محبوبترینها
از کجا بفهمیم قاشق چنگال اصل است | قاشق چنگال تقلبی نخرید!
با چاپ روی وسایل یک کسب و کار پرسود بسازید
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1799260390
مادر شهید: جوانان منتظر حکم جهاد هستند
واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
مادر شهید: جوانان منتظر حکم جهاد هستند در نمازهایم دعا میکنم که هرگز در ایمانم لغزشی ایجاد نشود. یقین دارم که اگر رهبر معظم انقلاب حکم جهاد دهند، جوانان کشور برای مقابله با ظلم به پا میخیزند و فرزندان من هم با این لشکر همراه خواهند بود.
به گزارش فرهنگ نیوز، به مناسبت فرا رسیدن روز دانشجو به منزل یکی از شهدای نخبه دانشگاه صنعتی شریف پیش از آغاز جنگ تحمیلی رفتیم. زمانی که مادر شهید متوجه شد که به چه جهت با وی قرار ملاقات گذاشتیم، مکثی کرده و گفت «غلامرضا تنها کسی بود که از دبیرستان محل وارد دانشگاه صنعتی شریف شد. زمانی که منافقین به دانشگاهها نفوذ کرده بودند و در پی آن نیز امام (ره) دستور انقلاب فرهنگی داد، وارد جهاد سازندگی شد. با این که تحصیلکرده بود، اما خودش را جدا از اقشار مردم نمیدانست، از این رو وارد جنگ شد. امروز 30 سال از آن روزها میگذرد و یقین دارم که اگر آقا حکم جهاد دهند، جوانان به خصوص دانشجویان برای مقابله با گروهکهای تروریستی عازم سوریه میشوند. اما دلم از کسانی میگیرد که با بدحجابی دل آقا امام زمان (عج) و خانوادههای شهدا را میشکنند.»
ثبت جنایات رژیم پهلوی در یک نیمه شب
مادر نمیدانست روایت زندگی فرزندانش را از کجا آغاز کند. او در راه حفظ انقلاب و اسلام عزیزانش را از دست داده است. نمیدانم روزگار نفس کشیدن را برایش سخت کرده یا داغ دوری از عزیزانش. نفسی تازه میکند و به سختی از جایش برمیخیزد. به سمت کمد میرود و یک قاب عکس را به همراه خود میآورد و میگوید: «این عکس غلامرضاست. پسر ارشدم. در دوران تحصیل، فعالیتهای انقلابی اعم از پخش اعلامیه و حضور در راهپیماییها را آغاز کرد. در نیمههای شب، به همراه برادرش علیرضا و برادرم ابوالقاسم اعلامیههای حضرت امام(ره) را پخش میکردند.
پیش از انتشار، غلامرضا اعلامیهها را در میان اعضای خانواده قرائت میکرد، تا مبارزه و بیزاری از حکومت طاغوت را از خانه آغاز کرده باشد. چندی بعد از سوی ساواک شناسایی شدند، از این رو یک روز به منزل برادرم رفتند، اما وی خوشبختانه پیش از رسیدن آنها، اعلامیهها را در لوله بخاری پنهان کرده بود. از سوی دیگر ساواک به مدرسه غلامرضا رفت، اما هیچ مدارکی از او پیدا نکردند. در هیاهوی انقلاب با وجود بارداری خودم هم به تظاهرات میرفتم. آن زمان در منطقه سبلان زندگی میکردیم و از آنجایی که این خانه یادگار فرزندان و همسرم است، همچنان در این خانه سکونت دارم.
یک شب، برادر و فرزندانم به خانه نیامدند. تمام شب چشمانتظار آمدنشان بودم، تا اینکه غلامرضا با لباسهای خونی به منزل آمد. وحشتزده نگاهش میکردم که گفت «شب قبل به صورت پنهانی به سراغ پیکر افرادی رفتیم که در تظاهرات توسط رژیم به شهادت رسیدند. افرادی را هم که میتوانستند با یک درمان جزئی زنده نگه دارند، به همراه کشتهشدگان دفن میکردند.» آن شب از پیکر شهدا هم عکس گرفته بودند.»
جهاد سبز تا سرخ
وی نمیدانست از کدام سفرکردهاش بگوید. مادر کلمه «بمیرم» را ناخواسته پیش از هر بار تعریف از غلامرضا به زبان میآورد و میگوید: «غلامرضا پیش از آغاز جنگ تحمیلی در رشته مکانیک، دانشگاه صنعتی شریف قبول شد. او از دانشجویان خط امام بود. دیری نگذشت که با آغاز انقلاب فرهنگی، از دانشگاه به سوی فعالیتهای فرهنگی کشیده شد. 17 ماه در جنگهای دالخی گنبد حضور داشت، تا اینکه روزی به خانه آمد و گفت «مادر تا به امروز در جهاد سبز حضور داشتم و حالا میخواهم در جهاد سرخ شرکت خواهم کرد.» از این رو پس از آموزش تخریب در واحد مهندسی – رزمی ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران به عنوان تخریبچی در جبهههای اهواز مشغول خدمت شد. غلامرضا تا پیش از آغاز عملیات بیت المقدس، سمتهای فرماندهی واحد تخریب تیپ ۴۶ فجر و فرماندهی واحد تخریب لشکر ۵ سپاه پاسداران را بر عهده داشت.»
مادر شهیدان صادق زاده با لهجه شیرین کاشانی از عروس خوبش میگوید و روزی که رخت دامادی را بر طرف غلامرضایش کرد. صدایش با مرور خاطرات آن روزها جانی میگیرد و ادامه میدهد: «غلامرضا از جبهه که برگشت برایش به خواستگاری رفتم. خواهر همسر برادرم را برایش برگزیدم. از آنجایی که ماه محرم بود، صیغه محرمیتی بین این دو خوانده شد و پسرم مجدد به جبهه بازگشت.
سرنوشت گره خورده دایی و خواهرزاده
امام راحل، 16 فروردین 61 عقدشان را جاری کردند. آن روز غلامرضا و عروسم بسیار خوشحال بودند. عقد برادرم را هم امام (ره) قرائت کرده بودند. علاقه آنها به یکدیگر و ایمانشان به راه پیشِ رو به قدری بود که روی حلقههایشان «ایمان، جهاد، شهادت – تنها ره سعادت» را حک کردند. عروسم «فهیمه بابائیانپور» دختری جهادگر و انقلابی بود. نخستین نامه غلامرضا به همسرش، وصیتنامهاش بود. نامههای عاشقانه و عارفانه غلامرضا و فهیمه سالها بعد که از میان ما رفتند، به چاپ رسید.»
رنج فراغ از غلامرضا نهتنها مادر را از پای نیانداخت، بلکه سرآغازی برای صبر دوری و دلتنگیها از عزیزان دیگرش شد. سرانجام غلامرضا سه ماه بعد از ازدواج، در سن 21 سالگی حین عملیات بیت المقدس به شهادت رسید. مادر با آن نگاه گیرایش، ادامه میدهد: «همرزمانش برایم روایت کردند که غلامرضا بر اثر انفجار 150 چاشنی مین مجروح شده و در مسیر بیمارستان به شهادت رسید. پیکرش سوخته بود. برادرش مهدی سه سال بود که بر بالین تابوت برادرش نوحه خوانی میکرد. با زبان شیرینی میخواند: «ای رهگذر دارم پیامی از شهیدان؛ از کشتههای خفته در راه قرآن؛ در خون تپیدند؛ خوش آرمیدند» دوستان و همرزمان غلامرضا به مراسم تشییع و خاکسپاریش آمده بودند.»
شهادت دو برادر به فاصله چهار ماه
شهادت غلامرضا نتوانست مانع حضور فرزندش چهارم خانواده در جبهه شود. مادر شهید در این باره میگوید: «پس از شهادت غلامرضا، برادرش به جبهه رفت، تا جای خالی او باعث خوشحالی دشمن نشود.
عبدالرضا در سن 17 سالگی عازم جبهه شده و چهار ماه بعد پیکرش مفقودالاثر شد. شهادت غلامرضا به دور از باور نبود، تا جایی که همسرش نیز خواب شهادتش را دید؛ اما داغ دوری از غلامرضا هنوز تسکین نیافته که عبدالرضا هم شهید شد. از سوی دیگر نبودِ پیکرش ما را بیش از پیش پریشان کرد. علیرضا برای یافتن برادرش به نزد فرماندهاش رفت و فرمانده شهادت فرزندم را تایید کرد؛ اما خبرهای ضد و نقیض در خصوص اسیر یا مجروح شدنش، قلب ما را بیشتر میآزرد.
بیتابیام زمانی کاهش یافت که خواب غلامرضا و عبدالرضا را دیدم. خواب دیدم «از طبقه دوم خانه آمدنشان را دیدم. دوان دوان خودم را به درب رساندم. زمانی که وارد خانه شدند غلامرضا با همسرش صحبت میکرد؛ اما عبدالرضا وسایل خانه را جابهجا کرده و میگفت که قرار است برایمان میهمان بیاید. در پاسخ سوالم که گفتم کجا بودی؟ پاسخ داد: «من با غلامرضا هستم.»
از آن پس یقین یافتم که او نیز شهید شده است. غلامرضا پیش از اعزام به من گفته بود که اگر شهید شوم، پیکرم باز نمیگردد، در غیر اینصورت پیکرم را در کنار برادرم در قطعه 26 به خاک بسپارید. پیکر عبدالرضا 34 سال است که در مناطق عملیاتی جا مانده است.»
لباس سفید عروس در مراسم تشییع
این مادر شهید به تشییع شهدای گمنام در هفته جاری اشاره میکند و ادامه میدهد: «قبل از شهادت غلامرضا به همراه عروسم در مراسم تشییع یکی از شهدای محل شرکت کردیم. مادر شهید صبورانه برای فرزندش مراسم برگزار کرد. در آن زمان تصور نمیکردم که یک هفته بعد، من هم لقب «مادر شهید» را دریافت خواهم کرد. نمیخواستم دشمن از دیدن اشکهایم خوشحال شود از این رو بردباری کردم. عروسم هم پس از شنیدن خبر شهادت غلامرضا، روسری و لباس سفیدی بر تن کرد و در مراسم تشییع، سخنرانی کوبندهای داشت. بعد از شهادت عبدالرضا هم در مراسم تشییع شهدا به ویژه شهدای گمنام شرکت میکردم. روزی که خودش بخواهد حتما به آغوش خانواده بازمیگردد و تا آن روز منتظرش میمانم.»
دامادمان رسالت فرزندانمان را تکمیل کرد
مادر که طاقت دل کندن از عروس مهربانش را نداشت، تصمیم میگیرد پس از گذشت یک سال از شهادت غلامرضا، او را به عقد فرزند دیگرش درآورد. حاصل این ازدواج، فرزند پسری میشود با ظاهر و همنام عموی شهیدش تا یاد و خاطره وی را در اذهان خانواده زنده نگه دارد. وی میگوید: «سال 67، زمانی که غلامرضا سه ساله بود، عروسم در یک سانحه تصادف درگذشت. غلامرضا از نظر چهره و خصوصیات اخلاقی شبیه به عموی شهیدش است. او خاطره عمو و مادرش را برایم زنده نگه میدارد. چهار سال است که ازدواج کرده و گاهی به همراه همسرش به دیدنم میآید.
گمان میکردم که فوت «فهیمه»، آخرین دوری من از عزیزانم باشد؛ اما سرنوشت بهگونه دیگری برایمان رقم خورد. چند ماه بعد برادرم ابوالقاسم سلامی قمصری که دو فرزند دختر 7 و 9 ساله داشت، در عملیات مرصاد به دست منافقین به شهادت رسید.»
جعفر توحیدی، داماد خانواده صادق زاده، جهاد خانواده را به اتمام رساند. او که از یادگاران دوران دفاع مقدس بود، در سال 80 به فیض شهادت نائل آمد. مادر شهیدان صادق زاده، ادامه میدهد: «هر بار که خبر شهادت یکی از اعضای خانواده را به من و همسرم میدادند، خدا را شکر میکردیم، که در راه حق به شهادت رسیدند و خدای ناکرده در مسیری قدم نگذاشتند که مایه شرمساری ما شوند. دامادم، در دوران انقلاب و جنگ تحمیلی همراه اعضای خانواده فعالیت داشت، تا آنجایی که جانباز شد. او دو دختر داشت. شهادتش داغ سنگینی بر سینه همسرم گذاشت؛ زیرا معقتد بود «فرزندانمان هیچکدام فرزندی نداشتند که بعد از شهادتشان یتیم بزرگ شوند، اما نوههایمان دلتنگ پدرشان میشوند». چند ماه بعد از شهادت دامادم، همسرم نیز بر اثر سکته درگذشت. از آن روز فرزندانم تنهایم نگذاشتند؛ اما پیش از هرکس نبودش را کنارم احساس میکنم. او در تمام روزهای تلخ و شیرین زندگی کنارم بود و اجازه نداد که غصه من را از پا درآورد.
شهادت برادرم کمرم را شکست
در تمام طول گفتوگو «آه» یا «غمی» در کلام مادر نبود. برای دقایقی خنده بر لبانش محو شده و میگوید: «زمانی که ازدواج کردم، «ابوالقاسم» 6 ساله بود. به همراه من از کاشان به تهران آمد. تحصیلاتش را به پایان رساند و سپس ازدواج کرد. وابستگی زیادی به او داشتم، از این رو خبر شهادتش کمرم را شکست.»
زمان نیاز بود تا فرد دیگری از خانواده برخیزد و جهاد را در خانواده صادق زاده ادامه دهد. فردی که در تمام این سالها شاهد دلتنگی پدر و مادر بوده و فراغ دوری از برادر را متحمل شده است. «حمید» دیگر عضو خانواده چندی پیش برای پشتیبانی از جبهه مقاومت راهی سوریه میشود. وی در این باره میگوید: «از این که فرزندانم را در راه حق فرستادم، هرگز پشیمان نشدم. آنها به فرمان امام (ره) از دین و کشورشان دفاع کردند. در نمازهایم دعا میکنم که هرگز در ایمانم لغزشی ایجاد نشود. یقین دارم که اگر رهبر معظم انقلاب حکم جهاد دهند، جوانان کشور برای مقابله با ظلم به پا میخیزند و فرزندان من هم با این لشکر همراه خواهند بود.»
خانم سلامی صندوق خاطرات دلش را بسته و به سراغ صندوق یادگاریهای شهیدش میرود. به همراه خود دو کتاب به نامهای «یادداشتهای سوسنگرد» و «نوشتههای فهیمه» آورده و میگوید: «بارها و بارها نامههایشان را خواندم؛ اما هر بار بیش از پیش از خواندشان لذت میبرم.» هایپر شدن بخشهایی از کتاب، نشان از توجه مادر به برشی از زندگی فرزندش دارد.
مادر شهیدان صادقزاده با همان روی بازی که در ابتدای گفتوگو به سراغمان آمد، سخنانش را اینگونه به پایان میرساند: «پیش از آغاز اربعین عازم کربلا شدم. راهپیمایی اربعین را از تلویزیون تماشا کرده و لذت بردم. خوشحال شدم که مردم هوشیار ما در این راهپیمایی دینی – سیاسی شرکت کردند و میدانند که دشمن اصلی ما کیست.»
بیوگرافی:
غلامرضا صادق زاده
21 ساله
شهادت: 6 تیر 61 - عملیات بیت المقدس
دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف
عبدالرضا صادق زاده
17 ساله
شهادت: 28 آبان ماه 61 - عملیات مسلم بن عقیل
منبع: دفاع پرس
95/9/13 - 17:22 - 2016-12-3 17:22:57
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
صفحات پیشنهادی
اردوی جهادی دانشجویی دانشگاههای گناوه در منزل خانواده یک شهید
اردوی جهادی دانشجویی دانشگاههای گناوه در منزل خانواده یک شهید گناوه-ایرنا- اردوی جهادی یک روزه دانشجویی دانشگاههای شمال استان بوشهر به همت بسیج دانشجویی گروه شهید سعیدی درمنزل پدر و مادر سردار شهید جهانشیر بردستانی در روستای بهمنیاری گناوه برگزار شد به گزارش ایرنا مسئول بسیج دامادر شهید: شجاعت توام با بردباری ویژگی اخلاقی شهید حسن مکرمی بود
مادر شهید شجاعت توام با بردباری ویژگی اخلاقی شهید حسن مکرمی بود خمین - ایرنا - مادر شهید حسن مکرمی گفت فرزند شهیدم در عین شجاعت جسارت و اقتدار مزین به صفاتی چون بردباری صبوری و خوشرویی و مهربانی بود فاطمه مکرمی روز پنجشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود حسن اخلاق و شجاعت فرزندپیکر مادر شهید رضوی در مشهد تشییع و خاکسپاری شد
پیکر مادر شهید رضوی در مشهد تشییع و خاکسپاری شد مشهد- ایرنا- پیکر مادر سردار رشید اسلام شهید مهندس سید محمدتقی رضوی روز پنجشنبه با حضور مسئولان و قشرهای مختلف مردم در مشهد تشییع و به خاک سپرده شد آیت الله سید احمد علم الهدی نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی امام جمعه مشهد و بر پیکسه مدیر در جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان حکم گرفتند
از سوی علیرضا رضاداد سه مدیر در جشنواره فیلم های کودکان و نوجوانان اصفهان حکم گرفتند شناسهٔ خبر 3831392 - سهشنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ - ۱۶ ۵۳ هنر > سینمای ایران jwplayer display inline-block; طی احکام جداگانه ای از سوی علیرضا رضاداد دبیر جشنواره بین المللی فیلم کودکان و نوجوانانروایت مادر شهید کوچک راهپیمایی اربعین در نیجریه از شهادت دخترش
روایت مادر شهید کوچک راهپیمایی اربعین در نیجریه از شهادت دخترش شناسهٔ خبر 3831096 - سهشنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ - ۱۴ ۱۰ بین الملل > آفریقای مرکزی و جنوبی jwplayer display inline-block; مادر شهید کوچک راهپیمایی اربعین امسال در نیجریه قصه تلخ چگونگی شهادت دخترش به ضرب گلوله نظامیانبهترین الگو برای جوانان شهیدان هستند/زندگینامه ی شهدا را مطالعه کنید - خبرگزاری بسیج
به منظور زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا حوزه شهید مطهری از ناحیه روح الله یزد با همکاری دبیرستان نمونه فاطمه الزهراء س و اداره آموزش و پرورش ناحیه 2 یزد اقدام به برگزاری یادواره شهید نمود متن خبر نداردیکشنبه ۳۰آبان۱۳۹۵دیبالا منتظر رسیدن پیشنهاد رئال مادرید :: ورزش سه
دیبالا منتظر رسیدن پیشنهاد رئال مادرید پائولو دیبالا با رد پیشنهاد تمدید قرارداد یوونتوس منتظر رسیدن پیشنهاد رئال مادرید است به گزارش ورزش سه پرز رئیس باشگاه رئال مادرید معتقد است که تنها بازیکنی که شایسته است تا برای خرید وی رقمی نجومی پرداخت شود پائولو دیبالا است و فقط بعکس/ شهید گمنام در آغوش مادر - دولت بهار
دولت بهار دانشگاه تهران مادری که شهید گمنام خودش را ندیده همرزم پسرش را در آغوش می گیرد متن خبر نداردشنبه ۱۳آذر۱۳۹۵حکم احمد منتظری ابلاغ شد؛ ۲۱ سال حبس و خلع لباس+جزئیات
حکم احمد منتظری ابلاغ شد ۲۱ سال حبس و خلع لباس جزئیات پيرو پخش فايل صوتى آيتالله العظمی منتظرى درباره اعدامهای تابستان ۱۳۶۷حجت الاسلام و المسلمين احمد منتظرى به دادگاه احضار شد و به ارائه دفاعیه پرداخت و امروز یکشنبه دادسراى ويژه روحانيت قم حكم دادگاه را به وى ابلاغ کرد آفتابحکم احمد منتظری اعلام شد
حکم احمد منتظری اعلام شد احمد منتظری به ۲۱ سال حبس و خلع لباس محکوم شد تسنیم کانال تلگرامی آیتالله منتظری با انتشار متنی از محکومیت احمد منتظری در دادگاه ویژه روحانیت خبر داد مشروح این متن به شرح ذیل است باسمه تعالیپیرو پخش فایل صوتى آیت الله منتظرى درباره #اعدامهای تابستان 13-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها