تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 22 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815151357




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

عوامل انحطاط اخلاقی در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
عوامل انحطاط اخلاقی در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه
می‌توان دریافت که در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل، عوامل تضعیف یا سلب ایمان، عوامل سقوط و انحطاط اخلاقی به شمار می‌آیند.

خبرگزاری فارس: عوامل انحطاط اخلاقی در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه


بخش اول چکیده انحطاط اخلاقی یعنی بازماندن از سیر در طریق کمال و یا خروج از آن بواسطۀ کسب رذایل اخلاقی. کمال و سعادت حقیقی مفاهیمی هستند که تعریف و تعیین مصادیق آنها وابسته به نوع جهان بینی یک نظام اخلاقی است. نظام‌های اخلاقی قرآن و اناجیل اربعه بواسطۀ بهره مندی از منشایی مشترک، کمال و سعادت حقیقی را «تقرب به خدا» و لازمۀ آن را ایمان و التزام بر اعمال مؤمنانه معرفی می‌کنند. بر این اساس، انسان بواسطۀ بهره مندی از نعمت اختیار، هدف داری و تلاشگری، قادر است تا سعادت حقیقی یعنی فلاح و فوز ابدی را از آن خویش سازد. اما بواسطۀ عواملی که موجب تضعیف یا سلب ایمان او می‌گردند، ممکن است از مسیر کمال بازماند. این عوامل که به طور مشترک در قرآن و اناجیل بر آنها تأکید شده است، عبارتند از: هوای نفس، دنیا و شیطان. دنیا، موضوع هوای نفس و شیطان، مؤید و آرایشگر هواهای نفسانی است. مقدمه توجه به چراییِ حیات و اهتمام بر چگونگی آن، از مهم‌ترین آموزه‌های ادیان آسمانی است؛ از این‌رو می‌توان گفت دعوت به پیروی از رسالات و رساندن انسان به حیات معنوی که عبارت است از التزام بر اصول اعتقادی و اخلاقی و دستیابی به ویژگی‌های آسمانی، هدف والای ادیان آسمانی است. متون مقدس اسلام و مسیحیت در تدارک زندگی معنوی و حیات طیبه به ابعاد وجودی انسان توجه کرد و در پرورش بُعد الهی او کوشیده‌اند. در مسیحیت، ره سپردن در راه صلیب،1 به معنای نفس‌کُشی مستمر در پرتو عشق به مسیح، تنها راه دستیابی به حیات حقیقی است. حضرت عیسی(ع) بارها تأکید کرده است که پیرو واقعی او، کسی است که صلیب خود را بردارد و به دنبال او برود.2 این تعبیر، به معنای «انکار خویشتن» و اعلام آمادگی برای شهادت در راه خداست،3 آن‌چنان‌که در اسلام نیز، معرفت صادقانه به فقرِ محضِ نفس و پیروی خالصانه از دستورات خداوند در پرتو عشقی عمیق و اعتمادی تام به خداوند، همراه با تزکیۀ مستمر نفس، راه رسیدن به کمال و حیات طیبه معرفی می‌شود. رسیدن به این هدف، مستلزم ارائة تعالیمی در حوزۀ اصول اعتقادی، احکام و اخلاق است که خود، به شناختی جامع و واقع‌بینانه از هستی انسان و ابعاد وجودی او و نیز، تمایلات و گرایشات وی وابسته است. بررسی ابعاد و عمق تعالیم این متون درخصوص انسان و کنکاش در نظام اخلاقی و سفارش‌های عملی آنها، از مسائل مهم در شناخت ادیان است. بررسی و دریافت نگاه مشترک یا متفاوت ادیان آسمانی در خصوص موانع موجود در مسیر کمال انسان، مبیّن درجة شناخت آنها از انسان و عوامل تأثیرگذار در تعالی یا انحطاط اوست. مفاهیم و کلیات اخلاق منظور از مفاهیم و کلیات اخلاق، ارائة تعریف لغوی و اصطلاحیِ آن و نیز، تبیین اصول موضوعه در اخلاق و مفاهیم کلیدی موجود در آن است. تعریف لغوی اخلاق اخلاق، جمع «خُلق» در لغت به معنای «سجیه و سرشت» است.4 همان‌گونه که جمع «خُلُق» به ضمّ یا سکون آن، به معنای دین، طبیعت، سرشت و سجیّه است.5 همچنین «خَلق» که به معنای ابداع و تقدیر است، به معنای دین6 و نیز خوی و طبع هم به کار رفته است.7 از آنجا که انسان صورت و باطن دارد و باطن او، همان نفس است که ویژگی‌های خاص خود را دارد «خُلُق» به ضم یا سکون لام، برای نفس انسان به منزلۀ «خَلق» برای صورت ظاهری و اوصاف و ویژگی‌های آن است؛8 از این‌رو می‌توان گفت در کاربردهای لغوی، اخلاق جمع «خُلق» یا «خُلُق» به معنای خوی، طبع، سجیّه و وصف‌های باطنی انسان است. تعریف اصطلاحی اخلاق راغب اصفهانی می‌گوید: «خَلق» و «خُلُق» به معنای مخلوق است، با این تفاوت که در «خَلق»، صورت ظاهر و شکل و هیئتی که با چشم دیده می‌شود منظور است؛ ولی «خُلُق» سجایای اخلاقی و ویژگی‌های درونی که با بصیرت درک می‌شود، است و اخلاق، هر فضیلتی است که انسان آن را با خُلق و طبع خود به دست آورد.9 علمای علم اخلاق «خُلق» را این‌گونه تعریف کرده‌اند: خُلق، ملکه‌ای در نفس است که مقتضی صدور فعل از او بدون احتیاج به فکر و تأمّل است.10 بنابراین خُلق، کیفیتی باطنی است که با چشم سر و حواس ظاهری دریافتنی نیست و حالتی است که باعث می‌شود افعال مناسب با آن، بدون نیاز به تأمّل و تفکر از فرد صادر شود؛11 از این‌رو، می‌توان گفت فایدۀ اخلاق که موضوع آن نفس ناطقۀ انسان است، پاک ساختن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله است که از آن به «تهذیب اخلاق» تعبیر می‌شود و نتیجة آن، سلامت نفس از همۀ اخلاق نکوهیده و آراستگی آن به تمام وصف‌های نیکو و دستیابی به خیر و سعادت ابدی است.12 اصول موضوعة اخلاق منظور از اصول موضوعه، پیش فرض‌های اخلاق است که در ارائة مباحث اخلاق باید بدان توجه شود. یکی از این پیش‌فرض‌ها، اختیار انسان است. مختار بودن انسان از محکمات معارف اسلام است و آیات متعددی از قرآن کریم بر اختیار انسان شهادت می‌دهد؛ آنجا که می‌فرماید: «هرکس در گرو دستاورد خویش است».(طور: 21) منظور این است که خودِ انسان، رهنی است محفوظ و حبس‌شده نزد خدای سبحان تا در برابر عملی که از نیک و بد کرده، جزای آن را که یا ثواب است یا عقاب دریافت کند؛13 آن‌چنان‌که این مطلب در آیاتی دیگر به روشنی بیان شده است.14 اصل موضوعۀ دیگر، این است که انسان به دلیل مختار بودن و بهره‌مندی از اراده، مطلوب نهایی دارد؛ یعنی انسان کارهای خود را با قصد و اراده انجام می‌دهد و در انجام دادن آنها مختار است؛ پس این کارها را برای دستیابی به مقصودی خاص انجام می‌دهد؛15 از این‌رو، می‌توان گفت مطلوب نهایی انسان برحسب نوع جهان‌بینی او متغیر است. در جهان‌بینی اسلامی و با استناد به قرآن کریم، مطلوب نهایی انسان، سعادتی است که در تمام دورۀ حیات او ـ اعم از دنیا و آخرت ـ محقق می‌شود و با توجه به اینکه حیات دنیایی انسان، جایگاهی ناچیز و بسیار کوتاه‌مدت دارد، می‌توان گفت مطلوب نهایی انسان از دیدگاه قرآن کریم، رستگاری ابدی است.16 آن‌چنان‌که می‌فرماید: «فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعِیدٌ... وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها...» (هود: 105ـ106)؛ روزی فرا رسد که هیچ کس جز به اذن او سخن نگوید؛ پس بعضی از مردم، تیره‌بخت و برخی نیک‌بخت‌اند؛ اما کسانی که نیک‌بخت شدند، جاودانه در بهشت خواهند بود... . این آیه مانند آیه‌ای دیگر است که سعادت را وارد شدن به بهشت و سعادتمندان را اهل بهشت می‌داند و شقاوت را داخل‌شدن در جهنم معرفی می‌کند: «وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لارَیْبَ فِیهِ فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ...» (شوری: 7)؛ و از روز جمع بترسانی که شکی در آن نیست که گروهی در بهشت‌اند و گروهی در جهنم... . از آنجاکه این آیات در سیاق دعوت به ایمان و عمل صالح و تحریک به اختیار اطاعت قرار دارند، بر این مطلب دلالت می‌کنند که ایمان و عمل صالح در دستیابی به سعادت مؤثرند.17 بنابراین مطلوب نهایی انسان، همان سعادت جاودان است که به اکتساب و عمل به دست می‌آید و این مطلب در آیاتی متعدد از قرآن کریم، تأکید شده است: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» (زلزال: 7ـ8)؛ پس هرکس به اندازۀ ذره‌ای نیکی کند، آن را ببیند و هرکه به اندازۀ ذره‌ای بدی کند، آن را ببیند.18 بر این اساس، اصل سوم از اصول موضوعۀ اخلاق نیز مشخص می‌شود و آن، نقش تلاش انسان در جهت رسیدن به مطلوب نهایی است. اعتقاد به این اصل و آگاهی از تأثیر اعمال و رفتار انسان در رسیدن به مقصود نهایی، برای ترغیب وی به تلاش در مسیر اهداف عالی اخلاقی، ضروری است، از این‌رو، قرآن کریم در آیات فراوان بر این اصل تأکید کرده است.19 گرایش‌های بنیادین انسان یکی از تمایلات ذاتی انسان، حبّ نفس است که حبّ بقا و حبّ کمال را در پی دارد. بدون تردید این گرایش‌ها در پرتو نوع جهان‌بینی و نگرش انسان به جهان، متفاوت و متغیر است. اگر انسان، حقیقت حیات و ماهیت نفس انسانی را در دنیا و بدن مادّی منحصر بداند، گرایش حبّ بقا به شکل آرزوهای دراز دنیایی و میل شدید به بهره‌مندی از عمر طولانی در دنیا ظهور می‌کند؛ چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ... یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ...» (بقره: 96)؛ و مسلّماً آنها را حریص‌ترین مردم به زندگی [دنیا]خواهی یافت... هریک از آنها خوش دارد که کاش هزار سال عمر داده شود... . در صورتی‌که انسان به شناختی صحیح و عمیق از حقیقت حیات و نفس آدمی دست یابد، توجهش به آخرت معطوف می‌گردد و حبّ بقا همراه با گرایش به کمال و سعادت، وی را به انجام عبادات و مجاهدت‌ها وامی‌دارد.20 در پرتو این نوع نگرش، گرایش حبّ کمال نیز به صورت حقیقت‌جویی و حقیقت‌طلبی، فضیلت‌دوستی و گرایش به خوبی‌ها و فضیلت‌ها و نیز مطلق‌جویی متجلّی می‌گردد. بنابراین اگر کسی به شناخت صحیح از مفهوم کمال دست نیابد به مظاهر دنیایی آن (مانند ریاست‌طلبی، قدرت‌طلبی، شهرت‌طلبی و ثروت‌طلبی) گرایش پیدا می‌کند. آن‌چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: «... مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیا وَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِیدُ الْآخِرَةَ...» (آل‌عمران: 152)؛ برخی از شما دنیا را می‌خواهد و گروهی آخرت را. این آیۀ شریفه، مسلمانان را به دو گروه تقسیم کرده است: گروهی که دنیا را می‌خواهند و در فرمانبری از رسول خدا ثابت‌قدم نبوده و به جمع غنایم ـ در جنگ احد ـ پرداختند و گروهی که در فرمانبری ثابت قدم بودند و از غنایم چشم پوشیدند؛ زیرا آخرت‌طلب بودند؛21 پس می‌توان گفت نوع جهان‌بینی انسان، تمایلات و گرایش‌های بنیادین او را تحت تأثیر قرار داده و بر نوع عملکرد او، تأثیری عمیق می‌گذارد. فضایل و رذایل اخلاقی افعال و ملکات، موضوعات ارزش‌گذاری در علم اخلاق‌اند. افعالی که پدیدآورندۀ فضیلت‌اند، ارزش مثبت اخلاقی دارند و افعالی که پدیدآورندۀ رذیلت‌اند، ارزش منفی اخلاقی.22 تکرار هریک از این اعمال باعث پدید آمدن صفات پایدار در نفس انسان (ملکات) می‌شود و ملکات خود، منشأ افعال نیک و بد می‌گردند. ملکاتی که منشأ افعال نیک‌اند، فضیلت و ملکاتی که منشأ افعال بدند، رذیلت نام دارند. ملکات گروه اول، انسان را در رسیدن به کمال یاری کرده و سبب ارتقای حیات انسان می‌شوند؛ از این‌رو، ارزش مثبت اخلاقی دارند و اعمال و ملکاتی که انسان را به کمال حقیقی رهنمون نسازند یا از آن دور کنند، ارزش منفی اخلاقی. در نظام‌های اخلاقی دینی، بر اساس جهان‌بینی خدامحور و معادباور، همۀ افعال و ملکاتی که انسان را به خدا نزدیک سازند، فضایل تلقّی می‌شود؛ مانند: حسن سلوک: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً»(فرقان: 63)؛ و بندگان خدای رحمان، کسانی‌اند که روی زمین به فروتنی راه می‌روند و چون جاهلان [به ناروا] خطابشان کنند، سلام گویند [و درگذرند]. نیکوکاری: «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ...»(بقره: 148)؛ و در اعمال خیر از هم سبقت بگیرید. حکمت: «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ»؛ با حکم و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت کن (نحل: 125). استقامت: «إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلاَّ تَخافُوا...»(فصلت: 30)؛ بی‌گمان کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنها نازل می‌شوند که بیم مدارید... . تعاون بر نیکی و تقوا: «...وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی...» (مائده: 2)؛ و در راه نیکی و تقوا با یکدیگر همکاری کنید. احسان و نیکوکاری: «وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ...» (نساء: 125)؛ چه کسی در دین‌مداری بهتر از آن کسی است که خود را تسلیم خدا کرده و نیکوکار است... . ایثار: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ»(حشر: 9) و آنها را بر خود مقدم می‌دارند. عفت: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ...»(نور: 30)؛ به مؤمنان بگو: دیده [از نامحرم] فرو نهند و پاک‌دامنی خود را حفظ کنند. همۀ افعال و ملکاتی که انسان را از خدا دور می‌کند، رذایل اخلاقی‌اند؛ مانند: تکبر: «...إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی وَ اسْتَکْبَرَ...»(بقره: 34)؛ جز ابلیس که ابا کرد و برتری جست. پیروی از شهوات: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ...»(مریم: 59)؛ آن گاه کسانی جانشین اینان شدند که نماز را ضایع کردند و از شهوات پیروی نمودند. سوءظنّ، تجسّس و غیبت: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً...»(حجرات: 12)؛ ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاریِ گمان‌ها بپرهیزید؛ چراکه پاره‌ای از گمان‌ها، گناه است و [در کار دیگران] تجسّس نکنید و کسی از شما غیبت دیگری نکند... . عیب جویی: «وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ» (همزه: 1)؛ وای بر هر بدگویی‌کنندۀ عیب‌جوی. بخل: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ...» (آل‌عمران: 180)؛ و کسانی‌که در بخشیدن آنچه خدا از فضل خود به آنها داده، بخل می‌ورزند، مپندارند، که این کار به سودشان است؛ بلکه برای آنها شرّ است... . افعال و ملکات دیگری که در تعالیم اسلامی بدان‌ها تصریح شده و مورد اهتمام قرار گرفته است؛ زیرا ظهور فضایل و رذایل اخلاقی در انسان، ارتباطی ناگسستنی با سعادت یا شقاوت او دارد. سعادت و شقاوت در نظام اخلاقی قرآن همۀ نظام‌های اخلاقی ـ اعم از دینی و غیردینی ـ در این اصول مشترک‌اند که انسان مختار است، در افعال اختیاری خود هدفی را دنبال می‌کند و راه وصول به آن هدف، انجام افعال اخلاقی اختیاری است.23 اختلاف اساسی نظام‌های اخلاقی، بیشتر در حوزۀ تعیین مصداق‌های مفاهیم کلّی (مانند سعادت و شقاوت) است؛ به عبارت دیگر، می‌توان گفت هر نظام اخلاقی، اصلی‌ترین فضایل اخلاقی خود را بر اساس تعریف خاص خود از سعادت مطرح می‌کند؛ همان‌گونه که اصلی‌ترین رذایل اخلاقی و مهم‌ترین عوامل سقوط و انحطاط اخلاقی انسان را بر اساس تعریف خاص خود از شقاوت ارائه می‌کند. در نظام اخلاقی قرآن، ریشۀ ارزش‌های اخلاقی، ایمان است: «وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.»(عصر: 3ـ1) بر اساس این آیات شریفه، اعمال صالحه ثمرات ایمان هستند و درحقیقت ایمان، برانگیزانندۀ انسان به سوی اعمال صالحه است. منظور از ایمان، ایمان به خدا، پیامبران و معاد است؛24 بنابراین ایمان، اساسی‌ترین معیار ارزشی برای رفتار اخلاقی انسان و عامل اصلی سعادت او است. راه دستیابی به سعادت در نگاه قرآن، عمل به نیکی‌ها و پرهیز از بدی‌هاست. آیات فراوانی از قرآن، ویژگی‌های اهل سعادت را برشمرده‌اند. همانان که در بهشت جاودانه می‌مانند و از نعمت‌های الهی برای همیشه بهره‌مندند؛ بیان و تعبیرهای به کار رفته در این آیات، گوناگون است؛ ولی از مجموع آنها چنین برمی‌آید که برای دستیابی به سعادت و ورود به بهشت و رضوان الهی، شرط لازم و کافی، ایمان و عمل صالح است.25 در بیش از پنجاه آیه، ایمان و عمل صالح، دو ویژگی برای توأمان سعادتمندی انسان‌اند. در این آیات، معمولاً ایمان مقدم و همراه با عمل صالح مطرح شده است: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ...» (نساء: 57)؛ و کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند به بهشت‌هایی وارد سازیم. گاه ایمان با تقوا قرین شده است: «وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»(بقره: 103)؛ و اگر آنان ایمان می‌آوردند و پارسایی می‌کردند، قطعاً پاداشی که از جانب خدا می‌یافتند، بهتر بود؛ اگر می‌دانستند. و گاهی فقط از تقوا یاد شده که آن نیز در سایة ایمان میسّر است: «وَ قِیلَ لِلَّذِینَ اتَّقَوْا ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا خَیْراً لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَةٌ وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِینَ جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها...» (نحل 30 و 31) و (ق: 103)؛ و به کسانی که تقوا پیشه کردند، گفته شود: پروردگارتان چه نازل کرد؟ گویند: خیر و خوبی. برای آنها که در این دنیا نیکی کردند، پاداش خوبی است و سرای آخرت، حتماً بهتر است و سرای پرهیزگاران نیکوست. بهشت‌های جاودان که در آن داخل شوند... . در برخی آیات نیز، اطاعت از فرمان خدا و پیامبر(ص) شرط لازم و کافی برای ورود به بهشت دانسته شده است: «...وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (نساء: 13)؛ ...و هرکه از خدا و رسولش اطاعت کند، او را داخل بهشت‌هایی می‌کند که از پای درختانش، نهرها جاری است که در آن جاودانه‌اند و این، همان کامیابی بزرگ است. بنابراین می‌توان گفت عامل اصلی سعادت، ایمان است و ایمان واقعی در جایگاه یک عمل قلبی، همواره مقتضی عمل صالح است. در نگاه قرآن کریم، سعادتمند کسی است که به لذت‌های جاودان آخرت دست یابد: «...وَ أَمَّا الَّذِینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّةِ خالِدِینَ فِیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ...» (هود: 108)؛ و اما کسانیکه نیکبخت شدندتا آسمانها و زمین برپاست جاودانه در بهشت خواهند بود. و مهم‌ترین لذّت جاودان، لذت تقرّب به خدا و انس در جوار قدس الهی است: «إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِیکٍ مُقْتَدِرٍ» (قمر: 55)؛ محققاً پارسایان در باغ‌ها و [کنار] نهرهایند؛ در جایگاه صدق، نزد پادشاهی بااقتدار.26 از این‌رو، مقام قرب و رضوان الهی است که به بهشت، عزت و شرافت می‌بخشد و سعادت حقیقی از دیدگاه قرآن، در واقع رسیدن به این مقام است. سعادت و شقاوت در نظام اخلاقی اناجیل اربعه در نظام اخلاقی اناجیل اربعه نیز، براساس تعریف خاصی که از سعادت و شقاوت ارائه می‌شود، ایمان و عشق به خدا، مهم‌ترین اصل اخلاقی و برترین فضیلت دینی دانسته شده است. در اعتقاد مسیحیان، تعالیم اخلاقی عهد قدیم و جدید، در این اصل خلاصه می‌شود: «و خداوند، خدای خود را به تمام دل و تمام جان و تمام خاطر و تمام قوّت خود محبت نما که اول از احکام، این است.»27 و این ایمان و عشق، باید در عمل جاری شود، در برخی فقرات اناجیل، کسانی که کار نیک می‌کنند، فرزند حقیقی خدا هستند: «خوشا به حال صلح‌کنندگان؛ زیرا ایشان، پسران خدا خوانده خواهند شد.»28 براساس تعالیم اناجیل، سعادت حقیقی، دستیابی به حیات جاودان است: «آنکه به پسر ایمان آورده باشد، حیات جاودانی دارد»29 این حیات جاودان، به دیدار پروردگار مقرون است: «خوشا به حال پاک‌دلان؛ زیرا ایشان خدا را خواهند دید»30 و بهره‌مندی از پاداش بزرگ آسمانی را نیز شامل می‌شود: «در آن روز شاد باشید و وجد نمایید؛ زیرا اینک اجر شما در آسمان عظیم می‌باشد»؛31 ولی بیشترین چیزی که در تعالیم اناجیل هم‌نوا32 دیده می‌شود، این است که نیکوکاران، مؤمنان و دوستان مسیح به ملکوت آسمان خواهند رسید. بنابراین عیسی(ع) به صراحت می‌فرماید: «بلکه ملکوت خدا را طلب کنید.»33 بر این اساس داخل شدن در ملکوت الهی، کمال و سعادت حقیقی است: «پس هر که یکی از این احکام کوچک‌ترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد، در ملکوت آسمان، کمترین شمرده شود؛ اما هرکه به عمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.»34 بر اساس اناجیل اربعه، سعادت حقیقی انسان، راهیابی به ملکوت خداوند است که با «مقام قرب الهی» در قرآن کریم واقعیت مشترک دارد و در حقیقت این دو تعبیر، مصداق سعادت حقیقی انسان در دو نظام اخلاقی اسلام و مسیحیت‌اند که با ایمان و التزام بر اعمال صالح (تقوا و پرهیزکاری‌) محقق می‌شود؛ بعدها آموزۀ «نجات» که پولس آن را مطرح و ترویج کرده بود، از اهمیت التزام بر اعمال مؤمنانه در مسیحیت کاست،35 از مجموع مطالب می‌توان فهمید که مفهوم شقاوت در آموزه‌های قرآن و اناجیل اربعه، مفهومی مقابل سعادت است، به عبارت دیگر، بی‌ایمانی و التزام عملی نداشتن بر آن باعث آلوده شدن به رذایل اخلاقی و دوری از مسیر کمال و سعادت حقیقی شده و انسان را به شقاوت ابدی دچار می‌کند. این شقاوت، عبارت است از دوری از مقام قرب و رضوان الهی و بی‌بهره ماندن از نعمات بهشت و مبتلا شدن به عقوبت اعمال. آن‌چنان‌که قرآن کریم می‌فرماید: فأما الذین شَقُوا ففی النارلهم فیها زفیرٌ و شهیق. خالدین فیها مادامتِ السموات و الارضُ...؛ (هود: 106ـ 107) اما کسانی که تیره‌بخت شدند، برایشان در آتش ضجّه و ناله است تا آسمان‌ها و زمین برپاست در آن ماندگار خواهند بود. و آن‌سان که در انجیل متی آمده است: «که پسر انسان، ملائکة خود را فرستاده، همۀ لغزش‌دهندگان و بدکاران را جمع خواهند کرد و ایشان را به تنور آتش خواهند انداخت؛ جایی که گریه و فشار دندان بُوَد»؛36 بنابراین می‌توان دریافت که در نظام اخلاقی قرآن و اناجیل، عوامل تضعیف یا سلب ایمان، عوامل سقوط و انحطاط اخلاقی به شمار می‌آیند. پی نوشت: 1. proceed on cross path 2. عباس رسول‌زاده، و جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، ص 76. 3. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 116. 4. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 214. 5. ابن‌منظور، لسان العرب، ج 2، ص 304. 6. همان. 7. علی‌اکبر دهخدا، لغتنامۀ دهخدا، ج 1، ص 1537. 8. ابن‌منظور، همان، ج 2، ص 304. 9. حسین‌بن محمد راغب، المفردات، ص 149. 10. خواجه نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی، ص 10. 11. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ص 27. 12. ملااحمد نراقی، معراج السعاده، ص 32-30. 13. سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان،ج 19، ص 9. 14. مدثر: 38؛ بقره: 256؛ انسان: 3. 15. محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج 1، ص 24. 16. همان، ص 26. 17. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 11، ص 23. 18. همچنین ر.ک: نجم : 41-38؛ حج: 77؛ یونس : 52؛ فصلت: 46؛ انعام: 104؛ فاطر: 18. 19. توبه: 95؛ نساء: 123؛ اسراء: 7؛ یونس: 108. 20. علی شیروانی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، ص 154. 21. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 4،‌ ص 67. 22. محمد فتحعلی‌خانی، آموزه‌های بنیادین علم اخلاق، ج 1، ص 17. 23. محمدتقی مصباح، همان، ص 85. 24. سیدمحمدحسین طباطبائی، همان، ج 20، ص 611. 25. احزاب:‌71. 26. همچنین ر.ک: مائده: 119؛ توبه: 20ـ21 و 77. 27. مرقس/30:12. 28. متی:9:5، همچنین ن . ک: لوقا:6: 35، یوحنا:12:1. 29. یوحنا:36:3؛ همچنین ر.ک: یوحنا: 47:6؛ یوحنا:24:5. 30. متی :5 :8. 31. لوقا:6: 23. 32. متی، مرقس، لوقا. 33. لوقا:12 : 31. 34. متی:19:5. 35. غلاطیان:2: 20-16 و 3: 28-23، اول قرنتیان : 1: 30-18. 36. متی:13 : 42-41. منابع قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل بهرامپور، تهران، سازمان دراالقرآن الکریم، 1384. ابن‌فارس، احمد بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1442. ابن‌مسکویه، احمدبن محمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، قم، بیدار، 1370. ابن‌منظور، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1997. آکمپیس، توماس، اقتداء به مسیح، ترجه سعید عدالت‌نژاد، تهران، طرح نو، 1385. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1381. دهخدا، علی اکبر، لغتنامۀ دهخدا، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1377. راغب اصفهانی، حسین‌بن محمد، المفردات، تحقیق صفوان عدنان داودی، بیروت، دارالشامیه، 1416. رسول‌زاده، عباس و جواد باغبانی، شناخت مسیحیت، قم، مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1388. شیروانی، علی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، قم، دارالفکر، 1379. طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، 1375. طوسی، خواجه نصیرالدین، اخلاق ناصری، تصحیح مجتبی مینوی، تهران، خوارزمی، 1369. فتحعلی‌خانی، محمد، آموزه‌های بنیادین علم اخلاق، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1379. کتاب مقدس، ترجمۀ قدیمی، بی‌جا، انجمن پخش کتب مقدس، بی‌تا. ماسون، دنیز، قرآن و کتاب مقدس درون مایه‌های مشترک، ترجمه فاطمه‌السادات تهامی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، 1385. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1362. محمدی‌ری‌شهری، محمد، دنیا و آخرت از نگاه قرآن وحدیث، قم، دارالحدیث، 1384. مصباح، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376. نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، مصحح موسی کلانتری دامغانی، تهران، پیام آزادی، 1388. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 1377. دل‌آرا نعمتی پیرعلی /استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج منبع: فصلنامه معرفت ادیان شماره 6 ادامه دارد...

93/01/23 - 03:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن