تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):بهترين سخن، كتاب خدا و بهترين روش، روش پيامبر صلى‏لله‏ عليه ‏و ‏آله و بدترين ام...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798043965




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

جستاری در تکرار‌بندهای قرآنی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
جستاری در تکرار‌بندهای قرآنی
«تکراربند» قالبی زیبا از تکرار در قرآن کریم است که در آن، در مقطعی از سوره، آیه یا عبارتی به صورت منظم تکرار می شود. این نوع تکرار در کنار نقش معنایی خود، در دو بعد موسیقایی و تناسبی ارزش زیبایی‌شناختی بالایی دارد.

خبرگزاری فارس: جستاری در تکرار‌بندهای قرآنی



بخش دوم و پایانی نمونه دوم: سوره مرسلات «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ؛ آن روز وای بر تکذیب کنندگان». این آیه ده مرتبه در سوره مبارکه «مرسلات» تکرار شده و پس از ذکر هر چند آیه آمده است. «ویل» به معنای نابودی و حلول شرّ است و از بدبختی و عذاب حکایت دارد، خواه شخص گرفتار خودش بگوید و خواه از دیگری به دیگری باشد و در مقام مذمت شدید و دعا بر ضرر و شرّ، به کار می‌رود.43 «ویل» مبتدا و مرفوع است و «یومئذ» ظرف زمان است و تنوین در آن عوض از جمله‌ای مقدر می‌باشد و برای مثال، چنین بوده است: یوم إذا یفصل بین الخلائق. «للمکذّبین» متعلق به خبر است. مراد از «مکذّبین» یا مخاطبان تکذیب‌گر قرآن‌اند و اسم ظاهر به جای ضمیر آمده و معنا چنین بوده است: ویل یومئذ لکم، یا مقصود تمام تکذیب‌کنندگان پیامبران و ادیان آسمانی آنان‌اند که مشرکان زمان پیامبر را نیز دربر می‌گیرد.44 درباره تکرار «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» در این سوره دو نظر وجود دارد. برخی آن را تکرار همان مورد سابق می‌دانند که به‌سبب تأکید آمده است. شماری گفته اند متعلق تکذیب در هرجا با دیگری تفاوت دارد و در هر آیه به آنچه مقتضی تصدیق است و در آیات پیشین آمده، بازمی‌گردد.45 خداوند متعال پس از هر قضیه‌ای که یاد می کند، می فرماید: وای بر کسانی که این امر را تکذیب کنند. برخی تفاسیر  کوشیده‌اند آنچه را تکذیب به آن بازگشت دارد، در هر مورد از آیات استخراج کنند،46 اما در تمام موارد موفق به این کار نشده‌اند. در این آیه کریمه دو متغیر وجود دارد که می‌تواند با توجه به آیات پیش از خود معنا را تغییر دهد: یکی روز مورد اشاره «یومئذ» و دیگری مفعول «مکذّبین» که تکذیب چه چیزی مقصود است. در شش مورد بی‌تکلف می‌توان روز مورد اشاره «یومئذ» را معین کرد که به ترتیب عبارت‌‌اند از: روز داورى (آیات 12ـ14)، روز هلاک پیشینیان و پسینیان(آیات 16ـ18)، روزی که مردم به سوى دود سه شاخه می‌روند که نه سایه دار است و نه از شعله حفاظت مى کند(آیات 129ـ33)، روزى که مردم دَم نمى زنند و رخصت پوزش نمى یابند(آیات 35ـ36)، روز داورى که پیشینیان گرد هم مى آیند(آیات 38ـ39)، روزی که اهل تقوا در زیر سایه ها و بر کنار چشمه ساران باشند(آیات41ـ44). از این موارد تنها مورد اخیر به بهشت اشاره دارد. در آیه 46 روی سخن با مجرمان دارد و با لحنی تهدیدآمیز می‌فرماید: «کلُُواْ وَتَمَتَّعُواْ قَلِیلاً إِنَّکمُ مُجِرِمُونَ».47 در این آیه با یک توضیح می‌توان «یومئذ» را به مطلب پیش از آن برگرداند. بدین‌گونه که این آیه را تهدیدی فرض کنیم که کنایه از در پی‌آمدن عذابی طولانی برای مجرمان است و می‌خواهد بفرماید: «بخورید و بهره گیرید در این مدت کم از زندگی دنیا و بدانید عذاب الهی در انتظار شماست، چرا‌که شما مجرمید» و وای بر آنان از آن روز که نوبت عذاب فرا‌رسد. بنابراین در بیشتر مواردی که آیه «وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ» تکرار می‌شود و توصف قیامت است، تفاوت در متعلق «یومئذ» نزدیک‌تر به ذهن می رسد؛ یعنی در آن روز رستخیز با این ویژگی که برای آن یاد ‌شد وای بر تکذیب‌گران! حال اگر بخواهیم در هر مورد متعلق تکذیب را امر خاصی بدانیم که پیش از آن آمده است، با ظاهر آیات سازگار نخواهد بود و در برخی موارد، امری دور از ذهن را نتیجه می‌دهد؛ مثلاً آیه‌ای که مطرح شد انشایی است و قابل تصدیق و تکذیب نیست. حال آیا صحیح است آن را این گونه معنا کنیم: وای در آن روز بر کسانی که این امر را تکذیب کنند! در دو مورد تکذیب می‌تواند به پیش از خود برگردد: آنجا که گفته شده است: مگر شما را از آبى بى مقدار نیافریدیم؟ پس آن را در جایگاهى استوار نهادیم، تا مدتى معین و توانا آمدیم، و چه نیک تواناییم(آیات 20ـ23) و آنجا که گفته می‌شود: مگر زمین را محل اجتماع نگردانیدیم؟ چه براى مردگان، چه زندگان و کوه هاى بلند در آن نهادیم و به شما آبى گوارا نوشانیدیم(آیات 25ـ27). دهمین موردی که تکرار صورت می‌گیرد، پس از آیه «وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُواْ لاَیَرْکَعُونَ»48 است. این آیه به آن اشاره دارد که مشرکان وقتی به رکوع در برابر آفریدگارشان امر می‌شوند، از آن سر بر می‌تابند. در اینجا چیزی برای تکذیب وجود ندارد، بلکه نافرمانی است. البته این نافرمانی با تکذیب آنان ارتباطی مستقیم دارد. با توجه به آنچه یاد شد هیچ‌یک از دو متغیر در تمام موارد جریان ندارد؛ بنابراین، بهتر آن است که مکذبین را به تکذیب کنندگان خداوند و رسولان او و آنچه تکذیبش سبب عقوبت الهی و آتش است، تفسیر کنیم. یومئذ نیز به همان ِیَوْمِ الْفَصْل بازگردد. البته در هر موردی که مناسب باشد اشاره یومئذ به پیش از خود بازگردد، به صورت ایهامی به آن روز نیز بازمی‌گردد و هرجا نیز «مکذبین» مناسبت داشته باشد که به پیش از خود برگردد، آنجا نیز آیه به صورت ایهامی و به عنوان یکی از مصادیق تکذیب به آن باز خواهد گشت. پس معنای آیه در همه‌جا یکسان یا ـ با در نظر گرفتن تفاوتی که صفات قیامت دارد ـ نزدیک به هم خواهد بود و نقش زیبایی‌شناختی خود را در جهات گوناگونی ایفا می‌کند. این فقره‌ای که ده بار در قرآن کریم تکرار شده است، نقش‌های گوناگونی بر دوش دارد: 1. آیه یاد شده ساختار هندسی سوره را تکمیل می‌کند و مقطع‌ها و موضوعات آن را به هم پیوند می‌زند؛ 2. وقوع روز رستاخیز محور سوره مرسلات است و تکرار عبارت مذکور بر حتمی بودن این اندیشه تأکید می‌‌ورزد؛ 3. آیه زبانی تهدید‌آمیز دارد و هشداری بر فرجام سخت تکذیب‌گری است.49 از سوی دیگر، اسلوبی ادبی و زیباست که قرآن آن را به کار برده است. هنگامی که این عبارت در سیاق ذکر نعمت‌های بهشتی می‌آید، نقش زیبایی‌شناختی خود را در نشان دادن تضاد شدید حالت بهشتیان با دوزخیان ایفا می‌کند یا آنجا که پس از رفتار منحرفان در زندگی دنیا و خوش‌گذرانی‌های زودگذرشان آمده است، تلخی سرانجام اعمال آنان را به تصویر می‌کشد و آنجا که پس از سیاق عبادت آمده است، سرانجام غرور آنان و کرنش نکردنشان در برابر پروردگار و به تمسخر گرفتن نماز را نشان می‌دهد. نمونه سوم: سوره شعراء «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَه وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ* وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ» این دو آیه ـکه آیه نخست آن در دو مورد، بخشی از آیه است ـ هشت بار در سوره «شعراء» تکرار شده و به ترتیب پس از موارد ذیل آمده است: ایمان نیاوردن قوم پیامبر و پس از ارجاع آنان به آیات آفاقی(آیات 1ـ8)، پس از داستان موسی که سرانجام آن نجات او و یارانش و هلاکت دشمنانش بود(آیات10ـ66)، پس از داستان ابراهیم و قومش و اشاره به روز قیامت و به دوزخ درآمدن گمراهان(آیات 69ـ102)،پس از داستان قوم نوح و نجات او و یارانش و غرق شدن دیگران(آیات 105ـ120)، پس ازسرگذشت تکذیب قوم عاد و توصیه‌های پیامبرشان هود به آنان و سرانجام، هلاکتشان(آیات123ـ139)، سرگذشت تکذیب قوم ثمود و توصیه‌های صالح به آنان و هلاکتشان(آیات141ـ158). در این دو مقطع اخیر از سوره «إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَه وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ» بخشی از آیه است. مقطع هفتمی که آیات مذکور در پایان آن تکرار شده، داستان لوط و قومش و نجات او و هلاکت آنان است(آیات160ـ173). آخرین حلقه‌ای که پس از آن تکرار صورت می‌گیرد، داستان اصحاب ایکه و پیامبرشان شعیب است که بر اثر تکذیب او گرفتار عذابی بزرگ شدند(آیات176ـ189). پس از این مقطع سوره به شکل زیبایی تا آیه 227 ادامه می‌یابد. خداوند متعال پس از بیان هر قصه و مطلب، برای عبرت‌آموزی یادآور می شود که در آن آیتی است، اما بیشتر مردم از ایمان‌آورندگان نیستند. او سپس در مقابل ایمان‌نیاورندگان (اکثریت) عزیز بودنِ خود، و در برابر ایمان‌آورندگان (اقلیت) رحیم بودنِ خود را خاطر نشان می کند. بنابراین، با توجه به آنکه در هر مورد «ذالک» به داستانی اشاره دارد، در هر بار که آیه بازگفته می‌شود، آمیزه ای از مطلب تازه و تکرار وجود دارد. میان مقطع‌های یاد شده از سوره شعراء عبارت‌های تکراری دیگری نیز وجود دارد؛ ازجمله در آغاز داستان قوم نوح، قوم عاد، قوم ثمود، قوم لوط و قوم شعیب، قالبی که در ذیل یاد می‌شود ضمن چهار آیه تکرار شده است و هرجا مناسب با مورد، در جای خالی نام آن قوم یا پیامبرشان آمده است: «کَذَّبَتْ قَوْمُ... الْمُرْسَلِینَ إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ... أَلا تَتَّقُونَ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ وَمَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِینَ». بنابر‌این سرآغاز و پایان این قصه‌ها از اسلوب و قالبی مشخص پیروی می‌کند، و این هماهنگی افزون بر تأکید بر همسویی در هدف مشترک تمام آنها، از زیبایی چشمگیری برخوردار است. نمونه دیگری برای تکرار این قالب مشترک را در سوره هود می‌توان جست. نمونه چهارم: سوره قمر «فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ».50 هر‌یک از این دو آیه چهار بار در سوره قمر تکرار شده است. این آیات در قالب پرسشی تهدیدآمیز و پرمعنا به کافران مى گوید: اکنون بنگرید «عذاب و انذارهاى من چگونه بود؟» آیا واقعیت داشت یا داستان و افسانه بود؟! و سرانجام در این آیه بر این حقیقت تأکید مى کند که: «ما قرآن را براى تذکر آسان ساختیم، آیا کسى هست که متذکر شود؟» سوره قمر از سوره‌های زیبای قرآن کریم است که تکرار آیات یاد شده پیوند‌دهنده بخشی از مقطع‌های آن است. این سوره در مقطع نخستش از تکذیب مشرکان سخن می‌گوید و برای آنکه آینه عبرتی فراروی آنان قرار دهد، در مقطع دوم آن، داستان قوم نوح و عذاب آنان بازگو شده است. این مقطع با: «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ»51 شروع می‌شود و به «وَلَقَدْ تَرَکْنَاهَا آیَه فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ»52 پایان می‌پذیرد. در اینجا دو آیه مذکور کنار هم آمده است. پس از آن، داستان عاد با «کَذَّبَتْ عَادٌ فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ»53 آغاز و در پایان نیز همان دو آیه با هم یاد می شود. داستان قوم ثمود نیز با «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ»54 آغاز می‌شود. در این داستان تغییری در تکرار دو آیه صورت گرفته و نوع عذاب میانشان فاصله افتاده است: «فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَیْهِمْ صَیْحَه وَاحِدَه فَکَانُوا کَهَشِیمِ الْمُحْتَظِرِ وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ».55 مقطع دیگر سرگذشت قوم لوط است که به شیوه دیگر داستان‌های سوره با تکذیبشان آغاز می‌شود: «کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ»56 و در پایان آن نیز آن دو آیه آمده است. تفاوتی که در این داستان وجود دارد آن است که پیش از آیه «تیسیر قرآن» به جای «فَکَیْفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ»، «فَذُوقُوا عَذَابِی وَنُذُرِ» آمده است.57 این جمله در دو آیه پیش‌تر از این نیز آمده بود. در مقطعی دیگر که دو آیه بیش نیست، به سرگذشت آل فرعون اشاره می‌شود ودر اینجا چون مطلب به اختصار برگذار شده، دیگر آن دو آیه تکرار نشده است. پس از این داستان خداوند سبحان سخن را به کفار روزگار پیامبر معطوف و آنان را با امت‌های پیشین مقایسه می‌کند و برای آنان امتیازی قائل نمی‌شود که بتواند آنها را از عذاب الهی برهاند: «أَکُفَّارُکمُ  خَیرْ مِّنْ أُوْلَئکمُ  أَمْ لَکمُ بَرَاءَه فىِ الزُّبُرِ* أَمْ یَقُولُونَ نحَْنُ جَمِیعٌ مُّنتَصِرٌ* سَیهُْزَمُ الجَْمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُر»58در پایان به صورت زیبایی سخن از عذاب‌های دنیوی به عذاب‌های سرای آخرت کشانده می‌شود و کافران به آن وعده داده می‌شوند که بسی سخت‌تر است: «بَلِ السَّاعَه مَوْعِدُهُمْ وَالسَّاعَه أَدْهَى  وَأَمَرّ».59 با سیری در مقطع‌های یاد شده از سوره قمر در می‌یابیم که چهار مقطعی که بیان کننده داستان‌های قوم نوح، عاد، ثمود و قوم لوط است، از یک قالب ویژه پیروی می‌کند که با عبارت «کذّبت» آغاز می‌شود و به آیه تیسیر قرآن پایان می‌یابد و این تکرار در هر داستان متناسب با فضای داخلی آن، چهره جدیدی به خود می‌گیرد. در داستان قوم نوح و قوم عاد این الگو کاملاَ یکسان است و در در داستان ثمود میان دو بخش تکرار، فاصله ایجاد می‌شود و در داستان قوم لوط بخش نخست جای خود را به تعبیر مشابه دیگری می‌دهد. در داستان پنجم که داستان فرعون است، الگو تغییر می‌کند. «از نظر هنری، عرضه قصه گذشتگان در سوره قمر از ساختار هندسی بسیار استوار و زیبایی پیروی می‌کند و در هر داستان سخنی عام آغاز می‌شود و با گفتاری مشابه خاتمه می‌یابد که در آغاز و پایان هر قصه تکرار می‌شوند».60 طبرسی، وجه تکرار بخش اول از این دو آیه را این گونه می داند که خداوند سبحان چون انواع بیم و عذاب را ذکر نمود نسبت به تک‌تک آن به تفصیل متذکر ساخت و این گفتار را تکرار کرد.61 این آیه در هر مقطع به عذابی که پیش از آن ذکر شده اشاره دارد و به این دلیل، آن را می‌توان تکرار‌‌نما دانست. تغییر الگو در این بخش، آن می‌تواند باشد که غرض در اینجا سخت و هراسناک جلوه دادن عذاب‌های الهی است که در هر مقطع با ابزارهای مناسب خود به تصویر کشیده شده است. طبرسی وجه تکرار آیه تیسیر را چنین نقل می‌کند که خداوند سبحان تذکر بر آسان‌سازی قرآن را به این سبب تکرار کرد تا خبر دهد که آن را به تمام حالات و گونه های آسان‌سازی، آسان کرده است؛ ازجمله، حکمی را که باید عمل شود بیان کرده است و پندهایی را که باید به کار بسته شود و معانیی را که آگاهی به آن نیاز است و برهان‌هایی را که میان حق و باطل جدایی می افکند، روشن ساخته است.62 بر این اساس، تکرار این آیه هر بار از نکته‌ای و زاویه‌ای از موضوع خبر می‌دهد. نمونه پنجم: سوره صافات در سوره مبارکه صافات در پایان داستان‌های نوح، ابراهیم، موسی و هارون، و الیاس چهار مرتبه چهار آیه‌های ذیل تکرار شده است: ـ «وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ سَلامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»؛63 ـ «وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ سَلامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»؛64 ـ «وَتَرَکْنَا عَلَیْهِمَا فِی الآخِرِینَ سَلامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ»؛65 ـ «وَتَرَکْنَا عَلَیْهِ فِی الآخِرِینَ سَلامٌ عَلَى إِلْ یَاسِینَ إِنَّا کَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ».66 قالب یاد شده برگردانی زیباست که داستان‌های چهارگانه را به موازات هم قرار می‌دهد. در این قالب زیبا تنها نام پیامبران تغییر کرده است. پس از این چهار مقطع، داستان لوط پیامبر و حضرت یونس ذکر می‌شود، اما این تعبیرات در آنجا تکرار نمی‌شود و این قالب نمی‌آید. این امر تدبربرانگیز است و این پرسش را پیش می‌آورد که چرا این دو داستان مانند چهار داستان پیشین پایان نیافت؟ شاید وجه آن به تفاوت این دو پیامبر بزرگ با پیامبران پیش‌گفته باز گردد. سه تن از آن پیامبران مذکور یعنی نوح، ابراهیم، و موسی از پیامبران اولوالعزم الهی و صاحب شریعت بودند و آیندگان بسیاری پیرو آنها گشتنند و نامشان را بر زبان داشتند. حضرت الیاس نیز ممکن است چنین پیروانی داشته است، اما لوط پیامبری بود که شریعت ابراهیم را تبلیغ می‌کرد و قوم او نابود شدند وکسی نماند جز خانواده‌اش که ممکن است شامل دخترانی بیش نبود. پس این تعبیر که نام نیکش را در میان دیگران باقی گذاشتیم درباره وی صدق نمی‌کند ، بلکه در آخر داستان وی آمده است که دیگران را هلاک کردیم. یونس نیز از میان قوم خود بیرون رفت و خداوند وی را به‌سبب ترک اولی دچار ابتلا کرد و مدتی در کام ماهی فرو رفت. از آن سو نیز قوم او ایمان آورند و از عذاب رهایی یافتند و داستانش متفاوت رقم خورد. این تفاوت در سرانجام داستان موجب آن شد که قالب پایانی آن نیز با دیگر داستان‌ها متفاوت باشد. نمونه ششم: سوره نمل در بخشی از سوره نمل، پنج بار عبارت «أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ» پس از بیان مظاهر صنع و لطف پروردگار و برشمردن دلایل یگانگی او، تکرار شده است: «أَمَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَأَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا بِهِ حَدَائِقَ ذَاتَ بَهْجَه مَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَهَا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ یَعْدِلُونَ أَمَّنْ جَعَلَ الأرْضَ قَرَارًا وَجَعَلَ خِلالَهَا أَنْهَارًا وَجَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَجَعَلَ بَیْنَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الأرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلا مَا تَذَکَّرُونَ أَمَّنْ یَهْدِیکُمْ فِی ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَنْ یُرْسِلُ الرِّیَاحَ بُشْرًا بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ أَمَّنْ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَمَنْ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».67 کریمه «أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ»، استفهامی انکاری است و با مخاطب قرار دادن وجدان‌های بیدار هرگونه معبود و شریکی را برای خداوند نفی‌ می‌کند. این عبارت همچون حلقه زنجیری آیات را به یکدیگر پیوند می‌دهد و همراه با اثبات یگانگی خداوند و تأکید بر آن، از نظر لفظی زیبایی‌آفرین است. آنچه بر زیبایی این تکرار می‌افزاید، ذیلی است که پس از هر بار تکرار آمده است و در هرجا مطلبی تازه را بیان می‌کند. جمله «أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ» همانند نتیجه برای مطلب پیش از آن است؛ زیرا اثبات آفرینش خداوند و روزی‌دهندگی او، نعمت‌هایی که به بندگانش عنایت کرده است و اموری از این دست، بنده را وامی‌دارد تا به ربوبیت او اقرار و اعتراف کند که معبودی جز او نیست.68 به تعبیری دیگر، آیه یک بار می‌گوید: آیا با خداى یکتا خدایى هست در آفرینش آسمان‌ها و زمین فرو آوردن باران از آسمان که بدان بوستان‌هاى زیبا و خرم برویَد؟ بار دیگر می‌گوید: آیا با خداى یکتا خدایى هست که زمین را آرام قرار دهد و در میان آنها جوی‌ها روان سازد و براى آن کوه ها را لنگر قرار دهد و میان دو دریا بندى نهد تا به یکدیگر نیامیزند؟ بار سوم می‌گوید: آیا با خداى یکتا خدایى هست؟ که درمانده را پاسخ دهد و گزند و آسیب را از او بردارد و شما را نمایندگان خود در زمین سازد؟ بار چهارم می‌گوید: آیا با خداى یکتا خدایى هست که شما را در تاریکی‌هاى خشکى و دریا راه  نماید، و بادها را پیشاپیش رحمت خود [باران] فرستد؟ بار پنجم می‌گوید: آیا با خداى یکتا خدایى هست که آفرینش را آغاز  کند سپس آن را باز  گرداند، و شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟ به این ترتیب در هر جا آیه ناظر به پیش از خود است و هر قضیه زمینه ساز تکرار این عبارت می شود و مضمون آن ترکیبی از تکرار و زاویه نو است. نمونه هفتم: سوره کهف در داستان ذوالقرنین خداوند وی را چنین می‌ستاید که: «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الأرْضِ وَآتَیْنَاهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبًا»69 سپس سه سفر برای وی یاد می‌کند. در آغاز هر سفر تعبیری مشابه وجود دارد. پس از توصیف مذکور، این عبارت آمده است: «فَأَتْبَعَ سَبَبًا»،70 سپس ماجرای سفر وی به مغرب یاد می‌شود. این عبارت دوبار دیگر پیش از دو سفر وی به مشرق و محل سدی که در شمال ساخت نیز با تعبیر «ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا»71 تکرار شده است. این تکرار زیبا حلقه اتصال سه مقطعی است که سفرهای سه‌گانه ذوالقرنین را یاد می‌کند و تکرار از نوع لفظی تنهاست و در هرجا معنای تازه‌ای تأسیس می‌شود. نتیجه‌گیری ـ در علوم بلاغی، تکرار بیشتر نوعی اطناب شناخته می‌شده است و انگیزه کسانی که از موضوع تکرار در قرآن سخن‌ گفته‌اند، بیان بلندای سبک قرآن و سازگاری تکرارها با اعجاز بیانی آن است. ـ تکرار از ویژگی‌های سبک ادبی و پدیدآورنده بیشتر آرایه‌های لفظی است. در مقاماتی از سخن نیز بلاغت اقتضای تکرار را دارد. تکرار قانونی مهم در آموزش و تربیت به شمار می‌آید و کارکردهای گوناگونی دارد. تکرار زیاد، جریانی فکری و عاطفی را شکل می‌دهد و اثرگذار خواهد بود. ـ «تکراربند» قالبی زیبا از تکرار در قرآن کریم است که در آن، پس از آیه‌هایی یا در مقطعی از سوره، آیه یا عبارتی به صورت منظم تکرار می شود. این نوع تکرار در کنار نقش معنایی و معارفی خود، در دو بعد موسیقایی و تناسبی ارزش زیبایی‌شناختی بالایی دارد و چهره سوره را همبسته و آراسته می‌سازد. ـ در سوره‌های رحمان، مرسلات «تکراربند» اسلوبی ادبی و زیباست که ساختار هندسی سوره را شکل می‌دهد و آیه تکرار شده مقطع‌ها و موضوعات آن را به هم پیوند می‌زند و بر اندیشه محوری سوره تأکید می‌‌ورزد. این امر در مقطعی از سوره نمل نیز نمود دارد. ـ در سوره‌های شعرا، قمر، و صافات قصه‌ها از ساختار هندسی استوار و زیبایی پیروی می‌کند و با گفتاری مشابه در آغاز و پایانشان عرضه می‌گردد و داستان‌هایی را به موازات هم قرار می‌دهد. در داستان ذوالقرنین در سوره کهف نیز این تکرار به‌منزله حلقه اتصال سه سفر وی نقش ایفا می‌کند. پی‌نوشت‌ها: 43. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج 8، ص 366؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج13، ص220؛ سیدعلی‌اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج7، ص257. 44. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج 29، ص395. 45. ابن عطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 5، ص 419. 46. ازجمله ر.ک: محمد بن محمد رضا قمی مشهدی، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج14، ص84ـ92. 47. مرسلات(77)، 46: ای کافران، بخورید و اندکی برخوردار شوید که شما گناه‌کارید. 48. همان، آیه 48: و چون به آنان گفته شود: «رکوع کنید»، به رکوع نمى روند. 49. محمود بستانی، التفسیر البنائی، ج5، ص259. 50. پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من ؟ و قطعاً قرآن را برای پندآموزی آسان کرده‌ایم؛ پس آیا پندگیرنده ای هست؟ معنای استفهام، در آیه نخست بزرگ شمردن عذاب خداوند است. «نذر» جمع نذیر به معنای منذر یا انذار و یا مصدر به معنای انذار است. 51. قمر(54)، 9: پیش از آنان، قوم نوح نیز به تکذیب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند: «دیوانه ای است» و بسی  آزار کشید. 52. همان، آیه 15: و به‌راستی آن سفینه  را بر جای نهادیم تا عبرتی باشد. پس آیا پندگیرنده ای هست؟ 53. قمر(54)، 18: عادیان به تکذیب پرداختند. پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من ؟ 54. همان، آیه 23: قوم ثمود هشداردهندگان را تکذیب کردند. 55. همان، آیات 30ـ32: پس چگونه بود عذاب من و هشدارهای من ؟ ما بر سرشان یک فریاد مرگبار فرستادیم و چون گیاهِ خشکیده کومه ها ریزریز شدند. و قطعاً قرآن را برای پندآموزی آسان کردیم پس آیا پندگیرنده ای هست؟ 56. همان، آیه 33: قوم لوط هشداردهندگان را تکذیب کردند. 57. همان، آیه 39 و بخشی از آیه 37: پس عذاب و هشدارهای مرا بچشید. 58. همان، آیات 43ـ45: آیا کافرانِ شما، از اینان (که برشمردیم ) برترند، یا شما را در نوشته هاى آسمانى خط امانى است؟ یا مى گویند: «ما همگى انتقام گیرنده (و یار و یاور همدیگر)یم!» زودا که این جمع درهم شکسته شود و پشت کنند. 59. همان، آیه 46: بلکه موعدشان قیامت است و قیامت بسى  سخت تر و تلخ تر است. 60. محمود بستانی، التفسیر البنائی، ج4، ص408. 61. طبرسی، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج9، ص315. 62. همان، ص318. 63. صافات(37)، 78ـ81: و در میان آیندگان (آوازه نیک ) او را بر جای گذاشتیم. درود بر نوح در میان جهانیان. ما این‌گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم. به‌راستی او از بندگان مؤمن ما بود. 64. همان، آیات 108ـ111: و در میان  آیندگان برای او (آوازه نیک ) به جای گذاشتیم. درود بر ابراهیم. نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. درحقیقت، او از بندگان باایمان ما بود. 65. همان، آیات 119ـ122: و برای آن دو در میان  آیندگان (نام نیک ) به جای گذاشتیم. درود بر موسی و هارون. ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم، زیرا آن دو از بندگان باایمان ما بودند. 66. همان، آیات 129ـ132: و برای او در میان  آیندگان (آوازه نیک ) به جای گذاشتیم. درود بر پیروان الیاس. ما نیکوکاران را این‌گونه پاداش می دهیم، زیرا او از بندگان باایمان ما بود. 67. نمل(27)، 60ـ64: (آیا آنچه شریک می پندارند بهتر است ) یا آن کس که آسمان‌ها و زمین را خلق کرد و برای شما آبی از آسمان فرود آورد، پس به وسیله آن، باغ‌های بهجت انگیز رویانیدیم. کار شما نبود که درختانش را برویانید. آیا معبودی با خداست؟ نه، بلکه آنان قومی منحرفند. یا آن کس که زمین را قرارگاهی ساخت و در آن رودها پدید آورد و برای آن، کوه ها را مانند لنگر قرار داد، و میان دو دریا برزخی گذاشت؟ آیا معبودی با خداست؟ نه، بلکه بیشترشان نمی دانند. یا کیست  آن کس که درمانده راـ چون وی را بخواندـ اجابت می کند، و گرفتاری را برطرف می گرداند، و شما را جانشینان این زمین قرار می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ چه کم پند می پذیرید. یا آن کس که شما را در تاریکی‌های خشکی و دریا راه می نماید و آن کس که بادهای باران زا را پیشاپیش رحمتش بشارتگر می فرستد؟ آیا معبودی با خداست؟ خدا برتر و بزرگ‌تر است از آنچه با او شریک می گردانند. یا آن کس که خلق را آغاز می کند و سپس آن را بازمی آورد، و آن کس که از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ آیا معبودی با خداست؟ بگو: «اگر راست می گویید، برهان خویش را بیاورید.» 68. ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج 19، ص 287. 69. کهف(18)، 84: ما در زمین به او امکاناتی دادیم و از هر چیزی وسیله ای بدو بخشیدیم. 70. کهف(18)، 85: تا راهی را دنبال کرد. 71. همان، آیات 89 و 92. منابع ابن ابی الاصبع مصری، بدیع القرآن، ترجمه: سیدعلی میرلوحی، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1368. ابن عاشور، محمدطاهر، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1420ق. ابن عطیه اندلسى، عبدالحق بن غالب ، المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه ، 1422ق. ابن منظور مصری، جمال الدین محمد بن مکرم، لسان العرب، قم، نشر ادب حوزه، 1405ق. ابوالفتوح، محمدحسین، اسلوب التوکید فى القرآن الکریم، مکتبه لبنان، 1995م. اسماعیل، عزالدین، الاُسُس الجمالیه فی النقد العربی، قاهره، دار الفکر العربی، 1421ق. انوشه، حسن، فرهنگنامه ادبی فارسی، جلد2، تهران، سازمان چاپ و انتشارات، 1376. باقری، مهری، مقدمات زبان‌شناسی، ویرایش جدید، تهران، نشر قطره، 1378. بستانی، محمود، التفسیر البنایی، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، 1422ق. تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر علی تلخیص المفتاح، با حواشی عبدالمتعال صعیدی، قم، مکبته کتبی نجفی، بی‌تا. جیوسی، عبدالله محمد، التعبیر القرآنی و الدلاله النفسیه، چ دوم، دمشق، دار الغوثانی للدراسات القرآنیه،1427ق. حسناوی، محمدحسن، الفاصله فی القرآن، چ دوم، بیروت، المکتب الاسلامی ـ عمان، دار عمار، 1406ق. حموی، ابن حجه، خزانه الأدب و غایه الإرب، صیدا ـ بیروت، المکتبه العصریه، 1426ق. خضر، سید، التکرار الاسلوبی فی اللغه العربیه، قاهره، دار الوفاء ـ جامعه المنصوره، 1424ق. خمینی، روح‌الله، تفسیر سوره حمد، چ ششم، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381. خوئی، میرزا حبیب‌الله، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، چ چهارم، تهران، مکتبه الاسلامیه، بی‌تا. زرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا. زمخشری، الکشاف عن حقایق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، قم، نشر البلاغه، 1413ق. زوبعی، طالب و حلاوی، ناصر، البیان و البدیع، بیروت، دار النهضه العربیه، 1996م. سجلماسی، ابومحمد قاسم، المنزع البدیع فی تجنیس اسالیب البدیع، تحقیق: علال غازی، رباط، مغرب، مکتبه المعارف، 1401ق. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان فی علوم القرآن، تحقیق: فوّاز احمد زمرلی، چ دوم، بیروت، دار الکتاب العربی، 1421ق. شریف مرتضی، علی بن حسین موسوی علوی، امالى المرتضى، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الکتب العربیه، 1373ق. شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، چ دوم از ویرایش سوم، تهران، نشر میترا، 1386. صفوی، کورش، از زبان‌شناسی به ادبیات، جلد اول: نظم، تهران، سوره مهر، 1383؛ جلد دوم: شعر، تهران، سوره مهر، 1380. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1417ق. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1415ق. علوی مقدم، محمد، در قلمرو بلاغت، مشهد، مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1372. غریب، رز، نقد بر مبنای زیبایی‌شناسی و تأثیر آن در نقد عربی، ترجمه: نجمه رجایی، مشهد، دانشگاه فردوسی، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1378. فراهی، عبدالحمید، مفردات القرآن (نظراتٌ جدیده فی تفسیرِ الفاظٍ قرآنیه)، با تحقیق و شرح محمد اجمل ایوب اصلاحی، دار الغرب الاسلامی، 2002م. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، چ دوم،  قم، انتشارات هجرت، 1410ق. قرشی، سیدعلی‌اکبر، قاموس قرآن، چ ششم، تهران،  دار الکتب الإسلامیه، 1371. قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، مشهد، به نشر، 1381. مؤتمن، زین‎العابدین، تحول شعر فارسی، تهران، 1339. مشهدی قمی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق: حسین درگاهی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1411ق. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1416ق. مطلوب، احمد، معجم مصطلحات البلاغیه و تطوّرها، چاپ مجدد، بیروت، مکتبه لبنان، ناشرون، 2000م. معرفت، محمدهادی، التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسه التمهید، 1386. نقراط، عبدالله محمد، بلاغه تصریف القول فی القرآن الکریم، دمشق، دار قتیبه، 1423ق. هاشمی، سیداحمد، جواهر البلاغه فی المعانی و البیان و البدیع، چاپ جدید، بیروت، دار الفکر، 1414ق. وهبه، مجدی و مهندس، کامل، معجم المصطلحات العربیه فی اللغه و الادب، چ دوم، بیروت، مکتبه لبنان، 1984م. منبع: فصلنامه قرآن شناخت – شماره 9 انتهای متن/

93/06/31 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 43]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن