محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827431351
نقدی بر مقالة «نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن»
واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
نقدی بر مقالة «نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن»
ما معتقدیم در موارد اختلافی فقط یک قرائت صحیح و قرائت پیامبر(ص) است، اما معنای این سخن آن نیست که علم نحو در همة موارد میتواند ما را به این قرائت برساند.
بخش اول چکیده مقالة حاضر نقدی است بر مقالة «نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن» که در شمارة هفتم مجلة قرآنشناخت (ص 85ـ104) به چاپ رسیده است. ناقد بعد از مقدمهای ملاحظات خود را به ترتیب عناوین مقاله بیان و در پایان نتیجة ملاحظاتش را ذکر کرده است. نویسنده بعد از بیان نکاتی کلی در پاسخ ناقد، ملاحظات ناقد را طی شمارههایی بیان کرده و به آنها پاسخ داده است. الف. نقد مقدمه در شمارة هفتم مجلة قرآنشناخت (بهار و تابستان 1390) مقالهای با عنوان «نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن» به قلم محقق ارجمند، آقای احمد طاهرینیا به چاپ رسیده است. محور اصلی مقالة مزبور تبیین «انواع نقشآفرینی علم نحو در ارتباط با قرائت قرآن» است. نویسندة مقالة پیشگفته بر این باور است که میتوان با استفاده از قواعد مسلم و مورد اتفاق دانشمندان علم نحو از میان قرائتهای مختلف یک آیه، به قرائت صحیح دست یافت. وی «رد قرائت»، «ترجیح قرائت»، «تضعیف قرائت» و «تأیید قرائت» را از انحای نقشآفرینی علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن برمیشمارد. چنانکه نگارنده در بررسی پیشینة مقاله بیان کرده، تاکنون دربارة نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن پژوهشی مستقل و جامع و کامل انجام نشده است که به تمام جوانب مسئله پرداخته باشد. بنابراین، مقالة ایشان را باید نخستین پژوهش جامع و کامل دربارة آن دانست. بیگمان نویسندة فاضل مقاله زحمات فراوانی متحمل شده و به نکات ارزشمندی اشاره کردهاند، اما جامع و کامل شدن این پژوهش به مشارکت جدی دانشورانی نیاز دارد که دستی در مباحث نحوی و قرآنی دارند. این کمترین نیز به نکاتی اشاره میکنم که امیدوارم بر غنای هرچه بیشتر این پژوهش بیفزاید. ما در این مقاله به ترتیب عناوین مقالة اصلی به نقد «مقدمه» و «انواع نقشآفرینی نحو در دستیابی به قرائت صحیح» خواهیم پرداخت. نقد «مقدمه» 1. برای نگارش مقاله دو فایده بیان شده است: یکی آنکه میتوان قرآن را همانگونه که پیامبر قرائت میفرمودند قرائت کرد؛ دوم آنکه چون در مواردی قرائتهای مختلف از یک آیه معانی گوناگونی را در پی دارد، پیجویی قرائت پیامبر ما را در دستیابی به مراد خداوند مدد خواهد رساند. دربارة فایدة نخست باید گفت قرائت قرآن به قرائتهای گوناگون در نماز و غیرنماز اجازه داده شده است. در مورد فایدة دوم اولاً باید به این نکته توجه کرد که آیا اساساً قرائتهای مختلفی که از یک آیه روایت شده معانی جدیدی را ایجاد میکند یا خیر؟ ثانیاً آیا این معانی متضادند یا غیرمتضاد؟ و یا اینکه لازمة آن معانی، فاسد خواهد بود یا نه؟ زیرا بیشتر قرائتهایی که از آیات وجود دارد، معنای نوی را خلق نمیکنند تا بخواهیم پیجوی قرائت صحیح آنها باشیم. ثالثاً آیا در این بررسی تمام قرائتها اعم از هفتگانه، دهگانه و چهاردهگانه مورد نظر است یا خیر؟ 2. در پیشینه به پایاننامة این حقیر با عنوان «نقش علم نحو در تفسیر قرآن کریم» اشاره نشده است. در این پایاننامه به نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح اشاره کردهایم. 3. در پیشینه به نقاط قوّت و ضعف پژوهشهای انجام شده پرداخته نشده است. 4. بسیار مناسب بود که در عبارت «قواعد نحو از جهت تأثیر در اصل صحت و فساد کلام یا در حسن و نیکویی آن، به لزومی و غیرلزومی و از آن جهت که پذیرفتة تمام نحویان یا برخی از آنهاست، به اجماعی و غیراجماعی (اختلافی) تقسیم میشود» دربارة تعبیراتی همانند «لزومی» و «غیرلزومی» با بیان چند نمونه توضیحاتی داده میشد؛ چراکه همین تعبیر در صفحة 92 نیز ذیل عنوان «ترجیح قرائت» بدون توضیحی بهکار گرفته شده است. 5. فرمودهاند: «در آیاتی که یک قرائت وجود دارد یا انتساب یک قرائت به پیامبرˆ قطعی است، آن قرائت معیار قواعد نحو است و باید قواعد را با آن سنجید نه آن را با قواعد»؛ اولاً توضیح داده نشد که مراد از یک قرائت در آیات چیست؟ زیرا در اغلب آیات به نوعی اختلاف قرائت وجود دارد. ثانیاً راه دستیابی به قرائتی که انتساب آن به پیامبر قطعی باشد چیست؟ مؤلف محترم در مقدمه چنین آوردهاند: «معیار درست و مطمئن برای دستیابی به قرائت صحیح، نقل و سماع است، اما اگر دسترسی به قرائت صحیح از این طریق امکان پذیر نبود، با بررسی قرائتهای اختلافی و مطابق بودن یا مطابق نبودن آنها با قواعد نحوی نیز میتوان تا حدودی به قرائت صحیح نزدیک یا از قرائت غیرصحیح دور شد». این عبارت یگانه راه رسیدن به قرائت صحیح(قرائتی که قطعاً منتسب به پیامبر باشد) را مطابقت آن قرائت با قواعد نحوی میداند؛ چراکه اگر کسی از راه نقل و سماع به قرائت صحیح دست یافت دیگر به راهی که نگارنده محترم ارائه میدهد نیازی ندارد. در این صورت برای کسی که از راه نقل و سماع به قرائت صحیح نرسید، تنها راه، همین راهی است که مؤلف بیان میکند. بنابراین، مناسب آن بود که نگارنده قبل از این، به این نکته بسیار مهم اشاره میکردند که برخی از مفسران معتقد به تواتر قرائتی هستند که در مکه و مدینه رایج بوده و بر قرائت حفص از عاصم تطبیق داده شده است.1 برخی دیگر تمام قرائتهای هفتگانه2 را متواتر میدانند و عدهای هم قائل به تواتر قرائتهای دهگانهاند.3 شماری دیگر هیچیک از قرائتهای هفتگانه را متواتر نمیدانند.4 آنگاه به این نکته اشاره میکردند که این دسته از مفسرانی که معتقد به تواتر قرائتهای هفتگانه نیستند با چه معیار و ملاکی میتوانند به قرائت قابل انتساب به خداوند دست یابند تا بر اساس آن قرآن را تفسیر کنند؟ یکی از معیارها و ملاکهای دستیابی به قرائت صحیح، قواعد نحوی است.5 6. فرمودهاند: در صورتی که از راه نقل و سماع به قرائت صحیح دست نیافتیم، قرائتی صحیح خواهد بود که با قواعد نحوی مطابق باشد. مراد وی از قواعد نحوی، کدام قواعد است؟ آیا قواعدی است که نحویان آن را بر اساس قرائات، مدون ساختهاند؟ آیا این دور باطل نیست که قرائات، با قواعدی که از همین قرائات استخراج و استنباط شده مورد سنجش و ارزیابی قرار بگیرند؟ نقد انواع نقشآفرینی علم نحو در ارتباط با قرائت قرآن 1.رد قرائت بررسی قاعدة نحوی «جایز نبودن فصل بین مضاف و مضافالیه» برخلاف نظر نویسندة مقاله، قاعدة نحویِ «جایز نبودن فصل بین مضاف و مضافالیه» از قواعد مسلم و مورد اتفاق نحوی نیست. قاعدة مزبور به صورت ناقص و با عبارتهای مختلف و متناقض در مقاله بیان شده است. توضیح آنکه در ذیل عنوان «توجیه نحوی دو قرائت» چنین آمده: «قرائت ابن عامر، مستلزم فاصله افتادن بین مضاف و مضافالیه به معمول مصدر است و این امر با قاعدة مسلم و پذیرفته شدة نحوی که فصل بین مضاف و مضافالیه، به معمول مصدر را جز در ظرف و جار و مجرور جایز نمیداند مخالف است.» در این عبارت اولاً مضاف را فقط «مصدر» دانسته چراکه گفته «فاصله افتادن بین مضاف و مضافالیه به معمول مصدر»؛ ثانیاً مشخص نشده که جایز نبودن فاصله افتادن بین مضاف و مضافالیه به معمول مصدر فقط به ظرف و جار ومجرور، آیا تنها در صورت ضرورت شعری است یا در غیرضرورت شعری و در نثر نیز جایز است؟ ذیل عنوان «قاعدة جایز نبودن فصل بین مضاف و مضافالیه» چنین گفته شده: «فاصله انداختن بین مضاف و مضافالیه که بهمنزلة یک کلمهاند، به اتفاق نظر نحویان، جز در ضرورت شعر، آن هم به ظرف و مشابه آن جایز نیست». در این عبارت اولاً به مصدر بودن مضاف اشاره نشده، ثانیاً این قاعده، مختص ضرورت شعری دانسته شده است. این قاعده با عنوان «القول فی الفصل بین المضاف و المضافالیه» در کتاب الإنصاف به این صورت بیان شده: «نحویان کوفی بر این باورند که در ضرورت شعری علاوه بر آنکه بین ظرف و جار و مجرور مضاف و مضافالیه فاصله میاندازد؛ مفعول و قسم نیز بین آن دو فاصله ایجاد میکند. اما نحویان بصری چون مضاف و مضافالیه را به منزلة یک کلمه میدانند بر این اعتقادند که در ضرورت شعری فقط ظرف و جار و مجرور بین مضاف و مضافالیه فاصله ایجاد میکند. نحویان کوفی در اثبات دیدگاهشان به سماع (شعر و نثر) استدلال کردهاند. آنان در نثر به جملة «هذا غلام والله زید» و جملة «إن الشاة لتجتر فتسمع صوت والله ربها» استدلال کردهاند. جملة اولی را کسایی از برخی عربها نقل نموده و دومی را أبوعبیده از برخی از عربها شنیده است. به آیة «وَکَذلِکَ زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلَ اولاًدِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ»(انعام: 137) نیز استدلال کردهاند. در این جملات بین مضاف و مضافالیه قسم و معمول مصدر (مفعول: اولاًدِهِمْ) فاصله ایجاد کرده است. آنان با توجه به این جملات چنین استدلال کردهاند که چون در نثر بین مضاف و مضافالیه، معمول مصدر (مفعول) و قسم فاصله انداخته است به طریق اولی در ضرورت شعری میتوان افزون بر فاصله شدن ظرف و جار و مجرور، مفعول و قسم نیز فاصله ایجاد کند».6 از این عبارت چنین برمیآید که اولاً نحویان بصری فصل بین مضاف و مضافالیه را فقط در ضرورت شعری و تنها به ظرف و جار و مجرور جایز میدانند. اما نحویان کوفی هم در نثر و هم در ضرورت شعری ولی نه فقط به ظرف و جار و مجرور بلکه به مفعول و قسم نیز جایز میشمارند. بنابراین، نحویان در این قاعده اتفاق نظر ندارند. نویسندة مقاله در عبارتی به اتفاق نظر نحویان دربارة این قاعده اشاره کرده و آن را به کتابهای الخصائص، المفصل فی صنعة الاعراب و شرح الرضیارجاع داده است. حال آنکه با مراجعه به الخصائص در آن تعبیری نیافتیم که بر اتفاق نحویان دلالت نماید. در المفصل فی صنعة الاعراب نیز سخنی از اتفاق نحویان به میان نیامده است. در شرح الرضی نیز تعبیر «أکثر النحویین» بهکار رفته است. ثانیاً در این عبارت از طرف نحویان کوفی سخنی از نوع مضاف از این نظر که مصدر باشد به میان نیامده است. نویسنده مقاله، نخست سخن از اتفاق نحویان در این قاعده (فصل بین مضاف و مضافالیه) به میان میآورد آنگاه میگوید نحویان کوفی هفت مورد را از آن استثنا کردهاند که سه مورد آن مختص نثر است و یک مورد آن فاصله شدن مفعول مضاف مصدر است که قرائت ابن عامر مصداق آن میباشد. وی این استثناها را از کتاب معجم القواعد العربیة نوشتة عبدالغنی الدقر نقل کرده است. در عبارتی که از کتاب الإنصاف نقل کردیم به این استثنا اشاره نشده بود. پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است که صاحب کتاب معجم القواعد العربیةاین استثناها را از چه کتابی نقل کرده است؟ پاسخ آنکه اولاً آنچه در کتاب معجم القواعد العربیة آمده، گرچه مستند نشده، از کتاب شرح التصریح علی التوضیح که شرح شرح ابن هشام بر الفیة ابن مالک با عنوان أوضح المسالک إلی ألفیة ابن مالک است، اقتباس شده است؛ ثانیاً اصل قاعده همان است که در الإنصاف آمده، اما ابن مالک با استقرایی که در نظم و نثر(روایات و آیات) انجام داده،7 قائل به تفصیل در این قاعده شده است. وی این تفصیل را به تفصیل در کتابهای شرح الکافیة الشافیة و شرح التسهیل بیان کرده است. ابن هشام نیز در أوضح المسالک إلی ألفیة ابن مالک، ذیل این دو بیت ألفیه: «فصل مضاف شبه فعل ما نصب/ مفعولاً أو ظرفاً أجز و لم یعب/ فصل یمین واضطراراً وجدا/ بأجنبی أو بنعت أو ندا» آن را توضیح و تبیین کرده است. أزهری، صاحب شرح التصریح علی التوضیح، نیز توضیح ابن هشام را با توضیح بیشتری آورده است. و آن اینکه «بسیاری از نحویان پیرو مکتب بصری گمان کردند که فقط در شعر بین مضاف و مضافالیه فاصله ایجاد میشود، حال آنکه حق با نحویان کوفی است. آنان فصل میان مضاف و مضافالیه را هفت قسم دانستهاند. سه قسم آن را در نثر و چهار قسم دیگر را در شعر جایز شمردهاند. در سه قسمی که در نثر جایز است اگر مضاف، شبه فعل (مصدر یا اسم فاعل) باشد، فاصله، معمول مضاف و منصوب و اگر شبه فعل نباشد (اسم باشد) فاصله، قسم خواهد بود. در آیة شریفة «زُینَ لِکَثِیرٍ مِنَ الْمُشْرِکِینَ قَتْلُ اولاًدَهُمْ شُرَکاؤِهُمْ»(انعام: 137) بر اساس قرائت ابن عامر «قتل» که مصدر است به فاعلش (شُرَکاؤِهُمْ) اضافه شده و مفعول آن (اولاًدَهُمْ) بین آن دو فاصله ایجاد نموده است».8 در این بیتها9 نیز که برخلاف سخن نویسندة مقاله، ضرورتی در آنها وجود ندارد، مفعول مصدر مضاف، فاصله ایجاد کرده است. الف. سخن طرماح: «یطفن بحوزی المراتع لم ترع/ بوادیه من قرع القسی الکنائن»؛ کلمة «القسی» مفعول مصدر «قرع» بین آن و فاعلش فاصله شده است؛ ب. انشاد ثعلب: «لئن کان النکاح أحل شیء/ فإن نکاحها مطر حرام»؛ کلمة «ها» که مفعول مصدر «نکاح» است بین آن و فاعلش (مطر) فاصله ایجاد کرده است. ابن مالک و ابن ناظم بر نبودن ضرورت در این بیت تصریح کردهاند؛10 ج. انشاد أبوعبیده: «و حلق الماذی و القوانس/ فداسهم دوس الحصاد الدائس»؛ کلمة «الحصاد» که مفعول مصدر «دوس» است، بین آن و فاعلش (الدائس) فاصله انداخته است؛ د. سخن متنبی: «حملت إلیه من لسانی حدیقة/ شفاها الحجا سقی الریاض السحائب»؛ کلمة «الریاض» که مفعول مصدر «سقی» است، بین آن و فاعلش (السحائب) فاصله شده است. در جملة «ترک یوماً نفسک و هواها»، که به گفتة ابن مالک این سخن کسی است که میتوان به کلام او اعتماد کرد،11 ظرف «یوماً» که متعلق به مصدر«ترک» و غیر اجنبی است، بین مصدر مضاف و مضافالیه فاصله انداخته است. همچنین در روایت «هل أنتم تارکو لی صاحبی» جار و مجرور «لی» میان مضاف، اسم فاعل «تارکو» و مضافالیه آن (صاحبی) فاصله ایجاد کرده است.12 در صورتی که نحویان بصری فاصلة ظرف و جارومجرور میان مضاف و مضافالیه را مختص شعر میدانند. ابن مالک در رواییِ فاصله شدن میان مضاف شبیه فعل (مصدر و اسم فاعل) و مضافالیه آن به معمول مضاف (مصدر و ظرف) به قیاس نیز استدلال میکند. با این توضیح که اگر در عرب بر فاصله شدن معمول مضاف میان مضاف و مضافالیه سماعاً موردی را نمییافتیم، قیاس، استعمال آن را اجازه میدهد. به این صورت که در اشعار زیادی، اجنبی، که معمول مضاف نیست، بین مضاف و مضافالیه فاصله انداخته است. مثال: «کما خطّ الکتاب بکف یوما/ یهودی یقارب أو یزیل». در این بیت ظرف «یوماً» میان مصدر «کف» و مضافالیه آن (یهودی) فاصله انداخته است، درحالیکه معمول اجنبی(یوماً)، معمول مصدر مضاف (کف) نیست. بنابراین، فاصله به معمول مضاف (غیراجنبی) جایز خواهد بود؛ زیرا دارای مزیت است.13 نویسندة مقاله به این سخن ابن مالک نپرداخته است. با توجه به مطالبی که در این قسمت بیان کردیم اولاً این سخن که نحویان کوفی هفت مورد را از قاعدة مورد بحث استثنا کردهاند، سخنی نادرست است؛ زیرا تعبیر به استثنا، درست نیست. دوم آنکه در کتاب معجم القواعد العربیة که این استثناها به آن استناد داده شده، لفظی وجود ندارد که بر استثنا دلالت کند.14سوم اینکه این تفصیل را ابن مالک بیان کرده و ابن مالک از نحویان کوفی نیست و اساساً وی نه کوفی است و نه بصری، گرچه بسیاری از دیدگاههای نحوی آنان را پذیرفته است. اما در مواردی هم، دیدگاههای آنان را به نقد کشیده و آرای جدید و روشی نو در استنباط و استخراج قواعد نحوی به دست داده است.15 ثانیاً نتیجهای که نویسندة مقاله در صفحة 91 گرفته مبنی بر اینکه قرائت ابن عامر برخلاف قاعدة مسلم علم نحو است، نادرست است؛ زیرا نحویان دو مکتب بصره و کوفه در قاعدة «جایز نبودن فصل بین مضاف و مضافالیه» اختلاف دارند. پس این قاعد از قواعد مسلّم علم نحو نیست. نقدهای دیگر نویسندة مقاله ذیل عنوان «رد قرائت» به مطالب دیگری نیز اشاره کردهاند، که در ادامه بررسی میشود: 1. ازآنجاکه ابن مالک قرائت ابن عامر را متواتر میداند،16 این سخن که «استناد به قرائت ابن عامر در این آیه، برای تصحیح استثنا و در نتیجه، تصحیح قرائت ابن عامر در این آیه، مشتمل بر دور باطل است» باطل است. 2. در مقدمه گفته شده: «پیجویی قرائت صحیح قرآن، افزون بر مطلوب بودن آن برای خواندن قرآن طبق قرائت پیامبر، در مواردی که قرائتهای مختلف مستلزم معانی مختلف باشد، برای رسیدن به مراد الهی نیز لازم است.» حال آنکه قرائت ابن عامر از آیة 137 انعام مستلزم هیچ اختلاف معنایی نیست. 3. ازآنجاکه یکی از منابع استخراج و استنباط قواعد نحوی قرآن کریم است17 و فرض آن است که نمیدانیم کدام قرائت، قرائت پیامبر است، با هر قرائتی که مواجه میشویم باید احتمال بدهیم که قرائت واقعی همین قرائت باشد. پس نمیتوان به صرف آنکه در قرائتی قاعدهای که بهکار رفته با قواعدی که نحویان مدون ساختهاند سازگاری ندارد آن قرائت را نادرست دانست و آن را رد کرد. چنانکه نویسندة مقاله در مورد آیة 137 انعام چنین قضاوتی کرده است؛ زیرا ممکن است این قرائت، قرائت پیامبر باشد و این قاعده فقط در قرآن بهکار رفته باشد. چنانکه کلمة «استحوذ» باید بر اساس قواعد اعلال به صورت «استحاذ» نوشته و قرائت شود، اما در سورة مجادله آیة 19 بدون اعلال و به صورت «استحوذ» آمده و این برخلاف قواعد اعلال است که عالمان صرف آن را لازم میدانند. اما چون قرآن چنین استعمال کرده است، مورد تأیید است. بنابراین، نمیتوانیم با استفاده از قواعد نحوی مسلم و مورد اتفاق نحویان به قرائت صحیح دست یابیم. 4. فرمودهاند: «ابن مالک در کتاب الفیه، جواز فاصله بین مضاف و مضافالیه، به مفعول مضاف را بدون شاهد مطرح و در منظومة کافیة شافیه، عمدهترین دلیل خود بر جواز این امر را قرائت ابنعامر در آیة مورد بحث، برشمرده است». بیتی که در آن ابن مالک به قاعدة مزبور اشاره کرده از این قرار است: «و عمدتی قراءة ابن عامر/ و کم لها من عاضد و ناصر» نگارنده کلمة «عمدتی» را «عمدهترین» ترجمه کردهاند و آشکار است که این معادل اصلاً صحیح نیست. در شرح التسهیل در استدلال به قرائت ابن عامر چنین گفته: «و أقوی الأدلة علی ذلک قراءة ابن عامر»18؛ این دو تعبیر (عمدتی و أقوی الأدلة) حاکی از آن است که ابن مالک استدلال به قرآن را قویتر از استدلال به شعر میداند.19نگارنده از تعبیر «عمدتی» چنین استنباط کرده که عمده دلیل ابن مالک در اثبات قاعدة «جواز فاصله بین مضاف و مضافالیه، به مفعول مضاف» فقط قرائت ابن عامر است. به همین دلیل در بیان دلیل یا شاهد دوم قائلان به استثنا یعنی «شعر» از ابن مالک نامی برده نمیشود و بیت «فَزَجَّجْتُها بِمَزَجَّةٍ... زَجَّ القَلوصَ أبی مَزادَةٍ» و بیتهای دیگری که ابن مالک در کتاب شرح الکافیة الشافیة و شرح التسهیل برای اثبات قاعدة مزبور به آنها استدلال کرده، به این کتابها ارجاع داده نمیشود. اساساً نگارندة محترم در ذیل عنوان «دلائل قائلان به استثنا» نامی از کتاب شرح التسهیل ابن مالک به میان نمیآورد. 2.ترجیح قرائت نویسندة مقاله بر این اعتقاد است که در علم نحو برخی از قواعد نحوی، به لزومی و غیرلزومی تقسیم میشوند. گرچه نویسندة مقاله توضیحی دربارة این اصطلاح خودساخته نداده است، به نظر نگارنده مراد از لزوم قاعده، رعایت آن قاعده و مراد از غیرلزومی بودن قاعده، عدم رعایت آن قاعده است. وی از این نکته نتیجه میگیرد که اگر در یک آیه دو قرائت وارد شده باشد و قاعدهای در آن بهکار رفته باشد که از نظر نحوی، رعایت آن بر عدم رعایت آن ترجیح دارد، میتوان با این معیار آن قرائت را بر قرائتی که قاعده در آن رعایت نشده است ترجیح داد. وی برای نمونه به قرائت «حمزه» از آیه «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(نساء: 1) اشاره میکند. حمزه کلمة «َالْأَرْحَامَ» را به جرّ قرائت کرده است. نویسندة مقاله قرائت حمزه را از این جهت که در عطف «الْأَرْحَامِ» بر ضمیر مجرور «بِهِ» حرف جر«باء» را اعاده نکرده، قرائتی مرجوح خوانده و قرائت نصب «َالْأَرْحَامَ» را بر آن ترجیح داده است؛ چراکه از نظر نحوی در صورت عطف بر ضمیر مجرور اعاده جار بر عدم اعادة آن ترجیح دارد. ما در ادامه به اصل این قاعده میپردازیم و اثبات میکنیم که از نگاه قرآن اعاده و عدم اعاده هیچ ترجیحی نسبت به هم ندارند و اساساً این، قاعدهای است که نحویان بصری و کوفی در آن اختلاف دارند. بررسی قاعدة «اعاده جار در عطف بر ضمیر مجرور» نویسندة محترم مقاله در نقل، توضیح و تبیین درست این قاعده نیز دچار خطا شده است؛ زیرا اولاً قبل از بیان خود قاعده و دیدگاهها به تعلیل (نه تبیین و توجیه آن طور که نویسنده مقاله تعبیر کرده) قاعده پرداخته است؛ ثانیاً گفته شده اصل این قاعده مورد اتفاق نحویان است و اختلاف آنان در لزوم یا نیکویی رعایت آن است. حال آنکه این سخن صحیح نیست. در کتاب الإنصاف20 دربارة این قاعده چنین آمده: نحویان کوفی برآناند که عطف بر ضمیر مجرور جایز است، همانند «مررت بک و زید». از این مثال معلوم میگردد که آنان اعادة جار را لازم نمیدانند. اما به باور نحویان بصری عطف بر ضمیر مجرور بدون اعادة جار، جایز نیست. هریک از این دو مکتب نحوی به سماع (نظم و نثر) و مکتب نحوی بصره علاوه بر آن به تعلیل این قاعده نیز روی آورده است. چنانکه مشاهده میشود بین نحویان کوفی و بصری در اصل قاعده اختلاف وجود دارد، نه در لزوم یا نیکویی رعایت آن. عجب آن است که نویسندة مقاله در یک بند سخن از پافشاری نحویان بصری بر لزوم و نحویان کوفی بر عدم لزوم این قاعده به میان میآورد و سپس این سخن خود را نقض میکند و میگوید «هر دو گروه در حسن رعایت این قاعده و کثرت آن در استعمالات عرب اتفاق دارند». چگونه ممکن است نحویان کوفی در عطف به ضمیر مجرور اعادة جار را لازم ندانند و با وجود این قائل به حسن رعایت و کثرت این قاعده در استعمالات عرب باشند. این تناقض از آنجا ناشی شده که اولاً در این پژوهش از منابع درجه اول مثل الإنصاف استفاده نشده است؛ ثانیاً اظهار نظر نحویان متأخر همانند ابن هشام، و معاصر همانند غلایینی و عباس حسن دیدگاه نحویان بصری و کوفی قلمداد شده است.21 حال آنکه چنانکه بیان کردیم، نحویان این دو مکتب عمدة نحوی در اصل این قاعده با هم اختلاف دارند و تمایل نحویان متأخر و معاصر به هریک از این دو مکتب نباید دیدگاه آنان به حساب آورده شود. بله در قرآن در آیات بسیاری در عطف بر ضمیر مجرور حرف جار اعاده شده است، همانند «قُلِ اللَّهُ یُنَجِّیکُمْ مِنْها وَمِنْ کُلِّ کَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِکُونَ(انعام: 64)؛ وَعَلَیْها وَعَلَى الْفُلْکِ تُحْمَلُون(مؤمنون: 22)؛ وَإِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ میثاقَهُمْ وَمِنْکَ وَمِنْ نُوح(احزاب: 7)؛ فَقالَ لَها وَلِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْها(فصلت: 11)». اما در آیات «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فیهِ قُلْ قِتالٌ فیهِ کَبیرٌ وَصَدٌّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرام(بقره: 217)؛ وَیَسْتَفْتُونَکَ فِی النِّساءِ قُلِ اللَّهُ یُفْتیکُمْ فیهِنَّ وَما یُتْلى عَلَیْکُم(نساء: 127)؛ لکِنِ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَالْمُقیمینَ الصَّلاةَ(نساء: 162)؛ وَجَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقین(حجر: 20)» که در آنها بر ضمیر مجرور عطف شده، حرف جار اعاده نشده است. در کتابهای قرائات22 دربارة این آیات اختلاف قرائتی که در آن حرف جر اعاده شده باشد، دیده نشده و این بیانگر آن است که قرآن در عطف بر ضمیر مجرور ترجیحی میان اعاده و عدم حرف جار قائل نیست. بنابراین، قرائت حمزه از آیة «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(نساء: 1) که کلمة «َالْأَرْحَامَ» را مجرور خوانده، از نظر قواعد نحوی بدون اشکال است. در تأیید این سخن باید گفت که علامه طباطبایی در تفسیر آیة مزبور در بیان علت منصوب بودن «الْأَرْحَامَ» مینویسد: «الْأَرْحَامَ» بر لفظ جلالة الله عطف و گفته شده بر محل «به» عطف شده است. علامه این ترکیب را از نظر نحوی صحیح و قرائت حمزه را تأییدی بر این ترکیب میداند و میافزاید گرچه نحویان قرائت وی را ضعیف دانستهاند.23 پس علامه قرائت مشهور (وَالْأَرْحَامَ) را بر قرائت حمزه به این دلیل که اعادة جار در عطف بر ضمیر مجرور ترجیح دارد، ترجیح نداده است. تأیید دیگر آنکه علامه در ترکیب آیة «وَجَعَلْنا لَکُمْ فیها مَعایِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقین»(حجر: 20) کلمة «مَنْ» را معطوف بر ضمیر «کم» در «لَکُمْ» دانسته است. او این ترکیب را بنابر دیدگاه نحویان کوفی، یونس و اخفش میداند و ترکیب دیگر (عطف «مَنْ» بر «مَعایِشَ» را که بر اساس دیدگاه نحویان بصره است) ترکیبی متکلّفانه میخواند.24 نتیجه آنکه اولاً برخلاف سخن نویسندة مقاله، در قرآن اعاده و عدم اعادة حرف جر هیچ ترجیح نحوی ندارد؛ ثانیاً قرائت حمزه از نظر نحوی بیاشکال است اما از نظر معنایی صحیح نیست و علامه این قرائت را از این جهت نقد کرده است.25 3.تضعیف قرائت در این نقش نویسندة مقاله در پی آن است تا اثبات کند رعایت قاعدة نحوی که در برخی از قرائتهای اختلافی بهکار رفته سبب حسن ترکیب و کمال کلام است و رعایت نکردن آن از نظر ترکیب نحوی، ضعیف و مرجوح است. برای نمونه به قرائت شاذّ یحیی بن یعمر از آیة «ثُمَّ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ»(انعام: 154) اشاره میکند که وی کلمة «أَحْسَنَ» را به صورت «أَحْسَنُ» قرائت کرده است. نویسندة مقاله این قرائت را از نظر نحوی ضعیف میداند؛ زیرا صدر صله در آن بدون طولانی بودن صله حذف شده و فاقد شرط حسن است. در نقد باید گفت: اولاً این قرائت از قرائتهای شاذ به شمار میآید.26 ثانیاً چنانکه نویسندة مقاله آورده شرایط جواز حذف عائد مرفوع سهتاست. یکی از آنها طولانی بودن صله است و نحویان کوفی و بصری در این شرط با هم اختلاف دارند. چگونه این قاعده با وجود این اختلاف و مسلم نبودن، ملاک سنجش و ارزیابی قرائات قرار میگیرد. خود نویسندة مقاله در دو جای مقاله (در مقدمه و ذیل عنوان «رد قرائت») بر این نکته تأکید کرده که در صورتی یک قاعده میتواند ملاک سنجش و ارزیابی قرائات قرار بگیرد که از قواعد مسلم و مورد اتفاق علم نحو باشد. ثالثاً نحویان کوفی بر شرط نبودن طولانی بودن صله بر حذف عائد، به همین آیه استدلال کردهاند.27 چگونه ممکن است قاعدهای که از یک قرائت گرفته شده است، در تضعیف همان قرائت بهکار گرفته شود؟! 4.تأیید قرائت نویسندة مقاله در این نقش اثبات کرده است در آیاتی که اختلاف قرائات وجود دارد، اگر قاعده نحویای که در آنها بهکار رفته از حیث نحوی به دو شکل مساوی بهکار میرود، این سبب میشود که از نظر نحوی همة آن قرائتها از یک آیه صحیح باشد. برای نمونه، به دو قرائت مختلف در آیة «وَلا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَة»(بقره: 48) اشاره میکند. در این آیه کلمة «لا یُقْبَلُ» به دو شکل قرائت شده است. از قرّاء سبعه ابن کثیر و أبوعمرو آن را به صورت «لا تُقبَلُ» و بقیه به صورت «لا یُقْبَلُ» قرائت کردهاند. ازآنجاکه در این آیه فاعل فعل «لا یُقْبَلُ» مؤنث مجازی است، از نظر نحوی میتوان فعل آن را به صورت مؤنث و مذکر آورد. بنابراین، از نظر نحوی هر دو قرائت مطرح شده تأیید میگردد. نقد: بله، قواعد نحوی این دو قرائت را تأیید میکند، اما این نقش، خلاف فرضی است که نویسندة مقاله در آغاز مقدمه بر آن تأکید ورزیده است. وی گفته از دیدگاه صحیح پیامبر(ص) فقط یک قرائت از قرآن به دست داده است و از میان قرائتهای مختلف از یک آیه فقط یک قرائت، قرائت صحیح خواهد بود. اما این نقش برخلاف فرض است و ما را به یک قرائت رهنمون نمیسازد. نتیجهگیری به نظر نگارنده به دلایل ذیل علم نحو نمیتواند ما را به قرائت صحیح قرآن رهنمون سازد: 1. تعداد بسیاری از قواعد نحوی که اکنون در اختیار ماست، برگرفته از قرائات است. بنابراین نمیتوانیم از این قواعد در سنجش و ارزیابی همان قرائات استفاده کنیم؛ 2. از یکسو مشخص نیست که کدام یک از قرائات، قرائت پیامبر(ص) است و از سوی دیگر یکی از منابع استخراج و استنباط قواعد نحوی همین قرائات بوده است. بنابراین نمیتوانیم با قواعد نحوی مدون شده از سوی نحویان قرائتی را مردود بدانیم یا ترجیح بدهیم یا تضعیف کنیم، چراکه ممکن است همین قرائت قرائت واقعی بوده باشد؛ 3. تاآنجاکه ما بررسی کردهایم اغلب آیاتی که دارای قرائات متعددند، نحویان در قاعدة نحوی که در آنها بهکار رفته است، با هم اختلاف نظر دارند؛ چون آنان این قواعد را از همین قرائات استنباط و استخراج کردهاند. پس برای سنجش و ارزیابی قرائات برای رسیدن به قرائت صحیح قاعدة مسلم و مورد اتفاق علم نحو وجود ندارد؛ 4. به نظر راقم این سطور نباید هیچیک از قرائات هفتگانه را صرفاً به دلیل ناسازگاری با قواعد نحوی مدون رد کرد. 5. به نظر نگارنده بهترین روش در دستیابی به قرائت صحیح و واقعی، همان روشی است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به دست داده است و آن، استفاده از معنی در دستیابی به قرائت صحیح میباشد. تاآنجاکه ما در این تفسیر جستوجو کردیم به موردی دست نیافتیم که ایشان قرائتی را به سبب ناسازگاری با قواعد نحوی رد کرده یا ترجیح داده یا ضعیف شمرده یا تأیید نموده باشند. ایشان فقط از راه معنا به نقد و بررسی قرائات پرداختهاند. برای نمونه، علامه در تفسیر ذیل آیة «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا»(نساء: 1) به قرائت حمزه که کلمة «وَالْأَرْحَامَ» را به جر خوانده است اشاره میکنند. علامه در رد این قرائت میگویند اگر کلمة «وَالْأَرْحَامِ» را به صورت مستقل صلة «الَّذِی» بدانیم جمله به این صورت درخواهد آمد: «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِالْأَرْحَامَ» که از نظر نحوی جایز نیست؛ زیرا صله بدون عائد خواهد ماند. پس ناچاریم «وَالْأَرْحَامِ» و ماقبل آن را به عنوان صلة واحد، صلة «الَّذِی» بگیریم که در این صورت خداوند متعال و ارحام را از حیث عظمت و عزت در عرض هم قرار میدهیم که این با ادب قرآنی منافات دارد.28 پی نوشت ها: 1. ر.ک: سیدعبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص27ـ31؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص221ـ229. 2. ر.ک: شنقیطی، أضواء البیان فی ایضاح القرآن بالقرآن، ج1، ص8. 3. ر.ک: ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج1، ص62. 4. خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، ص163. 5. ر.ک: محمدهادی معرفت، همان، ص142. 6. ابوالبرکات انباری، الإنصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین: البصریّین و الکوفیّین، ج2، ص349ـ352، مسئله60. 7. شاطبی در شرح خود بر خلاصه کافیة(الفیة) مینویسد: «روش ناظم(ابن مالک) در بسیاری از قواعد نحوی آن است که به استقرایی که خود در نظم و نثر انجام میدهد، اعتماد میکند و به استقرا دیگران بسنده و از آنان تقلید نمیکند. چراکه خود را در منصب اجتهاد مطلق مینشاند» (المقاصد الشافیة فی شرح الخلاصة الکافیة، ج5، ص251). 8. ر.ک: شرح التصریح علی التوضیح، ج1، ص732. 9. ر.ک: شرح التسهیل، ج3، ص142؛ شرح الکافیة الشافیة، ج2، ص987؛ ارتشاف الضرب من لسان العرب، ج3، ص69. 10. ر.ک: شرح الکافیة الشافیة، ج2، ص987؛ شرح ألفیة ابن مالک، ص156. 11. ر.ک: شرح التسهیل، ج 3، ص137. 12. ر.ک: همان؛ شرح الکافیة الشافیة، ج2، ص992؛ شرح التصریح علی التوضیح، ج1، ص733ـ734. 13. ر.ک: شرح التسهیل، ج 3، ص141. 14. در این کتاب صفحه70 ذیل عنوان: «الفصل بین المضاف و المضاف الیه» چنین آمده است: «عند أکثر النحوین لایفصل بین المتضایفین إلّا فی الشعر، وعند الکوفیین مسائل الفصل سبعً: ثلاث جائزة فی السعة». 15. ر.ک: المدارس النحویة، ص310ـ317؛ تاریخ النحو العربی فی المشرق و المغرب، ص316ـ320. 16. ابن مالک، شرح التسهیل، ج3، ص141. 17. سیوطی، الإقتراح فی علم أصول النحو، ص96. 18. ابن مالک، همان. 19. ر.ک: خالد سعد شعبان، أصول النحو عند ابن مالک، ص36. 20. ابوالبرکات انباری، الإنصاف فی مسائل الخلاف بین النحویین، ج2، ص379، مسئله65. 21. ر.ک: «نقش علم نحو در دستیابی به قرائت صحیح قرآن»، قرآنشناخت، ش7، ص93، پینوشت شماره 59. 22. ر.ک: معجم القرائات القرآنیة. 23. ر.ک: المیزان، ج4، ص137. 24. همان، ج12، ص140. 25. همان، ج4، ص137. 26. ر.ک: عبدالله الأزهری، شرح التصریح علی التوضیح، ج1، ص173. 27. ابن عقیل، شرح ابن عقیل، ج1، ص165، پاورقی1. 28. ر.ک: المیزان، ج4، ص137. منبع: فصلنامه قرآن شناخت – شماره 9 ادامه دارد/
93/07/26 - 00:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]
صفحات پیشنهادی
علم معصومین (ع) از جانب خداست/ تمسک به قرآن ناطق تنها راه درک قرآن صامت
دین و اندیشه پای درس اخلاق آیت الله قرهی علم معصومین ع از جانب خداست تمسک به قرآن ناطق تنها راه درک قرآن صامت آیت الله قرهی در تفسیر آیه 34 سوره بقره گفت ما عالم به معنی حقیقی نمیشویم حضرات معصومین ما را به علمی که از طریق پروردگار عالم به آنها تعلیم داده شده وَ عَلمَ آتأویل قرآن در «فیه ما فیه» مولوى
تأویل قرآن در فیه ما فیه مولوىمولانا با اهمیت بسزایى که براى احکام شرعى قایل است با بهره گیرى از آیات قرآنى و با آراستگى به قوانین ظاهر شرع گاهى از بخش قشر و پوسته ظاهر آن مى گذرد و دست به تفاسیرى مى زند متفاوت با تفاسیر دیگر مفسران تفسیرى که از روح خداجوى او سرچشمه گرفته و بیحجت الاسلام قرائتی: در منبرهای عزاداری محرم به جای شعر و خواب، از قرآن و حدیث بگویید
حجت الاسلام قرائتی در منبرهای عزاداری محرم به جای شعر و خواب از قرآن و حدیث بگویید فرهنگ > دین و اندیشه - خبرگزاری مهر نوشت حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی رئیس ستاد اقامه نماز به مناسبت در پیش بودن ایام سوگواری سید و سالار شهیدان نامهای به واعظان و مزاهدی در گفتوگو با فارس: مرحوم «مولایی» واردکننده علم اختلاف قرائات قرآن به ایران بود
زاهدی در گفتوگو با فارس مرحوم مولایی واردکننده علم اختلاف قرائات قرآن به ایران بودیکی از شاگردان استاد مولایی با اشاره به اقدامات ارزشمند استاد مولایی گفت رواج علم تجوید آموزش اختلاف قرائات توجه به آیات کاربردی و مفاهیم آن و تأسیس صندوق نیکان از اقدامات ارزشمند استاد مولایی اتجلیل از نخبگان قرآنی،علمی و مقام آوران بین المللی لیگ علمی پایا
بسیج دانش آموزی استان آذربایجان شرقی برگزار کرد; تجلیل از نخبگان قرآنی علمی و مقام آوران بین المللی لیگ علمی پایا خبرگزاری پانا به همت بسیج دانش آموزی استان آذربایجان شرقی مراسم تجلیل از نخبگان قرآنی علمی و مقام آوران مرحله بین المللی لیگ علمی پانا برگزار شد ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۷ مهربررسی روش گفتمانکاوی و چگونگی کاربست آن در مطالعات قرآنی
بررسی روش گفتمانکاوی و چگونگی کاربست آن در مطالعات قرآنیبسیاری از مؤلفه های تحلیل گفتمانی به نوعی در میان دانشمندان اصول فقه و همچنین مفسران وجود داشته است اما آنچه در تفاسیر مختلف دیده می شود هیچ گاه به منظور تحلیل آیات تمام این مؤلفه ها به صورت همزمان و در یک رابطه متقابل دبا حضور سردار نقدی صورت میگیرد دیدار اعضای ستاد بازسازی واقعه غدیر خم با علما و مراجع تقلید در قم
با حضور سردار نقدی صورت میگیرددیدار اعضای ستاد بازسازی واقعه غدیر خم با علما و مراجع تقلید در قماعضای ستاد بازسازی واقعه غدیر خم با حضور سردار نقدی برای برگزاری هرچه بهتر این برنامه با 6 تن از مراجع عظام در قم دیدار میکنند به گزارش خبرگزاری فارس از قم با توجه به نزدیک بودن عفابیوس: با مقامات ترک در مورد نحوه کمک به «عین العرب» گفتوگو میکنم
فابیوس با مقامات ترک در مورد نحوه کمک به عین العرب گفتوگو میکنموزیر خارجه فرانسه روز سهشنبه گفت امروز با مقامات دولت ترکیه در مورد نحوه کمکرسانی به شهر عینالعرب گفتوگو میکند به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس لوران فابیوس وزیر خارجه فرانسه روز سهشنبه گفت امروز بابا حضور قاری برجسته کشور برترینهای قرآنی مدرسه علمیه امام رضا(ع) قم تقدیر شدند
با حضور قاری برجسته کشوربرترینهای قرآنی مدرسه علمیه امام رضا ع قم تقدیر شدندبرترینها علوم قرآنی و برگزیدگان مسابقات علمی مدرسه امام رضا ع قم با حضور حمید شاکرنژاد قاری برجسته ایران اسلامی تقدیر شدند به گزارش خبرگزاری فارس از قم محفل انس با قرآن کریم به منظور استفاده از آموزاعلام فراخوان پایاننامه در بخش پژوهش مسابقات بینالمللی قرآن دانشگاهیان مسلمان
دین و اندیشه آیین ها و تشکل های مذهبی اعلام فراخوان پایاننامه در بخش پژوهش مسابقات بینالمللی قرآن دانشگاهیان مسلمان دبیرخانه بخش پژوهش پنجمین دوره مسابقات بینالمللی قرآن دانشجویان مسلمان به تبیین موضوعات و محورهای بخش پایاننامهها و مقالات پرداخت به گزارش خبرگزاری مهر دبیرئیس العلما و نماینده عالی شیعیان کشمیر در گذشت
رئیس العلما و نماینده عالی شیعیان کشمیر در گذشت فرهنگ > دین و اندیشه - حجت الاسلام و المسلمین شیخ مولانا افتخار حسین انصاری رئیس العلما و نماینده عالی شیعیان کشمیر از سیاستمداران این منطقه بود صبح روز سه شنبه 8 مهر ماه در شب شهادت امام محمد باقر ع دار فانی راوداع گگزارش فارس از مراسم رونمایی «جامعالاحادیث» خاموشی: مطالعه مجموعه آثار «جامعالاحادیث» را
گزارش فارس از مراسم رونمایی جامعالاحادیثخاموشی مطالعه مجموعه آثار جامعالاحادیث را به جامعه علمی وفرهنگی توصیه میکنمرئیس سازمان تبلیغات اسلامی گفت توصیه بنده به شبکه تبلیغ و طلاب این است که از مجموعه آثار جامعالاحادیث بهره ببرند و به نرمافزارهای حدیثی اکتفا نکنند و در مراجعدلیل نارسایی های فرهنگی و علمی کشور نداشتن نقشه راه صحیح است / اعتبار هزار میلیارد تومانی برای تقویت مراکز دان
استانها شمال گلستان شریعتمداری دلیل نارسایی های فرهنگی و علمی کشور نداشتن نقشه راه صحیح است اعتبار هزار میلیارد تومانی برای تقویت مراکز دانش بنیان و علمی گرگان - خبرگزاری مهر معاون اجرایی رییس جمهور با تاکید بر نارسایی های فرهنگی و علمی کشور گفت نداشتن نقشه راه صحیح عاملتحول در حوزه آموزش عمومی قرآن از طریق معلمان ممکن است
معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش تحول در حوزه آموزش عمومی قرآن از طریق معلمان ممکن است خبرگزاری پانا معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش گفت هر تحولی در حوزه آموزش عمومی قرآن تنها از طریق تحول در آموزش معلمان و دانش آموزان ممکن است ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۳ مهر ساعت 09 49 بهنام سال تحصیلی جدید حوزه های علمیه پژوهش است/ بررسی آسیب شناسی البرز بر اساس پژوهش های قرآنی انجام شود
استانها مرکز البرز نماینده ولی فقیه در البرز نام سال تحصیلی جدید حوزه های علمیه پژوهش است بررسی آسیب شناسی البرز بر اساس پژوهش های قرآنی انجام شود کرج - خبرگزاری مهر نماینده ولی فقیه یکی از وظایف طلاب و روحانیت را سرآمد بودن در اخلاق و تذهیب اعلام کرد و گفت نام سال تحصینگاهی منتقدانه به فلسفه صدرالمتألهین/ آیا ملاصدرا مبانی فلسفی خود را از قرآن استخراج می کند ویا قرآن را براساس
دین و اندیشه اندیشمندان ابراهیمی دینانی نگاهی منتقدانه به فلسفه صدرالمتألهین آیا ملاصدرا مبانی فلسفی خود را از قرآن استخراج می کند ویا قرآن را براساس مبانی فلسفی خود تفسیر می کند ابراهیم دینانی در سایت شخصی خود با اشاره به اینکه صدرالمتالهین بر بسیاری از سوره های قرآن تفسیر نتحول در علوم انسانی به معنای حذف علم شناخته شده و صحیح نیست
حداد عادل در گفتگو با باشگاه خبرنگاران تحول در علوم انسانی به معنای حذف علم شناخته شده و صحیح نیست شورای تحول و ارتقای علوم انسانی گفت در تحول علوم انسانی قصد بر این نیست که علم شناخته شده و صحیح را حذف کنیم غلامعلی حداد عادل در گفتگو با خبرنگار دانشگاه باشگاه خبرنگاران در-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها