تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 14 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):یک ساعت اندیشیدن در خیر و صلاح از هزار سال عبادت بهتر است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820723034




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تطبیقی آیات تقیه در تفاسیر فریقین


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تطبیقی آیات تقیه در تفاسیر فریقین
تقیه از روش های عقلایی و مورد تأیید شریعت اسلامی است که ازجمله دلایل مشروعیت آن آیات 28 سوره آل عمران و 106 سوره نحل است.

خبرگزاری فارس: بررسی تطبیقی آیات تقیه در تفاسیر فریقین



بخش اول چکیده تقیه در لغت به معنای حفظ و نگهداری و در اصطلاح به معنای مخفی نمودن حق و واقعیت از دیگران یا اظهار خلاف آن، به جهت مصلحتی مهم تر از مصلحت اظهارحق می باشد. تقیه یکی از مقولات عرفی است که انسان ها در طول تاریخ حیات خویش، برای حفظ موجودیت در برابر بیگانگان و مهاجمین، در هنگامی که توان و نیروی مقابله با آنان را نداشته اند، بدان عمل نموده اند. تقیه از روش های عقلایی و مورد تأیید شریعت اسلامی است که ازجمله دلایل مشروعیت آن آیات 28 سوره آل عمران و 106 سوره نحل است. گرچه برخی تقیه را ساخته مذهب تشیع و جزء باورهای شیعی دانسته اند اما رجوع به منابع تفسیری و فقهی سایر مذاهب اسلامی، حکم به مشروعیت تقیه و عمل بر پایه آن دارد، افزون بر اینکه تقیه پیش از آنکه دارای جواز شرعی باشد، دارای جواز عرفی و عقلی است. واژگان کلیدی آیه 28 سوره آل عمران، آیه 106 سوره نحل، تقیه، مشروعیت تقیه، تفسیر تطبیقی. طرح مسئله انسان جهت حفظ خویش در برابـر بیـگانگان و مهاجمیـن ـ هنگامی که تـوان و یارای مقابله با آنان را ندارد ـ چاره ای جز گزیدنِ راه بهتر ندارد. ازاین رو برای حفاظت از جان و مال و ناموسِ خویش به تقیه رو آورده است. تقیه به عنوان یک تاکتیک عمومی و شیوه معقول جهت حفاظت از هر ضرر و خطری، پیش از آنکه ریشه در نصوص و شرع مقدس اسلام داشته باشد، ریشه در عقل و فطرت آدمی دارد. با ظهور شریعت مقدس اسلام، نه تنها مسئلة تقیه با چالش و مشکل مواجه نگردید بلکه به عکس با آغوشِ بازِ پیشوایان اسلام و متفکران مسلمان روبرو شد و به عنوان یک سپرِ پولادین در برابر هجمات دیگران و چالش های زمانه، مورد قبول واقع گردید. شبهات بسیاری از سوی جریان وهابیت و برخی مغرضان از فرق و مذاهب اسلامی و غیر اسلامی، تحتِ عنوانِ تقیه شعبه ای از نفاق و دروغ، به قصد هجمه به مشروعیت تقیه وارد شده است و شیعه اثناعشری به مراعات تقیه مشهور گردیده است. در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا تقیه فقط به شیعه اختصاص دارد؟ با توجه به وجود آیات دلالت کننده بر تقیه دیدگاه مفسران و فقیهای فریقین درباره تفسیر این آیات چیست؟ مفهوم شناسی تقیه
1. از نظر لغوی تقیه مصدر فعل «تَقِی» و ریشه آن «وَقی» به معنای «حفظ و نگهداری» می باشد. (ابن فارس، بی تا: 6 / ماده وقی) از نظر ابن منظور واژه تقیه مصدر ثلاثی مزید و به معنای بر حذر کردن می باشد. (ابن منظور، 1408: 15 / 401) 2. از نظر اصطلاحی
یک. در اصطلاح امامیه از نظر شیخ مفید تقیه عبارت است از: «کتمانِ حق و پوشاندنِ عقیده خود و ترک مخالفت با مخالفان در مواردی که متضمّن زیانی در دین یا در دنیا باشد.» (مفید، 1363: 115) شهید اول در تعریف تقیه می نویسد: «التقیة مجاملة الناس بما یعرفون؛ و ترک ما ینکرون، حذراً من غوائلهم (مکی العاملی، 1980: 2 / 155)؛ تقیه، همراهی و هم کلامی با مردم در آنچه عقیده دارند و ترک آنچه منکرند به خاطر دوری از شرور آنها می باشد.» شهید اول با بیان عبارت «حذراً من غوائلهم» در صدد بیان علت برای تقیه می باشد که می تواند شامل ضررهای جانی و مالی و آبرویی گردد. امام خمینی(رحمه الله علیه) نیز در تعریف تقیه می گوید: تقیه آن است که انسان حکمی را برخلاف واقع بگوید یا عملی را بر خلاف میزان شریعت انجام دهد که به جهت حفظ کردن خون یا ناموس یا اموال خود یا دیگری باشد. (امام خمینی، 1363: 128) دو. در اصطلاح اهل سنت مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی تقیه را پنهان نمودنِ غیرِ آنچه که اظهار می کند، می داند (مالک بن انس، 1382: 1 / 22) سرخسی حنفی نیز درباره تقیه می نویسد: «تقیه عبارت از این است که انسان به آنچه اظهار می کند جان خویش را حفظ کند هرچند خلاف آن را در دل پنهان کرده باشد.» (سرخسی، 1406: 24 / 45) ابن حجر عسقلانی تقیه را «پرهیز از اعتقادات درونی و غیره در نزد دیگری» می داند. (ابن حجر، 1406: 12 / 136) مراغی مصری در تعریف تقیه می نویسد: تقیه آن است که انسان چیزی را که خلاف حق است برای حفظ خود از ضرر دشمنان که به جان یا آبرو یا مال وی برگشت می کند؛ بگوید یا انجام دهد. (مراغی، 1985: 3 / 137) سه. تعریف برگزیده با توجه به تعاریف شیعه و سنی از تقیه، روشن می شود که همگان بر مفهوم واحدی اتفاق نظر داشته و چندان اختلاف اساسی و ریشه ای در آنها یافت نمی شود و نقطه اشتراک تعاریف فوق «پنهان نمودن عقیده و اظهار چیزی خلاف آن» است. با در نظر گرفتـن این نقطه مشتـرک، می توان در تعریف تقیه چنین گفت: «تقیه، مخفی نمودن حق از دیگران یا اظهارِ خلاف آن است به جهت مصلحتی که مهم تر از مصلحت اظهار حق می باشد.» بر این اساس در هنگام تقیه، نباید پایبندی قلبی و درونی به آن اعتقاد یا عملِ مخالف حق، وجود داشته باشد بلکه باید اعتقاد به خلاف آن داشته باشد و این، نقطة افتراق تقیه و نفاق است که برعکس یکدیگر است. تقسیمات تقیه تقیه در مذهب شیعه از مهم ترین قواعد فقهی است که فروع و بحث های فراوانی را دربرگرفته است. ازاین رو تقسیمات متعددی برای آن ذکر شده است: الف) به اعتبار ذات تقیه؛ امام خمینی با استفاده آیات و روایات آن را به چهار قسم «خوفی»، «مداراتی»، «کتمانی» و «اکراهی» تقسیم می کند. (امام خمینی، 1378: 10 ـ 7) ب) به اعتبار ارکان تقیه؛ چنان که امام خمینی تقیه را متشکل از سه رکن می داند: 1. متقی (تقیه کننده)، 2. متقی منه (تقیه شده از او) و 3. متقی فیه (عمل تقیه ای). هریک از این ارکان به اقسام مختلفی تقسیم می شود. (همان) ج) به اعتبار حکم تقیه؛ فقهایی مانند شهید اول و شیخ انصاری حکم تکلیفی تقیه را به پنج قسم واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تقسیم نموده اند. (مکی العاملی، 1980: 2 / 155؛ انصاری، 1375: 322) بر این اساس تقیه در همه موارد واجب و یا حتّی جایز نمی باشد بلکه در پاره ای از موارد حرام است. به طورکلی می توان گفت: هرگاه با انجام تقیه، اهداف مهم تری به خطر افتد در اینجا شکستن تقیه لازم می باشد؛ چراکه تقیه مبتنی بر قاعده اهم و مهم است که فهم آن مبتنی بر درک صحیح از وضعیت اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی به وجود آمده می باشد. مشروعیت تقیه از دیدگاه آیات قرآن تقیه علاوه بر جواز اجتماعی و عرفی، یک رخصت شرعی بوده و جنبه تشریعی دارد. آیات الهی بهترین و مستدل ترین منبع برای تشریع و جواز تقیه است و با وجودِ آیات تقیه، نیازی به دیگر ادله نقلی و لبّی نخواهد بود. برخی از آیات به طور صریح و برخی به طور ضمنی و غیر صریح بر مشروعیت و جوازِ تقیه دلالت دارد. 1. آیه 28 سوره آل عمران لَا یتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِر ینَ أ وْلِیاءَ مِنْ دُون  الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ إ لَّا أ نْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَیحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإ لَى اللَّهِ الْمَصِیرُ. مؤمنان نباید کافران را ـ به جای مؤمنان ـ سرپرست (و دوست خود) گیرند؛ و هر کس که چنین کند؛ ـ پس در هیچ چیز از (رابطه با) خدا (او را بهره ای) نیست، مگر آنکه با تقیه ای خودتان را از آنان نگه داری. و خدا شما را از (نافرمانی) خودش بیم می دهد؛ و فرجام (شما) فقط به سوی خداست. تقریب استدلال این آیة مبارکه و همچنین برخی آیات دیگر (1) درصدد بیان یک درس مهم سیاسی و اجتماعی به مسلمین و مؤمنین می باشد و آن نفی و بر حذرداشتن از پذیرش ولایت کفار و ولی گرفتن آنها در همه کارها مگر اینکه به خاطر تقیه نمودن و دوری کردن و بر حذر ماندن از شرّ آنها باشد؛ یعنی بدین وسیله جان خود یا دیگران را از شرّ آنها حفظ کنند. یک. دیدگاه مفسران امامیه این آیه از مهم ترین آیاتی است که فقهای امامیه جهت اثبات مشروعیت تقیه بدان استنباط نموده اند. شیخ طوسی از این آیه مشروعیت تقیه را استنباط نموده و درباره قرائت آن می نویسد: «فراء، حسن، مجاهد و یعقوب (واژه تقاة را) به صورت «تقیه» قرائت کرده اند.» وی سپس حکم تقیه را آورده و چنین می فرماید: والتقیة ـ عندنا ـ واجبة عند الخوف على النفس. (طوسی، بی تا: 2 / 435) تقیه در نزد ما شیعیان هنگام ترس بر جان، واجب است. سپس در ادامه، روایت حسن بصری را نقل نموده که گفته است: «پیروان مسیلمه کذّاب، دو تن از اصحاب پیامبر را دستگیر نموده و نزد او آوردند. مسیلمه به یکی از آنها گفت: آیا گواهی می دهی که محمد رسول خداست؟ پاسخ داد: آری، سپس پرسید: گواهی می دهی که من رسول خدایم؟ مسلمان به گوشِ خود اشاره کرد و گفت: «إنی أصم» من کر هستم و گفتار تو را نمی شنوم. تا سه مرتبه از او پرسید و او نیز همان گونه پاسخ داد تا اینکه مسیلمه دستور کشتن او را صادر کرد. سپس از مسلمان دیگر پرسید: آیا گواهی می دهی که محمد رسول خداست؟ پاسخ داد: آری، گفت: گواهی می دهی که من رسولِ خدایم؟ پاسخ داد: آری، مسیلمه او را آزاد کرد. وی نزد پیامبر رسید و حضرت را از جریان با خبر کرد. پیامبر فرمود: اما صاحبک فمضى على ایمانه و أما أنت فأخذت بالرخصة. اما رفیق تو با پایداری بر ایمانش درگذشت و تو به رخصتی که داشتی تمسک جستی. شیخ طوسی در پایان می گوید: «ظاهر روایات ما دلالت بر وجوب تقیه دارد و خلاف تقیه عمل نمودن، خطا است.» (همان) امین الاسلام طبرسی در ذیل این آیه می نویسد: «هر کس که آنها (یعنی کفار) را به عنوان دوست، یاور و سرپرستِ خود انتخاب کند از دوستان و یاوران خدا نبوده و طبق قولی از تحت ولایت خدا خارج می گردد. (اما) استثنایی که در آیه ذکر شده «إ لَّا أ نْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً» استثنا از حکم قبلی (یعنی نهی از دوست و یاور گرفتن کفار) بوده و معنای آیه چنین می گردد: مگر در صورتی که کفار، غالب (و قدرتمند) بوده و مؤمنین، مغلوب (و ضعیف) باشند به طوری که اگر با آنها حسن معاشرت نداشته و اظهار موافقت نکنند، بترسند از (شرّ) آنها، پس در این صورت جایز است که مؤمنین به آنها اظهار محبت زبانی داشته و برای تقیه از آنها و دفع و دور نمودن شرور آنها از خودشان، با آنها مدارا کنند. البته نباید قلباً نیز به آنها متمایل شده و اعتقاد پیدا کنند. و باید گفت این آیه شریفه، دلیل بر جواز تقیه در دین هنگام ترس بر جان می باشد.» (طبرسی، 1372: 2 / 73) علامه طباطبایی نیز از این آیه استفاده تقیه نموده و می نویسد: «این آیه دلالت ظاهری بر رخصت و جواز تقیه دارد و باید گفت که آیات و روایات دلالت بر جواز تقیه داشته و اعتبار عقلی نیز آن را تأیید می کند.» (طباطبایی، 1417: 3 / 177) قابل ذکر است که تمامی مفسرین و فقهای امامیه که از تقیه سخن به میان آورده اند در ادله مشروعیت تقیه بدین آیه استناد نموده اند. دو. دیدگاه مفسران اهل سنت علمای اهل سنت نیز از این آیه، جواز تقیه را استنباط نموده و احکام تقیه و اکراه ـ که نوعی از تقیه به شمار می آید ـ را در ذیل این آیه مطرح نموده اند. مالک بن انس، پیشوای مذهب مالکی در کتاب المدوّنة الکبری به این آیه استدلال کرده و طلاقی را که به اجبار از روی تقیه و اکراه جاری شده باشد را نادرست و باطل شمرده است. وی سپس به گفتار ابن مسعود استدلال کرده و می گوید: «هر سخنی که دو تازیانه حاکمی را از من دفع کند من آن را بر زبان می آورم.» (مالک بن انس، بی تا: 3 / 29) طبری از مفسرین بزرگ اهل سنت نیز قائل به مشروعیت تقیه در هنگام ترس بر جان شده و در ذیل این آیه می نویسد: «مگر اینکه در زیر سلطه آنها باشید و بر جان خویش بترسید، در این صورت با زبان نسبت به آنها اظهار دوستی کنید و دشمنی خود را از آنها پنهان دارید.» (طبری، بی تا: 6 / 313) سرخسی حنفی در باب اکراه از کتاب المبسوط، جهت اثبات جواز تقیه به همین آیه استناد نموده و قول حسن بصری را نقل کرده که گفته است: «تقیه تا روز قیامت جایز است.» سرخسی در ادامه می افزاید: «ما به همین دلیل تمسک می جوییم ... صحیح آن است که تقیه جایز است؛ زیرا خداوند فرموده: «إ لَّا أ نْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً»، ازاین رو کسی که مجبور شده از باب تقیه، کلمه شرک بر زبان آورد و چنان که دلش بر ایمان استوار باشد، منعی برای او نیست.» (سرخسی، 1406: 24 / 45) فخر رازی شافعی نیز قائل به جواز تقیه شده و در ذیل این آیه، احکامی را درباره تقیه ذکر نموده و در ضمن آن می نویسد: ظاهر آیه دلالت می کند بر اینکه تقیه با کافرانی که چیرگی یافته اند، حلال می باشد، لیکن بنای مذهب شافعی بر این است که هرگاه میان مسلمانان، حالتی شبیه آنچه که میان مسلمانان و مشرکان است پدید آید برای حفظ نفس، تقیه حلال می باشد. (رازی، 1408: 8 / 13) رازی در ادامه می نویسد: «تقیه برای حفظ نفس جایز است و آیا برای حفظ مال نیز جایز است یا نه؟ احتمال دارد که حکم به جواز شود به دلیل قول پیامبر که فرمود: «حرمة مال المسلم کحرمة دمه؛ یعنی حرمت مال مسلمان مانند حرمت خون اوست.» (همان) آلوسی حنبلی در تفسیر این آیه می گوید: «ابو الرجاء و قتاده به صورت «تقیه» قرائت کرده اند و این آیه دلیل بر مشروعیت تقیه است.» (آلوسی، 1405: 2 / 479) مراغی نیز در تفسیرش می آورد: «علمای اسلام از این آیه جواز تقیه را استنباط کرده اند.» (مراغی، 1985: 3 / 136) بزرگان و مفسرین دیگر اهل سنت نیز این آیه را دلیل محکمی بر مشروعیت تقیه دانسته اند. چنان که در بیان تفاسیر اهل سنت ملاحظه شد، تقیه از اجتهادات تفکر شیعی نبوده بلکه یکی از نصوص اسلامی است که فقها و مفسران طبق آیة فوق، به صراحت، حکم به جواز آن داده و با استناد به این آیه شریفه، استفاده های فقهی فراوانی نموده اند از جمله اینکه تقیه را برای رفع ضرر و جلوگیری از خون ریزی و همچنین برای حفظ مال و ناموس جایز و بعضاً واجب شمرده اند. 2. آیه 106 سوره نحل مَنْ کَفَرَ باللَّهِ مِنْ بَعْدِ إ یمَانِهِ إ لَّا مَنْ أ کْر هَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بالْإ یمَان  وَلَکِنْ مَنْ شَرَحَ بالْکُفْر  صَدْرًا فَعَلَیهمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ. هرکس پس از ایمان آوردنش به خدا، کفر ورزد (مجازات می شود.) ـ مگر کسی که اکراه شده، درحالی که دلش به ایمان آرام گرفته است ـ ولیکن، هر کس (درِ دل و) سینه به روی کفر گشاید، پس خشمی از طرف خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ است. تقریب استدلال در این آیه شریفه، کیفر کسانی که پس از ایمان کافر شوند و سینة خود را برای کفر گشوده دارند، خشم خدا و عذاب دردناک معین گردیده است. اما کسانی که از روی اکراه، در ظاهر کافر شوند و در دل اطمینان و آرامش و ایمان داشته باشند، استثنا شده و این کیفر برایشان نخواهد بود. این حکم، رخصتی از سوی پروردگار رحیم برای مؤمنان در حال اکراه و اجبار است که هرگاه تحت فشار و شکنجه واقع شوند به آنها رخصت داده شده که اظهار کفر کرده و خود را با کافران هماهنگ و همرنگ سازند. اکثر فقها و مفسرین شیعه و سنی، جهت استنباط مشروعیت تقیه به این آیه استناد نموده و نظرشان بر این است که این آیه در شأن عمارِ یاسر بوده که او را مجبور به بیان کفر کردند و ایشان از روی ناچاری، کلمات کفرآمیز بر زبان جاری ساخت و خداوند با فرستادن این آیه، او را معذور ساخت. این آیه شریفه در اوایل ظهور اسلام در مکه نازل شده است. یک. دیدگاه مفسران امامیه طبرسی در مجمع البیان ذیل این آیه می گوید: این آیه درباره عمار و پدرش یاسر و مادرش سمیه و صهیب و بلال و خباب نازل شده است، اینان مورد شکنجه کفار واقع شدند. پدر و مادر عمار به قتل رسیدند و عمّار، هر آنچه که آنان خواستند به زبان آورد و نجات یافت. پس از این جریان، خداوند پیامبر را از ماجرا آگاه ساخت. برخی گفتند: عمّار کافر شده است. اما پیامبر فرمود: «هرگز، عمار از سر تا پایش پر از ایمان است و ایمان با خون و گوشت او درآمیخته و عجین شده است.» عمار (پس از این اتفاق) با چشم گریان به حضور پیامبر شرفیاب شد. پیامبر فرمود: چه پشت سر داری؟ (تو را چه شده که گریان آمدی؟) عرض کرد: یا رسول الله، بدی و زشتی (پشتِ سر دارم) مرا رها نکردند تا اینکه خدایان آنها را با نیکی یاد کردم و خودم را به شما رسانیدم. پیامبر درحالی که چشمان اشک بار عمار را پاک می کرد فرمود: اگر باز هم در چنگ آنها گرفتار شدی سخن گذشته را تکرار کن. (طبرسی، 1372: 14 / 57) طبرسی بعد از ذکر جریان فوق می نویسد: مقصود و منظور آیه این است که اگر کسی مجبور به تقیه شد و به زبان اظهار کفر نمود ولی در دل اطمینان به ایمان داشت، در این صورت وی را گناهی نیست. (همان) فاضل مقداد در کنزالعرفان بعد از ذکر جریان عمار یاسر، در ذیل آیه، فوائدی را استنباط نموده و در ضمن آنها گفته است: «این آیه دلالت بر جواز و مشروعیت تقیه می کند.» (فاضل مقداد، 1419: 1 / 393) امام خمینی(رحمه الله علیه) نیز این آیه شریفه را مجوّز تقیه دانسته و گفته است: این آیه درباره عماریاسر آمده است، کفار او را اکراه کردند که کافر شود؛ او هم اظهار کفر کرد و هر آن چه آنان خواستند از ناسزاها گفت. سپس گریان پیش پیغمبر آمد؛ این آیه نازل شد و اجازه «تقیه» داده شد. (امام خمینی، 1384: 480) ایشان در بحث مکاسب محرمه قائل شده  است به اینکه این آیه قابل تخصیص بر تهدید به قتل نبوده و در همین زمینه می گوید: بسیار روشن است که شأن نزولِ آیه، موجب تقیید اطلاق یا تخصیص عموم آن نمی شود. پس قول خداوند که فرموده: «إلّا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» مطلق بوده و شامل تمامی موارد اکراه می شود و جهتی و دلیلی برای اختصاص دادن آن به خصوصِ ترساندن بر قتل نیست اگرچه شأن نزول آن خاص است. چنان که همین گونه است حال سایر آیات. (امام خمینی، 1376: 140) محمدجواد مغنیه (1388: 4 / 556) و علامه طباطبایی (1417: 12 / 509) نیز به این آیه برای مشروعیت تقیه استناد نموده و در ذیل آن، احکامی را درباره تقیه مطرح نموده اند. پی نوشت: [1]. مانند: «یا أ یهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیهُودَ وَالنَّصَارَى أ وْلِیاءَ بَعْضُهُمْ أ وْلِیاءُ بَعْض »؛ (مائده / 51) و «یا  أ یهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أ وْلِیاءَ». (ممتحنه / 1) منابع و مآخذ قرآن کریم، ترجمه محمدعلی رضایی اصفهانی.
آلوسی، 1405 ق، روح المعانی فی تفسیر القرآن و السبع المثانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ابن جوزی، 1405 ق، الأذکیاء، بیروت، دار الکتب العلمیة.
ـــــــــــــــ ، 1407 ق، زاد المیسر فی علم التفسیر، بیروت، المکتب الاسلامی.
ابن حجر عسقلانی، 1406 ق، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
ابن عربی، 1392 ق، احکام القرآن، بیروت، دار المعرفة.
ابن عطیه اندلسی غرناطی، 1407 ق، المحرّر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق المجلس العلمی بفاس، بی جا، بی نا.
ابن فارس، احمد، بی تا، معجم مقاییس اللغة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم، 1408، لسان العرب، قاهره، دار المصریه.
اطفیش، محمد بن یوسف، 1406 ق، تیسیر التفسیر للقرآن الکریم، عمان، وزارة التراث القومی و الثقافی التابعة لسلطنة عمان.
امام خمینی، سید روح الله، 1378، الرسائل العشره (رسالة التقیة)، تهران، عروج.
ـــــــــــــــ ، 1384، تفسیر و شواهد قرآنی در آثار امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.
ـــــــــــــــ ، 1376، تقریرات کتاب البیع، محمدحسن قدیری، تهران، عروج.
ـــــــــــــــ ، 1363، کشف اسرار، بی جا، بی نا.
انصاری، مرتضی، 1375 ق، کتاب المکاسب (رسالة التقیة)، تبریز، چاپخانه اطلاعات.
جوادی آملی، عبدالله، 1387، تفسیر تسنیم، قم، اسراء، چ دوم.
حر عاملی، 1403 ق، وسائل الشیعه، تهران، المکتبة الاسلامیة، چ ششم.
رازی، فخرالدین محمد بن عمر، 1408 ق، تفسیر الکبیر، دار احیاء التراث العربی.
زبیدی، سید محمدمرتضی، 1409 ق، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، مکتبة الحیاة.
سرخسی، شمس الدین، 1406 ق، المبسوط، بیروت، دارالمعرفه.
شافعی، محمد بن ادریس، 1400 ق، احکام القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه.
الشملاوی، علی، بی تا، التقیه فی اطارها الفقهی، بی جا، بی نا.
شوکانی، محمد بن علی، 1996 م، فتح القدیر الجامع بین فنّی الروایة و الدرایه من علم التفسیر، بیروت، دار المعرفة.
طباطبایی، سید محمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه أعلمی.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو.
طبری، محمد بن جریر، بی تا، جامع البیان عن تأویل القرآن، تحقیق محمود محمد شاکر، دار المعارف، مصر.
طوسی، محمد بن حسن، بی تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
العمیدی، ثامر هاشم، 1377، تقیه از دیدگاه مذاهب و فرقه های اسلامی غیر شیعی، ترجمه سید محمدصادق عارف، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی.
الفرغانی الحنفی، 1406 ق، فتاوی قاضیحان، مطبوع بهامش الفتاوی الهندیه، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
قاسمی، محمد جمال الدین، 1398 ق، محاسن التأویل، دار الفکر.
قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، 1407 ق، کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق مجتبی عراقی، قم، جامعه مدرسین.
قرطبی مالکی، ابوعبدالله محمد ابن احمد، 1405 ق، الجامع لاحکام القرآن، دار احیاء التراث العربی.
قربانی لاهیجی، زین العابدین، 1380، تفسیر جامع آیات الاحکام، قم، سایه، چ دوم.
کلینی، محمد بن یعقوب، 1388 ق، الکافی، تهران، الاسلامیة.
کیا هراسی، 1382 ق، احکام القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیه.
مالک بن أنس، بی تا، المدوَّنة الکبری، مصر، مطبعة السعادة.
ـــــــــــــــ ، 1382 ق، الموطّأ، بیروت، دار القلم.
ماوردی، ابوالحسن، 1406 ق، النکت و العیون، بیروت، دار الکتب العلمیه.
متقی هندی، 1405 ق، کنز العمال، بیروت، مؤسسة الرسالة.
مجلسی، محمدباقر، 1366، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة.
مراغی، محمدمصطفی، 1985 م، تفسیر المراغی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
مغنیه، محمدجواد، 1388، تفسیر الکاشف، بی جا.
مفید، محمد بن محمد بن نعمان، 1363 ش، تصحیح الاعتقاد بصواب الانتقاد، تعلیق هبةالدین شهرستانی، قم، منشورات رضی.
مکی العاملی، محمد بن جمال الدین (شهید اول)، 1980 م، القواعد و الفوائد، تحقیق عبدالهادی حکیم، نجف اشرف، منشورات جمیعة منتدی النشر.
مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، 1386، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه. محمدصادق محسن زاده: دانشجوی دکتری مطالعات تطبیقی مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب. محمدعلی رضایی اصفهانی: دانشیار جامعة المصطفی(ص) العالمیه. فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات تفسیری 12 ادامه دارد...

93/12/20 - 05:45





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن