تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834465844
سرگرمی و لهو در قرآن کریم - بخش دوم و پایانی معنای لهو در قران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سرگرمی و لهو در قرآن کریم - بخش دوم و پایانیمعنای لهو در قران
سرگرمی، تفریح و فراغت، بهعنوان نوعی اشتغال غیرالزامی، انتخابی، غیرانتفاعی، دارای کارکرد فرحبخشی، تنوعزایی و نشاط آفرینی، بخشی از اشتغالات معمول و تا حدی گریزناپذیر بشر است.
بخش دوم و پایانی
جمعبندی دیدگاهها
- «لعب» به اعتبار بازداشتن از کار مهم، با «لهو» مشترک، و بلکه جزو مصادیق آن شمرده شده است. ازاینرو، لهو اعم از لعب است؛ یعنی هر لعبی لهو است؛ اما هر لهوی، لعب نیست (مگر از دید کسانی که آنها را مترادف شمردهاند)؛
- لعب و لهو، همچنین به اعتبار لذتبخشی و جاذبیت برای فرد لاهی و لاعب و مشغول ساختن وی، اشتراک دارند؛
- لهو، فعل فاقد هدف عقلانی و انگیزه حکیمانه است، و در صورت هدفمندی عقلانی، از عنوان لهویت یا حکم حرمت خارج میشود؛ اما لعب بالقوه میتواند در عین لعب بودن، هدف عقلانی و حکیمانه داشته باشد؛
- لعب، فعل غیرجدی است؛ یعنی عدم جدیت، جزو مقوّمات آن شمرده میشود؛ اما لهو، دستکم در پندار شخص لاهی، فعلی جدی شمرده میشود؛
- فعل لعبی،گاه ممکن است از نظم و قواعد خاصی پیروی کند؛ نظیر بازیهای گروهی و حرفهای. منظم بودن، ظاهراً جزو مقوّمات فعل لعبی نیست؛ یعنی فعل عاری از نظم و قاعده نهادی نیز به اعتبار برخورداری از دیگر ویژگیها همچون، جدی نبودن، میتواند مصداق لعب باشد؛
- فعل لعبی، فعل عاری از هدف (بیهوده) یا فاقد هدف صحیح و مقصد عقلایی، و دارای هدف خیالی و کودکانه است. آیا نمیتوان فعل لعبی، همچون بازی باقاعده را با یک هدف عقلانی منضمّ و همراه ساخت؟ برخی پژوهشگران، بر این باورند که لعب «بما انه لعب» صرفاً دارای هدف خیالی و فاقد هدف عقلانی است. در هر حال، یک فعل تنها در صورت داشتن هدف عقلانی، از دایره مفهومی لعب و ترتّب حکم فقهی مربوط خارج میشود و ذیل عنوان دیگری قرار میگیرد. البته از غرض عقلانی نیز در متنها، مکاتب فکری، حوزههای فرهنگی اجتماعی، شرایط زمانی و مکانی، و موقعیتهای فردی مختلف، برداشت متفاوتی وجود دارد. لازم به ذکر است که «هدف» در بیان فوق، با «فایده» و «نتیجه» یکی انگاشته شده است. ازاینرو، اگر هدف را از کارکرد و نتیجه، متمایز فرض کنیم، فعل لعبی میتواند در عین فقدان هدف و غرض عقلانی، نتایجی هرچند خیالی بههمراه داشته باشد. فعل لعبی، همچنین به عمل ناشی از اغراض شهوانی غیر-مرتبط با سعادت، غایات کمالی و طلب حق نیز تفسیر شده است.
چنانکه در سنخشناسی رفتارهای فراغت بیان شده است، یکی از ویژگیهای کنشهای فراغتی و تفریحی، خودمقصودی یا داشتن هدف در خود و، فقدان هدف بیرونی است؛ یعنی نفس انجام برای فرد موضوعیت و مطلوبیت دارد، نه رسیدن به غایتی ورای آن. برخی نیز هدف مقصود در این سنخ کنشها را اساساً هدف خیالی پنداشتهاند. اینکه هدف خیالی چیست، چه تفاوتی با هدف عقلانی دارد، آیا ترتب عنوان لعب و لهو بر یک فعل، صرفاً بهدلیل داشتن چنین هدفی است، آیا چنین هدفی، هدف مقصود است یا هدف انتزاعی، و به بیان دیگر، هدف، از موضع ناظر است یا از موضع عامل، آیا نمیتوان برای یک فعل، سلسله مراتبی از اهداف ملاحظه کرد که در یک ساحت خیالی، و در ساحت فوقانی آن عقلانی باشد و دهها پرسش دیگری که در این خصوص امکان طرح دارد، مستلزم پژوهش جدی و یافتن پاسخهای درخور است و تنها در این فرض است که میتوان در بحث حاضر موضع صریح اتخاذ کرد.
شهید مطهری در برخی از آثار خود، در مقام ایضاح پارهای از این ابهامات برآمدهاند. به بیان وی، هر لعبی، لعب نسبی است؛ یعنی از نظر آن کار بازیچه است؛ ولی این کودک چرا این کار را میکند؟ او در عالم خیال خودش (به هدفی میرسد)؛ یعنی از نظر خیال این بچه (یا بزرگ)، بازی نیست؛ یعنی از این راه، قوهخیال او به هدف و مقصد خیالی خودش میرسد.
شهید مطهری در ادامه مینویسد: فلاسفه بحثی دارند در باب لعب و لهو و این جور چیزها. اغلب ما عادتهایی داریم که نوعی عبث و لعب است. یک کسی عادتش این است که انگشتانش را میشکند؛ دیگری عادتش این است که با تسبیح بازی کند؛ یکی با انگشترش بازی میکند؛ یکی با محاسنش بازی میکند. اگر از کسی که این بازی را میکند، بپرسید این کار را برای چه میکنی، میگوید هیچ چیز. راست است؛ خود این کار برای «هیچ چیز» صورت میگیرد؛ یعنی در این کار «هیچ چیز» است؛ اما نیرویی در این هست که میخواهد خودش را به جایی برساند؛ یعنی قوه خیال و واهمه او، با همین «هیچ چیز» تفننی میکند؛ ولی خود کار، «هیچ چیز» است. حالا میآییم سراغ کار حکیمانه؛ کارهایی که ما انجام میدهیم که اینها را «حکیمانه» تلقی میکنیم.
بعد میبینید همین کارهای حکیمانه ما، از یک نظر حکیمانه است و از یک نظر، همه کارهای حکیمانه دنیا لعب است: انما الحیوه الدنیا لعب و لهو. (محمد، ۳۶) چطور؟ کار حکیمانه چگونه است؟ مثلاً میآییم در زمینی خانهای میسازیم دارای هال، مهمانخانه، آشپزخانه، حمام و.... هرکه از ما بپرسد این کار را برای چه میکنی، دیگر نمیگوییم «هیچ چیز». میگوییم: معلوم است؛ میخواهم زندگی کنم. انسان که میخواهد زندگی کند، جا لازم دارد. چرا این طور میسازی؟ آدم مهمان برایش میآید؛ مهمانخانه میخواهد؛ حمام میخواهد،... اینجا این کار، شکل حکیمانه بهخودش میگیرد؛ یعنی روی یک نقشه عقلانی و روی اثر و فایدهای که بر این کار برای آن شخص مترتب است، صورت میگیرد. اینجا دیگر «خیال» این کار را نکرده، «عقل» این کار را کرده است؛ و چون هدف درستی از این کار دارد، ما این کار را «حکیمانه» میگوییم.
باز هم این کار حکیمانه، نسبتبه «کننده» حکیمانه است. از نظر کسی که این کار را میکند و از نظر انتساب این کار به شخصی که این کار را انجام میدهد، حکیمانه است؛ ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و گچها و آهنهایی که در این خانه بهکار رفتهاند، چطور؟ یعنی اگر ما خودمان را مجزا کنیم و توجهی به اینها بکنیم، برای اینها چه کار حکیمانهای صورت گرفته است؟ از نظر این آجرها که قبلاً خاک بودند و هنوز در کوره نرفته و بهصورت آجر در نیامده بودند و امروز بهصورت آجر درآمدهاند و جرم این دیوار را تشکیل میدهند چگونه است؟ یعنی اگر او بهجای ما باشد و اگر او شاعر به ذات خودش باشد، برای او فرق نمیکند؛ باز برای او کاری است لعب؛ یعنی از نظر طبیعت و ذات آن اشیا لعب است، از نظر کننده، این کار حکیمانه است نه از نظر خود آن کار.
به تعبیر دیگر، ما با این کار خودمان، این در و دیوار را به کمال خودشان سوق ندادهایم. اینها را در خدمت منفعت خودمان قرار دادهایم. اگر کار ما کار درستی باشد یعنی اگر ما در نظام عالم حق داشته باشیم ـ که چنین حقی هم داریم ـ که این اشیا را در خدمت خودمان قرار بدهیم، از نظر خودمان بهسوی کمالی حرکت کردهایم و کار حکیمانه انجام داده-ایم اما این اشیا را بهسوی کمال خودشان سوق ندادهایم. (مطهری، ۱۳۷۷، ج۵، ص۱۲۲- ۱۲۵)
نتیجه حاصل از فرمودههای شهید مطهری این است که اولاً، لعب بما هو لعب، شأنی جز ارضای خیال ندارد؛ یعنی قوه خیال عامل، از این کار کسب تفنن میکند؛ ثانیاً لعب بودن و حکمیانه بودن فعل، امری نسبی است؛ ثالثاً لعب بودن و حکیمانه بودن، تابع هدف و غرض فاعل است؛ یعنی اولاً و بالذات، وصف فاعل است؛ و ثانیاً و بالعرض، وصف فعل؛ رابعاً کار عقلانی کاری است که برای چراییهای مربوط، پاسخهای مناسب داشته باشد. ازاینرو، کار لعبی دارای هدف خیالی، کاری در خود و دارای هدف خودبنیاد است؛ یعنی اگر از فاعل پرسیده شود، این کار را به چه منظور انجام دادی، پاسخی نخواهد داشت یا پاسخی قانعکننده نخواهد داشت. (کار برای هیچ چیز انجام پذیرفته است)؛ و خامساً کار حکیمانه کاری است که به کمال انسان کمک کند.
۲-۳. لغو
قرآن کریم در بیان اوصاف مؤمنان، آنها را رویگردان و اعراضکننده از لغومعرفی کرده است (مومنون، ۳) و در آیه دیگر (فرقان، ۷۲) نیز میفرماید: مؤمنان کسانیاند که چون بر لغو بگذرند، با بزرگواری میگذرند. «لغو» چیست؟ آیا عبور بزرگوارانه، بهمعنای لزوم اجتناب و تحرز است؟ از دید برخی مفسران، لغو، افکار بیهوده و بیپایهای است که انسان را از یاد خدا غافل، و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است، بازمیدارد و بهخود مشغول میسازد. (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۱۴، ص۱۹۷) هر کار فاقد هدف عقلانی، لغو است. (همان، ج۱۵، ص۱۶۵) لغو، شامل سخنانی است که هیچ تأثیری بر زندگی ما ندارند و فقط نوعی سرگرمی به شمار میآیند. شنیدن سخن لغو، نکوهش اخلاقی دارد؛ زیرا موجب اتلاف وقت است و توجه انسان را به چیزهایی جلب میکند که برای زندگی دنیا یا زندگی اخروی او مفید نیستند. (مصباح یزدی، ۱۳۷۸، ص۳۷۰)
علامه طباطبایی در بیان وجه نسبیت لغو مینویسد: چهبسا فعلی نسبتبه امری لغو، و نسبتبه امری دیگر مفید باشد. پس کارهای لغو در نظر دین، آن اعمال مباح و حلالی است که صاحبش در آخرت یا در دنیا از آن سودی نبرد و سرانجام آن، منتهی به سود آخرت نشود؛ مانند خوردن و آشامیدن به انگیزه لذت، که لغو است؛ چون غرض از خوردن و نوشیدن، گرفتن نیرو برای اطاعت و عبادت خدا است. بنابراین، اگر فعلی هیچ سودی برای آخرت نداشته باشد و سود دنیاییاش هم سرانجام منتهی به آخرت نشود، چنین فعلی لغو است؛ و بهنظر دقیقتر، لغو عبارت است از غیرواجب و غیرمستحب. (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج ۱۵، ص۳۹)
لازم بهذکر است که لغو مورد اعراض مؤمنان درسوره مؤمنون، به غنا و ملاهی تفسیر مصداقی شده است. (مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج ۷۶، ص۲۴۰) یکی از مفسران معاصر در تفسیر این آیه مینویسد: قرآن کریم در کنار فراخوانی به پرهیز از لغو، مصادیق فراوان آن، یعنی قول یا فعل یاوه و بیهوده را نیز برمیشمرد و ثمرات هریک را نیز بیان میدارد. اموری چون شهادت باطل، دروغ، خیانت، ستم، بدعهدی، نقض عهد، پیمانشکنی و...، هر یک نمود غفلت آدمی، و مصداقی برای لغو است که پرهیز از آنها، بهمثابه شستوشو، و لکهگیری و جرمزدایی، پیش از رنگ شدن به زیباترین رنگ هستی و صبغه الهی است.... صفای درون انسان نیز با پرهیز از لغو و بیهودگی تأمین میشود. ازاینرو، میان پرهیز از لغو و ذکر خدا، نوعی تلازم عملی وجود دارد و هریکی میتواند مقدمه یا نتیجه دیگری باشد. (جوادی آملی، ۱۳۷۷، ج۱۵، ص۲۲۱-۲۲۲)
جمعبندی دیدگاهها
- لغو نیز به فعل فاقد هدف (بیهوده) یا فاقد هدف عقلانی و حکیمانه اطلاق میشود؛
- لغو در بازداشتن از امور مهم یا یاد خدا، با لهو و لعب اشتراک دارد؛
- همه افعال مباح و حلالی که فرد را در مسیر تعالی و سعادت اخروی کمک نکنند، مصداق لغو شمرده میشوند؛
- برخی از مصادیق قرآنی لغو، همچون شهادت باطل، خیانت، پیمانشکنی و بدعهدی، جزو گناهان مسلم شمرده میشوند؛
- پرهیز از لغو، با ذکر حق تلازم دارد. به بیان دیگر، پرهیز از لغو، نتیجه یا ملازم با ذکر حق است؛
- لغو بما هو لغو، بهعنوان فعل فاقد غرض و عقلایی، مطلقاً حرام نیست؛ چراکه بسیاری از فعالیتهای عادی و معمول مردم، فاقد غرض عقلانی بهمعنای جامع آن (فعل حکیمانه، دارای هدف اصلح و ارجح، مؤثر در شکوفایی استعدادها، تقویتکننده سیر کمالی، و همسو با سعادت انسان) هستند؛ در عین حال، کسی به حرمت این افعال قایل نشده است.
۲-۴. قول زور
قرآن کریم در وصف مؤمنان نیکوکار میفرماید: والذین لایشهدون الزور. (فرقان، ۷۲) برای
این آیه، دو ترجمه ارائه شده است که طبق ترجمه اول، معنای آیه این است: مؤمنان کسانیاند
که گواهی دروغ نمیدهند؛ اما وطبق ترجمه دوم، معنای آیه این است: مؤمنان، کسانیاند که
در مجالس باطل شرکت نمیکنند. (طباطبایی، ۱۳۶۳، ج۱۵، ص۳۳۷) بدیهی است که در این بحث، ترجمه دوم آیه مورد نظر است. آیه ۳۰ سوره حج نیز مؤمنان را به پرهیز از قول زور امر کرده است.
کلمه «زور» بهمعنای انحراف از حق است. به همین دلیل، به دروغ و نیز هر سخن
باطل دیگری زور اطلاق شده است. (همان، ج۱۴، ص۳۷۱) قول زور، ظاهراً صرف قول و کلام
نیست؛ چون در برخی از روایات، افزون بر حضور در مجالس لغو، به غنا نیز تفسیر شده است. (عاملی، ۱۴۰۹ق، ج۱۲، ص۲۶۶/ مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۷۶، ص۲۴۰) مگرآنکه وجه غالب و مشخصه غنا نیز کلام و قول باشد، که البته مورد اختلاف است. احتمالاً به اعتبار مصداق (یعنی غنا) است که این واژه در ردیف سایر واژگان عام، مورد استناد قرارگرفته است. صاحب تفسیر نمونه، با توجه به ترجمه دوم آیه مینویسد: «زور» معنای وسیعی دارد که یکی از مصادیق روشن آن، طبق روایات، غناست. سایر مجالس لهو و لعب، شرب خمر، دروغ، غیبت و امثال آن را نیز دربر میگیرد.
اگر هر دو ترجمه توأمان مورد نظر باشند، معنای آیه این میشود: مؤمنان، کسانیاندکه نه در مجلس باطل حضور می-یابند و نه به لغو و بیهودگی آلوده میشوند. (مکارم شیرازی و همکاران، ۱۳۸۱، ج۱۵، ص۱۶۵)
۲-۵. عبث یا باطل
«عبث» در فارسی بهمعنای بیهودهکاری یا کار بیهوده و بیهدف یا فاقد هدف صحیح است. از اینرو، شخص فاعل مختاری که با اراده کار میکند، و شأنش این است که برای کارش منظور خاصی درنظر گیرد، اگر در کارش چنین رفتار نکند، یعنی هدف صحیحی را منظور نظر قرار ندهد، کارش «عبث» خواهد بود.
به بیان شهید مطهری، ما انسانها کارهایمان بر دو قسم است: کارهای عبث و بیهوده که نتیجهای بر آنها مترتب نیست؛ یعنی در رساندن ما به کمالاتی که در استعداد ما هست، و به عبارت دیگر، در رساندن ما به سعادت واقعی هیچ تأثیری ندارند؛ و دیگر کارهای بخردانه و عقلپسند که نتایج خوب و مفیدی بهبار میآورند و ما را به کمال شایشتهمان میرسانند. نوع اول را کارهای لغو و باطل و پوچ، و نوع دوم را کارهای اصیل و حکیمانه مینامیم. پس کار حکیمانه ما انسانها عبارت است از کاری که ما را به کمال شایستهمان برساند. (مطهری، ۱۳۸۷، ج۲، ص۵۴۳)
کار عبث و لغو، در فقدان هدفمندی، اشتراک دارند. انسان در کارهای عقلانی و منطقی خود، هدف و غرضی دارد و در برابر هر «چرا؟» یک «برای» دارد؛ و اگر انسان، کاری که انجام میدهد، در برابر «چرا؟»، «برای» نداشته باشد، آن کار لغو و عبث و بیهوده و پوچ تلقی میشود. (همو، ۱۳۸۰، ج۱، ص۴۶)
آیا میتوان کاری یافت که به هیچ معنا هدفمند نباشد؟ آیا عبث واقعی، یعنی کار فاقد هدف، امکان صدور از انسان دارد؟ شهید مطهری در پاسخ مینویسد: حکما اثبات کردهاند که عبث واقعی- یعنی اینکه کار انسان عاری از هرگونه غرض و غایتی باشد - هیچگاه از انسان صادر نمیشود و محال است که صادر بشود. همه عبثها نسبیاند.
مثلاً فعلی که از یک شوق خیالی و یک ادراک خیالی برانگیخته میشود و غایتی متناسب با همان شوق و همان ادراک دارد، نظر به اینکه فاقد غایت عقلانی است، «عبث» خوانده میشود؛ یعنی نسبت به مبدائی که از آن پدید آمده است عبث نیست؛ اما نسبت به مبدائی که از آن پدید نیامده است و شایسته بود از آن پدید آید، عبث است. نقطه مقابل عبث، «حکمت» است. فعل حکیمانه فعلی است که حتی بهطور نسبی نیز فاقد غایت و غرض نباشد؛ و به عبارت دیگر، غرض معقول داشته باشد و افزون بر آن، توأم با انتخاب اصلح و ارجح بوده باشد.
پس حکیمانه بودن فعل انسان، بستگی دارد به غایت داشتن و غرض داشتن آن؛ آن هم غایت و غرض عقلپسند که با تشخیص اصلح و ارجح توأم باشد. بنابراین انسان حکیم انسانی است که اولاً در کار خود، غایت و غرضی دارد؛ ثانیاً در میان هدفها و غرضها، اصلح و ارجح را انتخاب میکند؛ ثالثاً برای وصول به غرض اصلح و ارجح، بهترین وسیله و نزدیکترین راه را برمیگزیند. (همان)
جمعبندی دیدگاهها
- عبث، کار فاقد هدف یا فاقد هدف صحیح عقلانی یا فاقد نتیجه خوب و مفید است؛
- عبث، کاری است که ما را به کمال شایستهمان یا سعادت واقعی نمیرساند؛
- عبث بودن یا نبودن، امری نسبی است و هیچ فعلی بهطور مطلق، عبث، یعنی بیهدف نیست. ازاینرو، بازی کودکانه نسبت بهقوه خیال، هدفمند و ارضا کننده، و نسبت بهعقل، عبث و بیهوده است. بر این اساس، اگر هدف بایسته مومن «قرب الی الله» باشد، هر فعلی که در این مسیر اخلال یا مانعیت ایجاد کند، عبث خواهد بود؛
- فعل حکیمانه در برابر فعل عبث، سه ویژگی دارد: دارا بودن غرض و هدف معقول؛ انتخاب اصلح و ارجح (یعنی در میان اهداف و اغراض محتمل، هدف و غرض اصلح و ارجح داشته باشد)؛ و انتخاب بهترین شیوه و طریق برای وصول به هدف و غرض ارجح.
۳. نکات مستفاد از تحلیل کلیدواژهها
- وجه مشترک همه عناوین یادشده، فقدان هدفمندی عقلانی و حکیمانه است.
- فعل حکیمانه، یعنی دارای هدفمندی متناسب عقلانی، اصلح و ارجح بودن هدف منتخب در مقایسه با اهداف دیگر، عینیت و تحقق در قالب بهترین شیوه و طریق ممکن (توجیهپذیری عقلانی)، مؤثر در رشد و کمال انسانی، مؤثر در نیل انسان به سعادت واقعی و مدلل بودن یا داشتن پاسخ برایچرایی انجام.
- وجه مشترک دیگر معنای مستفاد از این مفاهیم، بازداشتن از امر مهم، بازداشتن از یاد خدا، انصراف از حق، سوق دادن به گناه و فساد، سست کردن اراده و جزم، و برخی دیگر از کارکردهای منفی است.
- هدفمندی و بیهدفی فعل، امری نسبی است. یک فعل به اعتبار یکی از قوای نفسانی، همچون خیال، هدفمند، و نسبتبه قوه دیگر، یعنی عقل، فاقد هدف، بیهوده یا فاقد هدف معقول و حکیمانه خواهد بود. لازم بهذکر است که غایتمندی فعل،گاه نسبتبه قوه فاعله آن وگاه نسبتبه انسان و غایات مطلوب او سنجیده میشود. ازاینرو، یک فعل لهوی برخاسته از قوه خیال، بهرغم داشتن غایت و نتیجه متناسب با این قوه، ممکن است بهدلیل بازدارندگی از غایات متعالی انسان، فعلی عبث و فاقد نتیجه و هدف عقلانی و حکیمانه باشد.
سرگرمی و تفریح با همه مصادیق متعدد و متکثر آن، در صورت داشتن هدف و کارکرد عقلانی (= مفید برای جسم و روح، مؤثر در شکوفایی استعدادها، دارای تأثیر مثبت در زندگی دنیوی، همسو با سعادت اخروی یا دستکم عدم تعارض با آن، و مطلوبیت ابزاری برای نیل به غایات مقصود یا توجیهپذیری بر اساس عقلانیت ابزاری و منطق وسیله و هدفی) از شمول مصداقی عناوین چندگانه یادشده خارج خواهد شد.
- هدف در هر جامعه، گروه، قلمرو فرهنگی و حوزه معنایی، بر اساس نظام ارزشی و ایدئولوژی غالب و پذیرفتهشده انتخاب میشود. به بیان دیگر، انتخاب هدف عموماً و هدف، اصلح و ارجح خصوصاً بر اساس معیارهای فرهنگی (جهانبینی و نظام ارزشی) مورد قبول جمع صورت میگیرد. وسیله و ابزار نیل به هدف نیز بر اساس عقل، تجربه و عرف انتخاب میشود. بدیهی است که مبنای انتخاب هدف و ارزیابی نسبت میان هدف و وسیله در اسلام، نظام اعتقادی، ارزشی و هنجاری آن خواهد بود. درجامعه اسلامی نیز قاعدتاً همه نیازها، از جمله نیازهای تفریحی و تفننی، در چهارچوب معیارهای برگرفته از شریعت یا مورد تأیید آن، ارضا و تأمین خواهد شد.
- سرگرمی و تفریح بهعنوان یک فعل ارادی و اختیاری، بهطور مطلق خالی از هدف نیست. داشتن هدف خیالی نیز هرچند در مقایسه با هدف عقلانی مرجوح است، اما بهتنهایی نمیتواند ملاک ممنوعیت فعل باشد. ارضای قوه خیال، اگر ملازم یا منجر به تضییع عمر، غفلت از وظایف مهم، انصراف توجه از یاد خدا و وظایف بندگی، افزایش استعداد برای سوقیابی به فساد و انحراف، اخلال در روند عادی زندگی، ایجاد مانع در مسیر نیل به کمال و سعادت و... نشود، قطعاً حرام نخواهد بود. لازم بهذکر است که «بازداشتن از یاد خدا» یا «انصراف توجه از یاد خدا» بهدلیل اشتغال به افعال عادی، در صورتی که جنبه موقت و حال (در مقابل ملکه) داشته باشد، حرام نخواهد بود.
- کلیدیترین واژه از واژگان پنجگانه یادشده که- غالب فقها برای اثبات حرمت برخی از مصادیق سرگرمی همچون غنا بدان تمسک جستهاند- واژه «لهو» است. بارزترین ویژگی لهو بر اساس آرای اهل لغت و مفسران، بازداشتن از امر مهم یا یاد خدا (جنبه سلبی)، یا افزون برآن، سوقیابی به گناه و معصیت (جنبه ایجابی) است. برخی نیز عوارض و لواحق غیرمجاز که غالباً فعل لهوی را همراهی میکنند، مشخصه بارز لهو یا مصادیق محرّم آن ذکر کردهاند.
- بازداشتن از امرمهم، یک ویژگی نسبی است که به اعتبارات مختلف، تغییر مییابد. برای مثال، برای گروههایی همچون کودکان، شاغلان بزرگسال در ایام تعطیل یا ایام خستگی و ملالت، بازنشستگان، بیکاران، بیماران و... شاید هیچ مهمی جز سرگرمی و تفریح برای پرکردن اوقات فراغت، رهایی از وضع موجود، استراحت و آرامش و رفع ملالت و خستگی وجود نداشته باشد. لازم بهذکر است که معیار «مهم و غیرمهم» بودن یک امر،گاه موقعیت، شرایط و احوالات شخصی کنشگر است. در این صورت، نسبی بودن آن اجتنابناپذیر خواهد بود. وگاه معیار و مرجع آن، نظام ارزشی حاکم یا مقبول، و غایات متعالی انسان است. در این صورت، امر مهم و غیرمهم، معیار مطلق خواهد یافت. اموری برای همه مهم است یا باید مهم شمرده شود؛ هرچند در عمل تنها برخی بدان التفات و توجه کنند.
- چنین بهنظر میرسد که ویژگی بازداشتن از امر مهم مندرج در معنای لهو، که محمل ترتب حکم حرمت بر آن قرار گرفته است، مطلق مهم نیست؛ بلکه بازداشتن از یاد خدا، تقرب الی الله، بندگی و امتثال فرامین حق، و بهطور کلی، محروم ساختن فرد از نیل به درجات کمال و سعادت است. بیشک، چنین ثمرهای محصول و معلول آلودگی فعل به گناه و تعدی از حدود الهی است. طبق روایتی، همه سرگرمیها و لهویاتی که همچون غنا، تار زدن و اصرار بر گناهان صغیره، انسان را از یاد خدا باز دارد، ممنوع شمرده شدهاند. (عاملی، ۱۴۰۹ق، ج۱۵، ص۳۳۱)
- عنوان ثانوی مترتبی که سرگرمی و تفریح را با همه مصادیق متعدد آن، از حالت اباحه اولی خارج میسازد و متعلق حکم حرمت قرار میدهد، «بازدارندگی از یاد خدا و تقرب الی الله» است. بهطور کلی، در منطق اسلام، هر فعلی که مستقیم و غیرمستقیم به چنین نتیجهای بینجامد، ممنوع و محرّم خواهد بود. متقابلاً، اگر سرگرمی و تفریح، وسیلهای برای حصول آمادگی بیشتر در مسیر تعالی و تقرب شمرده شود و مستقیم و غیرمستقیم، در ایصال فرد به این غایت مقصود مؤثر باشد، محکوم به حکم استحباب یا احیاناً وجوب خواهد شد. بدیهی است که سرگرمی در این صورت، عنوان ثانوی «زمینهساز، تسهیل کننده یا تقویتکننده فرد در مسیر نیل به کمال» را خواهد یافت.
- بالاتر اینکه، با فرض ترتب عنوان «لهو» بر مطلق فعالیتها و اشتغالات مفرح و سرگرمکننده نیز تنها برخی از مصادیق آن بهدلیل تولید آثار و کارکردهای منفی و مخرب، حرام خواهند بود و مصادیق دیگر، باز به اعتبار ترتب آثار خاص و ملاحظات ثانوی، مکروه یا مستحب خواهند بود.
- بر طبق روایات و مبانی فقهی، ترتب عنوان «لهو»، بهخودیخود، موجب حرمت فعل شود؛ چراکه اگر چنین بود، موارد استثناشده توجیه ناپذیر مینمود. روشن است که در قاموس شریعت، حرام بما هو حرام، استثناناپذیر است. چنانکه پیشتر بیان شد، پیامبر اکرم ۹ در روایتی میفرماید: هر لهوی که مؤمن انجام میدهد، باطل [بیفایده یا بدون ثواب] است، مگر در سه مورد: تربیت اسب، تیراندازی و اختلاط با همسر، که حقاند. (همان، ج۱۱، ص۴۹۳) امام باقر۷ نیز طبق روایتی فرمود: لهو مؤمن در سه چیز است: کامجویی از همسر، شوخی با دوستان و اقامه نماز شب. (مجلسی، ۱۴۰۴ق، ج۱۰۰، ص۲۲۰) اطلاق لهو بر نماز شب، احتمالاً بهدلیل شادیآفرینی و بهجتزایی آن است. بر این اساس، آنچه حکم فقهی و اخلاقی لهو را تعیین میکند، نه نفس آن، که نتیجه و «ما یلهی عنه» است.
- در برخی دیدگاهها، ویژگی غفلتزایی سرگرمی، مانع حلیت آن در شریعت شمرده شده است. تردیدی نیست که غفلت بهمعنای کاهش توجه از یاد خداوند بههنگام اشتغال به افعال عادی غیرعبادی، اختصاصی به سرگرمی و تفریح ندارد. ازاینرو، ظاهر ادله، غفلت بهمعنای فراموشی کامل از یاد خدا را که در نتیجه انغمار و زیادهروی در لهویات حاصل میشود، ممنوع شمردهاند. تردیدی نیست که تغافل بهمعنای غفلت موقت و آگاهانه در نتیجه اشتغال به افعال غیرعبادی نیز دستکم برای مؤمنان عادی مذموم شمرده نشده است؛ اگرچه ممکن است مانع نیل به مراتب عالی کمال باشد.
- لازم بهذکر است که «بازداشتن از یاد خدا» بهعنوان نتیجه بارز لهو محرّم، امری تدریجیالوقوع است، نه آنیالحصول. بیشک، اشتغال فرد به برخی از فعالیتهای لهوی، تدریجاً آمادگی روحی او برای ایفای وظایف بندگی و امتثال فرامین حق (انجام واجبات و ترک محرمات) را از وی سلب، و متقابلاً جرئت و جسارت در ارتکاب گناه و معصیت و سر باز زدن از اقتضائات فرهنگ دینی را در وی تشدید و تقویت میکند.
- تقریباً مورد وفاق است که داشتن هدف عقلانی و ترتب نتایج مفید و مثبت، اگر فعل را از موضوع و عنوان لهو و لعب خارج نسازد، قطعاً از حکم خاص آن، یعنی حرمت، خارج میسازد.
- برخی فقها نیز کمیّت اشتغال به فعل سرگرمی، یعنی انغمار و زیادهروی را ملاک اندارج فعل تحت عنوان لهو مَنهیّ تلقی کردهاند. ازاینرو، فعالیتهای تفریحی سرگرمکننده، در صورتی که افزون بر رعایت شرایط خاص، با اعتدال و میانهروی و پرهیز از افراط همراه باشند، مباح خواهند بود. تردیدی نیست که همین افراط، خود یکی از عوامل بازداشتن فرد از امور مهم است.
- طبق معیارهای فقهی، تبدّل موضوع تحت تأثیر زمان و مکان، به تغییر عنوان و حکم مربوط خواهد انجامید. برای مثال، بازی شطرنج که به اعتبار داشتن عنوان قمار حرام شمرده شده است، هنگامی که عنوان بازی فکری و سرگرمی بهخود بگیرد، مجاز خواهد شد.
- نکته پایانی اینکه سرگرمی و تفریح، اگر پاسخی به یک نیاز اصیل باشد، قاعدتاً ارزشمند خواهد بود؛ چون ارزش، مفهومی است اضافی که از تعلق نیازها، امیال و خواستههای انسان به فعل یا شیء مورد رغبت یا هر موجود دیگری که دارای میل و رغبت باشد، انتزاع میگردد. (دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، ۱۳۶۴، ص۱۵۲) ازاینرو، ارزش مبیّن مطلوبیت است؛ و اگر امری در جهت رفع و تأمین نیازهای اصیل انسان- اعم از نیازهای جسمانی و روحانی و مادی و معنوی مؤثر افتد، ارزشمند خواهد بود.
نتیجهگیری
تردیدی نیست که طبق قواعد اصولی، اصل اولی در همه اشتغالات سرگرمکننده و تفریحی، اعم از گونههای مختلف ورزش، بازی، طنز، فکاهی، شوخی، مسابقات، مشاهده برنامههای سرگرمکننده، مطالعه مطالب مفرح و...، «اباحه» است. به بیان دیگر، عنوان تفریح و سرگرمی، فینفسه و بالذات و عاری از هر قید و صفت دیگر، موضوع و متعلق هیچیک از احکام ترجیحی چهارگانه تکلیفی [= وجوب، استحباب، حرمت و کراهت] نیست؛ یعنی از جمله موضوعاتی نیست که حکم شرعی به طبیعت عریان آن، قطع نظر از هر عارضه و ویژگی، تعلق گرفته باشد. ازاینرو، ترتب هر حکم بر عنوان سرگرمی با مصادیق متکثری که عرفاً در ذیل آنها جای میگیرند، تابع عوارض، ویژگیها، مقارنات، ملزومات، اغراض، احوال، نتایج و آثار و تحقق عناوین ثانوی است، که بالطبع احکام متناسب را اقتضا میکند.
بر این اساس، سرگرمی و تفریح بهعنوان فعل، در صورتی که مقترن و مقارن با مفسده شرعی یا عقلی، همچون ارتکاب معصیت، نقض حریمهای اخلاقی، اضرار به نفس، بازماندن از وظایف واجب، تعدی به حریم و حقوق دیگران، تضییع عمر، تحمیل هزینههای مسرفانه و امثال آن باشد، لهو و حرام، خواهد بود؛ و در صورت عاری بودن از مفسده، یا بالاتر از آن، تأمین منافع و مصالح شرعی و عقلی و تولید آثار و نتایج قابل توجه، همچون درمان بیماری، تجدید قوا، تمدد اعصاب، کسب نشاط روحی، انصراف توجه از اشتغالات فرساینده، تقویت قوای جسمی، پرکردن اوقات فراغت، حصول آمادگی برای انجام امور مهم و امثال آن، مستحب، و بلکه در مواردی واجب خواهد بود. ازاینرو، سرگرمی و تفریح به اعتبارات مختلف، مشمول احکام پنجگانه تکلیفی است. در صورت شک در حکم نیز به اصل عملی، یعنی «برائت» تمسک میشود.
همچنین تردید نیست که برخی از سرگرمیهای رایج، اعم از رسانهای و غیررسانهای موجود و متعارف، مصادیق بارز لهو و لعب محرّم [با معیار فقه اسلامی] هستند و هیچ محملی برای توجیه آنها وجود ندارد؛ اما غالب و بیشتر مصادیق آن، اگر لهو و لعب هم باشند، قطعاً مذموم و مَنهیّ نیستند. ازاینرو، اگر بازداشتن از انجام امور مهم، فقدان غرض عقلائی، بیاهمیت بودن نتایج، و اموری از این دست را شاخص لهو و لعب بودن یک عمل بینگاریم، ترتب این عنوان، به اعتبارات و حیثیات مختلفی نسبیت خواهد یافت. بازداشتن از یاد حق- که برخی بهعنوان معرف لهو و لعب بدان اشاره کردهاند- نیز تنها در مورد سرگرمیهای غفلتزا، انحرافی و گناهآلود صدق تام دارد. بر این اساس، حکم فقهی و اخلاقی لهو و لعب و مفاهیم مشابه، بیش از تحلیل مفهومی و مصداقی، تابع نوع و درجه «ما یلهی عنه»، و نتیجه مترتب بر آنهاست.
مراجع
فهرست منابع
۱. آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی (بر اساس فرهنگ عربی- انگلیسی هانسور)، چاپ سوم، تهران، نشر نی، ۱۳۸۱.
۲. انصاری الدزفولی، شیخ مرتضی، کتاب المکاسب، قم، دوره۳ جلدی، منشورات دار الذخائر، ۱۴۱۱ق.
۳. بعلبکی، روحی، المورد، قاموس عربی- انکلیزی، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۰م.
۴. جرجانی، الشریف علیبنمحمد، کتاب التعریفات، الطبعه الثالثه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
۵. راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق، صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۶ق.
۶. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، (مبادی اخلاق در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۷۷.
۷. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۴.
۸. سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایرانی، ۱۳۶۳.
۹. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۶۳.
۱۰. طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۷۲.
۱۱. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۴۱۴ق.
۱۲. عاملی (شیخحر)، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، دوره۳۰جلدی، قم، مؤسسه آلالبیت، ۱۴۰۹ق.
۱۳. عبده، الشیخ محمد، تفسیر القرآن الکریم (الشهیر بتفسیر المنار)، تألیف محمد رشید رضا، الطبعه الثالثه، مصر، دارالمنار، ۱۳۶۷ق.
۱۴. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، چاپ هجدهم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲.
۱۵. فراهیدی، خلیل، کتاب العین، چاپ دوم، قم، نشر هجرت، ۱۴۱۰ق.
۱۶. فضلالله، محمدحسین، فقه و زندگی، ترجمه، مجید مرادی، قم، دار الملاک، ۱۳۸۰.
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق.
۱۸. مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما، پژوهشی درباره طنز در شریعت و اخلاق، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۱.
۱۹. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (خداشناسی)، چاپ پنجم، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، ۱۳۸۴.
۲۰. ــــــــــــــ، اخلاق در قرآن، ج۳، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ;، ۱۳۷۸.
۲۱. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۳۸۵.
۲۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، چاپ نهم، تهران، صدرا، ۱۳۷۷.
۲۳. ــــــــــــــ، آشنایی با قرآن، جلد۵، چاپ سوم، تهران، صدرا، ۱۳۷۷.
۲۴. ــــــــــــــ، مجموعه آثار، چاپ دهم، تهران، صدرا، ۱۳۸۰.
۲۵. معلوف، لویس، المنجد فی اللغه والاعلام، الطبعه الثالثه والعشرون، بیروت، دار المشرق، ۱۹۷۸م.
۲۶. مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، قم، چاپ سی و دوم، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۱.
نویسنده:
سیدحسین شرف الدین
فصلنامه شیعهشناسی شماره ۴۸
انتهای متن/
95/04/13 :: 07:33
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 93]
صفحات پیشنهادی
سرگرمی و لهو در قرآن کریم - بخش اول رویکرد تفسیری به مفاهیم دال بر سرگرمی
سرگرمی و لهو در قرآن کریم - بخش اولرویکرد تفسیری به مفاهیم دال بر سرگرمی سرگرمی تفریح و فراغت بهعنوان نوعی اشتغال غیرالزامی انتخابی غیرانتفاعی دارای کارکرد فرحبخشی تنوعزایی و نشاطآفرینی بخشی از اشتغالات معمول و تا حدی گریزناپذیر بشر است چکیده سرگرمی تفریح و فراغت بهخشم و مدیریّت آن در قرآن کریم - بخش اول موارد صحیح ابراز خشم
خشم و مدیریّت آن در قرآن کریم - بخش اولموارد صحیح ابراز خشم خشم یکی از اساسیترین و فراگیرترین هیجانها در وجود آدمی است و نقشی بسزا در حفظ موقعیّت عزّت نفس و صیانت از او در هنگام تهدید دارد چکیده خشم یکی از اساسیترین و فراگیرترین هیجانها در وجود آدمی است و نقاریان و حافظان قرآن کریم در کراچی تجلیل شدند
قاریان و حافظان قرآن کریم در کراچی تجلیل شدند شناسهٔ خبر 3763639 - چهارشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۲ ۳۴ دین و اندیشه > سایر jwplayer display inline-block; قاریان و حافظان ممتاز قرآن کریم با اعطای گواهینامه قبولی به همت مؤسسه علوم قرآنی جماران و با همکاری خانه فرهنگ کشورمان درحقوق بشر و قرآن کریم/ داستان قوم ثمود مورد استناد فقه اسلامی نیست
یادداشتی از داود مهدوی زادگان حقوق بشر و قرآن کریم داستان قوم ثمود مورد استناد فقه اسلامی نیست شناسهٔ خبر 3769929 - پنجشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۵ - ۰۹ ۳۴ دین و اندیشه > اندیشمندان jwplayer display inline-block; مجازات مناسب با نافرمانی خدا نابودی قوم کافر است ولی سنت خدا بر رآیات قرآن کریم به تنهایی میتوان حقانیت تشیع را اثبات کند
یادداشت آیات قرآن کریم به تنهایی میتوان حقانیت تشیع را اثبات کند شناسهٔ خبر 3772464 - یکشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۲ ۳۷ دین و اندیشه > آیین ها و تشکل های مذهبی jwplayer display inline-block; چه کسی جز خدا میتواند مسیر هدایت را به مردم نمایان کند بنابراین از آیات قرآن کریهدفشناسی اقناع در تربیت با تأکید بر داستان حضرت ابراهیم(ع) در قرآن - بخش اول شیوههای اقناعی حضرت ابراهیم(ع)
هدفشناسی اقناع در تربیت با تأکید بر داستان حضرت ابراهیم ع در قرآن - بخش اولشیوههای اقناعی حضرت ابراهیم ع در معناشناسی اقناع آن رابه راضی و همراه کردن افراد برای گرایش به موضوع فعّالیّت یا هدفی خاص تعریف کردهاند چکیده خداوند متعال حضرت ابراهیم ع را علاوه بر مقام رسعباسعلی رستمینسب ,مسعود اخلاقی ,علی حمدالهزادهگل اسمای حسنای الهی در قرآن کریم و دلالتهای تربیتی آن در بع
عباسعلی رستمینسب مسعود اخلاقی علی حمدالهزادهگلاسمای حسنای الهی در قرآن کریم و دلالتهای تربیتی آن در بعد عقلانی در آیات قرآن کریم بر عقل تأکید فراوانی شده است چنانکه قرآن مجید انسانها را صاحبان عقل و خرد خطاب کرده و به تفکر و تعقل دعوت نموده است چکیده مقاله هدف مقالۀفیلم/ گفتگوی حمید درخشان با شبکه صدای آمریکا در تحلیل بازی تیم ملی (بخش دوم و پایانی)
فیلم گفتگوی حمید درخشان با شبکه صدای آمریکا در تحلیل بازی تیم ملی بخش دوم و پایانی دانلود کلیدواژه ها شبکه صدای آمریکا | جام ورزشی | حمید درخشان | تیم ملی فوتبال ایران | نظر متنی نام کامل ایمیل نظر شما لطفآ از نوشتن نظرات خفیلم/تحلیل شبکه صدای آمریکا درباره بازی تیم ملی مقابل چین در گفتگو با امید نمازی (بخش دوم و پایانی)
فیلم تحلیل شبکه صدای آمریکا درباره بازی تیم ملی مقابل چین در گفتگو با امید نمازی بخش دوم و پایانی دانلود کلیدواژه ها شبکه صدای آمریکا | امید نمازی | جام ورزشی | تیم ملی فوتبال ایران | نظر متنی نام کامل ایمیل نظر شما لطفآ ازکانون اصلاح و تربیت از منظر پیشگیری رشدمدار - بخش دوم و پایانی برنامههای مددکاری – درمانی کانون
کانون اصلاح و تربیت از منظر پیشگیری رشدمدار - بخش دوم و پایانیبرنامههای مددکاری – درمانی کانون تدابیر و برنامههای اجرایی کانون اصلاح و تربیت کاملاً همسو با اهداف پیشگیری رشدمدار بوده و تأمینکننده اهداف رشدمدار نظام عدالت کیفری اطفال درمجموع و بهطور خاص موسسه موردبحث است 2-2--
دین و اندیشه
پربازدیدترینها