تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):رجب نام نهرى است در بهشت از شير سفيدتر و از عسل شيرين‏تر هركس يك روز از ماه رجب ر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798292340




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دغدغه هاي آقاي سوپر استار


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: سینمای ما-گذاريد تکليف را همين اول مشخص کنيم. شايد محمدرضا گلزار به نظر گروهي تنها بازيگري خوش چهره و خوش پوش براي سينماي عامه پسند باشد که تنها با اتکا بر ويژگي هاي ظاهري اش توانسته در قامت يک ستاره ظاهر شود اما اگر کمي انصاف داشته باشيم با يک جمع و تفريق ساده روي 14 فيلمي که محمدرضا گلزار در کارنامه خود دارد، درمي يابيم که او تاکنون حدود 5 ميليارد تومان طي پنج سال گذشته براي سينماي ايران درآمد کسب کرده است. (توجه کنيد که اين رقم تنها مربوط به فروش فيلم ها در تهران است و فروش شهرستان ها محاسبه نشده.) در مورد کيفيت بازي گلزار هم اگر فيلم اولش «سام و نرگس» را کنار آخرين فيلم او يعني «توفيق اجباري» بگذاريم، تغييراتي را در کار او حس مي کنيم. لحن و طرز بيان گلزار و حتي اکشن ها و ري اکشن هاي اين بازيگر نسبت به اولين فيلم هايش در وضعيت بهتري قرار دارد، اگرچه شايد پيشرفت او روي نمودار چندان محسوس به نظر نرسد و در نگاه اول به چشم نيايد که اين را هم مي توان به حساب انتخاب هاي آقاي ستاره گذاشت و اينکه جنس فيلم هايش به گونه يي بوده که اساساً بازيگر جاي کار بيشتري نداشته است. گلزار در اين سال ها بيشتر سعي کرده خودش را در قامت يک ستاره تثبيت کند تا اينکه به دنبال تجربه هاي متفاوت برود. البته شايد در اين راه بخت هم با او يار نبوده و اگر چند همکاري با کارگرداناني مثل مهرجويي در «مهمان مامان»، کيميايي در «سربازهاي جمعه» يا بيضايي در «لبه پرتگاه» شکل مي گرفت، اوضاع آقاي ستاره به لحاظ جايگاه بازيگري در سينما تا اندازه زيادي فرق کرده بود. آن طور که گلزار مي گويد اين روزها علاوه بر ادامه راه در سينماي تجاري، به دنبال تجربه هايي متفاوت هم هست تا خودي نشان بدهد. شايد پاسخش به «دعوت» حاتمي کيا دري تازه را پيش روي ستاره سينماي ايران باز کند. *** - فکر مي کنم تنها گفت وگوي مفصلي که تا به حال انجام داده يي مربوط به چند سال پيش و با کيومرث پوراحمد باشد. يادم هست در آن گفت وگو پوراحمد گلايه کرده بود که چرا اينقدر به سوالات کوتاه جواب مي دهي. اين اتفاق امروز هم قرار است بيفتد؟، نگران نباش. تا جايي که جوابت را بگيري من پاسخ مي دهم. - برخي گلايه دارند که جواب پيشنهادهاي سينمايي را خيلي دير مي دهي و دسترسي به تو براي گرفتن جواب مثبت يا منفي، خيلي سخت است. . . دسترسي براي عوامل سينما زياد سخت نيست. آدم هايي که براي اين کار وجود دارند مشخص هستند و تقريباً همه بچه هاي سينما مي دانند چگونه با من تماس بگيرند. اما گاهي اوقات وقتي جواب يک پيشنهاد منفي است، اصرار براي گرفتن جواب مثبت کمي کار را طولاني مي کند. - پس يعني هميشه سريع و راحت جواب مي دهي؟ البته بستگي دارد. اگر در مورد فيلمنامه مردد باشم و بخواهم آن را با بقيه فيلمنامه هاي پيشنهادي مقايسه کنم، شايد يک هفته هم طول بکشد. اما معمولاً يک هفته يي جواب پروژه ها را مي دهم. - برگرديم به گذشته و کودکي. در کودکي و نوجواني سينما مي رفتي و فيلم مي ديدي؟ خيلي علاقه مند به ورود به سينما نبودم. ولي به هر حال فيلم ها را دنبال مي کردم. - ستاره دوران کودکي ات چه کسي بود؟ من از همان موقع(کمي مکث). . . محمدرضا گلزار را دوست داشتم (مي خندد). . . نه البته آن موقع گلزار نبوده. . . من آقاي شکيبايي را خيلي دوست داشتم. . . - . . . سينما زياد مي رفتي؟ در کودکي که. . . فيلم هاي آن دوره به من نمي خورد. بعدش چرا. کم وبيش سينما مي رفتم. - هيچ وقت دوست نداشتي جاي ستاره هاي سينما باشي؟ مشغوليت ذهني من چيز ديگري بود. فقط درس مي خواندم و ورزش مي کردم. وضعيت خانوادگي من اين طور اقتضا مي کرد. پدرم خيلي علاقه مند بود که من رشته ايشان را ادامه دهم و من خودم هم دوست داشتم دندانپزشک شوم. سه سال رياضي خواندم و بعد سال چهارم به رشته تجربي رفتم. البته سال سوم دبيرستان در همان رشته پدرم يعني مکانيک قبول شدم و در اين رشته ادامه تحصيل دادم. - چه شد که به سمت موسيقي رفتي؟، فکر کنم بدون استاد هم ساز زدن را ياد گرفتي. . . بله. يک مدت پيانو مي زدم و بعد گيتار را شروع کردم. - خودت موسيقي را دوست داشتي يا بيشتر تمايل خانواده بود؟، چون بعضي پدر و مادرها بچه را مجبور مي کنند حتماً يک هنر مثل موسيقي را ياد بگيرد. . . نه اتفاقاً آنها خيلي به اين مساله علاقه مند نبودند. من گيتار را بدون استاد شروع کردم و بعد هم بين سال هاي 76 تا 77 گروه آريان را با چند نفر از دوستان تاسيس کرديم. سال 79 هم اولين کنسرت مان را در تهران برگزار کرديم. البته قبل از آن دو بار در قشم و کيش هم کنسرت داده بوديم. الان هم نزديک به سه سال است که پرکاشن را به صورت حرفه يي مي زنم. - آن موقع تصميم نداشتي که موسيقي را به صورت حرفه يي دنبال کني و مثلاً سرانجام آهنگساز شوي؟ چرا. دوست داشتم نوازنده بشوم و از اين کار خوشم مي آمد ولي شرايط جور ديگري رقم خورد. - و سرانجام هم موسيقي عامل ورودت به سينما شد. . . بله. سال 79 آقاي ايرج قادري را در شمال ديدم و ايشان را براي کنسرتي که 15 فروردين در تهران داشتيم دعوت کردم. ايشان هم بعد از کنسرت از من براي بازي در فيلم «سام و نرگس» دعوت کردند. - فيلم هاي ايرج قادري را ديده بودي؟ بيشتر قادري را به عنوان بازيگر مي شناختي يا کارگردان؟ هم بازيگر و هم کارگردان. - بازي کردن برايت سخت نبود؟ خيلي سخت بود چرا که من اصلاً تا آن زمان دوربين نديده بودم. بالاخره يکسري از عزيزاني که الان بازيگر هستند، در کلاس هاي بازيگري شرکت کرده اند يا در پشت صحنه فيلم ها رفت و آمد داشته اند و با آن جو آشنا هستند. اما براي من که هيچ گونه آشنايي يا پيش زمينه ذهني نداشتم، جلوي دوربين رفتن خيلي سخت بود. - بعد از اولين فيلمت از ادامه کار در سينما پشيمان نشدي؟، پيش خودت نگفتي همين اولين تجربه کافي است؟ ديگر دست خودم نبود. هنوز اولين فيلمم «سام و نرگس» اکران نشده بود که پيشنهادهاي زيادي به من شد. - اين پيشنهادها چطور مي آمد؟ مي آمدند سر صحنه و من را مي ديدند. ورود يک بازيگر جديد براي کارگردان ها جذاب بود. الان هم اگر يک بازيگر جديد وارد شود، بعضي کارگردان ها کنجکاو مي شوند و مي آيند او را بررسي مي کنند. هنوز «سام و نرگس» اکران نشده بود که من براي دو فيلم «زمانه» و «شام آخر» قرارداد بستم. - براي «زمانه» چطور انتخاب شدي؟ چون نقشت جوري بود که فيزيک و چهره ات چندان به کار نمي آمد. بيشتر نقش روي يک ويلچر بود. . . به ما گفتند کار جشنواره يي است و آقاي صلاحمند دستيار آقاي بيضايي و چند کارگردان مطرح ديگر بوده اند. من هم ديدم در اين فيلم چهره زياد ملاک نيست و بايد نقش يک جانباز را که بيشتر روي يک ويلچر است بازي کنم. فکر مي کردم مي توانم يک کار متفاوت انجام دهم، اما در مجموع «زمانه» را جزء فيلم هاي دوست داشتني ام حساب نمي کنم. - فکر مي کنم براي اين نقش در آن برهه زماني خيلي زحمت کشيدي. . . من 4 ماه تمام از صبح تا شب روي ويلچر بودم. از يک ماه قبل هم اين ويلچر در اختيارم بود تا به آن مسلط شوم. حدود 25 تا 30 روز هم خودم جداگانه تمرين مي کردم ولي سرانجام آن نتيجه يي را که مي خواستم نگرفتم. - به لحاظ بيروني نتيجه نگرفتي، از لحاظ دروني چطور؟ آن اتفاقي که فکر مي کرديم، نيفتاد. - براي خودت چطور؟ تجربه اش از نظر بازيگري برايت خوب نبود؟ چرا، البته براي کار دومي که نسبت به کار اولم شايد ده روز هم بين شان فاصله نبود، قابل قبول است. - براي بازي در «شام آخر» چگونه انتخاب شدي؟ «شام آخر» را خيلي دوست دارم. آقاي اصغر هاشمي به همراه آقاي جيراني آمده بودند سر صحنه «زمانه» تا براي يک فيلم با گلشيفته فراهاني صحبت کنند. ايشان نيم ساعتي سر صحنه بودند و بعد قراري با من گذاشتند و بازي در «شام آخر» قطعي شد. - در مورد «بالاي شهر، پايين شهر» هم مي خواهي توضيحي بدهي؟، فيلمنامه يي را براي شما مي آورند و مي گويند مثلاً اين نقش را آقاي جمشيد هاشم پور بازي مي کند و آن يکي را يا خانم کريمي بازي مي کند يا خانم ليلا حاتمي. اين نقش هم براي شماست و مثلث اصلي شما سه نفر هستيد. دستمزد خوبي هم مي دهند احساس مي کني فيلمنامه هم آبرومند خواهد شد و سرانجام قرارداد را امضا مي کني. وقتي براي فيلمبرداري به اصفهان مي روي مي گويي که پس آقاي هاشم پور کجا هستند، جواب مي دهند که ايشان سر کار ديگري بوده اند. بعد هم مي گويند که خانم کريمي و حاتمي هم گرفتار بوده اند و نتوانسته اند به اصفهان بيايند. بعد بين تهيه کننده و کارگردان اختلاف مي افتد و... - بعد از اينکه اين سه فيلم اکران شد و نتيجه کار را روي پرده ديدي، از حضور در سينما پشيمان يا دلزده نشدي؟ به هدفت رسيده بودي؟ من هدفي که در ذهن دارم و به دنبال آن هستم را با جديت تمام دنبال مي کنم. شايد در دو سه کار اولم آن نتيجه يي که مي خواستم را نگرفتم ولي آن چيزي که دوست داشتم، در فيلم «بوتيک» اتفاق افتاد اما متاسفانه فيلم با بداقبالي مواجه شد. - برايت مهم بود که فيلم در بخش مسابقه باشد؟ مگر ممکن است مهم نباشد؟ من «بوتيک» را خيلي دوست داشتم و براي آن خيلي زحمت کشيدم. فکر مي کنم اگر فيلم در بخش مسابقه بود، زحمات تک تک عوامل ديده مي شد. فکر مي کنم تدوين آقاي موييني حتماً جايزه مي گرفت يا کارگرداني آقاي نعمت الله حتماً ديده مي شد يا مثلاً فيلمبرداري آقاي کلاري. - فکر مي کنم فيلم را چون با دوربين ديجيتال گرفته بودند، خوب ديده نشد و به مسابقه نرفت... يعني بايد عوامل فيلم ناديده گرفته شوند چون فيلم با ويدئو گرفته شده؟، يعني هيات انتخاب چون فيلم با DV گرفته شده، آن را به بخش مسابقه راه نداده؟ - فکر مي کنم اصلي ترين دليل همين باشد. پس من براي اين هيات انتخاب واقعاً متاسفم. اين را حتماً بنويسيد. بازيگر يا بقيه عوامل چه تقصيري دارند؟ - فکر مي کني نوع گريم و چهره ات در «بوتيک» چقدر روي بازي ات تاثير گذاشته؟ بعد از چند فيلم اولت که بيشتر از فيزيک و نوع چهره ات استفاده شده بود، در بوتيک ديگر شمايل آن استار سينما را نداشتي... اين مساله هم کمک مي کند و بي تاثير نيست... - آن زمان مدل يک شرکت تبليغاتي هم بودي. اين به هم ريختن تيپ و قيافه برايت مشکل نبود؟ نه اصلاً. در کارهاي مختلف گريم به آدم کمک مي کند. مثلاً در «سام و نرگس» که کار اولم بود، در انتهاي فيلم رفتم و موهايم را از ته تراشيدم. در فيلم بايد به زندان مي رفتم و کارگردان دوست نداشت من اين کار را بکنم اما من اين کار را با جلب رضايت ايشان انجام دادم. - اين مساله مربوط به اول کارت است و هر چه جلوتر مي رويم اوضاع فرق مي کند و تو بيشتر در جايگاه يک ستاره قرار مي گيري... و البته هرچه جلوتر مي رويم من حرفه يي تر هم مي شوم. - درست ولي تيپ و قيافه تو با آن ظاهر آراسته براي تماشاگر جا مي افتد و تماشاگر محمدرضا گلزار را با ظاهر مرتب و لباس شيک مي پسندد. اين مساله کار را براي بازيگر سخت مي کند، نمي کند؟ براي من سخت نيست. اگر الان قرار باشد يک فيلم بازي کنم که در آن لازم باشد بروم موهايم را از ته بتراشم هم اين کار را مي کنم. - راستي چه شد که در «بوتيک» بازي کردي؟ از تجربه «زمانه» و کار با يک فيلم اولي ديگر نترسيدي؟ درست مي گويي. اما به هر حال فيلم در هدايت فيلم توليد مي شد و قبل از اينکه سر کار بروم، چند روزي با آقاي نعمت الله در مورد کار صحبت مي کرديم. طرز فکر ايشان را خيلي دوست داشتم و از صميميت شان خيلي خوشم مي آمد. بسيار خوشحالم که اين کار را با آقاي نعمت الله انجام دادم. - بعد از بوتيک دوباره با ايرج قادري همکاري کردي و بازي در فيلم «چشمان سياه». من بازي در اين فيلم را فقط و فقط به خاطر حضور آقاي قادري پذيرفتم و حتي بدون خواندن فيلمنامه قراردادش را امضا کردم. وقتي آقاي قادري به من زنگ زدند، گفتم حتي اگر بازي من يک پلان هم باشد، انجام مي دهم. - از نتيجه راضي هستي؟ ناراضي نيستم. - بعد هم دوباره با يک کارگردان کار اولي ديگر در «زهر عسل» همکاري کردي. کلاً با تازه کارها تجربه زياد داشته يي. از ميان 14 فيلمي که بازي کرده يي پنج کار با کارگردانان فيلم اولي ديده مي شود. اين تصادفي بوده؟ ما هم اول که وارد سينما شديم کاراولي بوديم. در ارتباط با کار ابي(ابراهيم شيباني) هم آقاي جهانگير کوثري با من تماس گرفتند و گفتند همه داريم دست به دست مي دهيم تا يک فيلم خوب جمع شود. ابي هم جوان باهوش و مستعدي است. - اين تمايل به کار با کاراولي ها به خاطر پيشنهاد پذيرتر بودن آنها نيست؟ تا حدودي چرا. الان هم ترجيح مي دهم اگر دو فيلمنامه يکسان از دو کارگردان قديمي کار و فيلم اولي پيش رويم باشد، با کاراولي همکاري کنم. بعضي کارگردان هاي قديمي چندان پيشنهادپذير نيستند و با آنها مشکل دارم که در کارهاي اخيرم نتايجش ديده مي شود. - يعني واقعاً به مشکل برمي خوري؟ بله، قبل از اينکه کار شروع شود همه اين قول را مي دهند که مي رويم و در طول کار با هم بحث مي کنيم و به نتيجه مشترک مي رسيم ولي وارد کار که مي شوي فقط بايد دستور عوامل را اجرا کني. - اين به نظرت ناخوشايند است؟ بله، بسيار ناخوشايند است. من از نتايج چند کارم به شدت ناراضي ام. به خصوص اينکه در يک کار بازيگردان هم داشتيم و حتي بازيگردان با کارگردان هم به نتيجه واحد و مشترک نمي رسيدند چه برسد با من بازيگر. - خب اين ناهماهنگي و اختلاف سليقه است ولي اگر آدم يک کارگردان را بشناسد و از توانايي او آگاه باشد، فيلمنامه هم که مشخص است، در اين صورت فکر نمي کنم مشکل چنداني به وجود بيايد... اگر همه عوامل خوب باشند و دست به دست هم بدهند، آن اتفاق خوشايند مي افتد ولي اگر به عنوان مثال فيلمنامه ضعف داشته باشد و کارگردان هم کارش را بلد باشد، دست آخر بايد همان فيلمنامه بد را اجرا کني حتي اگر قبل از فيلمبرداري به تو اين قول را داده باشند که اين فيلمنامه اصلاح مي شود. - براي اصلاح فيلمنامه خيلي نظر مي دهي؟ من سر فيلمبرداري خيلي انرژي مي گذارم و اگر نتيجه چند کار آخر را بخواهي بررسي کني، مثلاً با خانم ميلاني سر فيلم «آتش بس» ساعت ها مي نشستيم و صحبت مي کرديم. نتيجه خوبي هم دست آخر گرفتيم. -«سيزده گربه روي شيرواني» تجربه عجيبي بود. از اينکه شکل فانتزي کار درنيايد، نترسيدي؟ فانتزي بودنش من را نترساند. آقاي شريفي نيا آمدند و گفتند آيا با اين عوامل و با اين بودجه، اين فيلم مي تواند بد باشد؟، البته فيلم بدي از کار درنيامده و با آن تروکاژهايي که براي اولين بار در ايران استفاده مي شد، نتيجه رضايت بخش است. اما حاصل کار با چيزي که ابتدا در تصور ما وجود داشت، متفاوت است. من براي آن کار انرژي بسيار زيادي گذاشتم و در روز پنج ساعت و نيم زير گريم بودم. مثلاً ساعت چهار و نيم بعدازظهر آقاي معيريان گريم من را آغاز مي کردند و ساعت ده شب گريم تمام مي شد. مثلاً من دوست داشتم ريزه کاري هاي گريم بازيگران به صورت کلوزآپ ديده شود، اما خيلي از پلان ها به صورت لانگ شات گرفته شد. به هر حال در مجموع قول هايي که به ما داده شده بود، عملي نشد. البته شايد توقع ما بالا رفته بود و انتظار ساخت سوپرمن داشتيم، خب بضاعت سينماي ما در همين حد است و با توجه به اين توانايي، «سيزده گربه روي شيرواني» تجربه بدي نيست. - در اين سال ها که موقعيت ات به عنوان يک ستاره در حال تثبيت بود، فروش فيلم هايت را دنبال مي کردي و برايت مهم بود؟ پولش که قرار نبود در جيب من برود. برايم چندان مهم نبود. - بالاخره تاثير غيرمستقيم روي روند کارت داشت. اگر فيلم هاي يک بازيگر بفروشد جايگاه او به عنوان يک استار محکم تر مي شود. الان برايت توضيح مي دهم که آنچنان تاثيري ندارد. اگر يک بازيگر بخواهد تمام تمرکزش را روي درآمد در سينما بگذارد، برايش حاصل چنداني ندارد. براي من فروش هيچ وقت مهم نبوده بلکه استقبال و رضايت مردم برايم اهميت داشته است. دوست دارم کارم مورد پسند مردم باشد. بازتاب کارم در ميان مردم، برايم خيلي مهم است. جلوتر که برويم راجع به بازتاب هاي مردم هم برايت مي گويم. - بعد از سيزده گربه مدتي کم کار بودي و بعد به سراغ «کما» رفتي. فکر کنم تهيه کننده در انتخاب هايت مهمترين نقش را داشته است؛ فيلمنامه و کارگردان يک طرف و تهيه کننده يک طرف ديگر. آن زمان بله ولي الان بيشترين تمرکزم روي فيلمنامه است. ديگر دوست ندارم با يک فيلمنامه ضعيف به اميد اينکه سر فيلمبرداري درست مي شود، سر کار بروم. مثلاً «کلاغ پر» اين فيلمنامه يي که ديديد نبود. منتها من براساس قولي که به تهيه کننده براي انجام يک کار داده بودم، در فيلم بازي کردم. بگذار وقتي به «کلاغ پر» رسيدم توضيح مي دهم. - راجع به «کما» مي گفتي. . . آقاي فرح بخش به من فيلم را پيشنهاد دادند و من آن زمان درگير بودم و تمايلي به انجامش نداشتم. اما بعد از صحبت هايي که انجام شد، بازي در «کما» را قبول کردم و خيلي خوشحالم که با آقاي معيريان همکاري کردم. ايشان بسيار بااستعداد و باهوش هستند. - از نتيجه کار راضي بودي؟، حس مي کنم در اين فيلم انگار يک مقدار از يخ بازي ات شکسته شد. البته به غير از تجربه کاملاً متفاوت «بوتيک». . . اگر «بوتيک» را کنار بگذاريد، از سال 79 که اولين تجربه ام را در «سام و نرگس» پشت سر گذاشته ام، تا سال 82 که «کما» فيلمبرداري شده، در مجموع مي شود سه سال. حالا اگر من فيلم هاي سه سال اول دوره کاري بهترين بازيگران سينماي ايران را جلويتان بگذارم، شايد اصلاً اسم بعضي از فيلم هايشان را هم نشنيده باشيد. - خب اين هم از دردسرهاي توي چشم بودن است. شرايط تو خيلي فرق مي کند. «کما» فروش خوبي کرد. تصور چنين فروشي را داشتي؟ من فکر مي کنم همان انرژي و حس و حالي که عوامل هنگام فيلمبرداري دارند، به جلوي دوربين و بعداً به پرده سينما و تماشاگر منتقل مي شود. يعني موقع فيلمبرداري فيلم هاي «آتش بس»، «کما» يا «توفيق اجباري» که جزء رکورددارهاي فروش هستند، ما همين حس را داشتيم که اين اتفاق مي افتد. من آن زمان مطمئن بودم که فيلم «کما» در آن شرايط با آن قيمت بليت، چنين فروشي مي کند. - بعد هم در «گل يخ» بازي کردي که قرار بود برداشتي از «سلطان قلب ها» باشد. . . از همان اول صحبتش بود که اين فيلم به ياد مرحوم فردين ساخته شود. از من هم خواستند که در اين فيلم بازي کنم و خيلي هم خوشحالم که من را انتخاب کردند. من آقاي پوراحمد و همچنين کارهاي ايشان را خيلي دوست داشتم. ايشان آمدند که در اين فيلم يک قالب ديگر را تجربه کنند. از نتيجه ناراضي نيستم و حداقل اينکه من تلاش خودم را کرده ام. - از مقايسه «گل يخ» با «سلطان قلب ها» و خودت با مرحوم فردين نمي ترسيدي؟ نه، چه ترسي؟، البته «سلطان قلب ها» در زمان خودش به بهترين نحو ممکن ساخته شده بود. اينکه بتوانيم يک يادآوري از آن عزيز از دست رفته کنيم و من هم بتوانم تجربه يي با يک کارگردان خوب داشته باشم، برايم جالب بود. - واقعاً از نتيجه اکثر فيلم هايت راضي هستي؟ به جرات مي توانم بگويم که من با تمام انرژي ام در اين فيلم ها بازي کرده ام و از نتيجه کار خودم کاملاً راضي هستم. توان من در آن لحظه همان بوده که ديده ايد و من هيچ کوتاهي براي نقش هايم نکرده ام. شايد در نتيجه کلي کار، شرايط و عوامل دست به دست هم نداده اند. شايد خودم در انتخاب فيلمنامه اشتباه کرده ام و مسائلي از اين دست. اما به هر حال اين فيلم به فيلم بهتر شدن را در بازي ام حس مي کنم. - بعد هم نوبت به «آتش بس» و رکوردشکني رسيد. . . بله. مدتي بعد از «گل يخ» من کار نکردم و در سفر بودم. - سفر از روي اجبار بود؟ نه. اجباري نبود. تفريحي رفته بودم. - فکر مي کردي از «آتش بس» چنين استقبالي بشود؟ در پشت صحنه اين فيلم اتفاق هايي مي افتاد که من مطمئن بودم نتيجه کار خوب خواهد شد. روز اول فيلمبرداري من فروش فيلم را براي تهيه کننده نوشتم. نوشتم که من حدس مي زنم «آتش بس» اينقدر در تهران مي فروشد. - چقدر حدس زدي؟ نوشتم در تهران 600 ميليون تومان به بالا. بعد هم همه خنديدند، - پس از اينجا به بعد فروش فيلم برايت مهم شده بود؟ از اول هم برايم مهم بود. البته فروش نه، بلکه بازتابي که از مردم مي گيريم. اينکه يک نفر بگويد من آتش بس را بارها ديده ام يا اينکه هر شب قسمت هايي از آن را تماشا مي کنم، برايم لذت بخش است. من روي اين فيلم خيلي انرژي گذاشتم و ما فکر مي کرديم فيلم در بخش مسابقه جشنواره حضور پيدا مي کند. اين يکي را ديگر با DV نگرفته بودند که به اين خاطر به بخش مسابقه نرود. - «آتش بس» اصلاً قابل قياس با «بوتيک» نيست. اين فيلم خيلي ضعف و ايراد دارد. «آتش بس» فيلم آبرومندي است. مي خواهي چند تا از فيلم هاي بخش مسابقه آن سال جشنواره را نام ببرم که خيلي از «آتش بس» ضعيف تر بودند؟، من نمي گويم فيلم خانم ميلاني جايزه بگير و جشنواره يي بوده ولي فيلم بي آبرويي هم نيست. گويا دليل شان اين بود که «آتش بس» فيلم آموزنده يي نيست، - البته فکر مي کنم بهتر شد که «آتش بس» در جشنواره نشان داده نشد. چرا که در اين صورت اصلاً فروش ميلياردي نمي کرد و فيلم دست مالي مي شد... شايد هم اين اتفاق به نفع گيشه فيلم شد اما براي من به عنوان بازيگر تفاوت زيادي نمي کرد. - از فروش ميلياردي «آتش بس» چيزي نصيبت شد؟ يک چيز بگويم، بابت فروش فيلم «آتش بس» به عنوان هديه دوتا سکه من گرفتم و دو تا سکه هم خانم افشار. مي خواهم بدانيد فروش فيلم ها هيچ بازتابي براي بازيگر ندارد. - ولي نمي توان منکر شد که يک فيلم پرفروش جايگاه يک بازيگر را به عنوان سوپراستار تثبيت مي کند. . . براي من هيچ فرقي نمي کند و جوابم را از مردم مي گيرم. اين نه شعار است و نه چيز ديگري. در مورد «آتش بس» يادم هست 7 بعدازظهر مي رسيدم خانه و يک ساعت بعدش مي نشستم و تا نيمه هاي شب روي فيلمنامه کار مي کردم. صبح هم يک ساعت زودتر سر صحنه مي رفتم و با خانم ميلاني پلان هاي آن روز را بررسي مي کرديم. - زوج هنري ات با مهناز افشار در اين فيلم کاملاً براي تماشاگر جا افتاد. فکر مي کني اين زوج تا چه زماني جواب مي دهد؟ بهتر نيست اين زوج بازيگري که تماشاگرپسند است براي هر کاري خرج نشود؟ مهناز افشار همبازي بسيار خوبي براي من در سينماست ولي فکر مي کنم درست مي گويي. مثلاً در مورد فيلمي مانند «کلاغ پر»، من فيلمنامه را اصلاً دوست نداشتم. البته اين چيزي هم که روي پرده مي بينيد، نجات يافته آن فيلمنامه اوليه است. من تنها به خاطر قولي که به آقاي فرح بخش داده بودم، مجبور بودم در اين فيلم بازي کنم. - هردو شما اين قول را داده بوديد؟ خانم افشار را نمي دانم و در جريان قرارداد ايشان نيستم. - در اين سال ها چند تجربه بود که به ثمر نرسيد و اگر انجام مي شد، قطعاً در کارنامه بازيگري ات تحولي به وجود مي آمد. يکي «سربازهاي جمعه» مسعود کيميايي، ديگري «مهمان مامان» داريوش مهرجويي و اين اواخر هم «لبه پرتگاه» بهرام بيضايي. ماجرا چه بود؟، به هر حال براي هر بازيگري همکاري با آقاي کيميايي خيلي جذاب است اما فکر مي کنم از اينکه در «سربازهاي جمعه» بازي نکردم، چندان هم ناراضي نيستم. اما در مورد «مهمان مامان» واقعاً خودم هم نفهميدم که چه اتفاقي افتاد. قرار بود در اين فيلم بازي کنم و بسيار هم انرژي گذاشته بودم. من به اتفاق آقاي پورشيرازي، خانم آدينه و امين حيايي هر روز در دورخواني هاي فيلمنامه حضور داشتيم. من آن موقع همزمان مشغول بازي در فيلم «کما» هم بودم و با تمام مشغله ام در جلسات «مهمان مامان» هم حضور پيدا مي کردم. قرار بود نقش معتاد را من بازي کنم و حتي ابزار گردو شکستن را هم تهيه کرده بودم و با آن تمرين مي کردم. آقاي مهرجويي هم در جريان بودند و از اين داستان خيلي هم استقبال شده بود. يک تيپ بامزه يي هم قرار بود داشته باشم. فکر مي کنم طنز موقعيت را هم خوب مي شناسم و نقش خوبي از آب درمي آمد. اما يک روز آقاي حيايي که با هم در «کما» بازي مي کرديم، به من گفت که برويم سر صحنه «مهمان مامان». من به امين گفتم که کسي با من تماس نگرفته و تو برو ببين داستان چيست. امين رفت و ديد کس ديگري آنجا حضور دارد و قرار است شخص ديگري نقش را بازي کند. من هم پيش خودم گفتم که حتماً مرا نخواسته اند. اما اواسط فيلمبرداري «مهمان مامان»، آقاي مهرجويي به امين گفته بود گلزار خيلي بدکاري کرد که سر کار ما نيامد. به ايشان طوري منتقل کرده بودند که من از اين کار انصراف داده ام. درحالي که من کاملاً براي حضور در پروژه آماده بودم. - يعني با هم اصلاً تماس و ارتباط نداشتيد؟ آقاي مهرجويي معمولاً براي فيلم هايشان شخصي را براي کستينگ کار مي گذارند. اين شخص هم منتقل کرده بود که گلزار براي اين فيلم نمي آيد و من کسي را آماده به جاي او دارم که حتي تمريناتش را هم انجام داده است. - مشکلي با اين شخص داشتيد؟ من ريشم را براي فيلم «کما» زده بودم و براي «مهمان مامان» بايد ته ريش مي گذاشتم. جالب اينکه گذاشتن اين ته ريش براي من حداکثر دو تا سه روز وقت مي برد و بين کار «کما» تا «مهمان مامان» حداقل 10 روز فاصله بود، شايد عوامل ناراحت شده بودند که چرا من براي اين کار از آنها اجازه نگرفته ام، خب من هم براي زدن ريشم وقتي تحت قرارداد پروژه يي نيستم، اجازه نمي گيرم. - بعد از «آتش بس» در «تله» بازي کردي. از نتيجه راضي هستي؟ من بازي در «تله» را فقط به خاطر اسم آقاي سيروس الوند قبول کردم. فکر کنم همين يک جمله کافي باشد. در ضمن آقاي الوند يکي از اعضاي هيات انتخاب جشنواره بودند... - در زمان «بوتيک»؟ نه، «آتش بس». - پس بايد تحريم مي کردي و در فيلمش بازي نمي کردي، آخر گفتند به فيلم راي مثبت داده اند،(مي خندد) - «لبه پرتگاه» چه شد؟ حرف هاي ضد و نقيضي در مورد به سرانجام نرسيدن اين پروژه شنيده شد. حتي پاي تو هم به عنوان يکي از دلايل ساخته نشدن فيلم، در اين شايعات به ميان آمد. ماجرا چه بود؟ با همه بازيگران تماس گرفته مي شد و از آنها تست مي گرفتند. مثلاً براي دوست عزيزم آقاي حيايي که در مشهد مشغول کار بودند، بليت گرفته شد تا براي تست به تهران بيايند. از بازيگران زيادي براي اين نقش تست گرفته شد. - نقش مورد نظرشان چه بود؟ يک سوپراستار و بازيگر معروف سينما. - فيلمنامه را خوانده بودي؟ آن موقع نه. فقط کليات نقش را مي دانستم. - مي دانستي که در کار با بيضايي بايد مو به موي فيلمنامه با جزئيات اجرا شود و او اصلاً پيشنهادپذير نيست؟ بله. من بعداً فيلمنامه را واو به واو حفظ کرده بودم. آن روزي که نوبت تست دادن من بود، قبلش 5 بازيگر ديگر سينما تست داده بودند و من نفر ششم بودم. وقتي در اتاقي ديگر پيش يکي از عوامل فيلم بودم، دستيارهاي آقاي بيضايي آمدند و مي خواستند به سرعت دو فيلم آخر من را تهيه کنند تا آقاي بيضايي ببينند. گفتم ماجرا چيست و گفتند که آقاي بيضايي همين امروز مي خواهند چند کار آخر تو را مانند «آتش بس» تماشا کنند. قرار بود آقاي بيضايي تا دو روز بعد نتيجه را اعلام کنند. بعد هم آقاي عليرضا شمس، دستيار آقاي بيضايي، با من تماس گرفتند و گفتند آقاي بيضايي شما را انتخاب کرده اند و هيچ انتخاب دومي هم بعد از شما وجود ندارد. در ليست بازيگران من و آقاي مديري به تنهايي بوديم و براي بقيه بازيگران چند گزينه وجود داشت. بعد در دفتر با آقاي بيضايي مشغول صحبت شديم و ايشان به طراح صحنه (کيوان مقدم) گفتند که به منزل من بيايند تا لباس ها را بررسي کنند. بعد هم با افشين هاشمي که دستيار آقاي بيضايي بود، يکسري تمرينات تئاتري را شروع کرديم. - هنوز هم فيلمنامه را نخوانده بودي؟ چرا، فيلمنامه دستم بود و با افشين هاشمي فيلم هاي آقاي بيضايي را از همان اولي تا آخري ريز به ريز شروع به ديدن و بررسي کرديم. حتي آقاي بيضايي تماس گرفتند و گفتند که تئاتري روي صحنه است و برو آن را حتماً ببين. ما هر روز جلسات تمرين تئاتر داشتيم. - چه تئاتري بود؟ يادت هست؟ آخرين روز اجراي تئاتر«همسايه آقا» کار آقاي حسين کياني بود. اين نمايش را روي صحنه ديديم. در اين گيرودار يکسري تغيير و تحولاتي در رابطه با مسائل تهيه کنندگي کار پيش آمد که آقاي بيضايي حاضر به قبول آن نبودند. ظاهراً دوست داشتند که بعضي بازيگران در فيلم حضور پيدا کنند که آقاي بيضايي به اين کار رضايت ندادند. - اصلاً اين حرف ها مطرح نبود که تو از پس تمرينات سخت برنيامده يي؟ من خودم اصرار داشتم که اين تمرينات تئاتري برگزار شود و با گروه تئاتر آقاي بيضايي براي برگزاري جلسات تماس مي گرفتم. ما از نرمش هاي تئاتر شروع کرديم، تا فن بيان و مسائل ديگر. آقاي بيضايي هم بسيار راضي بودند. منتها يکسري اتفاقاتي افتاد که بسيار عجيب بود. شرايط تازه يي پيش آمده بود که من آنها را نپذيرفتم و بعد از آن چند بازيگر معروف سينما به آقاي بيضايي معرفي شدند و ايشان هيچ کدامشان را نپذيرفتند. بعد هم يک بازيگر تازه کار به آقاي بيضايي معرفي شد که اصرار زيادي روي حضور او در اين فيلم وجود داشت که من اول دليلش را نفهميدم. بعداً که با آقاي بيضايي نشستيم و صحبت کرديم، به اين نتيجه رسيديم که شايد تهيه کننده ديگر تمايلي به تهيه اين فيلم نداشته است. حالا به هر دليلي. - آقاي بيضايي بيشتر روي چه نکاتي در بازي ات تاکيد داشتند؟ و آيا بعد از اين تمرينات نگاهت به بازيگري عوض نشد؟ ما از تمرينات پايه يي تئاتر شروع کرديم و بعد روي فيلمنامه متمرکز شديم. تجربه بسيار خوبي بود و از اين بابت بسيار خوشحالم. - به کار تئاتر علاقه مند نشدي؟ چرا خيلي. من تئاتر را زياد پيگيري نمي کردم. پيشنهاد هم داشتم ولي دوست دارم فعلاً کار سينما را ادامه دهم. متاسفانه شرايط کار با آقاي بيضايي پيش نيامد. بعد هم عده يي آمدند و از شرايط سوء استفاده کردند که آقاي بيضايي ما را مي خواسته است، خب اگر آقاي بيضايي شما را مي خواسته، با هم کار مي کرديد ديگر، چرا حتي يک جلسه هم سر تمرينات حاضر نشديد؟ اگر من به اجبار تهيه کننده سر پروژه آمده بودم، آقاي بيضايي هم که من را انتخاب کرده بود و فيلم ساخته مي شد، مشخص است که مشکل اينها نبوده و خيلي ها دوست دارند از اين شرايط بهره برداري کنند. - فکر مي کني به چه دليل آقاي بيضايي تو را انتخاب کرد؟ چه چيز جذابي براي او داشتي؟ با خود آقاي بيضايي در اين مورد حرف نزده ام. ولي دستياران شان مي گفتند بعد از تستي که از من گرفته اند، گفته اند که تصورشان اصلاً اين نبوده است. اين را هم بگويم که «لبه پرتگاه» فيلم در فيلم در فيلم بود و من در اين فيلم قرار بود سه نقش مختلف داشته باشم. - فيلم آخرت «توفيق اجباري» يک ويژگي مهم دارد. فکر مي کنم تماشاي زندگي محمدرضا گلزار روي پرده سينما و ساخته شدن فيلم بر اساس شخصيت واقعي، فقط براي يک بار جذاب و جالب است. فکر مي کني الان زمان مناسبي براي اين کار بود؟ روي زمان اين کار و حتي نوع فيلمنامه حساسيت نداشتي؟ فيلم تا حدودي شبيه زندگي من است. هر بازيگري به خاطر نوع شغلش با محدوديت هايي روبه روست. من هم يا منزل هستم، يا به باشگاه مي روم يا سر فيلمبرداري هستم. فکر مي کنم فيلم در شرايط خوبي ساخته شد و براي مردم باورپذير است. بعضي نقدها را که راجع به فيلم مي خوانم واقعاً زشت و زننده است. در جايي نوشته اند که گلزار منزل خودش را به نمايش گذاشته تا پول به جيب تهيه کنندگان بريزد، آخر اين چه حرفي است خانه يي را که تهيه کننده براي من انتخاب کرده بود، سمت ميدان قزوين قرار داشت و مسير برايم طولاني بود. وقت زيادي از من گرفته مي شد و فکر مي کنم براي مردم هم آن فضا باورپذيري نداشت. من گفتم اگر واقعاً سر موعد مقرر کار فيلمبرداري انجام مي شود، من حاضرم منزلم را در اختيار گروه بگذارم. - قرار بود کار در اين لوکيشن چندروزه گرفته شود؟ 11 روزه که البته 29 روز طول کشيد، ديگر همه شب در خانه من مي ماندند. بعضي ها بيليارد بازي مي کردند، عده يي فيلم تماشا مي کردند و... البته گروه بسيار دوست داشتني بود و من عوامل را بسيار دوست داشتم. با هم دراين مدت واقعاً زندگي کرديم. - فيلمي مثل «توفيق اجباري» که زندگي يک سوپراستار را به تصوير مي کشد، مي تواند دو حالت داشته باشد؛ هم طنزآميز باشد و هم حالت تراژيک به خود بگيرد. خودت کدام يک را بيشتري مي پسندي؟، هرکدام حالت خاص خود را داشت. اما من شکل فعلي فيلم را مي پسندم. - فکر مي کني دوران ستارگي ات تا چه زماني ادامه دارد؟ سينماي ايران يک بدي که دارد اين است که بازيگران سينما به ندرت به سن ميانسالي مي رسند و به سرعت حذف مي شوند... حالا کو تا ميانسالي، . . . من mp3 زندگي مي کنم... اين که شوخي بود. يک بار در مصاحبه تلويزيوني هم اين را گفته ام. خدا خواسته که اين اتفاقات برايم بيفتد و تا زماني هم که او بخواهد، همه چيز سرجايش خواهد بود. البته تلاشم را مي کنم که انتخاب هايم روز به روز بهتر شوند. الان روي فيلمنامه حساسيت خاصي دارم. - با نگاهي به کارنامه هايت به نظر مي رسد در اين سال ها هدفت از بازيگري بيشتر اين بوده که جايگاهت را به عنوان يک سوپراستار در سينما تثبيت کني و کمتر يک بازيگر تجربه گرا بوده يي. اين طور نيست؟ من از تجربه ترسي ندارم. گفتم که اگر فيلمنامه يي را دوست داشته باشم، موهايم را هم از ته مي تراشم و هر گريمي را هم حاضرم قبول کنم. اما وقتي فيلمي مثل «بوتيک» را کار مي کني و آن برخورد با آن مي شود، آدم دلزده مي شود. بنابراين من هم منتظر يک اتفاق عجيب و غريب هستم که ديگر هيچ اراده يي نتواند جلويش بايستد. - سمت تلويزيون قصد نداري بروي؟ چرا، اگر پيشنهاد خوبي باشد بدم نمي آيد. - يعني مقاومتي نداري؟ نه، از آقاي سامان مقدم براي سريالشان پيشنهاد داشتم. منتها همه چيز سريع بود و من فرصت بررسي نداشتم و درگير بررسي چند کار ديگر بودم. - حالا که حرف تلويزيون شد، آيا در برنامه شب شيشه يي واقعاً مي خواستي قهر کني و برنامه را ترک کني؟ از جايي شنيدم که اين مساله از قبل طراحي شده بوده... اين اتفاق از طرف من برنامه ريزي شده بود نه برنامه. آقاي رشيدپور به من گفت من هر سوالي را که مي خواهم مي توانم بپرسم؟، من گفتم بپرس فقط وارد حريم شخصي من نشو. - اين حريم شخصي کمي گسترده نبود؟ به نظر مي رسد هر انتقادي که مي کرد تو سريع گارد مي گرفتي... نه، هر انتقادي که مي خواست کرد. گفت فيلم هايت چنگي به دل نمي زند، تو به خاطر چشم هاي سبزت به سينما آمدي و... ديگر چه بايد مي گفت، من مي دانستم مي خواهد برنامه را چطور شروع کند و آن ري اکشن را از پيش طراحي کرده بودم.




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 637]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سینما و تلویزیون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن