تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  انبر مناسب دستگاه تسمه کش اگر نگاهی به یک یخچال یا اجاق گازی که در کارتن است بیندازید، تسمه هایی د...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804020090




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

توحید از منظر امام صادق علیه السلام


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
معارف توحید از منظر امام صادق علیه السلام

ناتوانی عقل از درک خداوند؛
توحید از منظر امام صادق علیه السلام
بندگان تا حدّ توان و طاقت مكلّفند. يعنى بايد تا حدّى تلاش كنند كه به او يقين پيدا كنند و امر و نهى او را بشنوند و فرمان ببرند.



به گزارش سرویس دینی جام نیوز، بیان امام صادق (علیه السلام) درباره میزان شناخت عقل انسان از خدای تعالی
 
ای مفضّل، چه شگفت است کار گروهی از منکرین كه خواستند خداوند را که با عقل درك نمى شود، با حواس ظاهری درک كنند! وهنگامى كه نتوانستند آن را درك كنند، به انكار و تكذيب او پرداختند و گفتند: چرا با عقل هم ادراك نمى شود؟

پاسخ می دهیم: زيرا او از عقل و انديشه برتر است، چنان كه چشم چيزى را كه برتر از آن است درك نمى تواند كرد. اگر سنگى را در هوا ببينى مى دانى كه كسى آن را در هوا انداخته است. اين اعتقاد از چشم نيست بلكه عقل حكم به آن مى كند؛ زيرا عقل آن را تشخيص داده است و عقل حكم مى كند كه يك سنگ خود به خود به هوا پرتاب نمى شود. نمى بينى كه ديدگان از مرز و حدّ خود نمى گذرند؟ پس عقل نيز در شناخت آفريدگار ناتوان است و از حدّ خود نمى گذرد، امّا انسان وجود او را با عقل اقرار مى كند و در مى يابد كه چيزى هست، ولى ديدنى نيست و هيچ حسى آن را درك نمى كند.

بر اين اساس مى گوييم: عقل آفرينشگر را چنان مى شناسند كه او را وادار به اقرار مى كند و نه چنان كه به او احاطه پيدا كند.

اگر بگويند: چگونه بنده ضعيف را مكلّف ساخته كه به عقل لطيف او را بشناسد و حال آنكه عقل او قاصر از احاطه به اوست؟

در پاسخ گفته مى شود: بندگان تا حدّ توان و طاقت مكلّفند. يعنى بايد تا حدّى تلاش كنند كه به او يقين پيدا كنند و امر و نهى او را بشنوند و فرمان ببرند.

اينان مكلّف به شناخت احاطه اى نيستند. چنان كه پادشاه بر زيردستانش واجب نمى كند كه بدانند آيا او كوتاه است يا بلند، سفيد است يا گندمگون بلكه او اقرار و اعتراف به فرمانهاى خود را از مردم مى طلبد. نمى بينى وقتى كه فردى به آستان پادشاهى رسد، و بگويد: “خود را بر من بنمايان تا تو را خوب بشناسم وگرنه سخنانت را نمى شنوم”، سزاوار عذاب و عقاب آن پادشاه مى گردد. نيز كسى كه تنها هنگامى به خداوند آفرينشگر اقرار مى كند كه بتواند بر او احاطه يابد، خود را در معرض غضب و خشم الهى افكنده است.


اگر بگويند: مگر او را در وصف نمى آوريم و نمى گوييم: “او عزيز، حكيم، جواد و كريم” است؟

پاسخ مى دهيم: تمام اين صفات، براى اقرار است نه احاطه. مى دانيم كه او حكيم است، امّا كُنه و عمق آن را نمى يابيم. “قدير” و “جواد” و ديگر صفات نيز همين گونه است. چنان كه گاه آسمان را مى بينيم ولى به جوهر و كُنه آن پى نمى بريم، دريا را مى نگريم ولى به پايان آن آگاه نيستيم. بلكه او بى پايان است و برتر از تمام اين امثال است و همه امثال كوتاهتر از توان بيان اوست. امّا عقل راهنمايى براى شناخت اوست.

اگر بگويند: چرا عقايد درباره او یکسان نیست؟

پاسخ داده مى شود: زيرا اوهام از درك مقدار عظمت و بزرگى او عاجز است. گاه مردم با اوهام ناتوان و ضعيف خود مى خواهند او را بشناسند و به او احاطه پيدا كنند. اينان كه از ادراك امورى چند كه از او پست ترند ناتوانند، چگونه می توانند او را بشناسند و به او احاطه يابند؟

از جمله اين امور خورشيد است كه بر عالم مى تابد و به كُنه آن پى برده نمى شود؛ از اين رو هر كس چيزى گفته است و فلاسفه سخن يكسانى در وصف آن ذكر نكرده اند. پاره اى مى گويند: آفتاب فلكى است كه درون آن آكنده از آتش است. دهان دارد و اين گونه شعله مى پراكند.

عده اى گفته اند: شبيه شيشه و آينه است كه آتش را مى گيرد و منعكس مى كند.
برخى ديگر گفته اند: اجزاى بسيارى از آتش است كه به گرد هم آمده است.
پاره اى ديگر گفته اند: يك شىء كروى شكل است ولى در مقدارش اختلاف كرده اند.
برخى مى گويند: دقيقا به اندازه و شبيه زمين است.
عده اى مى گويند: از زمين كوچكتر است.
اهل هندسه مى گويند؛ خورشيد صد و هفتاد مرتبه بزرگتر از زمين است.
اين همه اختلاف نظر در باره خورشيد نشان آن است كه اينان هنوز به كُنه و حقيقت آن دست نيافته اند.

حال كه خورشيد با آنكه چشم آن را مى بيند، عقلها از دريافتن حقيقت آن عاجز است، چگونه ممکن است موجودى كه لطيفتر از آن است، در حس و وهم آيد؟

اگر بگويند: چرا خدا پنهان و پوشيده شده است؟

پاسخ داده مى شود: اینطور نيست كه خداوند سبحان با كمك چيزى خود را پوشانيده و یا مانند مردم که خود را در پشت در و ديوار مخفى مى كنند، بلكه مقصود ما آن است كه او آنقدر لطيف است كه اوهام آفرينش به آن نمى رسد؛ چنان كه “نفس” كه يكى از آفريدگان اوست چنين است و نمى توان آن را مشاهده كرد.

اگر بگويند: او چرا لطيف است؟ اين سخنى نادرست است؛ زيرا كسى كه آفرينشگر همه چيز است، بايد با همه آنها متفاوت و متباين باشد و از همه آنها برتر باشد. براستى كه او منزه و والاتر از پندار خيالپردازان است.

اگر بگويند: چگونه مى شود كه با همه چيز مباين و از همه چيز برتر باشد؟
در پاسخ گفته مى شود: شناخت حق چهار صورت دارد:

    بررسى شود كه آيا موجود است و يا نيست.
    ذات و جوهر او شناخته شود.
    كيفيت و صفت او شناخته شود.
    دانسته شود كه چرا و به چه علت اين گونه است؟

در ميان اين شناختها، انسان تنها مى تواند بداند كه او هست و وجود دارد.
اگر بپرسيم: او چگونه و چيست؟ جوابى نمى يابيم؛ زيرا شناخت كُنه او محال است.

اگر از دليل و سبب او بپرسيم، در واقع او را از صفت آفرينشگرى انداخته ايم؛ زيرا او- جلّ و علا- علت و سبب هر چيزى است و هيچ چيز علّت او نمى تواند باشد. وانگهى دانش و شناخت انسان به اينكه او موجود است، هيچ تلازمى با شناخت ماهيت و كيفيت او ندارد. چنان كه اگر انسان نفسش را شناخت، لازم نيست كه حتما ماهيت و كيفيت آن را نيز بشناسد.

اگر گفته شود: از قصور علم به او، او را چنان وصف مى كنيد كه گويى اصلا معلوم نيست.

پاسخ داده مى شود: او از آن جهت كه عقل بخواهد به كُنه او برسد و بر او احاطه يابد چنين است (نامعلوم)، ولى از جانب ديگر اگر با دلايل درست و كافى استدلال شود از هر نزديكى نزديكتر مى شود. او از یک سو گويى كه واضح و پيداست و بر كسى پوشيده نيست و از سوى ديگر گويى چنان پيچيده و مخفى است كه كسى آن را در نمى يابد.
 
 
 
توحيد مفضل، ترجمه نجف علی میرزایی، ص 163-168
 
 




۲۰/۰۵/۱۳۹۴ - ۱۳:۳۱




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 80]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن