واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ویژگی های قرآن : نويسنده: علامه طباطبايى قرآن كتابى است جهانى قرآن مجيد در مطالب خود اختصاص بامتى از امم مانند امت عرب يا طائفهاى از طوائف مانند مسلمانان ندارد، بلكه با طوائف خارج از اسلام سخن ميگويد چنانكه با مسلمانان ميگويد،بدليل خطابات (1) بسيارى كه بعنوان كفار و مشركين و اهل كتاب و يهود و بنى اسرائيل و نصارى دارد و با هر طائفهاى از اين طوائف باحتجاج پرداخته آنان را بسوى معارف حقه خود دعوت ميكند. و همچنين قرآن مجيد با هر يك از اين طوائف باحتجاج و دعوت ميپردازد و هرگز خطاب خود را مقيد بعرب بودن آنان نميكند چنانكه در مورد مشركين-بتپرستان-ميفرمايد: « فان تابوا و اقاموا الصلوة و آتوا الزكوة فاخوانكم فى الدين» (2) و در مورد اهل كتاب-يهود و نصارى و مجوس نيز كه از اهل كتاب محسوبند-ميفرمايد: « قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم ان لا تعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله» (3) ترجمه:بگو اى اهل كتاب بيائيد بسوى كلمهاى كه در ميان ما و شما بطور مساوى پذيرفته شود و آن اينست كه جز خداى متعال كسى را نپرستيم و انبازى براى وى قرار ندهيم و برخى از ما برخى ديگر از خدايان خود اتخاذ نكنند) چنانكه مىبينيم هرگز نفرموده:اگر مشركين عرب توبه كنند و نفرموده:اى اهل كتابى كه از نژاد عرب ميباشيد. آرى در بدو طلوع اسلام كه دعوت از جزيرة العرب ببيرون تجاوز نكرده بود طبعا خطابات قرآنى بامت عرب القا ميشد ولى از سال شش هجرت كه دعوت ببيرون شبه جزيره راه يافت هيچ موجبى براى توهم اختصاص نبود. گذشته از اين آيات آيات ديگرى دلالت بر عموم دعوت ميكند مانند آيه كريمه: «و اوحى الى هذا القرآن لانذركم به و من بلغ» (4) ترجمه:وحى شده استبر من اين قرآن براى اينكه شما را انذار كرده بترسانم و هر كه را كه اين قرآن-يا انذار-بوى برسد) . و آيه كريمه: «و ما هو الا ذكر للعالمين» (5) و آيه: «ان هو الا ذكر للعالمين» (6) ترجمه: نيست قرآن مگر يادآورى براى همه جهانيان) . و آيه كريمه: « انها لاحدى الكبر نذيرا للبشر» (7) ترجمه:بدرستى اين آيه يكى از بزرگترين آيات ميباشد در حاليكه ترساننده بشر است) . بحسب تاريخ نيز،اسلام عدهاى از ارباب مذاهب مختلفه مانند بتپرستان و يهود و نصارى و همچنين از امتهاى گوناگونى مانند سلمان فارسى و صهيب رومى و بلال حبشى بثبوت رسيده است. قرآن مجيد كتابى است كاملقرآن مجيد مشتمل استبر هدف كامل انسانيت و آنرا بكاملترين وجهى بيان ميكند زيرا هدف انسانيت كه با واقع بينى سرشته شده جهان بينى كامل و بكار بستن اصول اخلاقى و قوانين عملى است كه مناسب و لازمه همان جهان بينى باشد و قرآن مجيد تشريح كامل اين مقصد را بعهده دارد. خداى متعال در وصف آن ميفرمايد: «يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم» (8) ترجمه:هدايت ميكند قرآن مجيد بسوى حق-در اعتقاد-و بسوى راهى راست-در عمل-) و باز در جائى ديگر پس از ذكر تورات و انجيل ميفرمايد: « و انزلنا اليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الكتاب و مهيمنا عليه» (9) ترجمه:و فرو فرستاديم اينكتاب را بسوى تو بحق در حاليكه كتاب آسمانى را در برابر خود دارد تصديق مينمايد و مسلط و نگهبانست نسبتبآن) . و باز در اشتمال قرآن بحقيقتشرايع انبياء گذشته ميفرمايد: « شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى» (10) ترجمه:تشريع كرد براى شما امت محمد آنچه را كه بنوح سفارش كرد و آنچه را كه بتو وحى كرديم و آنچه را كه بابراهيم و موسى و عيسى سفارش كرديم) . و بطور جامع ميفرمايد: «و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شىء» (11) ترجمه:و تدريجا فرو فرستاديم بسوى تو اين كتاب را در حالى كه بيانكننده هر چيزى است) . محصل آيات قبلى اينست كه قرآن مجيد بحقيقت مقاصد همه كتب آسمانى مشتمل است و زياده،و اينكه هر چيزى را كه بشر در پيمايش راه سعادت و خوشبختى از اعتقاد و عمل بآن نيازمند ميباشد درين كتاب بطور تام و كامل بيان شده است. قرآن مجيد كتابى است هميشگى بحثى كه در فصل گذشته (12) بر گذار شد براى اثبات اين مدعا كافى ميباشد زيرا بيانى كه نسبتبيك مقصد و مطلب بطور مطلق تام و كامل باشد اعتبار و صحتش محدود بوقت و مخصوص بزمان معين نخواهد بود،و قرآن مجيد بيان خود را تام و كامل ميداند و ماوراء كمال چيزى نيست،خداى متعال ميفرمايد: «انه لقول فصل و ما هو بالهزل» (13) ترجمه:قرآن سخنى استبرنده-جدا كننده حق از باطل-و هزل و ياوه سرائى نيست) . و همچنين معارف اعتقادى حقيقتخالص و واقعيت محض ميباشد و اصول اخلاقى و قوانين عملى كه بيان داشته نتائج و مواليد واقعى همان حقايق ثابته است و چنين چيزى بطلان پذير و بمرور زمان قابل نسخ نيستخداى متعال ميفرمايد. « و بالحق انزلناه و بالحق نزل» (14) ترجمه:قرآن را بحق نازل كرديم او نيز بحق نازل شد-يعنى در حدوث و بقاء خود از حق جدا نشد-) و باز ميفرمايد: « فماذا بعد الحق الا الضلال» (15) ترجمه:جز ضلالت و گمراهى پس از حق چيزى هست؟-از حق كه گذشتى جز ضلالت نمىماند-) .و در جايى ديگر از كلام خود بطور جامع ميفرمايد: « و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه» (16) ترجمه:بدرستى قرآن كتابى است عزيز-منيع الجانب كه هر تعدى را با قدرت از خود دفع ميكند-باطل از پيش روى و از پشتسر بسوى او نميآيد-يعنى نه اكنون و نه در آينده بطلان و نسخ پذير نيست) . البته بحثهاى زيادى در اطراف ابديت احكام قرآنى كرده شده و ميتوان كرد ولى از موضوع بحث اين كتاب كه موقعيت قرآن است پيش مسلمانان بطورى كه خود قرآن دلالت دارد-بيرون است. قرآن مجيد در دلالتخود مستقل استقرآن مجيد كه از سنخ كلام است مانند ساير كلامهاى معمولى از معنى مراد خود كشف ميكند و هرگز در دلالتخود گنگ نيست و از خارج نيز دليلى وجود ندارد كه مراد تحت اللفظى قرآن جز آنست كه از لفظ عربيش فهميده ميشود. اما اينكه خودش در دلالتخود گنگ نيست زيرا هر كس بلغت آشنائى داشته باشد از جملات آيات كريمه معنى آنها را آشكارا ميفهمد چنانكه از جملات هر كلام عربى ديگر معنى ميفهمد. علاوه بر اين بآيات بسيارى از قرآن برميخوريم كه در آنها طائفه خاصى را مانند بنى اسرائيل و مؤمنين و كفار و گاهى عموم مردم را متعلق خطاب قرار داده مقاصد خود را بايشان القاء ميكند (17) يا با آنان باحتجاج ميپردازد يا بمقام تحدى برآمده از ايشان ميخواهد كه اگر شك و ترديد دارنددر اينكه قرآن كلام خداست مثل آن را بياورند و بديهى است كه تكلم با مردم با الفاظى كه خاصيت تفهيم را واجد نيست معنى ندارد و همچنين تكليف مردم بآوردن مثل چيزى كه معنى محصلى از آن فهميده نميشود قابل قبول نيست. علاوه بر اين خداى متعال ميفرمايد: « افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها» (18) ترجمه:آيا قرآن را تدبر-پى گيرى آيات با تامل-نميكنند يا بدلهائى قفلهاشان زده شده) و ميفرمايد: « افلا يتدبرون القرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» (19) ترجمه آيه گذشت) . دلالت آيهها بر اينكه قرآن تدبر را كه خاصيت تفهم را دارد مىپذيرد و همچنين تدبر اختلافات آيات را كه در نظر سطحى و ابتدائى پيش ميآيد حل ميكند روشن است و بديهى است كه اگر آيات در معانى خودشان ظهورى نداشتند تامل و تدبر در آنها و همچنين حل اختلافات صورى آنها بواسطه تامل و تدبر معنى نداشت. و اما اينكه راجع بنفى حجيت ظواهر قرآن دليلى از خارج نيست زيرا چنين دليلى وجود ندارد. جز اينكه برخى گفتهاند در تفهيم مرادات قرآن ببيان تنها پيغمبر اكرم (ص) يا ببيان آنحضرت و بيان اهل بيت گرامش بايد رجوع كرد. ولى اين سخن قابل قبول نيست زيرا حجيت بيان پيغمبر اكرم (ص) و امامان اهل بيت (ع) را تازه از قرآن بايد استخراج كرد و بنابر اين چگونه متصور است كه حجيت دلالت قرآن ببيان ايشان متوقف باشد بلكه در اثبات اصل رسالت و مامتبايد بدامن قرآن كه سند نبوت است چنگ زد. و البته آنچه گفته شد منافات ندارد با اينكه پيغمبر اكرم (ص) وائمه اهل بيت (ع) عهدهدار بيان جزئيات قوانين و تفاصيل احكام شريعت-كه از ظواهر قرآن مجيد بدست نميآيد-بودهاند. و همچنين سمت معلمى معارف كتاب را داشتهاند چنانكه از آيات ذيل در ميآيد: « و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم» (20) ترجمه:و فرو فرستاديم بتو ذكر-قرآن-را براى اينكه آنچه را بمردم نازل شده براىشان بيان و روشن كنى) . « و ما آتاكم الرسول فخذوه و مانها كم عنه فانتهوا» (21) ترجمه:آنچه را پيغمبر براى شما آورد يعنى امر كرد بگيريد و بپذيريد و آنچه از آن نهى كرد خوددارى كنيد) « و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله» (22) ترجمه:ما هيچ پيغمبرى را نفرستاديم مگر براى اينكه باذن خدا اطاعتش كنند) . « هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة» (23) ترجمه:خدا است آنكه در ميان جماعت امى از خودشان پيامبرى برانگيخت كه آيات خدا را بر ايشان تلاوت ميكند و آنان را تزكيه مينمايد،و بر ايشان كتاب و حكمت را تعليم ميدهد) . بموجب اين آيات پيغمبر اكرم (ص) مبين جزئيات و تفاصيل شريعت و معلم الهى قرآن مجيد ميباشد و بموجب حديث متواتر ثقلين پيغمبر اكرم ائمه اهل بيت را در سمتهاى نامبرده جانشينان خود قرار داده است.و اين مطلب منافات ندارد باينكه ديگران نيز با اعمال سليقهاى كه از معلمين حقيقى ياد گرفتهاند مراد قرآن مجيد را از ظواهر آياتش بفهمند. معنى حجيتبيان پيغمبر (صلی الله علیه واله) و ائمه (علیهم السلام) بدلالتخود قرآن مجيد بيان پيغمبر اكرم (ص) و اهل بيت گرامش-چنان كه در فصول سابقه گذشت-در تفسير آيات قرآنى حجيت دارد. اين حجيت در مورد قول شفاهى و صريح پيغمبر اكرم (ص) و ائمه اهل بيت و همچنين در اخبار قطعية الصدور كه بيان ايشان را حكايت ميكند روشن است. ولى خبر غير قطعى كه در اصطلاح خبر واحد ناميده ميشود و حجيت آن در ميان مسلمين مورد خلاف است منوط بنظر كسى است كه بتفسير ميپردازد،در ميان اهل سنت نوعا بخبر واحد كه در اصطلاح صحيح ناميده ميشود مطلقا عمل ميكنند و در ميان شيعه آنچه اكنون در علم اصول تقريبا مسلم است اينست كه خبر واحد موثوق الصدور در احكام شرعيه حجت است و در غير آنها اعتبار ندارد براى تحقيق مسئله بعلم اصول بايد مراجعه كرد. پي نوشت : 1- اين خطابات و احتجاجات در آيات بسيارى است و نيازى بنقل آنها نيست. 2- سوره توبه آيه 11 3- سوره آل عمران آيه 64 4- سوره انعام آيه 19 5- سوره قلم آيه 52 6- سوره ص آيه 87 7- سوره مدثر آيه 36 8- سوره احقاف آيه 30 9- سوره مائده آيه 52 10- سوره شورى آيه 13 11- سوره نحل آيه 89 12- رجوع شود به مقاله قرآن مجيد كتابى است كامل 13-سوره طارق آيه 14 14-سوره اسرى آيه 105 15-سوره يونس آيه 32 16-سوره حم سجده آيه 42 17-امثال يا ايها الذين كفروا و يا اهل الكتاب و يا بنى اسرائيل و يا ايها الناس كه بسيار است. 18-سوره محمد آيه 24 19-سوره نساء آيه 82 20-سوره نحل آيه 44 21-سوره حشر آيه 7 22-سوره نساء آيه 64 23-سوره جمعه آيه 2. قرآن در اسلام صفحه 24
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 242]