واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا:
مجموعه داستان «برف محض» نوشتهی معین فرخی نقد شد. به گزارش ایسنا بر اساس خبر رسیده، در ابتدای ششمین جلسهی نقد و بررسی چهارشنبههای کتاب نشر چشمه، فرشته نوبخت با اشاره به اینکه کار معین فرخی کار اول او بوده گفت: با ابن وجود، چیزی که بعد از خواندن داستانها برای من اتفاق افتاد این بود که تصویرهایی در ذهن من باقی گذاشت، و این به دلیل تصویرسازی خیلی هوشمندانهی نویسندهی این کتاب است. تصویرسازی در داستانهای فرخی بدون اینکه به ورطهی اطنابگویی بیفتد اتفاق افتاده است. او بسیار ماهرانه جزییاتی از زندگی را وارد قصهها کرده که به داستان روح میدهد و با ایماژ و نمادها سعی در مفهومسازی در قصه دارد. این داستاننویس افزود: در عین حال داستانها به شدت رئال است و روایتها نمادین نیست. فضاسازی هم قسمت قابل تحسین کار فرخی بود که خواننده را کاملا با شخصیتها همراه میکرد و از طرفی قصهها با یک اتفاق خیلی ساده آغاز میشود و کمکم به سمت تراژدی پیش میرود. ویژگی منحصر به فرد داستانهای فرخی که شاید نمونهی شبیه آنها در مجموعه داستان فلامک جنیدی «جایی به نام تاماساکو» هم دیده میشود روایت ملال بود. این روایتها بدون اینکه نمایشی باشند در کلیت داستانها تنیده شدهاند و ملال زندگی شهری امروز را به تصویر میکشند. این ملال گاهی در داستانها به عنوان یک نماد استفاده میشود. نوبخت در ادامهی بررسی داستانها گفت: نکتهای که در داستانها جای سوال داشت این بود که شخصیتها در کلیت داستان هیچ تنوعی نداشتند و گاهی فقط در داستانهای متفاوت ویژگی ظاهری آنها تغییر میکند و در شخصیتپردازی آنها اتفاق مهمی نمیافتد. در ادامهی نشست نقد کتاب «برف محض»، کوروش اسدی به عنوان دیگر منتقد این نشست گفت: اولین نکتهای که در داستانهای مجموعهی «برف محض» قابل تامل است ماجراست. بیشتر این داستانها فاقد ماجرا و قصه است. قصه به معنایی که اتفاقی در داستان بیفتد و دوم اینکه فرخی بیشتر در کار توصیف صحنههاست و لحن بیتفاوتی دارد که اغلب در داستانهای مجموعه دیده میشود. راوی داستانها که فضا را توصیف میکند یکسری عناصر دارد که کمکم در کل داستان به دلیل تکرار در داستانها به نماد تبدیل میشوند و این جزئی از تکنیکهای خوب مجموعه است. نکتهی دیگر در این مجموعه لحن روانی است که شخصیتهای داستان دارند و کمی با چاشنی بیخیالی مکالمات در بین شخصیتها اتفاق میافتد. همانطور که اشاره شد این مجموعه، مجموعهی توصیف است، یعنی گاهی در کل داستان اتفاق بهخصوصی در جریان نیست و فقط توصیف است که داستان را شکل میدهد و این توصیفات حتا گاهی از یک امر جزئی شروع شده و به کل داستان تعمیم پیدا میکند. این داستاننویس در ادامه اظهار کرد: از جمله اتفاقهایی که در مجموعه افتاده پرداختن به امور روزمره مثل مترو، اتوبوس و ... است که در روند داستان آهسته به کلیت داستان تبدیل میشود و در نهایت معنا را میسازد. ولی دو نقد عمده به این مجموعه داستان وارد است: اول اینکه داستانها از بیماجرایی شروع میشود، با توصیفات ریز داستان ادامه پیدا میکند و گاهی با بیماجرایی ادامه پیدا میکند تا پایان داستان و دومین نقدی که در ضمن نقد اول هم گفته شد بیدغدغگی در داستانها و بین شخصیتهای داستان است.
نوبخت هم با تایید صحبتهای اسدی نقد خود را اینطور ادامه داد: در مورد وجود ملال در داستانها باید بگویم با وجود اینکه ملال بخشی از قصه است ولی داستانها ملالآور نیست و برعکس در عین اینکه هیچ ماجرایی وجود ندارد خواننده گرایش به ادامهی داستان را حس میکند. گاهی از دل این ملال قصه به وجود میآید و این تکنیک فرخی است. اینکه گفته شد شخصیتها به هم شباهت دارند این خود نوعی کلیت را در داستانها به وجود میآورد و این تکرار المانها به نظر بنده کاملا تعمدی بوده و نویسنده خواسته در مجموعه یک جهان واحدی را به وجود آورد. در ادامه یکی از مهمانان حاضر در جلسه گفت: داستانهای فرخی از لحاظ شخصیت دو دستهاند: تعدادی از داستانها دونفرهاند و معمولا راوی یکی از این دو شخص است و نکتهی دیگر اینکه نفر دوم در داستانها یک شریک عشقی است. دستهی دوم داستانهای شلوغند که این شخصیتها کاملا تکراری هستند و فقط مشخصات ظاهری آنها مثل نام یا شغلشان عوض میشود. یکی دیگر از حاضران در نشست گفت: چیزی که در خواندن داستان توجه مرا جلب کرد مسئلهی گذر زمان بود و این به نظر من قدرت نویسنده را میرساند که با دستکاری در زمان به داستان شکل میدهد و یک پروژهی تعریف ملال را شکل میدهد. خیلی از داستاننویسها تلاش دارند تا ملال را به قلم بیاورند ولی فرخی خیلی ماهرانه و آگاهانه این کار را انجام داده است. یکی دیگر از حاضران در جلسه با اشاره به اینکه از نزدیک با شرایط زندگی فرخی آشنا بوده، ادامه داد: فکر میکنم این داستانها با توجه به شرایط روحی و اجتماعی دورهی نگارش کتاب برای نویسنده اتفاق افتاد؛ گاهی فضاهای کارگری به تصویر کشیده میشود و گاهی هم رکود و ملال که نویسنده کاملا این فضاها را در محیط پیرامون خود درک کرده. در ادامه معین فرخی نویسندهی کتاب گفت: انتقادها برایم دلگرمکننده است، اتفاقی که بعد از انتشار کتاب افتاد ذهن من درگیر این مسئله شد که رمان بنویسم یا مجموعه داستان؟ چند وقت پیش مقالهای خواندم در دفاع از مجموعه داستان که کمی این درگیری ذهنی را آرام کرد. در مقاله آمده بود: رمان تلاشی است برای اینکه زندگی را به چنگ بیاوری ولی مجموعه داستان بیشتر از جنس خود زندگی است، و اگر بخواهم از این زوایه به زندگی خودم نگاه کنم بیشتر شبیه مجموعه داستان است تا رمان. من در این کتاب تلاش کردم اینطور به زندگی نگاه کنم نه اینکه زندگی را به چنگ بیاورم. او در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی روند نوشتن داستان گفت: این مجموعه در برههای از زندگی من نوشته شد که به نوعی دورهی گذار بود؛ هم تحولات روحی برای من در این دوره اتفاق افتاد و هم تحولات اجتماعی. این دوره دورهی بلاتکلیفی بود و تنها راهحل، گذر از این زمان بود و تلاش من این بود که توصیف در داستان و توصیف فضا نشاندهندهی این بیدغدگی باشد.
انتهای پیام
شنبه / ۲۲ آبان ۱۳۹۵ / ۱۵:۲۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]