تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835107525
ناله هاي فراق
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا توتياي چشميک بار پاي خويش بنه در سراي چشم از بس که اشک بهر فراق تو ريختماشکم به گريه آمده است از براي چشم تنها دعاي ديده من ديدنت بوديک بار مستجاب نما اين دعاي چشم در هر گلي جمال رخت جلوه مي کندزيباتر از گلي و بود اين خطاي چشم کن جلوه اي که روي نکوي تو بنگردبيچاره عاشقي که شده مبتلاي چشم گفتم به اشک غسل بده ديده مراتا اوفتد به چهره آن دلرباي چشم چون هاشمي که بر سر راهت نشسته استچشم طمع به دست تو دارد گداي چشم******* باد صبا اي باد صبا، چه با صفا مي آييگويا ز حريم يار ما مي آيي اي باد صبا، غبار راهت گويداز طرف کدامين کف پا مي آيي اي باد صبا، شميم عطرت گويداز کوي عزيز مصطفي مي آيي اي باد صبا، لطافتت مي گويداز محضر لطف کبريا مي آيي اي باد صبا، نسيم روح افزايتگويد که ز رحمت خدا مي آيي اي باد صبا، طراوتت مي گويدبا مژده وصل آشنا مي آيي اي باد صبا، چو هاشمي مي گويمهنگام سحر فرح فزا مي آيي******* مجنون در بدر به ياد روي تو اي دوست هر سحر گريمگهي ز چشم دل و گه ز چشم سر گريم چو شمع انجمن عاشقان دلخستهز داغ هجر تو اي دوست از جگر گريم تو يوسفي و چو يعقوب دلشکسته زاردر انتظار تو اي نازنين پسر گريم چو طفل رانده شده از سراي خود همه شبنهاده سر به روي آستان در گريم فراق روي تو آواره کرده است مرابه دشت و کوه چون مجنون در بدر گريم به جاي آب که بر راه دوست مي ريزندکنار راه تو با ديدگان تر گريم قلم گريست به همراه هاشمي گفتابه ياد روي تو اي دوست هر سحر گريم******* انتظار ديدار تا کي براي ديدن رويت دعا کنمتا کي ز سوز سينه تو را من صدا کنم اي جنت و نعيم ز روي تو با صفاباز آي تا ز وصل تو جان با صفا کنم گر منتي نهي و قدم بر سرم نهيبر ديده خاک پاي تو را توتيا کنم هستي غريب عصر و زمان صاحب الزماناذنم بده که ديده به تو آشنا کنم بهر ظهور نور جمال تو اي عزيزتا کي دو دست خويش به سوي خدا کنم گر چه بلا قرين ولا گشته از ازلکو صبر تا تحمل درد و بلا کنم در هر سحرگهان به اميد وصال تواز خواب ناز چشم رمد ديده وا کنم يک نظره گر نصيب شود ديدند مراجانا به رونماي تو جان را فدا کنم چون هاشمي سحر به تمناي وصل توگيرم ز خواب ديده و بهرت دعا کنم******* در تمناي دوست تا کي به اشک و آه تمنا کنم تو راجانا بيادمي که تماشا کنم تو را اميد دل به راه وصالت نشسته امتا يک نظر به آن قد رعنا کنم تو را وقت سحر اميد اجابت رود که منبا سوز دل دعا به سحرها کنم تو را گفتم چه چاره آتش سوزان عشق راگفتا به آب ديده تسلي کنم تو را اي مشعر و مني ز صفاي تو با صفامن از صفا و مره تمنا کنم تو را از درد هجر تو دل مجروح ناله کردگفتم به وصل يار مداوا کنم تو را اي غايب از نظر به خدا من هم از خداچون هاشمي هميشه تقاضا کنم تو را******* وعده وصال شبي به شوق وصالت دلم بهانه گرفتشرار عشق تو در سينه ام زبانه گرفت به دل وصال تو را وعده کردم اما دلبه آه و ناله ز کاشانه ات نشانه گرفت زبان دل که بود اشک ديده خونينچو جوي آب ز چشمان من ترانه گرفت دل شکسته به اميد ديدن رويتسراغ خانه تو از من عاشقانه گرفت چو نااميد شد از من به ناله سحرينشان کوي تو از هر ديار و خانه گرفت به آن ستاره زيباي آسمان رختکه مه ز تابش آن نور جاودانه گرفت به هاشمي ز عنايت نگر به مکتب عشقکه غير عشق تو درس دگر فسانه گرفت******* اي حجت کردگار اي حجت کردگار، مهدياي خاتم هشت و چار، مهدي تنها نه منم اسير عشقتعالم به غمت دچار، مهدي تا کي ز براي ديدنت منآواره هر ديار، مهدي مسرورم از اينکه با نگاهتکردي تو مرا شکار، مهدي ياد تو بود فروغ جانمدر خلوت شام تار، مهدي بر چوبه دار عشق باشدنام تو مرا شعار، مهدي بيچاره دل شکسته مندارد ز تو انتظار، مهدي تا از سر لطف پا گذاريبر ديده اشکبار، مهدي با اين دل بي قرار زارمبگذار شبي قرار، مهدي با بنده رو سياه عاصييک لحظه بيا کنار، مهدي با ناله زار هاشمي گفتدستي به دلم گذار، مهدي******* نماز عشق شبي وصال جمال تو آرزو کرديمبه دل ز حسن و کمال تو گفت و گو کردم چو روي پاک نبيند مگر که ديده پاکبه اشک ديده از آن ديده شست و شو کردم به بوي طره مشکين خويش مستم کنکه من به ياد تو صدها شکوفه بو کردم سر فراق سلامت، وصال اگر نبودکه با فراق تو عمري بود که خو کردم تو قبله گاه مني در نماز عشق، حبيبدرين نماز، جمال تو جست و جو کردم براي آن که نمازم قبول خاطر توشود به اشک زدم غوطه، پس وضو کردم شتاب هيچ مکن هاشمي رسد روزيکه نغمه ساز کني اقتدا به او کردم******* لب نوش شب هجران تو اي دوست سحر خواهد شدروشن از ديدن تو ديده تر خواهد شد آرزوي همه منتظران قدمتبا تماشاي جمال تو بسر خواهد شد غم مخور اي دل مسکين که عزيز زهراجلوه اي مي کند و غم به سفر خواهد شد گر چه بي دوست بود تلخ تر از زهر حياتزندگي با لب نوشش چو شکر خواهد شد سحري جلوه نما تا به مرادم برسمنخل اميد من آخر به ثمر خواهد شد جگرم سوخته از داغ غم هجرانتخنک از کوثر وصل تو جگر خواهد شد هاشمي در سحري گفت دلا غصه مخورشامل لطف پدر نيز پسر خواهد شد******* شمس عالميان دلم ز دوري رويت قرار و تاب نداردميان ما و رخت جز گنه حجاب ندارد به اشک ديده نوشتم هزار نامه برايتمگر که نامه بيچارگان جواب ندارد نسيم صبح سلامم به دلبرم برسانبگو جواب سلامم مگر ثواب ندارد به آسمان جمالت ستاره نازيباستکه تاب ديدن روي تو آفتاب ندارد نشسته ديده نازت ميان صف زده مژگانشکوه صف زده مژگان تو شهاب ندارد تو شمس عالمياني ز روي پرده بيفکنکه آفتاب به رخسار خود نقاب ندارد هر آن کسي که به دل عشق روي ماه تو داردبه شام اول قبرش يقين عذاب ندارد چو سر ز خاک بر آرد به عرصه گاه قيامتبه زير سايه لطف دگر عقاب ندارد محاسبات الهي اگر چه سخت و دقيق استمحب يوسف زهرا غم حساب ندارد اگر چه آتش دوزخ هزار شعله فروزديقين اثر به دل و سينه کباب ندارد به ناله دل سوزان هاشمي نظري کناگر چه تاب نگاهت دل خراب ندارد******* گفت و گو به اميدي به سوي خانه لطف تو رو کردمحريمت را به شوق وصل مهدي جست و جو کردم به فرزند عزيزت از زبان من بگو، مهديبه هر جا و به هر محفل به يادت گفت و گو کردم رضاي مهديت باشد رضاي تو، رضا جانمپدر را با پسر بهر وصالش رو به رو کردم اگر چه گل ندرد در کنار مهديت بوييبه ياد او کنار مرقدت صد غنچه بو کردم اگر چه گل ندارد پيش رنگ روي او رنگيولي هر گل که ديدم ياد رنگ روي او کردم الا اي ضامن آهو به مهدي عزيزت گومن اين آلوده دامن را ز رحمت شست و شو کردم ندارد هاشمي غير تماشايت تمناييبهشت وصل تو در کوي جدت آرزو کردم******* نسيم صبح نسيم صبح ز کوي نگار مي آيدکه با طراوت و بوي بهار مي آيد نسيم صبح دهد مژده وصال حبيبکه از پي سحر شام تار مي آيد نسيم صبح به آهنگ عشق مي گويدقرار قلب و دل بي قرار مي آيد نسيم صبح به نوميد عشق مي گويداميد عاشق شب زنده دار مي آيد نسيم صبح به شمع خموش مي گويدچو سوختي به کنارت نگار مي آيد نسيم صبح به قلب شکسته مي گويددوا و مرحم قلب فکار مي آيد نسيم صبح به منصور عشق مي گويدهواي وصل ز بالاي دار مي آيد نسيم صبح به صد شور و شوق مي گويدگل شگفته به بالين خار مي آيد نسيم صبح به سوز و گداز مي گويدحبيب هاشمي بي قرار مي آيد******* مهدي من ز سوز عشق خود خاکسترم کنسپس آواره بحر و برم کن دلم بيچاره عشق تو گشتهعزيز من، تو بيچاره ترم کن نمي بيند کسي داغ دلم رابسوزان، شعله ور پا تا سرم کن به شمع روي تو پروانه ام منبيا از سوز عشقت پرپرم کن به مرغ بسمل در خون تپيدهبزن تيري و بي بال و پرم کن صداي سوزش دل با تو گويدمکن خامش مرا، سوزان ترم کن متاعي نيست جان و سر که گويمبه بازار غمت سوداگرم کن دو چشمم را دو جيحون کن دوبارهپر از خون سينه پر آذرم کن جنون عشق ساماني نداردچنان مجنون، تو بي پا و سرم کن دل من، دلبر من، مهدي منبه وصل روي خود عاشق ترم کن چو شمعي هاشمي سوزان و گرياننگاهي سوي چشمان ترم کن******* يا صاحب الزمان من کيستم فقير تو يا صاحب الزماندلداده حقير تو يا صاحب الزمان در راه وصل روي تو از پا فتاده امدست مرا بگير تو يا صاحب الزمان صيد به خون تپيده دام محبتمافتاده ام به تير تو يا صاحب الزمان حيف است پا به خاک گذاري از آنکه هستعرش خدا سرير تو يا صاحب الزمان تشبيه مي کنند جمال تو را به مهاي ماه مستنير، تو يا صاحب الزمان اندر کمند گيسوي پر پيچ و تاب عشقمن کيستم اسير تو يا صاحب الزمان پشت زمان ز ياد فراقت بود کمانما هم شديد پير تو يا صاحب الزمان با اشک ديده هاشمي دلشکسته گفتمن کيستم فقير تو يا صاحب الزمان******* بهانه دل بيا که بي تو دل من بهانه مي گيردبه اين نشان که ز کويت نشانه مي گيرد به دل ز هجر جمال تو آتشي دارمکه هر نفس به هوايت زبانه مي گيرد نشسته مرغ دلم روي بام خانه توگمان مبر که جز اين گوشه لانه مي گيرد شدم گداي در خانه اي که جبرائيلهميشه اذن ازين آستانه مي گيرد امام عصر، ولي خدا، عزيز رسولکه دل سراغ رخش عاشقانه مي گيرد فداي مادر مظلومه اش که در محشرسراغ شيفتگان دانه دانه مي گيرد تو انتقام بگير از عدوي خونخواريکه راه فاطمه با تازيانه مي گيرد بيا و مادر پهلو شکسته ات را بينز کوچه با چه دلي راه خانه مي گيرد بيا که ناله جانسوز هاشمي هر شببه سوز و آه ز کويت نشانه مي گيرد******* نهانخانه دل ديده تا بهر تماشاي رخش وا کردمدامن از اشک دو چشمم همه دريا کردم تا غمش را بنشانم به نهانخانه دلديده از بهر تماشاي رخش وا کردم تا که بر ديده کشم خاک عبير آميزشآستان بوسيش از شوق تمنا کردم دل افروخته از داغ فراقش تا صبحديشب از ريختن اشک تسلي کردم به اميدي که ببينم رخ ماه تو به خوابمن شب خويش به صد شوق مصفا کردم باب احسان به روي بنده نبندد مولابنده ام، روي به خاک در مولا کردم هاشمي بود و سحرگاهي و سوز آهيکه دعا بهر جگر گوشه زهرا کردم******* نويد وصل به من ز يار سفر کرده ام خبر نرسيدشب فراق دراز آمد و سحر نرسيد ز هجر يار دلم خون و سينه ام سوزانچه شد، که اين شب هجران دل به سر نرسيد سر شک ديده من صبح و شام مي باردهنوز لحظه ديدار چشم تر نرسيد ندايي از لب يعقوب روزگار رسيدکه کور گشتم و از يوسفم خبر نرسيد به کودکان يتيم و به مادران غميننه از پدر خبري، نامه از پسر نرسيد به تلخي غم هجر تو خو گرفتم و حيفنويد وصل تو شيرين تر از شکر نرسيد بگفت هاشمي بينوا به سوز و نواهزار ناله ما را يکي اثر نرسيد******* دانه خال اشکم ز غم هجر تو آرام نداردچشمم ز تماشاي رخت کام ندارد بر سوز دل سوخته ام گاه نگاهياي دوست دلم جز تو دلارام ندارد مرغ دل وحشي من اي ماه دل آراجز دانه خال تو دگر دام ندارد ديوانه عشق تو به پيغام بسازدافسوس که اين دل ز تو پيغام ندارد صد دانه فشاندند و دلم رام نگرديدغير از سر کوي تو دلم بام ندارد هر شب بپزم در سر، سوداي غمت راافسوس که جز آرزوي خام ندارد گفتار ز دل خويش سخن خاشمي زارعبد سيه از خوان تو انعام ندارد******* هجر جانگداز دردي که به دل مراست که درمان نمي شودشوري به سر مراست که سامان نمي شود اين هجر جانگداز که دل مبتلاي اوستگويي تمام عمر به پايان نمي شود شام فراق روي امام زمان ماچون صد هزار شام غريبان نمي شود جاني که غير دوست در آن جا گرفته استدر کوي عشق لايق قربان نمي شود هر کس فداي او بکند زندگي خويششاداب گشته است و پشيمان نمي شود هر ديده اي که در غم جانان گريستهفردا به نزد فاطمه گريان نمي شود گفت هاشمي به وصل تو دارم اميد و حيفاين مشکلي مراست که آسان نمي شود******* دوست نسيم صبح، سلامم ببر به محضر دوستبگوي حال دل خسته ام تو در بر دوست نسيم صبح، چو بر زلف او گذر کرديبيار همره خود بوي مشک و عنبر دوست نسيم صبح، به آهنگ عشق و ناز بروببوس از طرف من ز پاي تا سر دوست نسيم صبح، دو چشمم به راه مي باشدکه اوفتد به دو چشم سياه منظر دوست نسيم صبح، به تير نگاه او سوگندهزار کشته فتاده به کوي و معبر دوست نسيم صبح، نوشتم به اشک ديده بياپيام من برسان از وفا به کشور دوست بگوي هاشمي خسته دل چنين خواهدکه لحظه اي بنشيند مگر برابر دوست******* امام منتظران دلم ز داغ فراق نگار مي سوزدچو شمع از غم آن گلعذار مي سوزد دل چون لاله من ناله مي کند شب و روزز سوز ناله من لاله زار مي سوزد قرار عالم هستي به بي قراري منعنايتي، که دل بي قرار مي سوزد اگر به جرم محبت زنند بردارمز سوز سينه من چوب دار مي سوزد اگر که قطره اشکم به آتشي ريزدز سوز آتش آن قطره، نار مي سوزد امام منتظران، لحظه اي بيا بنگرکه ز آتش غم تو روزگار مي سوزد نواي ناله نالان هاشمي گويددلم ز آتش هجران يار مي سوزدمنبع: آثار دعا براي فرج امام زمان علیه السلام/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3396]
صفحات پیشنهادی
ناله هاي فراق
ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا توتياي چشميک بار پاي خويش بنه در سراي چشم از بس که اشک بهر فراق تو ...
ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا توتياي چشميک بار پاي خويش بنه در سراي چشم از بس که اشک بهر فراق تو ...
فراق دوست
ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا ... گريم چو شمع انجمن عاشقان دلخستهز داغ هجر تو اي دوست از جگر گريم تو يوسفي و .
ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا ... گريم چو شمع انجمن عاشقان دلخستهز داغ هجر تو اي دوست از جگر گريم تو يوسفي و .
در فراق آن یار سفر کرده
26 مه 2007 – ناله هاي فراق-ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي ... به من ز يار سفر کرده ام خبر نرسيدشب فراق دراز آمد و سحر نرسيد ز ...
26 مه 2007 – ناله هاي فراق-ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي ... به من ز يار سفر کرده ام خبر نرسيدشب فراق دراز آمد و سحر نرسيد ز ...
دانلود رایگان نرم افزار اسلامی آخرین منجی ویژه امام زمان (عج)
... برگزاري جشنهاي شعبانيه ، پيامك و اشعار مهدوي ، نواي صوتي و تصويري انتظار شامل مولودي ، كليپهاي زيبا و ناله هاي فراق ، 70 حكايت خواندني از تشرفات و توسلات و ...
... برگزاري جشنهاي شعبانيه ، پيامك و اشعار مهدوي ، نواي صوتي و تصويري انتظار شامل مولودي ، كليپهاي زيبا و ناله هاي فراق ، 70 حكايت خواندني از تشرفات و توسلات و ...
دلم بهانه تو را دارد اي آرامش آسماني!
قرارتر مي. ... گاهي كه آسمان ابري است و خيال باريدن دارد، دلتنگ.تر مي. ناله هاي فراق ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا .
قرارتر مي. ... گاهي كه آسمان ابري است و خيال باريدن دارد، دلتنگ.تر مي. ناله هاي فراق ناله هاي فراق نويسنده:حجت الاسلام سيد حسين هاشمي نژاد گداي چشم اي خاک مقدم تو مرا .
اين.... جا .... زندان.... است - واضح
اين هم دايره سرنوشت من است كه بايد هميشه دردها را بنگارم و شاهد اشك ندامت به همراه فراق و جدايي ها باشم، از درد ناله هاي يتيم گرفتار در خشم قاتل بي رحم بايد بنگارم، يا از ...
اين هم دايره سرنوشت من است كه بايد هميشه دردها را بنگارم و شاهد اشك ندامت به همراه فراق و جدايي ها باشم، از درد ناله هاي يتيم گرفتار در خشم قاتل بي رحم بايد بنگارم، يا از ...
فراق تو را چگونه تحمل كنم
20 سپتامبر 2008 – فراق تو را چگونه تحمل كنم كمالات معنوي شخصيت اميرمومنان (ع ) در ... همه فرياد ايشان هست آيا در آن ناله هاي شب و در آن چاهها كه ايشان ناله مي زده است و در آن ...
20 سپتامبر 2008 – فراق تو را چگونه تحمل كنم كمالات معنوي شخصيت اميرمومنان (ع ) در ... همه فرياد ايشان هست آيا در آن ناله هاي شب و در آن چاهها كه ايشان ناله مي زده است و در آن ...
محزون در فراق قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)
محزون در فراق قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)-محزون در فراق قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نويسنده: ... اشک ها، چراغاني امشبند در کوچه پس کوچه هاي زمين؛ اشک هاي شوق. ... آيا آن قدر دور نيستيم که هيچ ناله و استغاثه اي به بارگاه تو راه نيابد؟
محزون در فراق قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)-محزون در فراق قائم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) نويسنده: ... اشک ها، چراغاني امشبند در کوچه پس کوچه هاي زمين؛ اشک هاي شوق. ... آيا آن قدر دور نيستيم که هيچ ناله و استغاثه اي به بارگاه تو راه نيابد؟
حکایت فراق سی و یک ساله
حکایت فراق سی و یک ساله سیده حورا صدر سیده حورا صدر، دختر اول و فرزند سوم امام ... پس از ربودن، اگرچه همه فریاد زدند و ناله کردند، اما به زودی فروکش کرد و هرکس به دنبال ... با توجه به مشغولیت های پدرتان، حضورش کنار فرزندان و همسرش چگونه بود؟
حکایت فراق سی و یک ساله سیده حورا صدر سیده حورا صدر، دختر اول و فرزند سوم امام ... پس از ربودن، اگرچه همه فریاد زدند و ناله کردند، اما به زودی فروکش کرد و هرکس به دنبال ... با توجه به مشغولیت های پدرتان، حضورش کنار فرزندان و همسرش چگونه بود؟
به مناسبت ميلاد قائم آل محمد(ص) غم فراق تو جانا خدا كند به سر آيد
15 آگوست 2008 – به مناسبت ميلاد قائم آل محمد(ص) غم فراق تو جانا خدا كند به سر آيد-به مناسبت ميلاد قائم آل محمد(ص) غم فراق تو جانا خدا كند ... اين كام هاي خشك از تلخ گونگي انتظار را شيريني فرج بچشان. ... آخر اين ناله «متي ترانا و نراك» كه دلم را آتش زده.
15 آگوست 2008 – به مناسبت ميلاد قائم آل محمد(ص) غم فراق تو جانا خدا كند به سر آيد-به مناسبت ميلاد قائم آل محمد(ص) غم فراق تو جانا خدا كند ... اين كام هاي خشك از تلخ گونگي انتظار را شيريني فرج بچشان. ... آخر اين ناله «متي ترانا و نراك» كه دلم را آتش زده.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها