالت با ضمانت اجرای قراردادها و نیز تغییر شیوة مدیریت تک‌سویة جهانی. 1ـ4. تأکید بر اهمیت وجود اصول، ارزش‌ها و هنجارها به‌ویژه در شاخة       همبستگی‌گرا(8)  که با ردّ دعوای شاخة کثرت‌گرا(9)  در تمایز فرهنگی جوامع، معتقد است که اخلاقیات پرمایه، مبنای عملکرد افراد و دولت‌ها بوده و نمی‌توان از وجود حداقلی از اصول و ارزش‌های انسانی بماهو انسان غافل شد. (Bull, 1997: 88) 2. وجوه سلبی 2ـ1. با وجود آنکه مکتب انگلیسی به‌عنوان یک راه میانه شناخته شده و از این‌جهت، از مبانی صرفاً اثباتی یا ضدشناختی جریان‌های اصلی و بازتابی فاصله می‌گیرد اما درنهایت، خاستگاه نظری آن، نظریه‌های میان‌بردی(10)  است که مبانی مادی‌گرایانة عرصة بین‌المللی را مفروض خود دارند. 2ـ2. تفاسیر هستی‌شناسانة مذکور پیرامون این مکتب باعث شده است تا پدیدة عدالت بین‌المللی به‌گونه‌ای ابزارگرا مفهوم‌سازی شود. از این‌جهت، عدالت در قالب این مکتب به ابزاری تبدیل می‌شود که با تقدّم‌بخشیدن به‌عینیت تجویزی، تحقق نظم و عدالت را اولویت بخشیده و لذا اصالت با نظم است.2ـ3. مکتب انگلیسی با اتخاذ رویکردی محافظه‌کارانه و متأثر از مبانی فرانظری خود، نظم موجود بین‌المللی را پذیرفته و با تأکید بر اصلاح آن، تحقق عدالت را در همین ساختار دنبال می‌کند. 2ـ4. معنا و معنویت موجود در مکتب انگلیسی که در قالب عدالت بین‌المللی مفهوم‌سازی می‌شود دولت‌گرا، فرم‌گرا (پرهیز از دگرگونی‌های عظیم و ضرورت توجه به‌صورت نقایص ساختار)، نفع‌گرا (ضرورت تحقق عدالت برای تحکیم مبانی ساختار فعلی) و درنهایت، اقناعی (اقناع دولت‌ها برای تحقق عدالت، نه‌مبارزه و بسیج) است. 2ـ5. اهتمام به‌نقش راهبردی نهادهای بین‌الملل در مدیریت مسایل، درکنار توجه به نقش قدرت‌های بزرگ، باعث می‌شود تا باتوجه به مقولة اولویت قدرت نزد قدرت‌های بزرگ در رویکرد به نهادها، با اولویت هنجارها نوعی نقض غرض محسوب شود.   پی نوشت: 1- Bull. 2- Wendt. 3- Onuf. 4- نمونه‌ای از این آثار عبارتند از: Nardin, 2006; Jervis, 2006: Hermann and Shannon 2001, Yee 1996. 5- Mainstream. 6- Reflectivists. 7- در برخی از متون، مباحث مربوط به مکتب انگلیسی را با عنوان رویکرد جامعة بین‌المللی نیز مورد اشاره قرار داده‌اند. این همنامی در اشاره به این مکتب، می‌تواند ناشی از دوعامل باشد: اول، تأکید خاصی که این مجموعه آثار بر مفهوم جامعة بین‌المللی دارند و دوم، ملیت پیروان این مکتب که البته فرض دوم به‌سبب تنوع موجود درمیان پیروان آنها، کمتر جامعیت دارد. (بنگرید به: مشیرزاده، 1386: فصل سوم) 8- Soldiarist. 9- Pluralist. 10- Middle range.   سید‌جواد صالحی/ عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز. فریبرز ارغوانی پیرسلامی/ کارشناس ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه تهران. منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی شماره 25 پایان متن/

93/04/31 - 02:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن