تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804781035




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمۀ اطهار(ع) از این منصب - بخش اول علت عدم برخورداری ائمة اطهار(ع) از منصب نبوت تبلیغی


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: سرّ ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمۀ اطهار(ع) از این منصب - بخش اول
علت عدم برخورداری ائمة اطهار(ع) از منصب نبوت تبلیغی
آنچه ما از بررسی آیات قرآن و روایات معصومین(ع) به دست آورده‌ایم، این است که با نزول شریعت کامل اسلام، بر خلاف شرایع پیشین، همة آنچه بشر در باب معارف دین تا دامنة قیامت بدان نیاز داشت بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد.

خبرگزاری فارس: علت عدم برخورداری ائمة اطهار(ع) از منصب نبوت تبلیغی



  چکیده در همة ادیان آسمانی گذشته، جانشینان پیامبران تشریعی، انبیای تبلیغی بودند که بر اساس دیدگاه رایج متکلمان1 با دریافت وحی، به تبلیغ، تبیین و تفسیر شریعت پیش از خود می‌پرداختند؛ اما با اعلام ختم نبوت در دین مبین اسلام، نه‌تنها نبوت تشریعی پایان یافت، ختم نبوت تبلیغی نیز اعلام شد. حال پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که دلیل و سرّ ختم نبوت تبلیغی چیست؟ در این‌باره ادلة پرشماری مطرح شده است؛2 اما آنچه ما از بررسی آیات قرآن و روایات معصومین(ع) به دست آورده‌ایم، این است که با نزول شریعت کامل اسلام، بر خلاف شرایع پیشین، همة آنچه بشر در باب معارف دین تا دامنة قیامت بدان نیاز داشت بر پیامبر اکرم(ص) نازل شد؛ ازاین‌رو دیگر نیازی به نزول وحی جدید و ارسال انبیای تبلیغی باقی نماند و لذا ختم نبوت تبلیغی نیز اعلام شد. در این تحقیق، از روش توصیفی ـ تحلیلی بهره برده‌ایم که مبتنی بر آیات قرآن و روایات معصومین(ع) است. کلیدواژه‌ها: انبیای تبلیغی، ختم نبوت، وحی، حکم. مقدمه با نزول شریعت اسلام، با توجه به اینکه کامل‌ترین شریعت الهی بود، باب نبوت تشریعی بسته شد و اعلام شد که شریعت دیگری پس از شریعت اسلام نخواهد آمد؛ اما همچنان‌که شرایع الهی پیشین به وجود انبیای تبلیغی برای تفسیر و تبیین و تبلیغ نیاز داشتند، این نیاز همچنان در شریعت اسلام باقی بود و بر اساس سنت الهی باید پس از پیامبر اسلام نیز انبیای تبلیغی می‌آمدند تا به این امر مهم بپردازند. با این‌همه، پس از پیامبر اسلام همچنان‌که ختم نبوت تشریعی اعلام شد، نبوت تبلیغی نیز پایان گرفت و این پرسش در اذهان ایجاد شد که چرا ائمۀ اطهار از منصب نبوت تبلیغی برخوردار نشدند و سرّ ختم نبوت تبلیغی چیست؟ اهمیت این بحث بدان جهت است که از سویی جایگاه والای ائمۀ اطهار(ع) را روشن می‌کند (عدم برخورداری آنان از منصب نبوت تبلیغی به جهت پایین‌تر بودن مقام آنان از انبیای تبلیغی نبوده است) و از سوی دیگر با روشن‌شدن این نکته که همۀ آنچه آنان در باب معارف دین بیان می‌کردند، از نبی مکرم اسلام(ص) به آنها منتقل شده بود، معلوم می‌شود که مرجعیت دینی آنان با خاتمیت سازگار است. در این‌باره تحقیق مستقلی انجام نگرفته و به طور اجمالی برخی نکات بیان شده که نقدپذیرند. برای نمونه شهید مطهری در مجموعة آثار،3 آیت‌الله سبحانی در مفاهیم القرآن،4 سیدمحمدباقر حکیم در کتاب الامامۀ و اهل‌البیت(ع) و قراملکی در آیین خاتم به برخی علل ختم نبوت تبلیغی پرداخته‌اند که سخنانشان خدشه‌پذیر است؛ ازاین‌رو، در این تحقیق برآنیم تا با بررسی آیات و روایات معصومین(ع)، سرّ این مطلب را آشکار سازیم. بنابراین پرسش اصلی این است که سرّ ختم نبوت تبلیغی چیست؟ و پرسش‌های فرعی نیز از این قرارند: دیدگاه قرآن در این‌باره چیست؟ از روایات به چه نکته‌ای می‌توان دست یافت؟ علت ختم نبوت تبلیغی و عدم برخورداری ائمة اطهار(ع) از منصب نبوت تبلیغی به‌طورکلی دربارۀ ختم نبوت، علل پرشمار و گوناگونی بیان شده است که برخی به نبوت تشریعی مربوط‌اند و برخی به نبوت تبلیغی و برخی دیگر نیز عام‌اند و هر دو را دربرمی‌گیرند. همچنین کسانی که در این باب سخن گفته‌اند، گاه علل ختم نبوت تبلیغی و علل ختم نبوت تشریعی را از هم تفکیک کرده‌اند و برخی دیگر نیز به صورت کلی و مطلق وارد بحث شده‌اند. ما در این نوشتار نخست به نقد و بررسی دو دیدگاه می‌پردازیم و سپس، نظر خود را در این‌باره ارائه می‌دهیم. اول: بلوغ فکری بشر یکی از عللی که برای ختم نبوت تبلیغی بیان شده، رشد و بلوغ فکری بشر پس از پیامبر اکرم(ص) است که توانست آموزه‌های نبی خود را حفظ کند و کتاب آسمانی‌اش را از گزند تحریف مصون دارد؛ اما در جوامع و امت‌های پیشین به خاطر عدم برخورداری از رشد و بلوغ عقلی و اجتماعی، ارزش میراث معنوی‌ای که به آنها می‌رسید، ناشناخته می‌ماند و آن میراث به مرور زمان دستخوش تحریف و فراموشی قرار می‌گرفت؛ ازاین‌رو، خدای سبحان انبیایش را یکی پس از دیگری مبعوث کرد تا شریعت انبیای صاحب شریعت را تجدید، تبلیغ و ترویج کنند.5 نقد و بررسی در اینکه عقل بشر به برکت تعالیم انبیا رفته‌رفته کامل شده است، جای هیچ‌گونه تردیدی نیست؛ اما به‌راستی مردمی که در عصر جاهلیت و زمان فترت به سر می‌برده‌اند و از هرگونه فرهنگ انسانی و تمدن بشری و آموزش دینی و علمی به دور مانده‌ بودند، چگونه طی دو دهه به قدری از جهت فکری و عقلانی رشد یافتند که توانستند گوی سبقت را از همۀ اقوام و ملل پیشین بربایند و به آن درجه از رشد عقلانی برسند که نیازی به وجود انبیای الهی در بین خود نداشته باشند؟ اگر وجود ائمۀ اطهار(ع) در بین مردم نبود، باز امت اسلامی می‌توانست از آموزه‌های وحیانی پیامبر اکرم(ص) محافظت کند؟ اگر قیام امام حسین(ع) نبود، با وجود فرمانروایانی چون یزید آیا فاتحۀ اسلام خوانده نمی‌شد؟6 آیا سنت فراموش‌شده و تحریف‌یافتۀ رسول خدا، بدون زحمات امام باقر و امام صادق‡ احیاشدنی بود؟ بر فرض که ظاهر آیات قرآن از هرگونه تحریفی حفظ می‌شد؛ آیا با تحریف مفاهیم آیات و سخنان پیامبر چیزی از اسلام حقیقی باقی می‌ماند؟ امتی که خود بسیاری از آموزه‌های اسلام را به فراموشی سپرده و در معرض دگرگونی قرار داده بود، چگونه می‌توانست با اتکا بر عقل خویش دوباره آن را احیا کند؟ آیا جز با تکیه بر قیاس و استحسانات و رأی و نظر شخصی چنین کاری می‌کرد؟ همان کاری که ائمه(ع) به‌شدت آن را رد و عاملان به آن را سرزنش کرده‌اند.7 اگر بلوغ فکری بشر می‌توانست آموزه‌های وحیانی را حفظ کند، پس چرا با ظهور ولی عصر(عج) مردم به اسلام جدید خوانده می‌شوند؟ امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: هنگامی که قائم(ع) قیام کند، آموزه‌های جدیدی می‌آورد؛ همچنان‌که رسول خدا(ص) در آغاز اسلام به دین جدیدی دعوت کرد.8 حال پرسش این است که این بشر تکامل‌یافتۀ حافظ شریعت و کتاب آسمانی و سنت پیامبر، چه چیزی را حفظ کرده است که امام زمان(ع) مجبور می‌شود اسلام را بازسازی کند؟ اگر ائمۀ شیعه(ع) نبودند، آیا همین مقدار هم که هم‌اکنون به دست ما رسیده است، باقی می‌ماند؟ دوم: وجود عالمان دین یکی دیگر از علل ختم نبوت تبلیغی را وجود عالمان دینی در بین امت اسلامی دانسته‌اند که به حفظ و تبلیغ میراث نبوی قیام کرده‌اند. شهید مطهرّی در این‌باره می‌فرماید: پیامبران مجموعاً دو وظیفه انجام مى داده اند: یکى اینکه از جانب خدا براى بشر قانون و دستورالعمل مى آورده اند؛ دوم اینکه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل هاى الهى آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ مى کرده اند. حقیقت این است که وظیفة اصلى نبوت و هدایت وحى، همان وظیفة اول است؛ اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفة نیمه‌بشرى و نیمه‌الهى است... تا زمانى بشر نیازمند به وحى تبلیغى است که درجة عقل و علم و تمدن به پایه اى نرسیده است که خود بتواند عهده دار دعوت و تعلیم و تبلیغ و تفسیر و اجتهاد در امر دین خود بشود. ظهور علم و عقل، و به‌عبارت دیگر رشد و بلوغ انسانیت، خودبه‌خود به وحى تبلیغى خاتمه مى دهد و علما جانشین چنان انبیا مى گردند.9 نقد و بررسی در نقد این دیدگاه نیز علاوه بر برخی اشکالاتی که بر قول اول وارد است، می‌توان گفت که در شرایع پیشین نیز مجتهدان و عالمان مکلف به حفظ شریعت کم نبوده‌اند؛ با این‌همه، باز انبیای تبلیغی یکی پس از دیگری در میان اقوام پیشین مبعوث می‌شدند: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدىً وَ نُورٌ یَحْکُمُ بِهَا النَّبِیُّونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَالرَّبَّانِیُّونَ وَالْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ وَکانُوا عَلَیْهِ شُهَداءَ فَلا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلا تَشْتَرُوا بِآیاتی  ثَمَناً قَلیلاً وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْکافِرُون». (مائده: 44) امام صادق(ع) این آیه را شاهد قرآنی بر این مطلب می‌داند که امام باید از همة نیازهای دینی بشر آگاه باشد؛ از حلال و حرام گرفته تا خاص و عام، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و تأویل کتاب خدا.10 این استشهاد دلیل بر این است که عالمان ربانی و احبار، چنین علمی به تورات داشته‌اند و این علم شاهدی بر اجتهاد آنها بر اساس کتاب خدا بوده است. شاهد دیگر بر اجتهاد عالمان ربانی و احبار یهود، این است که آنان مکلف بودند بر اساس کتاب خدا حکم و قضاوت کنند و بدیهی است که قضاوت و حکم، وابسته به اجتهاد قاضی است و قاضی تا وقتی مجتهد نباشد، نمی‌تواند حکم کند.11 علمای امت، بدون کمک امامان معصوم(ع) نمی‌توانند از طریق اجتهاد پاسخ‌گوی نیازهای جامعه باشند. ازاین‌رو باید برگزیدگانی از سوی خدا در میان امت باشند تا دین خدا را حفظ کنند و به نیازهای بشر پاسخ دهند. امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید: مثَل علی و ائمۀ پس از او در میان امت، مثَل موسای نبی(ع) و عالم است. موسی گمان می‌کرد همة چیزهایی که بدان نیاز دارد در تابوت است و همۀ علم در الواح برای او نگاشته شده است؛ همچنان‌که این مدعیان فقاهت و علم گمان کرده‌اند که همۀ علم و فقه دربارۀ دین از آنچه امت اسلامی بدان محتاج است، به آنها داده شده و به گونة صحیح از رسول‌الله(ص) به آنها رسیده است و آنها بدان عالم شده‌اند و سخن می‌گویند؛ حال آنکه آنان به کل علم رسول‌الله عالم نیستند و به آنها نرسیده است و بدان معرفت ندارند. شاهدش آن است که در باب مسائل حلال و حرام و احکام از آنها پرسیده می‌شود و هیچ سخن و اثری از پیامبر نزد آنها نیست و خجالت می‌کشند که مردم به آنها نسبت جهل دهند و خوش ندارند که از آنها دربارۀ چیزی پرسیده شود و به مردم پاسخی ندهند و علم آن را از معدنش طلب کنند. به‌همین‌جهت از رأی و قیاس در دین خدا استفاده کرده و آثار رسول‌الله را [که در نزد ما اهل‌بیت است] رها کرده‌اند و به واسطۀ ایجاد بدعت‌ها از فرمان خدا سرپیچی می‌کنند؛ درحالی‌که رسول خدا(ص) فرموده بود که هر بدعتی گمراهی است. اگر پرسش‌هایی که از آنها دربارۀ دین خدا می‌شد و نزد آنها پاسخ مبتنی بر سنت رسول‌الله نبود، آن را به خدا و رسول و اولی‌الامر ارجاع می‌دادند؛ آنهایی که از آل محمد اهل درک و فهم و تشخیص‌اند، بدان علم داشته [و به آنها پاسخ می‌دادند].12 خلاصه اینکه اولاً در میان اقوام گذشته نیز عالمانی بوده‌اند که از طریق اجتهاد به حل برخی مسائل می‌پرداختند، ولی باز در میان آنها انبیای تبلیغی حضور می‌یافته‌اند و ثانیاً عالمانی که پس از پیامبر اکرم(ص) از طریق اجتهاد به حل مسائل می‌پردازند، دو گروه‌اند: 1. برخی از طریق رأی و قیاس، احکام شرع و مسائل موردنیاز را استنباط می‌کنند که عمل آنان بدعت است و در گمراهی آشکارند؛ 2. شماری دیگر که بر اساس سنت پیامبر به استنباط احکام می‌پردازند، سر سفرۀ اهل‌بیت معصوم آن حضرت می‌نشینند و از آن بهره می‌برند. حال با توجه به آنچه گفته شد، به راستی اگر امامان معصوم(ع) در میان امت اسلامی نبودند، آیا هیچ عالمی اعم از شیعه و سنی، می‌توانست به مسائلی که در حوزۀ دین پیش می‌آیند پاسخ گوید؟ سوم: اکمال شریعت و اتمام نزول معارف و احکام دینی آنچه از بررسی آیات قرآن و روایات معصومان(ع) به‌دست می‌آید این است که اصلی‌ترین علت ختم نبوت تبلیغی، ختم نزول معارف دینی و احکام الهی است؛ زیرا با نزول شریعت کامل اسلام بر پیامبر اکرم(ص) همة تمام آنچه که بشر در باب معارف دین و احکام فردی و اجتماعی بدان نیاز داشت بر آن حضرت نازل شد و شریعت آن حضرت به کمال رسید؛ اما در شرایع و امت‌های پیشین وضع به گونه‌ای دیگر بود؛ یعنی همۀ معارف و احکام موردنیاز، بر انبیای صاحب شریعت نازل نمی‌شد؛ بلکه برخی معارف و احکام موردنیاز نیز بر انبیای تبلیغی نازل می‌شد. به‌همین‌جهت انبیای تبلیغی برای رساندن آن پیام‌ها مبعوث می‌شدند. در این تحقیق، دو نکته درخور دقت و بحث است: یکی عدم نزول معارف دینی جدید بر ائمۀ اطهار(ع) و دیگری نزول احکام و معارف جدید بر انبیای تبلیغی در راستای هدایت بشر. دربارۀ بحث اول، اجمالاً به چند روایت اشاره می‌کنیم و در ادامه به صورت تفصیلی به اثبات مطلب دوم می‌پردازیم. روایاتی که دلالت بر عدم نزول معارف دینی بر ائمة اطهار(ع) می‌کنند، در حد تواترند و ما در اینجا به چند نمونه اشاره می‌کنیم. خداوند در زمان حیات رسول گرامی‌اش با نزول قرآن، دین خود را کامل ساخت و در آن همة حلال‌ها و حرام‌ها و حدود و احکام و جمیع نیازمندی‌های بشر را بیان فرمود. بنابراین کسی که گمان کند دین الهی ناقص است، قرآن را رد کرده و کافر است؛13 زیرا هیچ چیزی که بشر بدان نیاز دارد، نماند مگر اینکه خداوند آن را در کتابش نازل و برای پیامبرش بیان کرد.14 هر آنچه بشر بدان نیازمند است، در کتاب خدا و سنت پیامبر بیان شده است؛ و اگر سنت و فرایض کامل نشده بودند، بر ما احتجاج نمی‌کرد که: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی.»15 علم امام در باب حلال و حرام افزایش نمی‌یابد؛ زیرا احکام مربوط به حلال و حرام به طور کامل بر پیامبر نازل شد.16 خیثم از امام صادق(ع) پرسید که آیا ممکن است موضوعی پیدا شود که حکم آن در کتاب و سنت نباشد؟ امام فرمود: خیر. او می‌گوید چندین بار پرسش را تکرار کردم و امام پاسخ منفی دادند.17 بنابراین آنچه از احکام و معارف دین که تا قیامت مورد نیاز بشر است، از طریق شخص رسول‌الله(ص) از جانب خداوند دریافت و بر اساس رعایت مصالحی به‌تدریج برای مردم بیان شد و بیان برخی از آنها نیز در آینده بر عهدۀ ائمۀ اطهار(ع) گذاشته شد؛ ازاین‌رو احکام18 و معارف جدیدی که ائمه(ع) بیان می‌کردند، در زمان رسول خدا(ص) نازل شده بودند، ولی ابلاغ آنها به سبب مصالحی به بعد موکول شده بود. آیت‌الله خوئی در ‌این‌باره می‌گوید: احکامی که بر پیامبر اکرم(ص) نزول می‌یافتند به صورت تدریجی به مردم ابلاغ می‌شدند؛ ازاین‌رو تبلیغ برخی احکام از زمان تشریع که عصر حیات رسول خدا(ص) بود به زمان بعد از رحلت آن حضرت و بر عهدۀ ائمه(ع) موکول شد، و این تأخیر در تبلیغ احکام نیز بر اساس مصالحی بود که در زمان‌های بعد حاصل می‌شد؛ و حتی برخی احکام تا زمان حال بیان نشده است و بیان آنها بر عهدۀ ولی عصر(عج) گذاشته شده و آن حضرت مأمور به تبلیغ آنهاست.19 بنابراین همة معارف و احکام موردنیاز بشر تا قیامت بر پیامبر اکرم(ص) نازل شدند. ازاین‌رو پس از آن حضرت نیازی نبود که انبیای تبلیغی دیگری از سوی خداوند بیایند تا در زمان‌های مختلف نیازهای بشر را در حوزۀ دین برآورده سازند؛ اما در شرایع و امت‌های پیشین وضع به گونه‌ای دیگر بود؛ یعنی همۀ معارف و احکام موردنیاز بر انبیای صاحب شریعت نازل نمی‌شدند، بلکه برخی معارف و احکام موردنیاز نیز بر انبیای تبلیغی نزول می‌یافتند؛ وگرنه نیازی به بعثت انبیای تبلیغی نبود. توضیح مطلب اینکه وجود امام در هر عصری به منزلة حجت تکوینی خدا بر عالمیان، ضرور است: «لِکُلِّ زَمَانٍ إِمَامٌ»؛20 زیرا اگر زمین لحظه‌ای بدون امام باشد اهلش را فرومی‌برد: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»؛21 چنان‌که امام پس از پیامبر(ص) مرجع دینی و حجت شرعی بر بشر نیز هست؛ تا اگر در دین خدا چیزی بیش و کم شود، آن را تصحیح کند؛ «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَفِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَإِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ.»22 حال اگر وجود انبیای تبلیغی در میان بشر، تنها برای حفظ و تبلیغ و انذار باشد، همان کار از عهدۀ امام نیز برمی‌آید و او می‌تواند علاوه بر حجت تکوینی خدا، حجت تشریعی نیز در امت‌های پیشین باشد. بنابراین چه نیازی به آمدن انبیای تبلیغی باقی می‌ماند؟ از اینجا معلوم می‌شود که انبیای تبلیغی، علاوه بر حفظ و تبلیغ شرایع پیشین، شأن دیگری نیز دارند و آن دریافت معارف اعتقادی و احکام شرعی و اخلاقی موردنیاز هر عصر از طریق وحی است تا در مواردی که بشر نیازی در این زمینه‌ها دارد، آنان از طریق دریافت وحی، آن را برآورده سازند. نیز بیان جزئیات و تفصیل معارف و تفسیر آن در موارد مختلف اعتقادی و اخلاقی و احکام نیز بر عهدۀ انبیای تبلیغی بوده که نیازمند نزول وحی است و انبیا این امور را از طریق وحی دریافت و ابلاغ می‌کردند. شکل منطقی این استدلال، بدین‌گونه است: مقدمۀ اول: وجود امام به منزلة حجت تکوینی و واسطۀ فیض در همۀ زمان‌ها در زمین ضرورت دارد و روایات پرشماری این مطلب را تأکید می‌کنند که «لِکُلِّ زَمَانٍ إِمَامٌ»23؛ زیرا اگر زمین لحظه‌ای بدون امام باشد اهلش را فرو می‌برد: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»؛24 مقدمۀ دوم: بر انبیای تبلیغی وحی می‌شود (در ادامه به آیاتی که دال بر این مطلب‌اند، اشاره می‌کنیم)؛ مقدمۀ سوم: وظیفۀ انبیای تبلیغی از آن جهت که نبی‌اند در دو قلمرو است: یکی در قلمرو دریافت وحی و دیگری در سپهر تبلیغ آن؛ چنان‌که شهید مطهّری دراین‌باره می‌گوید: پیامبران مجموعاً دو وظیفه انجام مى داده اند: یکى اینکه از جانب خدا براى بشر قانون و دستورالعمل مى آورده اند؛ دوم اینکه مردم را به خدا و عمل به دستورالعمل هاى الهى آن عصر و زمان دعوت و تبلیغ مى کرده اند. حقیقت این است که وظیفة اصلى نبوت و هدایت وحى، همان وظیفه اول است، اما تبلیغ و تعلیم و دعوت، یک وظیفة نیمه‌بشرى و نیمه‌الهى است.25 بنابراین وظیفۀ دوم انبیا را امامی که نبی نیست نیز می‌تواند انجام دهد؛ مقدمۀ چهارم: به طور کلی معارفی که با هدایت بشر مرتبط‌اند، به عقاید و اخلاق و احکام تقسیم می‌شوند؛ مقدمۀ پنجم: وحیی که بر انبیای تبلیغی نازل می‌شود، عقلاً از دو گونه بیرون نیست: یا معارف موردنیاز برای هدایت بشر است و یا معارفی است که برای هدایت مردم موردنیاز نیست؛ مقدمۀ ششم: اگر معارف نازل بر انبیای تبلیغی از نوع اول باشند، نتیجه می‌گیریم که معارفی در باب عقاید یا اخلاق و احکام بر انبیای تبلیغی نازل می‌شده است؛ مقدمۀ هفتم: ولی اگر بگوییم که معارف نازل بر آنها تنها از نوع دوم است، در این صورت دیگر نیازی به بعثت انبیای تبلیغی نیست؛ زیرا از سویی وحی نازل بر آنها در امر هدایت مردم سودی ندارد و از سوی دیگر، وظیفۀ تبلیغ شریعت‌ها نیز از عهدۀ امامان هر دوره‌ای برمی‌آید؛ همچنان‌که پس از پیامبر اسلام چنین است: «به درستی که زمین هیچ‌گاه از وجود امام خالی نخواهد بود تا اگر مؤمنان چیزی [به دین] افزودند امام آن را رد کند و اگر چیزی از آن کاستند امام تکمیلش کند».26 نتیجه: بنابراین انبیای تبلیغی علاوه بر حفظ و تبلیغ شرایع پیشین، شأن دیگری نیز داشته‌اند و آن دریافت معارف اعتقادی و احکام شرعی و اخلاقی موردنیاز هر عصری از طریق وحی است تا در مواردی که بشر نیازی در این زمینه‌ها داشت، آنان از طریق دریافت وحی آن نیاز را برآورده سازند. نیز بیان جزئیات و تفصیل معارف و تفسیر آن در موارد مختلف اعتقادی و اخلاقی و احکام نیز بر عهدۀ انبیای تبلیغی بوده که نیازمند نزول وحی است و انبیا از طریق وحی این امور را دریافت و ابلاغ می‌کردند. علت اینکه پس از نبی مکرم اسلام(ص) سلسلۀ نبوت تبلیغی پایان یافت این است که همۀ آنچه مربوط به هدایت بشر بود، توسط پیامبر اسلام دریافت شد و به طور بی‌واسطه یا باواسطۀ ائمة اطهار در اختیار بشر قرار گرفته و قرار خواهد گرفت؛ چنان‌که خود رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: «ای مردم به خدا قسم چیزی نبود که شما را به بهشت نزدیک و از آتش دور کند، مگر اینکه شما را بدان امر کردم و چیزی نبود که شما را به جهنم نزدیک و از بهشت دور سازد، مگر اینکه شما را از آن نهی کردم.»27 بنابراین دیگر نیازی به ارسال انبیای تبلیغی نیست و پس از پیامبر اکرم(ص) معارف دینی جدیدی نازل نمی‌شود؛ در حالی که چنین معارفی بر انبیای تبلیغی گذشته نازل می‌شده است. امام باقر(ع) در توضیح آیۀ «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ» می‌فرماید: «هِیَ فِی عَلِیٍّ وَ فِی الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِیَاءِ غَیْرَ أَنَّهُمْ لَا یُحِلُّونَ شَیْئاً وَ لَا یُحَرِّمُونَهُ»؛ مراد از اولی‌الامر، امام علی و ائمه‌اند. خداوند آنها را در جایگاه انبیا قرار داد؛ با این تفاوت که آنان حلال و حرامی را دریافت نمی‌کنند.28 از تعبیر «غَیْرَ أَنَّهُمْ لَا یُحِلُّونَ شَیْئاً وَ لَا یُحَرِّمُونَهُ»، تفاوت انبیا اعم از انبیای تشریعی و تبلیغی استفاده می‌شود؛ زیرا بر اساس این روایت، بر انبیا حلال و حرام نازل می‌شود؛ ولی بر ائمه(ع) چنین معارفی نازل نمی‌شود. آیات پرشماری بر نزول معارف گوناگون دین بر انبیای تبلیغی دلالت می‌کنند که برخی از آنها بدین قرارند: آیات دستة اول آیاتی که به استناد آنها، بر انبیای تبلیغی وحی می‌شود: 1. «إِنَّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى  نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنا إِلى  إِبْراهِیمَ وَإِسْماعِیلَ وَإِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْباطِ وَعِیسى  وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهارُونَ وَسُلَیْمانَ  وَآتَیْنا داوُدَ زَبُوراً وَرُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَرُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللَّهُ مُوسى  تَکْلِیماً» (نساء: 163-164)؛ 2. «وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِم » (یوسف: 109). وحیی که بر انبیای تبلیغی نازل می‌شده، از حیث محتوا به چند شکل تصورپذیر است: الف) یا همان معارف و علومی بوده که بر نبی تشریعی سابق نازل شده بودند، به دو جهت: یکی به جهت تثبیت قلوب انبیا29 و دیگری به جهت تحریف و از بین رفتن معارف وحیانی انبیای سابق؛ ب) یا به طور کلی معارفی جدید و مستقل در حوزۀ مسائل دین بوده است که پیش‌تر بر انبیای تشریعی نازل نشده بودند؛ ج) معارفی در راستای تفسیر و بیان جزئیات معارف دینی نبی تشریعی پیشین بوده است؛ د) مجموعه‌ای از اخبار و بیان رویدادهای گذشته و آینده بوده است؛ ه‍) معارفی اختصاصی بوده که آن نبی، مأمور به تبلیغ آن نبوده است. اگر گفته شود که نزول وحی بر انبیا تنها برای تثبیت قلوب بوده، در پاسخ می‌گوییم همان‌گونه که علوم انبیای پیشین به ائمه(ع) منتقل شدند و نیازی به وحی برای تثبیت قلوب آنان نبود، دربارۀ انبیای سابق نیز می‌توان گفت که آنان می‌توانستند تنها از منصب امامت برخوردار باشند و علوم انبیا را دریافت کنند، بدون اینکه نیازی به وحی باشد. در پاسخ به جهت دوم نیز می‌توان گفت از روایات فراوانی به دست می‌آید که علوم انبیا از راه وراثت انتقال می‌یافته است30 و کتاب‌های آسمانی نیز که به صورت لوح بر انبیای پیشین نازل شده بودند31 دست‌به‌دست در بین انبیا می‌گشته‌اند؛ بنابراین آنچه در دست انبیای تبلیغی بوده است، در معرض تحریف قرار نمی‌گرفته تا نیازمند تجدید وحی باشد. نیز اگر محتوای وحی نازل بر انبیای تبلیغی، صرف اخبار و معارف اختصاصی بوده است، باز می‌گوییم که در این صورت، نیازی به آمدن انبیا نبود؛ همچنان‌که اخبار مربوط به رویدادهای گوناگون32 و نیز معارف اختصاصی بر ائمۀ اطهار(ع) القا می‌شدند،33 بدون آنکه ایشان از منصب نبوت برخوردار باشند. بنابراین محتوای وحیی که بر انبیای تبلیغی نازل می‌شده، یا دربارۀ جزئیات و تفصیل و تفسیر معارف وحیانی پیشین است که در قالب معارف اعتقادی و اخلاقی و احکام بیان می‌شده، و یا بیان مسائل و معارف جدیدی است که پیش‌تر مطرح نبوده‌اند؛ در غیر این صورت، ضرورتی برای بعثت انبیای تبلیغی باقی نمی‌ماند و آنان با برخورداری از منصب امامت، نیازهای جامعۀ بشری را برطرف می‌ساختند.   پی‌نوشت‌ها: 1. جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج 3، ص218-221 و مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج2، ص 183. 2. ادلۀ ختم نبوت تبلیغی و نیز نقد آنها در پایان‌نامه نویسنده با نام «بررسی تطبیقی امامت و نبوت تبلیغی» آمده است و بخاطر پرهیز از حجیم شدن مقاله از ذکر آن صرف‌نظر شده است. 3. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 3، ص 174. 4. جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج 3، ص 218ـ221. 5. جعفر سبحانی، همان، ج3، ص218-221. البته آیت‌الله سبحانی در ادامۀ همین مبحث، به دلیل اصلی ختم نبوت تبلیغی که همان وجود ائمه(ع) باشد اشاره نموده است. 6. محمد‌باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 44، ص 326. 7. احمدبن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص360. 8. همان، ج52، ص 338. 9. مرتضی مطهری، همان، ج3، ص174- 175. 10. على‌بن جمعه عروسی، تفسیر نور الثقلین، ج1، ص 634. 11. علامه طباطبائی حکم در این آیه را در کنار آیات زیر به معنای قضاوت گرفته است. محمدحسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج7، ص 251. 12. محمدباقر مجلسی، همان، ج13، ص 304. 13. محمد‌بن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 198. 14. همان، ص 59. 15. محمدبن حسن صفار، بصائرالدرجات، تصحیح حاج میرزامحسن کوچه‌باغى تبریزى، ص517. 16. همان، ص 393. 17. محمدبن حسن صفار، همان، ص388. 18. مانند خمس کسب و کار. سیدابوالقاسم موسوی‌خوئى، المستند فی شرح العروة الوثقى، ج3، نرم‌افزار کتابخانۀ نور ـ جامع فقه اهل‌بیت(ع)، ص195-196. 19. سیدابوالقاسم موسوی‌خوئى، همان، ج 3، ص195-196. 20. على‌بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج 2، ص 209. 21. محمد‌بن یعقوب کلینی، همان، ج1، ص 179. 22. همان، ص 178. 23. على‌بن ابراهیم قمی، همان، ج 2، ص 209. 24. محمد‌بن یعقوب کلینی، همان، ج1، ص 179. 25. مرتضی مطهری، همان، ج2، ص 183. 26. محمد‌بن یعقوب کلینی، همان، ج1، ص 178. 27. همان، ج2، ص 74. 28. محمدبن مسعود عیاشى، تفسیر العیاشی (کتاب التفسیر)، ج1، ص 252 و محمدباقر مجلسی، همان، ج23، ص 293. 29. فرقان: 32. 30. در اینجا به چند نمونه از آن روایات اشاره می‌کنیم: محمد‌بن یعقوب کلینی، همان، ج1، ص 225، 222 و 232. 31. ر.ک: محمدحسین طباطبائی، همان، ج15، ص 209؛ ‌محمدباقر مجلسی، همان، ج9، ص 304. 32. محمدباقر مجلسی، همان، ج 26، ص 18. 33. محمد بن صفار، بصائرالدرجات، ص 131.   منابع ابن‌بابویه قمى، محمدبن علی (شیخ صدوق)، الأمالی، ترجمة محمدباقر کمره‌ای، تهران، کتابخانه اسلامیه، 1362. ـــــ ، عیون أخبار الرضا(ع)، تصحیح سیدمهدى حسینى لاجوردى، تهران، جهان، 1378ق. بحرانى، سیدهاشم،  البرهان فى تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت، 1416ق. حر عاملى، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، چ دوم، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، 1409ق. خامنه‌ای، سید‌علی، بحث حول الصابئه، بیروت-لبنان، الغدیر، 1419ق. راوندى، قطب‌الدین، قصص الأنبیاء(ع)، مشهد، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، 1409ق. سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، تهران، دارالکتب اسلامیه،1400ق. شریف لاهیجى، محمدبن على، تفسیر شریف لاهیجى، تهران، دفتر نشر داد، 1373. صادقى تهرانى، محمد، الفرقان فى تفسیر القرآن بالقرآن، چ دوم، قم، فرهنگ اسلامى، 1365. صفار قمی، محمدبن حسن، بصائر الدرجات فى فضائل آل محمّد(ص)، تصحیح حاج میرزامحسن کوچه‌باغى تبریزى، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشى نجفی، 1404ق. طباطبائی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی‌همدانی، چ پنجم، قم، جامعۀ مدرسین، 1417ق. طبرسى، فضل‌بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372. طوسی، محمدبن حسن، الإستبصار فیما اختلف من الاخبار، تصحیح حسن خراسانی و علی آخوندی، چ سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1390ق. ـــــ ، التهذیب الاحکام فى شرح المقنعه، تحقیق سیدحسن خرسان، چ چهارم، تهران، دار الکتب الإسلامیه، 1365. عروسى حویزى، عبدعلى بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، 1415ق. عیاشى، محمدبن مسعود، تفسیر العیاشی (کتاب التفسیر)، تهران، چاپخانه علمیه تهران،1380ق. قمى، على‌بن ابراهیم، تفسیر قمى، قم، دارالکتاب،1367. کلینى، محمد‌بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1365. مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار، بیروت – لبنان، مؤسسة الوفاء، 1404ق. مصطفوى، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360. مطهری، مرتضی، مجموعه  آثار، تهران، صدرا، 1374. موسوی خوئى، سیدابوالقاسم، المستند فی شرح العروة الوثقى، نرم‌افزار کتابخانۀ نور ـ جامع فقه اهل‌بیت(ع).   علی زمانی قشلاقی: کارشناس ارشد کلام مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). معرفت کلامی 6- سال دوم، شماره دوم ادامه دارد...



94/08/03 - 03:27





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن