محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831543089
رابطه انسان با محيط
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
رابطه انسان با محيط نويسنده:محمود فتحعلي خاني منبع:آموزه هاي بنيادين علم ا خلاق، ج 2 در مباحث مقدماتى كتاب گفتيم مجموع روابط انسان را مىتوان در سه گروه تقسيم كرد: رابطه با خدا، رابطه با خود، رابطه با محيط، مقصود از محيط را توضيح داديم و بيان كرديم كه محيط همه پيرامون انسان را در بر مىگيرد. پيرامون ما را محيط انسانى و محيط طبيعى فرا گرفته است. محيط انسانى مركب از انسانها، جامعه انسانى، و محيط شهرى و مصنوعات بشرى است. در بحثهاى آينده مىكوشيم انواع مناسبات انسان با محيط انسانى را بشناسيم و سپس حكم اخلاقى افعال اختيارى انسان را كه در ضمن اين مناسبات انجام مىگيرد معلوم نماييم. پيش از مباحث اختصاصى محيط انسانى، لازم است رابطه انسان را با جهان مادى پيرامونش به طور كلى مورد توجه قرار دهيم. رابطه انسان با جهان مادى، جنبههاى مشترك رابطه انسان با محيط طبيعى و محيط انسانى را در بر مىگيرد. يادآورى مىكنيم كه رابطه انسان با جهان مادى، از رابطه با خدا و خود تأثير مىپذيرد و به ويژه از رابطه معرفتى انسان با خود و خدا بسيار متأثر مىشود و در عين حال بر اين دو رابطه اثر مىگذارد. ضمنا بايد در نظر داشت كه اين رابطه نيز مانند ديگر روابط انسان، تحت تأثير گرايشهاى مختلف غريزى و فطرى است. انسان و جهان مادى جهان مادى پيرامون ما، مركب است از اعيان موجود در اطراف ما؛ زمين و هر چه بر اوست از كوهها، دشتها، رودها، معادن، جنگلها، گياهان، حيوانات، انسانها و... اين امور، مستقل از ما و در خارج از وجود ما موجودند. اين حقايق مستقل از انسان، يگانه موجودات جهان هستى نيستند؛ جهان هستى بسيار عظيمتر است و عوالم بالاتر از جهان مادى نيز وجود دارند و به لحاظ پايين بودن رتبه وجودى جهان مادى است كه آن را دنيا نيز مىخوانند. ما با اين جهان در رابطهايم و در اثر اين رابطه، گرايشهاى مختلف ما تحريك مىشوندو قواى ما به فعليت مىرسند. انعكاس جهان مادى در ذهن و روح ما، تشكيل دهنده دنياى ماست. اين دنيا، وجودى مستقل از انسانها ندارد. هر انسانى در حياتى كه پيش از مرگ دارد، دنيايى دارد و دنياى هر كس از هنگام تولد او آغاز مىشود و همچون جهان متغير خارجى، دگرگون مىشود و تحول مىپذيرد تا روزى كه مرگ انسان فرا رسد. با مرگ هر انسان، دنياى او نيز خاتمه مىيابد. تفاوت دنياى ما و جهان خارج جهان خارجى كه طرف رابطه ماست بيش از يك جهان نيست و آفريده خداوند يگانه است. جهان مادى و عوالم بالاتر از آن همه آفريده خدايند: اللَّه خالق كل شىء (149) و خلق كل شىء فقدره تقديرا (150) اين جهان و همه ذرات آن آفرينشى نيكو دارد: الذى احسن كل شىء خلقه (151) و در درون اين جهان زيبا هر ذرهاى به هدايت الهى، راهى را مىپويد كه او خواسته است: ربنا الذى اعطى كل شىء خلقه ثم هدى (152) جهان هستى را خالقى آفريده و هدايت فرموده كه احسن الخالقين (153) است و آفريده احسن الخالقين ناگزير بهترين آفريده خواهد بود. اين جهان مظهر اسماى حسناى الهى است و به هر سو كه بنگرى مظاهر آن خالق حكيم نامتناهى را مىبينى. خداوند هستى نامتناهى است و به هر سو كه نگاه و در هر چه تدبر شود، نشانههاى او مشهود است: اينما تولوا فثم وجه اللَّه (154) و جلوههاى خداوندى كه بهترين آفريننده است، بهترين مخلوق ممكن خواهند بود يعنى نظام مخلوق او نيز بهترين نظام است همه اجزاء جهان مادى به عنوان پارهاى از جهان مخلوق آفريده اويند و به سوى مقصدى روان هستند: اللَّه الذى رفع السماوات بغير عمد ترونها ثم استوى على العرش و سخر الشمس و القمر كل يجرى لا جل يدبر الامر يفصل الايات لعلكم بلقاء ربكم توقنون (155) اين جهان هدفدار آكنده از نشانههايى است كه انديشه كنندگان را به سوى خداوند راهنمايى مىكند. و هو الذى مد الارض و جعل فيها رواسى انهرا و من كل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشى الليل النهار ان فى ذلك لايت لقوم يتفكرون؛ (156) و اوست كسى كه زمين را گسترانيد و در آن كوهها و رودها نهاد و از هر گونه ميوهاى در آن جفت جفت قرار داد. روز را به شب مىپوشاند. قطعا در اين امور براى مردمى كه تفكر مىكنند نشانههايى وجود دارد. اين آيات در همه زواياى هستى گستردهاند: از درون انسان تا گوشه گوشه جهان آفرينش: سنريهم ءايتنا فى الافاق و الانفس (157) همه چيز نشانه اوست تا انسانها با او نگاه و تفكر در آن، از جهان مخلوق به خالق يگانه آن پى ببرند: ان فى خلق السموات و الارض و اختلف الليل و النهار و الفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس و ما انزل اللَّه من السماء من ماء فاحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من كل دابة و تصريف الريح و السحاب المسخر بين السماء و الارض لا يات لقوم يعقلون؛ (158) راستى كه در آفرينش آسمانها و زمين و در پى يكديگر آمدن شب و روز و كشتىهايى كه در دريا روانند با آن چه به مردم سود مىرساند و همچنين آبى كه خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و در آن هر گونه جنبدهاى پراكنده كرده و نيز در گردانيدن بادها و ابرى كه ميان آسمان و زمين آرميده است، براى گروهى كه مىانديشند، واقعا نشانههايى گويا وجود دارد. خلاصه اين كه جهان مخلوق، بهترين نظام ممكن را داراست و آفريدههاى خداوند نشانههاى وجود كامل هستند و اين نشانهها ناگزير همه خيرند. جهان اطراف ما نيز همه نيكى است و با زيبايى و نيكى خود انديشه گران را به سوى خدا راهنمايى مىكند. اين وصف جهان پيرامون ماست، آن گونه كه هست ولى آيا تصوير اين جهان در جان همه ما همين گونه منعكس مىشود. آيا همه انسانها جهان عينى را نيكو و خير مىبينند؟ آيا همه آدميان از جهان عينى آينهاى مىسازند كه در آن عكس رخ يار را ببينند؟ بىشك چنين نيست و چون اين گونه نيست مىگوييم جهان پيرامون انسان يك حقيقت زيباست كه خدا را مىنماياند. ولى دنياى ما به هر ميزان كه فاقد اين اوصاف باشد از جهان واقعى فاصله دارد؛ پس به تعداد دنياهاى دور و نزديك به اين جهان واقعى دنيا وجود دارد. دنياى مؤمنان، دنياى مخلصان، دنياى كافران، دنياى منافقان و... هر يك از اين دنياها تصويرى است از جهان واقعى؛ بعضى تصويرى صادق و برخى تصويرى وارونه و تحريف شده جهان واقعى پيرامون ما مذموم نيست؛ چرا كه نظام احسن است و رو به سوى بالا دارد و خدا را نشان مىدهد؛ ولى دنياى انسانها به همان ميزان كه از زيبايى و نكويى فاصله دارد و رو به سوى پايين دارد مذموم است. انسان براى پاسخ گويى به گرايشهاى مختلف خود؛ به جهان پيرامون خود رو مىآورد. هر گاه جهان اين گرايشها را به گونهاى پاسخ دهد كه انسان به زيبايى جهان واقف شود و خدا را ببيند دنياى درونى او عين جهان واقعى است و خير است و مذموم نيست. چنين دنيايى همچون جهان بيرونى رو به سوى بالا دارد ولى اگر جهان گرايشهاى انسان را چنان پاسخ دهد كه زيباييش وارونه ديده شود و غفلت را بر دل و ديده او عارض كند، ديگر زيبا و آينه خدا نما نيست؛ دنياى وارونه و تحريف شده است و رو به سوى پايين دارد. اگر گرايش حقيقت جويى و زيباطلبى كسى با مراجعه به جهان سيراب نشود و او به شناخت خدا نايل نگردد، دنياى او مذموم است و اگر گرايش آزاديخواهى خواست آزادى عمل كسى، او را به طغيان وا دارد و از تفكر و تدبر غافل سازد دنياى او دنيايى نيكو نيست. چنين دنيايى همان است كه در روايات نكوهش شده است. اين دنيا دنياى وابستگىها و دل بستگىهاست و همچون حجابى دل و ديده را كور مىكند و مانند زنجيرى انسان را در دام مىاندازد. جهان واقعى با مرگ انسان نمىميرد و براى انسانهاى ديگر ظرف آزمون و تكامل مىشود؛ ولى دنياى انسانها با مرگ آنها خاتمه مىيابد و نابود مىشود. پس اگر دنيا را در برابر آخرت قرار مىدهند، از آن روست كه آغاز آخرت، پايان دنياست. دو معناى دنيا كلمه دنيا دو معنا دارد: در يك معنا مقابل آخرت است و به دوره حيات اين جهانى انسانها گفته مىشود و در معناى دوم به جهان پيرامون انسان گفته مىشود و در بردارنده همه پديدههاست؛ پديدههايى كه خالق آنها خداست و اوصاف اصيل آن را برشمرديم. ربط ميان اين معنا با توضيحاتى كه ذكر شد معلوم مىشود. دنيا در مرتبه پستى از عوالم هستى قرار دارد، ولى با عوالم بالا مرتبط است و با آن پيوندى اصيل دارد، زيرا مخلوق خدا و نشانه اوست دوره زندگى اين جهان انسان نيز دنيا است؛ چرا كه اين دنياى پست او را از عالم بالا جدا مىكند و پيوندش با خالق جهان فراموش مىشود. دنياى مذموم، دنياى ممدوح دنيايى كه مذمت شده است جهان وارونه است؛ جهان وارونه در درون انسانهاست و يك حقيقت عينى و خارجى نيست. فرصت حيات اين دنيايى، هم مىتواند وقف تحريف چهره جهان در درون انسان گردد و هم مىتواند به مهلتى براى دريافت حقيقت جهان و اطلاع از باطن آن بدل شود. از همين رو دنيا به معناى حيات اين جهانى نه مذموم است و نه ممدوح. دنيايى كه به محيط پيرامون ما اطلاق مىشود، مطلوب و محبوب است؛ چرا كه مسجد دوستان خدا و مصلاى فرشتگان است و اولياء خداوند در آن به تجارب پرسود خود مىپردازند: ان الدنيا دار صدق لمن صدقها و دار عافية لمن فهم عنها و دار غنى لمن تزود منها و دار موعظة لمن اتعظ بها مسجد احباء اللَّه و مصلى ملائكة اللَّه و مهبط وحى اللَّه و متجر اولياء اللَّه؛ (159) دنيا خانه راستى است براى كسى كه آن را راستگو انگاشت و خانه تندرستى است آن را كه شناختش و باور داشت و خانه بىنيازى است براى كسى كه از آن توشه اندوخت و خانه پند است براى آن كه از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او و فرود آمدگاه وحى خدا و محل تجارت دوستان او. دنيايى كه در برابر آخرت است نيز براى بندگان متقى خدا مغتنم و مبارك است: و اعلموا عباداللَّه ان المتقين ذهبوا بعاجل الدنيا و آجل الاخرة فشاركو اهل الدنيا فى دنيا هم و لم يشاركوهم اهل الدنيا آخرتهم. سكنوا الدنيا بافضل ما سكنت، واكلوها بافضل ما أكلت فحظوا من الدنيا بما حظى به المترفون و أخذوا منها ما اخذه الجبائرة المتكبرون. ثم انقلبوا عنها بالزاد المبلغ و المتجر الرابح. اصابوا لذة زهد الدنيا فى دنياهم و تيقنوا انهم جيران اللَّه غداً فى آخرتهم، لا ترد لهم دعوة و لا ينقص لهم نصيب من لذة؛ (160) و بندگان خدا! بدانيد كه پرهيزكاران بهره دنياى گذرا و آخرت ديرپا را بردند. با مردم دنيا در دنياشان شريك گشتند، و مردم دنيا در آخرت آنان شركت نداشتند در دنيا به بهترين زيستى زيستند و نعمت دنيا را خوردند، بهترين خوردن پس از دنيا چون نازپروردگان نصيب بردند، و سودايى كه سودشان دهد، در دنيا طعم لذت زهد چشيدند يقين كردند كه فردا در آخرت همسايه خدا هستند. دعايشان قبول شود و بهرهشان از لذت كاهش نيابد. اگر دنياى كسى اين گونه باشد مذموم نيست چرا كه دنيا به خودى خود مذموم نيست. كافى است بدانى كه دنيا گذران است و در هنگام مرگ جهان را وا مىگذاريم و نيز دنيايى كه درون خود ساختهايم نابود مىشود. نيكى و بدى دنيا به عمل ما بستگى دارد براى آن كه عمل خويش را اصلاح كنيم بايد به ناپايدارى دنيا توجه كنيم: الدنيا دار ممر الى دار مقر و الناس فيها رجلان: رجل باع فيها نفسه فأوبقها و رجل ابتاع نفسه فأعتقها؛ (161) دنيا سرايى است كه از آن گذر كنند به سوى خانهاى كه در آن بمانند و مردم در آن دو گونهاند: يكى آن كه خود را فروخت وخويش را به تباهى انداخت و ديگرى آن كه خود را خريد و آزاد ساخت. جهان پيرامون، انسان را به سوى خود مىكشد تا پاسخ گوى گرايشهاى او شود: زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القنطير المقنطرة من الذهب و الفضه و الخيل المسومه و الانعم و الحرث ذلك متع الحيوة الدينا؛ (162) دوستى خواستنىهاى گوناگون از زنان و پسران و اموال فراوان از زر و سيم و اسبهاى نشاندار و دامها و كشتزارها براى مردم آراسته شده ليكن اين جمله مايه تمتع زندگى دنياست. هر كس به سوى اين جهان مىرود خسارت نمىبيند، فقط در صورتى خسارت زده مىشود كه از آن براى حيات زودگذر خويش برداشت كند از ظاهر آن نگذرد و از باطن آن بى خبر باشد، پيوند آن را با خالقش نبيند و در آيات آن انديشه نكند. براى چنين انسانى، دنيا بازى است و از آن براى آخرت بهرهاى نيست: انما الحيوة الدنيا لعب و لهو و زينة و تفاخر بينكم و تكاثر فى الاموال و الاولد؛ (163) بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخر فروشى شما به يكديگر و فزونى جويى در اموال و فرزندان است. جاذبههاى دنيا نيروهاى ما را متوجه خود مىكند تا بكوشيم عطش خواسته هايمان را بنشانيم. اگر خواسته ما درك لذات اين جهانى باشد از دنيا چيزى را بر مىداريم كه اين زندگى را لذت بخش كند؛ ولى اگر به لذاتى چشم داشته باشيم كه اين جهان ظرف رسيدن به آنها نيست، از دنيا براى آخرت برداشت خواهيم كرد. آن كس كه به دنيا (زندگى اين جهان) قانع مىشود ديگر نيازى به آخرت ندارد؛ به همين دليل آخرت را امرى بىارزش و يا موهوم مىپندارد و آن را مىدهد تا دنيا را بگيرد: اولئك الذين اشتروا والحيوة الدنيا بالاخرة فلا يخفف عنهم العذاب و لا هم ينصرون؛ (164) همين كسانندكه زندگى دنيا را به بهاى جهان ديگر خريدند؛ پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند. زدودن محبت دنيا اكنون مىدانيم دنيا دو گونه است: دنياى مذموم و دنياى ممدوح و نيز مىدانيم كه جهان پيرامون ما مخلوق خداست و مخلوق او بهترين آفريده است كه نيكى و زيبايى وصف اوست و همه اجزاء آن آيه خداست. پس نتيجه مىگيريم چنين جهانى مذموم نيست و نمىتواند مذموم باشد؛ آن چه مذموم است نسبتى است كه ما با آن برقرار مىكنيم و و آن را كشتزار زندگى گذران خويش مىگيريم نه آن چنان كه حاملان وحى آموختند كه الدنيا مزرع الاخرة اگر مىخواهيم محبت دنياى مذموم ما را نربايد، بايد بدانيم كه اين جا خانه ما نيست و اين گاه زمانه ما نيست وطن ما جايى است كه آن را نام نيست و زمانه ما بسى درازتر از حيات گذران ماست: ايها الناس انما الدنيا دار مجاز والاخرة دار قرار فخذوا من ممركم لمقركم... و اخرجوا من الدنيا قلوبكم من قبل ان تخرج منها ابدانكم ففيها اختبرتم و لغيرها خلقتم؛ (165) مردم !همانا دنيا خانهاى است رهگذر و آخرت سرايى است پايدار، پس از گذرگاه خود توشه برداريد براى جايى كه در آن پايداريد... دلهاتان را از دنيا بيرون كنيد پيش از آن كه تنهاتان از آن بيرون رود. در دنيا آزمايش مىشويد، ولى براى جز آن آفريده شديد. فريبندگى دنيا دنيا (جهان پيرامون) را همچون مزرعهاى براى آخرت ديدن و در آن تدبر كردن و به خدا رسيدن نيازمند هوشيارى است؛ زيرا روى آوردن ما به دنيا براى ارضاء گرايشهاى متنوعى است. تزاحم اين گرايشها، رابطه با دنيا را دشوار مىكند. همسر و فرزند و اموال و زينتها عوامل ارضاء خواستههاى غريزى انسان هستند و هر مؤمن دل آگاهى براى گذر از اين جهان نيازمند آنهاست و هر فاسق غفلت زدهاى نيز خواستههاى غريزى خود را با اينها برطرف مىكند. همه ناگزير از نزديك شدن به اين امور هستند و همه در خطرند كه غافل شوند و گمان كنند كه زندگى همين است و لذتهاى عالم در ارضاء همين خواهشها خلاصه مىشود. كسى كه خواهان گريختن از اين خطر است بايد هوشيار و از فريبكارى دنيا بيمناك باشد: و ما الحيوة الدنيا الا متع الغرور (166) و بداند كه فرصت التذاذهاى حيوانى تمام مىشود و حياتى ديگر آغاز خواهد شد و جزاى عمل نيك و بد ديده خواهد شد: يا ايها الناس ان وعد اللَّه حق فلا تغرنكم الحيوة الدنيا؛ (167) اى مردم! البته وعده خدا قيامت حق است پس مبادا كه زندگانى دنيا شما را مغرور سازد. اميرالمؤمنين(ع) فريبندگى دنيا را اين گونه وصف فرمودند: مثل الدنيا كمثل الحية لين مسها و السم الناقع فى جوفها، يهوى اليها الغر الجاهل و يحذرها ذو اللب العاقل؛ (168) دنيا همانند مار است پوستش نرم و درون آن زهر كشنده است فريب خورده نادان به سوى آن مىرود و خردمند دور انديش است و از آن دورى مىگزيند. كسانى كه در آتش عذاب مىسوزند فريب اين مار خوش ظاهر را خورده و از حيات آخرت غافل شدهاند به ظاهر جهان بسنده كرده در باطن آن خدا را نديدهاند و آيات الهى را در صفحات اين جهان به ريشخند گرفتهاند: ذلكم بانكم اتخذكم ءايت اللَّه هزوا و غرتكم الحيوة الدنيا فاليوم لا يخرجون منها و لا يستعتبون؛ (169) اين عذاب براى شما كيفر آن است كه به آيات خدا تمسخر كرديد و مغرور زندگانى دنيا شديد، پس امروز كافران از آتش دوزخ هيچ رهايى ندارند و هيچ عذر و توبه ايشان پذيرفته نمىشود. فريبكارى دنيا به اشكال گوناگون صورت مىپذيرد. فريبهايى كه انسان مىخورد هر يك ريشه در گرايشى از گرايشهاى او دارد و در ضمن يكى از روابط او رخ مىدهد. انسان فريب اموال دنيا را مىخورد زيرا آن را وسيلهاى براى ارضاء شهوات و ابزارى براى بسط آزادى عمل مىداند. اين دو گرايش طبيعى چون از حدود خود عبور كنند مانع كمال مىشوند و انسان را در محبت دنيا غرقه مىكنند. رابطه انسان با اموال، از جمله روابط او با محيط طبيعى و محيط انسانى است؛ زيرا اموال اعم از املاك و باغات و مصنوعات بشرى مانند خانه و مركب و... است بنابراين بحث از محبت اموال را قبل از پرداختن به مباحث اختصاصى رابطه با محيط انسانى مطر ح مىكنيم.محبت مال مال و ثروت، امكان برآوردن نيازهاى غريزى را فراهم مىكند. برآوردن نيازهاى غريزى چنان كه در مبحث رابطه با خود مطرح شد در حد اعتدال لازم و پسنديده است. با توجه به اين دو مطلب، همه انسانها ناگزيرند كسب مال كنند. خطر نيز از همين جا آغاز مىشود زيرا اگر موفقيتى در به دست آوردن مال به دست نيايد فقر و تندگستى پيش مىآيد و كادالفقر أن يكون كفرا (170) و اگر موفقيتى به دست آيد و در نتيجه تحصيل مال لذات گوناگون غريزى امكانپذير شود زياده روى در التذاذ ممكن است به غفلت و اشتياق به كسب مال بيشتر بدل شود. آن گاه قلب انسان در اشغال محبتى جز محبت خدا در مىآيد و توان و زمان زندگى او صرف تلاش براى كسب مال و درك لذات خواهد شد. خطر از آن روست كه يك هدف ميانجى، به هدف اصيل بدل شود. كسب مال به عنوان وسيلهاى براى زندگى سالم، هدف ميانجى مناسبى است كه صاحب مال را قادر مىسازد به طاعت و عبادت بپردازد؛ ولى اگر كسى آن را هدف اصيل و غايى زندگى قرار دهد به كار اصلى خود كه طاعت و عبادت خداست نمىرسد و به كمال غايى خويش نايل نمىشود: يا ايها الذين آمنوا لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر اللَّه و من يفعل ذلك فاولئك هم الخاسرون؛ (171) اى كسانى كه ايمان آوردهايد زنهار اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند و هر كس چنين كند، آنان خود زيانكارانند. مال و ثروت به خودى خود نه خوب است و نه بد. آن چه مذموم است تعلق قلبى انسان به آنهاست. قلب انسان تا در تصرف محبتهاى غفلت زا نيست، انسان را به سوى خدا حركت مىدهد و عمل او را براى رسيدن به كمال راهبرى مىكند؛ ولى اشغال قلب به وسيله محبتى غير از محبت خدا همت انسان را متوجه محبوبهاى دروغين مىسازد. بنابراين ثروت و حتى تحصيل آن ارزش اخلاقى مثبت و منفى ندارد و ارزش اخلاقى آنها وابستهبه جهتگيرى انسان به هنگام ثروتمندى يا زمان تحصيل ثروت است. اگر تحصيل ثروت براى فراهم كردن امكان انفاق و دستگيرى از محرومان و يا براى توانا ساختن جامعه اسلامى در برابر جوامع ديگر باشد، جهتگيرى الهى دارد. پيامبر كرم فرمودند: يجاء بصاحب الدنيا الذى اطاع الله فيها و ماله بين يديه، كلما تكفا به الصراط قاله ماله: امض أديت حق اللَّه فى. ثم يجاء بصاحب الدنيا الذى لم يطع اللَّه فيها و ماله بين كتفيه، كلما تكفا به الصراط قال ماله: و يلك الا اديت حق اللَّه فى فما يزال كذلك حتى يدعو بالثبور و الويل؛ (172) فرد دنيادارى كه در دنيا خدا را فرمان برده است آورده مىشود در حالى كه ثروت او در برابر اوست همين كه در مقابل صراط قرار گيرد ثروتش خطاب به او مىگويد: گذر كن چرا كه حق خدا را درباره من ادا كردى سپس دنيا دارى كه خدا را فرمان نبرده است آورده مىشود در حالى كه ثروتش نزد اوست. چون در برابر صراط واقع شود ثروتش به او گويد: واى بر تو كه حق خدا را درباره من ادا نكردى و پيوسته اين گونه است تا آن كه به عذاب و هلاك خوانند. اما بايد توجه داشت كه ظرفيتهاى انسانها متفاوت است و بسا كسانى كه در آغاز نيت الهى دارند، ولى پس از رسيدن به ثروت طغيان مىكنند و از ثروت خود در راه خدا بهره نمىگيرند و يا حتى در مسير تحصيل مال از هدف اصلى غافل شده و قلب آنان آكنده از محبت ثروت مىگردد. از پيامبر اكرم(ص) روايت شده است: ان الدنيا و الدار هم هلكان من كان قبلكم و هما مهلكاكم؛ (173) همانا دينار و در هم پيشينيان را هلاك كردند و هلاك كننده شما نيز مىباشد. و نيز فرمودهاند: لكل امة عجل و عجل هذه الامة الدينار و الدارهم؛ (174) هر امتى عجل و خاتمهاى دارد و عجل اين امت دينار و درهم است. به بيان ديگر، گويى كار امتى كه به درهم و دينار مبتلا شود تمام است. توجه كردن به امكان غفلت زدايى تحصيل ثروت و جمع مال اقدامى پيش گيرانه است. هر كس بايد ظرفيت و توانايى خود را بسنجد و اگر خود را در برابر فريب دنيا مقاوم نمىبيند از جمع مال و ثروت دورى كند. كسى كه در جمع مال سودى براى رسيدن به هدف اصلى زندگى مىبيند و در خود توان پرهيز از محبت مال را نيز مىيابد، مىتواند با ثروت خود راه آخرت خويش را هموار كند؛ چرا كه مال و ثروت براى او مبارك و موجب سعادت دنيا و آخرت خواهد بود؛ مشروط بر آن كه بتوانداندوخته خود را به آخرت منتقل كند. رسول اللَّه مىفرمايد: اخلاء ابن آدم ثلاثة: واحد يتبعه الى قبض روحه، و الثانى الى قبره و الثالث الى محشره فالذى يتبعه الى قبض روحه فماله، و الذى يتبعه الى قبره فاهله، و الذى يتبعه الى محشره فعمله؛ (175) دوستان آدمىزاد سه چيزند: يكى او را تا هنگام قبض روح همراهى مىكند و ديگرى تا قبر و سومى تا محشر او را همراهى مىكند. آن دوست كه تا قبض روح همراه است مال اوست و آن چه تا قبرش همراهيش مىكند خانواده اويند و آن چه كه تا محشر با اوست عمل او مىباشد. پيامبر در اين روايت مىفرمايند: مال را نه تنها تا آخرت نمىتوان همراه برد بلكه تا قبر انسان هم با او همراه نيست. پس چگونه مىتوان مال را به آخرت منتقل كرد؟ چاره را از روايتى ديگر در خواهيم يافت: مردى از پيامبر پرسيد براى چه مرگ را خوش نمىدارم؟ فرمود: آيا ثروتى دارى؟ پاسخ داد: آرى اى پيامبر، فرمودند: اموالت را پيش فرست زيرا قلب مؤمن همراه مال اوست اگر آن را زودتر پيش فرستاد خوش دارد كه به آن ملحق شود و اگر آن را در پس خود نگاه دارد رو به عقب همراه او خواهد بود. (176) اين روايت بسيار آموزنده است. درسهاى اين روايت را مىتوان اين گونه خلاصه كرد: 1 - مال قلب را اشغال مىكند، حتى قلب مؤمن را. 2 - مال انسان را از مرگ گريزان مىكند در حالى كه مىدانيم اقبال به مرگ و ياد آن قلب را جلا مىدهد و انسان را هوشيار مىسازد گريز از مرگ غفلت زاست. 3 - مال و ثروت را مىتون به عالم ديگر منتقل كرد. درباره درس سوم اين سؤال مطرح مىشود كه آيا اين سخن با روايتى كه قبلا ذكر شد در تنافى نيست؟ به نظر مىرسد توجه به اين روايت و قسمت پايانى روايت قبل، مشكل را حل كند. مال را مىتوان به دنياى ديگر منتقل كرد، مشروط بر آن كه آن را تبديل كنيم. همان طور كه پول رايج ممالك با يكديگر متفاوت است و براى رفتن به كشورى ديگر بايد پول خود رابه پول رايج آن كشور تبديل نمود پول رايج ملك و ملكوت نيز يكسان نيست. براى سفر آخرت بايد پول رايج دنيا را به صرافى عمل برد و آن را به عمل صالح تبديل كرد. بنابراين آن چه مهم است فراهم آوردن توشه آخرت است. اگر اين توشه را بتوان با مال دنيا تهيه كرد پس مال دنيا خير است و اگر نتوان چنين كرد مال دنيا زيان آور است. كسى كه مىتواند مال دنيا را به عمل صالح بدل كند، مىتواند با سرافرازى در پاسخ فرشتگان كارنامه عمل خويش را عرضه كند. پيامبر اكرم(ص) فرمودند: اذا مات العبد قالت الملائكة، ما قدم؛ (177) بنده چون بميرد فرشتگان مىپرسند: چه پيش فرستاد؟ آثار ثروت و محبت آن آثار مال دوستى را مىتوان در چند مورد برشمرد: 1 - محبت مال مثل هر وابستگى ديگرى به دنيا همه توجه و توان انسان را براى مقصدى بيهوده صرف مىكند. امام صادق(ع) فرمودند: من تعلق قلبه بالدنيا، تعلق قلبه بثلاث خصال: هم لا يفنى و أمل لا يدرك و رجاء لا ينال؛(178) كسى كه دلش به دنيا وابسته است، قلبش به سه چيز مبتلا مىشود: اندوهى بىزوال، آرزويى نايافتنى و اميدى كه به آن نمىرسد. 2 - محبت مال دل را دچار نفاق مىكند: حب المال و الشرف ينبتان النقاق كما ينبت الماء البقل؛ (179) دوستى مال و شرف نفاق را در دل مىروياند همان طور كه آب سبزى را. 3 - محبت مال، انسان را به ذلت پذيرى در برابر ديگران براى كسب مال مبتلا مىكند، در حالى كه عزت انسان در بىنيازى از مردم است. عز المؤمن استغناءه عن الناس. (180) 4 - ابتلاء به حرام. ممكن است كسى كه رسيدن به مالى را از طريق حلال دشوار مىبيند، از شدت محبت به آن، چاره را در فعل حرام بيابد. نيز كسى كه ثروتمند است، با گشوده بودن راه التذاذ از راه حرام، ممكن است مبتلا به لذات حرام گردد: المال مادة الشهوات. (181) 5 - از ميان رفتن اقبال و اشتياق به مرگ، چنان كه در روايت نبوى گذشت. 6 - مال و ثروت اگر زياد گردد، ممكن است احساس بىنيازى از خدا را در دلهاى ناتوان بپرورد و موجب طغيان شود: كلا ان الانسان ليطغى* ان رآه استغنى (182) حقا كه انسان سركشى مىكند همين كه خود را بىنياز پندارد. اميرالمؤمنين(ع) در شمار شگفتىهاى قلب انسان مىفرمايند: القلب و ان افاد مالا اطغاه الغنى؛ (183) و اگر مالى به دست آرد توانگرى وى را به سركشى وا دارد. 7 - دارايىهاى انسان همه نعمت خداست و بر هر نعمتى شكرى واجب است. شكر مال به صرف آن در مسير خداست. محبت اموال و دارايىها اين كار را دشوار مىكند و ترك شكر انسان را به هلاكت مىاندازد: و لئن كفرتم ان عذابى لشديد (184) پرسشها 1 - تفاوت جهان پيرامون با دنياى ما چيست؟ 2 - چرا جهان خلقت بهترين نظام را دارا مىباشد؟ 3 - دنيا به كدام معنى ممدوح و به كدام معنى مذموم است؟ 4 - چه معرفتى از دنيا باعث زدودن محبت آن از قلب انسان مىگردد؟ 5 - چرا انسان فريب دنيا را مىخورد و محب آن مىگردد؟ 6 - پيامبر اكرم(ص) به مردى كه صاحب ثروت بود و مىگفت مرگ را دوست ندارد چه فرمودند؟ 7 - آيا انسان مىتواند محبوبهاى دنياى خود را مثل مال، ثروت... به آخرت منتقل سازد، چگونه؟ 8 - برخى از آثار مال دوستى را بيان نماييد. پىنوشتها (149) - انعام، 102؛ رعا، 16؛ زمر، 39؛ غافر، 62 و فرقان، 2. (150) - سجده، 7. (151) - طه، 50. (152) - (153) - مؤمنون، 14. (154) - بقره، 115. (155) - فتح، 28. (156) - رعد، 3. (157) - فصلت، 53. (158) - بقره، 164. (159) - نهجالبلاغه، قصار الحكم، 131. (160) - نهجالبلاغه، الكتاب، 27. (161) - همان، قصار الحكم، 133. (162) - آل عمران، 14. (163) - حديد، 20. (164) - بقره، 86. (165) - نهجالبلاغه، الخطبه، 203. (166) - آل عمران، 185. (167) - فاطر، 5. (168) - نهجالبلاغه، قصار الحكم، 115. (169) - حاثيه، 35. (170) - اصول كافى، ج 2، ص 307، حديث 4. (171) - منافقون، 9. (172) - المحجة البيضاء، ج 6، ص 42. (173) - اصول كافى، ج 2، باب حب الدنيا. (174) - همان. (175) - المحجة البيضاء، ج 6، ص 42. (176) - همان، ص 42. (177) - همان، ص 43. (178) - اصول كافى، ج 2، كتاب الايمان و الكفر، باب حب الدنيا حديث 17. (179) - المحجة البيضاء، ج 6، ص 40 - 41. (180) - بحارالانوار، ج 76، ص 154. (181) - نهجالبلاغه، قصار الحكم. (182) - علق، 7 - 6. (183) - نهجالبلاغه، قصارالحكم، 108. (184) - ابراهيم، 7.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]
صفحات پیشنهادی
رابطه انسان با محيط
رابطه انسان با محيط نويسنده:محمود فتحعلي خاني منبع:آموزه هاي بنيادين علم ا خلاق، ج 2 در مباحث مقدماتى كتاب گفتيم مجموع روابط انسان را مىتوان در سه گروه تقسيم ...
رابطه انسان با محيط نويسنده:محمود فتحعلي خاني منبع:آموزه هاي بنيادين علم ا خلاق، ج 2 در مباحث مقدماتى كتاب گفتيم مجموع روابط انسان را مىتوان در سه گروه تقسيم ...
رابطه انسان با خدا
رابطه انسان با خدا نويسنده:محمود فتحعلي خانيمنبع:آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، جلد يک همان طور كه قبلا گفتيم، اخلاق اسلامى روابط گوناگون انسان با خدا، خود و محيط را ...
رابطه انسان با خدا نويسنده:محمود فتحعلي خانيمنبع:آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، جلد يک همان طور كه قبلا گفتيم، اخلاق اسلامى روابط گوناگون انسان با خدا، خود و محيط را ...
رابطه قد انسان ها و اوضاع اقتصادي کشورها
شايد زمان عقب گرد به گذشته و کوتاه شدن قد نسل بشر رسيده باشد.» قد مانند ديگر خصوصيات انسان رابطه مستقيمي با ژن و محيط دارد. بعضي متخصصان بر اين باورند ...
شايد زمان عقب گرد به گذشته و کوتاه شدن قد نسل بشر رسيده باشد.» قد مانند ديگر خصوصيات انسان رابطه مستقيمي با ژن و محيط دارد. بعضي متخصصان بر اين باورند ...
معضلات امروز بشر به علت اختلال رابطه انسان با طبيعت رخ داده ...
به گفته وي رابطه طبيعت و محيط زيست با انسان در تمدن غرب مناسب نبوده و اين امر بشر را با مشكلات گوناگوني مواجه ساخته است. دكتر حلمي با اشاره به آياتي از قرآن ...
به گفته وي رابطه طبيعت و محيط زيست با انسان در تمدن غرب مناسب نبوده و اين امر بشر را با مشكلات گوناگوني مواجه ساخته است. دكتر حلمي با اشاره به آياتي از قرآن ...
محيط زيست و تاريخچه رابطه آن با انسان
28 مه 2008 – محيط زيست و تاريخچه رابطه آن با انسان-محيط زيست و تاريخچه رابطه آن با انسان سارا هرسينى۱- تعريف محيط زيستبراى اين واژه دو نگرش ايجاد شده ...
28 مه 2008 – محيط زيست و تاريخچه رابطه آن با انسان-محيط زيست و تاريخچه رابطه آن با انسان سارا هرسينى۱- تعريف محيط زيستبراى اين واژه دو نگرش ايجاد شده ...
كتاب انديشه رابطه دين با محيط زيست صلحآميز است
9 جولای 2008 – در اين شماره از اين ماهنامه در مصاحبه با عناوين انسان سنتي، انسان مدرن و بحران ... در همه موارد رابطه بشر با محيط زيست را رابطهاي صلحآميز مييابيم.
9 جولای 2008 – در اين شماره از اين ماهنامه در مصاحبه با عناوين انسان سنتي، انسان مدرن و بحران ... در همه موارد رابطه بشر با محيط زيست را رابطهاي صلحآميز مييابيم.
رابطه انسان با خود
در علم اخلاق اين رابطه را بررسى مىكنيم تا با شناخت انواع روابط انسان با ... انسان در روابط خود با خود، محيط و ديگران، در حقيقت به رابطهاى با خود تحقق مىبخشد.
در علم اخلاق اين رابطه را بررسى مىكنيم تا با شناخت انواع روابط انسان با ... انسان در روابط خود با خود، محيط و ديگران، در حقيقت به رابطهاى با خود تحقق مىبخشد.
هاشمي شاهرودي: بايد قانوني جامع در رابطه با محيط زيست تنظيم ...
8 ژوئن 2008 – هاشمي شاهرودي: بايد قانوني جامع در رابطه با محيط زيست تنظيم شود جام جم ... مقوله محيط زيست گستردهتر شده و زيست خود انسانها را نيز شامل ميشود.
8 ژوئن 2008 – هاشمي شاهرودي: بايد قانوني جامع در رابطه با محيط زيست تنظيم شود جام جم ... مقوله محيط زيست گستردهتر شده و زيست خود انسانها را نيز شامل ميشود.
جايگاه حمايت از محيط زيست در آموزه هاي اسلام
در اين راستا رابطه انسان با خدا، خود، ديگران و محيط تبيين مي گردد. اين سيستم در برگيرنده ي مباحث مربوط به محيط زيست، از جمله نحوه ي استفاده از منابع، نحوه ي ...
در اين راستا رابطه انسان با خدا، خود، ديگران و محيط تبيين مي گردد. اين سيستم در برگيرنده ي مباحث مربوط به محيط زيست، از جمله نحوه ي استفاده از منابع، نحوه ي ...
اسلام و محيط زيست
28 ا کتبر 2008 – اسلام و محيط زيست-اسلام و محيط زيست سارا هرسينى *بشر امروزى در شرايطى ... به ويژه در رابطه با زيست محيطى مواجه است، آهنگ ناموزون تخريب محيط زيست هم ... خطراتى در اثر سلطه و حاكميت انسان بر طبيعت به وجود آمده اند، دقيقا همين ...
28 ا کتبر 2008 – اسلام و محيط زيست-اسلام و محيط زيست سارا هرسينى *بشر امروزى در شرايطى ... به ويژه در رابطه با زيست محيطى مواجه است، آهنگ ناموزون تخريب محيط زيست هم ... خطراتى در اثر سلطه و حاكميت انسان بر طبيعت به وجود آمده اند، دقيقا همين ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها