تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):عبادت کردن به زیادی روزه و نماز نیست، بلکه (حقیقت) عبادت، زیاد در کار ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798047963




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عالم خيال و مفهوم فضا در مينياتور ايراني


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عالم خيال و مفهوم فضا در مينياتور ايراني
عالم خيال و مفهوم فضا در مينياتور ايراني نويسنده: سيد حسین نصر  متأسفانه تا كنون توجه زيادي به هنر ايراني و مخصوصا هنر ايران اسلامي، از لحاظ معناي فلسفي و تمثيلي دروني اين هنر نشده است، و بيشتر تحقيقات دانشمندان كه در اين رشته، اكثراْ خارجي بوده‌اند، به شرح عناصر صوري و مباحث تاريخي معطوف گرديده است. آن تعمّق در جنبه دروني موضوع و علاقه مفرط به كشف معناي واقعي هنر كه در مورد هنر چيني و ژاپني و هندي توسط افرادي مانند كوماراسوامي،(2) زيمر،(3) دانليو، (4) كرامريش،(5) سالموني،(6) و اخيراْ رولاند،(7) نشان داده شده است، در مورد هنر ايران اسلامي كم‌تر ديده مي‌شود. چند تحقيق عميق موجود در هنر اسلامي كه متوجه معناي واقعي اين هنر بوده است، توسط بوركهارت،]1[ و نيز اتينگهاوسن،(8) و پوپ(9) و چند فرد انگشت شمار ديگر در اين رشته، كاملاْ استثنايي است.لكن امروزه حتي در محافل دانشگاهي، اين امر به طور كلي پذيرفته شده است كه هنر يك تمدن ديني در لسان رمز و تمثيل حاكي از حقايق ديني و حكمي است كه بر آن تمدن حكم‌فرماست، و نمي‌توان اهميت واقعي چنين هنري را با تجزيه و تحليل‌هاي صرفاْ تاريخي مبتني بر صور خارجي و جوانب ظاهري اين هنر، كه نسبت به معنايي كه اين هنر حاكي از آن است بي تفاوت باشد، به دست آورد، و از آن آگاه شد. اين حقيقت همان قدر كه در مورد تمدن‌هاي ديگر ديني مانند تمدن چين و هند صدق مي‌كند، در مورد تمدن اسلامي صادق است. با وجود اين، بسياري از اساسي‌ترين جوانب هنر اسلامي به صورت كتابي مكتوم باقي مانده است، و اكثر كوشش‌هاي محققان صرف اين شده كه نفوذهاي تاريخي بررسي شود، نه اين كه معناي ذاتي و دروني اين هنر آشكار گردد.در اين مقاله، هدف بررسي گوشه‌اي از اين زمينه كاوش نشده و تا كنون بكر و دست نخورده است، يعني مسئله فضا چنان كه در مينياتور ايراني جلوه‌گر شده است. آشنايي با مينياتور در عصر جديد بيشتر از طريق اروپاييان حاصل شده است،‌ و لذا زيبايي شناسي اروپايي و افكار فلسفي آنان در تعبير آن مؤثر بوده است، و حتي ايرانيان نيز اكثراْ به اين تعبيرها اكتفا كرده‌اند، در حالي كه زمينه فكري، فلسفي و هنري و جهان شناسي نقاشاني كه اين مينياتورها را به وجود آورده‌اند، كاملاْ با زمينه فلسفي مفسران غربي معاصر متفاوت بوده است. فلسفه دكارت كه در واقع زمينه اصلي تفكر جديد اروپايي است، واقعيت را در فلسفه و علوم غربي و نيز توسط آنها در ديد كلي غريبان و دو قلمرو متمايز تقسيم كرده است،‌ عالم فكر و انديشه، و عالم بعد و فضا كه صرفاْ منطبق با جهان مادي منطبق شده است. هر گاه امروزه از فضا صحبت مي‌شود،‌ چه فضاي مستقيم فيزيك نيوتني مطرح باشد، چه فضاي منحني فيزيك نسبيّت، مقصود صرفاْ همان عالم زمان و مكان مادي و غير جسماني وجود ندارد، و اگر سخني نيز از چنين فضايي پيش آيد، آن را نتيجه توهم بشري دانسته، و براي آن جنبه وجودي قائل نيستند. تصور فلسفه اروپايي ديگر جايي براي فضايي واقعي لكن غير مادي باقي نگذاشته است. ولي درست با يك چنين فضايي است كه هنر تمدن‌هاي ديني به طور كلي، و مخصوصاْ هنر ايراني كه موضوع بحث فعلي است، سروكار دارد.به منظور نمايان ساختن فضايي كه غير از فضاي عادي عالم مادي و جسماني محسوس است، و هدف هنري كه اصالت معنوي دارد، همان نشان دادن اين فضا از طريق رمز و تمثيل و روش‌هاي خاص اين هنر است، متضمن وجود انفصالي بين اين فضا و فضايي است كه بشر به آن خو گرفته و در زندگي روزانه خود، آن را تجربه مي‌كند. اگر در تصوير فضا، بين اين دو نوع فضا، يعني فضاي عادي و فضاي عالم ملكوت (كه آن نيز عالمي است واقعي و لكن غير مادي)، اتصال و پيوستگي وجود داشته باشد، نمودار ساختن بُعد متعالي فضاي دومي غير ممكن مي‌گردد، و ديگر نمي‌توان انسان را توسط همين آب و رنگ و شكل و صورت كه در دست نقاش است، از فضايي عادي به بعدي متعالي و فضايي ملكوتي ارشاد كرد. در مهم‌ترين هنر ديني اسلام يعني معماري مساجد، فضاي داخلي فضايي مافوق الطبيعه، در مقابل فضاي طبيعي خارج نيست، چنان كه در كليساهاي مسيحي و معابد هندو ديده مي‌شود، بلكه مقصود معمار در ساختمان مسجد، ايجاد فضايي است كه صلح و آرامش و هماهنگي طبيعت بكر و دست نخورده را از طريق انحلال و از بين بردن كشش و عدم تعادل فضاي عادي دوباره به وجود آورد. لكن همين امر موجب ايجاد فضايي مي‌شود فوق فضاي حيات عادي بشري و دنيوي، و به همين جهت، انسان با دخول در اين فضا، خود را در مقابل ابديت احساس مي‌كند، مافوق زمان و صيرورت و كشمكش‌هاي حيات دنيوي، فضايي كه روح در آن بار ديگر آرامش فطري خود را باز مي‌يابد.]2[مينياتور ايراني نيز مبتني بر تقسيم بندي منفصل فضاي دو بُعدي تصوير است، زيرا فقط به اين نحو مي‌توان هر افقي از فضاي دو بُعدي مينياتور را مظهر مرتبه‌اي از وجود و نيز از جهتي ديگر مرتبه‌اي از عقل و آگاهي دانست. و حتي در مينياتورهايي كه فضا يكنواخت و متصل است، نماي فضاي مينياتور كاملا با خصلت دو بُعدي خود از فضاي طبيعي سه بعدي اطرافش متمايز شده است،‌و بنابراين فضا، خود نمودار فضاي عالمي ديگر است كه با نوعي آگاهي غير از آگاهي عادي بشري ارتباط دارد. قوانين علم مناظر كه در مينياتور ايراني از آن پيروي شده است. همان قوانين علم مناظر طبيعي است كه اصول و قواعد آن را اقليدس، و پس از او رياضي‌دانان اسلامي مانند ابن الهيثم بصري و كمال الدين فارسي تدوين كردند، قبل از اين كه نفوذ هنر رنسانس و نيز عوامل داخلي باعث انحطاط آن شود. مينياتور ايراني در دوران طلايي خود، همواره تابع اين قوانين باقي ماند و از اصول اين علم پيروي كرد و بر طبق يك نوع واقع بيني كه از خصوصيات دين اسلام و نيز هنر اسلامي است، هيچ گاه نكوشيد به طبيعت دو بعدي سطح كاغذ خيانت كرده و آن را به طريقي سه بعدي نمايان سازد. چنان كه هنر دوره رنسانس و دوران انحطاط هنر مينياتور سطح دو بعدي كاغذ را با به كار بردن قواعد علم مناظر مصنوعي، در مقابل علم مناظر طبيعي هندسي اقليدسي، سه بعدي مي‌نمايد.]3[مينياتور ايراني با پيروي كامل از مفهوم فضاي منفصل، توانست سطح دو بعدي مينياتور را به تصوري از مراتب وجود مبدل سازد و بيننده را از افق حيات عادي و وجود مادي و وجدان روزانه خود به مرتبه‌اي عالي‌تر ارتقا دهد، و او را متوجه جهاني سازد مافوق اين جهان جسماني، لكن داراي زمان و مكان و رنگ‌ها و اشكال خاص خود، جهاني كه در آن حوادث رخ مي‌دهد، اما نه به نحو مادي. همين جهان است كه حكماي اسلامي و مخصوصاْ ايراني آن را عالم خيال و مثال و يا عالم صور معلقه خوانده‌اند. در واقع مينياتور، تصوير عالم خيال به معني فلسفي آن است، و استفاده از رنگ‌هاي غير واقعي يعني غير از آنچه كه در عالم جسماني محسوس است، و احتراز از نشان دادن دور نماهاي سه بعدي، به تصوير عالمي غير از عالم سه بعدي مادي، كه ظاهربينان ممكن است تصور كنند موضوع نقاشي مينياتور است، اشاره دارد.قبل از تجزيه و تحليل معناي عالم خيال و اوضاع و كيفيات آن كه آن قدر از افق فكري و نقشه‌اي كه فلسفه امروزي از واقعيت دارد، به دور است، بايد لحظه‌اي تأمل كرده و با اعتراضي كه يقيناْ برخيبه تعبير فلسفي و عرفاني از مينياتور ايراني وارد خواهند دانست، پاسخ گوييم. گفته خواهد شد كه معماري مسجد و نوشتن قرآن كريم با خطي زيبا، البته هنر ديني است و با حيات مذهبي رابطه‌اي مستقيم دارد، ليكن مينياتور ايراني برعكس، هنري است دباري كه در محيط دنيوي دربارهاي ايران در دوره تيموري و صفوي نشو و نما كرد، و از حكايات حماسي و عشقي كه معناي مستقيم ديني ندارد، استفاده كرد، و آن‌ها را موضوع خود قرار داد. در پاسخ به اين اعتراض بايد خاطرنشان كرد كه در يك تمدن كاملاْ زنده ديني مخصوصاً تمدن اسلامي كه در آن دين، بر تمام شئون اجتماع و تمدن حكم فرماست، هيچ جنبه‌اي از فعاليت‌هاي انساني از سلطه اصول معنوي آن تمدن بري نيست، مخصوصاً آن‌چه مربوط به حكومت، سياست و دولت است. اگر بخواهيم به لسان تاريخ ديني و فكري غرب سخن بگوييم، مي‌توان گفت هنر معماري و خط چنان كه در مورد اماكن ديني و متن كتاب آسماني آمده، مطابق اسرار كبير بوده، و مينياتور و ساير هنرهاي درباري مطابق با اسرار صغير است، يعني يكي با اصول حقايق ديني وعرفاني تمدن مورد بحث سر و كار دارد، و ديگري با فرع همان حقايق. در ايران بسياري از آنچه مربوط به حكومت و سياست و دولت بود مستقيما در طريق صوفيه جذب شد، چنان كه در مورد انجمن‌هاي حماسي و رزمي مانند زورخانه ديده مي‌شود. به همين جهت نيز بسياري از هنرهاي درباري كه با دولت و سياست سروكار داشت و در محافل سلاطين و وزرا رشد و نمو كرد، مانند مينياتور و موسيقي، توسط صوفيه دنبال شد و به كمال رسيد و توسط آنان به نحوي مشابه با خود تصوف تعليم داده شد. تعداد و شهرت صوفيان در دوره صفويه، و نيز قاجاريه كه در اين فنون به مرحله استادي رسيده و خود علت كمال يافتن اين هنرها بودند، بيش از آن است كه احتياج به تذكر و يا شرح و بسط داشته باشد. تا به امروز، بسياري به خاطر دارند چگونه رموز نقاشي و معماري و موسيقي، سينه به سينه بر طبق روشي كاملاً مشابه با آنچه در خانقاه‌ها بين مراد و مريد به وقوع مي‌پيوندد، از استاد به شاگرد تعليم داده شده است.موضوع‌هايي كه براي مينياتورها انتخاب شده است، اين گفته را تأييد مي‌كند. صحنه‌هاي مينياتور اكثراً يا مربوط به داستان‌هاي حماسي است و نبردهاي قهرمانان ايران باستان را چنان كه در شاهنامه آمده است، نمايان مي‌سازد، و يا با داستان‌هاي اخلاقي كه از آثاري ماندن كليله و دمنه و خمسه نظامي و گلستان سعدي اخذ شده است، سروكار دارد. در وهله اول اين صحنه‌هاي نبرد به واقعيتي ماوراي تاريخ سوق داده شده و جنبه‌اي عرفاني و فلسفي به خود گرفته است، چنان كه در شاهنامه نيز تاريخ و اساطير، در واقعيتي متحد، لكن داراي سلسله مراتب به هم پيوسته است،‌به همان نحو كه شيخ اشراق شهاب الدين سهروردي به تاريخ باستان جنبه‌اي فلسفي بخشيد و از حكايات رزمي و حماسي، تعبيري عرفاني و حكمي كرد، و از اين راه حكمت ايران باستان و عرفان اسلامي را در مكتب نوين اشراقي به هم بياميخت.]4[ در مورد دوم، يعني حكايات اخلاقي نيز صحنه حادثه در جهاني مافوق جهان مادي و صيرورت عادي قرار دارد. به همين جهت، واقعه‌اي كه نقاشي شده است، داراي اهميت و معنايي هميشگي مي‌باشد و براي بيننده همواره زنده و جاودان است. حتي حيوانات و نباتات صحنه‌هاي مينياتور، صرفاً تقليد از عالم طبيعت نيست،‌ بلكه كوششي است در مجسم ساختن آن طبيعت بهشتي و آن خلقت اوليه و فطرت كه همان فردوس برين و جهان ملكوتي، كه در اين لحظه نيز در عالم خيال يا عالم مثال فعاليت دارد.در تمام اين موارد، سروكار اكثر مينياتورهاي ايراني با عالم مادي و محسوس نيست، بلكه با آن عالم برزخي و مثالي است كه مافوق عالم جسماني قرار گرفته و اولين قدم به سوي مراتب عالي‌تر وجود است، مانند اسرار صغير كه در عرفان مغرب زمين، ديد را براي درك اسرار كبير آماده مي‌ساخت. مينياتور و ساير هنرهاي مشابه از قبيل موسيقي، هنري معنوي و ديني مربوط به جهان برزخي و يا عالم خيال است، همان جهاني كه طبق نظر حكماي اسلامي، مانند ملاصدرا، مقر بهشت است. اين هنر مي‌كوشد تا همان بهشت روي زمين و عدن را با تمام زيبايي‌ها و شادي‌ها و الوان و اشكال مسرت‌بخش خود جلوه‌گر سازد. در محيط فكري و فرهنگي ايران، بيننده همواره از تماشاي مينياتور شمه‌اي از لذت‌هاي بهشت را درك مي‌كرد، به همان نحو كه قالي‌ ايران مي‌كوشد طرح زمين بهشتي را تكرار كند و گنبد، تمثيلي است از گنبد نيلگون آسمان كه خود دري است به سوي بي‌نهايت و نشانه‌اي است از بعد متعال.اكنون بايد مرتبه عالم مثال و مقام آن را در سلسله مراتب واقعيت آشكار ساخت و هويت اين عالم را كه در فلسفه‌هاي ديني و عرفاني ديگر نيز مشاهده مي‌شود و در ايران باستان به آن اعتقاد داشته‌اند، مشخص كرد. اگر چه بحث درباره سلسله مراتب وجود بدون مقدمات و تمهيدات لازم امري است مشكل و تجزيه و تحليل آن بدون آشنايي با عرفان امكان پذير نيست، ولي آن را مي‌توان جهت روشن ساختن بحث فعلي به پنج مرتبه اصلي خلاصه كرد. عرفا نيز مراتب اصلي وجود را همين پنج مرتبه مي‌دانند و بر طبق اصطلاح خاصي كه محيي الدين ابن عربي وضع كرده است، هر مرتبه را «حضرت» خوانده و پنج مرتبه را «حضرات خمسه الهيه»]5[ مي‌نامند. اين اصطلاح نه تنها در خود فتوحات مكية و فصوص الحكم، بلكه در آثار صدرالدين قونوي، عبدالرحمن جامي و بسياري از عرفاي بعدي ديده مي‌شود. حكماي اسلامي از سهروردي به بعد نيز همين تقسيمات را پذيرفته‌اند. لكن عموماً اصطلاحات ديگري را جهت شرح و بيان هر مرتبه به كار برده‌اند.]6[ وجه تسميه مراتب وجود به حضرات خمسه اين است كه هر مرتبه جز ظهور و تجلي حق تعالي چيزي نيست،‌ و عرفا در واقع مصداقي براي وجود، سواي وجود بي نهايت باري تعالي قائل نيستند، و به همين جهت برخي اصلاْ از مراتب وجود سخني به ميان نياورده و همان اصطلاح «حضرات» را به كار مي‌برند. حضرات خمسه به اين قرار است: عالم فلك يا جهان مادي و جسماني، عالم ملكوت يا جهان برزخي، عالم جبروت يا عالم فرشتگان مقرب، عالم لاهوت يا عالم اسما و صفات الهي، و عالم هاهوت يا ذات كه همان مرحله غيب الغيوب ذات باري تعالي و مافوق هر گونه اسم و رسم و تعيّن و تشخص است. البته در آثار برخي از عرفا، اين مراتب به نحو ديگري بيان شده است لكن اصل و اساس همين است،‌ و اگر فرقي وجود دارد مبتني بر اختلاف ديدگاه و منظر عارف در بيان همان حقيقت واحد است:سخنها چون بوفق منزل افتاد در افهام خلايق مشكل افتادمرتبه جبروت و آنچه مافوق آن است، ماوراي هر گونه شكل و صورت و مظاهر صوري است، در حالي كه ملكوت يا همان عالم خيال و مثال داراي صورت است، لكن ماده به معناي مشائي اين كلمه ندارد، و حكماي بعدي براي آن ماده و جسمي لطيف غير از ماده عالم محسوس قائل شده‌اند. به همين جهت نيز اين عالم را «عالم صور معلقه» مي‌نامند. حكماي قرون بعدي در ايران مانند ملاصدرا به شرح و بسط مفصل اين عالم پرداخته‌اند و رسائل جداگانة بسيار در وصف آن تأليف شده است، مانند رسائل قطب الدين لاهيجي، بهاء الدين لاهيجي و ملاهادي سبزواري.پس عالم مثال فاقد ماده يا هيولا به معناي مشائي كلمه است و لكن به معناي اشراقي و عرفاي مفهوم ماده، خود داراي ماده و يا جسمي لطيف است كه همان جسم رستاخيز مي‌باشد و تمام اشكال و صور برزخي و آنچه از جوانب صوري بهشت و دوزخ آمده است، متعلق به همين عالم و مركب از همين جسم لطيف است. وانگهي اين عالم داراي زمان و مكان و حركت مشخص خود مي باشد و آن را اجسام و الوان و اشكالي است واقعي، لكن غير از اجسام اين عالم خاكي، اين عالم از يك ديد منفي، همان حجاب و پرده‌اي است كه چهره تابناك معشوق يعني حضرت حق را از ديد انسان پنهان و مستور مي‌دارد، و لكن از لحاظ وجه مثبتي كه دارد مرتبه جنّت و مأواي اصل صور و اشكال و رنگ و بوهاي مطبوع اين عالم است كه به حيات انساني در اين نشأة لذت مي‌بخشد. زيرا آنچه موجب شادي و لذت و سرور مي‌شود، حتي در عالم محسوسات، تذكاري از تجربه لذايذ و شادي‌هاي بهشتي است كه خاطره آن هميشه در اعماق روح انسان باقي است و مهر آن هيچ گاه از لوح دل آدمي پاك نمي‌شود.فضا در مينياتور ايراني در واقع نمودار اين فضاي ملكوتي است و اشكال و الوان آن، جلوه‌اي از اشكال و الوان همين عالم مثالي است. رنگ‌هايي كه در مينياتور ايراني به كار برده شده، مخصوصاْ رنگ‌هاي طلايي و آبي و كبود و فيروزه‌اي، صرفاْ از وهم هنرمند سرچشمه نگرفته است، بلكه نتيجه رؤيت و شهود واقعيتي است عيني، كه فقط با شعور و آگاهي خاصي در وجود هنرمند امكان پذيراست، چون همان طور كه مشاهده عالم محسوس محتاج به چشم سر است،‌رؤيت عالم مثال نيز محتاج به باز شدن چشم دل و رسيدن به مقام شهود مي‌باشد.مينياتور ايراني داراي حركت است. از افقي به افق ديگر، بين فضاي دو بعدي و سه بعدي، اما هيچ گاه اين حركت منجر به فضاي سه بعدي محض نمي‌شود، زيرا اگر چنين بود مينياتور از عالم ملكوت سقوط كرده و به تصوير عالم ملك مبدل مي‌شد، و چيزي جز تكرار پديده‌هاي طبيعت به نحوي ناقص نمي‌بود، و گرفتار آن نوع گرايش به تكرار صورت طبيعت يا«ناتوراليزم» مي‌گرديد كه اسلام همواره از آن دوري جسته است. مينياتور، مانند قالي و باغ اصيل ايراني با باقي ماندن در افقي غير از افق جهان مادي و در عين حال با برخورداري از حيات و حركتي خاص خود، مي‌تواند جنبه‌اي عرفاني و مشوق شهود داشته باشد، و يك نوع شادي و سرور در بيننده ايجاد كند كه از خصوصيات روح ايراني و شمه و سايه‌اي از لذات و شادي‌هاي عالم ملكوت است. مينياتور به منزله تذ كاري است از واقعيتي كه وراي محيط دنيوي و عادي حيات روزانه بشري قرار دارد، لكن همواره او را احاطه كرده و در دسترس او است.فضاي مينياتور فضاي عالم مثال است، آنجا كه اصل و ريشه آن از صور طبيعت و درختان و گل‌ها و پرندگان و نيز پديده‌هايي كه در دورن روح انسان متجلي مي‌شود، سرچشمه مي‌گيرد. اين عالم،و خود هم وراي جهان عيني مادي و هم درون نفس انسان. اين، عالمي است كه شعراي عارف پيشه ما بارها به شرح آن پرداخته‌اند. در سنت هنر مينياتور در ايران هنرمندان بزرگ همواره با توسل به آن آثاري كه در درون انسان و نيز در عالم مثال واقع است نقش‌هاي خود را به وجود آورده و از اين طريق دري به سوي عالم بالا و فضاي بي كران جهان ملكوت گشوده‌ايد.پي نوشت : 1- چاپ شده در مجلة باستان‌شناسي و هنر، شماره 1، زمستان 1347، صص 16-12.2- Coomarswamy3- Zimmar4- Darielou5- Kramrich 6- Salmony7- Rowland 8- Ettinghausen9- Pope يادداشت‌ها1. بوركهارت (Burckhardt)، علاوه بر كتاب هنر ديني در شرق و غرب (Sacred Art in East and West) كه داراي فصلي استادانه درباره هنر اسلامي است، مقاله‌اي به نام «ارزش‌هاي جاويدان در هنر اسلامي» در مجله مطالعاتي در اديان تطبيقي (Studies in Comparative Religion)، لندن، تابستان، 1967، به طبع رسانيده كه اصول كلي و جاويدان هنر اسلامي را به نحوي خيره كننده توضيح داده است. و نيز از ايشان كتابي موجود است به نام فاس شهر اسلام كه مطالعه‌اي جامع از ساختمان اجتماعي و عوامل ديني و شهرسازي و معماري اسلامي است و در نوع خود بي نظير است. اميد مي‌رود چنين تحقيقي در مورد يكي از شهرهاي تاريخي ايران انجام پذيرد.ر.ك. تيتوس بوركهات، «روح هنر اسلامي»، ترجمه سيد حسين نصر، هنر و مردم،‌ ش 55، ارديبهشت 1346، ص 2.2. مفهوم كيفي فضا غير از آنچه از لحاظ كميت در علم هندسه و معماري مطرح است،‌ در هنر ديني و نيز مراسم عبادي در اديان گوناگون نهايت اهميت را دارد. واقعاْ جاي تعجب است كه برخي در ايران به عذر نوسازي، مي‌خواهند سبكي‌نوين در معماري مساجد اتخاذ كنند در حالي كه نه كوچك‌ترين آشنايي با اين علم كيفي فضا و مكان دارند، و نه حتي مراسم عبادي اسلامي را به طور صحيح درك كرده‌اند، و شايد برخي از آنها در طول عمر خود در مسجدي جهت عبادت قدم نگذارده‌اند. ادعاي به كار بردن روح هنر اسلامي جهت ايجاد شكل و سبكي جديد از معماري ديني، سفسطه‌اي بيش نيست، زيرا اكثر آنان كه چنين ادعاي دارند، كوچك‌ترين آشنايي با روح هنر اسلامي ندارند و مي‌خواهند به اين عذر، يكي از كاملترين و زيباترين هنرهاي جهان را از بين ببرند. اصولاْ زياني كه با از بين رفتن هنر و صنايع مستظرفه به تمدن اسلامي وارد آمده است، كم‌تر از ميان رفتن احكام شرع نيست. فقط كسي مي‌تواند روح يك دين را در ايجاد سبكي جديد از معماري و هنر مربوط به آن دين به كار برد كه آن روح را درك كرده و با آن كاملاْ مأنوس باشد، و اين امر امكان پذير نيست مگر با توسل به همان اشكال و صوري كه اين روح را متجلي مي‌سازد و زاييده اين روح است.ر.ك.رنه گنون، سيطره كميت و علائم آخر زمان، ترجمه علي محمد كاردان، مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوم، 13653. ر.ك. تحقيق استاد كربن راجع به تمثيل كعبه در آثار قاضي سعيد قمي، ش 34، 1965.4. اين امر مخصوصاْ در آثار فارسي سهروردي مانند الواح عمادي و عقل سرخ مشهود است.ر.ك. هانري كربن، «فلسفه قديم ايران و اهميت امروز آن» ترجمه بزرگ نادرزاده، معارف اسلامي، ش 5، فروردين 1347، صص 40-41.5. درباره حضرات خمسه، ر.ك. سيد جلال الدين آشتياني، شرح مقدمه قيصري، انتشارات دانشگاه مشهد، ف 5،1385 ه.ق.6. اصولاْ دو نوع اصطلاح دربارة اين موضوع وجود دارد، يكي آنچه ابن عربي و پيروان او آورده‌اند، و ديگر آنچه به تدريج از طريق سهروردي در بين فلاسفه و حكما متداول‌ شد و كامل آن در آثار ميرداماد و صدرالدين شيرازي و اتباع آنها در دوره صفويه ديده مي‌شود. صرف نظر از اصطلاحاتي كه به كار برده شده، نقشي كه از واقعيت در دو مكتب عرفان و حكمت متعاليه آمده، اصولاْ يكي استمنبع: کتاب جاودان خرد
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1356]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن