واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مجموعه اشعار «اتل متل» - 2 اتل متل یه بازی متل يه بازي - بازياي بچهگونه از آقا جون نشسته - تا كوچولوي خونه***اول عمونشسته - بعد زن عمو فريدهبعد مامان و آقاجون - بعد بابا و سعيده***مامان بزرگ كنارش - بعد عمه جون خجستهبعد هم شوهر عمه كه - سوخته كنار نشسته***همين طوري كه ميخوند - رسيد به پاي باباشبا دست روي پاهاش زد - تِقّي صدا داد پاهاش***يه دفعه رنگش پريد - پاي بابا رو ناز كردنذاشت كه ورچيده شه - پاي اونو دراز كرد***بعد دوباره شروع كرد - اتل متل روخوندشبا كلّي داد و بيداد - آقا جونم سوزوندش***دوباره توي بازي - قرعه به بابا افتادنذاشت بابا بسوزه - با كلي داد و فرياد***بازي كرد و دوباره - به پاي بابا رسيدچشماشو بست و رد شد - انگار پاهارو نديد***مامان جونم سوزوندش - عمه رو بيرون انداختبا قهر و با جرزني - كار عمو رو هم ساخت***زن عمو هم بيرون رفت - مامان بزرگش هم سوختاون وقت بابا رو بوسيد - چشماشو به پاهاش دوخت***بعد از خودش شروع كرد - اتل متل رو خوندشولي بازم آخرش - بدجوركي جزوندش***نميتونست بخونه - سعيده آچين واچينپاي بابا ورچيدهاس - تو جنگ رفته روي مين***يكدفعه بغضش گرفت - گفت « تو اتل متلهام بابا ديگه بازي نيست - تا كه نسوزه بابام«***پاهاي مصنوعي رو - برد با خودش تو اتاقمحكم درو بهم زد - چشماشو دوختش به طاق***امشب حال سعيده - خيلي خيلي خرابهبازم با بغض و گريه - ميخواد بره بخوابه***ديگه ميخواد وقت خواب - سعيده عادت كنهجاي متكّا رويِ - پااستراحت كنه***ولي يه روز ميفهمه - بابا هميشه بردهپاي بابا تو جبهه - شهيد شده، نمردهاتل متل يه باغچه اتل متل يه باغچه - يه باغچة پر از گلپر از صداي گنجشك - پر از صداي بلبل***اتل متل يه بابا - يه باباي مهربونبراسعيده بابا - برا گلها باغبون***پيش گلها نشسته - كنارش هم سعيدهبابا داره به دختر - باغبوني يادميده***«به اون ميگن نسترن - اين نهال انارهخيلي مواظبش باش - تا كه ثمر بياره***اينكه بيخ ديواره - اسمش درخت تاكهاينم كود گياهي - براقوّت خاكه***به اون ميگن گل سرخ - به اين ميگن گل ياسهمون كه زيباترين - گل باغچه باباس***بعداً كنار ياسَم - يك گل خوشگل بكارحالا باغ و آب ميديم - شيلنگ آب رو بيار»***سعيده با خنده گفت: - چه باغچه قشنگيبابا پيش خودش گفت: - چه دختر زرنگي***وقتي تو باغبوني - دختر عين بابا شدجنگ شد و بابا جونش - راهي جبههها شد***سعيده با خودش گفت: - حالا براي گلهامنم كه باغبونم - منم به جاي بابا***حياطُ جارو ميكرد - باغ گلُ آب ميدادبه اين اميد كه روزي - بابا به خونه ميآد***سالها گذشت از اون روز - ولي بابا نيومديه روز بلند شد از خواب - باغچه رو ديد و جيغ زد***چرا باغچه بابا - يكدفعه افسرده شدگلهاي ناز باغچه - يك شبه پژمرده شد***روزها و هفته ها - از پي هم ميرسيدولي باغچه بابا - رنگ شادي رو نديد***يه روز آفتابي - وفتي بلند شد از خوابرفت به كنار باغچه - رو شو بشوره با آب***با اينكه از اون گلها - نبود هيچي نشونهبوي ياس و گل سرخ - پيچيده بود تو خونه***يهو دلش شور افتاد - زنگ خونه صدا كردمادرش از تو اتاق - دويدُ در رو واكرد***پشت در خونشون - مرد غريبهاي ديدبعدش صداي جيغِ - مامان جونش رو شنيد***«بيا بيا دخترم - بايد شيريني بديمبابات اومد از سفر - بريم خوش آمد بگيم«***بيرون دويد از خونه - اما بابا رو نديد ولي بوي گل ياس - با گل سرخُ شنيد***چشمها رو بر هم گذاشت - بو كشيد و بو كشيدردّ بو رو گرفتُ - به دنبال گل دويد***رسيدش به جائيكه - مست بوي گل شدشكنار جسم سختي - گيج شدُ افتادش***وقتي چشمها رو واكرد - عكس بابا جون رو ديدنفهميدش چطور شد - روي عكس اون پريد***انگاري كه زير عكس - يه جعبه از جنس چوبگذاشتن و توي اون - پُره ز گلهاي خوب***دلش به تاپ تاپ افتاد - خيلي تند و خيلي زوددر جعبه رو واكرد - بابا توي جعبه بود***مات شد و خيره شد - يواشي گفت: «بابا جونچشمها تو واكن بابا - پژمردهاي باغبون«***ديدش كه از سينة - بابا عطر ياس ميآددست و پاي لِه شده اش - بوي گل سرخ ميداد***شايد همون وقتيكه - تير توي سينهاش خوردياس سفيد تو باغچه - افسرده گشت و پژمرد***شايد وقتيكه تانكها - رفتند رو پا و دستشگل سرخ تو باغچه - پرپر شد و شكستش***جيغ زد و ناله زد - كنار باباجون دادبابا جونو صدا زد - جنازه رو تكون داد***«بابا بيا و ببين - ياس تو پژمرده شدگل سرخ تو باغچه - شكست و افسرده شد***يهو صدايي شنيد: - « دختركم سعيدهبابا قبل شهادت - حرف تو رو شنيده***ناله نكن دخترم - گريه و زاري بسهاينو بگير عزيزم - بذر گل نرگِسه***تو نامه آخرش - برات نوشته بابااينو بكار تو باغچه - جاي تموم گلها»***بذر گل نرگسُ - محكم گرفت تو دستش با گريه و با ناله - بسوي باغچه رفتش***با صد هزاران اميد - كه توي سينهاش داشتبذر گل نرگسُ - بردُ توي باغچه كاشت***روزها ميشست كنارش - گريه ميكرد پاي اونزبون گرفته وهي - صدا ميزد: «بابا جون»***تا اينكه توي باغچه - جاي تموم گلهايك گل نرگس اومد - يك گل ناز و زيبا***حالا توي اين خونه - يگ گل نرگس هستشهرچي گل پرپره - فداي چشم مستشچشم، چشم، دو تا چشم چشم، چشم، دو تا چشم - خمار و نافذ و مستمو، مو، يه خرمن - قشنگ و مشكي يكدست***خط خط دو ابرو - مِشكيي و كمونيخال، خال، دو گونه - گونهاي استخوني***لب، لب، دو تا لب - همينجوري ميخندهقربون برم ماشاءالله - بابام چه قد بلنده***دندوناشو ببينين - عينهو مرواريدهبابا به اين خشگلي - هيچ جا كسي نديده***دست، دست، دو تا دست - چه مشكلها كه حل كردميگن كه وقت رفتن - مادرمو بغل كرد***بابام مَنم بغل كرد - دست بابام چه گرمهحُسن، حُسن، محاسن - ريش بابام چه نرمه***پا، پا، دو تا پا - راهي جبهه بيتابمامان با گريه ميريخت - پشت سر بابام آب***چشم، چشم، دو تا چشم - شب تا سحر بيدارهمو، مو، يه خرمن - پر از گرد و غباره***لب، لب، دو تا لب - خُشك و ترك خورده بودآبروي آب رو - كام بابام برده بود***پا، پا، دو تا پا - خسته ولي پر توانميبَره حمله بابا - سوي عدو بيامان***دست، دست، دو تا دست - گره كرده و مشتهبا اون دستاي گرمش - چه دشمنا كه كُشته***نيگا كنين عكسشو - چقدر قشنگو زيباستخونه عجب معطر - به عطر و بوي باباست***بابام كنار سنگر - روي موتور نشستهمحاسن خاكيشو - رنگ حنايي بسته***محاسن نرم اون - تو جبههها خوني شدباباي قد بلندم - راهي مهموني شد***چشم، چشم، دو تا چشم - خوابيده توي صحراتو جبههها شهيد شد- باباي ناز «زهرا»***خط، خط، دو ابرو - قرمزه و كمونيخال، خال، دو تا خال - روگونه و پيشوني***خال روي گونههاش- قهوهاي و قشنگهولي خال پيشونيش - خوني و سرخ رنگه***پا، پا، دو تا پا - دست، دست، دو تا دستدست و پاي بابا جون - زير شنيهاشكست***قربون چشماش برم - همون چشاي مستشكدوم دست پليدي - زد و چشاشو بستن***اوني كه ديد باباجون - تو جبههها شهيد شدميگه تو خاك فكه - افتاد و ناپديد شد***آي دونه دونه دونه - نون و پنير و پونه بعد گذشت چند سال - بابا اومد به خونه***چوب، چوب، يه تابوت - كه تو كوچه روُون بودجاي بابا تو تابوت - يه تيكّه استخون بود***هزار هزار چشم مست - هزار هزار تا گونههزار هزار هزاران - نگاهِ عاشقونه***هزار هزار محاسن - يا خوني شد يا كه سوختهزاران دل عاشق - كه توي سينه افروخت***هزار هزاران پدر - هزار هزار تا مادر هزار هزار محبت - هزار هزار تا همسر***هزار هزاران رفيق - هزار هزار برادرهزار هزار تا فرزند - هزار هزار تا خواهر***هزار هزار رفاقت - هزار هزار معرفتهزار هزار تا عاشق - هزار هزار تا رأفت***هزار هزار تا نامزد - هزار هزار اهل دلهزار هزار طراوت - شمع مجلس و محفل ***هزار گلِ سر سبد - هزار هزار قد بلند هزار هزار هزاران - هزار هزار تا پيوند ***هزار هزار شور و شوق - لبان پُر ز خنده هزار هزار بسيجي - هزار هزار پرنده***هزار هزار پهلوُن - هزار هزار همخونهرفتن كه ما بمونيم - رفتن كه دين بمونهجُمجُمَك برگ خزون مادرم زينب خاتون - قامتش عين كمون از كمون خميده تر - روزبه روز تكيده تر غصه داره غصه دار – بي قراره بي قرار ميگه مرتضي مياد - ميگه مرتضي مياد ***جمجمك برگ خزون- بيبي جون و آقا جون جفتشون وقت اذون - دستُ بالامي برن از بابا بيخبرن - پس چي شد بچة ماكِي خبر ازش مياد؟ - كِي خبر ازش مياد؟***جمجمك برگ خزون - باباجونش باباجون سروصورت پرخون - توي كربلاي پنچ خاك شده عين يه گنج- گولّه خورد توي سرش توي خاك سنگرش - گم شده ديگه نميادپسرش بابا ميخواد - پسرش بابا ميخواد***جمجمك برگ خزون - يه پلاك يه استخون از تو خاك اومد برون - دو كيلو كُلِّ بدن به مامان نشون دادن - مامانم جيغ زدش بابا رو بغل زدش - هي زدش ناله و داد«راضياَم هر چي بخواد - راضياَم هر چي بخواد»***جمجمك برگ خزون - آدما، پير و جوون دلشون يه آسمون - تو سر و سينه زدن دست به دست هم دادن - تا مشايعت كنن همه بيعت بكنن - «ياعلي قلب توشاد ما مُريد و تو مراد - ما مُريد و تو مراد»الو الو کربلادويدم و دويدم - سر کوچه رسيدمبند دلم پاره شد - از اون چيزي که ديدم ***بابا ميون کوچه- افتاده بود رو زمينمامان هوار ميزد - شوهرمو بگيرين***مامان با شيون و داد - ميزد توي صورتشقسم ميداد بابا رو - به فاطمه به جدش***تو رو خدا مرتضي - زشته ميون کوچهبچه داره ميبينه - تو رو به جون بچه*** بابا رو دوره کردن - بچههاي محلهبابا يهو دويدو - زد تو ديوار با کله***هي تند و تند سرشو - بابا ميزد به ديوارقسم ميداد حاجيو - حاجي گوشيو بردار***نعرههاي بابا جون - يه هو پيچيد تو گوشمالو الو کربلا - جواب بده به گوشم***مامان دويدو از پشت - گرفت سر بابا روبابا با گريه ميگفت - کشتند بچههارو***بعد مامانو هولش داد - خودش خوابيد رو زمينگفت که: مواظب باشيد - خمپاره زد بخوابيد***الو الو کربلا - کمک ميخوامحاجي جون -بچهها قيچي شدن***تو سينه و سرش زد - هي سرشو تکون دادرو به تماشاچيا - چشماشو بست و جون داد***بعضي تماشا کردن - بعضي فقط خنديدناونايي که از بابا - فقط امروزو ديدن*** جلو بابا دويدم - بالا سرش رسيدماز درد غربتِ اون - هي به خودم پيچيدم***درد غربت بابا - نشونههاي دردهدرد غربت بابا - غنيمت از نبرده***شرافت و خون و دل - نشونههاي مردهاي اونايي که هنوز - داريد بهش ميخنديد***براي خندههاتون - دردشو ميپسنديدامروزشو نبينيد - بابام يه قهرمونه***يه روز به هم ميرسيم - بازي داره زمونهموج بابا کليده - قفل دره بهشته***يه روز پشيمون ميشيد - که ديگه خيلي ديرهگريههاي مادرم - يقتونو ميگيره شاعر بسیجی ابالفضل سپهرمنبع : سایت سبکبالان
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 414]