محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846051987
مبانى انسان شناختى ارزش ها - بخش دوم و پایانی رعایت حقوق؛ مادر ارزش ها
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مبانى انسان شناختى ارزش ها - بخش دوم و پایانی
رعایت حقوق؛ مادر ارزش ها
انسانى که به دوبعدى بودن انسان، بقاى روح پس از مرگ، اختیار و تکلیف، امکان تعالى انسان تا مقام خلافت الهى با کسب یقین و صبر و عمل به ارزش ها معتقد باشد، در فکر و نیت، گفتار و منش کاملاً متمایز از شخصى عمل مى کند که اینها را قبول ندارد.
سیطره بر طبیعت در قرآن کریم، حدود 22 آیه به نحوى به سیطره انسان بر طبیعت مشیر است. انسان تنها موجود تنوع طلب است و انواع غذاها و البسه و موادّ معدنى و ساختمانى و صنایع و امثال آن در خدمت این تنوع طلبى او مى باشد. انسان تنها موجودى است که در همه جا اعم از خشکى، آب، هوا، دریا و تمامى مناطق جغرافیایى زمین زندگى مى کند و بر همه سیر و سیطره دارد. از همه مواهب کره زمین در اقصا نقاط سطح یا عمق آن بهره مى جوید و همه را در تسخیر خود دارد. تنوع غذایى بسیار نیز دارد. در عین حال، این اعجوبه خلقت، خود عصاره و جامع تمامى ترکیبات و عناصر عالم هستى است. امام على علیه السلام مى فرمایند: تو فکر مى کنى که جرمى کوچکى، درحالى که جهان بزرگ در تو نهفته است، دوایت در خودت است و تو هوشیار نیستى و درد تو هم در توست و چشم باز نمى کنى و تو کتاب آشکارى هستى، که با حروف تو، پنهان آشکار گردد و تو وجودى و حقیقت وجودى، که همه موجودات در تو حاضرند» (گنابادى، 1372، ج 1، ص 627). برخى از آیات، مشیر به سیطره اى فراتر از آنى است که در اختیار عموم انسان ها مى باشد. مثلاً، تصرف امثال حضرت داوود و فرزندش سلیمان در طبیعت، بسى فراتر از تصرف عمومى انسان هاى عادى است: ما به هریک علم و حکومت دادیم و کوه ها و پرندگان در تسخیر داوود بود و با تسبیح وى، تسبیح مى گفتند و ما (خداوند متعال) فاعل این همه هستیم. ما به ایشان ساختن زره را براى شما آموزش دادیم تا در جنگ ها شما را حفظ کند. آیا شما شکرگزار این هستید؟ و بادهاى شدید در تسخیر سلیمان بود و به امر ایشان به سوى سرزمین بابرکت حرکت مى کرد (طى الارض) و ما بر هر چیزى آگاهیم. و برخى شیاطینِ (جنیان) مسخّرِ وى، برایش غواصى کرده و سایر دستورات را انجام مى دادند و ما حافظ همه بودیم» (انبیاء: 79ـ82؛ ص: 17ـ20 و 30ـ40). این گونه تصرفات در پى تعالى و قوت روح حاصل مى آید. هر آنکه خود را با نظام هستى هماهنگ نمود، به همان مقدار طبیعت در مقابل روح و اراده قوى وى خاضع و منقاد مى شود. تقویت و پرورش روح و اراده نیز جز با پیگیرى فضایل واقعى، یعنى طاعات و عبادات و صبر بر بلایا و ترک معاصى، با توجه به اهداف متعالى خلقت انسان حاصل نمى شود. عبادت یکى از مهم ترین راه هاى تعالى و نیز کسب یقین و بخصوص تکفیر (محو تبعات) سیئات، تا وصول به مقام قرب الهى، استمرار عبادت خالصانه تا آخرین دم حیات» مى باشد: وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» (حجر: 99)؛ پروردگارت را عبادت نما تا اینکه یقین تو را دریابد. عبادتى انسان را به یقین و قرب مى رساند که همراه با خلوص و حضور قلب باشد؛ زیرا تا حقایق مناسک و اذکار در جان و عمق روح بشر شاکله نیابد، در تربیت و تقویت روح مؤثر نیفتاده و انسان به مقام خلافت الهى بار نخواهد یافت. عبادت داراى معناى وسیعى است که شامل عمل خالصانه به یکایک دستورات الهى مى شود و درواقع، راه وصل به ولایت، امتثال همه جانبه دستورات الهى است. به طور کلى، مى توان گفت: هر کمالى که به افراد اعم از پیامبر و غیرپیامبر نسبت داده شده، اول به جنبه عبودیت آنها نظر شده است. آنچه انسان مى تواند با عبادت به آن برسد، تقرّب به مقام ربوبیت است. از این حیث، خداى سبحان عبودیت را به عنوان مهم ترین کمال مطرح مى کند؛ یعنى هم عروج انسان کامل و هم نزول وحى و کتاب الهى و نیز دفع سیطره شیاطین را بر محور عبودیت» مى داند. مثلاً، خداى متعال پیامبرى مانند حضرت خضر را که علم لدنّى» و ولایت تکوینى دارد عَبْدا مِنْ عِبَادِنَا» (کهف: 65) مى خواند که به واسطه عبودیت به این مقام رسیده است. اگر انسان، قلب خود را از آلودگى ها پاک کند و از معصیت دورى نماید، مظهر صفات ربانى و ولىّ خدا مى شود. پس امکان آن را مى یابد که خوارق عاداتى از او سر بزند، که از عهده دیگران برنیاید؛ یعنى همان گونه که اراده الهى مؤثر در اشیاست، بنده در اثر اطاعت و بندگى به مقامى مى رسد که اراده او به تبع مشیّت الهى مؤثر در اشیا یا قلوب واقع مى شود. ابتلاء و صبر ابتلاء، به معناى امتحان و آزمایش کردن، یک سنت الهى است تا استعدادها و صفات باطنى و درونى انسان شکوفا شود. یکى از راه هاى وصول به ولایت تکوینى، صبر در ابتلائات است؛ یعنى انسان در مسیر عبودیت، همواره با امتحان هایى از جانب خداوند متعال مواجه مى شود که صبر در برابر آنها، زمینه به فعلیت رسیدن استعدادهاى درونى و افزودن بر سعه وجودى انسان را فراهم مى آورد. هرچه این قرب وجودى بیشتر شود، تسلط و تصرف در نظام تکوین، یعنى ولایت تکوینى، در انسان بیشتر مى شود. امتحان و آزمایش منسوب به خداوند غیر از آزمونى است که به انسان نسبت داده مى شود. انسان با آزمایش مى خواهد نادانى خود را درباره یک موضوع مرتفع سازد؛ اما امتحان خداوند، بدون تردید، براى دفع جهل نیست؛ بلکه براى آگاهى انسان از توانمندى هاى خود است تا با رفع نقایص و عیوب خود به تکامل مطلوب برسد. امیرالمؤمنین على علیه السلام مى فرمایند: در دگرگونى هاى روزگار است که ذاتیات (کمالات) مردان شناسایى مى گردد» (مجلسى، 1403ق، ج 71، ص 154). هر قدر ابتلاء سخت تر باشد، به نسبت همان صبرى که در مقابلش مى کنند، در مراتب بالاترى از قرب الهى قرار مى گیرند و تجلّیات عمیق تر و پیچیده ترى در نظام آفرینش از آنها دیده خواهد شد. قرآن کریم (بقره: 124) حضرت ابراهیم را به عنوان انسانى که به مقام امامت رسیده مى ستاید. یکى از علل ترقى و تکامل حضرت ابراهیم این است که ایشان بارها در معرض ابتلاء و امتحان هاى سخت الهى قرار گرفت و توانست به خوبى از عهده همه آنها، برآید و به عالى ترین کمال یعنى امامت» برسد. ولىّ، الگوى وصول به ولایت هدایت جامعه در پرتو هدایت و رشد فردى حاصل مى شود و سلامت اجتماعى، مشروط به سلامت تک تک افراد آن است. اگر آحاد مردم به راستى از ایمان الهى برخوردار باشند، جامعه اى پاک و دو از هرگونه تشتت و انحراف خواهند داشت. تنها ایمان مذهبى است که مى تواند، روابط افراد را سامان بخشد و اهداف حاکم بر این روابط را متعالى سازد. منطق اجتماعى اسلام، سلامت جامعه را تابع رفتار ایمانى افراد مى داند و آنها را پیکره واحدى به حساب مى آورد که هر قسمت از آن در قسمت هاى دیگر تأثیر مى گذارد. تشکیل حکومت دینى و حکمت وجوب امر به معروف و نهى از منکر و تلاش در اصلاح محیط، همین مى باشد. اجتماع انسان هایى که از ویژگى هاى ایمان مذهبى برخوردار باشند، منجر به تشکیل جامعه اى سالم مى شود که در آن، افراد قوانین و حقوق و حدود یکدیگر را محترم مى شمارند و عدالت را امرى مقدس دانسته، به یکدیگر اعتماد و اطمینان مى نمایند. ضمانت اجراى قانون در چنین جامعه اى ترس از نیروى انتظامى و عوامل تنبیهى نیست، بلکه کمال روحى و ایمان افراد آن است. اما این مقدار هم کافى نیست. نیروى الگوگیرى در انسان بسیار قوى است، به گونه اى که از بدو تولد این نیرو فعال شده و بیشترین دریافت ها و واکنش هاى رفتارى و گفتارى انسان از این راه حاصل مى شوند. در راستاى تعالى معنوى ـ ارزشى نیز الگوگیرى نقش اساسى را ایفا مى نماید. بنابراین، ضرورى است تا به الگوهاى برین انسانیت متوجه شده و سیره و منش ایشان را الگوى خویش قرار دهد تا بتواند با پاى نهادن در مسیر ایشان، به مقصد نهایى برسد و سعادت واقعى پایدار را دریابد. این واسطه خود باید مظهر صفات فعلیه اله» باشد، تا خلیفه اللّه» گردد. این مظهریت او را تا رتبه اى بالا برده است که هیچ یک از کائنات در ردیف آن نیست، پس در هر دوره اى تنها یکى به این اوج، مى رسد و بقیه ـ هرچند در حدّ خود واسطه فیض و نزول برکات و دفع بلایا باشند ـ تحت ولایت و فرمان و سیطره نفوذ این ولى اللّه اعظم علیه السلام مى باشند. شیعه اثناعشرى معتقد است: از حدود 1200 سال پیش تاکنون ولایت کلیه الهیه در انحصار حضرت م ح م د ابن الحسن العسکرى علیهم السلام، دهمین نسل از ذریه رسول اللّه صلى الله علیه و آله مى باشد. ایشان اگرچه تاکنون به طور ناشناس در میان مردم زندگى و از مسلمانان دستگیرى نموده است، لکن در آینده به اذن الهى با قیام علنى علیه جبابره و الحاد و التقاط، زمین را از انحرافات، تحریفات و ظلم، پاک، سپس عدالت و نظم جهانى را برقرار خواهند نمود. انتظار فرج ایشان و آینده اى روشن براى بشریت، علاوه بر اینکه خود یک ارزش بوده و عبادت محسوب مى شود، خود ارزش آفرین بوده و سبب تربیت انسان در راستاى آمادگى روحى و روانى براى استقبال از این دولت کریمه مى گردد. نیز همان گونه که عشق به اله سبب قرب و هم رنگى مى گردد، مودت و محبت واقعى به حضرت حجت نیز مستتبع تزکیه و تربیت نفوس مى باشد. انتظار فرج علاوه بر تربیت و تزکیه نفوس، روح امیدوارى، قابلیت بهره مندى از شفاعت و دعاى حضرت در دنیا و آخرت، تحرکات علمى، فرهنگى و اجتماعى براى دفع ظلم و زمینه سازى ظهور و امثال آن را تحقق مى بخشد، بلکه همه از اهمّ ارزش هاى فردى و جمعى محسوب مى شوند. الهامات مکمّل شریعت هدایت الهى ابعاد مختلفى دارد؛ یکى، هدایت تکوینى است که کلّ موجودات را دربر گرفته و همه را طبق طبیعت به اهداف از پیش تعیین شده، رهنمون و سبب بقا و رشد طبیعى همه مى گردد؛ دیگرى، هدایت تشریعى عام است که همه انسان ها، چه متدین، چه غیرمتدین را خطاب قرار داده و همه را به راه راست دعوت مى نماید؛ بُعد دیگرى از هدایت الهى، هدایت خاصّه مطیعین و متقین است که پاداش اطاعت و انقیاد ایشان بوده و سبب تمایز حقّ از باطل و خروج ایشان از تحیر و سرگردانى در مشتبهات مى گردد. سرانجام، هدایت اخص که موهبتى است مختصّ معصومان علیهم السلامو متضمن مسئولیت هدایت خلق، بر دوش ایشان. هدایتى که قرین ارزش اکتسابى است، هدایت از نوع سوم مى باشد که در پى تعلیم و تعلّم شریعت و تقید عملى بدان حاصل مى آید. قرآن کریم مى فرماید: إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانا»(انفال: 29)؛ اگر تقوا داشته باشید، خداى متعال مایه تمییز دادن حقّ از باطل به شما مى دهد. نیز مى فرماید: وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدىً»(محمد: 17)؛ کسانى که مهتدى هستند، خدا بر هدایتشان مى افزاید (ر.ک: مطهرى، 1375، ص 72). خداوند با اراده تکوینى خویش کشش و استقبال از این عطیه را در نهاد انسان نهاده و از سوى دیگر، با اراده تشریعى و جزائى خویش این استعدادها را به ظهور، شکوفایى و پیشرفت مى رساند. ملاک ارزش یا ضدارزش براى اینکه یک فعل یا وصف، ارزشى و اخلاقى محسوب شود، چهار رکن لازم دارد: 1. حسن فعلى (مادى): خود فعل داراى حسن ذاتى و مطلوب ذاتى باشد، یا ابزار و راهى براى وصول به امرى باشد که داراى حسن ذاتى است (داراى حسن تبعى باشد)؛ 2. حسن فاعلى: فاعل آن داراى حسن نیت و انگیزه اخلاقى و عاقلانه براى اتصاف به چنین وصفى یا ارتکاب چنین عملى باشد؛ 3. ابزار وصول بدان مباح و مجاز باشد؛ 4. به شکل صحیح و دقیق به اجرا نهاده شود (حسن صورى). براى مثال، بذل و بخشش به مستمند، یک امر ارزشى و داراى حسن ذاتى است. اگر فاعل این کار را براى حُسن آن و براى کسب آخرت و رضایت الهى، با پول حلال، بدون چشمداشت و در خفا انجام دهد، یک کار ارزشى و مثبت اخلاقى محسوب گشته و مرتکب آن در آخرت مثاب خواهد بود. لکن اگر این فاعل این کار را براى ارضاى نفس خود یا خوش نامى و تعریف نزد دیگران یا امید جبران از سوى فقیر در آینده و امثال آن، یا با درآمد حرام یا با منت و تحقیر انجام دهد، این کار نه تنها یک کار مثبت اخلاقى محسوب نشده و مثاب نیست، بلکه یک ضدارزش به شمار مى آید که حتى ممکن است عقاب و مکافات هم در پى داشته باشد. رعایت حقوق؛ مادر ارزش ها لازمه حیات انسانى، تشکیل خانواده و زندگى در اجتماع است. تشکیل خانواده و حضور در اجتماع به ناچار ارتباط و تعامل را در پى دارد. در پى تعامل رعایت حقوق یکدیگر» رخ مى نمایند. البته در منظر اسلام، جایگاه حقوق و مفهوم آن بسى اعم از این بوده و وابسته به نحوه ارتباط انسان با خود، خداوند و طبیعت نیز مى باشد. رعایت حقوق، وظیفه اى بر دوش همگان است که در صورت عدم رعایت آن، مورد مؤاخذه قرار مى گیرند. چنان که از آن سو، وى نیز بر دیگران حقوقى دارد که آنها نیز موظف به اداى حقوق وى بوده و در صورت تخلف، مورد سؤال واقع مى شوند. به عبارتى، حق و تکلیف در همه جا ملازم یکدیگرند. حق اللّه تعالى همان معرفت، شکر، اطاعت و تعبد و رضا مى باشد. حقوق طبیعت استفاده بهینه از آنها در راه بقا، رفاه و تکامل انسان به دور از اسراف و تبذیر است. حقوق نفس (خود انسان بر خودش) نیز در دو بُعد روح (جان) و جسم مطرح مى گردد. در بُعد جسم باید مراقب صحت و سلامت جسمانى خود باشد و حقّ آسیب رسانى به جسم خود را ندارد. چنان که در مرتبه بالاتر، حقّ سلب حیات از خود و انجام کارى که منجر به مرگش شود (خودکشى) ندارد. در موضع استفاده نیز حقّ هرگونه بهره ورى افسارگسیخته از اعضا را ندارد، بلکه سپاس سلامتى و قوت آنها در آن است که هریک را در امور حسنه و مناسب و مصلحت خویش و سایر اطرافیان، بلکه سایر انسان ها، براى جلب رضایت الهى به کار اندازد. در مورد جان نیز وظیفه تربیت و تزکیه عقلانى، معنوى و اخلاقى متوجه انسان مى شود. رعایت اصول بهداشت و تغذیه سالم و بهینه و رعایت حلال و حرام و نیز طهارت و نجاست و رعایت مسائل اقتصادى، مربوط به حقوق جسم، و رعایت اوامر و نواهى عبادى و علمى و دینى و امثال آن، متوجه سلامت روحى ـ روانى انسان است. آنچه در ذیل مى آید گوشه اى از حقوق اعضا و جوارح است: یارى مان نما تا اینکه با گوشمان به لغو جان نسپاریم و به سرعت با چشمانمان به لهو خیره نشویم و تا اینکه دستمان را به امور ممنوع دراز نکرده و با گام هایمان به جاى ممنوع نرویم و تا اینکه شکم هایمان جز حلالت را دربر نگیرد و زبانمان جز به مثل آنچه تو بیان داشته اى سخن نگوید و جز بر آن ثواب که تو را نزدیک نماید، خود را به زحمت نیندازیم و جز بر آنچه ما را از عذاب تو حفظ نماید، اقدام نکنیم» (صحیفه سجادیه، 1386، دعاى 44؛ ابن شعبه حرّانى، 1360، رسالة الحقوق، بند 3ـ9). یکى دیگر از اهمّ حقوق نفس، کنترل و هدایت امیال و غرایز شهوانى حیوانى است. این آموزه در اسلام و بخصوص نزد تشیع، با آموزه زهد» هماهنگ مى گردد. زهد شیعى به معناى کشتن و سرکوب و منکوب کردن غرایز ـ آن گونه که در رهبانیت مسیحى یا تصوف یا مرتاضان هندى مرسوم است ـ نمى باشد، بلکه اهتمام و اصالت دادن به آخرت پایدار، در مقابل دل بستن به دنیا و متعلقات آن است. این امر علاوه بر تأمین سلامت، بقا، حفظ نفس و رفع نیازهاى معمولى که مناسب شأن فرد و ترقى و استقلال جامعه اسلامى مى باشد، سبب تحصیل درجات و نعمات اخروى و تعالى انسان مى گردد. حقوق والدین والدین که وسیله مستقیم پیدایش و تربیت جسمانى و روحى و عقلانى انسانند، از میان اطرافیان مهم ترین حقوق را بر وى پیدا مى کنند. تا آنجا که در چند آیه قرآن (اسراء 23ـ25؛ بقره: 83؛ نساء: 36؛ انعام: 151؛ احقاف: 13ـ17) احسان به والدین قرین توحید ذکر شده است و امام سجّاد علیه السلام نیز بر این حقوق و لزوم اداى آنها تأکید خاصى دارند: خداوندا! مرا به گونه اى قرار ده که از ایشان بیمناک باشم، به بیمناکى از سلطانى انعطاف ناپذیر و به ایشان نیکى کنم بسان مادرى دلسوز تا اینکه خواسته آنها را بر خواسته خودم ترجیح دهم و رضاى آنها را بر رضایت خودم مقدم بدارم و نیکى شان به من را زیاد بشمرم، اگرچه کم باشد و نیکى خودم به ایشان را کم شمرم، هرچند زیاد باشد. خداوندا! صدایم را بر ایشان پایین آور و کلامم را برایشان نیکو نما و برخوردم را با ایشان نرم قرار ده و قلبم را نسبت به ایشان عطوف و مرا رفیق ایشان و بر ایشان دلسوز ساز؛ زیرا حقوق ایشان بر من واجب تر و احسان ایشان بر من مقدم بوده است و منتشان بر من آن قدر زیاد است که با عدالت از ایشان تقاص گیرم یا به مثل، مجازات نمایم» (صحیفه سجادیه، 1386، دعاى 24، بند 13). رعایت حقوق دیگران اهمّ تعالیم اخلاقى حوزه تعامل اخلاقى انسان با سایر هم نوعان، متوجه خانواده، خویشان، همسایگان، سپس هم کیشان و هم وطنان مى باشد. این رشته از حقوق نیز علاوه بر قرآن کریم و تعالیم سایر معصومان، در بیانات امام سجاد علیه السلام هم مورد تأکید بوده و توفیق اداى آنها از خداوند درخواست شده است: ما را موفق کن تا با نیکى و هدیه با ارحاممان بپیوندیم و با بخشش و عطا به همسایه هامان سر بزنیم و اموالمان را از مظالم، خالص گردانیم و با اخراج زکات آن را پاک نماییم و به آنکه از ما بریده، باز گردیم و با آن که بر ما ظلم کرده، با انصاف برخورد کنیم و با دشمنانمان، مسالمت کنیم. مگر با آنان که به جهت تو و براى تو با آنها دشمنیم» (همان، دعاى 44، بند 10). (همسایگان) را به برپادارى سنت و پیشه کردن بهترین آداب به اینکه به ضعیفانشان مدارا کنند و شکاف ها را پر نمایند و به دیدار مریضان روند و طالب رشد را هدایت کنند و طرف مشاوره را خیرخواهى نمایند و از سفر برگشته را پیش باز روند و رازهایشان را بپوشانند و زشتى هایشان را مخفى کنند و مظلومشان را یارى رسانند و در رفع مایحتاج زندگى همیارى داشته و با بخشش و تفضل به سویشان بازگشته و آنچه را لازم دارند، قبل از آنکه آن را درخواست نمایند، بدیشان عطا نمایند، موفق نما. خداوندا! مرا به گونه اى قرار ده که بدکرده شان را با احسان پاسخ دهم و با گذشت با ظالمشان معارضه نمایم و در مورد همه ایشان حسن ظنّ را به کار گرفته و با تمامى ایشان با نیکى دوستى نمایم و چشمانم را با عفت از ایشان فرو بندم و با تواضع با ایشان نرمخو باشم و با هم وطنان ایشان با مهربانى و نرمى برخورد کنم و در نبودشان با مهربانى، راز نگه دار باشم و از روى خیرخواهى بقاى نعمت را برایشان دوست داشته و همان را که براى خویشانم لازم مى شمرم، برایشان لازم شمرم و در حقشان، آن را رعایت کنم که در مورد خاندانم آن را رعایت مى کنم. خداوندا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و مثل آنچه همسایه ها دارند به من روزى نما و بهره مرا بیش از آنچه آنان دارند قرار ده و آنان را نسبت به حقوق من و شناخت فضیلت من بصیرت بخش، تا اینکه آنان به واسطه من و من به واسطه ایشان به سعادت برسیم» (همان، دعاى 26، بند 2ـ4). این بیانات ارزشمند که باید با آب طلا نوشته شده و هر روز در پیش چشمانمان باشد تا ما را به عمل بدان ها یادآورى نماید، تفاصیل ارزش ها و ضدارزش هایى مى باشند که متأسفانه چه بسا در میان ما متروک گشته و بعکس، جاى خود را به برخى ضدارزش ها، مثل بى اعتنایى ها، توهین و تحقیرها، حسادت و چشم و هم چشمى ها سپرده اند؛ رذایلى که ریشه در خودکم بینى از یک سو، و رقابت هاى ناسالم از سوى دیگر، دارد و منشأ بسیارى از مفاسد دیگر مى گردد. راهکار اصلاح اداى همه حقوق و به عبارتى، عمل به همه وظایف، بسى مشکل است. چه بسا حقوقى که در پى جهل یا غفلت یا اشتغال به امورى دیگر و گاه به عمد از دست مى روند و این تضییع حقوق گاه مشکلات عدیده اى را در پى مى آورد و بلکه منجر به عقاب الهى در آخرت مى گردد. بنابراین، باید پیش ازدست رفتن فرصت هاى دنیا و ورود به آخرت، درصدد جبران مافات برآمد. براى این امر راه هاى مختلفى ازجمله استغفار، اعتذار، طلب حلالیت، طلب غفران و جبران و مانند آن پیشنهاد شده است. راه اصلى جبران ازدست رفته ها و عدم تکرار اشتباه هاى گذشته، توبه» مى باشد. توبه یعنى قصد جدى بازگشت از گناه به سوى اطاعت محض از خداوند متعال. توبه خود داراى مراحلى چند است که در فرازهاى ذیل به آنها پرداخته شده است: خداوندا! اگر پشیمانى، توبه به سوى توست، پس من از هر پشیمانى، پشیمان ترم؛ و اگر ترک نافرمانى تو، بازگشت است، پس من اولین بازگشته گانم؛ و اگر طلب مغفرت سبب ریزش گناهان باشد، پس من برایت از طلب کنندگان مغفرتم» (همان، دعاى 31، بند 28ـ29). توبه حقیقى که از آن به توبه نصوح» تعبیر مى شود (بقره: 222) آن است که علاوه بر پشیمانى، عذرخواهى و طلب بخشش، عدم رجوع به گناه و جبران گذشته را در پى داشته باشد؛ مثلاً، اگر حقوق اللّه مثل نماز و روزه و زکات و مانند آن، بر عهده وى مانده، قضا و پرداخت نماید و اگر حقوق مردم بر گردنش باشد، آنان را با اداى حقشان یا طلب حلالیت راضى کند و قصد جدى نماید که دیگر به عمد، به آن گناه رجوع ننماید و آن را تکرار نکند. در این صورت است که تائب حقّ نفس (اصلاح و تزکیه) را نیز رعایت نموده و محبوب رب العالمین مى گردد. راهکار مهم تثبیت توبه و استمرار اصلاح و تزکیه نفس، جایگزینى صفات و حالات و امور حسنه به جاى سیئه» یا دفع ضد با اضداد آن است که یک اصل روان شناسانه بوده و در مقام مشاوره و اخلاق نیز بسى کارآمد مى باشد. این امر در متون دینى مورد عنایت و توجه خاص واقع شده است. خداوندا! آنچه را شیطان از آرزوها و گمان ها و حسادت، در جانم مى افکند، ذکرى براى عظمت خودت و تفکر در قدرتت و برنامه ریزى بر علیه دشمنت قرار ده؛ و آنچه را از لفظ فحش یا بدگویى یا آبروریزى، یا شهادت به دروغ یا غیبت مؤمن غائب یا دشنام به مؤمن حاضر و مانند اینها بر زبانم جارى مى شود گویاى به ستایش تو و زیاده گویى در ثنایت و اقدام به بزرگداشت تو و شکر نعمتت و اعتراف به احسانت و شمارش نعمت هایت گردان» (همان، دعاى 20، بند 13ـ14). لوازم وصول به ولایت تکوینى مقام ولایت الهى» حقیقتى تشکیکى است که صاحب آن به تناسب تعالى و تقرب روحى خود به حضرت حق، قدرت ابراز تجلیاتى از آن را پیدا خواهد کرد. نمود ولایت تکوینى، صدور برخى اقدامات خارق العاده مى باشد. انسان از طریق یقین و معرفت، ایمان و عبادت، تقوا و ورع، عمل صالح، ابتلاء و خلوص، کم کم روح خود را تقویت مى نماید تا اینکه در مرحله اول، روح مالک و مدبر و مسلط بر تمایلات و شهوات غریزى حیوانى شده و آنها را تحت تدابیر عقلانى و شرعى، محدود و کنترل مى نماید. در مرحله دوم، بر خود قواى نفس، سیطره یافته و خیال و وهم و حس را نیز کنترل عقلانى و شرعى نموده و خیال را از جولان، حفظ و بر امور عقلانى یا معنوى مثل ذکر و نماز متمرکز مى نماید. در مرحله سوم، خود را از بدن هم بى نیاز کرده و توان طى الارض و بلکه موت اختیارى و رهاکردن تن و سفر بدون تن را مى یابد. در مرحله چهارم است که مسلط بر کون و مکان، یعنى صاحب کرامات و معجزات مى گردد و مى تواند به علت توان فوق العاده روحى خود، حقایقى را از عالم غیب» دریافت نماید. ازآنجاکه تحقق این دست امور خارق العاده با تحقق امور عادى فرق دارد، دیگران، حتى سحره و شعبده بازان و کاهنان، از آوردن مثل آن ناتوان مى باشند. ارائه خوارق عادات صادره از سوى ولى اللّه بى حساب و بى هدف نیست. چنان که هدف آن نیز امور دنیوى مثل کسب شهرت و مال و مقام و مانند آن نمى باشد. همین شاخصه مهم وجه تمایز کرامات و معجزات الهى از سایر امور خارق العاده مثل سحر، جادو، کهانت و شعبده است. به علاوه، این امور از راه تعلیم و تمرین قابل انتقال و ارائه اند، برخلاف کرامت و اعجاز که با نیروى الهى ارائه شده و با اهداف انسانى ـ الهى به انجام مى رسند و قابل تمرین، تعلیم و تعلّم نمى باشند. جمع بندى و نتیجه گیرى از منظر مکتب تشیع، انسان معجونى از عالم ملکوت (با روح ابدى الهى، فطریات، تعقل) و عالم ناسوت (با جسم و غرایز حیوانى طبیعى فانى، همراه آمال و اهداف سست دنیوى و مادى) مى باشد. هریک از من عِلوى و سِفلى انسان، داراى اقتضائات و بالتبع راه هاى ارضاى خاصّ خود مى باشند. انسان با تعقل و کسب یقین از راه عبادت و صبر بر مشکلات و نیز رعایت تقوا و عمل صالح طبق شریعت ناب محمدى (تشیع)، مى تواند با الگوگیرى از اولیاءاللّه، خود را در مسیر وصول به قرب الهى قرار دهد. مراد از قرب الهى، خداگونه شدن انسان، در حالات و صفات و افعال مى باشد. کسى که بدین مقام بار یابد، عنوان خلیفه اللّه یا انسان کامل، واسطه فیض و مانند اینها» را به خود مى گیرد. اگرچه در هر دوره اى تنها یک نفر به اوج چنین منصبى مى رسد، لکن راه سیر و وصول به نحو تشکیکى براى یکایک انسان ها از راه توبه و پیگیرى ارزش هاى واقعى باز مى باشد. انسان واصل بنا به توان هاى حاصله، داراى یکسرى نمودهایى خلاف جریان عادى طبیعت یا انسان معمولى مى گردد، که بدین نمودها ـ که به اذن الهى به انجام مى رسند ـ معجزه یا کرامت اطلاق مى گردد. روشن است ارزش هایى که طبق این مبانى تعیین و پیگیرى مى شوند، بسى متفاوت با ارزش هایى است که منکران اینها در پى تحصیلش مى باشند! با این بینش الهى، کرامت نفس، توکل و اعتماد بر حق تعالى، توسل به اولیاءاللّه، الگوگیرى از انسان کامل، زهد از دنیا و توشه برگرفتن براى آخرت، رعایت دقیق حقوق، عبادت خالصانه و تضرع و دعا در دل شب و مانند اینها ارزش اند؛ درحالى که در نزد یک مادیگرا، این همه بى خردى و جهالت و ضدارزش اند. در مقابل، التذاذ هرچه بیشتر، تموّل، دنیاگرایى، تجمل، شهرت و خوش نامى پس از مرگ، قدرت و آزادى افسارگسیخته و امثال اینها ارزش مى باشند! این همه در عین این است که ارزش هاى فطرى و اصول کلى اخلاق نزد هر دو ارزش است؛ مثل: نوع دوستى، عدالت، سخاوت، شجاعت، صداقت، تعهد به پیمان و غیر آنها. پس وابستگى تعیین و تشخیص و عمل به ارزش ها به نوع نگرش، مستلزم نسبیت و عدم ثبات اصول کلى اخلاق و ارزش ها نمى باشد. منابع نهج البلاغه (1380)، ترجمه محمد دشتى، چ سوم، قم، ائمّه. صحیفه کامله سجادیه (1386)، ترجمه سداحمد سجادى، تهران، پیام آزادى. ابن شعبه حرّانى، محمدبن حسن (1360)، تحف العقول، ترجمه احمد جنتى، تهران، علمیه اسلامیه. ابن مسکویه، ابوعلى (1426ق)، تهذیب الأخلاق، قم، ذوالقربى. حسینى طهرانى، محمدحسین (1368)، امام شناسى، مشهد، علّامه طباطبایى. طالبى، محمدحسین، کاستى هاى قانون طبیعى در عصر نوزایى» (تابستان 1390)، حکومت اسلامى، ش 60، ص 85ـ102. طباطبائى، سیدمحمدحسین (1374)، المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، نشر اسلامى. گنابادى، سلطان محمّد (1372)، بیان السعادة، ترجمه رضا خانى و حشمت اللّه ریاضى، تهران، دانشگاه پیام نور. مجلسى، محمدباقر (140ق)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء. مطهرى، مرتضى (1385)، تعلیم و تربیت در اسلام، چ شصت و پنجم، تهران، صدرا. مطهرى، مرتضى (1375)، شناخت، تهران، صدرا. مفید، محمدبن نعمان (1386)، امالى، ترجمه کریم فیضى تبریزى، تهران، کتابچى. مکارم شیرازى، ناصر و دیگران (1362)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه. واعظى، احمد (1385)، انسان از دیدگاه اسلام، چ هفتم، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه. آفرین قائمى: دانشجوى دکترى مدرسى معارف دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام. کریم خانمحمدى: استادیار فرهنگ و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام. معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 191 انتهای متن/
94/07/05 - 03:28
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]
صفحات پیشنهادی
مبانى انسان شناختى ارزش ها - بخش اول هدف نهایى خلقت انسان؛ خلافت الهى
مبانى انسان شناختى ارزش ها - بخش اولهدف نهایى خلقت انسان خلافت الهىانسانى که به دوبعدى بودن انسان بقاى روح پس از مرگ اختیار و تکلیف امکان تعالى انسان تا مقام خلافت الهى با کسب یقین و صبر و عمل به ارزش ها معتقد باشد در فکر و نیت گفتار و منش کاملاً متمایز از شخصى عمل مى کندمراحل تربیت عبادى معنوى با تأکید بر نماز و روزه - بخش دوم و پایانی مرحله نهادینه سازى ارزش هاى معنوى
مراحل تربیت عبادى معنوى با تأکید بر نماز و روزه - بخش دوم و پایانیمرحله نهادینه سازى ارزش هاى معنوىمهم ترین عامل عدم موفقیت والدین در تربیت عبادى اطلاع نداشتن از ویژگى ها مراحل و شیوه آموزش وظایف و تکالیف عبادى است مرحله الزام و بازخواست بعد از اتمام آموزش و تمرین براى واداشتمغالطات مخالفان در مواجهه با معصومان(ع) - بخش دوم و پایانی مغالطه پارازیت
مغالطات مخالفان در مواجهه با معصومان ع - بخش دوم و پایانیمغالطه پارازیتاین مغالطه زمانى اتفاق مى افتد که شخصى سخن و مدعاى خود را براى مخاطب یا مخاطبان خود بیان مى کند ولى ناگهان در میان سخن او حرف بى ربطى از طرف یکى از مخاطبان گفته شود و موجب اخلال در سخنانش گردد مغالطه طلبنابرابری اجتماعی از دیدگاه قرآن کریم - بخش دوم و پایانی سازوکار قرآن برای کاهش و کنترل نابرابری اجتماعی
نابرابری اجتماعی از دیدگاه قرآن کریم - بخش دوم و پایانیسازوکار قرآن برای کاهش و کنترل نابرابری اجتماعینابرابریهای برخاسته از تفاوتهای تکوینی توجیه عقلانی و کارکردی دارد و برای حفظ تعادل نظام اجتماعی ضروریاند 6 سازوکار قرآن برای کاهش و کنترل نابرابری اجتماعی با توجه به ایواکاوى مارکسیسم، نیهیلیسم و شیطان گرایى در ادبیات عرفانى پائولو کوئلیو - بخش دوم و پایانی پائولو کوئلیو از هی
واکاوى مارکسیسم نیهیلیسم و شیطان گرایى در ادبیات عرفانى پائولو کوئلیو - بخش دوم و پایانیپائولو کوئلیو از هیپى گرى تا اندیشه هاى نیهیلیستىپائولو کوئلیو در ادبیات عرفانى خود به شدت متأثر از مارکسیسم نیهیلیسم و شیطان گرایى است و بدون تردید عرفان او عرفانى سکولار است طبیعت گرایگفتوگوی تفصیلی فارس با بازیگر نقش «ابولهب» در فیلم «محمد رسولالله(ص)»/ بخش دوم و پایانی
گفتوگوی تفصیلی فارس با بازیگر نقش ابولهب در فیلم محمد رسولالله ص بخش دوم و پایانیدستیار مجیدی باشی دکترای صبر و مدال استقامت میگیری برای فیلم محمد ص با تک تک سلولهایم کار کردممحمد عسگری گفت فردی که دستیار مجیدی باشد در پایان کار باید به او دکترای صبر داد و مدال استقامتکرامت اکتسابی انسان از دیدگاه علّامه طباطبائی - بخش دوم و پایانی اخلاص، راه رسیدن به لقاء الله
کرامت اکتسابی انسان از دیدگاه علّامه طباطبائی - بخش دوم و پایانیاخلاص راه رسیدن به لقاء اللهعبادت حقیقی که همراه با حضور و پیراسته از غفلت است موجب اخلاص می شود انسان بر اثر اخلاص و انقطاع از ماسواءالله قادر می شود به باطن و اسرار عالم راه یابد و به مراتب اعلای کرامت برسدنظریه انسان کامل در عرفان اسلامى - بخش دوم و پایانی انسان کامل، غایت آفرینش و عامل بقاى آن
نظریه انسان کامل در عرفان اسلامى - بخش دوم و پایانیانسان کامل غایت آفرینش و عامل بقاى آنعرفان اسلامى در بعد معرفتى نوعى هستى شناسى شهودى است که از راه سلوک عرفانى حاصل مى شود خلافت الهى چون انسان کامل مظهر اتم الهى و برترین مخلوق و نزدیک ترین آنها به حق تعالى است او خلیفهآموزش کامل کار با مسنجرTelegram /بخش دوم
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان در این بخش به حذف کامل اکانت و حذف مخاطب در تلگرام می پردازیم حذف کامل اکانت تلگرام برای حذف اکانت تلگرام کافیست به آدرس https my telegram org deactivate رفته و شماره موبایل خود را ۹۸۰۹XXXXXXXXX وارد کنید و روی Next کلیک کنید دربخش دوم اجرای عمومی نمایش منتخب صحنه ای تئاتر مقاومت اعلام شد
خبرگزاری میزان - بخش دوم اجرای عمومی نمایش منتخب صحنه ای تئاتر مقاومت سال 94 همزمان با بزرگداشت هفته مقدس اعلام شد به گزارش گروه خبرگزاری میزان اسامی بخش دوم اجرای عمومی نمایش های منتخب صحنه ای تئاتر مقاومت سال 94 همزمان با بزرگداشت هفته مقدس از سوی دبیرخانه اعلام شد نمایش شهر-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها