تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):كسى از شما موهاى سبيل و موهاى زير بغل و موى زير شكم خود را بلند نكند؛ چرا كه شيطان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798114176




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دانشگاه‌هاي بدون ‌مأموريت!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: دانشگاه‌هاي بدون ‌مأموريت!
مسئله آزادانديشي و نظريه‌پردازي در دانشگاه اسلامي، يكي از ضرورت‌هاي جهان اسلام و جمهوري اسلامي ايران در عرصه توليد علم است.


با قدري تأمل اين سؤال مطرح است كه آيا توليد علم، بدون كرسي‌هاي آزادانديشي و نظريه‌پردازي ممكن است؟ اينكه استاداني در كناري بنشينند و بنويسند و آموزش بدهند، براي توليد علم كفايت مي‌كند؟ بدون شك، پاسخ اين پرسش، منفي خواهد بود. نقش كرسي‌هاي آزادانديشي و نظريه پردازي در تحول علوم انساني بسيار آشكار است. امروزه تحول علوم انساني از يك مسئله و يك راهبرد به يك ضرورت جامعه و نظام تبديل شده است و اگر كساني به مديريت تحول علوم انساني، نقد و انتقادي داشته باشند، نمي‌توانند اصل اين ضرورت را انكار كنند. در همين راستا دكتر نجفقلي حبيبي معاون پژوهشي مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني و دكتر ميثم لطيفي، دكتراي تخصصي مديريت منابع انساني، در قالب يك كرسي آزادانديشي به بحث و گفت‌و‌گو درباره «آسيب شناسي دانشگاه‌ها در زمينه توليد علم» نشسته‌اند. حبيبي داراي دكتراي فلسفه و حكمت اسلامي و استاد دانشكده الهيات دانشگاه تهران و لطيفي نيز در حال حاضر استاديار دانشكده مديريت دانشگاه امام صادق(ع) است. در ادامه مهم‌ترين نظرات مطرح شده توسط اين استادان در مباحثه پيش رو را از نظر مي‌گذرانيد. نجفقلي حبيبي مسئله دانشگاه‌ها و بحث كرسي‌هاي آزاد انديشي، هر دو مسئله‌هاي مهمي است كه بايد به آن پرداخته شود. مقام معظم رهبري حفظه الله تعالي مدت‌ها قبل اين كرسي‌هاي آزاد انديشي را ترسيم كرده‌اند كه در دانشگاه‌ها شكل نمي‌گيرد. بايد در چرايي‌اش بحث كرد منتها الان بحث اين نيست كه چرا اين گونه است. گرچه اين مسئله هم مهم است ولي از آن مي‌گذريم. قبل از انقلاب تعداد محدودي دانشگاه در شهر‌هاي بزرگ و چند شهرستان راه افتاده بود. دانشجو‌ها هم به تدريج كه به خارج اعزام مي‌شدند استاد دانشگاه مي‌شدند و دانشگاه‌ها كم‌كم شكل مي‌گرفت. فضاي تربيتي و فرهنگي آنجا هم كه معلوم است. شما اگر بيانات حضرت امام(ره) را خوانده باشيد، مي‌دانيد كه ايشان چقدر از وضع دانشگاه‌ها در آن سياست كلي اش؛ نه از دانشجويان و نه از اكثريت استادان گلايه‌مند بودند. اما بعد از پيروزي انقلاب جريان‌هاي سياسي خيلي افراطي در دانشگاه‌ها حاضر بودند. از چپ‌هاي خيلي تند ماركسيست تا وابسته‌هاي به رژيم گذشته و سلطنت‌طلب‌ها. مدتي طول كشيد تا دانشگاه آرام شود و شكل بگيرد و تحت سلطه جمهوري اسلامي ايران خودش را بپذيرد. دانشجوها خودشان از پايه‌گذاران انقلاب اسلامي بودند يعني خيلي زحمت كشيدند و اين همه شهيد دانشجو هم نشانه اين است كه دانشگاه عليه نظام شاه يك كانون مبارزه بوده است. ولي به هر حال دانشجويان هم جريان‌هاي مختلف داشته‌اند و جريان‌هاي مختلف اعم از كمونيست‌ها بودند، منافقين و امثالهم در دانشگاه پايگاه‌هايي داشته‌اند. همين سبب شد كه امام(ره) نسبت به دانشگاه‌ها خيلي بحث كردند و حساسيت زيادي را نشان دادند كه دانشگاه بايد در خدمت مردم باشد. دانشگاه در خدمت مردم در واقع هم از نظر تربيتي بايد با فرهنگ اسلامي تربيت شود و هم از نظر علمي بسيار قدرتمند كه بتواند مشكل مردم را حل كند. آن چيزي كه امام مي‌خواست اين بود كه دانشگاه فعال شود، سازنده شود و كشور را اداره كند و فكر مي‌كرد جوان‌ها مديران آينده كشور هستند و همينطور هم است از آن وقت هم كه امام آن نكته‌ها را فرموده‌اند امروز كه ما عمر كرده‌ايم و آن را ديده‌ايم همين طور است. يعني همان بچه‌ها كه آن روز درس مي‌خواندند اغلب وزراي امروز و ديروز مملكت بودند. مديران عالي ممكلت بودند. دانشگاه از نظر امام اين بود كه بايد تربيت اسلامي داشته باشد كه جوان‌ها به فكر مملكت شان باشند، به فكر مردم خودشان باشند و به فكر كشور خودشان باشند. خب طبيعي است كه تا رشد نكنند نمي‌توانند. پس بايد علم بياموزند، تخصص كسب كنند و صرف مدرك به هيچ وجه من الوجوه نمي‌تواند مشكل را حل كند. اين چيزي بود كه مطرح شد. بعد آرام آرام جريان‌هايي پيش آمد و گفتند «دانشگاه اسلامي». يك معني خاصي به اين عبارت دادند كه ظاهراً در بيانات بيشترين تأكيدش بر فرهنگ اسلامي است يعني تربيت بچه‌ها، تربيت اسلامي. آنچه امام مي‌خواست اين بود اما بعدها يك عده ديوار كشيدند وسط دانشكده ادبيات دانشگاه تهران! گفتند اين طرف دخترها و آن طرف پسرها. اين«دانشگاه اسلامي» است! بعد هم كه امام(ره) متوجه شدند بلافاصله دستور دادند كه اين كارها را جمع كنيد. بعدها بحث علوم اسلامي و اسلامي شدن علوم طرح شد كه البته هنوز اين بحث بعد از سي و چند سال ادامه دارد و به جايي هم نرسيده است. اينكه مي‌خواهيم علوم را اسلامي كنيم. به نظر من با اين عبارت خيلي دردسر براي دانشگاه‌ها درست شده است و اخيراً شنيدم كه حضرت آيت‌الله جوادي آملي فرمودند كه هر چه علم است اسلامي است چون كه علم دليل دارد، برهان دارد و خداوند هم نظامش را بر دليل و برهان مبتني كرده است. اگر چيزي علم است پس حتماً اسلامي است اگر هم كه علم نيست كه علم نيست. وقتي هم علم نيست پس اسلامي هم نيست. اين يك دليل است يك فرض هم اين است كه يك جريان ديگري در كشور ما تلاش مي‌كند (به خصوص در اين هفت هشت ده سال گذشته) به شدت بحث علوم انساني را تضعيف كرده به عنوان اينكه مي‌خواهيم اسلامي كنيم. تا به حال لااقل وقتي من دانشگاه الزهرا از سال 60 كه آنجا بودم اولين جريان همكاري حوزه و دانشگاه آنجا انجام شد و من يك طرف قضيه در خدمت سروران بودم. مي‌دانم كه از آن سال تا حالا دارد اين كار تلاش مي‌شود ولي همچنان به كجا رسيديم‌؟ پس يك بحث طولاني و جدي است. اخيراً برخي آقايان مي‌گويند كه بايد اصلاً علوم انساني را از غربي بودن در بياوريم و از نو تحقيق كنيم كه خب اگر آنها 300 سال كار كرده‌اند كه روانشناسي به اينجا رسيده و جامعه شناسي به اينجا، پس لابد ما هم بايد همين مقدار كار كنيم كه جامعه شناسي اسلامي بياوريم يا روانشناسي اسلامي! اين يعني يك جور تعليق به يك آينده نامعلوم كه چه بايد كرد. بنابراين شما مواجهيد با يك بحث خيلي جدي، عميق و دشوار و اينكه اصلاً يك طرفش درست است يا درست نيست يعني علم، علم است. پس دين هم آن را تأييد مي‌كند آن وقت كه بحثش بود امام خودشان جواب بعضي‌ها را دادند. آنجا امام فرمودند هندسه، هندسه است. اسلامي و غير اسلامي ندارد. علم است. اين تلاش‌هاي چندين ساله هم به خصوص در دولت قبلي به مدت هشت سال جدال تنها منتهي شد به اينكه دانشگاه‌ها بسيار آسيب ديده‌اند يعني پايه‌هاي موازيني كه بايد براي آن سازماندهي مي‌شد و اين علم را در دانشگاه توسعه بدهد سبب شد كه خط سياسي در قضيه دخالت كند و در نتيجه دانشجويي بيايد كه با اين خط جور است و استادي بيايد كه با اين خط جور است! خب معني اين آن است كه دانشگاه ديگر علم برايش مهم نيست، خط و خطوط مهم است و دانشگاه را بايد از اين حفظ كرد. اين چيزي است كه الان دانشگاه از آن رنج مي‌برد ممكن است شما هم خيلي از اين حرف‌هاي من خوشتان نيايد ولي تا خودش را از اين وضع نجات ندهد راه نجاتي هم براي علم نخواهد بود. ما 35 سال است كه داريم اين جدال را تحمل مي‌كنيم. آمدند استاد‌ها را وادار كردند كه بايد اسلامي شوند! خب استادها مسلمان هستند و در اين كشور بزرگ شده‌اند اينها كه در زمان شاه درس نخوانده‌اند! همه آنها در اين اسلام درس خوانده‌اند و حالا استاد شده‌اند. آن قديمي‌ها ديگر خيلي كم مانده‌اند عمرشان تمام شده و رفته‌اند. اين بچه‌ها مذهبي‌اند. حالا آمده‌اند مي‌گويند نه اينها يك برنامه فرهنگي تحت عنوان ضيافت انديشه ببينند تا مسلمان شوند. خب يك چيزي درست كرده اين شكلي كه استادي كه خودش فيلسوف است فقيه است و چنين و چنان است حالا بايد برود بنشيند پاي درس يك كسي كه برايش عقايد اسلامي يا فكر و فرهنگ اسلامي را درس بدهد. اين يك طرف قضيه است. از يك طرف ديگر ارتقاي استادان را به داشتن مقالات ISI موكول كردند. خب اينكه با آن جور در نمي‌آيد. يعني شما از يك طرف مي‌گوييد اسلامي، اما از طرف ديگر تمام كيفيت اين است كه خارجي‌ها بگويند مقاله اين فرد عالي است به آن نمره بدهند! اينكه ضد اسلامي است! وقتي من در دانشگاه علامه بودم در اجلاس رؤساي دانشگاه يكي دو بار آنجا مطرح كرده‌اند كه استاد ما يكي دو مقاله راجع به ادبيات فارسي نوشته است. راجع به «قالي» مثلاً. حالا بايد آلماني يا امريكايي بگويد كه اين مقاله خوب است تا شما بپذيريد؟ اينكه خيلي زشت است! براي چه بايد اينها را آنها تأييد كنند تا شما بگويي اين آقا مي‌تواند دانشيار بشود استاد بشود. عده‌اي از استادان جوان كه در همين تربيت مدرس درس خوانده بودند گفتند ما اين را قبول نداريم به همين دليل ارتقا هم نمي‌خواهيم. همان استاديار مي‌مانيم و زير بار اين حرف زور هم نمي‌رويم كه حتماً بايد ISI داشته باشيم كه درجه دانشياري يا استادي بگيريم و زيربار نرفتند. هنوز من كساني را مي‌شناسم كه اينها استاديار مانده‌اند. حالا خود من هم مي‌توانم همين حرف را بزنم. ديگر كه براي همين مسئله حالا من دانشيار شده بودم قبلاً مي‌گفتم من درخواست نمي‌دهم بنابراين با دانشياري بازنشست شدم. خيلي به اين افتخار مي‌كنم. الحمدلله وزارت علوم آن وقت‌ها بحث شان را كردند و اين را به جاي ISI براي علوم انساني ISC را هم پذيرفتند كه مدلي اسلامي است. يعني كشورهاي تحت پوشش كنفرانس اسلامي اين كار را انجام مي‌دهند. خب وقتي ISI را ملاك قرار داديد، دانشجوهاي دكتري همه به دنبال اين مي‌افتند. شما كافي است كه يك روز تشريف ببريد ميدان انقلاب، صدها شركت قلابي پيدا شده است كه براي شما ISI مي‌نويسد. چند ميليون مي‌گيرد و براي شما مقاله ISI مي‌نويسد. واقعاً روي اين قضيه ISI مقداري بيشتر فكر كنيد. آن چيزي كه الان دارد اتفاق مي‌افتد يعني دلال‌ها آمده‌اند علم را با پول مي‌خرند، هر كسي كه پول دارد مي‌شود استاد هر كسي كه ندارد نه. اين فاجعه است كه از اين به بعد دانشگاه با آن درگير است. يك عده دلال در تهران پيدا شده‌اند براي بچه‌ها مقاله مي‌نويسند، جواب مي‌دهند و نمره مي‌گيرند! اين فاجعه‌اي است كه دانشگاه را زير و رو مي‌كند و كسي نمي‌خواهد به آن توجه كند. اين فاجعه است، نه اين اسلامي شدن يا اسلامي نشدن دانشگاه! اين علوم «علم» هستند. شما هم بياييد از اسلام هر چه مي‌فهميد را توضيح بدهيد، تحليل كنيد، بحث كنيد. نه تنها كسي مانعش است بلكه استقبال هم مي‌كنند. اما تعطيلي جامعه شناسي، روانشناسي و علوم سياسي به بهانه‌اي كه مي‌خواهيم علم اسلامي بياوريم (كه آن را هم نمي‌آوريم) مسئله در حال وقوع است! ميثم لطيفي چند نكته را خدمت شما عرض مي‌كنم كه به عنوان مشكلات نظام علمي كشور به ذهن بنده رسيده است. من عمده مشكلي را كه در نظام علمي مي‌بينم بي‌مأموريتي دانشگاه‌هاست. دانشگاه‌ها مأموريت ندارند. نه مأموريت ملي و نه مأموريت منطقه‌اي و حتي مربوط به يك جغرافياي خاص. ما اول انقلاب نزديك به 20تا30 هزار نفر پزشك خارجي در كشور داشتيم. من خاطرم است بچه كه بوديم مريض مي‌شديم، پزشك بنگلادشي يا هندي بود. اما امروز 7 هزار پزشك عمومي مازاد در كشور داريم. در حوزه پزشكي در بعضي عرصه‌ها نفر دوم دنيا هستيم و از لحاظ علمي در دنيا واقعاً پيشرفت كرده‌ايم. من يكي از دلايل اين را يك تصميم كه در سال66 گرفته شده مي‌دانم و آن اين بود كه دانشگاه‌هاي پزشكي از وزارت علوم منتقل شد و زير نظر بهداشت و درمان قرار گرفت و مسئوليت منطقه‌اي و بومي پيدا كرد. وقتي دانشگاهي مثل دانشگاه علوم پزشكي كردستان مسئول طبابت كردستان است، مسائل منطقه‌اي را مي‌بيند. ديگر اين مشكلي كه ما در دانشگاه سال‌هاي سال تحت عنوان ارتباط صنعت و دانشگاه داريم و اتفاق خاصي هم نمي‌افتد را عملاً حل كرده‌اند. اين فضا باعث شد كه بتوانند خودشان را در اين مشكلات بسازند. گاهي اوقات اين مواجهه با فضاي واقعي دانشگاه را تقويت مي‌كند كه اين اتفاق در دانشگاه ما نيفتاده است. حتي بعضي از دانشگاه‌ها كه مأموريت محور تأسيس شده‌اند مثل دانشگاه تربيت مدرس. بنده خودم فارغ‌التحصيل دانشگاه تربيت مدرس هستم. در دانشگاه تربيت مدرس كه من در سال 83 آنجا درس مي‌خواندم، انگار فضاي خيلي متفاوتي از زمان حال بود. يكي از دلايلش اين است كه تربيت مدرس الان بي‌مأموريت شده است. شما به قدر كافي استاد داريد و نيازي به يك دانشگاه براي تربيت مدرس در دانشگاه نداريد. كلاس‌هاي ويژه تربيت مدرسان كه طراحي شده بود الان ديگر اجباري نيست، چون ما نيازي نداريم و نمي‌خواهيم آنجا كسي را استاد كنيم. پس فرق اين دانشگاه‌ها باهم چيست؟ تفاوت دانشگاه تهران با دانشگاه اميركبير با دانشگاه شريف با دانشگاه خواجه نصير با دانشگاه شهيد بهشتي و با دانشگاه علامه طباطبايي چيست؟ چرا بايد 10 تا معاونت اداري مالي داشته باشيم؟ چرا بايد 10 تا معاونت دانشجويي داشته باشيم؟ الان دانشگاه تربيت مدرس يك نون است وسط دانشگاه تهران. اين طرفش دانشكده مديريت است و آن طرفش دانشكده علوم اجتماعي. من مي‌گويم اين ديوار‌ها را برداريم! چرا داريم اين هزينه‌ها را به كشور تحميل مي‌كنيم؟ من اينجا در پرانتز مي‌گويم، يكي از توفيقات دانشگاه امام صادق (ع) نسبت به ديگر دانشگاه‌ها با همه مشكلاتي كه داريم اين است كه مأموريت محور است. تربيت اسلامي و مرجعيت ديني. دانشگاه تهران اما متأسفانه مأموريت مشخصي ندارد. دانشگاه علامه تا آنجايي كه من خبر دارم تا چند سال پيش حتي رشته قرآن و حديث نداشت. اسم علامه طباطبايي(ره) روي دانشگاه بود ولي رشته قرآن و حديث نداشت. پس اصلاً براي چه دانشگاه علامه درست شد؟ مثل انواع كارهايي كه انجام مي‌دهيم و در آن دچار فرماليزم شده‌ايم. فقط صورت را اجرا مي‌كنيم. در دانشگاه وارد مي‌شويم اسم علامه را مي‌گذاريم ولي در آن يك اتفاق ديگري مي‌افتد. يك نسبتي بايد بين اسم و مسمي باشد. الان دانشگاه ما نهادي شده براي مدرك‌گرايي. اما ريشه اين نوع نگاه در نظام تمركزگرا و بوروكراتيك در مديريت دانشگاه‌هاست كه همه چيز بايد در وزارت علوم كه الان خودش متصدي و دانشگاه دار است تعريف شود. چون وزارت علوم خودش دانشگاه دار است، لذا دانشگاه آزاد درجه دو است. دانشگاه امام صادق (ع) تيپ دو است. دانشگاه عالي شهيد مطهري(ره) تيپ دو است. چون وزارت علوم خودش در بخشي صاحب كار است و آن را درجه اول مي‌داند و ضمناً مي‌خواهد يك نقش سياستي هم داشته باشد. پس يك كارد نمي‌تواند دسته خودش را ببرد. وزارت علوم نمي‌تواند به دانشگاه تهران خيلي حساسيت داشته باشد؛ در حالي كه اگر در دنيا و مثلاً وزارت علوم امريكا را نگاه كنيد اصلاً دانشگاهي به اين مفهوم ندارد! سازمان‌هاي اعتبار‌سنجي دارد و دانشگاه‌ها رنك مي‌شوند و مهم است كه دانشگاه‌ها چقدر در بيزينس فعال هستند. از ابتداي انقلاب تا كنون، ما چند نفر وزير علوم انساني خوانده داشته‌ايم؟ هيچ. هر چه بوده يا مهندس بوده يا پزشك بوده است. من در جلسه بنياد نخبگان گفتم كه مجموعه نخبگاني كه اينجا جمع شده‌اند و در مورد مشكلات نخبگان فكر مي‌كنند خيال مي‌كنند كه مي‌توانند راه‌حل بدهند! مثل اين است كه بيماران بنشينند با همديگر بخواهند تجويز دارو كنند. بيماران فقط مي‌توانند بگويند ما چه مريضي‌اي داريم و علائم را بگويند و پزشك تصميم بگيرد. ولي ما در وزارت علوم مان پزشك نداريم. يك اتفاق خيلي بدي در دوره اصلاحات افتاد و آن غلبه نظام بازارگرها در اداره كشور و به تبع آن اداره دانشگاه‌ها بود. من در جلسه‌اي با آقاي دكتر توفيقي بودم. پرسيدم آقاي دكتر منطق شما براي گرفتن دانشجو چيست؟ گفت به تعداد صندلي‌هايي كه دانشگاه‌ها دارند. دانشگاه‌ها اعلام مي‌كنند كه چقدر صندلي داريم چقدر هيئت علمي داريم و اين مي‌شود منطق. من همانجا به ايشان گفتم، تعداد صندلي فقط يك شاخص است و شاخص‌هاي مهم‌تري هم وجود دارد! نياز كشور براي پذيرش دانشجو كجا سنجيده مي‌شود؟ ما 10 سال آينده در كجا و چه ميزان متخصص نياز داريم؟ ما امروز نزديك به 400هزار نفر دانشجوي رشته مديريت داريم. واقعاً اينقدر نياز داريم؟ چندي پيش جلسه تجليل از نخبگان بود با آقاي دكتر روحاني و من هم در آن جلسه بودم. در آن جلسه يكي از استادان دانشگاه شريف گفت ما سال گذشته نزديك به 260 هزار نفر فارغ‌التحصيل رشته مهندسي در كشور داشته‌ايم اينها هر كدامشان دو صفحه پايان نامه نوشته باشند 30 ميليون برگ فني در كشور ايجاد شده است! ما همان 200 هزار تا را هم با برنامه نگرفته‌ايم! اينها معضلات امروز فضاي دانشگاهي ما هستند.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۴





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 138]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن