تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1837874227
دو گونه معرفت اكتسابى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دو گونه معرفت اكتسابى گفتيم از ديدگاه اخلاق، تلاش براى شناخت خداوند امرى ضرورى است؛ يعنى انجام اعمال اختيارى خاصى كه به شناخت خداوند منتهى مىشوند از لحاظ اخلاقى ضرورت دارند. بايد توجه داشت كه اعمال اختيارى كه موجب شناخت خداوند مىشوند دو گونهاند و به بيان ديگر شناخت اكتسابى خداوند از دو راه ممكن است: راه نخستتحصيل علوم كلامى و فلسفى است. آشنا شدن با براهين اثبات وجود و صفات خداوند باعث حفاظت معرفت فطرى انسان است. كسى كه با اين براهين آشنا باشد، مىتواند در برابر وسوسهها مقاومت كند و يقين خود را به خداوند رشد و تعالى بخشد. براهين خداشناسى از لحاظ منطقى به نتيجهاى ضرورى، يعنى وجود خداوند و صفات او مىرسند. اما آيا هر كس با اين براهين آشنا باشد، ضرورتا خداباور و خداپرست خواهد شد؟ پاسخ اين پرسش منفى است زيرا داورىهاى انسان تحت تاثير عوامل گوناگونى قرار دارد. يكى از اين عوامل ارزيابى منطقى امور است؛ اما عوامل ديگرى وجود دارد كه نتايج ارزيابىهاى منطقى را تحت تأثير قرار مىدهد. انسان گاه در اثر عوامل روانى و محيطى به نتايج منطقى ارزيابىهاى خود بى اعتنايى مىكند. از جمله عوامل محيطى كه در داورىهاى انسانها اثر مىگذارد، عقايد موروثى و عادتهاى فكرى است اجتماع انسانى عقايد و انديشههايى را كه پذيرفته است پاسدارى مىكند و معتقدين به آن عقايد را تاييد مىكند و امتيازات اجتماعى را به آنان اختصاص مىدهد كسانى كه با عقايد رسمى و موروثى اجتماع خود مخالفت كنند از تاييد جامعه برخوردار نخواهند بود و امتيازات و موقعيتهاى اجتماعى خود را از دست خواهند داد. ترس از مخالفت جامعه و از دست دادن تاييد و موقعيت اجتماعى موجب مىشود ارزيابىهاى عقلى و منطقى كنار گذارده شوند و هر گاه نتيجه يك سنجش منطقى با عقايد مشهور و مورد تاييد جامعه مخالف باشد افراد در آن شك مىكنند و به بهانههاى مختلف آن را نمىپذيرند. عقايد تعهد آور و محدوديت آفرين نيز همواره با مخالفت نفس روبرو مىشود. نفسى كه خواستار آزادى مطلق است و مىخواهد آزادانه اميال حيوانى خويش ر تامين كند از محدود شدن مىهراسد و هر باورى را كه او را به خويشتن دارى در برابر خواستهاى نفسانى دعوت كند، مزاحم مىپندارد: بل يريد الانسان ليفجر امامه؛ (21) انسان شك در معاد ندارد بلكه او مىخواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت تمام عمر گناه كند. همچنين برخى عقايد انسان را به فعاليتهايى دعوت مىكند كه با راحتطلبى او سازگار نيست به اين دلايل انسانها در برابر عقايد تعهد آفرين، محدود كننده و خلاف عادات ذهنى مقاومت مىكنند. اين عقايد حتى اگر قوىترين پشتوانه عقلى و استدلالى را داشته باشند توسط انسانهاى نفس پرست پذيرفته نمىشوند. پذيرش اين عقايد علاوه بر سلامت نفس نيازمند مرتبهاى از مجاهده با نفس است اگر كسى موانع پذيرش حق را از دل و ذهن خويش بزدايد و نتايج دلايل عقلى را پذيرا شود، در پله نخستين نردبان معرفت خدا ايستاده است اين نردبان ارتفاعى به بلندى آسمانها دارد و پلههاى آن قابل شمارش نيست چرا كه مرتبه بزرگى و پايان ناپذيرى خداوند بر كسى معلوم نيست. چگونه مىتوان از اين نردبان بلند بالا رفت و اگر يادگيرى و ابداع دلايل جديد خداشناسى، مىتواند خدا جويان را به او نزديك كند؟ براهين خداشناسى مانند پلهايى هستند كه بر روى رودخانهاى زده شدهاند؛ رودخانهاى كه يك سويش ساحل الحاد و شرك و در سوى ديگرش ساحل خداپرستى و توحيد است كسى از يك پل سالم و مستحكم عبور كند از يك سوى رودخانه به سوى ديگر رفته است و نيازى به پلهاى ديگر ندارد. هر پل عدهاى را كمك مىكند تا از اين رود بگذرند و چون گذشتند پلهاى ديگر حتى اگر بيشتر از هزاران باشند به كار آنها نمىآيد. عاقلانه نيست كسى كه از پل مىگذرد باز گردد و از پل ديگر عبور كند پلها تنها معبر و وسيلهاند و هدف و مقصد نيستند. كسى كه از پل عبور مىكند بايد به راه خود ادامه دهد نه آن كه باز گردد و دوباره به پل و ساختمان و زينت آن انديشه كند. البته ممكن است آنها كه ارزش و لذت عبور از رودخانه را دريافتهاند و زيبايىهاى ساحل توحيد را ديدهاند ديگران را از آن سوى رودخانه به سوى خود دعوت كنند و آنان را به گذر از پل تشويق نمايند ولى اين به معناى باز ماندن از ادامه راه نيست. دومين راه معرفت خدامعرفت حقيقى انسان به خداوند معرفتى كه در حد توانايى بشر باشد به معناى احاطه ذهن بر يك معنى و مفهوم نيست، بلكه به معناى تجلى خداوند بر عقل انسان است يعنى آمادگى اين كه خداوند خود را بر ما آشكار كند؛ وگرنه عقل ضعيف انسان قادر به شناخت او نيست امام زين العاددين (ع) در مناجات شيرين خود با خداوند اين چنين مىگويد: بك عرفتك و انت دللتنى عليك و دعوتنى اليك و لولا انت لم ادر ما انت؛ (22) تو را به تو شناختم و تو خود مرا به وجودت راهنمايى كردى و به سويت خواندى. خداوند در انسان معرفتى فطرى نسبت به خالق قرار داده است و به ذهن و انديشه او توانايى درك براهيم خداشناسى را داده است تا او با استفاده از اين ادله و براهين معرفت فطرى خويش را پاس دارد و رشد دهد. براهين خداشناسى مسير كمال بخشيدن به معرفت خدا را بر انسان مىگشايد ولى ادامه راه به گونهاى ديگر طى مىشود انسان براى آن كه زمينه را آماده كند تا خداوند معرفت خويش را بر عقل و دل او بتاباند بايد كارى را كه پروردگارش فرموده است انجام دهد. معرفت خداوند مقدمه بندگى و فرمانبردارى از اوست و بندگى و فرمانبردارى موجب رشد و بالندگى معرفت به خداست عمل بر اساس دستور پروردگار آينه جان بنده را صيقل مىدهد و آماده پذيرش نور معرفت پروردگار مىسازد خداوند در قرآن ايمان و عمل صالح را موجب خروج از ظلمت به نور معرفت معرفى كرده است: رسولا يتلوا عليكم آيات اللَّه مبينات ليخرج الذين آمنوا و عملوا الصالحات من الظلمات الى النور؛(23)پيامبرى كه ايات روشن گر خدا را بر شما تلاوت مىكند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند از تاريكى به سوى روشنايى بيرون برد. پيامبر اكرم(ص) نيز مىفرمايند: من عمل بما علم، ورثه اللَّه علم ما لم يعلم؛ (24) هر كس به دانستههاى خود عمل كند خداوند آن چه را نمىداند به او مىآموزد. برخى از مفسران آيه 282 سوره بقره را به همين معنى گرفتهاند آن جا كه خداوند فرموده است: واتقوا اللَّه و يعلمكم اللَّه؛ (25) از خدا بترسيد تقواى الهى پيشه كنيد خداوند به شما دانش مىدهد. علامه طباطبايى در تفسير الميزان اين معنى را مخالف سياق آيه مذكور مىداند، ولى در ذيل همين آيه مىفرمايد: اگر چه اين معنى با سياق آيه سازگار نيست ولى كتاب و سنت بر درستى اين سخن دلالت دارد. اگر بندهاى مطيع پروردگار خويش باشد و بندگى حقيقى پيشه كند و با خداى خويش آن گونه كه او مىپسندد مناجات كند و اعمال خود را با فرمان و رضاى او مطابق سازد حضور خداوند را در خواهد يافت و عالم را محضر خدا خواهد ديد اين علم حضورى به ذات و صفات پروردگار هديهاى است كه خداوند به پاداش عمل صالح به او عطا مىكند بالاترين مراتب اين معرفت خالص و زلال را در امامان معصوم مىتوان ديد. مرتبه والايى كه بنده خطاب به پروردگار خويش مىگويد: عميت عين لا تراك؛ چشمى كه تو را نبيند كور است در اين مرتبه از معرفت خداوند آشكارترين حقيقتى است كه ترديدى در وجود آن راه ندارد حقيقت يگانه اوست و چيزهاى ديگر همه باطل اند. در اين مرتبه از معرفت، هيچ واسطهاى نمىتواند ميان بنده و خداوند قرار گيرد، چرا كه هيچ چيز آشكارتر از او نيست تا بتواند واسطه معرفت او باشد. الهى ترددى فى الاثار يوجب بعد المزار فاجمعنى بخدمة توصلنى اليك كيف يستدل عليك بما هو فى وجوده مفتقر اليك ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتى يكون هو المظهر لك متى غبت حتى تحتاج الى دليل يدل عليك و متى بعدت حتى تكون الاثار هى التى توصل اليك عميت عين لا تراك عليها رقيبا؛(26) خدايا رجوع به آثار تو ديدار را دور مىسازد پس مرا به خدمتى بر خودت وادار كن كه به تو رساندم. چگونه با چيزى كه در هستىاش نيازمند توست به سوى تو راهنمايى توان شد. آيا غير تو چنان پيدايى دارد كه آشكار كننده تو باشد؟ چه هنگام پوشيده بودهاى تا به نشانهاى كه تو را نمايد نياز باشد و چه زمان دور بودهاى كه آثار موجب وصال به تو شوند. چشمى كه تو را نمىبيند در حالى كه همواره مراقب اويى كور است. ظرفيت معرفتى انسان تا بدان جاست كه همه واسطهها را كنار مىزند و همه حجابها را پاره مىكند تا به لقاء پروردگار برسد. رسيدن به اين رتبه جز با عنايت پرورگار ممكن نمىشود؛ زيرا اوست كه بايد خود را بر بندهاش آشكار كند. بندهاى كه زمينه اين كمال را در خود پديد آورده است از خداى خويش مىخواهد كه معرفتى اين چنين به او عنايت كند: الهى هب لى كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة و تصير ارواحنا معلقة بعز قدسك؛ (27) خدايا مرا بريدن از همه چيز به سوى خودت ببخشاى! و ديدگان دل ما را به روشنايى نگاه بر تو نورانى ساز! تا ديدگان دلها حجابهاى نور را بر درد و به معدن بزرگى رسد و ارواح ما به بزرگى تو آويخته گردد. با از ميان رفتن حجابهاست كه ديدار پروردگار ممكن مىشود و دعاى اولياء مستجاب مىشود كه خطاب به خداى خويش مىگويند: اللهم انى اسئلك الرضا بعد القضاء و برد العيش بعد الموت و لذة النظر الى وجهك الكريم؛ (28) اى خدا از تو خشنودى پس از قضايت و گوارايى خوشى پس از مرگ و لذت نگاه به روى بزرگوارت را مىطلبم. با استجابت اين دعاهاست كه اولياء خداوند مىتوانند بگويند: لم اعبد ربا لم اره؛ پروردگارى را كه نديدهام نمىپرستم (29) و يا ادعا كنند: ما رأيت شيئا الا و رأيت اللَّه معه و قبله و فيه؛ هيچ چيز را نديدم جز آن كه خدا را با او و پيش از او و در او ديدم. چنان كه گفتيم رسيدن به اين مراتب بلند از بندگى و معرفت تنها از گذرگاه عمل ممكن است عمل صالح و مداومت بر آن به تدريج معرفت را افزايش مىدهد و هر چه خلوص عمل بيشتر مىشود ظرف معرفت انسان وسيعتر مىگردد در مقابل عمل ناصالح تيرگى مىآورد و معرفت انسان را زايل مىكند، تا آن جا كه معرفت فطرى او هم زير غبار معصيت مدفون مىسازد. خداوند آشكارترين حقيقت است اگر عيبى هست در ديدگان ماست كه غبار آن را پوشانيده است. انك لا تحتجب عن خلقك الا ان تحجبهم الاعمال دونك. (30) تو از آفريدگانت پوشيده نيستى مگر آن كه كارهايش حجاب شده باشد. پس به طور خلاصه دومين راه خداشناسى را عمل صالح مىناميم. عمل صالح عملى است كه دو ويژگى داشته باشد: الف - تامين كننده مصلحت انسان باشد؛ يعنى در نفس آن عمل مصلحت باشد؛ مثل راستگويى و امانت دارى كه تامين كننده مصلحت انسان هاست. نفس عمل راستگويى و امانت دارى با هر نيتى كه صورت گيرد از دروغ گويى و خيانت در امانت بهتر است. ب - به نيت كسب رضايت خداوند صورت گيرد. اين دو ويژگى تشكيل دهنده جسم و روح عمل هستند. ويژگى اول يعنى مصلحت بودن عمل را تشكيل مىدهد و ويژگى دوم كه نيت الهى است روح و جان عمل است. اگر عمل انسان اين هر دو ويژگى را داشته باشد انسان را به كمال نزديك مىكند. عمل صالح همواره رابطه انسان و خداوند را تحكيم مىكند. نيت الهى شرط قبولى نماز است و مصلحت انسان در اقامه نماز است، زيرا خداوند به آن امر فرموده است. پس نماز، عمل صالحى است كه رابطه انسان و خداوند را تحكيم مىكندكسى مىتواند نماز بخواند كه خداشناس باشد و نماز، رابطهاى معرفتى ميان انسان و پرورگار است. اما همه اعمال صالح مانند نماز نيستند كه نيت در آنها شرط درستى عمل باشد. مثلا امانت دارى بر همه انسانها لازم و از ديدگاه اخلاق نيز پسنديده است و خيانت در امانت امرى ناپسند است هيچ كس نمىتواند به اين دليل كه نمىتواند قصد الهى داشته باشد در امانت ديگران خيانت كند. نتيجه قهرى اين گونه اعمال صالح، تحكيم رابطه انسان با ديگران است انسان امانت دار رابطه و در عين حال اگر به قصد برآوردن رضاى خداوند از خيانت پرهيز كند علاوه بر تحكيم روابط خود با ديگران رابطه خود و خداوند را نيز محكم مىكند. يكى از راههاى خداشناسى كه معرفت حضورى انسان نسبت به خداوند را پديد مىآورد عمل صالح است عمل صالح از طرفى خود رابطهاى معرفتى ميان انسانها و خداست چرا كه بدون شناخت خداوند امكان عمل صالح وجود ندارد و از طرف ديگر، معرفت انسان به خداوند را تقويت مىكند. در بحث حاضر به اين جنبه دوم پرداختيم اما در بحثهاى آينده به جنبه نخست نيز خواهيم پرداخت. بندگان صالح خدا در اثر عمل خالصانه به وظايف دينى و انجام اعمال صالح به درجهاى از معرفت دست مىيابند كه حضور خداوند را در همه هستى درك مىكنند و به صفات پروردگار معرفتى حضورى مىيابند معرفت بندگان صالح به خداوند و تقرب ايشان به پروردگار موجب مىشود حقايقى را ببيند كه از ديد ديگران پوشيده است. اين بصيرت، نتيجه يقين خللناپذير آنان به خداست. در روايات آمده است كه پيامبر اكرم(ص) روزى پس از اقامه نماز جوانى را ديدند كه بسيار ضعيف و رنگ پريده بود؛ جسمى نحيف داشت و چشمانش در كاسه سرش فرو رفته بود. پيامبر از آن جوان احوالپرسى كردند و فرمودند: كيف اصبحت؟ حالت چگونه است؟ آن جوان پاسخ داد: اصبحت موقنا يعنى در حال يقين هستم پيامبر فرمودند: هر يقين نشانهاى دارد علامت يقين تو چيست؟ جوان پاسخ داد: يا رسول الله يقين من مرا اندوهگيم ساخته و باعث شده است شبها را زنده بدارم و روزها در اثر روزه تشنگى را تحمل كنم و از دنيا و آن چه در اوست چشم پوشم. گويى عرض پروردگار را مىبينم كه براى حساب برپا شده است و خلايق براى حساب محشور شدهاند و من در ميان آنها هستم و گويى اهل بهشت را مىبينم كه در بهشت متنعماند و در حالى كه بر تختها تكيه زدهاند به يكديگر تعارف مىكنندو اهل آتش را كه در جهنم عذاب مىكشند و فرياد مىزنند و گويى اكنون صداى حركت آتش را مىشنوم كه در گوشم مىپيچد. پيامبر فرمودند: اين بندهاى است كه خداوند قلبش را به نور ايمان منور ساخته است. سپس خطاب به آن جوان فرمود: بر همين رويه باقى بمان. جوان گفت: يا رسول اللَّه! از خدا بخواه كه شهادت در كنار شما را روزيم كند پس پيامبر برايش دعا كرد و او پس از چندى در يكى از عزوات پيامبر به شهادت رسيد. (31) به طور خلاصه تأثير عمل اختيارى بر معرفت را در دو دسته مورد بحث قرار داديم: الف - يادگيرى ادله خداشناسى عملى اختيارى است انسان به اختيار خود به كلام و فلسفه رو مىآورد آشنايى با براهين خداشناسى از نظر اخلاقى و دينى داراى ارزش مثبت است و گاه از لحاظ دينى واجب است زيرا شناخت كمال انسان شناخت راه رسيدن به كمال و شناخت راهنمايان مسير كمال بدون شناخت خدا ممكن نيست. ب - اعمال صالح اختيارى هستند و موجب تقرب به خداوند مىشوند؛ يعنى انسان را به سوى كمال مىبرند انسان كاملتر آمادگى بيشترى دارد كه خداوند معرفت خويش را به او افاضه نمايد. تأثير معرفت بر اعمال اختيارىاعمال اختيارى انسان اعمالى هدف دار هستند. يعنى انسان براى رسيدن به هدفى مشخص اقدام به انجام عمل اختيارى مىكند اهداف انسان نيز با يكديگر مرتبط هستند بسيارى از اعمال و اهداف تنها در ارتباط با اهداف ديگر معنادار مىشوند. يكى باغبان هر روز ساعتها كار مىكند و زحمت كاشت تكثير و نگهدارى گلها و درختان ميوه را در تمامى فصول سال تحمل مىكند و رنج خار گلها و درختان را به جان مىخرد او همه اين اعمال را به اختيار خود انجام مىدهد و هدفش از اين كار بارورى گل ودرخت است اما او بارورى و شادابى درخت را به چه دليل انتخاب و اختيار كرده است؟ آيا بدون داشتن هدفى ديگر اين عمل معنايى خواهد داشت؟ بدون شك اگر مقصود از اين همه تلاش شادابى درختى باشد كه ميوههاى تلخ و زهرآلود مىدهد و بوى تنفر انگيزى پراكنده مىكند و منظرهاى زشت پديد مىآورد تلاش بى معنايى خواهد بود و بسيارى خواهند گفت اين اعمال بيهوده و غير معقول است اما اگر باغبان بگويد خريداران پول فراوانى در برابر ميوه درختان او مىدهند ديگر هيچ كس عمل او را بيهوده نخواهد دانست زيرا كسب درآمد عملى عاقلانه هدفى خردمندانه است. اما چرا خريداران پول زيادى براى خريد ميوهاى تلخ مىدهند؟ اگر خريداران بگويند ميوه اين درخت درمان بيمارى صعب العلاجى است و دارو سازان ان را به قيمتى گزاف مىخرند پاسخى عاقلانه دادهاند و عمل آنها معنا دار و هدف آنها معقول مىشود پس همه كارها متناسب با هدفى كه دارند موجه و معقول مىشوند در اين مثال اگر شفاى بيماران به عنوان هدفى خردمندانه وجود نمىداشت تمام كارهاى باغبان خريداران و داروسازان لغو و بيهود تلقى مىشد. مقصود از اين مثال روشن شدن پيوند اهداف با يكديگر است رابطه اهداف با هم موجب مىشود كه برخى از آنها را در يك پيوند طولى قرار دهيم و يكى از آنها را هدف غايى و اهداف ديگر را هدف ميانى و واسطهاى قلمداد كنيم هدف غايى هدفى است كه ذاتا مطلوب است اما هدف ميانى ذاتا مطلوب نيست بلكه به سبب تاثيرى كه در تحقق هدف غايى دارد مطلوب است. در مثال مذكور هدف از سم پاشى درختان مبارزه با آفت است و مبارزه با آفت براى به دست آوردن محصول مرغوب صورت مىگيرد اينها همه اهداف ميانى و واسطهاى هستند زيرا ذاتا مطلوب نيستند. دليل عدم مطلوبيت ذاتى اين اهداف اين است كه اگر بتوان كارى كرد كه محصول مرغوب بدون از بين بردن آفت مورد نظر به دست آيد ديگر كسى مبارزه با آن آفت را هدف خود قرار نمىدهد و سم پاشى نمىكند و يا اگر بتوان از طريق دعا كردن آن آفت را از ميان برد هيچ كس رنج سم پاشى را تحمل نخواهد كرد. حتى اگر روزى راه آسانتر و ارزانترى براى مبارزه با آن بيمارى شناخته شود، ديگر كسى آن درخت را نخواهد كاشت و محصول آن را نخواهد خريد و هيچ داروسازى آن دارو را نخواهد ساخت؛ چون همه اين اعمال واسطه رسيدن به درمان بيمارى بودهاند و خود مطلوبيت ذاتى نداشتهاند. اعمال اختيارى انسان هدف دار است و اهداف كوچك و بزرگ انسان متناسب با هدف غايى حيات او شكل مىگيرد. بنابراين شناخت انسان از خود و غايت وجودىاش تعيين كننده اهداف اوست و اعمال اختيارى او همه به جهتى هدايت مىشوند كه شناخت او از انسان و جهان اقتضا ء مىكند.اگر انسان جهان را آفريده خداوند حكيم قادر متعال بداند بىشك همه هستى را هدفمند مىداند و خلقت هيچ موجودى را باطل نمىشمارد و اگر به خالق حكيم ايمان نداشته باشد آفرينش رإ؛11ّّ باطل و بيهوده مىپندارد: و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار؛(32)و آسمان و زمين و آن چه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم اين گمان كسانى است كه كفر ورزيدهاند پس واى از آتش بر آنان كه كفر ورزيدند. انسان خداپرست رستگارى خويش را حاصل باور به هدف مندى عالم مىداند. در نظر او اعتقاد به اين كه جهان با هدفى حكيمانه آفريده شده است راه كمال را بر انسان مىگشايد و او را خسران و عذاب آخرت رهايى مىبخشد: الذين يذكرون اللَّه قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار (33) همانان كه خدا را در همه احوال ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مىكنند و در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند كه پروردگارا اينها را بيهوده نيافريدهاى منزهى تو! پس ما را از عذاب دورخ در امان بدار. انسان مؤمن همه ذرات عالم را از جماد و نبات و حيوان و انسان، اجزاى نظامى هدف دار مىبيند كه از خداست و به سوى او در جريان و حركت است: تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن و ان من شىء الا يسبح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم انه كان حليما غفورا (34) آسمانهاى هفتگانه و زمين و هر كس كه در آنهاست او را تسبيح مىگويند و هيچ چيز نيست مگر اين كه در حال ستايش تسبيح او مىگويد ولى شما تسبيح آنها را نمىيابند به راستى كه او همواره بردبار آمرزنده است. اعتقاد به وجود غايتى حكيمانه براى انسان و جهان آثار مهمى در اعمال اختيارى انسان دارد كه به چند مورد اشاره مىنماييم: 1 - شور و نشاط زندگى را افزايش مىدهد. انسان براى اعمال خود به دنبال هدفى ارزشمند است و زندگى بى هدف براى او بى ارزش است اعتقاد به خداى يگانه حكيم اعتقاد به هدف را پديد مىآورد هدفى كه تعقيب آن ارزشمند است هدف زندگى براى انسان موحد از اين ويژگىها برخوردار است: الف: هدف غايى و راه رسيدن به آن قابل شناخت است؛ زيرا اگر رسيدن به هدف غايى زندگى مستلزم شناخت باشد و خداوند امكان اين شناخت را براى بندگان پديد نياورد كارى غير حكيمانه كرده است و خداوند منزه از آن است. ب - اين هدف قابل دستيابى است زيرا اگر انسان براى هدفى آفريده شده باشد كه قدرت رسيدن به آن را دارا نباشد آفرينش او عبث خواهد بود فعل خداوند غير حكيمانه و ظالمانه خواهد بود. ج: اين هدف محدود و متناهى نيست. اگر هدف حيات به گونهاى باشد كه در مقطعى از زندگى به دست آيد و شخص در ادامه زندگى خود انگيزهاى براى تلاش نداشته باشد در واقع بخشى از عمر او پوچ و بى انگيزه خواهد بود. از ديد انسان خداپرست هدف غايى خلقت قرب خداى نامتناهى است پس هيچ گاه تلاش او براى تحقق اين هدفمتوقف نمىشود و هيچ لحظهاى از عمر او فاقد انگيزه تلاش نخواهد بود با وجود اين ويژگىها در هدف زندگى انسان موحد اعمال اختيارى او همواره از پشتوانه روحى كافى بهرهمند خواهد بود و نشاط زندگى در حيات انسان موحد هيچ گاه كم رنگ نخواهد شد. 2 - انسان موحد و معتقد به شرايع الهى اعمال اختيارى خود را مطابق با تعاليم شريعت الهى تنظيم مىكند زيرا معتقد است خداوند داناى مطلق آفريننده او و جهان است و راه رسيدن به كمال انسان را بهتر از خود او مىشناسد. 3 - نوعى هماهنگى و همزيستى را ميان انسان و محيط طبيعى پديد مىآورد. انسان در همه دورههاى زندگى خود كوشيده است بر قواى طبيعت چيره شود و از مواهب طبيعى بهره بردارى كند. هدف از بهره كشى از طبيعت رفع نيازهاى طبيعى انسان بوده است انسان خوراك، پوشاك و مسكن و ديگر لوازم رفاه را از طبيعت اطراف خود فراهم مىآورد در گذشته انسانها به مقدار رفع نياز خود از طبيعت برداشت مىكردهاند ولى امروز كه تكنولوژى ابزار چيرگى بر طبيعت را به سهولت در اختيار انسان قرار داده است انسانها بيش از نياز طبيعى خود از طبيعت برداشت مىكنند و رفتارى خصمانه را با طبيعت در پيش گرفتهاند رفتار نامناسب بشر با طبيعت معضلات هولناكى را در رابطه با محيط زيست و امكان ادامه حيات بر روى زمين پديد آورده است. اگر انسان به مبدا مشترك خويش و طبيعت ايمان داشته باشد و به صفات خداوند همچون رزاق بودن مؤمن باشد هرگز به استثمار افراطى از طبيعت روى نمىآورد و همزيستى بهترى با ديگر اجزاء خواهد داشت زيرا موحدان معتقدند انسان و طبيعت هر دو مخلوق خداى واحدى هستند كه بر نيازمندىهاى آنها عالم است و آنان را بيهوده نيافريده است تا نسبت به تامين نيازشان كوتاهى نمايد. به طور خلاصه معرفت خداوند بر اعمال اختيارى انسان به اين دليل اثر مىگذارد كه معرفت خداوند موجب اعتقاد به هدف دارى عالم شناخت هدف غايى زندگى، شناخت راه رسيدن به هدف زندگى، امكان طبقه بندى اهداف و يافتن انگيزه و نشاط كافى براى عمل مىشود. پىنوشتها 21 - قيامت، 5. 22 - دعاى ابوحمزه ثمالى. 23 - طلاق، 11. 24 - الحياة، ج 1، ص 284. 25 - بقره، 282. 26 - دعاى عرفه امام حسين. 27 - مناجات شعبانيه. 28 - شرح چهل حديث، ص 465. 29 -نهجالبلاغه، خطبه 179. 30 - دعاى ابوحمزه ثمالى. 31 - سفينة البحار، ج 2، ص 732، ماده يقين. 32 - ص، 27. 33 - آل عمران، 191. 34 - اسراء، 44.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 473]
صفحات پیشنهادی
دو گونه معرفت اكتسابى
دو گونه معرفت اكتسابى گفتيم از ديدگاه اخلاق، تلاش براى شناخت خداوند امرى ضرورى است؛ يعنى انجام اعمال اختيارى خاصى كه به شناخت خداوند منتهى مىشوند از لحاظ ...
دو گونه معرفت اكتسابى گفتيم از ديدگاه اخلاق، تلاش براى شناخت خداوند امرى ضرورى است؛ يعنى انجام اعمال اختيارى خاصى كه به شناخت خداوند منتهى مىشوند از لحاظ ...
رابطه انسان با خدا
تأثير اعمال اختيارى بر معرفتمعرفت انسان به خداوند دو گونه است: معرفت فطرى غير اكتسابى و معرفت حصولى. خداوند انسان را فطرتاً خداشناس و بلكه خداپرست آفريده ...
تأثير اعمال اختيارى بر معرفتمعرفت انسان به خداوند دو گونه است: معرفت فطرى غير اكتسابى و معرفت حصولى. خداوند انسان را فطرتاً خداشناس و بلكه خداپرست آفريده ...
معرفت خدا
معرفت و شناخت انسان از خداى متعال دو گونه است: 1- شناخت حضورى. ... علم حضورى در شكل فطرى آن اكتسابى نيست و از محدوده اختيار و اراده انسان خارج خواهد بود و طبعا در ...
معرفت و شناخت انسان از خداى متعال دو گونه است: 1- شناخت حضورى. ... علم حضورى در شكل فطرى آن اكتسابى نيست و از محدوده اختيار و اراده انسان خارج خواهد بود و طبعا در ...
نگاه به بندگان خدا باید چه گونه باشد
دو گونه معرفت اكتسابى بايد توجه داشت كه اعمال اختيارى كه موجب شناخت خداوند مىشوند دو گونهاند و به بيان ... براهين آشنا باشد، مىتواند در برابر وسوسهها مقاومت كند و ...
دو گونه معرفت اكتسابى بايد توجه داشت كه اعمال اختيارى كه موجب شناخت خداوند مىشوند دو گونهاند و به بيان ... براهين آشنا باشد، مىتواند در برابر وسوسهها مقاومت كند و ...
لزوم معرفت به خدا
انواع معرفت به خدا شناخت خداى سبحان براى انسان از دو راه ممكن است: شناخت حضورى؛ شناخت حصولى.شناخت حضورى نيز دو گونه است: 1. درك فطرى يا خداشناسى فطرى كه يك علم حضورى غير اكتسابى در نهاد انسان و بيرون از محدوده اختيار او است و از اين رو در ...
انواع معرفت به خدا شناخت خداى سبحان براى انسان از دو راه ممكن است: شناخت حضورى؛ شناخت حصولى.شناخت حضورى نيز دو گونه است: 1. درك فطرى يا خداشناسى فطرى كه يك علم حضورى غير اكتسابى در نهاد انسان و بيرون از محدوده اختيار او است و از اين رو در ...
روششناسى حكمت سياسى اشراق
سهروردى كليد فهم اين حكمت را معرفت نفس مىداند و معرفت نفس را نيز مبتنى بر ... و رستگاركننده است، چرا كه اندام اينگونه معرفت در تعقل بشرى، عقل قدسى است. .... اين راه بىنهايت در حكمت اشراق در دو سر خود دنيا و آخرت را دارد كه به دليل همين بُعد .... وجود اين، سهروردى شناخت معارف و كسب علم و معرفت را در معناى اكتسابى آن براى آدمى ...
سهروردى كليد فهم اين حكمت را معرفت نفس مىداند و معرفت نفس را نيز مبتنى بر ... و رستگاركننده است، چرا كه اندام اينگونه معرفت در تعقل بشرى، عقل قدسى است. .... اين راه بىنهايت در حكمت اشراق در دو سر خود دنيا و آخرت را دارد كه به دليل همين بُعد .... وجود اين، سهروردى شناخت معارف و كسب علم و معرفت را در معناى اكتسابى آن براى آدمى ...
شناخت و معرفت خداوند در قرآن
آفریدگار متعالی، انسان را به گونه ای آفریده است كه فطرتاً و از درون خود طالب ... است بگوییم: با آگاهی دادن و تنبّه نسبت به این پیوند واقعی كه در بین این دو گرایش وجود .... را وادار به تلاش در مسیر به كار گرفتن اندیشه و اكتساب معارف حقّه كنند نظیر آیه: ...
آفریدگار متعالی، انسان را به گونه ای آفریده است كه فطرتاً و از درون خود طالب ... است بگوییم: با آگاهی دادن و تنبّه نسبت به این پیوند واقعی كه در بین این دو گرایش وجود .... را وادار به تلاش در مسیر به كار گرفتن اندیشه و اكتساب معارف حقّه كنند نظیر آیه: ...
معرفت شناسى از ديدگاه شهيد مطهرى(ره)- (2)
معرفت شناسى از ديدگاه شهيد مطهرى(ره)- (2)-معرفت شناسى از ديدگاه شهيد ... و يا وجود اين دو يقين، انسان در واقع، به فهم صدق نايل آمده و واقع را همان گونه كه هست، درك كرده. ... يعنى چه بسا يك قضيه بديهى، داراى تصورات اكتسابى باشد و انسان تصورات آن را از ...
معرفت شناسى از ديدگاه شهيد مطهرى(ره)- (2)-معرفت شناسى از ديدگاه شهيد ... و يا وجود اين دو يقين، انسان در واقع، به فهم صدق نايل آمده و واقع را همان گونه كه هست، درك كرده. ... يعنى چه بسا يك قضيه بديهى، داراى تصورات اكتسابى باشد و انسان تصورات آن را از ...
نگاهي انتقادي به مباني معرفت شناسي فمينيسم (2)
نگاهي انتقادي به مباني معرفت شناسي فمينيسم (2)-نگاهي انتقادي به مباني معرفت ... پديد آمدن نظام دوگانه انگاري درباره ي جهان اين گونه است که اشياي جهان اغلب به دو نوع .... در اين صورت، ديگر هدف غايي به دست آوردن شناخت عيني در نتيجه ي اکتساب ...
نگاهي انتقادي به مباني معرفت شناسي فمينيسم (2)-نگاهي انتقادي به مباني معرفت ... پديد آمدن نظام دوگانه انگاري درباره ي جهان اين گونه است که اشياي جهان اغلب به دو نوع .... در اين صورت، ديگر هدف غايي به دست آوردن شناخت عيني در نتيجه ي اکتساب ...
سازو كارخداوند درمعرفت بخشي
دراين مقاله بر مبناي مفروض آگاهي كامل نويسنده مقالات معرفت خدا به منابع كلامي و ... «دربارمنشأ معرفت خدا،اكتساب بندگان است و براساس ديدگاه دوم،معرفت خدا، فعل الله و ... آيا واقعاً فرا روي مساله اي به اين اهميت فقط دو سويه قراردارد و صاحب نظران در دو .... مي كند،ممكن است دراين گونه اموربگوييم:نسبت فعل معرفت به خدا دراين اموربدان جهت ...
دراين مقاله بر مبناي مفروض آگاهي كامل نويسنده مقالات معرفت خدا به منابع كلامي و ... «دربارمنشأ معرفت خدا،اكتساب بندگان است و براساس ديدگاه دوم،معرفت خدا، فعل الله و ... آيا واقعاً فرا روي مساله اي به اين اهميت فقط دو سويه قراردارد و صاحب نظران در دو .... مي كند،ممكن است دراين گونه اموربگوييم:نسبت فعل معرفت به خدا دراين اموربدان جهت ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها