واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بازگشت نافرجام نويسنده: محمد حسين ساكي نقدي بر «هر چي تو بخواي» ساخته محمد متوسلاني هر چي تو بخواي ساخته محمد متوسلاني فيلمسازي است كه در پرونده كاري خود در دوران پس از انقلاب آثار درخشان و پرفروشي از جمله كفش هاي ميرزا نوروز را دارد. متوسلاني از سال 1371 و بعد از ساخت دو روي سكه از سينما دور بوده است .هر چي تو بخواي كه گويا مشكلاتي نيز براي نمايش داشته در سال 1385 ساخته شده و در ابتدا "تعطيلات آخر هفته" نام داشته است. هر چي تو بخواي ماجراي جواني است كه ماشينش توسط زني دزديده مي شود و اگر او نتواند تا 24 ساعت ماشين را بيابد كارش را از دست مي دهد. براي همين به كمك يكي از دوستانش به دنبال مال خرها مي رود . سرانجام دختر را يافته و او را وادار به همكاري مي كند. آن ها اين بار ماشين خودشان را مي دزدند و پايشان به گروه هاي خلافكار باز مي شود ، ولي سرانجام همه چيز به خوبي تمام مي شود و صد البته كه دختر و پسر به وصال يكديگر مي رسند. متوسلاني بعد از سال ها به سينما باز مي گردد و دوست دارد كه اين بازگشت متفاوت باشد . براي همين مدام بر متفاوت بودن فيلمش تكيه مي كند. بخش هايي از مصاحبه او با خبرگزاري مهر را با هم مرور مي كنيم:«من در تمام اين سال ها تصميم داشتم با كاري متفاوت و تازه به سينما باز گردم. بسياري از مخاطبان فعلي سينما جوانان هستند و من حدود ده سال است در اين حوزه فعاليت نمي كنم. ممكن است اين دوري من از سينما باعث شود مخاطبان مرا فراموش كنند. اگر قرار بود هر چي تو بخواي به سمت ژانر حادثه اي حركت كند، ممكن بود دچار كليشه هاي رايج در اين نوع سينما شود. قصدم اين بود كه شكل كار را عوض كنم تا اثري متفاوت شود. اين فيلم با اين كه متعلق به سينماي بدنه است ، اما از ابتذال فاصله دارد و از ورود به كليشه ها پرهيز مي كند.» اين ها ادعاهاي كارگرداني است كه از سال 1342 سينما را آغاز كرده است و بعد از انقلاب سه فيلم كفش هاي ميرزا نوروز ، جست و جوگر و دو روي سكه را ساخته است . اين سه فيلم شايد آثار شاخصي نباشند، اما بي شك فيلم هايي خوش ساخت هستند. ضمن آن كه تفاوت هاي ميان آن ها از توانايي اين كارگردان در خلق لحظات طنز و همچنين اكشن دارد. اما به نظر مي آيد بعد از قريب به پانزده سال كه متوسلاني روي صندلي كارگرداني نشسته است ، نمي تواند حتي اندكي به موفقيت هاي قبلي خود نزديك شود. برخلاف ادعاي كارگردان ، فيلم مجموعه اي از كليشه هاست كه به بدترين شكل در كنار هم جمع شده اند ومملو است از صحنه هايي كه به لحاظ پرداخت ضعيف فاقد حس دراماتيك هستند. چند مثال كوچك مي آورم : صحنه اي كه آن دو وارد خانه دختر مي شوند. يك دختر تنها و خلافكار چقدر راحت حضور مردهاي غريبه را مي پذيرد و حتي آن ها را براي شام دعوت مي كند. رئيس مال خرها چقدر ساده نشاني كسي كه ماشين دزدي را به او فروخته مي دهد. مرد جاسوس اطلاعات سري هسته اي در عروسك جلوي ماشين گذاشته و برخورد رئيس خلافكاران با قهرمان جوري است كه انگار مهمان اوست. اين ها را اضافه كنيد به دختري كه به دليل اعتياد پدر و مادر دزد شده است، پسري كه دم از معرفت مي زند و سرانجام به شيوه فيلم هاي فارسي دختر خلافكار را مي گيرد، خرابكاراني كه به دنبال اطلاعات هسته اي هستند و سيل كليشه هاي ديگر. از كارگرداني كه فيلم كمدي موفقي چون کفش هاي ميرزا نوروز را ساخته بعيد است كه نتواند صحنه هاي طنز را خوب از آب دربياورد. ولي به هر حال اتفاقي كه مي افتد اين است كه بنا به تجربه شخصي من بيشترين صحنه اي كه مردم در سينما به آن خنديدند، صحنه اي است كه مرد به دختر که فكر مي كند در حال مرگ است ابراز علاقه مي كند. اين يعني بسياري از صحنه ها جوري پرداخت شده اند كه گويي قصد هجو ژانر را دارند.صحنه هاي عاطفي ، خنده دار از آب درآمده اند و صحنه هاي اكشن ، كودكانه به نظر مي رسند و مشخصاً بار طنز فيلم بر دوش مجيد صالحي با همان شوخي هاي هميشگي اش است. نكته جالب اين كه مجيد صالحي يك دزد خرده پاست كه بسيار پرخوراست و چندين بار بر پرخوري او تاكيد شده و با آن شوخي مي شود، اما ديگر نقش ها نه تنها تعريفي ندارند ، بلكه بسيار تخت و ساده هستند و به همين دليل مثلا حسن شكوهي همان بازي اي را ارائه مي دهد كه در همه فيلم هايش (كه معمولا در آن ها هم تهيه كننده و هم بازيگر است). هميشه انتظار مي رود كارگرداني كه بعد از سال ها باز مي گردد و به گفته خودش براي اين كه ارتباطش با سينما قطع نشود بار ديگر شروع به ساخت فيلم مي كند، با انرژي مضاعف و با ايده اي واقعاً متفاوت و بعد از سال ها تفكر و انديشه و بازپروري خودش بازگشتي شكوهمند داشته باشد؛ اتفاقي كه متاسفانه براي متوسلاني رخ نمي دهد. منبع:نشريه صنعت سينما شماره84 /خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 227]