تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعا كردن را در هنگام رقّت قلب غنيمت شمريد، كه رقت قلب، رحمت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798151147




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معنا، معناگرایی و نظریة روابط بین‌الملل


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
معنا، معناگرایی و نظریة روابط بین‌الملل
با آغاز روند نقد مبانی مادی‌گرایانة نظریات جریان اصلی و فراهم‌شدن زمینة تنوع و تکثر، با استنتاج وجوه سلبی و ایجابی جریان‌های غالب نظری (جریان خردگرا، مکتب انگلیسی و انتقادی)، می‌توان به گزاره‌هایی دست‌یافت که مقوّم مبانی اولیة رویکردی جدید با نام «ایرانی ـ اسلامی» باشد.

خبرگزاری فارس: معنا، معناگرایی و نظریة روابط بین‌الملل



بخش دوم و پایانی سه. مکتب انتقادی روابط بین‌الملل فراتر از ارائة رویکردهای عام از نظریه یا مکتب انتقادی،(11)  این نظریه در معنای خاص به آن دسته از گزاره‌ها و مفاهیمی اطلاق می‌شود که متأثر از تفکرات نویسندگان مکتب فرانکفورت (هابرماس، هورکهایمر، آدورنو و ...) و عقاید مارکسیسم غربی، ضمن وفاداری به‌روح مارکسیسم، به‌نص و کالبد آن وقعی نمی‌گذارند، (لینکلیتر، 1388) اعتقاد و التزام عملی این مکتب به‌روح مارکسیسم باعث شده است تا نقد وضع موجود به‌ویژه وضعیت برآمده از خواست اثبات‌گرایی در قالب مدرنیته، مورد نظر باشد. وجه انتقادی در نظریة انتقادی روابط بین‌الملل، عمدتاً به تفکرات «هورکهایمر» به‌ویژه در دهة 1930 بازمی‌گردد که درجهت تمیز این نوع از نظریه‌پردازی از وجه سنتی آن، تلاش وافری کرد. از نظر هورکهایمر، نظریة سنتی در رویکرد خود به‌جامعه، به‌دنبال الگوبرداری از علوم طبیعی است و این روش انتخابی آن، باعث می‌شود تا به‌اعتقاد راسخی، امکان شناخت عینی جامعه به‌وجود آید. حال آنکه اولویت‌های اخلاقی و ترجیحات ذهنی، دلبخواه هستند. (همان: 970) از دید هورکهایمر، نظریة سنتی با تعریف محدود خود از عقلانیت، نه‌تنها بنیان جامعه را مورد نقد قرار نمی‌دهد بلکه به‌دنبال اعمال کنترل و دستکاری ذهنی انسان‌هاست و از این جهت، عدالت، سرکوب و ستم را مورد کاوش قرار نمی‌دهد. (Hoffman, 1988: 232 در مشیرزاده، 1386: 220) این درحالی است که نظریة انتقادی، قواعد رفتاری تحلیلی جامعة موجود را کاملاً زیر سؤال برده و با ریشه‌یابی سرچشمة وضع موجود در کنش انسانی، تغییر آن‌را ممکن می‌داند. (بزرگی، 1377: 180) تسرّی این تفکر انتقادی از حوزة جامعه به‌روابط میان دولت‌ها باعث شده است تا نظریات مدعی عام‌گرایی (نظیر واقع‌گرایی) که آنارشی را عامل وحدت رویه و رفتار دولت می‌دانند، مورد نقد قرار گیرند. از نظر انتقادی‌ها، این طرز تفکر باعث می‌شود تا رقابت، بی‌اعتمادی، ستیز و خشونت، وجه معرّف نظام شود. چنان‌که «اشلی» این رویکرد و طرز نگرش به‌واقعیات را علایق «فنی» خطاب کرده که «کنترل»، نتیجة طبیعی آن است. درمجموع، نظریة انتقادی با توجه به‌شاخصه‌های نظری خویش (تکیه بر تغییر وضع موجود، رد کاربرد کل‌گرایانة علوم طبیعی، رد برداشت غیرتاریخی و غیرانتقادی، رد هرگونه امر مطلق و فراتاریخی در وجود انسان یا خارج از او و رد تفکیک علم و دانش از ارزش‌ها و علایق انسان) با تبلور در حوزة روابط بین‌الملل، برخلاف جریان اصلی، از یک‌سو بر آن است که زمینه‌مند بودن وضع موجود را بنمایاند و از سوی دیگر، پیامدهای ناعادلانة آن‌را مورد تأکید قرار دهد. نظریه‌پردازی انتقادی به‌سبب وجود دغدغة هنجارها در روابط بین‌الملل، «تغییر» را مدّنظر داشته و با گستراندن موضوعات اصلی و کانون مطالعة خویش، تلاش کرده است تا تمامی عوامل مؤثر در تغییر را دربر گیرد. (Cox, 2002: 51) بنابراین، همان‌گونه که لینکلیتر بیان می‌دارد، توجه به‌تنوع و تغییر در رویکرد «کاکس»، همان مادی‌گرایی تاریخی است. (Linklater, 1992: 1642) باتوجه به این محورها، از منظرگاه معنا و معناگرایی، مهم‌ترین وجوه ایجابی و سلبی این نظریه را این‌گونه می‌توان برشمرد: 1. وجوه ایجابی 1ـ1. اهتمام نظریة انتقادی به ارزش‌ها، هنجارها و گفتمان‌ها در کنار ساختارهای مادی و درنتیجه اهمیت به‌نقش آگاهی و ابعاد معنایی.1ـ2. مطرح‌شدن نظریة انتقادی در سطح جامعه‌شناسی روابط بین‌الملل باعث شده است تا همان‌گونه که رهایی از استبداد داخلی و زیر سؤال بردن کنترل موجود در عرصة روابط دولت و جامعه مورد نظر قرار گیرد، همین رویکرد به‌مناسبات بین‌المللی به‌ویژه در‌ارتباط با روابط قدرت‌های بزرگ با جهان سوم نیز مورد توجه واقع شود. (لینکلیتر، 1388: 975) 1ـ3. نقد عقلانیت ابزاری منفعت‌محور، ناشی از مدرنیته و اثبات‌گرایی که عملاً به‌عنوان مبنای رفتاری دولت‌های بزرگ، توجیه‌گر بسیاری از اقدامات بوده است.(12)  1ـ4. توجه نظریة انتقادی در تفسیر کاکسی آن، به‌تمدن(13)  به‌عنوان تناسب میان شرایط مادی و معانی بین‌ذهنی که عملاً با شناسایی فهم‌های مختلف از سرشت جهان، ارائة تفاسیر واحد که وجه غالب آن، امروزه در مادی‌گرایی نمود یافته است را مورد نقد قرار می‌دهد.1ـ5. بازگشت به «اخلاق هنجاری» در روابط بین‌الملل که کاهش نابرابری‌های جهان، برقراری عدالت بین‌الملل و احترام به‌تنوع، از نمونه‌های بارز آن است. (مشیرزاده، 1386: 239) 1ـ6 . تأکید بر جایگاه فرهنگی و بنیادی افراد و اینکه منافع و اهداف آنها به شکل اجتماعی تعریف می‌شود.1ـ7. اهتمام به‌ظرفیت جنبش‌های اجتماعی که می‌تواند از تناقضات این نظام برای ایجاد چالش و نیز دست‌یابی به‌نظم عادلانه بهره گیرند. 1ـ8 . اعتقاد به‌ضرورت اجتماع در روابط میان دولت‌ها: با وجود آنکه نظریة انتقادی به‌دنبال ساختارهای سیاسی جدیدی است تا به‌منافع بیرونی توجه کند، اما درعین‌حال، تفاوت‌های فرهنگی را مدنظر دارد و از این‌رو غلبه بر این تفاوت را از رهگذر توجه به‌منابع اخلاقی موجود، ممکن می‌داند که آن نیز در گرو گفتگوست. (همان: 240 و 241)1ـ9. توجه به مفهوم رهایی(14)  به‌معنای رفع زمینه‌های بی‌عدالتی و تلاش برای صورت‌بندی مجدد عدالت که می‌تواند به‌نوعی به‌گشوده‌شدن دستور کار نظام بین‌الملل و در‌نظرگیری گروه‌های به‌حاشیه رانده‌شده منتهی شود. 2. وجوه سلبی 2ـ1. نقد افراطی ساختارهای موجود بین‌المللی که عملاً امکان بهره‌گیری از ظرفیت‌های موجود در تقابل با تداوم سلطه را ازبین برده و اجازة فعالیت در این چارچوب را نمی‌دهد. 2ـ2. باوجود اینکه نظریة انتقادی به‌ویژه در تعابیر «هابرماسی» آن، برضرورت گفتگو تأکید دارد، اما به‌نظر می‌رسد شیوة گفتگو در شرایط نابرابر نمی‌تواند برآورده‌کنندة زمان و نیازهای گفتمان غیرمسلط باشد. مجموعة مباحث شکل‌گرفته پیرامون جایگاه معنا، معنویت و معناگرایی در بستر نظریه‌های روابط بین‌الملل، نشان‌گر این مهم است که به‌موازات دوری از مبانی صرفاً اثبات‌گرایانه، جایگاه معنا و معناگرایی در نظریات روابط بین‌الملل تقویت شده است. در‌عین‌حال باوجود اینکه به‌نظر می‌رسد با تشدید فرآیند جهانی‌شدن که به‌دنبال خود، بحران معنا را دامن زده (بنگرید به کچوئیان، 1385) و لزوم توجه به آن‌را تشدید کرده است، اما حرکت لجام‌گسیختة این نظریات برای رد دعاوی مادی‌گرایانه، آنها را در مسیری قرار داده است که علاوه‌بر دعاوی ضدشناختی، عملاً حوزة معناگرایی را باپوچی و نادیده‌انگاری واقعیات، یکسان انگاشته‌اند. با توجه به این شاخصه‌ها، رویکرد انتقادی، واقعیات عرصة بین‌المللی را نیز به‌طور نسبی مورد توجه قرار داده و از این‌جهت، ظرفیت بیشتری برای تکوین بنیانی به‌منظور تدوین رویکرد ایرانی داراست؛ هرچندکه لزوم بومی‌سازی این رویکرد نوین، باتوجه به دوبعد نهادی و شخصیتی، شاخصه‌های جدیدی را ارائه می‌کند. بنابراین، می‌توان گفت که در سیر نظری اهمیت‌یابی تدریجی معنا و معنویت در نظریات روابط بین‌الملل، رویکرد ایرانی باتوجه به‌خصایص مترتّب بر آن، می‌تواند زمینة ظهور و بالندگی بیشتری به‌خود گیرد که این امر در گرو دریافتن وجوه انطباق‌پذیر سایر رویکردها در چارچوب جدید است. مفهوم‌سازی رویکرد ایرانی ـ اسلامی: مبانی و گزاره‌ها تدوین چارچوبی تحلیلی برای درک جایگاه و منزلت معنویت یا معنا در رویکردها نسبت به‌روابط دولت‌ها و ملت‌ها به‌ویژه در شرایط تشتّت ایستاری در تئوری‌های روابط بین‌الملل، دشوار به‌نظر می‌رسد. از این‌رو، بومی‌سازی رویکردی به‌نظریات روابط بین‌الملل نیز با همان مسایل و مشکلات مواجه است؛ فقدان چارچوب‌های منجسم، عدم‌تلاش پیوسته برای‌ نظریه‌پردازی بومی، تطور و فرازوفرود شدید روابط بین‌المللی کشور در عرصة جهانی که اجازة درک الگوهای واحدی از رفتار را به‌نظریه‌پرداز نمی‌دهد و درنهایت، چیرگی گفتمان‌های غرب‌محور، متأثر از شرایط تاریخی و دیرینه، نمونة بازری از این مسایل است. بنابراین آنچه که در ادامه با هدف ارایة رویکردی نوین می‌آید نه یک‌تلاش نظری منسجم با چارچوب‌های دقیق هستی‌شناسانه و معرفت‌شناختی، بلکه نوعی بنیان‌سازی برای پژوهش‌های بعدی است. به‌عبارت دیگر، رشد و شکوفایی یک نظریه با مبانی مقوّم، نیازمند تأمل و مشارکت هرچه بیشتر حوزه‌های نظری روابط بین‌الملل در سطحی بومی است. به‌نظر می‌رسد شرایط ارائة یک نظریه یا رویکرد بومی ایرانی ـ اسلامی حداقل به‌لحاظ گفتمان‌های خارجی مهیاست؛ چراکه با اوج‌گیری جریان‌های نظری روابط بین‌الملل که در قالب گونه‌های سازه‌انگار یا انتقادی‌ها که معنا و معناگرایی را نسبت به‌گذشته، بیشتر مورد عنایت قرار داده‌اند، شرایط برای ارائة رویکرد ایرانی ـ اسلامی که مطمئناً برکنار از شاخصه‌های معناگرایانه نخواهد بود، به‌نسبت فراهم است. از این‌رو، در این بخش، تلاش بر آنست تا داده‌های بخش اول نوشتار حاضر را که نمود وجوه سلبی و ایجابی نظریه‌های کلان روابط بین‌المللی، به‌ویژه در ارتباط با معنا و معناگرایی است، با ابعاد نهادی (قانون اساسی) و شخصیتی (آرای امام(ره)) کلام ایرانی ـ که درهم‌تنیدگی آن با اصول و معیارهای اسلامی مبرز است ـ نسبت‌سنجی شده و در‌عین حفظ نکات مثبت و طرد حواشی آن، مقولات و گزاره‌هایی به‌عنوان مبانی رویکرد ایرانی استنتاج شود. لازم به‌ذکر است که این مقولات استنتاجی، درواقع وجه محتوایی وجوه ایجابی در رویکرد بومی است که در ادامه بدان اشاره خواهد رفت. یک. رویکرد ایرانی ـ اسلامی و مبانی نهادی قانون اساسی ج.ا. ایران به‌عنوان بُعد نهادی حاکمیت و تبلور روح مردمی حاکم برنظام ج.ا. ایران به‌شمار می‌رود. نگاهی هرچند گذرا به اصول این قانون، نشان می‌دهد که بعد از استقرار حاکمیت جمهوری اسلامی، دونهاد اسلامیت و ایرانیت در پیوند با یکدیگر قرار داشته است. تجلی این پیوند را در حوزه‌های مختلف تصمیم‌گیری به‌ویژه در عرصة سیاست خارجی، تحت عنوان مصالح اسلامی و منافع ملی می‌توان دید. بررسی محتوایی قانون اساسی به‌ویژه در سه‌بخش مقدمه، اصول کلی و فصل دهم که به‌سیاست خارجی مرتبط می‌شود، مبین دیدگاه و نظریات قانونی در مورد معنویت، معنا و جایگاه آن در عرصة حاکمیتی ایران و نیز نظام بین‌الملل است. چنان‌که در مقدمة این قانون، محورهایی گنجانیده شده است که می‌توان ریشه‌های تأکید مستمر جمهوری اسلامی بر موازین ارزشی و اخلاقی را از آنها دریافت و این، همان روح مکتبی و معنایی انقلاب اسلامی ایران است.(15)  از همین‌رو، متأثر از آرای امام(ره) و روح اخلاقی حاکم بر این قانون، می‌توان نشانه‌هایی از آمال و آرمان‌هایی را یافت که از دریچة آن، سعادت بشریت به‌ویژه امت اسلامی دنبال می‌شود.(16) تحلیل این بعد معناگرایانه را علاوه بر بخش مقدمه، می‌توان در اصول متعدد قانون اساسی پویید. چنان‌که اصل دوم با برشمردن خصوصیات و ویژگی‌های حکومت اسلامی، عملاً روح ارزشی ـ معنوی را به‌عنوان شاخصة اصلی حاکمیت نظام اسلامی معرفی می‌کند؛(17)  یا فصل دهم که به‌طور خاص، سیاست خارجی را در مرکز توجه خویش قرار می‌دهد، بااشاره به‌حقوق تمامی مسلمانان، حمایت از مبارزات حق‌طلبانه و پشتیبانی از مستضعفین در برابر مستکبرین، التزام و پایبندی نظام اسلامی به‌تعهدات اخلاقی فرامرزی را می‌نمایاند. (ق.ا. جمهوری اسلامی ایران: فصل دهم) همانند مواضع صریح امام(ره) (که بدان اشاره خواهد شد) در توجه همزمان به‌ابعاد اخلاقی و نیز واقع‌گرایانه مرتبط با منافع ملی کشور، قانون اساسی نیز باوجود توجه و تأکیدات ویژه بر کاربست روح اخلاقی و معنویت در عمل و کردار حاکمیت و کارگزاران آن، ارتقای منافع ملی و لزوم تجهیز برای بیشینه‌کردن آن‌را مدنظر دارد. تأکید این قانون فراگیر بر لزوم نفی سلطه‌جویی و سلطه‌پذیری، حفظ استقلال و تمامیت ارضی، (همان: اصل 152) منع انعقاد قراردادهای خارجی منجربه سلطه، (همان: اصل 153) اهتمام برای ارتقای وضعیت اقتصادی کشور (همان: فصل چهارم) و نیز، ضرورت تجهیز و تقویت نیروهای مسلح، (همان، اصل 143) همگی حاکی از روح واقع‌بینانة قانون اساسی است.(18) درمجموع، ارزیابی و تدقیق اصول قانون اساسی بیانگر این نکتة مهم است که نظام حاکم بر ایران بعد از انقلاب اسلامی 1979 اولاً، با شاخصه‌های اسلامی ـ ارزشی حاکم بر آن، مسئلة اخلاق و معنویت را درعرصة رفتاری مورد توجه قرار داده و ثانیاً، واقع‌گرایی و لزوم درنظرگیری الزامات حکمرانی و هدایت کشور در یک‌نظام آنارشیک، کارگزاران و قانون اساسی را از توجه به‌منافع قدرت بازنداشته است. از این‌رو، قانون اساسی ج.ا. ایران به‌عنوان مبنای نهادی رویکرد ایرانی ـ اسلامی، دارای این خصوصیات است: 1. درکنار عناصر مادی قدرت، منابع غیرمادی آن‌را نیز ملحوظ داشته و باعنایت به‌ابعاد فرهنگی ـ ارزشی، حوزة سیاست و اخلاق را درکنار یکدیگر می‌بیند. 2. ضمن توجه به‌لزوم برقراری عدالت بین‌المللی و نفی سلطه‌جویی، نظم و عدالت را در راستای یکدیگر تعریف می‌کند. 3. علی‌رغم آنکه به‌ارزش‌ها و هنجارها در کنار ابعاد مادی توجه داشته و عقلانیت کنترلی و سلطه‌گرانه را نفی و ظرفیت جنبش‌های آزادی‌بخش را در نظر می‌گیرد، ساختار موجود بین‌المللی را به‌عنوان حوزة ناگریز عملکردی، به‌صورت مقطعی می‌پذیرد. دو. رویکرد ایرانی ـ اسلامی و مبانی شخصیتی با شناسایی مبانی شخصیتی در قالب آرای رهبر فقید انقلاب، نگرش این شخصیت به روابط بین‌المللی می‌تواند جزئی دیگر از مبانی مقوّم رویکرد ایرانی ـ اسلامی باشد. از دید ایشان، ساختار تکوین‌یافته نظام بین‌الملل به‌دلیل ماهیت مادی چیره‌یافته برآن، فارغ از نوع تسلط قدرت‌های بزرگ، ابعادی یافته که شرایط را برای چپاول مستضعفین فراهم می‌آورد. بر‌همین‌اساس است که ایشان با تقسیم‌بندی دوگانه از کشورها به‌دول مستکبر و مستضعف، عمدتاً با اتخاذ یک دیدگاه سلبی با تکیه‌بر مقولة عدالت، به‌نفی نظام سلسله‌مراتبی با محوریت سلطه‌جویی قدرت‌های بزرگ می‌پردازد. (بنگرید به دهشیری، 1379) در مقابل، امام با وجود آنکه ساختار حاکم را به‌نقد می‌کشد، معتقد است که نظام احسن یا نظامی که بتواند عدالت و اخلاق را در منتهای خویش به‌کار گرفته و از کژکارکردی اجتناب کند، نظامی است که صلح جهانی و ایجاد امنیت و عدالت در سرتاسر جهان را از طریق همکاری متقابل و همزیستی مسالمت‌آمیز برمبنای احترام(19)  به‌عقاید یکدیگر را درونی و ارزشی می‌نماید. از این‌جهت، بااشاره به‌ضرورت التزام ملت‌ها به‌رعایت قواعد و نهادهای مشترک منطقه‌ای و بین‌المللی، می‌توان از هرنوع جنگ‌وستیز میان دولت‌ها کاسته و سوء‌تفاهم‌ها را از راه گفتگو حل کرد. (به نقل از مولانا و محمدی، 1388: 55) آنچه که بنیان و بستر را برای رسیدن به این امر فراهم می‌سازد، رفع سلطة شرق و غرب، توجه به ارزش‌های انسانی، ایجاد یک‌نظام عدل‌وقسط در سراسر جهان و درنهایت، زدودن فقر است. (بنگرید به فیاض، 1386) باوجود تأکیدات معنویت‌گرایانه در اندیشة امام(ره)، درک واقعیات بین‌المللی همواره با مقولة آرمان‌ها و گفتمان‌ها دنبال می‌شود؛ چنان‌که می‌توان اساس روابط بین‌الملل را از دید ایشان، ترکیبی از دوحالت همکاری و منازعه، ثبات و تنش دانست. این امر در شرایطی محقق می‌شود که اگر کارگزاران عرصة بین‌المللی به‌تعلقات دنیایی اهتمام داشته و ستیزه‌جویی را محور کار خود قرار دهند، منازعه و تنش، دستاورد نظام می‌شود و درمقابل، اگر معیارها و ضوابط اخلاقی ـ ارزشی، مبنای عملکرد باشد روابط بین‌المللی عاری از تعارض می‌‌شود. (فیاض، 1386: 129) این رویکرد تعادلی تام، به‌نوعی نشان از اجتناب ایشان از جهت‌گیری سفید و سیاه از ذات انسانی است. (بنگرید به امام‌خمینی، 1382: 42) نگاه امام(ره) به مسئلة قدرت، از یک‌سو و تشکیل امت واحد جهانی از سوی دیگر، شاهدمثالی برای تأیید نگاه حامیانة امام به‌عرصة بین‌المللی و درک واقعیات آن، درعین اعتقاد ایشان به‌تعدیل است. ایشان بااشاره به‌مقولة قدرت به‌عنوان یک‌الزام که واجد کمال است، ضرورت جلوگیری از فساد، آن‌را کاربست اخلاق و ارزش‌ها دانسته و شکوفایی آن‌را زمانی می‌دانند که اهل علم، وظیفة هدایت و کاربست آن‌را عهده‌دار باشند.(20)  در کنار بحث قدرت که نمایانگر ابعاد واقع‌گرایانه اندیشة امام می‌باشد. شکل‌دهی به‌امت واحده، محور دیگری است که با جنبه‌های آرمانی می‌تواند صلح و ثبات را به‌جامعة بشری ارزانی دارد. (امین، 1378: 312) بنابراین، آرای امام(ره) به‌عنوان بُعد شخصیتی و مقوّم تئوریک رویکرد ایرانی ـ اسلامی، دارای خصوصیاتی است که عباتند از:1. با وجود اهتمام خاص به‌لزوم کسب قدرت و اعتلای مقام جامعه، معنویت و تشکیل امت واحد بر محور عقیده را مهذب فساد ناشی از تمرکز قدرت می‌داند.2. برخلاف معنویت فرم‌گرا، نفع‌گرا و اقناعی نظریات مادی‌گرا، معنویت در سپهر اندیشه‌ای امام(ره) خصوصیتی ملت‌گرا، ماهیت‌گرا، ارشادی و شمول‌گرا داشته و معطوف به‌تعدیل نظم موجود است. 3. راه برون‌رفت از ماهیت ظالمانه و سلطه‌جویانه نظام کنونی و پرهیز از جنگ، تعهد ملت‌ها و دولت‌ها به‌رعایت قواعد و هنجارها در قالب نهادهای مشترک منطقه‌ای و بین‌المللی و نیز تأکید بر گفتگو برای رفع سوء‌تفاهم‌ها است. (مولانا و محمدی، همان: 55)4. مخالفت با نظام سلطه‌جویانه و غیرعادلانه، هرگز به‌معنای رد تمدن‌ها نیست، بلکه از نظر ایشان «ما با استعمار و مظاهر استثماری مخالفیم، نه با تمدن». (به نقل از گواهی، 1376: 559) سه. وجوه رویکرد بومی ایرانی ـ اسلامی رویکرد بومی ایرانی ـ اسلامی مورد اشاره در این نوشتار، متأثر از شرایط آغازین توجه به آن، تاکنون نتوانسته اصول و گزاره‌های متقنی را ارائه دهد که مبنای بحث و تضارب آرا و درنتیجه، انتقاد و اصلاح باشد و دقیقاً به‌همین‌سبب، نمی‌توان به‌شاخصه‌هایی دقیق در ذیل آن، تحت عنوان وجوه سلبی و ایجابی اشاره کرد. بااین‌حال، تحت تأثیر انتقادات و وجوه نظریات مورد اشاره در این سیاهه و نیز مبانی نهادی و شخصیتی متصور برای رویکرد ایرانی ـ اسلامی، برخی از وجوه گوناگون این رویکرد را می‌توان به‌طور اختصار مورد اشاره قرار داد:1. توانایی ارائة تبیین از تحولات جدید بین‌المللی، ازجمله ظهور جنبش‌های اسلامی، معناگرایی، نظریه‌های انقلاب و اسلام سیاسی که این محور عمدتاً به‌علت احیای نقش دین و معنویت است که هم، در رویکرد منعکس می‌شود و هم، عنصر مقوّم تحولات جدید است. 2. کم‌رنگ‌کردن تدریجی اصول سکولاریسم و حاکمیت عملی آن در عرصة دولتمداری و روابط بین‌المللی که این موضوع نیز مشخصاً برآمده از شاخص تلفیق معنویت با اقتدار سیاسی است.3. توانایی تبیین عقلایی از چرایی بسط دامنة منافع ملی در ورای مرزهای وستفالیایی.4. توانایی در توضیح و تبیین رویکردهای جهانگرایانه با تأکید بر صلح و عدالت در میان ابنای بشر.5. تقویت رویکردهای فرهنگی و هویت‌محور و توضیح آنها.6 . بستر‌سازی و توضیح ضرورت توجه به‌توزیع عادلانه قدرت، برابری‌های اقتصادی و حفظ جوهرة هویت فرهنگی کشورها. (دهقانی فیروزآبادی‌، 1389ج؛ ستوده و دانشیار، 1388: 23 ـ 14) چهار. گزاره‌های استنتاجی رویکرد ایرانی ـ اسلامی شاخصه‌ها و مبانی مقوم رویکرد ایرانی ـ اسلامی در دوبُعد نهادی و شخصیتی، راهنمای استنتاج گزاره‌هایی است که در پیوند با وجوه ایجابی نظریات کلان روابط بین‌المللی تعریف می‌شود. مهم‌ترین این گزاره‌ها عبارتند از: 1. غرب‌گریزی و ضدیت با مدرنیته و حرکت به‌سوی جهان‌گرایی اسلامی غرب با نماد مدرنیته، از آغاز گفتمان انقلاب اسلامی همواره در مرکز توجه و نقد رویکرد ایرانی ـ اسلامی بوده است. علاوه‌بر پیشینة حضور غرب و الگوهای رفتاری آن در قبال ملت‌های جهان و به‌طور خاص، ایران و به‌ویژه پیش از انقلاب (با ماهیت وابستگی)، حاکمیت گفتمان اسلام‌گرا در ایران با محوریت تلاش برای احیای سنت‌های اسلامی و شیعی در برابر گرایش‌های مدرن، (صادقی، 1387: 271) ازجمله دلایل تقویت این گرایش بوده است. باوجود ماهیت سلبی این تمایل، وجه ایجابی آن، حرکت به‌سمت جهان‌گرایی اسلامی است که به سه‌صورت متبلور می‌شود: نخست، در چارچوب امت‌گرایی و اهمیت به عقاید؛ دوم، تلاش برای تغییر نظام بین‌الملل و استقرار نظم مطلوب و سوم، تشکیل جامعة اسلامی واحد در بلند‌مدت. (دهقانی فیروزآبادی، 1387: 318 و 319) 2. مقاومت دربرابر سلطه و هژمونیک‌گرایی متأثر از گزارة آغازین و تلاش برای برقراری نظم مطلوب با محوریت عقاید اسلامی ـ ایرانی، سلطه و سلطه‌گرایی همواره از سوی رویکرد ایرانی ـ اسلامی محکوم به‌نکوهش و مقابله است. باوجود آنکه می‌توان ریشه‌های این تمایل را در جایگاه برجستة ایران در دورة باستان نیز دانست، اما به‌نظر می‌رسد نحوة رشد و قدرت‌گیری غرب و نیز تلاش پیوستة آن برای حفظ این وضعیت، عامل مهم این جهت‌گیری است. از این‌رو، باوجود آنکه متأثر از گفتمان و رویکرد مسلط ایرانی ـ اسلامی، شاهد تدوین راهبردهایی برای تعامل با این نظام نیز بوده‌ایم، اما تمامی این راهبردها همواره نقد و تعدیل نظام سلطه و هژمونیک را مدنظر داشته و معنویت را عنصر مغفول آن دانسته‌اند. 3. اخلاق مسئولیت دربرابر اخلاق نتیجه‌گرای نظریات جریان اصلی، رویکرد بومی نوین، اخلاق مسئولیت را دروازة عملکردی خویش برای بازگشت به‌عناصر فراموش‌شدة بین‌المللی می‌داند. چنان‌که واکاوی ابعاد شخصیتی ـ نهادی این نگرش، نشان از آن دارد که کاهش نابرابری‌های جهانی، برقراری عدالت بین‌المللی و احترام به تنوع و تکثر، از نکات مورد توجه است. بی‌شک، نیل به این شاخصه‌ها در‌گرو دفع نگاه حداقلی و سودجویانه به‌مناسبت‌ها و جذب عناصر مثبت تعامل اخلاقی در روابط با ملت‌ها و دولت‌هاست که این امر نیز متأثر از یک کنش توأم با احترام متقابل می‌باشد. 4. ائتلاف برای امحای سلطه رویکرد ایرانی ـ اسلامی به دوگونه، مواجهه با سلطه و سلطه‌گرایی را در گام اول مدنظر دارد؛ اول آنکه مفاهمه و منطق گفتگو را سرلوحة کارکردی خویش قرار می‌دهد و دوم آنکه به تبعیت از اصول و هنجارهای تولیدشده توسط نهادهای منطقه‌ای و بین‌المللی مشترک، خواهان برقراری عدالت است. اما بی‌کفایتی و ناکارآمدی گام اول، دالّ بر انزوا نخواهد بود؛ زیرا تعدیل نظم ناعادلانة متأثر از مبانی عقیدتی و ملی، به یک الزام تبدیل می‌شود. از این‌رو، با عنایت به‌شاخصة معنویت، سطح‌بندی سیاست تعامل سازنده (سطح نظام، جهان سوم، جهان اسلام، منطقه و همسایگان) راهنمای مدل ائتلاف برای امحای سلطه خواهد بود. 5. ساختار نظام بین‌المللی؛ مبنای عملکردی باوجود آنکه ساختار موجود متأثر از چینش و ویژگی‌های خاص آن، ناعادلانه به‌نظر می‌رسد، اما پذیرش حداقل‌ها در کوتاه‌مدت، می‌تواند مبنای اهداف عالی در بلند‌مدت باشد. بنابراین، نیل به‌معنا و معنویت و تبدیل آن به‌شاخصة رفتار دولت‌ها و ملت‌ها نیازمند حرکت مقطعی در چارچوب ساختارهای مادی است. ضمن آنکه ساختارهای مادی، نه در وجه تعاملی بلکه به‌عنوان ساختار و مقوّم چارچوبة قواعد، می‌تواند با تعدیلاتی یارای نظم مطلوب باشد. نتیجه تداوم روند انتقادات از نظریات اثبات‌گرایانة روابط بین‌الملل، به‌ویژه از دهة 1990 میلادی که همزمان با اهمیت‌یافتن ابعاد هنجاری و ارزشی درمقابل شاخصه‌های مادی‌گرایانه در تحلیل پدیده‌ها و الگوهای رفتاری دولت‌ها همراه بود، زمینه و شرایط را برای افزایش جایگاه معنا و معناگرایی گشود. تبلور این تحول، عمدتاً درقالب نظریه‌های پیش‌تر منزوی‌شده‌ای، چون مکتب انگلیسی و نیز مکتب فرانکورت (نظریه انتقادی) دیده شد. با این‌حال، این روند، مسیری یک‌دست را طی نکرد، بلکه با ظهور موج‌های افراطی پست‌مدرنیسم، توجه به‌معنا و نقش کارگزاری عملاً به‌تمایلات ضدمعرفت‌شناختی منتهی شد. با این‌حال، اهمیت درک جایگاه معنا و معناگرایی در بستر نظریه‌های تحلیلی روابط بین‌الملل، شرایطی را مهیا می‌ساخت که با خروج از تفکر مکانیکی مادی‌گرایان، رویکردهای بومی نیز حوزه‌های نظری خویش را تسلط و تکامل بخشند. از این‌جهت، با قرارگیری بحث معنویت به‌عنوان نمایه‌ای از معنا و معناگرایی، الزام بر تحقق و تدوین چشم‌اندازی نو در قالب رویکرد ایرانی ـ اسلامی به‌شدت احساس می‌شود. رویکردی که متأثر از مبانی بومی خویش در ابعاد شخصیتی و نهادی بتواند با جذب وجوه ایجابی، نظریات مادی‌گرا و نیز معنامحور و درعین‌حال، دفع جنبه‌های سلبی آن، بنیان‌ها و گزاره‌هایی را برای خود محقق سازد. هرچند این استنتاج در نگاه نخست به‌سبب فقدان زمینه‌های فرانظری لازم، به‌نظر فاقد عناصر مقوّم تئوریک می‌باشد، اما گشودن دریچه‌ای از رهگذر نقد مبانی مادی‌گرایانه نظریات پیشین و ارائة گزاره‌هایی که هریک می‌تواند با تأمل و ژرف‌اندیشی، حوزه‌های عملیاتی موسعی را از خود بروز دهد، هدف اصلی نوشتار بوده است. بنابراین، نباید از یاد برد که تکامل اندیشه در بستر زمان بوده و رشد و بالندگی آن نیز در گرو دانش‌پژوهی است. از این‌رو، کاربست عناصر معنایی، هرگز به‌معنای رد ساختارهای مادی نیست، بلکه تحقق اندیشة بومی ـ نظری نیازمند فرآیند جذب و دفع منطقی است و مطمئناً با دشواری خاص خود نیز مواجه می‌باشد.   پی نوشت 11- مکتب انتقادی روابط بین‌الملل با معانی عام و خاص مواجه است. مکتب انتقادی در معنای عام، بیشتر به‌رویکردهای بازاندیش اطلاق می‌شود که مجموعاً در واکنش به‌جریان اصلی، مدرنیسم و مبانی برآمده از آن، نقد دارند که نحله‌هایی نظیر پساساختارگرایی، پست‌مدرنیسم، فمنیسم و بعضاً خود مکتب انتقادی مورد اشاره است. رویکرد انتقادی در معنای خاص به‌مجموعه آثاری اشاره دارد که با تأثیرپذیری از آرای متفکران مکتب فرانکفورت، به‌مدرنیسم پرداخته و عقلانیت ناشی از آن‌را نقد می‌کنند. اما درعین‌حال، به‌سبب پذیرش جنبه‌هایی از مدرنیسم، از رویکردهای اشاره‌شده متمایز می‌گردد. (بنگرید به: مشیرزاده، 1386؛ قاسمی، 1384) 12- در مورد عقلانیت و محورهای موضوعی آن بنگرید به: Linklater, 1996. 13- رابرت کاکس در تعریف خود از تمدن می‌گوید: «مجموعه‌ای از معانی بنیادین ذهنی که به اشخاص، فهمی از واقعیت می‌دهند و آنان را قادر می‌سازد تا به‌شکلی معنادار با یکدیگر ارتباط برقرار کنند ... فهم تمدن‌ها، انسان‌ها را قادر می‌سازد دریابند مردمی که تاریخ، فهم متعارف آنها را به‌گونه‌ای متفاوت، شکل داده است چگونه رویدادها را به اشکال متفاوتی تفسیر می‌کنند». (به نقل از مشیرزاده، 1386: 235 و 236) 14- Emancipation. 15- ویژگی بنیادی انقلاب اسلامی ایران نسبت به‌سایر نهضت‌های ایران در سدة اخیر، مکتبی و اسلامی‌بودن آن است. (ق.ا. جمهوری اسلامی ایران: مقدمه) 16- قانون اساسی ... می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند. (ق.ا. جمهوری اسلامی ایران: مقدمه) 17- مهم‌ترین این ویژگی‌ها عبارتند از ایمان به خدا، وحی، معاد، عدل، امامت، کرامت و ارزش‌های والای انسانی. (ق.ا. جمهوری اسلامی ایران: اصل دوم) 18- برای آگاهی از تفاسیر مربوط به قانون اساسی و الزامات آن در بُعد حقوقی بنگرید به: هاشمی، 1375. 19- آنچه غایت تعلیمات اسلامی است، همزیستی مسالمت‌آمیز در سطح جهان است. (امام‌خمینی، 1371، 1 / 8) 20- ... قدرت، خودش یک کمال است. خدای تبارک و تعالی قادر است، لکن اگر قدرت به‌دست اشخاص فاسد برسد، همین کمال را به‌فساد می‌کشاند ... قدرت وقتی کمال است که در دست دانشمند باشد، در دست عاقل باشد ... . (امام‌خمینی، 1382: 19)   سید‌جواد صالحی/ عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز. فریبرز ارغونی پیرسلامی/ کارشناس ارشد روابط بین‌الملل، دانشگاه تهران. منبع: فصلنامه مطالعات انقلاب اسلامی شماره 25 پایان متن/

93/05/01 - 00:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 64]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن