تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر كس روزه دارى را افطار دهد، براى او هم مثل اجر روزه دار است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803321175




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

کرامت اکتسابی انسان از دیدگاه علّامه طباطبائی - بخش دوم و پایانی اخلاص، راه رسیدن به لقاء الله


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: کرامت اکتسابی انسان از دیدگاه علّامه طباطبائی - بخش دوم و پایانی
اخلاص، راه رسیدن به لقاء الله
عبادت حقیقی که همراه با حضور و پیراسته از غفلت است، موجب اخلاص می شود. انسان بر اثر اخلاص و انقطاع از ماسواءالله، قادر می شود به باطن و اسرار عالم راه یابد و به مراتب اعلای کرامت برسد.

خبرگزاری فارس: اخلاص، راه رسیدن به لقاء الله



  چیستی عبادت و خدامحوری عبودیت و خدامحوری، به این معناست که انسان نه تنها در فعل و ترک فعلش باید گوش به فرمان خدا باشد، که در اراده و تصمیمش نیز باید حکم خدا را اطاعت کند. به عبارت دیگر، مراد از خدامحوری، داخل شدن در ولایت الهی و وقوف در موقف عبودیت و سیر در آن مسیر است؛ به گونه ای که عبد در مرحله تشریع، مشیت خود را تابع مشیت خدا کند، همان گونه که در مرحله تکوین، مشیتش تابع مشیت خداست (طباطبائی، 1372، ج18، ص 333). با توجه به همین معناست که قرآن کریم ادیان آسمانی را اسلام می نامد. اسلام در لغت به معنای تسلیم شدن و در اصطلاح پذیرفتن عقاید توحیدی و عمل کردن به احکام و قوانین مبتنی بر آن است. قرآن مجید دینی را که به سوی آن دعوت می کند از این جهت اسلام نامیده است که برنامه کلی آن تسلیم شدن انسان در برابر پروردگار عالم و پرستش خدای واحد است. لذا آموزه های اسلامی، امور عاری از حقیقت و تابع هوا و هوس نیستند، بلکه واقعیات و حقایقی اند که انسان و اراده او باید تابع آنها باشد. به همین دلیل، خداوند سبحان می فرماید: دین در پیشگاه خداوند فقط اسلام است (آل عمران: 19) و هر کس غیر از اسلام دینی را برگزیند هرگز پذیرفتنی نیست (آل عمران:85) (طباطبائی، 1383، ج1، ص 223ـ224؛ همو، بی تا الف، ص329ـ330). عبادت و خدامحوری، به معنای عام، عبارت است از اینکه انسان خود را مملوک پروردگار و کاملاً مطیع او بداند. انسان خدامحور به وسیله عبادتش می خواهد این معنا را مجسم سازد که جز آنچه را معبود اراده کرده است، اراده نمی کند. لذا هر کس هر چیزی را اطاعت کند، در واقع او را پرستیده است. بنابراین اولاً عبادت و پرستش مترادف است با اطاعت؛ ثانیاً بندگی نسبت به مالک به قدر مالکیت اوست. چون خداوند مالک وجود و همه آثار وجود بندگان خویش است، بندگان او از هر جهت و به صورت مطلق، بنده خدا هستند (طباطبائی، 1372، ج1، ص 22ـ23؛ ج18، ص 187؛ همو، 1373، ص 20ـ21). عبادت به معنای خاص عبارت است از انجام مناسک و واجبات دینی. خداوند سبحان، با توجه به ابعاد مختلف وجود انسان و نیازمندی های مادی و معنوی او، یک سلسله رفتارها را واجب و یک سلسله رفتارها را حرام اعلام کرده است. برنامه ها و احکام دینی چون مبتنی بر واقعیات آفرینش اند، تأثیرات بسیار شگرفی در ترقی و تکامل انسان دارند. لذا این پندار که عبادات عبارت اند از یک سلسله تشریفات خارج از گوهر دین، تفکر وارداتی از غرب است. از نظر اسلام همین عبادات و عمل به احکام اسلامی اند که شخصیت و حقیقت انسان را می سازند و در روز قیامت، به صورت های نورانی و بهشتی ظهور می یابند (طباطبائی، 1386الف، ص 14-15؛ همو، بی تا الف، ص 18، 167؛ همو، 1386 ب، ص 103؛ تلوکی، 1381، ص 273). نقش معرفت در عبودیت و کرامت اکتسابی انسان به رغم فطری بودن حق پرستی، عبادت مانند دیگر رفتارهای اختیاری انسان، متوقف بر تصور و معرفت است. ازاین رو هرچقدر معرفت انسان نسبت به کامل مطلق که تنها معیار کرامت انسانی است، افزون تر باشد و انسان جلال و جمال خداوند را بیشتر درک کند، بیشتر عاشق و شیفته او می شود و محبت و عشق انسان به پرستش او نیز افزایش می یابد. به عبارت دیگر، وقتی انسان از طریق عقل و فطرت خویش، به اسمای حسنا و صفات علیای حق تعالی واقف می شود، به دلیل اینکه هم معرفت، عقلانی و حقیقی است و هم متعلق معرفت، حقیقی و معقول است، شیدایی و محبت برآمده از آن نیز حقیقی و واقعی خواهد بود. به همین دلیل، معرفتْ اصل است و محبت و عبادت حقیقی، فرع آن به شمار می آیند. لذا اگر عبودیت و خدامحوری، تنها راه رسیدن به ارزش و کرامت انسان است، معرفت اساس آن به شمار می آید (طباطبائی، 1386الف، ص 91ـ93). البته رابطه عبادت و معرفت یک طرفه نیست، بلکه عبادت نیز موجب صفا و نورانیت باطن و افزایش معرفت می شود؛ اما عبادت حقیقی و محبت ورزیدن نسبت به خداوند سبحان، بدون معرفت ممکن نیست. به عبارت دیگر، معرفت و عبادت متلازم اند، اما معرفت بر عبادت تقدم منطقی دارد. ازاین رو نخست معرفت و محبت حاصل می شود و درپی آن عبادت حقیقی می آید؛ آن گاه بر اثر عبادت عارفانه، معرفت بیشتر می شود. بنابراین عبادت و سیر الی الله نتیجه معرفت است و اختلاف و انشعاب انسان به تبع اختلاف در علم و معرفت اوست. ازاین رو مردم بر اساس فهم و معرفت خویش نسبت به خداوند سبحان، به چند دسته تقسیم می شوند (طباطبائی، 1386الف، ص 92ـ94 و 107): 1. مردمی عادی: دسته ای از مردم فقط در فکر امرار معاش و گذران زندگی اند. این گروه به علت درک ضعیف و همت پایین، مجال تفکر در آیات و کلمات الهی را ندارند و به این کار علاقه مند نیستند. اگر به خدا و آیات او ایمان دارند، به صورت اجمالی و تقلیدی است. به همین دلیل، قول و عمل آنها نوعاً ناسازگار است. با آنکه قایل اند عالم محضر خداست، به آسانی مرتکب گناه می شوند. با آنکه قبول دارند ولیّ و سرپرست همگان فقط خداست و فرجام همه کارها نیز به سوی اوست، در برابر غیر خدا سر تعظیم فرود می آورند. به عبارت دیگر، اصول دین را قبول دارند، اما به سبب ضعف معرفت و ایمان، در عمل از محسوسات و امور دنیوی فراتر نمی روند (طباطبائی، 1386الف، ص108ـ109). این افراد نسبت به معیار کرامت انسانی که همان قرب به کامل مطلق و معدن اصلی عزت و کرامت است، جاهل اند. به همین دلیل در عمل مانند کسانی که معیار کرامت را برخورداری از لذت های مادی و شهوانی می دانند، تنها به فکر اشباع غرایز و بهره مندی هرچه بیشتر از لذات مادی هستند. به عبارت دیگر، این گروه هم در مقام علم و هم در مقام عمل وابسته به عالم ماده و زندگی دنیایی اند. لذا به اسباب مادی و دنیایی بیشتر اعتماد دارند تا به اسباب فوق طبیعی. آنان تنها به ظواهر معارف اسلامی راه یافته اند و عبادتشان فاقد روح و معرفت است و صرفاً جنبه اسقاط تکلیف دارد. البته بر خلاف کافران، این افراد چون اهل عناد و لجاج نیستند، هنوز این توان و قابلیت را دارند که با رهایی از علایق مادی و شناخت هدف غایی و معیار اصلی کرامت، به عالم نور راه یابند؛ اما به سبب دلبستگی هایی که به دنیا و اسباب مادی، و نیز غفلتی که از حق تعالی داشته اند، هرگز نمی توانند به انقطاع کامل و اوج قله کرامت برسند (طباطبائی، 1386الف، ص36ـ43)؛ 2. زاهدان و عابدان: این گروه هم به فریبندگی و فناپذیری دنیا و هم به جاودانگی نعمت های بهشتی و عذاب الیم در جهنم ایمان دارند. لذا برای رسیدن به آخرت آباد حاضرند زحمات طاعت و ترک معصیت را تحمل، و دنیا را فدای آخرت کنند. هرچند این گروه، فانی را فدای باقی می کنند و از این جهت نسبت به گروه اول موفق تر و عاقل ترند، چون غایت نهایی شان منافع شخصی و حب نفس است، نگاهی ابزاری به خداوند سبحان دارند؛ زیرا ترجیح آخرت بر دنیا، نوعی تجارت سودمند است. این گروه، نیز به مرحله معرفت به حق و توحید نایل نشده اند و هنوز در امور فناپذیر و عرضی توقف کرده اند. در واقع این گروه، مانند گروه نتوانسته اند اول معیار کرامت را، که قرب به کامل مطلق و فانی شدن در معدن اصلی عزت و کرامت است، درک کنند و در شناخت هدف نهایی که شرط اصلی رسیدن انسان به اوج قله کرامت انسانی است، گرفتار مشکل اند (طباطبائی، 1372، ج11، ص 173)؛ 3. عارفان و عاشقان: این گروه، معیار اصلی کرامت انسانی را که کامل مطلق و معدن اصلی عزت و کرامت است، به خوبی تشخیص داده اند و نسبت به آن معرفت دارند. ازاین رو، از ناب ترین معرفت، بالاترین همت و قوی ترین اراده برخوردارند. آنان همه چیز را ربط محض نسبت به خداوند سبحان، می دانند و هرگز حاضر نیستند که بدیل و شریکی برای او قایل شوند. به همین دلیل، جز رسیدن به کامل مطلق و اتصال به معدن عزت و کرامت، به هیچ چیز دیگری رضایت نمی دهند. عارفان و عاشقان، بر اثر انقطاع کامل، شیدای زیبایی و والایی کمال و جمال مطلق اند. همه وجود آنها را محبت حق پر کرده و در خلوتخانه دلشان جز محبت و عشق به حق، چیز دیگر وجود ندارد. نه دنیا و لذات آن، نه آخرت آباد و نعمت های بهشتی، نه رهایی از عذاب الیم جهنم و نه هیچ چیز دیگر، برای آنان هدف و غایت نیست. غایت نهایی و مقصود بالذات ایشان، تنها جنت ذات و لقای حق تعالی است؛ به همین دلیل، مخلَص نامیده شده اند، چون میان آنها و حق هیچ حاجب و مانعی نیست. ویژگی عارفان این است که هیچ پسند و ناپسندی از خویش ندارند. هر آنچه را خدا بپسندد آنان نیز می پسندند و هر آنچه را خدا نپسندد آنان نیز نمی پسندند. لذا بهترین و بزرگ ترین کرامت برای عارفْان وصال، و بدترین ذلت و عذاب، هجران و دوری از خدای سبحان است. عارفان از مرحله اعتماد به نفس گذاشته اند و به مرحله اعتماد به حق رسیده اند. در واقع، عارفان جز کمال مطلق، در برابر چیز دیگر توقف نمی کنند (طباطبائی، 1372، ج1، ص 24-23؛ ج11، ص 178-174؛ همو، 1386ب، ص199ـ200). مرحوم علّامه درباره مورد اقسام سه گانه عبادت، آیات و روایات بسیاری را نیز ذکر می کند، از جمله: زمر:2؛ ذاریات:56 ؛ مریم:93؛ غافر:60؛ یس:61-60؛ انشقاق:6 (ر.ک: طباطبائی، 1386، ص 101ـ86). عبادت توأم با حضور، و نقش آن در کرامت انسانی با توجه به نقش اساسی معرفت حضوری در عبادت، علّامه عبادت حقیقی را عبادت همراه با حضور می داند. به عقیده وی، توحید اطلاقی خداوند و فقر اطلاقی ماسواءالله، مستلزم آن است که همه عالم محضر خدا، و خداوند سبحان از خود موجودات به آنها نزدیک تر و آگاه تر باشد. انسان نیز از طریق معرفت نفس و درک حقیقت فقری خویش، توحید اطلاقی و حضور رب العالمین را با علم حضوری درک می کند. بنابراین عبادت حقیقی این است که هم از ناحیه رب العالمین و هم از ناحیه بندگان، حضورْ محقق باشد. عبادت وقتی حقیقی و کامل است و انسان را به معدن اصلی عزت و کرامت، وصل می کند که عابد نه تنها دل مشغولی بهشت و جهنم را نداشته باشد، که مشغول خودش نیز نباشد و تنهابه هدف غایی و خدای سبحان بیندیشد(طباطبائی ، 1372، ج1، ص24-23؛ همو، 1383، ج1، ص 46ـ47؛ عزیزی، 1377، ص 53ـ54). اساساً راه سلوک و رسیدن به معدن اصلی عزت و کرامت، مرکب از فعل و ترک است؛ زیرا عبادت حقیقی یک جنبه اثباتی دارد و یک جنبه سلبی. جنبه اثباتی عبادت این است که انسان تنها متوجه خداوند سبحان باشد، اما جنبه سلبی عبادت این است که انسان به غیر از خدا به هیچ چیز دیگری، حتی به خودش نیز توجه نداشته باشد. چون وجود خداوند سبحان بدیهی تر از هر چیز دیگر است، درباره او که وجود و حضور مطلق است، جهل و غیبت معنا ندارد. لذا از ناحیه خدای سبحان هیچ گونه غیبت و محدودیتی در کار نیست. غیبت و محدودیتی اگر وجود دارد، از ناحیه بندگان است. در واقع، غفلت از خدا و دل بستگی به غیر اوست، که بینایی قلب انسان را از بین می برد و مانع مشاهده جمال حق می شود. به همین دلیل، عبادت حقیقی زمانی حاصل می شود که انسان به جنبه اثباتی و سلبی عبادت، هر دو توجه داشته باشد و بداند که رسیدن به لقاءالله تنها از مسیر ذکر خدا و بیرون کردن غیرخدا از قلب، و بیرون آمدن از غفلت می گذرد (طباطبائی، 1386الف، ص118ـ121). با توجه به اهمیت معرفت حضوری در تحقق عبادت حقیقی، علّامه درباره حقیقت تقوا، نیز به این نکته بسیار رفیع توجه می دهد که هرچند تقوا در نگاه نخست عبارت است از پرهیز از معصیت و گناه، اما اگر دقیق تر تأمل کنیم، حقیقت تقوا عبارت است از پرهیز از غفلت نسبت به خداوند سبحان و آنچه اسما و صفات حضرتش اقتضا دارد. اجتناب از معصیت و گناه، فرع ذکر و از نتایج آن به شمار می رود نه رکن آن. وی در این زمینه ، می نویسد: حق تقوا این است که انسان مقام پروردگار خویش را فراموش نکند و هر چیزی را در جای مناسبش قرار دهد و از فروع تقوا این است که معصیت نکند (طباطبائی، 1383، ج2، ص 262). اگر انسان همیشه به یاد خدا باشد، همان گونه که در برابر مصایب و گرفتاری ها احساس ذلت و خواری نخواهد کرد، روی آوردن دنیا به او نیز موجب تفرعن و استکبار ش نمی شود؛ زیرا او باور دارد که مالک حقیقی همه چیز و منشأ اصلی همه کرامت ها، فقط خداوند سبحان است. ماسواء الله مالک حقیقی هیچ چیز، حتی مالک حقیقی وجود خود نیست. وقتی شخص به حقیقت ربطی خود نسبت به غنی مطلق توجه داشته باشد، زمینه ای برای تفرعن و استکبار وجود نخواهد داشت. به ویژه اگر انسان مؤمن علاوه بر اعتقاد به انحصار مالکیت در خداوند، به این حقیقت که خواست و اراده الهی تخلف ناپذیر است، نیز ایمان داشته باشد، نه نومیدی در او راه دارد و نه تفرعن و استکبار (طباطبائی، 1372، ج1، ص 358ـ359و361؛ همو، 1383، ج1، ص 115و273). اخلاص، راه رسیدن به مراتب اعلای کرامت (لقاء الله) عبادت حقیقی که همراه با حضور و پیراسته از غفلت است، موجب اخلاص می شود. انسان بر اثر اخلاص و انقطاع از ماسواءالله، قادر می شود به باطن و اسرار عالم راه یابد و به مراتب اعلای کرامت برسد. هرچند اخلاص ناب و درک مقام مخلَص، ویژه انبیا و ائمه( علیهم السلام ) است، هر انسانی این توان و استعداد را دارد که به واسطه عبادات خالصانه و کنار زدن حجاب های ظلمانی، با عالم نور ارتباط برقرار کند و به لقاء الله نایل شود. آیات و روایات مربوط به رؤیت، بهترین گواه بر این حقیقت اند که انسان اگر خود را برای خدا خالص سازد، چشم دل او باز می شود و با جان و دل خدا را می یابد؛ زیرا خدا از هر چیز روشن تر، و مشهود همگان است؛ لیکن آنچه موجب می شود انسان از لقاءالله و دیدار جمال حق تعالی خود را محروم سازد، دل بستگی به غیر خداست. ازاین رو اخلاص و دل بریدن از غیر خدا و فانی شدن در حق تعالی تنها راهی است که انسان می تواند جمال یار را بی پرده ببیند (طباطبائی، 1386الف، ص 2). سرّ مطلب در این است که میان حق و انسان هیچ حجاب و مانعی جز انسان و خلق خدا وجود ندارد. وقتی به وسیله معرفت نفس و تهذیب، انقطاع کامل حاصل شود، انسان جز خدا چیز دیگری نمی بیند. در این مرحله، انسان بالوجدان می یابد که هرچه بها و کرامت وجود دارد، متعلق به خداست و برای کسب عزت و کرامت، تنها باید متوجه کمال مطلق و بارگاه الهی باشیم. لذا میان مخلَصین و خداوند، حجاب و مانع وجود ندارد. بندگان مخلَص بر اثر معرفت نفس و تهذیب، چنان قله های رفیع کرامت را فتح کرده اند که از تیررس شیطان و از شر آتش برای همیشه خارج شده و رهایی یافته اند. لذا درباره آنان، غفلت و بی توجهی معنا ندارد؛ هر چه هست ذکر و توجه به خدای سبحان است. به عقیده علّامه، از مهم ترین اسباب انقطاع کامل، توبه، انابه، محاسبه، مراقبه، صمت، جوع، خلوت و شب زنده داری است؛ لیکن بهترین و اصلی ترین راه رسیدن به توحید خالص، معرفت نفس و شهود حقیقت فقری خویش و مخلوقات نسبت به حق تعالی است (طباطبائی، 1386الف، ص77ـ83؛ همو، 1386ب، ص200). مرحوم علّامه در بیان اخلاص اولیای الهی می نویسد: اما خالص گردانیدن خداوند عبد را برای خودش همان اخلاصی است که عبد در نفس خودش برای خدا می یابد که منسوب به خداوند متعال است. چون عبد در نفس خودش هیچ چیزی را مالک نیست، مگر به تملیک خداوند و خداوند سبحان مالک آن چیزی است که به عبد تملیک کرده است. بنابراین خالص گردانیدن انسان مخلَص، دینش را و اگر خواستی بگو: خالص گردانیدن انسان مخلص نفسش را برای خدای سبحان، همان خالص گردانیدن خداوند عبد را برای خودش هست (طباطبائی، 1372، ج11، ص 177). مراتب کرامت مخلصین یا مراتب فنای انسان کامل در کمال مطلق همان گونه که در معیار کرامت بیان شد، خداوند سبحان کاملِ مطلق و منبع همه عزت ها و کرامت هاست. لذا رسیدن انسان به کمال و کسب کرامت انسانی در گرو مراتب قرب انسان به خداوند سبحان است. هر چقدر انسان خلوص و انقطاع از ماسواءالله داشته باشد، به همان اندازه توجهش به خداوند و فنایش در حق تعالی بیشتر می شود. مخلصین بر اثر عبادت خالصانه به جایی می رسند که به معدن اصلی عظمت و کرامت اتصال می یابند و در آن فانی می شوند. به همین دلیل، مرحوم علّامه مراتب و درجات کرامت مخلصین را تابع درجات فنای آنان در خداوند سبحان می داند و آن را به صورت کلی به سه مرتبه تقسیم می کند: 1. فنای فعلی: در اندیشه علامه، چون اولیای مخلَص الهی هرگز از ذکر خدا و رفتار نیک غافل نمی شوند، خداوند سبحان در مقام افعال آنان قیام می کند؛ به گونه ای که گویا عمل و فعل آنها فعل خدای سبحان، رضای آنها رضای او و سخط آنها سخط اوست. با آنکه خدای سبحان از هر ثنا و ستایشی منزه است، به دلیل اینکه ثنا و حمد این افراد در ثنا و حمد خدای سبحان فانی است، ثنا و ستایش حقیقی به شمار می آید. سر مطلب در این است که این افراد، جز رضای حق چیزی دیگر را در نظر ندارند؛ به همین دلیل، افعال، رضا و سخط آنان، فعل، رضا و سخط خداوند سبحان شمرده می شود (طباطبائی، 1386الف، ص 140ـ143؛ همو، 1386ب، ص202ـ203). مرحوم علّامه برای ادعای خویش به آیات فراوانی استشهاد می کند و همچنین روایاتی فراوانی نیز برای تأیید ادعای خویش می آورد (طباطبائی، 1386الف، ص142و144)؛ 2. فنای صفاتی: پس از آنکه انسان به توحید فعلی رسید، خداوند سبحان، اوصاف و صفات اولیاءالله را در اسما و صفات خویش فانی می سازد. اصول این صفات، پنچ صفت است: حیات، علم، قدرت، سمع و بصر. در مرحله فنای صفات، خدای سبحان به جای انسان قیام می کند و این اوصاف را بر عهده می گیرد. درحالی که انسان پیش از این مراحل، با قوای نفس و ابزار آن، از قبیل گوش و چشم زندگی می کردند، بعد از فنای صفاتی، خداوند نور و روح زنده ای را همراه این افراد می سازد و با این نور در میان مردم رفت و آمد و معاشرت می کنند. در واقع، بر اثر فنای صفاتی و محبت حقیقی نسبت به حق تعالی، همین ابزارهای ادراکی و نعمت های تکوینی که خداوند سبحان در اختیار انسان ها قرار داده است، به نوری اهدایی از سوی خداوند سبحان تبدیل می شوند و به لطف الهی، نورانیت سراسر وجود انسان را فرا می گیرد (طباطبائی، 1386الف، ص 144و146؛ طباطبائی، بی تا ب، ص44)؛ 3. فنای ذاتی: پس از فنای انسان در اوصاف و صفات حق تعالی، نوبت به فنای در ذات می رسد. در این مرحله خداوند متعالی ذات آنها را فانی می سازد و اسم و رسم آنان را محو می کند و خود در مقام آنان می ایستد. این مقام بسیار برتر و بالاتر از آن است که در بیان بگنجد و حتی اطلاق مقام بر این مرتبه و مرحله نیز مَجازی است. این مقام را خداوند، نصیب محمد( صلی الله علیه و آله ) و اهل بیت معصوم( علیهم السلام ) آن حضرت فرموده است و خداوند اولیایی را که پیرو این حضرات باشند، به آنان ملحق می فرماید. این مقام انتقالی از دار فنا به دار بقا، و از دار شیطان به دار رحمان و رسیدن به اوج عزت و کرامت است (طباطبائی، 1386الف، ص 148ـ149؛ حسینی طهرانی، بی تا، ص 159ـ160؛ طباطبائی، بی تا ب، ص 44). فنای کامل و رسیدن به اوج قله کرامت (مقام ولایت) اگر انسان فانی در ذات حق و باقی به بقای او شود، به اوج عزت و کرامت رسیده و لایق عنوان ولی الله می شود. بزرگ ترین کرامت و افتخار اولیاءالله این است که ولایت و سرپرستی امور آنها را خداوند به عهده دارد و مربی و بشارت دهنده آنها، نیز خداوند منان است. در این مرحله انسان از اعتماد به نفس می گذرد و به اعتماد به خدا نایل می شود. به عبارت دیگر، در این مرحله انسان به اوج قله کرامت بار می یابد و همچون قطره ای در معدن اصلی کرامت فانی می شود و به کرامت الهی نایل می آید. این مقام آن قدر رفیع است که از مقامات و ویژگی های اولیاءالله جز خداوند سبحان، کس دیگری آگاه نیست (طباطبائی، بی تا ب، ص45ـ46؛ رخشاد، 1380، ص 195). ولایت مطلقه چنان مقام رفیعی است که هیچ حد و مرزی ندارد؛ به گونه ای که از حدود امکانی نیز فراتر می رود و منزه از این محدودیت هاست. به سبب همین رفعت مقام و گذر از مرزهای امکانی است که اسرار اولیای خاص الهی، یعنی محمد( صلی الله علیه و آله ) و آل محمد( صلی الله علیه و آله )، برای انسان های عادی اصلاً درخور فهم نیست؛ چراکه زیرا محدود و ممکن هرگز ظرفیت نامحدود را ندارد (طباطبائی، 1384، ص 20). چون حضرت محمد( صلی الله علیه و آله )، خالص ترین و مطیع ترین بنده خداست، بالاترین مقام و کرامت انسانی نیز مخصوص آن حضرت است. مرحوم علّامه در تفسیر آیه شریفه عَسی أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً (اسراء: 79) می نویسد: مقام محمود در این آیه معروض هیچ گونه تقییدی نگشته، پس مراد مقام محمود است به هر گونه حمد و از هر حامدی، پس مقام محمود به مقتضای حمد، مقام واجدیت هر جمال و کمال است و در نتیجه هر جمال و کمالی مترشح از آنجاست. از طرف دیگر خداوند سبحان فرموده الحمدلله رب العالمین و هر حمدی از هر حامدی را به خویش نسبت داده، پس مقام محمود مقامی است متوسط بین خداوند و بین حمد؛ لذا همچون رحمت هم شیئی است و هم شیئی نیست و همین مقام است که از آن به ولایت کبرا تعبیر می شود. خداوند سبحان فرمود ولسوف یعطیک ربک فترضی و این نیز کلام مطلقی است و واضح است که عطیه مطلقه از خدای سبحان رحمت مطلق است (طباطبائی، 1369، ص 178). مهم ترین ویژگی های کرامت اکتسابی کرامت اکتسابی ویژگی هایی دارد که در ادامه مهم ترین آنها را به اختصار بیان خواهیم کرد. اختیاری و ارزشی بودن کرامت اکتسابی بر خلاف کرامت تکوینی که اختیار انسان در آن نقشی ندارد، از مهم ترین ویژگی های کرامت اکتسابی، اختیاری بودن آن است. چنین نیست که از قبل و به صورت جبری دستیابی انسان به سعادت و کرامت رقم خورده باشد، بلکه باورهای درست، فضایل و ملکات اخلاقی و اعمال صالح، که همگی ناشی از حسن اختیار انسان هستند و بر اثر تلاش های فکری و عملی انسان حاصل می شوند، موجب دستیابی انسان به کرامت اکتسابی می گردند. کرامت اکتسابی چون با اراده و اختیار و از طریق مجاهدت حاصل می شود، کرامت ارزشی به شمار می آید؛ لذا می توان به آن افتخار کرد و به سبب برخورداری از آن، انسانی را از انسان و یا موجودات دیگر برتر دانست. در این کرامت نه همه انسان ها برتر از دیگر مخلوقات اند و نه همه آنها فروتر یا مساوی؛ بلکه ارزش انسان به این امر بستگی دارد که با اختیار خویش، چه مسیری را برگزیند. اگر خدا در زندگی او محور باشد و طریق بندگی را برگزیند، به لطف خداوند، در اوج قله کرامت قرار می گیرد؛ اما اگر اهل استکبار، غفلت و عصیان باشد، به رغم داشتن سرمایه ها و قابلیت های شگرف انسانی، در حضیض ذلت و خواری خواهد ماند (طباطبائی، 1372، ج18، ص355ـ356). نوعی بودن کرامت اکتسابی همان گونه که کرامت تکوینی انسان نوعی است، کرامت اکتسابی انسان نیز نوعی است. اسلام بشر را در برخورداری از انسانیت و استعدادهای انسانی برابر می داند و برای همگان راه و روش رسیدن به سعادت را معرفی می کند. دین اسلام نسبت به همه افراد بشر عمومیت دارد و هیچ گونه فرقی میان مرد و زن، غنی و فقیر، سیاه و سفید، قوی و ضعیف و غیره نمی گذارد و از همگان می طلبد که به وظایف دینی خویش عمل کنند. تنها میزان برتری انسا ن، رعایت تقوای الهی و پیروی از دستورهای دینی است. در واقع نوعی بودن کرامت اکتسابی به این معناست که هر انسانی درصورتی که عبودیت و خدامحوری را پیشه خود سازد، به کرامت اکتسابی دست می یابد و چنین امکانی به فرد، طبقه یا گروه ویژه ای اختصاص ندارد (طباطبائی، 1372، ج18، ص355ـ356؛ همو، 1386ب، ص 182). علّامه درباره برابری انسان در کرامت انسانی می نویسد: آفرینش خدای چنانکه زندگی مادی مخصوص را در دسترس نوع انسان قرار داده و همه را با تجهیزات مساوی مجهز نموده و میان انسان و انسان فرق نگذاشته است، زندگی معنوی را که پشت پرده زندگی مادی است نیز در دسترس همه قرار داده است... اسلام نیز هماهنگ با آفرینش، زندگی معنوی را متعلق به همه افراد دانسته و میان هیچ طبقه ای فرق نگذاشته است (طباطبائی، 1386 ب، ص 198ـ199). تدریجی بودن کرامت اکتسابی غرایز و قابلیت های حیوانی انسان، خواهی نخواهی در وقت خودش به فعلیت می رسند؛ اما خصلت های انسانی و الهی، یعنی هر آنچه مربوط به درک و اراده می شود، بالقوه آفریده شده اند و فعلیت بخشیدن به آنها، امری کاملاً اختیاری و منوط به ایمان و عمل صالح است. همان گونه که بیان شد، خداوند سبحان نخست انسان بالقوه را آفرید و سپس به واسطه پیام های الهی و آسمانی، راه به فعلیت رساندن انسانیت را به وی نشان داد. آنان که از وحی پیروی کنند، در مسیر الهی و انسانیت قرار گرفته، کرامت انسانی و خلافت الهی خویش را مرحله به مرحله فعلیت می بخشند؛ اما کسانی که به وسیله غفلت از خدا و حقیقت خویشتن، از مسیر الهی منحرف می شوند، نه تنها انسانیت، کرامت انسانی و خلافت الهی، در آنان به فعلیت نمی رسد، که بر اثر کفران نعمت، از مرتبه حیوانیت نیز تنزل می کنند. در واقع این امر بسیار روشن است که کسب کرامت و رسیدن انسان به کمال، امر تدریجی است؛ چنان که سقوط انسان نیز امر تدریجی است، هرچند که شتاب صعود و سقوط انسان، می تواند متفاوت باشد. تشکیکی بودن کرامت اکتسابی همان گونه که بیان شد، معیار کرامت انسان کسب تقوای الهی و تقرب به کامل مطلق و معدن اصلی عزت و کرامت است. هرچقدر انسان تقوا و اخلاص بیشتری داشته باشد، به همان اندازه از کرامت و تقرب به حق تعالی برخوردار خواهد بود. از نظر علّامه، مراتب کرامت و کمال، تابع مراتب معرفت و عبادت همراه با معرفت است. به عقیده او، همه برنامه های دینی، بر محور خداپرستی و رسیدن به خدا دور می زنند؛ لکن انسان ها در پرستش خدا یک سان نیستند و به طور عمده به چند گروه تقسیم می شوند: گروه اول انسان های تام الاستعدادند که در مقام علم و عمل موحدند. این گروه به معارف و آموزه های دینی یقین کامل دارند و در مقام عمل نیز دل بستگی و وابستگی شان فقط به خداست. اینان که در کلام الهی به مقربین معروف اند، تا آنجا اوج می گیرند که بر انوار الهی اشراف می یابند و با ملحق شدن به عالم اسما و صفات، در ذات خداوند فانی و به بقای او باقی می شوند؛ گروه دوم کسانی اند که در مقام علم به یقین کامل می رسند و خداوند را چنان صادقانه می پرستند که گویا او را می بینند، اما در مقام عمل هنوز در پس حجاب دل بستگی به غیر او به سر می برند. این گروه که در زبان دینی، به اهل احسان معروف اند، تنها شبیه مقربین به شمار می آیند؛ زیرا هنوز از ایمان تام و کامل برخوردار نیستند؛ گروه سوم کسانی اند که هم در مقام علم و هم در مقام عمل وابسته به عالم ماده و زندگی دنیایی اند. این گروه تنها به ظواهر معارف اسلامی راه یافته اند و عبادتشان فاقد روح و معرفت است و صرفاً جنبه اسقاط تکلیف دارد. این افراد به اسباب مادی و دنیایی بیشتر اعتماد دارند تا به اسباب فوق طبیعی؛ لذا از این حقیقت که سبب ساز و سبب سوز واقعی، تنها خداست، غافل اند؛ اما چون اهل عناد و لجاج نیستند، هنوز این توان و قابلیت را دارند که با پاره کردن حجاب ها و گسستن بند های مادی به عالم نور راه یابند. با این حال اینان، به سبب دل بستگی هایی که به دنیا و اسباب مادی و غفلتی که از حق تعالی داشته اند، هرگز نمی توانند به انقطاع کامل و اوج قله کرامت برسند. با توجه به آنچه بیان شد، می توان گفت که مراتب وجود و کمالات وجودی گروه های سه گانه، تشکیکی است؛ لذا کمالات گروه سوم را گروه دوم و کمالات گروه دوم را گروه اول به صورت اتم و اکمل واجد است. به همین دلیل، گروه ها از مشترکات و امتیازاتی نسبت به یکدیگر برخوردارند که هر کدام احکام خودش را می طلبد. دین اسلام، به منزله دین کامل و جامع، با توجه به اشتراکات و امتیازات مزبور، احکام مشترک و احکام ویژه هر مرتبه را بیان، و مسیر کسب کرامت را متناسب با مرتبه وجودی آنها معرفی کرده است (طباطبائی، 1386الف، ص 36ـ43). نتیجه گیری با توجه به آنچه بیان شد، می توان گفت کرامت اکتسابی عبارت است از کمالات وجودی ای که انسان به واسطه باورهای درست، فضایل اخلاقی و اعمال صالح بدانها دست می یابد و می توان از آن به فلاح و سعادت نیز تعبیر کرد. چون کامل مطلق و منبع اصلی وجود و کمالات وجودی خداوند سبحان است، معیار کرامت قرب به حق تعالی و اوج آن فانی شدن در معدن عزت و کرامت است. تنها راه رسیدن به کرامت و سعادت نیز بندگی و خدامحوری است؛ لذا تنها انسان هایی به آن دست می یابند و استعدادهای خود را به فعلیت می رسانند که تحت رهبری پیامبران و اولیای الهی، در مسیر بندگی خداوند گام بردارند؛ زیرا عبادتْ اندیشه انسان را بیدار، و فکر او را متوجه بی نهایت می کند؛ گرد و غبار غفلت و گناه را از دل و جان او می شوید و صفات عالی انسانی را در وجود او پرورش می دهد؛ روح ایمان را تقویت می کند و انسان را مسئول به بار می آورد. ازاین رو در اسلام عبادت خالصانه و تقوای الهی، یگانه راه کسب کرامت و ارزش انسانی است. هر کس بیشترین و خالص ترین، رفتار عبادی و اخلاقی را انجام دهد، به بالاترین مقام و کرامت انسانی خواهد رسید. اولیای الهی آن گاه که می خواستند به کرامت انسانی خود افتخار کنند، به بندگی خود مفتخر بودند. علی( علیه السلام ) می فرماید: الهی کفی بی عزا ان أکون لک عبدا وکفی بی فخرا ان تکون لی ربا (مجلسی، 1362، ج91، ص94، ح10). با توجه به انحصار طریق کسب کرامت در عبودیت و خدامحوری، تکالیف شرعی لازمه انسان در زندگی است و امکان ندارد انسان در زندگی لحظه ای از این مکتب بزرگ تربیتی، یعنی عبودیت و پیروی از شریعت بی نیاز شود. کسانی که دین مداری را متضاد با ارزش انسان می دانند، یا فکر می کنند ممکن است انسان به جایی برسد که نیاز به عبادت نداشته باشد، اولاً ارزش انسان و حقیقت عبادت را درک نکرده اند؛ ثانیاً ارزش و تکامل انسان را بسیار محدود پنداشته اند؛ درحالی که کرامت اکتسابی جز محدودیت امکانی هیچ محدودیت دیگری ندارد و انسان هیچ گاه در این مسیر به نقطه پایان نمی رسد. همان گونه که بیان شد، اولیای الهی، همه حجاب ها و موانع قرب، حتی حجاب های نورانی را پشت سر می گذارند و به معدن اصلی عزت و کرامت متصل می شوند: الهی هب لی کمال الانقطاع الیک، و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک، حتی تخرق ابصار القلوب حجب النُّور، فتصل الی معدن العظمه وتصیر ارواحنا معلَّقه بعزِّ قدسک (مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه). مهم ترین ویژگی کرامت اکتسابی، اختیاری و ارزشی بودن آن است؛ زیرا با اراده و اختیار و از طریق مجاهدت های انسان در طریق الهی، حاصل می شود. دومین ویژگی کرامت اکتسابی، نوعی بودن آن است؛ زیرا همه انسان ها، استعداد و قابلیت برخورداری از کرامت اکتسابی را دارند. البته نوعی بودن به معنای مساوی بودن همه انسان ها در برخورداری از آن نیست. لذا تشکیکی و تدریجی بودن از دیگر ویژگی های کرامت اکتسابی است؛ زیرا در آغاز تولد، انسان صرفاً قابلیت کسب کرامت و مراتب مختلف آن را دارد و به تدریج مراتب مختلف کمال را می پیماید و در طی این مسیر هرگز بی نیاز از توفیقات الهی نیست. منابع آذرتاش، آذرنوش، 1381، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، چ دوم، تهران، نشر نی. تلوکی، نادعلی، 1381، بدا از دیدگاه علّامه طباطبائی، قم، بوستان کتاب. حسینی طهرانی، محمدحسین، بی تا، مهرتابان، قم، باقرالعلوم( علیه السلام ). دهخدا، علی اکبر، 1373، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1992م، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، دارالعلم. رحیمی نژاد، اسماعیل، 1386، رویکردهای مختلف در مورد کرامت انسانی، در: مجموعه مقالات همایش بین المللی امام خمینی( ره ) و قلمرو دین، قم، چاپ نشر عروج. رخشاد، محمدحسین، 1380، در محضر علّامه طباطبائی، قم، نهاوندی. طباطبائی، سیدمحمد حسین، 1369، انسان از آغاز تا انجام، ترجمه و تعلیقه صادق لاریجانی، تهران، الزهرا. ـــــ، 1372، المیزان فی تفسیر القرآن، چ پنجم، تهران، دارالکتب الاسلامیه . ـــــ، 1373، قرآن در اسلام، تهران، دارالکتب الاسلامیه. ـــــ، 1383، تفسیر البیان فی موافقه بین الحدیث و القرآن، تحقیق اصغر ارادتی، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار علّامه طباطبائی. ـــــ، 1384، زن در قرآن، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار علّامه طباطبائی. ـــــ، 1386 الف، الولایه، ترجمه صادق حسن زاده، چ دهم، قم، مطبوعات دینی. ـــــ، 1386 ب، معنویت تشیع به ضمیمه چند مقاله دیگر، به اهتمام محمد بدیعی، قم، تشیع. ـــــ، 1415ق، الرسایل التوحیدیه، چ دوم، قم، موسسه النشر الاسلامی. ـــــ، بی تا الف، فرازهایی از اسلام، جمع آوری و تنظیم سید مهدی عبداللهی، قم، جهان آراء. ـــــ، بی تا ب، محمد در آئینه اسلام، تهران، نورفاطمه. عزیزی، عباس، 1377، پرورش روح-نماز و عبادت در المیزان، چ چهارم، قم، نبوغ. مجلسی، محمدباقر، 1362، بحارالانوار، تهران، دارالمکتب اسلامیه. مصطفوی، حسن، 1368، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. معین، محمد، 1368، فرهنگ فارسی، چ چهارم، تهران، سپهر. یدالله پور، بهروز، 1391، کرامت انسان در قرآن، تهران، ادیان. محمدآصف محسنی(حکمت): فارغ التحصیل سطح چهار حوزه.  معرفت کلامی - سال پنجم، شماره اول، پیاپی 12، انتهای متن/

94/06/31 - 05:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن