تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1833470518
دين و دنياي متجدد
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دين و دنياي متجدد نويسنده: رضا غلامي شايد نظريهپردازان غربي و تئوريسينهاي ليبراليسم گمان نميبردند كه ايدئولوژي آنها نيز مانند ماركسيسم به اين زودي موزهاي و كتابخانهاي شود. ايدئولوژي جهان سرمايهداري گمان ميكرد كه با استواري بر پايههاي اومانيسم ، سكولاريسم و مدرنيسم ميتواند سلطنت بيگزند و پايداري بر جوامع بشري پيدا كند. اما اين خامانديشي بر اثر غفلت از شناخت درست در مورد انسان ، آفرينش، و خدا بوجود آمد و به جرأت ميتوان مدعي شد كه اگر نوزائي معاصر در جهان اسلام نبود ، ميرفت كه جهان را در ورطة هلاكت و نابودي افكند. اكنون كه مدرنيسم سكولار ، درگير چالشهاي دروني بسيار است، با طرح پروژة جهانيشدن سعي دارد كل جامعة بشري را هم در پارادوكسهاي گردابگونة خود فرو برد. در اين ميان وجدان بيدار بشريت روز به روز به سمت دين و معنويت اقبال ميكند و بعد از سرخوردگي از ايدئولوژيهاي معوجچپ و راست ، اكنون پاسخ نيازهاي روحي ، جسمي ، اجتماعي ، سياسي و فلسفي خود را از دين تمنـّا ميكند. آنچه كه پيش رو داريد ، مقالهاي است كه خصيصههاي غيرانساني و غيرطبيعي مدرنيسم معاصر را به نقد كشيده و كاركرد دين را در مسير آزادسازي جوامع بشري از تنگناي مدرنيتة بدقوارة جهان معاصر بازكاوي نموده است. لطفاً ملاحظه فرمائيد. مقدمه مبحث چگونگي تعامل دين با تمدن جديد هنگامي مطرح ميشود كه انسان امروزي سرمست از پيشرفتهاي سريع علمي و تكنولوژيك ، با شتاب به سوي دنيايي كه خود ترسيم كرده پيش ميرود و در اين مسير با احساس بي نيازي به دين، انديشه اومانيسم را محور حركت خويش قرار داده است. با اين وجود در گفتار حاضر اساسا قصد تخطئه علم و انكار پيشرفتهاي به دست آمده از آنرا نداريم. همچنين معتقديم بشر در آينده به دست آوردهاي علمي سودمند فراواني دست خواهد يافت كه امروزه تصور آن نيز براي ما ممكن نيست. بنابراين مقصود و نيت اصلي ما از ارائه بحث دين و دنياي متجدد طرح اين پرسش است كه اولا : بشر با اين سرعت به كجا ميرود و در اين مسير با چه چالشهايي مواجه خواهد شد و آيا علم و تكنولوژي قادر به رفع چالشهاي مزبور ميباشد؟ ثانيا: نقش دين در رفع نيازهاي انسان معاصر، چيست؟ به عبارت ديگر سخن از معناداري زندگي و بررسي چالشهاي دنياي متجدد و كاركردهاي دين در جهان معاصر، موضوع اصلي مقاله حاضر را تشكيل ميدهد. الف- چالش هاي دنياي متجدد: 1- آينده مبهم: بحث خود را از اين پرسش آغاز ميكنيم كه بشر در نهايت مسيري كه قرار دارد به كجا خواهد رسيد؟ شايد تاكنون برخي فيلمهاي هاليوودي را كه تلاش ميكنند سرانجام بشر امروزي را نشان دهند ديدهايد؛ هرچند ممكن است در نگاه اول، تعدادي از آنها مضحك به نظر برسند اما تفكري در آنها نهفته است كه چه بسا تهيه كنندگان اينگونه فيلمها نيز به آن آگاه نباشند. چنين برنامههايي سعي دارند شوربختي بشر را در اوج پيشرفتهاي علمي و تكنولوژيكي نشان دهند. انسان نوين به يك رباط با برنامهاي خاص تبديل شده كه هر لحظه از روح و طبيعت انساني خود بيشتر فاصله ميگيرد. متاسفانه با وجود پيشرفت اعجاب آور علوم، معرفت و شناخت نه تنها رشد نكرده، بلكه از هرگونه ترقي جزئي نيز باز مانده است. اومانيسم عريان جديد حتي كاركرد اصلي فلسفه را تغييير داده و آن را به خدمت خود درآورده است. به همين دليل ديگر قادر به درك رازهايي كه در پيش و پس اعمالمان نهفته است، نيستيم و بايد سوگمندانه مرگ فلسفه را باور كنيم. وضعيت بشر امروزي مانند كسي است كه بدون اطلاع از جهت حركت رودخانه به داخل آن ميپرد و خود را به جريان آب ميسپارد. اينگونه افراد در واقع هيچ نقشي در هدايت خود نداشته و غوطهور در وضع بيخبري سرانجام متوجه ميشوند كه ديگر دير شده و در لبه پرتگاه نيستي قرار دارند. آيا تا به حال از خود سوال كردهايم، چرا بايد درون اين رودخانه پريد و به سوي ناكجاآباد حركت كرد؟ فرض كنيد پايان حركت بشر امروزين، دست يابي به حداكثر رفاه و قدرت است. در اين بين ارائه يك نمونه بسيار راهگشا خواهد بود. از جهت پيشرفتهاي دنيوي، آمريكا در مقايسه با اروپا ، مانند شهري در برابر روستا است. اما در همين آمريكايي كه زندگي در آن روياي بسياري از جوانان است و براي اقامت در آنجا گاه سالها رنج و حقارت را تحمل ميكنند، با وجود آنكه كمتر از پنج درصد جمعيت جهان را در خود جاي داده بيش از پنجاه درصد كوكائين جهان مصرف ميشود. معادل ارزش بودجه دفاع ملي آمريكا كه به ميلياردها دلار ميرسد مشروبات الكلي خريداري ميگردد. سالانه پانزده ميليون آمريكايي به افسردگي مبتلا گشته و بيش از پانصد ميليون دلار صرف خريد داروهاي ضد افسردگي ميشود.1 بسياري از جوانان اين كشور با احساس پوچي و بي هدفي دست به خودكشي ميزنند. مطالعات و پژوهشهاي جديد در آمريكا نشان ميدهد كه مسائل و مشكلات اصلي جامعه مانند؛ فقر، جنايت، ناامني و خشونت با تقليل و نزول جايگاه خانواده، انجمنهاي محلي، مراكز عبادت و كليساها و بيعلاقگي افراد به مشاركت در اينگونه اجتماعات مرتبط ميباشد. جالب اينجاست كه از خود مردم آمريكا نيز ريشه اين مسايل، نه مشكلات مادي، بلكه مسايل معنوي و اخلاقي ميباشد.2 اما براستي چرا پيشرفتهاي بشر او را به آسودگي خاطر و فراغ خيال نرسانده و هر روز بر ترس و اضطرابش افزوده ميشود؟ حتي شاديها و لذتهاي كوتاه و ناپايدار نيز او را نسبت به سرنوشت نهايي خود نگرانتر ساخته است. حداقل نتيجهاي كه از اين وضعيت گرفته ميشود اين است كه امروز بشر، محتاج راه جديدي است كه به نگرانيهاي او پايان داده و به استمرار زندگي او معنا دهد. 2- دموكراسي بي هدف: بيتريد دموكراسي يكي از بنيانهاي اصلي زندگي اجتماعي غرب را شكل ميدهد. دموكراسي در يك تعريف كلي عبارت است از: حكومت مردم، توسط مردم، براي مردم، توسط همه و براي همه.3 همچنين دموكراسي را حق برابر كليه اعضاي جامعه جهت شركت در تصميمگيريها نيز مينامند.4 دموكراسي به قدري براي غرب اهميت دارد كه براي صدور آن به ساير كشورها- كه به زعم غرب فاقد دموكراسي هستند- خشونت نيز مجاز دانسته شده است. ممكن است برخي معتقد باشند، دموكراسي مقبولترين نظام حكومتي در شرايط كنوني است اما براستي دموكراسي تا چه ميزان در تحقق آرمانهاي خود موفق بوده است؟ آيا مدلهاي مختلف دموكراسي قادر به مشاركت عموم طبقات اجتماعي در تصميمات سياسي، اقتصادي و.. هستند؟ آيا اين اكثريت است كه همواره حكومت را به دست ميگيرد يا اقليت نيز در شكلي از دموكراسي قادر به كسب قدرت ميباشد؟ نمونه بارز اين پرسش انتخاب جرج دبليو بوش به رياست جمهوري آمريكا با راي دادگاه و بدون برخورداري از اكثريت آراء مردم ميباشد. لذا بايد پذيرفت كه انسانها دقيقا در جادهاي خطرناك قرار دارند كه فقط با يك اشتباه به دامان ديكتاتوري و يا يك نظام تماميت خواه در خواهند غلتيد.5 حال اگر اين اكثريت است كه براساس دموكراسي صاحب حق مي شوند، پس حق اين اقليت چگونه رعايت خواهد شد؟ آيا دموكراسي جهت تامين حقوق اقليت ناكام فكري كرده است؟ از سوي ديگر تا چه ميزان مردم در انتخاب خود آزاد و مستقلند؟ آيا صاحبان قدرت و ثروت با بهره برداري از امكانات تبليغي حق يك انتخاب آزاد و مستقل را براي مردم محفوظ ميدارند؟ چه تضميني وجود دارد كه قدرت حاكمه از صلاحيتهاي كافي براي حكومت برخوردار باشد؟ نتايج يك سنجش ملي در آمريكا در سال 1996.م نشان دادكه فقط 35 درصد از شهروندان اين كشور معتقدند كه ميتوان به افرادي غير از خود در جامعه اعتماد داشت.6 آرنولد توينبي در رابطه دموكراسي و شايسته سالاري ميگويد:« دولت قانوني، كساني را ميپروراند كه سياست را پيشه خود قرار داده و در هنر ترغيب راي دهندگان براي رساندن آنان به قدرت و حفظ آنان در موضع قدرت به صورت اشخاصي حرفهاي در ميآيند. اِعمال اين هنر حرفهاي، سياستمداران را قادر ميسازد كه در انتخابات پيروز شوند … انتخاب كنندگان آنان را انتخاب ميكنند و با اين حال از آنها متنفرند. بي اعتبار شدن سياستمداران، نظام سياسي قانوني را بي اعتبار ميسازد؛ نظامي را كه باعث ميشود سياستمداران از طريق اشتباه انتخابكنندگان، به مديريت جايگاهي كه لايق آن نيستند انتخاب شوند.»7پرسشهاي مختلف ديگري نيز درباره مشروعيت دموكراسي وجود دارد كه غرب تاكنون از پاسخ به آن عاجز بوده و از اين طريق چالش بزرگي در برابر دنياي متجدد ايجاد شده است. اما آيا ميتوان نظام جديدي را جايگزين دموكراسي نمود كه از عيوب آن مبرا باشد؟ به نظر ما پاسخ به اين پرسش مثبت است و در بخشهاي بعدي اين گفتار تلاش ميكنيم به اين موضوع بپردازيم. 3- بيعدالتي: وجود فاصله طبقاتي و مساله فقر از بحثهاي بسيار مهم در غرب به شمار ميرود. اعلام آمار افراد بيخانمان در كشورهاي اروپايي حتي مناظر زيباي توريستي غرب را نيز تحت تاثير قرار داده است. در حاليكه بخش قابل توجهي از جمعيت جهان از سوء تغذيه و گرسنگي در رنج ميباشند، سالانه چندين ميليارد دلار صرف درمان بيماري چاقي در غرب ميشود. در هر ثانيه حدود پانزده هزار دلار جهت توليد سلاح در آمريكا خرج ميشود و شركتهاي توليد كننده انواع سلاح از طريق جنگهاي متمدنانهاي كه اغلب، يك طرف پيدا يا پنهان آن كشورهاي غربي هستند، هر روز متمولتر ميشوند. فضاي ليبراليسم و سوسياليسم اقتصادي در غرب معاصر، اساسا اجازه ظهور و بروز عدالت را نميدهد. نظامهاي تامين اجتماعي نيز عمدتا براي آرام كردن كساني است كه به وسيله سرمايهداران غربي از حق طبيعي خود محروم شدهاند. نظام سرمايه داري با ترويج مصرف گرايي و تجمل طلبي، فرصت رشد اقتصادي را از اكثريت جامعه سلب ميكند. اين وضعيت مرزهاي بي عدالتي را در پروژه جهاني شدن گسترش ميدهد و در نتيجه كشورهاي توسعه نيافته براي هميشه قرباني منافع پايان ناپذير كشورهاي توسعه يافته باقي خواهند ماند. گشوده شدن بازارهاي داخلي به روي توليدات جهاني و فقدان رقابت قدرت علمي و تكنولوژيكي با كالاهاي غربي، بازارهاي داخلي كشورهاي توسعه نيافته را از كالاهاي ملي تهي خواهد كرد و ديگر چيزي به نام اقتصاد ملي، خودكفايي و استقلال معنا نخواهد داشت. در چنين وضعيتي، چه در كشورهاي غربي و چه در كل جهان تنها يك اقليت خوش شانس از ثروت و قدرت برخوردار بوده و سايرين به سوي مقصدي مي دوند كه هيچگاه به آن نخواهند رسيد. از آنجا كه عدالت همواره توام با آزادي امكان تنفس مييابد، اين مفهوم نيز در دنياي متجدد با پرسشهاي بسياري مواجهه گشته است. در سالهاي اخير محدود سازي شديد آزادي مطبوعات و رسانهها و برنامهريزي به منظور جهت دهي به افكار عمومي در غرب به ويژه پس از حادثه يازده سپتامبر، استمرار تبعيضهاي نژادي، قومي، مذهبي و اعمال خشونت عليه رنگين پوستان به كرات مشاهده ميشود. 4- جرم، جنايت و فحشا: در حاليكه آمار جرم، جنايت و فحشا به ويژه در ميان نسل جوان در جوامع توسعه يافته، بسيار بالاست، حركت كور انسان معاصربه سوي ناكجاآباد، افزايش آمارهاي مورد اشاره را طبيعي جلوه ميدهد. به حاشيه رفتن دين و نگاه ابزاري به اخلاق پيامدي جز افزايش جرم و جنايت ندارد. همچنين وجود فحشا را نيز بايد نتيجه طبيعي نگاه اومانيستي به جهان دانست.«زندگي براي لذت بيشر» پيام اصلي دنياي متجدد است. كسب لذت بيشتر نيز با تنوع و جذابيت بخشيدن به لذايذ دنيوي حاصل ميشود. سود سرسام آور سايتهاي اينترنتي و شبكههاي توليد و توزيع فيلمها و تصاوير مستهجن، نشان از بحراني است كه حاصلي جز سقوط و نابودي بشريت ندارد. فحشا نيز مانند مواد مخدر انسان را تنها به لذتي موقت ميرساند كه رنج پس از آن، نابسامانيهاي روحي فراواني براي انسان متجدد به بار ميآورد. فحشا در بستر بي بندوباري و فقدان عفاف در جامعه رشد كرده و ريشه خانواده را كه ستون اصلي هر جامعهاي است ميخشكاند. امروزه آمار روز افزون فرزندان بي سرپرست محصول طلاق و فحشا ، شيوع بيماريهاي مهلك نظير ايدز، ناراحتيهاي رواني ناشي از ارتباطات نامشروع و دهها معضل ديگر دنياي متجدد را با چالشهاي جدي مواجه ساخته است. 5- خشونت و تروريسم: بيتريد بايد پذيرفت كه قرن اخير، از جهت آمار كشتار انسانها يكي از خشنترين قرون تاريخ بوده است. بزرگترين جنگهاي قرن گذشته در غرب رخ داده و يا چنانكه گذشت يك طرف پيدا يا پنهان آن غرب بوده است. رقابت تسليحاتي و توليد انبوه سلاحهاي هستهاي، شيميايي و كشتار جمعي همگي با پيشرفت علمي و با تكيه بر انديشه دنياي متجدد انجام پذيرفته است. از سوي ديگر بايد غرب را كانون توليد و رشد تروريسم در اشكال مختلف آن دانست. رژيم صهيونيستي كه كاملا مخلوق غرب شمرده ميشود، مظهر واقعي تروريسم دولتي در جهان است و با حمايتهاي بي دريغ غرب به ويژه آمريكا، به جنايات خود در سرزمين اشغالي فلسطين ادامه ميدهد. تجاوز رژيم بعثي عراق با حمايت تبليغي، مالي و تسليحاتي مستقيم غرب به ايران و سپس بروز جنگهاي اخير خليج فارس كه به درستي جنگ نفت ناميده ميشود و نيز جنگ افغانستان، همگي محصول تفكر حاكم بر دنياي متجدد است. افشاي ماهيت حادثه يازده سپتامبر كه هنوز در هالهاي از ابهام قرارد دارد و نيز فجايع به بار آمده در افغانستان و عراق نظير اعمال شكنجههاي وحشتناك از سوي مدعيان حفظ حقوق بشر، حيثيت غرب را به شدت مخدوش ساخته است. اين نگراني زماني شدت خواهد يافت كه پيوند پيشرفتهاي كشورهاي توسعه يافته به ويژه در تكنولوژي زيستي و الكترومكانيك با رشد اقتصادي، موجب توليد سلاحهاي جديد كشتار جمعي و توسعه خشونت در جهان گردد. 6- محيط زيست: از چند دهه قبل، مساله آلودگي و نابودي محيط زيست به ابعاد نگران كنندهاي رسيده است. هم اكنون بشر با تهديد جديدي مواجه شده كه مبناي آن حرص و طمع موجود در انديشههاي اومانيستي ميباشد. بايد گفت كه نامهرباني با طبيعت از يك طرز تفكر ويژه سرچشمه ميگيرد و صرفا مسالهاي اتفاقي نيست. آلودگيهاي صنعتي و شيميايي و نيز نابودي منابع طبيعي، خطري است كه سلامتي و بقاي انسان را تهديد ميكند. به كار بردن سلاحهاي كشتار جمعي جديد در برخي از مناطق جهان، علاوه بر مرگ هزاران انسان، تهديدي جدي حيات طبيعي و سلامتي نسلهاي آتي را نيز در پي خواهد داشت. وجود انبارهاي عظيم سلاحهاي هستهاي و شيميايي در كنار آلودگيهايي كه بايد از آن به ثمره تكنولوژي مدرن تعبير كرد، همگي محصول دنياي متجدد است كه به صورت شرم آوري دامنگير حيات تمام جامعه بشري شده است. 7- خروج پيشرفت علم و تكنولوژي از چارچوبهاي اخلاقي: زمانيكه دين و اخلاق از جوامع انساني رخت بندد، همواره خطر سوء استفاده از علم و تكنولوژي وجود خواهد داشت. برخي پيشرفتهاي تكنولوژيك كه براي دهههاي آتي پيش بيني شدهاند قدرت متنابهي را به صاحبانشان ميدهند كه امكان هرگونه سوء استفاده از آنها متصور است. تكنولوژي زيستي به رغم فوايد بسيار زيادي كه براي بشر ايجاد كرده، ممكن است پيامدهاي شومي را نيز در پي داشته باشد. از آن جمله ميتوان به مواردي نظير توليد تجهيزات كشنده و پيچيده يا تغيير رفتار بشري از طريق مهندسي ژنتيك اشاره كرد. 8 همچنين پيش بيني ميشود ميكرو الكترومكانيك، با يك نوآوري اساسي، امكان توليد ابزار و وسايل را با بهرهگيري از روشهاي توليد مولكولي و با تقليد از آفرينش انسان فراهم خواهد ساخت.9 موارد فوق در عين ايجاد تحول در زندگي بشر، در صورت سوء استفاده فاجعه بار خواهند بود. ب- كاركردهاي دين در دنياي معاصر: 1- يكي از پاسخهاي مهم دين به بشر، تبيين هدف زندگي ميباشد. در طول تاريخ، آدمي همواره با پرسش از هدف زندگي مواجه بوده و پاسخ به اين پرسش نقش تعيين كنندهاي در جهتيابي زندگي فردي و اجتماعي او داشته است. در واقع ميتوان گفت مسير دين و تجدد را همين پاسخ مهم از يكديگر جدا ساخته است. علاوه بر اين بررسي مساله كشف هدف زندگي با رسالت انبياي الهي و غايت خلقت انسان نيز پيوند دارد. استاد شهيد مطهري در اين باره ميگويد:«اين مساله به اينكه انسان چه موجودي است و چه استعدادهايي در او نهفته است باز ميگردد. به عبارت ديگر چون بحث را از جنبه اسلامي انجام ميدهيم، نه عقلي وفلسفي، بايد ببينيم اسلام چه بينشي درباره انسان دارد و انساني كه اسلام ميشناسد، استعداد چه كمالاتي را دارد كه براي آنها آفريده شده است … مطلبي كه مورد اتفاق همه است اين است كه انبياء براي دستگيري انسان و براي كمك به انسان آمدهاند. در واقع يك نوع خلأ و نقص در زندگي هست كه انسان فردي و حتي انسان اجتماعي با نيروي افرد عادي ديگر نميتواند آن را پر كند و تنها به كمك وحي است كه انسان ميتواند به سوي يك سلسله كمالات حركت كند.»10 تفاوت اصلي جهان بيني اسلامي با نگرش اومانيستي در اين موضوع نهفته كه يكي ايمان به خدا و وحي را محور زندگي و تكامل فردي و اجتماعي قلمداد ميكند و ديگري انسان را در جايگاه خدا مينشاند و نقش خالق هستي و هدايت الهي به واسطه انبياء را ناديده ميگيرد. از سوي يكي، سعادت انسان در اوج قدرت و لذت در دنياست و ديگري سعادت انسان را قرار گرفتن در مسير كمال وجودي او ميداند. انسان متجدد، اين موجود ضعيف كه هنوز هزاران معماي خلقت را براي خود حل نكرده و هرچه پيش مي رود بر جهل او افزوده ميگردد، قادر به ايجاد آرامش در زندگي خود نيست، چراكه مسير حركت او خلاف مسير كمال وجودي انسان است كه از طريق انبياء الهي و وحي تبيين گرديده است. نگرش اسلامي به هستي، خلقت و انسان، يك نگرش پويا و پيش برنده است و ميتواند زندگي انسان را در دنيا به سامان رسانده و به پرسشهاي بي شمار او درباره دنيا، مرگ و زندگي پس از مرگ پاسخ دهد و او را به لذت و آرامشي پايدار برساند. ما از اين نگرش به جهان بيني توحيدي تعبير ميكنيم كه قدرت ايجاد تحول در زندگي انسان را نيز داراست. جهان بيني توحيدي يعني درك اين نكته كه جهان از يك مشيت حكيمانه پديد آمده و نظام هستي براساس وجود خير و رحمت و رسانيدن موجودات به كمالات استوار است. جهان بيني توحيدي، يعني جهان«يك قطبي» و «تك محوري» كه از ماهيت از اويي ( انالله ) و «به سوي اوئي» ( انا اليه راجعون ) برخوردار است.11 جهان بيني توحيدي ضمن آنكه به حيات و زندگي معني، روح و هدف ميبخشد انسان را در مسيري از كمال قرار ميدهد كه در هيچ موردي متوقف نميشود. جهان بيني توحيدي ضمن برخورداري از كشش و جاذبه لازم به انسان نشاط و دلگرمي ميبخشد. اين نوع نگرش ضمن ارائه هدفهاي متعالي و مقدس افرادي فداكار ميسازد و آدمي را از سقوط به دره هولناك پوچ گرايي و هيچ ستايي نجات ميدهد.12 جهان بيني توحيدي داروي درمان بسياري از نابسامانيها و بيماريهاي روحي بشر امروز است كه مواد مخدر، الكل، پول و علم و تكنولوژي از عهده درمان آن برنميآيند. براساس جهان بيني توحيدي مسير زندگي بشر و نهايت آن مشخص است و در اين مسير بن بست و آخر خطي وجود ندارد. جهان بيني توحيدي يك حركت خودآگاه و اختياري در رودخانه پرتلاطم زندگي مادي است كه هدايت الهي را شامل حال انسان امروزي ميكند. 2- حكومت ديني: صرف نظر از تازگي ورود اين اصطلاح به ادبيات ديني بايد بپذيريم كه اسلام، مباني و روشهاي روشني را جهت اداره جامعه و مشاركت عمومي ارائه داده است. گرچه ممكن است تاكنون سيستم دقيقي براي تحقق اهداف اسلام در حوزه حكومت طراحي نشده باشد ولي قابليت طراحي سيستمي انعطافپذير و كارآمد، با لحاظ مقتضيات زمان بالقوه در آن وجود دارد. آنچه در اين بحث براي ما حائز اهميت است، مولفههايي ميباشند كه مدل حكومت اسلامي را با مدلهاي دموكراسي متفاوت ميگرداند و در عين حال ضعفها و كاستيهاي حكومت مبتني بر دموكراسي غربي را پوشش ميدهد. قبل از ورود به اين بحث بايد توجه داشت، سخن از حكومت ديني، عملا به منزله نفي كامل سكولاريسم است. سكولاريسم از بنيادهاي اوليه دموكراسي است و نميتوان دموكراسي را پذيرفت و سكولار نبود. در جامعه اسلامي، مردم بر اين عقيدهاند كه ميبايست از هدايتهاي الهي در اداره جامعه بهره گرفت چراكه دين براي جامعه و حكومت موازيني پويا و زنده وضع نموده است. حكومت ديني در يك تعريف اجمالي عبارتست از تحقق عقيدهاي كه«بر مرجعيت دين در كليه امور اجتماعي، سياسي و حكومتي تاكيد ميورزد و در عين حال راه را در برخي زمينهها براي سهيم شدن جنبههاي عقلاني و راهكارهاي بشري در اداره جامعه، هموار ميداند. زيرا بر اين نكته صحه ميگذارد كه مواردي يافت مي شود كه در متون ديني سخن و پيام روشني درباره آن وجود ندارد و اين بشر است كه با عقل، تجربه و دانش خويش بايد آن امور را سامان دهد.»13در راس چنين حكومت ديني، ولي فقيه قرار دارد كه به واسطه نخبگان مورد انتخاب اكثريت، و از ميان واجدان شرايط تعيين ميگردد. ولي فقيه به معناي امروزي، رهبري است كه از آشنايي با مذهب و نيز قدرت استنباط ديدگاه دين در حوزه مسائل جديد به صورت روشمند برخوردار بوده وعلاوه بر آن فردي عادل، مدير و مدبر نيز باشد. در اصل يكصد و نهم قانون اساسي جمهوري اسلامي ويژگيهاي رهبر چنين توصيف گرديده است: 1- صلاحيت علمي لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه، 2 - عدالت و تقواي لازم براي رهبري امت اسلام 3- برخورداري از بينش صحيح سياسي و اجتماعي، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت كافي براي رهبري. در حكومت ديني، ولي فقيه مناسبترين فرد براي تشخيص معارف الهي است و شرط وجود و استمرار عدالت و تقوا راه را بر هرگونه گناه و پيروي از هواي نفس و به عبارتي نقض مقررات الهي، ميبندد. در چنين شرايطي بديهي است، نظارت و رهبري دائمي ولي فقيه ضمانت لازم را براي حركت جامعه در مسير اعتقادي مسلمانان ايجاد ميكند و زمينه ظلم، تبعيض، فساد و نفاق را به شدت كاهش ميدهد. از سوي ديگر دوام و بقاي حكومت اسلامي شديدا به صلاحيت حاكمان و اسلامي ماندن جامعه پيوند خورده است. «حكومت اسلامي هيچگاه بدون خواست و اراده مردم متحقق نميشود و تفاوت اساسي حكومت اسلامي با حكومتهاي جابر در همين است كه حكومت اسلامي، حكومتي مردمي است و بر پايه زور و جبر شكل نميگيرد. بلكه براساس عشق و علاقه مردم به دين و حاكم اسلامي صورت ميپذيرد و هرچه مردم از اخلاق و معارف ديني بهرهمندتر باشند و هرچه اتحاد و همبستگي و الفت الهي بيشتري داشته باشند، حكومت اسلامي نيز استوارتر و در رسيدن به اهدافش موفقتر است.»14 «در حكومت ديني گرچه ميان اكثريت اقليت از حيث برخورداري از حقوق فردي و اجتماعي تفاوتي وجود ندارد ولكن نظر اكثريت نه به معناي مولد حق، بلكه به معناي كاشف حق، از اعتبار و مشروعيت برخوردار است. از سوي ديگر در مقام عمل و اجرا، راي و تشخيص اكثريت معتبر است و ميتواند در اداره جامه شريك و سهيم باشد.»15 با اين توضيحات براي حكومت اسلامي چهار هدف عمده ذيل را ميتوان ذكر كرد: نخست آنكه حكومت ديني با رشد فرهنگي و معنوي جامعه، انسانها را در مسير كمال وجودي خود قرار دهد، دوم آنكه اين نوع حكومت با رشد اقتصادي، جامعهاي آباد و قدرتمند ايجاد كند و ضمن تامين رفاه و آسايش آحاد مردم، ريشه فقر را در جامعه بخشكاند. سوم آنكه حكومت اسلامي عدالت اجتماعي را در همه سطوح آن برقرار ساخته و در عين تشويق مردم به رشد اقتصادي از بروز تبعيض، فساد و رانت خواري و … جلوگيري نمايد و هدف آخر اينكه، ضمن برقراري امنيت مطلق چه در داخل كشور و چه در مرزها با تمامي مصاديق ظلم و تجاوز به نحو قاطع مبارزه نمايد. اصولا انجام وظيفه اصلي حكومت در قراردادن انسانها در مسير كمال وجودي خويش، زمينه جرم، جنايت و فحشا را به شدت كاهش ميدهد. صرف نظر از تهاجم فرهنگي غرب به كشورهاي مسلمان، و با وجود عدم استقرار حكومت ديني در اين كشورها، آمار جرم، جنايت، فحشا و نابسامانيهاي روحي، با آمار موجود در جوامع سكولار قابل قياس نيست. وجود حس انسان دوستي، محبت و ايثار و فداكاري در جامعه اسلامي و نيز سلامت روحي و رواني در چارچوب اهداف حكومت و نظام اعتقادي و اخلاقي مسلمانان و التزام آنان به موازين ديني، قابل توجه مي باشد. بر اين اساس بايد گفت جامعه اسلامي، جامعهاي است پرنشاط كه با حداكثر مشاركت در مسير تحقق اهداف زندگي فردي و جمعي انسان گام بر ميدارد. 3- اسلام و خشونت و تروريسم: شگفتآور است كه امروز در حالي به مسلمانان و دولتهاي اسلامي برچسب خشونت و حمايت از تروريسم زده ميشود كه برخورداري از نرمش، رافت و رحمت چه در داخل جامعه اسلامي و چه در ميان جوامع غيرمسلمان يكي از اصول جاري و مسلم اسلام به شمار ميرود كه قرآن كريم و احاديث معصومان (علیهم السلام) همواره بر آن تاكيد داشته است. همچنين براساس رعايت اصل فوق، گسترش سريع اسلام در جهان و حتي در مقطعي از تاريخ در اروپا مشاهده گرديد. ويل دورانت در اين باره مينويسد:«پيدايش و اضمحلال تمدن اسلامي از حوادث بزرگ تاريخ است. اسلام، طي پنج قرن، از سال 81 هجري قمري تا 597 هجري از لحاظ نيرو، نظم، بسط قلمرو اخلاق نيك، تكامل سطح زندگي، قوانين منصفانه انساني، تساهل ديني، ادبيات، طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود.»16 اين در حالي است كه بايد توجه داشت يكي از بزرگترين فجايع و جنايات تاريخي عليه مسلمانان به نام مسيحيت و از سوي غرب تحت عنوان جنگهاي صليبي، اتفاق افتاد كه هيچگاه از خاطره مسلمانان پاك نخواهد شد. در دوران معاصر نيز بيشترين خشونت و اقدامات تروريستي با حمايت غرب عليه مسلمانان صورت ميگيرد و غرب همچنان كانون توليد سلاحهاي كشتار جمعي اعم از هستهاي و شيميايي و غيره به شمار ميرود. تروريسم دولتي اسرائيل نيز كه محصول غرب ميباشد، موجبات گسترش خشونت در جهان را فراهم آورده است. از ديدگاه اسلام، هرگونه خشونت ورزي در قالبهاي گوناگون و هرنوع تروريسم، غير شرعي و محكوم است و حتي ساخت و يا استفاده از سلاحهاي كشتار جمعي براساس فتاواي مراجع تقليد حرام ميباشد. البته مفهوم وفلسفه دفاع يا مجازات به قدري با خشونت فاصله دارد كه بحث درباره اين دو نيز بي فايده است. امروزه دفاع و مقاومت ملت مظلوم فلسطين يا شيعيان جنوب لبنان در مقابل تجاوز آشكار رژيم صهيونيستي به سرزمين و خانه آنها تروريسم ناميده ميشود. در حالي كمك به اين مردم مظلوم، حمايت از تروريسم قلمداد ميگردد كه جنايات اسرائيل، دفاع از خود و مشروع خوانده ميشود. پر واضح است كه اين اتهام ابزاري تبليغي و سياسي عليه جهان اسلام و به ويژه جمهوري اسلامي است كه ريشه تاريخي آن نيز بايد بررسي گردد. به هر حال وجود برخي گروههاي تروريستي به نام اسلام ( در برابر تروريسم سازمان يافته در غرب ) كه در ماهيت اسلامي بودن آنها نيز ترديد جدي وجود دارد به هيچ وجه به منزله مشروعيت خشونت در اسلام نيست. در متن اسلام جهت ايجاد صلح جهاني و پايان خشونت راهكارهايي پيش بيني شده است كه تحقق آن بشر را از وضعيت بغرنج كنوني نجات خواهد داد. 4- اسلام و محيط زيست: چنانچه در بخشهاي قبلي اشاره شد، آنچه در دوران تجدد بر سر محيط زيست آمده فراتر از درك بشريت است. همچنين نميتوان اين حالت را اتفاقي و سهوي قلمداد كرد و يا از پيامدهاي ناخواسته علم و تكنولوژي دانست. بلكه، پشتوانه فكري صنايع موجود در غرب و طرز تفكر حاكم بر آن به انسانها اجازه چنين مواجههاي با محيط زيست را داده است. در مقابل، نگاه اسلام به محيط زيست يك نگاه ممتاز است. عشق به طبيعت، مهرباني با محيط زيست، بهرهبرداري مناسب از منابع طبيعي و به عبارتي رعايت حقوق طبيعت و رشد و توسعه منابع طبيعي يكي از ارزشهاي اسلامي به شمار ميرود كه مسلمانان همواره به آن توجه خاصي مبذول داشتهاند. فراتر از اين هرگونه اقدامي كه به محيط زيست ضرر برساند و حقوق و منافع عمومي را تضييع كند يك ضد ارزش و حتي حرام شرعي تلقي ميگردد. حال بايد ديد ريشه چنين نگاهي به طبيعت در اسلام از كجا سرچشمه گرفته است. نگرش اسلامي به نظام و محيط زيست طبيعي، مانند هرچيز ديگري كه اسلامي باشد، ريشه در قرآن دارد. طبعيت به يك معنا در وحي قرآن سهيم بوده و در مواردي روي سخن پاره اي از آيات قرآن علاوه بر انسانها طبيعت را نيز در بر ميگيرد. خداوند در برخي آيات كتابش اعضاي غيرانساني عالم خلقت، نظير گياهان و جانوران، خورشيد و ستارگان را به شهادت فرا ميخواند. همچنين قرآن مرزبندي قاطعي ميان امور طبيعي و فرا طبيعي و ميان عالم انساني و عالم طبيعت ترسيم نميكند. برهمين اساس انساني كه پرورده مكتب قرآن است، عالم طبيعت را دشمني نميشمارد كه بايد برآن چيرگي يافت بلكه آنرا جزئي از جهانبيني اسلامي ميداند كه در حيات زميني و به يك معنا حتي در سرنوشت نهايي او نيز شريك ميباشد.17 اما بايد پرسيد چرا با اين توضيحات وضعيت محيط زيست در كشورهاي مسلمان چنين بحراني است. در پاسخ ميتوان گفت كه غلبه تفكر اومانيستي و زندگي صنعتي در جهان، مسلمانان را نيز متاثر ساخته و اصولا زمينه تحقق اهداف اسلامي را كاهش داده است. بايد توجه داشت كه غرب زبالههاي صنعتي را به خارج از قلمروي جغرافيايي خود منتقل ميكند و پيامدهاي زيست محيطي آزمايش سلاحهاي شيميايي و كاربرد گسترده آنها معمولا متوجه كشورهاي ديگر است. نبايد تاثيرات مخرب اين سلاحها را در دو جنگ بزرگ اخير در منطقه خليج فارس فراموش كرد. نه تنها نسل امروز بلكه نسلهاي بعدي نيز از عوارض خطرناك آن بينصيب نخواهد بود. نكته مهم در اين بحث چارچوبهايي است كه پيشرفتهاي علمي و تكنولوژيك را در مسير تكامل وجودي انسان و بر مبناي منافع حقيقي كل بشر و نه فقط يك اقليت ناچيز تامين ميكند. نگرش اسلام به محيط زيست به منزله تعطيلي كارخانهها و يا توقف پيشرفتهاي علمي بشر نيست ، بلكه معناي آن به كنترل درآوردن پيشرفتهاي تكنولوژيك در راستاي اهدافي است كه انسان را به سعادت نزديكتر نموده و از بحرانهاي موجود نجات ميدهد. پىنوشتها: 1- آنتوني رابينز، قدرت شگرف درون، ترجمه: ميترا ميرشكار، صص22-21 2- حميد مولانا، جامعه مدني، ص175 3- عبدالرحمن عالم، بنيادهاي علم سياست، ص295 4- ديويد بيتهام و كوين بويل، دموكراسي چيست، ترجمه: شهرام نقش تبريزي، ص16 5- براي قرن بيست و يكم، گفتگوي دو فرزانه، آرنولد توينبي و رابي كوايكدا، گروه مترجمان، ويراستار: فريبرز مجيدي، ص395 6- حميد مولانا، همان، ص175 7- همان، ص401 8- رجوع كنيد به: استراتژي امنيت ملي آمريكا در قرن 21، كميسيون تدوين استراتژي امنيت ملي آمريكا 9- همان 10- مرتضي مطهري، تكامل اجتماعي انسان، ص71 11- مرتضي مطهري، جهان بيني اسلامي، ص71 12- همان، ص72 13- احمد واعظي، حكومت ديني، ص29 14- محمد جوادي آملي، ولايت فقيه: ولايت فقاهت و عدالت، ص83 15- همان، صص92-91 16- مجموعه آثار، ج 1، ص349، به نقل از تاريخ تمدن ويل دورانت، ج11، ص317 17- سيد حسين نصر، نياز به علم مقدس، ترجمه: حسن ميانداري، ص215 * ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : saeedmoradi2179
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]
صفحات پیشنهادی
دين و دنياي متجدد
دين و دنياي متجدد نويسنده: رضا غلامي شايد نظريهپردازان غربي و تئوريسينهاي ليبراليسم گمان نميبردند كه ايدئولوژي آنها نيز مانند ماركسيسم به اين زودي موزهاي و ...
دين و دنياي متجدد نويسنده: رضا غلامي شايد نظريهپردازان غربي و تئوريسينهاي ليبراليسم گمان نميبردند كه ايدئولوژي آنها نيز مانند ماركسيسم به اين زودي موزهاي و ...
جوان مسلمان و پاسخ اسلامي به دنياي متجدد
مسلمين ابتدا بايد به معارضهي تجدد با نفس دين پاسخ دهند و آنگاه به معارضهاي كه دنياي متجدد عليالخصوص با وحي اسلامي دارد بپردازند. روشن است كه اين وظيفهاي نيست ...
مسلمين ابتدا بايد به معارضهي تجدد با نفس دين پاسخ دهند و آنگاه به معارضهاي كه دنياي متجدد عليالخصوص با وحي اسلامي دارد بپردازند. روشن است كه اين وظيفهاي نيست ...
سخنراني سيدمحمد خاتمي در سمينار دين در دنياي معاصر نهيليسم ...
14 ا کتبر 2008 – 2- دين چيست؟ بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرن ها است انسان غربي در آن به سر مي برد و انسان ...
14 ا کتبر 2008 – 2- دين چيست؟ بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرن ها است انسان غربي در آن به سر مي برد و انسان ...
معنويت سياسي
پس از آن «بيشترين شعارهاي اين مقوله متعلق به ارزش و هدف دين اسلام و اهميت و ضرورت آن براي مردم ايران است.» اما ما دين را در دنياي سنتي فهم ميكنيم و نه در جهان متجدد ...
پس از آن «بيشترين شعارهاي اين مقوله متعلق به ارزش و هدف دين اسلام و اهميت و ضرورت آن براي مردم ايران است.» اما ما دين را در دنياي سنتي فهم ميكنيم و نه در جهان متجدد ...
خاتمي درسمينار دين در دنياي معاصر:حذف قدسيت از زندگي ...
13 ا کتبر 2008 – خاتمي درسمينار دين در دنياي معاصر:حذف قدسيت از زندگي خسارت بار ... كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرن هاست انساني غربي در آن ...
13 ا کتبر 2008 – خاتمي درسمينار دين در دنياي معاصر:حذف قدسيت از زندگي خسارت بار ... كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرن هاست انساني غربي در آن ...
سيدمحمد خاتمي: دين، در اين لحظه نفسگير تاريخي ميتواند به ...
1- مراد از دنياي معاصر كدام است؟ 2- دين چيست؟ بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرنها است انسان غربي در آن به سر ميبرد و ...
1- مراد از دنياي معاصر كدام است؟ 2- دين چيست؟ بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرنها است انسان غربي در آن به سر ميبرد و ...
/سمينار دين در دنياي معاصر/ خاتمي: ايمان لطيف ديني بايد خود را از - واضح
13 ا کتبر 2008 – سمينار دين در دنياي معاصر/ خاتمي: ايمان لطيف ديني بايد خود را از چنگال ... اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرنهاست ...
13 ا کتبر 2008 – سمينار دين در دنياي معاصر/ خاتمي: ايمان لطيف ديني بايد خود را از چنگال ... اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرنهاست ...
در همايش «دين در دنياي معاصر» بررسي شدبازگشت به دين در جوامع - واضح
در همايش «دين در دنياي معاصر» بررسي شدبازگشت به دين در جوامع غربي و نقش ... را پديد آورد و درست اين است كه بگوييم دنياي معاصر همان دنياي متجدد است كه نسبت به ...
در همايش «دين در دنياي معاصر» بررسي شدبازگشت به دين در جوامع غربي و نقش ... را پديد آورد و درست اين است كه بگوييم دنياي معاصر همان دنياي متجدد است كه نسبت به ...
گزارش همايش بينالمللي دين در دنياي معاصر
13 ا کتبر 2008 – 1- مراد از دنياي معاصر كدام است؟ 2- دين چيست؟ بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرنهاست انسان غربي در ...
13 ا کتبر 2008 – 1- مراد از دنياي معاصر كدام است؟ 2- دين چيست؟ بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرنهاست انسان غربي در ...
سيدمحمد خاتمي در سمينار دين در دنياي معاصر : توجه به جوهره دين راه - واضح
13 ا کتبر 2008 – 2 ـ دين چيست بنابراين بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرن هاست انسان غربي در آن به سر مي برد و ...
13 ا کتبر 2008 – 2 ـ دين چيست بنابراين بگذاريد بر اين نكته توافق كنيم كه دنياي معاصر عبارت است از دنياي متجدد كه قرن هاست انسان غربي در آن به سر مي برد و ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها