محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846308215
نظریه انسان کامل در عرفان اسلامى - بخش دوم و پایانی انسان کامل، غایت آفرینش و عامل بقاى آن
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نظریه انسان کامل در عرفان اسلامى - بخش دوم و پایانی
انسان کامل، غایت آفرینش و عامل بقاى آن
عرفان اسلامى در بعد معرفتى، نوعى هستى شناسى شهودى است که از راه سلوک عرفانى حاصل مى شود.
خلافت الهى چون انسان کامل، مظهر اتم الهى و برترین مخلوق و نزدیک ترین آنها به حق تعالى است، او خلیفه خداست. جایگاه خلیفه اللهى انسان به طور مستقیم از قرآن کریم به دست مى آید. اساسا خلقت انسان به این جهت بود که در عالم به خلیفه خدا نیاز بود. وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَه إِنِّى جَاعِلٌ فِى الأَرْضِ خَلِیفَه قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ. (بقره: 30) وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِکَه فَقَالَ أَنْبِئُونِى بِأَسْمَاءِ هَؤُلاَءإِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ. (بقره:31) قَالُوا سُبْحَانَکَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ (بقره: 32). قَالَ یَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّى أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَاتُبْدُونَ وَمَاکُنتُمْ تَکْتُمُونَ (بقره:33). خداوند در این آیات مبارکه، خلافت انسان را به علم او به اسماء مستند کرده است. چون او عالم به همه اسماء الهى است، مى تواند خلیفه خدا باشد. علم او به همه اسماء از این جهت است که وجود او مظهر همه اسماء است؛ علم او به خود، عین علم او به همه اسماء الهى است. اما موجودات دیگر، حتى ملائکه که برتر از دیگر مخلوقاتند، داراى همه اسماء و داناى به همه اسماء نیستند و درنتیجه، نمى توانند نقش خلیفه اللهى را ایفا کنند. خلافت الهى فقط برازنده انسان است و هیچ موجود دیگرى شایسته خلافت نیست. قرآن کریم از امانتى الهى سخن مى گوید که همه موجودات از حمل آن سر باز زدند و تنها انسان بود که حمل آن را به عهده گرفت. إِنَّا عَرَضْنَا الأَمَانَه عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُوما جَهُولاً (احزاب: 72). آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه کار بنام من دیوانه زدند (حافظ، 1367، غزل 184). انسان کامل، واسطه ایجاد و تدبیر انسان کامل صادر نخستین و واسطه ایجاد عالم است. فیض حق از مجراى انسان کامل به ماسوا ریزش مى کند. به تعبیر قیصرى: ان الکامل هو سبب ایجاد العالم و بقاء العالم و کمالاته (قیصرى، بى تا، ص 17). بنابراین، او گرچه به صورت متأخر از دیگر اشیاست، اما از جهت روحانیت مقدم بر همه است. انسان کامل، خلیفه خدا در میان خلق است و تدبیر امور خلق را بر عهده دارد. عرفا از این تدبیر نیابتى و خلافتى، به ربوبیت تعبیر مى کنند. البته این ربوبیت در عرض ربوبیت الهى نیست که شرک باشد، بلکه از مظهریت انسان کامل نسبت به اسم جامع اللّه است. ربوبیت او تجلّى ربوبیت اللّه است. گاه مى گویند: انسان کامل واجد جنبه حقى و خلقى است. فهو الحق الخلق (ابن عربى، 1400ق، ص 56). بدین جهت است که ملائک مأمور به سجده او مى شوند. ابن عربى مى گوید: اینکه خداوند مى فرماید آدم را با دو دستم آفریدم، اشاره به جمع او بین صورت حقى و خلقى است: و لهذا قال لابلیس: "ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدى؟" و ما هو الا عین جمعه بین الصورتین: صوره العالم و صوره الحق، و هما یدا الحق تعالى (همان، ص 55). جندى نیز مى گوید: انسان به نحو معتدل و کامل بین تعین و اطلاق، و کثرت و حدت جمع کرده است (جندى، 1361، ص 185). گاه مى گویند: انسان عبد خدا و رب خلق است (جامى، 1370، ص 3). از برخى نصوص دینى درباره انسان هاى کامل نیز این گونه تعابیر دیده مى شود، چنان که فرمود: نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا (مجلسى، 1403ق، ج 53، ص 178). در زیارت جامعه نیز خطاب به ائمه مى گوییم: ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم و بکم فتح اللّه و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع على الارض الا باذنه (قمى، 1379، زیارت جامعه کبیره). مراد از ربوبیت انسان کامل این است که چنین انسانى از طریق عبودیت و سیر در مراتب بندگى به جایى مى رسد که تدبیر امور خلق به او واگذار مى شود. ابن سینا در وصف چنین انسانى مى گوید: کاد ان یصیر ربا انسانیا و کاد ان تحل عبادته بعداللّه تعالى و هو سلطان العالم الارضى و خلیفه اللّه فیه (ابن سینا، 1404ق، ص 455). گاه مى گویند: انسان کامل بین خدا و خلق برزخیت دارد. او هم مظهر اسم اللّه است و هم کون جامع و عالم صغیر. چون برزخیت دارد، هم با حق و هم با خلق مناسبت دارد. تنها اوست که هم جسمانى و هم روحانى، هم زمینى و هم آسمانى، هم ملکى و هم ملکوتى است و اوست که حلقه اتصال حق و خلق است. چنان که در دعاى ندبه مى خوانیم: این السبب المتصل بین الارض و السماء. بدین ترتیب، او مجراى فیض و واسطه بین خدا و خلق است. ابن عربى مى گوید: انسان کامل نسبت به حق، به منزله مردمک چشم نسبت به چشم است که نظر با آن صورت مى گیرد... او نسبت به عالم، همانند نگین انگشترى است که محل نقش و علامتى است که سلطان با آن بر خزانه اش مهر مى زند. بدین جهت، او را خلیفه نامیده است؛ چون به وسیله او، خلق را حفظ مى کند... پس تا آن هنگام که انسان کامل در عالم هست، عالم محفوظ خواهد بود (ابن عربى، 1400ق، ص 50). به مقتضاى مظهریت تام و خلافت الهى، انسان کامل به اذن الهى مى تواند در عالم تصرف کند. اراده او تسلیم اراده الهى است و مشیتى جز مشیت الهى ندارد. درواقع، اراده و مشیت او محل ظهور اراده و مشیت الهى است. بر طبق حدیث قرب نوافل، انسان در اثر عبودیت به جایى مى رسد که مجراى فیض الهى در ربوبیت و تدبیر عالم مى شود (کلینى، 1381ق، ج 1، ح 7و8). ربوبیت تبعى، ظلى و باذن اللّه به معناى ظهور ربوبیت حق در مظاهر است و اصل آن اختصاصى به انسان ندارد، بلکه هر موجودى به اندازه مظهریت و سعه وجودى اش ربوبیت دارد. انسان کاملى که مرآت اتم الهى است، ربوبیت مطلقه ظلى نسبت به خلق دارد. او عبد کاملى است که به اذن خدا و به عنوان واسطه فیض حق و خلیفه او، عالم را تدبیر مى کند. انسان کامل که عبد کامل است، واسطه ربوبیت خدا نسبت به خلق است و تدبیر او تبعى است نه اصلى و این مقتضاى خلافت است. امام خمینى قدس سرهدر این زمینه مى گوید: اعلم ان لکل موجود جهه ربوبیه هى ظهور الحضره الربوبیه فیه و کل تأثیر و فاعلیه و ایجاد فى العالم فهو من الرب الظاهر فیه. فلا مؤثر فى الوجود الا اللّه الا ان المرایى مختلفه فى ظهور الربوبیه. فرب مرآه ظهر فیها الربوبیه المقیده المحدوده على حسب مرتبتها من المحیطیه و المحاطیه حتى تنتهى الى المرآه الاتم الاحمدیه التى لها الربوبیه المطلقه و الخلافه الکلیه الالهیه ازلا و ابدا. فجمیع دائره الخلافه والولایه من مظاهر خلافته الکبرى (خمینى، 1406ق، ص 38). انسان کامل، غایت آفرینش و عامل بقاى آن عالم پیش از خلق انسان کامل، ناتمام است و بدون انسان، غرض غایى آفرینش تأمین نیست. تنها با وجود انسان کامل غایت خلقت تحقق مى یابد؛ زیرا هدف نهایى آفرینش، کمال جلاء و استجلاء است و جز انسان کامل موجود دیگرى صلاحیت ندارد که مظهر کامل خداوند باشد؛ چنان که جندى مى گوید: ... المطلوب بالقصد الأول هو کمال الجلاء و الإستجلاء فحیث لم یوجد کمال الظهور فى المظهر الأکمل لم یحصل المراد المطلوب من ایجاد العالم، لعدم قابلیه العالم بدون الإنسان لذالک و قصوره عن کمال مظهریته تعالى ذاتا و صوره، جمعا و تفصیلا، ظاهرا و باطنا (جندى، 1361، ص 134). در حدیث آمده است که خداوند خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آلهمى فرماید: لولاک لما خلقت الافلاک. طبق آیات قرآن، آنچه در زمین است براى انسان خلق شده است. هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُمْ مَا فِى الأَرْضِ جَمِیعا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ (بقره: 29). عالم براى انسان و مسخر اوست. أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَه وَبَاطِنَه (لقمان: 20) و خلقت نوع انسان براى این است که انسان کامل ظهور یابد. بنابراین، انسان کامل غایت آفرینش است. قیصرى مى گوید: لما کان الانسان مقصودا اولیا و وجوده الخارجى یستدعى وجود حقائق العالم اوجد اجزاء العالم اولاً لیوجد الانسان آخرا (قیصرى، بى تا، ص 71). نه در اختر حرکت بود نه در چرخ سکون گر نبودى به زمین خاک نشینانى چند گرچه پیدایش انسان در ظاهر متأخر از عالم است، اما در باطن او تقدم دارد؛ و انسان کامل بر دیگر آدمیان چنین تقدمى دارد؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهفرمود: کنت نبیا و آدم بین الماء والطین. گرچه در ظاهر شاخه درخت بر میوه تقدم دارد، اما درواقع، وجود شاخه به خاطر میوه است و اگر میوه نبود، درخت میوه هم به وجود نمى آمد. ظاهرا آن شاخ اصل میوه است باطنا بهر ثمر شد شاخ هست گر نبودى میل و امید ثمر کى نشاندى باغبان بیخ شجر پس به معنى آن شجر از میوه زاد گر به صورت از شجر بودش ولاد (مولوى، 1376، ابیات 522ـ524). انسان کامل علت غایى ایجاد عالم است و علت غایى در علم و اراده فاعل مقدم و در وجود و تحقق متأخر است. چنان که جامى مى نویسد: الإنسان الکامل هو الاول بالقصد و الإراده، لما جعله اللّه سبحانه العین المقصوده والعله الغائیه من ایجاد العالم؛ و من شأن العله الغائیه التقدم فى العلم والإراده، کما أن من شأنه ایضا التأخر فى الوجود (جامى، 1370، ص 100). چون انسان کامل غایت خلقت عالم است، بقاى عالم بدون او بى وجه است و فقدان او هلاک عالم و برپایى قیامت کبراست. ابن عربى مى گوید: اعلم ان الاسماء الالهیه الحسنى تطلب بذواتها وجود العالم. فاوجد اللّه العالم جسدا مسوى و جعل روحه آدم؛ و اعنى ب"آدم" وجود العالم الانسانى... و جعله اللّه العین المقصوده من العالم کالنفس الناطقه من الشخص الانسانى و لهذا یخرب الدنیا بزواله و ینتقل العماره الى الاخره من اجله. فهو الاول بالقصد و الاخر بالایجاد و الظاهر بالصوره و الباطن بالسوره، اى المنزله (همان، ص 3). صدرالمتألهین در این باره مى گوید: خداوند موجودات پست تر را براى موجودات شریف تر خلق نمود. مثلاً، زمین را براى گیاه و گیاه را براى حیوان و حیوان را براى انسان آفرید. بالاترین درجه انسانى که غایت همه این اشیاست، انسانى است که در مقام امامت است و آن انسان کامل است که سلطان عالم ارضى و خلیفه خدا در زمین است و زمین و آنچه در آن است براى او آفریده شده است. بنابراین، با نبود انسان کامل، زمین و موجودات زمینى نیز نخواهند بود (صدرالمتألهین، 1367، ج 2، ص 487). ازآنجاکه انسان کامل حافظ عالم و واسطه بقاى آن است، بدون انسان کامل طومار عالم در هم خواهد پیچید و عالم لحظه اى بدون او برپا نخواهد بود. چون انسان کامل مجراى فیض است و بدون او فیض به عالم نمى رسد، بقاى عالم وابسته به بقاى اوست و فقدان او هلاک عالم است. به تعبیر جامى، همان گونه که با مفارقت روح از بدن، جسد نابود مى شود، با فقدان انسان کامل، دنیا زوال مى پذیرد. پس تا انسان کامل باقى است دنیا باقى است؛ چنان که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: لاتقوم الساعه و فى الأرض من یقول "الله الله" (جامى، 1370، ص 97). ولایت، نبوت و رسالت به اعتقاد عرفا، هر اسمى از اسماء حق مقتضایى در مرتبه علم دارد که به آن عین ثابت مى گویند. مقتضاى علمى اسم اللّه عین ثابتى است که حقیقت محمدیه نام دارد که حقیقت باطنى رسول اللّه است. این حقیقت ازلى و ابدى است و در نخستین تعین تقرر دارد. ظهور عینى این اسم و عین خارجى آن در هر دوره اى به صورت نبیى از انبیاست و ظهور کامل آن در شخص حضرت رسول خاتم صلى الله علیه و آله است. بدین سان، همه انبیا از اصل واحد ناشى شده و جلوه هایى از نور واحدند. انبیا و اولیا و در رأس آنان رسول خاتم صلى الله علیه و آله مصادیق انسان کامل هستند. چنان که عطار گوید: بدان کانسان کامل انبیا بود ولى بهتر زجمله مصطفى بود و شبسترى مى سراید: در این ره انبیا چون ساربانند دلیل و رهنماى کاروانند وز ایشان سید ما گشته سالار هم او اول هم او آخر درین کار (شبسترى، 1361، ص 12). نبوت را ظهور از آدم آمد کمالش در وجود خاتم آمد (همان، ص 42). در اینجا باید به سه مفهوم ولایت، نبوت و رسالت اشاره کرد. این هر سه ممکن است در شخص واحد مانند پیامبر خاتم صلى الله علیه و آلهجمع شوند که هریک بعدى از ابعاد شخصیت او به شمار مى روند. ولایت، ارتباط بى واسطه او با خداوند است. ولى کسى است که در ذات و صفت و فعل فانى در حق باشد. نبوت، پیام گرفتنش از فرشته وحى و رسالت، مأموریت او در ابلاغ پیام به مردم است (قیصرى، 1357، ص 21). رسول، به نبى صاحب شریعت گویند. نبوت نبى ظهور ولایت او و ولایتش باطن نبوت اوست (در این زمینه، ر.ک: کلینى، 1381ق، کتاب الحجه، ح 2). ازاین رو، هر نبیى ولى نیز هست و ولایتش مقدم بر نبوت و رسالت اوست، اما ولى ممکن است نبى نباشد؛ چنان که نبى ممکن است رسول یعنى صاحب شریعت نباشد. اساس نبوت و رسالت ولایت است؛ ازاین رو، جهت ولایى هر نبى و رسولى برتر از جهت نبوت و رسالت اوست؛ چنان که ولایت هر نبیى برتر از ولایت اولیاى تابع اوست (ابن عربى، 1400ق، 135). نبوت و رسالت دایمى نیست و با رحلت پیامبر خاتم پایان یافته است، اما ولایت (که گاهى به آن نبوت انبائى در مقابل نبوت تشریعى نیز مى گویند) دایمى است و ادامه دارد. ولى خلیفه خدا، حجت الهى، واسطه فیض و سبب اتصال زمین و آسمان و غایت آفرینش است و او همان انسان کاملى است که عالم هیچ گاه خالى از او نیست. یکى از اسرار دوام ولایت این است که ولى از اسماء اللّه است، برخلاف نبى و رسول؛ ازاین رو، همیشه او را مظهرى باید (ر.ک: قیصرى، 1375، ص 45). ابن عربى مى گوید: فان الرساله و النبوه ـ اعنى نبوه التشریع و رسالته ـ تنقطعان، والولایه لاتنقطع ابدا (ابن عربى، 1400ق، ص 62) و قیصرى در شرح آن مى نویسد: و ذالک لأن الرساله والنبوه من الصفات الکونیه الزمانیه فینقطع بانقطاع زمان النبوه والرساله، والولایه صفه الهیه لذالک سمى نفسه الولى الحمید و قال اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ (بقره: 257) فهى غیر منقطعه ازلا وابدا و لا یمکن الوصول لاحد من الأنبیاء و غیرهم الى الحضره الإلهیه الا بالولایه التى هى باطن النبوه (قیصرى، بى تا، ص 109). پس به هر دورى ولیى قائم است آزمایش تا قیامت دائم است کمال انسان در وصول به خداوند است و راه وصول خلق به خدا پیروى از انبیا و اولیاست؛ چراکه عقل آدمى محدود است و هدایتى که قلب را آرام کند و شکوک را رفع کند از عقل ساخته نیست. از نظر عرفا، شناخت عقلى خدا همچون شناخت شخص از طریق سایه اوست که جز معرفتى مبهم و از وراى حجاب نیست. گرچه اصل وجود شخص و کلیاتى از او از طریق سایه معلوم مى شود، اما مشخصات شخص و ظرایف وجودى او به درستى از سایه دانسته نمى شود. خدایى که عقل نشان مى دهد دور است، درحالى که خدا خود را نزدیک خوانده است. اعلم ان الوصول الى اللّه تعالى لایمکن للخلق الا باتباع الانبیاء والأولیاء علیهم السلام اذ العقل لایهتدى الیه اهتداء تطمئن به القلوب و یرتفع عن صاحبه الریب و الشکوک... (قیصرى، 1357، ص 19). پس راه مطمئن و قابل اعتماد در شناخت خدا و وصول به او، یا گوش دادن به اخبار خود خداوند از ذات و صفات و اسمائش است و یا از راه تجلّى او بر انبیا و اولیا. به عبارت دیگر، طالب هدایت، یا باید پیامبر و ولى باشد که معرفت مستقیم و بى واسطه به خدا دارد، یا اینکه از انبیا و اولیا تبعیت کند و به میزان متابعتش انوار الهى و اسرار ربانى بر او آشکار مى شود. فوجب لطالب الحق اتباعهم والإهتداء بهم. قال تعالى: قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِى یُحْبِبْکُمْ اللَّهُ (آل عمران: 31) و بقدر متابعته للانبیاء و الأولیاء علیهم السلام یظهر له الانوار الالهیه والأسرار الربانیه (همان، ص 21). به اعتقاد شیعه، بعد از غروب شمس نبوت، منصب ولایت با امامت (امامت خاصه) پیوند مى یابد و به ائمه معصومین اختصاص دارد که نخستین آنها امیرالمؤمنین على بن ابى طالب علیه السلامو آخرین آنها حضرت حجه بن الحسن امام مهدى منتظر (عج) است. امام انسان کاملى است که داراى ولایت باطنى و ظاهرى است و تفسیر و تبیین معارف و احکام دین و هدایت معنوى و در صورت فراهم بودن زمینه، رهبرى اجتماعى امت را بر عهده دارد. به عبارت دیگر، امام همه ویژگى ها و نقش هاى پیامبر جز دریافت وحى تشریعى را دارا مى باشد. در احادیث اسلامى تأکید شده است که زمین هیچ گاه از امام خالى نخواهد بود. در حدیثى آمده است که اگر در زمین تنها دو نفر باقى باشند یکى از آنها حجت خواهد بود. قال ابوعبداللّه علیه السلام: لو لم یبق فى الأرض الا اثنان لکان احدهما الحجه (کلینى، 1381ق، ج 1، ح 1). بدون امام زمین منهدم خواهد شد، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود: لو بقیت الارض بغیر امام لساخت (همان، ج 1، ص 334، ح 10). امام ممکن است ظاهر و در میان مردم حضور آشکار داشته باشد، مانند ائمه یازده گانه و ممکن است غایب از انظار و در غیبت باشد، مانند امام دوازدهم. امیرالمؤمنین على علیه السلام خطاب به کمیل در این باره مى فرمایند: اللهم بلى، لاتخلو الأرض من قائم لله بحجه، اما ظاهرا مشهورا، و اما خائفا مغمورا (نهج البلاغه، 1379، حکمت 147)؛ زمین هیچ گاه از حجت الهى تهى نیست که با برهان روشن براى خدا قیام کند؛ یا آشکار و شناخته شده است و یا بیمناک و پنهان. پس از پیامبر، امام انسان کاملى است که رسیدن به کمال نهایى بدون هدایت او که حجت و واسطه فیض است میسور نیست. بنابراین، شناخت امام و پیروى از او براى سیر در جاده کمال ضرورى است. چنان که در روایات آمده است: من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه (ر.ک: کلینى، 1381ق). نتیجه گیرى از نظر عرفاى اسلامى، ذات حق تعالى غیب مطلق است. اسماء و صفاتش برآمده از آن ذاتند و و مخلوقات برآمده از اسماء و صفات. خداوند نخست در اسمائش تجلّى مى کند و سپس با وساطت آنها در عالم اعیان، در هر موجودى متناسب با ظرفیتش ظهور مى کند. برترین و گسترده ترین ظهور، در موجودى ممکن است که همه اعیان در او گرد آمده باشند. آن موجود، انسان است که ظرفیت مظهریت همه اسماء الهى را دارد. براى اینکه موجودى چنین ظرفیتى داشته باشد، باید برخوردار از همه مواهب دیگر موجودات باشد؛ یعنى هم بعد مادى و طبیعى داشته باشد و کمالات عنصرى و نباتى و حیوانى را دارا باشد و هم از بعد تجردى و کمالات مثالى و عقلى بهره مند باشد و البته باید از این هردو برتر رود و آنچه در وهم ناید آن شود. چنین موجودى، هم جنبه حقى خواهد داشت و هم جنبه خلقى؛ هم جنبه مادى و هم حیثیت تجردى و الهى. انسان هم از عقل برخوردار است، هم از نفس. چون مختار است، مى تواند به هر جانب رو کند. او قوه و استعداد نیل به کمال و سعادت را دارد، اما شایستگى بالفعل را باید کسب کند و چون مختار است، مى تواند چنین نکند و تا اسفل سافلین سقوط کند. در انسان کامل این استعداد فعلیت مى یابد. او مظهر اتم اسماء الهى، مظهر اسم اعظم، کون جامع، عالم صغیر، خلیفه خدا، حامل امانت الهى، غایت خلقت، واسطه فیض، عامل بقاء عالم، ولى، حجت امام و مشعل دار هدایت است. بدین سان، در عرفان اسلامى، هم سرشت و سرنوشت انسان و هم نسبت انسان با خدا از یک سو، و با جهان از سوى دیگر، به زیبایى ترسیم مى شود. انسان شناسى عرفانى هم در معرفت و هم در سلوک تأثیر دارد. ازآنجاکه انسان کامل برترین مظهر الهى و آینه خداى نماست، شناخت او مفتاح معرفه اللّه است و تماشاى سیماى او شهود وجه اللّه است. و ازآن رو که انسان عالم صغیر و نسخه مختصر جهان است، قلب او جام جهان نماست و شناخت او شناخت اجمالى عالم است. انسان شناسى عرفانى ثمره عملى نیز دارد و بر زندگى و جهت گیرى عارف تأثیرى ژرف دارد. از سویى، شناخت ظرفیت و استعداد آدمى و توجه به غایت خلقت، انسان را در جهت شکوفا کردن آن استعداد و حرکت به سوى آن غایت مدد مى رساند و از سوى دیگر، شناخت انسان کامل و توجه به او و ارتباط باطنى با او به عنوان چراغ هدایت و سرمشق حرکت، شرط لازم براى سیر و سلوک است. بنابراین، طرح بحث انسان شناسى و انسان کامل در عرفان صرفا کنکاشى نظرى از روى کنجکاوى محض نیست، بلکه ثمرات معرفتى و سلوکى ژرفى دارد. منابع نهج البلاغه، 1379، قم، مؤسسه فرهنگى حضور. ابن سینا، حسین بن عبدالله، 1404ق، الشفاء الإلهیات، قم، مکتبه آیت اللّه العظمى نجفى. ابن عربى، محیى الدین، بى تا، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر. ـــــ ، 1400ق، فصوص الحکم، تعلیقات ابوالعلاء عفیفى، بیروت، دارالکتاب. جامى، عبدالرحمن، 1370، نقد النصوص فى شرح نقش الفصوص، مقدمه، تصحیح و تعلیقات ویلیام چیتیک، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى. جندى، مؤیدالدین، 1361، شرح فصوص الحکم، با کوشش سیدجلال الدین آشتیانى، مشهد، دانشگاه مشهد. جیلى، عبدالکریم، 1390ق، الانسان الکامل فى معرفه الاواخر و الاوائل، مصر، الحلبى. حافظ، شمس الدین محمد، 1367، دیوان حافظ، تهران، اساطیر. خمینى، سیدروح اللّه، 1362، شرح دعاء السحر، تحقیق سیداحمد فهرى، تهران، علمى و فرهنگى. ـــــ ، 1406ق، تعلیقات على شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام. ـــــ ، 1372، مصباح الهدایه الى الخلافه والولایه، مقدمه سیدجلال الدین آشتیانى، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى. شبسترى، محمود، 1361، گلشن راز، تهران، طهورى. صدرالمتألهین، 1367، شرح اصول کافى، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى. عطار نیشابورى، فریدالدین محمد، 1368، دیوان عطار، به اهتمام تقى فضلى، تهران، علمى و فرهنگى. قمى، شیخ عباس، 1379، مفاتیح الجنان، قم، اسوه. قیصرى، داود، بى تا، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار. ـــــ ، 1357، رسائل قیصرى، تحقیق سیدجلال الدین آشتیانى، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران. ـــــ ، 1375، شرح فصوص الحکم، به کوشش سیدجلال الدین آشتیانى، تهران، علمى و فرهنگى. کلینى، محمدبن یعقوب، 1381ق، اصول الکافى، تهران، المکتبه الإسلامیه. مجلسى، محمدباقر، 1403ق، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربى. مولوى، جلال الدین، 1376، مثنوى، تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، ققنوس. یزدان پناه، سیدیداللّه، 1388، مبانى و اصول عرفان نظرى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. محمد فنائى اشکورى: دانشیار گروه فلسفه مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى قدس سره. معرفت - سال بیست و دوم ـ شماره 193 انتهای متن/
94/06/29 - 04:04
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]
صفحات پیشنهادی
نظریه انسان کامل در عرفان اسلامى - بخش اول آن روى سکه انسان
نظریه انسان کامل در عرفان اسلامى - بخش اولآن روى سکه انسانعرفان اسلامى در بعد معرفتى نوعى هستى شناسى شهودى است که از راه سلوک عرفانى حاصل مى شود چکیده عرفان اسلامى در بعد معرفتى نوعى هستى شناسى شهودى است که از راه سلوک عرفانى حاصل مى شود در این دیدگاه هستى حقیقى همان وجودمبانی و معیارهای پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام - بخش دوم و پایانی معیارهای پیشرفت و تعالی از دیدگاه اسلام
مبانی و معیارهای پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام - بخش دوم و پایانیمعیارهای پیشرفت و تعالی از دیدگاه اسلامارائة شاخص پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام را میتوان یکی از مباحث مهم در ترسیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دانست معیارهای پیشرفت و تعالی از دیدگاه اسلام پیشرفت انسانی از دیدگاهسه نظریه درباره آفرینش روح انسان
عقیق آیت الله جوادی آملی در بخشی از کتاب "حیات حقیقی انسان در قرآن" به تشریح ابعاد عبودیت سرافرازانه انسان متأله و تفاوت های حجاب روحانی و ظلمانی می پردازد نظریه اول روح مجرد انسان پیش از بدن او آفریده شده و با توجه به روایات این باب گاه تقدم وجودی روح بر بدن تا دو هدسترسی به مناصب حاکمیتی در حکومت اسلامی محدودیتها و الزامات - بخش دوم و پایانی مناصبی که برخورداری از ولایت ش
دسترسی به مناصب حاکمیتی در حکومت اسلامی محدودیتها و الزامات - بخش دوم و پایانیمناصبی که برخورداری از ولایت شرط دسترسی آن استفردی که در این مقام میایستد یا همانند ائمه معصومین ع اصالتاً برخوردار از ولایت است و یا اینکه داشتن اجتهاد به جهت تفقه و اشراف بر احکام دینی برای او شرمدیریت دانش با الهام از منابع اسلامی - بخش دوم و پایانی معایب دانش بدون عمل
مدیریت دانش با الهام از منابع اسلامی - بخش دوم و پایانیمعایب دانش بدون عملدانش برای سازمانهای امروزی عامل حیاتبخش و مزیت رقابتی بهشمار میآید که فقدان آن موجب حذف یک سازمان از صحنه رقابت میگردد و یا دستکم سازمان را با ناکارآمدی در عرصه فعالیت مواجه میسازد کسب دانش دومینمبانی و معیارهای پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام - بخش اول اهداف پیشرفت انسانی در اسلام
مبانی و معیارهای پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام - بخش اولاهداف پیشرفت انسانی در اسلامارائة شاخص پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام را میتوان یکی از مباحث مهم در ترسیم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت دانست چکیده ارائة شاخص پیشرفت انسانی از دیدگاه اسلام را میتوان یکی از مباحث مهم در ترسیتأثیر انقلاب اسلامی بر نظام بینالملل - بخش دوم و پایانی تحول در نگاه جهانی به مفهوم صلح
تأثیر انقلاب اسلامی بر نظام بینالملل - بخش دوم و پایانیتحول در نگاه جهانی به مفهوم صلحانقلاب اسلامی ایران به دلیل داشتن ماهیت اسلامی دارای جنبه جهانشمولی بوده و با نگاه و بینش جهانی خود نقشها و رسالتهایی را در قبال جهان برای خود طراحی کرده است عدالت یکی از مهمترین اهدافنقش علمای شیعه در حمایت از تولید ملی - بخش دوم و پایانی تعهد عملی علما به مصرف کالای ایرانی و قناعت و ساده ز
نقش علمای شیعه در حمایت از تولید ملی - بخش دوم و پایانیتعهد عملی علما به مصرف کالای ایرانی و قناعت و ساده زیستیعالمان شیعه به سبب جایگاه رفیع اجتماعی و سیاسی خود در جامعه ایران و بر اساس مبانی نظری دینی و اصولی مثل اصل نفی سبیل اصل حرمت دوستی با کفار اصل حرمت تشبه به کفار و بتبارشناسی جریان التقاط - بخش دوم و پایانی گونههای بروز و ظهور التقاط در تفسیر
تبارشناسی جریان التقاط - بخش دوم و پایانیگونههای بروز و ظهور التقاط در تفسیردر سده اخیر ظهور موج اصلاحگری و نواندیشی دینی با رویکرد بازگشت به قرآن فصل جدیدی در تفکر دینی مطالعات قرآنی و تفسیر قرآن کریم گشوده است گونههای التقاط در تفسیر با بررسی شیوه ظهور و بروز التقاط درتأملی بر حق رأی در پرتو حقوق اسلامی - بخش دوم و پایانی مشارکت سیاسی حکم الهی است
تأملی بر حق رأی در پرتو حقوق اسلامی - بخش دوم و پایانیمشارکت سیاسی حکم الهی استدر جهان معاصر انتخابات به عنوان مظهر اعلای مشارکت مردم در امور سیاسی و حاکمیتی به شمار میآید و یکی از ارکان نظامهای سیاسی مردمسالار محسوب میگردد 2 ماهیت حق رأی مشارکت همگانی با توجه به آنچه-
گوناگون
پربازدیدترینها