تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):به راستى كه دل در درون سينه بى قرار است و به دنبال حق مى‏گردد و چون به آن رسيد، آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836634838




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سال سخت رسالت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
سال سخت رسالت
سال سخت رسالت   نويسنده: احسان ناظم بكايي   عيد غدير خم يكي از اتفاقات آخرين سال زندگي پيامبر(ص) بود؛ سالي كه پيامبر(ص) نشانه هاي اختلافات داخلي را در آن ديد معجزه بزرگ. يك دهه بعد از تلاش بي قفه پيامبر در مدينه در سال دهم هجري، بين اقوام و قبيله هاي عربستان، وحدت ملي ايجاد شد. فكرش را بكنيد؛ آدم هايي كه تا چند وقت قبل، سر هيچ و پوچ همديگر را تكه پاره مي كردند، كارشان كشتن و غارت هم بود، دخترهايشان را زنده زنده زير خاك مي كردند و آن قدر از مرحله تمدن و بشريت پرت بودند که هيچ كدام از دو امپراطوري بزرگ آن زمان - يعني ايران و روم- اصلا تمايلي به فتح و گرفتنش نداشتند. در اين سال حول محور پيامبر و پايتختي مدينه، متحد شدند و نظام واحدي را قبول كردند. اغتشاش و جنگ هاي داخلی جايشان را به ثبات داد. با اين حال چه اتفاقي در سال پاياني عمر پيامبر- يعني سال هاي دهم و اوايل يازدهم هجري- افتاد كه حضرت محمد(ص) بعد از بازگشت از غديرخم در قبرستان بقيع مدينه گفت خوش به حال شما كه زير خاكيد و آرامش داريد و نيستيد تا ابرهاي فتنه را ببينيد كه بر سر خواهران و برادرانتان قرار گرفته و آنها را از هم جدا كرده . ظاهر ماجرا نشان مي داد كه اوضاع بر وفق مراد است؛‌اما دليل اين دلگيري چه بود؟ چرا واقعه غدير به نتيجه مطلوب نرسيد؟ چه ابرها و عواملي روي جامعه اسلامي سايه انداخته بود؟ جنگ تبوك آخرين جنگ پيغمبر بود كه البته بيشتر لشكركشي بود تا جنگ. بازرگان هايي كه آرد و روغن از سوريه به مدينه مي آوردند به اهالي شهر مي گفتند كه چه نشسته ايد كه هرقل- حاكم رومي منطقه سوريه و اردن- دارد سپاه جمع مي كند تا به مدينه حمله كند مسلمان ها البته سابقه رويارويي با رومی ها را داشتند. آنها سال قبل در موته (منطقه اي در اردن) با رومي ها جنگيده بودند. پيامبر كه ماجرا را فهميد، دستور بسيج عمومي داد و برعكس بقيه مواقع كه نمي گفت مقصد سپاه كجاست اين دفعه مقصد را هم گفت؛ تبوك شهري در شمالي ترين نقطه شبه جزيره عربستان. تبوك دورترين جايي بود كه سپاه اسلام تا به حال آنجا رفته بود و فصل حركت هم فصل گرما و تابستان بود. عده اي گفتند اگر بياييم محصولاتمان خراب مي شود چون الان فصل خرماپزان است. چند نفري هم گفتند ما آنجا دخترهاي رومي را مي بينيم، يك وقت دست و دلمان مي لرزد و به گناه مي افتيم. قريشي ها و اهالي مكه هم كه پارسال سر ماجراي فتح مكه همچنين زوركي مسلمان شده بودند، دوست نداشتند با رومي ها بجنگند چون ناسلامتي آنها شركاي تجاري شان بودند و سال ها بين مكه و شامات و رومي ها بده و بستان بود. منافقين هم كه تو دل مسلمان ها را خالي مي كردند و مي گفتند با دم شير بازي نكنيد. سپاه روم، از روي تان رد مي شود. با اين حال، با حرف هاي پيامبر و آيات تند و تيز سوره توبه، 30 هزار نفر جمع شدند. پيامبر، امام علي (ع) را در مدينه به عنوان جانشين گذاشت. سپاه اسلام ماه رجب راه افتاد و بعد از يك ماه در شعبان به تبوك رسيد؛ اما خبري از سپاه صدهزار نفري روم نبود. پيامبر هم از اين فرصت استفاده كرد و با قبيله هاي شمال عربستان، قول و قرارهاي محكمي گذاشت و به مدينه برگشت. اين اتفاق باعث شد تا بقيه قبيله هاي داخل عربستان كه هنوز مسلمان نشده بودند يا فكرهاي ناجوري در سر داشتند ماست ها را كيسه بكنند و حساب كار دستشان بيايد. با خودشان گفتند ببين محمد (ص) چقدر خيالش بابت امنيت و ثبات در مدينه راحت است و ماها برايش بي اهميت هستيم كه هزار كيلومتر راه كوبيده رفته تبوك تا با رومي ها مچ بيندازد. با اين نگاه، سران قبيله هايي كه هنوز سرتق بودند راه افتادند سمت مدينه تا با پيامبر كنار بيايند. به اين سال مي گفتند سنه الوفود يا سال نمايندگان (وفود جمع وفد به معناي گروه نماينده.) به ستوني از مسجد النبي هم كه پيامبر با نمايندگان قبيله ها، پيمان نامه امضا مي كرد مي گفتند استوان الوفود كه هنوز هم جايش در اين مسجد معلوم است. با ما راه بيا   «نماز نخوانيم، زکات ندهيم، زنا بكنيم، ربا و شراب بخوريم و سه سال بت پرست بمانيم.» نماينده هاي قبيله هاي ثقيف كه از طائف در جنوب مكه آمده بودند اين شرط را جلوي پيامبر گذاشتند تا مسلمان شوند. پيامبر هم كوتاه نيامد و قاطعانه گفت: «نه، اصلا و ابدا» . نماينده ها هم شروع كردند به چانه زني سر اينكه بگذارند چند ماهي بت پرست بمانند بعد كم كم مسلمان مي شودند چون ترك عادت مرض مي آورد. باز هم پيامبر مخالفت كرد. ثقيفي ها هم كه ديدند اصلا تو موقعيت چانه زني و فشار نيستند شرايط پيامبر را قبول كردند. فقط خواستند كه خودشان با دست خودشان بت ها را خراب نكنند. پيامبر هم قبول كرد و ابوسفيان را سراغ بت هاي قوم ثقيف فرستاد. با اين اتفاق ابوسفيان نومسلمان و رئيس سابق مكه با تير به جان بت هاي طائف افتاد. همين يك نمونه نشان مي دهد خيلي قبيله ها، فقط تسليم مي شدند و از ايمان واقعي خبري نبوده. گفته مي شود مسيحيان بحران هم در قالب گروهي 60 نفره از يمن در جنوب عربستان به مدينه آمدند و بعد از اينكه ديدند مناظره هايشان با پيامبر نتيجه نمي دهد، تقاضاي مباهله را كه يك جور نفرين دست جمعي است كردند تا خدا هر كس را كه بر حق نيست، نيست و نابود كند. آنها وقتي ديدند پيامبر با خانواده اش به محل مباهله آمد، بي خيال شدند، پاي قرارداد را امضا كردند و گفتند جزيه و ماليات مي دهند و برگشتند. اكثر سران قبايل با كبكبه و دبدبه وارد مدينه مي شدند و وقتي سادگي پيامبر را مي ديدند وا مي رفتند. با اين حال خيلي ها با شرط هايي مثل ادامه رياستشان بر قبيله، با پيامبر قرارداد امضا مي كردند و عجالتا مسلمان مي شدند. صوري بودن اين قراردادها جايي لو رفت كه اين قبايل مجبور به پرداخت زكات يا همان ماليات به حكومت شدند. تعدادي از قبايل اين كار را نكردند و نمايندگان پيامبر را راه ندادند. البته در مقابل بعضي از كساني هم كه از مدينه بين قبايل مي رفتند مي خواستند زكات را با زور شمشير بگيرند براي همين پيامبر، علي (ع) را به جاي خالد بن وليد به يمن فرستاد تا با مدارا با مردم برخورد كند. منم پيغمبرم   در سال دهم چند نفر در مناطق مختلف عربستان ادعاي پيغمبري كردند مثل مسيلمه، طليحه و اسود عنسي. مسيلمه بعد از غديرخم به پيامبر نامه نوشت كه خدا من را هم مثل تو پيامبر كرده و بايد زمين را بين هم تقسيم كنيم. كار به جايي رسيد كه دو پيامبر خودخوانده مرد و زن با هم ازدواج كردند. حتي بر همان وزن آيه هاي قرآن، سوره مي گفتند مثل «الفيل، له خرطوم طويل و...» اكثر اين بعثت ها در قبيله هاي دور از مدينه بود، مسيلمه در بحرين بود و اسود عنسي در يمن و بيشتر بهانه تراشي براي ندادن زكات بود و الا چرا ظهور پيامبر جديد در 22 سال ديگر دوران رسالت حضرت محمد (ص) اتفاق نيفتاد؟ ضمن اينكه آنها چون ديده بودند حضرت محمد (ص) با دين اسلام توانسته وحدت ملي در عربستان ايجاد كرده و در مدينه، حكومت درست كند فكر مي كردند با تكرار اين ماجرا مي توانند حكومت تشكيل بدهند. عده اي هم براي فرار از زكات دادن دور آنها جمع مي شدند چون اين كار را باج دادن مي دانستند كه اصلاً به گروه خوني بي قيدي و استقلال صحرانشيني نمي خورد. پیامبر البته سعی کرد خيلي ها را با پند به راه بياورد با اين حال، اين مساله به خاطر حضور فرمانداران قوي و همين طور ادعاهاي نه چندان محكم مدعيان زياد پررنگ نشد. اسود يك روز قبل از فوت پيامبر در يمن كشته شد و مابقي مدعيان هم در همان ماه هاي اول خلافت ابوبكر، قلع و قمع شدند. گيس كشي در مدينه   در داخل مدينه هم نگاه مردم عوض شده بود. ساكنان بومي كه به شان «انصار» مي گفتند خودشان دو قبيله بزرگ بودند؛ اوس و خزرج؛ قبيله هايي كه از قديم با هم كل كل داشتند و سر همين ماجرا بود كه پيامبر را از مكه دعوت كردند تا بيايد و بينشان آشتي برقرار كند. اين دو تا قبيله حتي در حضور پيامبر هم سر فضائل و سابقه خدمات به اسلام رقابت داشتند. از طرفي پيروزي هاي پي در پي، غنائم فراوان و پايتخت شدن شهر هم حسابي ساكنان را مغرور كرده بود؛ اينكه هر روز يكي از روساي قبيله هاي گردن كش اطراف با گردن كج و لب و لوچه آويزان، براي ابراز ندامت و پا در ركاب بودن پيامبر وارد شهر مي شد، قند در دل ساكنان آب مي كرد. در كنار انصار، اقليتي هم بودند كه از مكه آمده بودند كه به آنها «مهاجر» مي گفتند. اين عده با اينكه تعدادشان كم بود ولي نفوذ زيادي داشتند. سال هاي قبل مهاجرين و انصار مثل يك مشت آهنين در برابر دشمن خارجي يعني كفار متحد بودند اما حالا با رفتن دشمنان خارجي، شكاف داخلي پديدار شده بود. اوج اين شكاف سر تقسيم غنائم جنگ حنين معلوم شد. در جنگ حنين كه سال نهم در طائف اتفاق افتاد، سپاه اسلام بزرگ ترين غنيمت تاريخ جنگ هايش را به دست آورد؛ بيشتر از 60 هزار شتر و گوسفندو حدود 800 كيلو نقره. پيامبر براي جذب مسلمانان مكه، غنائم بيشتري به آنها داد. اين كار صداي اعتراض انصار را بلند كرد. در بين مهاجرين هم چند دستگي كم نبود؛ بعد از فتح مكه تعداد زيادي از سران قريش و قبيله هاي مكه براي اينكه در جريان ريز و سریع اتفاقات قرار بگيرند، به مدينه آمدند. همين كوچ، بافت مدينه را به هم ريخت و رقابت داخلي مكه را وارد مدينه كرد. به غير از رقابت قريش- قبيله پيامبر- و بقيه قبيله ها، در داخل قريش هم اختلافات شديد بود. بني هشام با اينكه شاخه پيامبر بود ولي نه تنها محبوب نبود بلكه دشمن داشت چون افراد معروف اين شاخه مثل علي (ع) و حمزه، در جنگ ها و تعدادي از قهرمانان ساير شاخه ها را كشته بودند. ضمن اينكه بقيه اصلا حسادتشان را از اينكه يك بني هاشمي، پيامبر شده پنهان نمي كردند. شاخه بني اميه نماد ضديت با اسلام بود و در اين سال ها به مدينه و مسلمانان آن قدر ضربه زده بود كه اهالي، محبت آميز به آنها نگاه نمي كردند. اين وسط شاخه هاي ميانه رو مثل بني تميم و بني عدي كه ابوبكر و عمر از آنها بودند با توجه به عمق اختلاف دو شاخه مهم قريش به قدرت نزديك شدند. سپاهي كه نرفت   پيامبر بعد از بازگشت از حجه الوداع در حالي كه بيمار شده بود دستور داد تا سپاه اسلام آماده جنگ شوند. اين براي مسلمانان عجيب بود آنها دو سال قبل وقتي از تبوك برگشتند و ديدند كل سران قبايل براي كرنش و خاكساري به مدينه آمده اند، شمشيرهايشان را آويزان كرده و در پايتخت نونوار شده اسلامي به تجارت و كشاورزي پرداختند و پشتشان حسابي باد خورده بود و شهرشان را هم طراز با تيسفون و قسطنطنيه- پايتخت هاي ايران و روم- مي ديدند. مقصد و هدف جنگ هم بار ديگر شمال و مرزهاي روم بود. پيامبر مي خواست براي بار سوم بعد از موته و تبوك، جلوي پيشروي احتمالي امپراطوري روم را بگيرد. عجيب تر اين بود كه پيامبر اين دفعه نه تنها خودش به اردوگاه نيامد بلكه جواني 20 ساله به نام اسامه بن زيد (فرزند يكي از فرماندهان که در جنگ موته با رومي ها شهيد شده بود) را فرمانده سپاه كرد آن هم بين اين همه يار و مسلمان باسابقه. خيلي ها قيد پيوستن به سپاه را زدند. اسامه 16 روز در اردوگاه بيرون شهر منتظر ماند ولي كسي نيامد «مسير طولاني است وضعيت جنگ نامعلوم است، يك جوان ناپخته فرمانده شده، حال خود پيامبر هم مساعد نيست. ما دوست داريم در ركاب خود پيامبر به فيض شهادت نائل شويم و...» تعداد زيادي با اين دلايل، در مدينه ماندند. پيامبر با اينكه در تب مي سوخت چند بار روي منبر رفت و گفت چرا نافرماني مي كنيد. به سپاه اسامه بپيونديد و به جنگ برويد. مردم هم تا دم اردوگاه مي رفتند ولي برمي گشتند. سپاه اسامه آن قدر نرفت تا پيامبر فوت كرد. پايان عصر جاهليت   26 ذيقعده سال دهم، پيامبر به همراه 10 هزار مسلمان از مدينه به نيت حج تمتع به سمت مكه حركت كرد. با اينكه مكه در رمضان سال هشتم هجري فتح شده بود؛ ولي رتق و فتق مسائل داخلي مانع از اين شده بود كه پيامبر بتواند براي حج تمتع به مكه بيايد. هر چند در سال نهم پيامبر در ايام حج، علي (ع) را با‌ آيات ابتدايي سوره توبه به مكه فرستاده بود تا هم اصلاحاتي در بعضي قوانين حج ايجاد كند و هم فرصتي چهارماهه به مشركان باقيمانده بدهد تا مسلمان شوند. علي(ع) اين نامه را در منا خواند كه به «قطعنامه منا» معروف شد. با اين حال پيامبر در اين حج، تكاني اساسي به قوانين من درآوردي عصر جاهليت داد؛ قوانيني كه باز هم كلي به قريشي ها و اهالي مكه برخورد. پيامبر روز عرفه سخنراني كرد و گفت جان و مال شما بر هم حرام است و از اين به بعد تمام آداب و رسوم عصر جاهلي باطل است. پيامبر نه روز بعد در حجفه و در عيد غدير خم، علي (ع) را جانشين خود معرفي كرد. 70 روز نگذشته بود كه پيامبر رفت؛ در حالي كه مهم ترين دغدغه اش، امتش و ابر تفرقه برفراز آن بود. منبع: همشهری جوان شماره 287 /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 538]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن