تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 15 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):بزرگ ترين مصيبت ها، نادانى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820964576




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مجموعه اشعار «اتل متل» - 1


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مجموعه اشعار «اتل متل» - 1
مجموعه اشعار «اتل متل» - 1 اتل متل يه بابا/ 1 متل يه بابا - كه اون قديم قديماحسرتشو مى خوردن - تمومى بچه ها***اتل متل يه دختر - در دونه باباش بودهر جا كه بابا مى رفت - دخترش هم باهاش بود***اون عاشق بابا بود - بابا عاشق اون بودبه گفته رفيقاش - بابا چه مهربون بود***يه روز آفتابى - بابا تنها گذاشتشعازم جبهه ها شد - دخترُ جا گذاشتش***چه روزهاى سختى بود - اون روزهاى جدايىچه سالهاى بدى بود - ايّام بى بابايى***چه لحظه سختى بود - اون لحظه رفتنشولى بدتر از اون بود - لحظه برگشتنش***هنوز يادش ترفته - نشون به اون نشونهاونكه خودش رفته بود - آوردنش به خونه ***رهرا به سلام كرد - بابا فقط نگاش كرداداى احترام كرد - بابا فقط نگاش كرد***خاك كفش بابارو - سرمه تو چشاش كردهى بابارو بغل كرد - بابا فقط نگاش كرد***زهرا براش زبون ريخت - دو صد دفعه صداش كردپيش چشاش ضجّه كرد - بابا فقط نگاش كرد***اتل متل يه بابا - يه مرد بى ادعامى خوان كه زود بميره - تموم خواستگارا***اتل متل يه دختر - كه بر عكس قديمابراش دل مى سوزونن - تمومى بچه ها***زهرا به فكر باباش - بابا به فكر زهراگاهى به فكر ديروز - گاهى به فكر فردا***يه روز مى گفت كه خيلى - براش آرزو داره ولى حالا دخترش - زيرش لگن مى ذاره***يه مى گفت دوست دارم - عروسيتو ببينمولى حالا دخترش - ميگه به پات مى شينم***مى گفت برات بهترين - عروسى رو مى گيرمولى حالا مى شنوه - تا خوب نشى نميرم***وقت غذا كه مى شه - سرنگ ور مى دارهيه زرده تخم مرغ - توى سرنگ مى ذاره***گوشه لُپ باباش - سرنگ و مى فشارهبراى اشك چشماش - هى بهونه مياره***«غصه نخور بابا جون - اشكم مال پيازه»بابا با چشماش مى گه - خدا برات بسازه***هر شب وقتى بابارو - مى خوابونه توى جاش با كلى اندوه و غم - ميره سر كتاباش ***حافظُ ور مى داره - راه گلوش مى گيره قسم مى ده حافظُ - خواجه بابام نميره ***دو چشمشُ مى بنده - خدا خدا مى كنه با آهى از ته دل - حافظُ وا مى كنه ***فالُ و شاهد فال - به يك نظر مى بينه نمى خونه، چرا كه - هر شب جواب همينه ***ديشب كه از خستگى - گرسنه خوابيده بود نيمه شب چه خواب - قشنگى رو ديده بود ***تو يك باغ پر از گل - پر از گل شقايق ميون رودى بزرگ - نشسته بود تو قايق***يه خرده اون طرف‌تر - ميان دشت و صحراجايي از اين‌جا بهتر… - بابا سوار اسبه***مگه مي‌شه محاله… - بابا به آسمون رفتتا پشت يک در رسيد اتل متل یه بابا / 2 اتل‌ متل‌ يه‌ بابا - كه‌ اسم‌ او احمده‌نمره‌ جانبازيهاش‌ - هفتاد و پنج‌ درصده‌***اونكه‌ دلاوريهاش‌ - تو جبهه‌ غوغا كرده‌حالا بياين‌ ببينين‌ - كلكسيون‌ درده‌***اونكه‌ تو ميدون‌ مين‌ - هزار تا معبر زده‌حالا توي‌ رختخواب‌ - افتاده‌ حالش‌ بده‌***بابام‌ يادگاري‌ از - خون‌ و جنگ‌ و آتيشه‌با ياد اون‌ موقعا - ذره‌ ذره‌ آب‌ ميشه‌***آهاي‌ آهاي‌ گوش‌ كنين‌ - درد دل‌ باباروميخواد بگه‌ چه‌ جوري‌ - كشتند بچه‌هارو***«هيچ‌ ميدوني‌ يعني‌ چي‌ - زخميهارو بياري‌يكي‌ يكي‌ روبازو - تو آمبولانس‌ بذاري‌***درست‌ جلوي‌ چشمات‌ - يه‌ خورده‌ او نطرفتر با شليك‌ مستقيم‌ - ماشين‌ بشه‌ خاكستر»***گفتن‌ اين‌ خاطره‌ - بدجوري‌ ميسوزوندش‌با بغض‌ و ناله‌ مي‌گفت‌ - كاشكي‌ كه‌ پر نبودش‌ ***آي‌ قصه‌ قصه‌ قصه‌ - نون‌ و پنير و پسته‌هيچ‌ تا حالا شنيدي‌ - تانكها بشن‌ قنّاصه‌؟***ميدوني‌ بعضي‌ وقتا - تانكا قناصه‌ بودن‌تا سري‌ رو ميديدن‌ - اون‌ سرو مي‌پروندن‌***سه‌ راه‌ شهادت‌ كجاست‌؟ - ميدوني‌ دوشكا چيه‌؟ميدوني‌ تانك‌ يعني‌ چي‌؟ -يا آرپي‌جي‌ زن‌ كيه‌؟***آرپي‌جي‌ زن‌ بلند شد - «ومارميت‌» رو خوندتانك‌ اونو زودتر زدش‌ - يه‌ جفت‌ پوتين‌ ازش‌ موند***يه‌ بچه‌ بسيجي‌ - اونور ميدون‌ مين‌زير شينهاي‌ تانك‌ - لِه‌ شده‌ بود رو زمين‌***خودم‌ تو ديده‌باني‌ - با دوربين‌ قرارگاه‌رفيقمو ميديدم‌ - تو گودي‌ قتله‌گاه‌***آرپي‌جي‌ تو سرش‌ خورد - سرش‌ كه‌ از تن‌ پريدخودم‌ ديدم‌ چند قدم‌ - بدون‌ سر مي‌دويد***هيچ‌ مي‌دوني‌ يه‌ گردان‌ - كه‌ اسمش‌ الحديده‌هنوزم‌ كه‌ هنوزه‌ - گم‌ شده‌ ناپديده‌***اتل‌ متل‌ توتوله‌ - چشم‌ تو چشم‌ گلوله‌اگر پاهات‌ نلرزيد - نترسيدي‌ قبوله‌*** ديدم‌ كه‌ يك‌ بسيجي‌ - نلرزيد اصلاً پاهاش‌جلو گلوله‌ وايستاد - زُل‌ زده‌ بود تو چشاش‌***گلوله‌ هم‌ اومدو - از دو چشم‌ مردونه‌گذشت‌ و يك‌ بوسه‌ زد - بوسه‌اي‌ عاشقونه‌***عاشقي‌ يعني‌ اينكه‌ - چشمهايي‌ كه‌ تا ديروزهزار تا مشتري‌ داشت‌ - چندش‌ مياره‌ امروز***اما غمي‌ نداره‌ - چون‌ عاشق‌ خداشه‌بجاي‌ مردم‌ خدا - مشتري‌ چشماشه‌***يه‌ شب‌ كنار سنگر - زير سقف‌ آسمون‌مياي‌ پيش‌ رفيقت‌ - تو اون‌ گلوله‌ بارون‌***با اينكه‌ زخمي‌ شده‌ - برات‌ خالي‌ مي‌بنده‌ميگه‌ من‌ كه‌ چيزيم‌ نيست‌ - درد ميكشه‌ مي‌خنده‌***چفيه‌ رو ور ميداري‌ - زخم‌ اونو مي‌بندي‌با چشماي‌ پر از اشك‌ - تو هم‌ به‌ اون‌ مي‌خندي‌***انگاري‌ كه‌ ميدوني‌ - ديگه‌ داره‌ مي‌پّره‌دلت‌ ميگه‌ كه‌ گلچين‌ - داره‌ اونو مي‌بره‌***زُل‌ ميزني‌ تو چشماش‌ - با سوز و آه‌ و با شرم‌بهش‌ ميگي‌ داداش‌ جون‌ - فدات‌ بشم‌ دمت‌ گرم‌***ميزني‌ زير گريه‌ - اونم‌ تو آغوشته‌تو حلقه‌ دستاته‌ - سرش‌ روي‌ دوشته‌ ***چون‌ اجل‌ معلق‌ - يه‌ دفعه‌ يك‌ خمپاره‌ هزار تا بذر تركش‌ - توي‌ تنش‌ ميكاره‌ ***يهو جلو چشماتو - شره‌ خون‌ مي‌ گيره‌ برادر صيغه‌ايت‌ - توبغلت‌ ميميره‌ ***هيچ‌ مي‌دوني‌ چه‌ جوري‌ - يواش‌ يواش‌ و كم‌كم‌ راوي‌ يك‌ خبرشي‌ - يك‌ خبر پراز غم‌ ***به‌ همسفر رفقيت‌ - كه‌ صاحب‌ پسر شد بري‌ بگي‌ كه‌ بچه‌ - يتيم‌ و بي‌پدر شد***اول‌ ميگي‌ نترسين‌ - پاهاش‌ گلوله‌ خورده‌افتاده‌ بيمارستان‌ - زخمي‌ شده‌، نمرده‌***زُل‌ ميزنه‌ تو چشمات - قلبتو مي‌سوزونه‌ يتيمي‌ بچه‌ شو - از تو چشات‌ ميخونه‌ ***درست‌ سال‌ شصت‌ و دو - لحظة‌ تحويل‌ سال‌ رفته‌ بوديم‌ تو سنگر- رفته‌ بوديم‌ عشق‌ و حال‌ ***تو اون‌ شلوغ‌ پلوغي‌ - همه‌ چشارو بستم‌ دستهاتوي‌ دست‌ هم‌ - دورسفره‌ نشستيم‌ ***مقلب‌ القوب‌ رو - با همديگر مي‌خونديم‌ زوركي‌ نقل‌ ونبات ‌- تو كام‌ هم‌ چپونديم‌ ***همديگر و بوسيديم‌ - قربون‌ هم‌ ميرفتيم‌ بعدش‌ برا همديگر- جشن‌ پتو گرفتيم‌ ***علي‌ بود و عقيلي‌ - من‌ بودم‌ و مرتضي‌ سيد بود و اباالفضل‌ - اميرحسين‌ و رضا***حالا ازاون‌ بچه‌ ها - فقط‌ مرتضي‌ مونده‌ همونكه‌ گازخردل‌ - صورتشو سوزونده‌ ***آهاي‌ آهاي‌ بچه‌ ها - مگه‌ قرار نذاشتيم‌ هميشه‌ با هم‌ باشيم‌ - نداشتيما، نداشتيم‌ ***بياين‌ برا مرتضي‌ - كه‌ شيميايي‌ شده‌ جشن‌ پتو بگيريم‌ - خيلي‌ هوايي‌ شده‌ ***مي‌سوزه‌ و مي‌خنده‌ - خيلي‌ خيلي‌ آرومه‌ به‌ من‌ ميگه‌ داداش‌ جون‌ - كار منو تمومه‌ ***مرتضي‌ منم‌ ببر - يا نرو، پيشم‌ بمون‌ ميزنه‌ تو صورتش‌ - داد ميزنم‌ مامان‌ جون‌ ***مامان‌ مياد ودست‌ - بابا جون‌ و ميگره‌ بابام‌ با اين‌ خاطرات‌ - روزي‌ يه‌ بار ميميره‌ ***فقط‌ خاطره‌ نيست‌ كه‌ - قلب‌ اونو سوزونده‌ مصلحت‌ بعضي‌ها - پشت‌ اونو شكونده‌ ***برا بعضي‌ آدما - بنده‌هاي‌ آب‌ و نون‌ قبول‌ كنين‌ به‌ خدا - بابام‌ شده‌ نردبون‌اتل متل راحله اتل متل راحله - اخموي بي حوصلهمامان چرا گفت بگير - از پدرت فاصله ***دلش هزار تا راه رفت - بابا خسته كاره ؟مامان چرا اينو گفت ؟ - بابا دوستش نداره ؟ ***بايد اينو بپرسه - اگه خسته كاره پس چرا بعضي وقتا - تا نيمه شب بيداره ؟***نشونه بيداريش - سرفه هاي بلنده شش ماه پيش تا حالا - بغض مي كنه ، مي خنده ***شايد اونو نمي خواد - اگه دوستش ندارهپس چرا روي تختش - عكس اونو ميذاره ؟***با چشماي مريضش - عكس و نگاه ميكنه قربون قدش ميره - بابا ، بابا مي كنه ***با دست پر تاولش - آلبومي رو كه داره از كنار پنجره - ور مي داره مي آره ***با ديده پر از اشك - آلبومو وا مي كنه رفيقاي جبهه رو - همش صدا مي كنه *** آلبوم عكس بابا - پر از عكس دوستاشه عكسي هم از راحله ست - تو بغل باباشه ***با ديدن اون عكسا - زنده مي شه،ميميرهبا ياد اون قديما - بابا زبون ميگيره***قربون اون موقعا - قربون اون صفاتوندست منم بگيرين - دلم تنگه براتون***از اون وقتي كه بابا - دچار اين مرض شدمامان چقدر پير شده - بابا چقدر عوض شد***مامان گفته تو نماز - براي بابات دعا كندستا تو بالا ببر - تقاضاي شفا كن***ديشب توي نمازش - واسه باباش دعا كرددستاشو بالا برد و - تقاضاي شفا كرد***نماز چون تموم شد - دعا به آخر رسيدصداي گريه هاي - مامان تو خونه پيچيد ***دختركم كجايي؟ - عمر بابا سر اومدوقت يتيم داري و - غربت مادر اومد***دختركم كجايي؟ - بابات شفا گرفتهرفيقاشو ديده و - ما رو گذاشته رفته***آي قصه قصه قصه - يه دستمال نشسته خون سرفه بابا - رو اين پارچه نشسته***بعد شهادت او - پارچه مال راحله استدختري كه در پي - شكستن فاصله است***كنار اسم بابا - زائركربلايييه چيز ديگه نوشتن - شهيد شيميايياتل متل یه جعبه اتل متل يه جعبه - پر از مداد رنگى اتل متل يه بچه - چه بچه زرنگى ***با يك مداد هاش ـ ب - توى اتاق نشستهفكر مى كنه به باباش - جفت چشاشو بسته***قربون برم بابامو - الان اگه زنده بودصورت مهربونش - حتماً پر از خنده بود***با قهوه اى كمرنگ - دهان و لب رو كشيدصورتشو عقب برد - قشنگ نگاه كرد و ديد***قهوه اى رو گذاشته - مداد حنايى برداشترو صورت بابا جون - ريش قشنگى رو كاشت***بعد با مداد هاش ـ ب - چشمى كشيد و بعدشبا يك مداد هاش ـ ب - چشمارو مشكى كردش***پيشونى رَم كشيدش- بعد هم موهايى بلندبعد با مداد سبزش - براش كشيد يه سربند***بعد با مداد زدش - رو سربند سبز اونگنبدى از طلا زد - زيرش نوشت «بابا جون»***بينى رو هم كشيدش - دو چشم و ابرو گذاشتبراى رنگ صورت - سفيد و زرد و برداشت***با زرد و با سفيدش - صورتو رنگ كردشبابا چه نورانيه - چشمها رو تنگ كردش***يواش يواش و كم كرد - از توى چشم تنگشبارون چكيد بروى - نقاشى قشنگش ***مداد سرخو برداشت - رو سر بلند بابا جونيه خال قرمز كشيد - خيره شد به خال اون***لب رو گذاشت رو خالش - سرخى لبهاى اونحالشو سرختر كرد - سرختر از رنگ خون***يه كمى فكر كردش - يه دفعه بغضش گرفتبعد مى دونيد چيكار كرد؟ - يه كارى كرد بس شگفت***با اون مداد سرخش - بابا رو سرخ كردشعكس رو قلبش گذاشت - با اون دودست سردش***بس كه بابا بابا گفت - ناله زد و غصه خوردكنار عكس بابا - خسته شد و خوابش برد***خواب ديدش توى يك باغ - تو يك باغ پر از گلنشسته رو درختى - بدل شده به بلبل***ناز غريبونه كرد - چَه چَهِ مستونه زديه وقت ديد از آسمون - نور اومد و نور اومد***ديد كه تو تختى از نور - بابا جونش نشسته هزار ملك دور اون - جمع شده حلقه بسته***پريدو رفتش نشست - رو شونه بابا جونبابا نوازشش كرد - بوسه زد به روى اون***زد زير گريه و گف: - ميگن ديگه نمياى!منو گذاشتى رفتى؟ - بابا منو نمى خواى؟***بابا اونو بوسيدش - توى بغل گرفتشاشك چشاشو پاك كرد - نيگاش كردش و گفتش:***اگه نرفته بودم - يه غول بى شاخ و دُماومده بود تو خونه - تا زور بگه به مردم***با هرچى كه ما داشتيم - مى خواست تجارت كنهما رو اسير بگيره - خونه رو غارت كنه ***رفتم باهاش جنگيدم - تا كه بره به خونشاگه باور ندارى - بيا اينم نشونش***دسترو گذاشت رو خالش - همون خال پيشونيشهمون خال قشنگش - خال قرمز و خونيش***لب رو گذاشت رو خالِ - بابا جون و بوسيدش بعد صورت و عقب برد - قشنگ بابا رو ديدش***يهو پريدش از خواب - ديد كه وقت اذونهبوى تن بابا جون - پيچيده بود تو خونه***دنبال نقاشيش گشت - ديد كه روى متكّاسيعنى چى مگه مى شه؟ - اين خط كه خط باباس***ديد كه زير نقاشيش - به خط نازِ بابانه تنها امضا شده - داده يه بيست زيبااتل‌ متل‌ يه‌ مادر اتل‌ متل‌ يه‌ مادر - نحيف‌ و زار و خسته‌ با صورتي‌ حزين‌ و - دستاي‌ پينه‌ بسته‌***بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ - چه‌ جور ميشه‌ سوخت‌ و ساخت‌با بيست‌ هزار تومن‌ پول‌ - اجاره‌ خونه‌ پرداخت‌***اجاره‌هاي‌ سنگين‌ - خرج‌ مدرسه‌ ماخرج‌ معاش‌ خونه‌ - خرج‌ دواي‌ مينا***بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ - چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كردبا سيلي‌ جاي‌ سرخاب - صورتا رو قشنگ‌ كرد***بپرس‌ ازش‌ تا بگه‌ - چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كرديااينكه‌ بي‌ رنگ‌ مو - موي‌ سياهو رنگ‌ كرد***وقتي‌ كه‌ گفتند بابا - تو جبهه‌ها شهيد شدخودم‌ ديدم‌ يك‌ شبه‌ - چند تا موهاش‌ سفيد شد***مي‌ خواي‌ بدوني‌ چرا - نصف‌ موهاش‌ سفيده‌؟بپرس‌ كه‌ بعد بابا - چي‌ ديده‌، چي‌ كشيده‌***يا ميره‌ داروخانه‌ - برا دواي‌ مينايا كه‌ ميره‌ سمساري‌ - يا كه‌ بهشت‌ زهرا(علیها السلام)***يه‌ روز به‌ دنبال‌ وام‌ - مامان‌ ميره‌ به‌ بنياديه‌ روز به‌ دنبال‌ كار - پيرِ آدم‌ درمياد***هر وقت‌ به‌ مامان‌ ميگم‌: - «طعم‌ غذات‌ عاليه‌«مامان‌ با گريه‌ ميگه‌: - «جاي‌ بابات‌ خاليه‌«***بعضي‌ روزا كه‌ توي‌ - خونه‌ غذا نداريم‌غذاي‌ روز قبلو - برا مينا ميذاريم‌***مينا با غم‌ ميپرسه‌ : - «غذا فقط‌ همينه‌؟»مامان‌ با گريه‌ ميگه‌: - «بابات‌ كجاس‌ ببينه‌؟»***وقتي‌ كه‌ بيست‌ مي‌گيرم‌ - مياد پيشم‌ ميشينه‌نوازشم‌ مي‌كنه‌ - نمره‌ها مو مي‌بينه‌***ميگم‌: «معلمم‌ گفت‌ - كه‌ نمره هات‌ عاليه‌«مامان‌ با گريه‌ ميگه‌: - «جاي‌ بابات‌ خاليه‌«***يه‌ بار گفتم‌: «مامان‌ جون‌ - اين‌ آقا بقاليه‌با طعنه‌ گفت‌ تو خونه‌ - جاي‌ بابات‌ خاليه‌؟»***تا حرف‌ من‌ تموم‌ شد - با دست‌ تو صورتش‌ زدبا گريه‌ گفت‌: «اي‌ خدا - بي‌شرفي‌ تا اين‌ حد؟»***ميگم‌ : «مامان‌ راست‌ بگو - اگه‌ بابا دوست‌ داشت‌چرا ازت‌ جدا شد - پس‌ چرا تنهات‌ گذاشت‌؟»***چشم‌ ميدوزه‌ تو چشمام‌ - لب‌ ميگزه‌ ، مي‌خنده‌بيرون‌ ميره‌ از اتاق‌ - محكم‌ در و مي‌بنده‌***رفتم‌ و از لاي‌ در - توي‌ اتاقو و ديدم‌صداي‌ گريه‌هاشو - از لاي‌ در شنيدم‌***داشت‌ با بابام‌ حرف‌ ميزد - چشاش‌ به‌ عكس‌ اون‌ بودانگار كه‌ توي‌ گلوش‌ - يه‌ تيكه‌ استخون‌ بود***«مرتضي‌ جون‌ ميدونم‌ - زنده‌اي‌ و نمردي‌ بعد خدا و مولا - ما رو به‌ كي‌ سپردي‌؟***دست‌ خوش‌ آقا مرتضي‌ - خوش‌ به‌ حالت‌ كه‌ رفتي‌ما اينجا مستأجريم‌ - تو اونجا جا گرفتي‌؟***خواستگاريم‌ يادته‌؟ - چند تا سكه‌ مهرمه‌مهريه‌ مو كي‌ ميدي‌؟ - گره‌ توي‌ كار مه‌***مهريه‌مو كي‌ ميدي‌ - دختر مون‌ مريضه‌بياببين‌ كه‌ موهاش‌ - تند تند داره‌ ميريزه‌***مهريه‌مو كي‌ ميدي‌؟ - اجاره‌ خونه‌ داريم‌صاحب‌ خونه‌ مي‌گفتش‌- ديگه‌ مهلت‌ نداريم‌***امروز كه‌ صاحب‌ خونه‌ - اومد برا اجاره‌همسايمون‌ وقتي‌ گفت‌ - مهلت‌ بده‌ نداره‌***يهو تو كوچه‌ داد زد: - اينا همش‌ بهونه‌اس‌دق‌ّ اجاره‌ داره‌ - دردش‌ اجاره‌ خونه‌اس‌***به‌ من‌ چه‌ شوهرش‌ رفت‌ - يا كه‌ زن‌ شهيده‌خونه‌ اجاره‌ كرده‌ - يا خونه‌ مو خريده‌؟***درد دل‌ خسته‌مو - فقط‌ برا تو گفتم‌چون‌ از تموم‌ مردم‌ - «به‌ من‌ چه‌» مي‌شنفتم‌***ميگم‌ خونه‌ نداريم‌ - خيلي‌ مريضه‌ بچه‌ساية‌ سرنداريم‌ - همه‌ ميگن‌ «به‌ من‌ چه‌«***با آه‌ خود به‌ عكس‌ - بابا جونم‌ جون‌ ميده‌چادرو وَرميداره‌ - موهاشو نشون‌ ميده‌***صورتشو ميذاره‌ - روصورت‌ شهيدش‌بابام‌ نگاه‌ مي‌كنه‌ - به‌ موهاي‌ سفيدش‌***اشك‌ مامان‌ مي‌ريزه - روصورت‌ باباجون‌بابام‌ گربه‌ ميكنه‌ - براي‌ غمهاي‌ اون‌***بابا با چشماش‌ ميگه -‌ قشنگ‌ِ مهر بونم‌همسر خوب‌ و تنهام‌- غصه‌ نخور مي‌دونم‌***اتل‌ متل‌ يه‌ مادر- نحيف‌ و زار و خسته‌با صورتي‌ حزين‌ و- دستاي‌ پينه‌ بسته‌***دستاي‌ پينه‌دارش‌- عجب‌ حماسه‌ سازه‌دستايي‌ كه‌ شوهرش‌- خيلي‌ به‌ اون‌ مينازه‌***دستايي‌ كه‌ پرچم‌ِ- بابا رو ورميداره‌توي‌ خزون‌ غيرت‌- دستايي‌ كه‌ بهاره‌***دستايي‌ كه‌ عينهو - دست‌ بابا مي‌مونه‌نمي‌ذاره‌ سلاح‌ِ - بابام‌ زمين‌ بمونه‌***دستي‌ كه‌ بچه‌هاشو- بسيجي‌ بار مياره‌بذر غيرت‌ و ايمان‌ - تو روحشون‌ ميكاره‌***درسته‌ كه‌ شوهرش‌ - تو جبهه‌ها شهيد شددرسته‌ كه‌ موي‌ اون‌ - بعد بابا سفيد شد***اما خون‌ بابا و - موهاي‌ مادر من‌وقتي‌ با هم‌ جمع‌ شدن‌ - سيلي‌ زدن‌ به‌ دشمن‌***سرخي‌ صورت‌ اون‌ - سرخي‌ خون‌ باباست‌موي‌ سفيد مادر - افتخار بچه‌هاست‌***بايد فهميده‌ باشي‌ - چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كردبا سيلي‌ جاي‌ سرخاب - صورتا رو قشنگ‌ كرد***بايد فهميده‌باشي‌ - چه‌ جوري‌ ميشه‌ جنگ‌ كرديا اينكه‌ بي‌رنگ‌ مو - موي‌ سياهو رنگ‌ كرد***اتل‌ متل‌ يه‌ مادر - خيلي‌ چيزا ميدونه‌از بي‌مروّتيها - از بازي‌ زمونه‌***اي‌ كه‌ در اين‌ حوالي‌ - غربت‌ مارو ديدي‌صداي‌ ناله‌هاي‌ - مادرمو شنيدي‌***دست‌ رو گوشات‌ گذاشتي‌ - چشماتو خيره‌ كردي‌زل‌ زدي‌ به‌ مادرم‌ - فكر كردي‌ خيلي‌ مردي‌؟***تو كه‌ به‌ زخم‌ قلب‌ - مامان‌ نمك‌ گذاشتي‌اگه‌ مامان‌ بميره‌ - مادرمو تو كشتي‌***اگه‌ بابام‌ نبودش‌ - هر چي‌ داشتي‌ مي‌خوردن‌مال‌ و منالت‌ كه‌ هيچ‌ - مادرتم‌ مي‌بردن‌***اگه‌ مامان‌ بميره‌ - دق‌ مي‌كنم‌، مي‌ميرم‌پيش‌ خدا و بابام‌ - من‌ جلو تو مي‌گيرم‌ شاعر بسیجی ابالفضل سپهرمنبع: سایت سبکبالان
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1443]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن