تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):اگر به تعداد اهل بدر [مؤمن كامل] در ميان شما بود، قائم ما قيام می ‏كرد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798982125




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام خميني رحمت الله عليه ، مقتداي روشنفکران ديني (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام خميني رحمت الله عليه ، مقتداي روشنفکران ديني (3)
امام خميني رحمت الله عليه ، مقتداي روشنفکران ديني (3) 6. شجاعت و تصميم گيرى بهنگام: شجاعت و تصميم گيري بهنگام از شاخصه هاي كليدي و حياتى روشنفكرى است. حيات روشنفكر به اين ويژگى است. روشنفكر بي اين ويژگى، مانند ديده بانى است كه دشمن را مى بيند از هجوم آن با خبر است، اما از ترس نمى تواند تصميمى بگيرد و خود را مى بازد.بيان درد كافى نيست. هرچه درد بيمار شرح داده شود؛ اما به درمان او همت گمارده نشود، براي بيمار سودى ندارد. گام برداشتن بر اساس شناختى كه روشنفكر از درد دارد، كارساز است. بويژه اگر درمان درد، به گونه اي گره خورده باشد با روياروى با صاحبان زر و زور كه كاري بسيار مشكل است و تنها با عنصر و گوهر شجاعت و نهراسيدن از قدرت دشمن مى توان اين راه را گشود. از اين روى، اين گونه نيست كه هركس دردمند و دردشناس شد، بتواند درمان هم بكند كه درمان به عنصر شجاعت دردشناس بستگى دارد. كسانى بودند و هستند كه مى دانستند و مى فهميدند؛ اما دردها را در دل پنهان مى كردند؛ چرا كه اهل خطر نبودند. اين گونه افراد در برهه هاى حساس از كار باز مى مانند و نمى توانند بهنگام پا به ميدان بگذارند و تصميم گيري كنند.امام، در زندگى پرحادثه و طوفانى خود، با حادثه ها و بحرانهاى زيادي رو به رو بوده است؛ اين حادثه ها، گواهى مى دهند كه او مرد حادثه ها بوده است. هم در مقام شناخت، هم در بيان حق و هم در رويارويي با بحرانها، شجاع بوده و هيچ گاه پرواي آن را نداشته كه بيان فلان حقيقت، چه پيامدهايي براي او دارد و چه سرنوشتى را براى او رقم مى زند. امام با هزاران مانع، هزاران دشمن در راه كارى كه شروع كرده بود، رو به رو بود. بازدارنده ها و دشمنانى كه هر يك از آنها مى توانست مرد شجاعى را از ميدان به در كند.اما، او با شهامت و شجاعت، به رويارويي ادامه داد و در راه رسيدن به هدف، از هيچ خطر و تهديد نهراسيد.امام، در روزگارى كه روشنفكران غرب گرا و پرمدعا و پر اسم و رسم كه نام و آثارشان بسيار چشم پركن بود، از بردن نام شاه بدون اعليحضرت همايونى وحشت داشتند و تلاشها و پيكارهاي امام و مبارزان همراه و هم فكر او را، بويژه پس از حادثه پانزده خرداد 42، به گونه اي سفاهت مى پنداشتند، با برايي، روشنى و شجاعت تمام، از نابودي رژيم شاهنشاهى و بنيان گذارى حكومت اسلامى، سخن گفت و ذره اي نيز از آن كوتاه نيامد.در ساخت وجودى امام، ترس راه نداشت. اين ويژگى را همه به پاخاستگان و قيام گنندگان به فرمان او، و ناظران و شاهدان، دوست و دشمن به خوبى دريافتند.امام، پس از آزادي از زندان در سال 42، در سخنرانى مسجد اعظم مى گويد:«والله من به عمرم نترسيدم. آن گاه كه مرا از قم به تهران مى بردند، آنها ترسيدند و من آنها را دلداري مى دادم. »(1)و يا پس از پانزده خرداد و كشتار مردم، در منزل امام مجلس ترحيمى برپا شد. در اين مجلس، مردم دردمند و داغديده، شعار مى دادند، فرياد مى زدند. يكى از قاريان قرآن گفت: شعار ندهيد.امام پس از شنيدن اين جمله گفت:«اين آقا را از مجلس بيرون كنيد، مردم را كشته اند و در آن حرفى نيست، و آن وقت در شعار دادن حرف است. اگر مردم مظلوم و شهيد داده، نتوانند اين جا شعار بدهند، پس كجا شعار بدهند.»(2)و آن روز كه مدعيان روشنفكرى در خانه هاى شان، بر خورد مى لرزيدند و در پي تفاهم و مصالحه با حكومت ستم شاهى بودند، امام فرياد برآورد:«خمينى را اگر دار بزنند، تفاهم نخواهد كرد.»(3)و آن روز كه وحشيانه ترين هجوم به مركز روحانيت، يعنى فيضيه صورت گرفت، قوى ترين و بلندترين فرياد از حنجره پاك آن مرد الهى در گوشها و در فضاى خفقان آلود ايران طنين افكن شد كه گفت:«شاه، يعنى غارتگري، هتك اسلام، تجاوز به حقوق مسلمين، تجاوز به مراكز علم و دانش.»(4)و شجاعانه پاي فرياد و موضع بحق خويش ايستاد و گفت:«من اكنون قلب خود را براى سرنيزه هاى مامورين شما آماده كرده ام، ولى براي زورگوييها و خضوع در برابر جباريهاي شما حاضر نخواهم كرد.» (5)نمونه هاي حيرت انگيز از شجاعت در كلام و عمل امام بسيار است (6) و در هر برگ از سخن و عمل او، شجاعت موج مى زند.اگر روشنفكر، بويژه روشنفكر اسلامى، از اين ويژگى برخوردار بود، اثرگذار خواهد بود و شايسته جلوداري و اقتداي مردم به او و درس آموزي از مكتب فكرى او، وگرنه نقش ديوار است.7. عدالت خواهى:روشنفكر هدفى دارد و شبان و روزان درگ به حقيقت پيوستن آن است. بي هدفى و در هر برهه اي به سويي شتاب گرفتن، در شان روشنفكر نيست. سياسى كاريهاي زودگذر، جريان سازيهاى ناهماهنگ با نيازهاى مردم، كار روشنفكران انسان گرا و دردمند نيست.روشنفكرى هنگامى كه در غرب آغاز شد، افزون بر انتقاد و انتقاد پذيري و... دغدغه ي عدالت نيز داشت؛ از اين روي، شماري از اهل نظر به اين نتيجه رسيدند كه: تا كسى هواخواه عدالت نباشد و درباره فقرا و محرومان دغدغه نداشته باشد روشنفكر نيست.اين خود، جريانى را شكل داد و بسياري را باخود همراه كرد. در برابر، شماري اين گونه نمى انديشيدند و مى گفتند لازمه ي روشنفكري عدالت خواهى نيست. جوهر روشنفكرى آزادي خواهى و نواوري است. رفاه در زندگى با روشنفكري ناسازگار نيست.در جهان اسلام نيز، شماري از مدعيان روشنفكري با اين كه از عدالت و طبقه محروم مى گفتند و مى گويند، ولى خود در كمال رفاه زندگى مى كردند و مى كنند! امام خمينى، شيفته عدالت بود. در تمام تلاشهاي او، عدالت خواهى جلوه گر است. فقط شعار نمى داد، عمل مى كرد. از رفاه و از زندگى ناعادلانه پرهيز مى كرد. چه در هنگام تبعيد و چه در دوران قدرت. اين اصل را مراعات كرد كه بايد زندگى اش با پايين ترين قشر جامعه هماهنگ باشد.در خوراك، پوشاك، مسكن و رفت و آمد ساده و بى پيرايه وي در هر دو مرحله زندگى، دگرگونى پديد نيامد.محو ر حركت و برنامه اش عدالت بود. عدالت از شعارهاي اصلى نظامى است كه با تلاش توان فرسا، معماري كرد.(7) به نظر او، انقلاب بايد عدالت را نهادينه بكند و به گونه اي پايه هاى خود را برافرازد، كه عدالت در آن پرتو افكن باشد و ستون زندگيها.از مسوولان نظام همواره مى خواست كه با اين اصل بلند و بنيادين، برخوردى جدى و كارساز داشته باشند، نه حاشيه اي.ستايش امام از حركتهاي عدالت طلبانه و بيان جلوه هاى عدالت در جامعه، بسيار است و بس نكته آموز و راه گشا.تلاشهاي علمى و عملى او، همه براي استقرار عدالت بود و كارهاي بسيارى در اين راستا انجام داد. تشكيل جهاد سازندگى، كميته امداد، بنياد مستضعفان، بنياد پانزده خرداد، بنياد مسكن، و... بخشى از كارهاي عدالت خواهانه وى بود و بخشى از كارهايي كه از درد نابرابري مى كاست و بر زخم كهنه فقر مرهمى بود.امام توجه به فقرا و محرومان و بيرون آوردن آنان را از باتلاق فقر، از كارهاي مهم انقلاب و نظام اسلامى مى دانست و تاكيد داشت كه جهت گيري انقلاب و نظام، بايد به سمت حمايت ازآنان باشد:«شما بياييد احكام الهى را اجرا كنيد. بايد قوانينى وضع شود كه حقوق محرومين و فقرا به آنان بازگردانده شود، اين وظيفه شماست.»(8)و نيز به كارگزاران نظام اسلامى هشدار مى داد كه مبادا در دام صاحبان ثروت و مكنت گرفتارآيند و حمايت از آنان را در برنامه هاي خود قرار دهند و به محرومان، توجهى نداشته باشند كه اين با سيره پيامبران و امام معصوم (ع) ناسازگار است.و نيز به سياستگذاران خارجى نظام سفارش مي كرد: اين توجه به طبقه محروم، نه تنها جزو سياست داخلى كه جزو سياست خارجى ما نيز بايد باشد.امام، توسعه اقتصادى را، با همه اهميت آن، در صورتى كه ناسازگار باعدالت اجتماعى باشد، نمى پذيرد .(9) و از روحانيت مى خواهد:«البته آن چيزي كه روحانيون هرگز نبايد ازآن عدول كنند و نبايد از تبليغات ديگران از ميدان به در روند، حمايت از پابرهنه ها ومحرومين است؛ چرا كه هركس از آن عدول كند، از عدالت اجتماعى اسلام عدول كرده است. ما بايد تحت هر شرايطى، خود را عهده دار اين مسووليت بزرگ بدانيم و در تحقق آن اگر كوتاهى كنيم، خيانت به اسلام و مسلمين كرده ايم.»(10)8. مردم گرايي: مردم، در كانون توجه روشنفكر قرار دارند. او براى مردم تلاش مى ورزد، خود را به آب و آتش مى زند، سختيها را تحمل مى كند، تا از سختيها و رنج مردم بكاهد. رنج مردم او را رنج مى دهد، هميشه در پي آن است كه مردم را از رنج برهاند و از مردم است، با مردم انس دارد و...روشنفكر مردم گراست؛ يعنى به مصلحت و سعادت مردم مى انديشد. از دانش و تجربه اش براي بهروزى مردم بهره مى برد از ميان مردم برخاسته و هدايت آنان را سرلوحه كار خود قرار داده است.روشنفكر مردمى به خوبي مى تواند نيازهاي مردم را بفهمد و به آنان بياموزد كه چگونه نيازهاي خود را برآورند. دوست و دشمن مردم را مى شناسد و به مردم مى شناساند. شگردها را براي شان بازگو و تشريح مى كند.اين ويژگى روشنفكر را ژان پل سارتر در كتاب ادبيات چيست در مقايسه روشنفكران انگليسى و فرانسوي اين گونه بيان مى كند:«در انگلستان، روشنفكران كم تر از ما [فرانسويها] با اجتماع مى جوشند، چون براي خود نوعى طبقه (كاست) بيگانه از عرف عام ساخته اند. با اندكى خشونت و در بي ارتباطى صرف با الباقى اجتماع... به اين علت كه شانس ما را نداشته اند؛چرا كه پيشينيان بسيار دور ما فرانسويان (كه ما هرگز لياقت شان را نداريم) انقلاب كبير فرانسه را پي ريزي كردند و طبقه حاكم فرانسه، هنوز پس از يك و نيم قرن كه از آن دوران مى گذرد، اين افتخار را به ما مى دهد كه اندكى ازمان بترسد. البته بسيار اندك.و به همين دليل تر و خشك مان مى كنند؛ اما برادران لندنى ما كه چنين افتخاراتى نداشته اند، هيچ كس از ايشان نمى ترسد و معمولاً ايشان را آدمهاي بي آزاري مى شناسند.»(11)روشنفكر غير مردمى، دغدغه مردم را ندارد. بر اي گرفتاريهاى مردم، راه حلى را نمى جويد. همان گونه كه در تاريخ روشنفكري ايران، اين دغدغه را سراغ نداريم، مگر در شمار اندكى از آنان و در برهه هايي خاص. روشنفكر برخاسته از متن مردم، در رسيدن به هدفها و آرمانهاى مردمى، در كنار مردم است و به ايشان ياري مى رساند.اين كه اگر روشنفكران اين سرزمين در ميان مردم ناشناخته اند و وجودشان بي فايده و يا كم فايده بوده، به همين سبب است. چنان كم ثمر و بي فايده كه گويا روشنفكر نداشته اند. مردمى كه روشنفكر نداشته باشند، يا داشته باشند و كم فايده، در بي خبرى به سر مى برند، رويدادها را نمى شناسند و يا ديرتر از چند و چون آنها آگاه مى شوند.امام خمينى، تمام عيار مردمى بود. اين ويژگيها را به كمال داشت، به خواست و احساسات مردم احترام مى گذاشت. علاقه به مردم داشت و اين در رفتار و گفتار او پرتو افكن بود. آن بزرگوار، همواره خود را مديون محبت هاي مردم مى دانست. هيچ گاه، با همه رنجى كه براي مردم كشيده بود، طلبكارانه با آنان برخورد نمى كرد. به توانايي و حماسه آفرينى مردم، باور داشت. معتقد بود كه بدون پشتيبانى مردم انقلاب به پيروزي نمى رسيد و جمهورى اسلامى استقرار پيدا نمى كرد.امام به هنگام ياد از فداكاريها و ايثارگريهاى مردم مى گفت:«مردم از ما جلوتر هستند.»و وقتى كه نزديكان و پيرامونيان مى گفتند:«اين سخن درباره ما درست است، ولى درباره حضرت عالى چنين نيست»«خير، اين مردم، از همه جلو هستند.»(12)از اين روي خشنودي مردم را از نظام و دست اندر كاران نظام، ركن اصلى و بنيادي و قوام آن مى دانست. چون اين نگاه را داشت و به آن باوري عميق، به كارگزاران و مسوولان نظام سفارش مى كند كه مردمى باشند و به خواست و انتظارهاي آنان به درستى پاسخ دهند و در جلب رضايت آنان بكوشند.(13)كه اگر اين رفتار صورت نبندد، جدايي مردم از رهبران و يا روياروى خطرناك مردم با دولت را در پي دارد و اين زمينه ساز هنجار شكنيها و نابودي دستاوردها ي بسيار بزرگى است كه با رنج و سختيها و گرفتاريهاي بس توان فرسا به دست آمده است. امام همان گونه كه پيروزي را مديون فداكاريهاى مردم مى دانست، جدايي آنان را از نظام و انقلاب سخت خطرناك به شمار مى آورد و مايه فروپاشى و سبب آن را از جدايي مى دانست كه ممكن بود بين مسوولان و كارگزاران نظام به وقوع پيوندد. از اين روي خطاب به مسوولان نظام مى گفت:«كوشش كنيد كه پايگاه ملى براي خودتان درست كنيد. اين به اين است كه گمان نكنيد شما صاحب مقام هستيد، منصب هستيد و بايد به مردم فشار بياوريد. هرچه منصب ارشد باشد، بايد بيش تر خدمتگزار باشد... كارى بكنيد كه دل مردم را به دست بياوريد، پايگاه پيدا كنيد در بين مردم، وقتى پايگاه پيدا كرديد خدا از شما راضى است، ملت از شما راضى است، قدرت در دست شما باقى خواهد ماند و مردم هم پشتيبان شما هستند. »(14)امام در اين فراز، رمز بقا و ماندگاري قدرت را پايگاه مردمى داشتن مسوولان و كارگزاران مى داند و آن را با خشنودى خدا گره مى زند. يعنى به باور ايشان، خشنودى خدا، بسته به خشنودي مردم دارد. اگر مردم از مسوولى راضى بودند، خدا هم راضى است. و يا به دولتمدران هشدار مى دهد و فرجام ناگوار جدايي از مردم را به آنان اين گونه يادآور مى شود:«هر دولتى كه متكى بر ملت نباشد، بلكه مقابل ملت بايستد، اين عاقبت اش، ولو يك قدري هم طولانى باشد، به همين عاقبتى است كه اين پدر و پسر [رضا شاه و پسرش] منتهى شدند، منتهى خواهد شد. »(15)نفوذ عميق امام در دلها و حمايت بى دريغ مردم از ايشان، در پرتو همين ويژگى بود. بي گمان، پس از معصومان (ع) اين جذب و نفوذ را در هيچ كس ديگر نمى توان سراغ گرفت.امام محبوب دلها بود، نه تنها ايرانيان كه بسياري از مستضعفان جهان از مسلمان و غير مسلمان، شيفته و شيداي او بودند. پدر و مادري كه فرزند و يا فرزندانشان شهيد شده، وقتى با آنها گفت وگو مى شود مى گويند: بچه هاي ما فداي اسلام و امام شدند. آرزوى ما اين است كه امام، سالم باشد.پي نوشتها :1. پرتوي از خورشيد/ 159.2. همان / 160.3. صحيفه نور ج 1 / 65.4. همان/ 40.5. همان.6. پرتوي از خورشيد/ 160، 167، 365، 397.7. صحيفه نور، ج 10 / 168.8. در جستجوي راه از كلام امام، دفتر اول/ 78.9. ولايت فقيه/ 37.10. صحيفه نور، ج 20 / 244.11. در خدمت و خيانت روشنفكران/ 64.12. پرتوي از خورشيد/ 116.13. صحيفه نور،: ج 13 / 72؛ ج 7 / 153، 201؛ ج 16 / 264؛ ج17 / 20، 63، 69، 175؛ ج14 / 132، 134؛ 16 / 30، 33، 266؛ ج 18، 62، 170.14. صحيفه نورج 7 / 6.15. همان/ 24.منبع: مجله حوزه شماره 144 - 143/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 268]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن