تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 11 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798936945




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

امام خميني رحمت الله عليه ، مقتداي روشنفکران ديني (4)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
امام خميني رحمت الله عليه ، مقتداي روشنفکران ديني (4)
امام خميني رحمت الله عليه ، مقتداي روشنفکران ديني (4) 9. ستيز با جمود و تحجر:بسته ذهنى، ركود در انديشه، اگر در جامعه اي دامن بگستراند، آن جامعه را از بالندگى و شكوفايي باز مى دارد و راه بر هرگونه تعالى مى بندد و اين، آفتى است بزرگ و ويران گر كه بايد براي آن چاره اي انديشيد. و چاره آن در دست روشنفكران است. روشنفكران خوش انديشه، بيدار، آشناى به انديشه هاي سره و ناسره، كه در برابر جريان بسيار قوى جمودگرايي بايستند و مردم را بياگاهانند.جمود و تحجر، پافشاري نابخردانه بر انديشه اي ناكارآمد و از گردونه خارج شده است. روشنفكر وقتى در جازدن و ايستايي جامعه را كه به منزله مرگ و نابودي آن است، مى بيند، بايد راه برون رفت را بيابد.روشنفكر به آينده و پيشرفت جامعه فكر مى كند با متحجران، كه افق ديد و آگاهى هاى آنها بسيار تاريك و نقبى به آينده نمى گشايد، و توانايي ارزيايي مسائل و آينده را ندارند، درمى افتد و اينان را، كه بر اثر جمود فكري يافته ها و باورهاي خود را تمام حقيقت مى پندارند و حاضر به ارزيايي منطقى و داوري خردمندانه آنها نيستند، در تنگنا قرار مى دهد و با تمام توان، تمام راه هاي دامن گستري و پيچيدن پيچك وار آن را به انديشه هاى ناب مى بندد كه كار اصلى و اساسى روشنفكر است.پيشينه ي رويارويي امام با اين جريان طولانى است. پيش از پيروزى انقلاب و همزمان با آن، متحجران بسيار بر سر راه نهضت مانع تراشى مى كردند. اينان هيچ نوع مبارزه و حركت اصلاحى را قبول نداشتند. حتى، مبارزه با شاه را عبث مي انگاشتند و عليه مبارزان جوآفرينى مى كردند. آن بزرگوار، در سالهاى پايانى عمر شريف خود از خاطرات تلخ خود درباره كارهاي نابخردانه تحجرگرايان در سالهاى پيش از انقلاب، سخن گفت.(1)خطر اين جريان را باز گفت و هشدار داد خطر و زيان اين جريان بر اسلام و مسلمانان، از ديگر جريانها، حتى از جريانهاى ضد اسلام بيش تر است. از اين روى، امام از آنان به عنوان «دشمن رسول الله» و «مروجان اسلام آمريكايي» ياد كرده است (2)، تا عمق خطر را بفهماند. و نخبگان، روشنفكران، حوزويان و عالمان روشن انديش را از خطري كه در بيخ گوش شان است بياگاهاند. امام تلاشهاي آنان را عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى ترسيم كرد تا عالمان و حوزويان نسل اندر نسل از اين جريان شوم غافل نوشند و براى ريشه كن كردن آن چاره اي بينديشند.«در شروع مبارزات اسلامى، اگر مى خواستى بگويي شاه خائن است. بلافاصله جواب مى شنيدى كه شاه شيعه است. عده اى مقدس نماي واپس گرا، همه چيز را حرام مى دانستند و هيچ كس قدرت نداشت كه در برابر آنها قدعلم كند. خون دلى كه پدر پيرتان از اين دسته ي متحجر خورده هرگز از فشارها و سختيهاى ديگران نخورده است. »(3)امام، سيما و چهره اين جريان را به روشنى نماياند، تا هر عالم دينى و هر حوزوي و هر روشنفكر حوزوى، با اندك درنگ آنان را بشناسد و در جهت گيريهاي فكري، سياسى و فرهنگى به دام به ظاهر مقدس اينان نيفتد.مخالفت با فلسفه، عرفان و نوآوريهاي فقهى برابر با نيازهاي زمان و جدا انگاشتن دين از سياست، برخورد منفى و تحريم گرايانه با هر مساله و پديده اي كه ذهن و فكرشان آن بر نمى تافت، ظاهرنگري در شناخت افراد، ترديد دراصل جهاد و مبارزه و از همه شكننده تر، شعار گمراه كننده ي بطلان هر حكومتى پيش از ظهور امام زمان (ع) و... از ويژگيهاي اين جريان بود.امام، در پيامها و سخنرانيهاي خود به نقد و تحليل اين ويژگيها پرداخته است، تا حوزويان و فرهيختگان و مردم در دام آنان گرفتار نيايند.(4)امام و مؤلفه هاي روشنفكري اسلامىبايد براي ادامه حيات روشنفكري اسلامى، به روشنى دريافت كه قوام روشنفكري اسلامى چيست كه اگر آن در جريان و يا فردي نباشد، از دائره روشنفكري بر كنار است و نمى توان در بحرانها به آن جريان و شخص تكيه كرد و زمام جامعه و يا بخشى ازآن را بدو سپرد.پيش از آن كه پاره اى از اين شاخصه هايي را كه در سيره و نگاه امام، ركن روشنفكري را تشكيل مى دهند و قوام روشنفكري در آنهاست، پي گيري كنيم، پاسخ به يك پرسش و يا شبهه ضرورى است. و آن اين است كه: شماري پنداشته اند: تقيد و تعبد به دين و آموزه هاي آن، با روشنفكري سازگاري ندارد!در پاسخ بايد گفت: اين دو در منطق اسلام، نه تنها با هم ناسازگار نيستند كه كامل كننده يكديگرند. در منطق اسلام هم مى توان پاى بند به دين بود و دغدغه تكليف داشت و هم روشنفكر.و مي توان گفت: بسياري از ويژگيهاي ديگري كه وجود آن براي روشنفكر بودن ضرورت دارد، همانند: شجاعت، قاطعيت، ايمان به آينده روشن و حاكميت حق و عدالت و... از پاي بندي به دين و دغدغه تكليف، سرچشمه مى گيرند. با چنين پاي بندي، ايمان و تكليف مدارى است كه هيچ كس و هيچ چيز و يا هيچ دشواري و سختى نمى تواند در عزم و تصميم انسان خلل پديد آورد و يا او را به ترديد و عقب نشينى وادارد.چون انسانى كه بر اساس تكليف و انجام وظيفه عمل مى كند، تنها خود را پاسخ گوي خدا مى داند و بس. بنابراين، همواره به انجام درست تكليف مى انديشد و فرجام خوشايند و يا ناخوشايند، او را اندوهگين نمى سازد. از باب نمونه امام خمينى به اين نتيجه رسيده بود كه رژيم شاهنشاهى بايد نابود شود. براي رسيدن به اين هدف، تبعيد، زندان و محروميتها و همه لوازم و ييامدهاي آن را پذيرفته بود، چون قيام عليه دستگاه ستم را تكليف مى دانست.بايد اين رويارويي انجام مى گرفت، آن هم دقيق و برنامه ريزي شده و با فنونى كه يك مبارزه بايد داشته باشد؛ حالى، تا كجا پيش مى رود، رسيدن به نقطه خوشايند و پيروزي در كوتاه مدت انجام مى گيرد، يا در دراز مدت، مردم در دوران حيات خود او به پيروزى مى رسند، يا سالها پس از حيات او، برايش مهم نبود، آن چه مهم بود تكليفى بود كه در آن برهه ي خاص بر دوش داشت.امام، بر اين نظر بود كه مبارزه بايد بر آگاهى و حركت عمومى مردم استوار باشد. لذا با همه فشارهايى كه بر ايشان از سوي مبارزان مذهبى و روحانى وارد مى شد كه بر حركتهاي مسلحانه داخلى مهر تأييد بزند، نپذيرفت. يكى از ياران و همراهان امام مى گويد:«به ايشان عرض كرديم: ممكن است اين عدم تاييد و حمايت شما از حركتهاي مسلحانه اسلامى داخلى، به انزواي روحانيت از صحنه سياسى و مبارزاتى جامعه بينجامد. اكنون جو حاكم بر كشور به نفع اين دسته از گروه هاي مبارز است؛ از اين روي، مصلحت ايجاب مى كند كه براى نگهدارى حمايت مردم و همراهى با جو حاكم، اين حركتهاي مسلحانه را به نحوي تاييد كنيد.ايشان در پاسخ فرمودند:اگر چنانچه تشخيص دهم كه وظيفه شرعى من اين است كه در يك دهكده ي دور افتاده و متروك بروم و انجام وظيفه كنم، آن را انجام مى دهم، حتى اگر هيچ كس به من توجهى نكند و از انظار ساقط شوم. شما بدانيد اين حركتها مى گذرد و آن چه اصالت دارد وحقيقت است، خود را نشان خواهد داد.»(5)آري، امام در پاى بندي تعبد به دين و انجام تكليف، زبانزد خاص و عام بود؛ چه در روزگار جوانى و طلبگى و چه در روزگار مرجعيت و رهبرى انقلاب، جز به شناخت تكليف و انجام وظيفه به چيز ديگرى نمى انديشيد.به گفته ي رهبر معظم انقلاب:«بارها ايشان مى فرمود كه: ما كار را براى رسيدن به نتيجه نمى كنيم، بلكه مأمور به انجام تكليف هستيم»(6)امام در ديدار با اعضاى انقلاب فرهنگى مى گويد:«ما بايد ببينيم تكليف الهى مان چيست، همان را انجام دهيم و فكر هيچ چيز ديگر نباشيم وگرنه ممكن است همان مردمى كه امروز مى گويند: زنده باد فلانى، روز ديگر بگويند: مرگ بر فلانى، ما نبايد ازآن پروا داشته باشيم، مهم عمل به تكليف است. »(7)امام در عمل به تكليف، ملاحظه هيچ كس را نمى كرد هرچند از افراد مورد علاقه و يا نزديكان اش بود. بارها مى گفت:«نگذاريد كه احساس وظيفه بشود. اگر احساس وظيفه بشود، من به هر كس هرچه داده ام، پس مى گيرم.»(8)در زمان نشر كتاب «اسرار هزار ساله» با اين كه مريض بود، جز به انجام تكاليف که همانا رد شبهه هايي كه نويسنده آن كتاب، به آنها دامن زده بود، فكر نمى كرد.امام در مسير عمل به تكليف تا آن جا پيش رفت كه حتى حاضر شد آبرو و حيثيت خود را فدا كند. به هنگام پذيرش قطعنامه، وقتى احساس تكليف كرد كه بايد آن را بپذيرد، پذيرفت (9) و اعلام كرد:«ما براي اداى تكليف جنگيده ايم و نتيجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد، به وظيفه خود عمل نمود... و آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد، باز به وظيفه خود عمل كرده است... همه ما مأمور به اداي تكليف و وظيفه ايم، نه مامور به نتيجه.»(10)بله، آن به آن زندگى امام، آكنده از عمل به تكليف است. اين، رمز محبوبيت اوست.امام، با اين تفكر و رفتار خالصانه و برابر با معيارهاى شرع مقدس، قرآن و سيره ي نبوي، درسى بزرگ به مردم داد و تحول روحى بزرگى در مسلمانان ايران و جهان پديد آورد. و دوباره روح استقامت، شجاعت، ايثارگرى، شهادت طلبى درآنان احياء شد و زمينه را براى دگرگونيهاى بزرگ و انقلابهاي ريشه دار، مهيا ساخت.نكته در خور يادآوري اين كه: چرا شماري پنداشته اند: روشنفكري با پاي بندي به اصول و ارزشها و آيينهاي شرع، و تعبد به دين سازگارى ندارد؟در پاسخ مى توان گفت: اينان روشنفكري را با پيشينه آن در غرب، در نظر گرفته اند. طلوع آن در غرب، در ضديت با مذهب كليسايي شكل گرفت.مذهب تحريف شده و خشنى كه هيچ دانشمند و اهل فكر و انديشه اي را برنمى تابيد و كتابهاي علمى را نابود مى كرد. در اين وضعيت مخالفت روشنفكران با چنين مذهبى طبيعى بود. متاسفانه روشنفكران مقلد ايرانى در روزگار قاجار، روشنفكري را با همان ويژگيهاى غربى آن، شناخت و پنداشت روشنفكرى يعنى مخالفت با اسلام، اسلامى كه منطقى ترين انديشه ها و روشن ترين معارف و محكم ترين استدلالها را داشت و برنامه هايي والا براى سعادت و بهروزى انسان.حال كه دريافتيم، پاي بندى به ارزشها و تعبد، با روشنفكري، ناسازگاري ندارد، به پاره اى از اصول و شاخصه هاي روشنفكري اسلامى اشاره مى كنيم.روشنفكر اسلامىروشنفكر اسلامى، اسلام مدار است. اسلام را محور و مدار حركت قرار مى دهد و آنى از مدار آن، خود را كنار نمى كشد و انديشه ي خود را بر محورهاي ديگر به حركت درنمى آورد. نه تنها دين و آموزه هاي آن را مى شناسد و به آن باور دارد كه دين را جامع و در جامعه و عصر خود كارساز مى داند و تنها راه رستگارى، سعادت، بهر وزي و به وجود آورنده ي جامعه سالم و نمونه. بر اين باور است كه نه در عصر رسول خدا و طلوع و بروز آن، كه در هر عصري، بويژه امروز، دين مى تواند مشكلات جامعه ي انسانى را چاره كند. اسلام امري شخصى، حاشيه اي و يا امري كهنه و قديمى، كه تنها به درد موزه ها بخورد و دوران آن گذشته باشد، نيست، بلكه اسلام تواناييهاي بسيار دارد كه بايد آن را شناخت و به كارگرفت.اگر کسى منكر اين مسائلى باشد، اسلام را ناكارآمد در اداره جامعه، امري شخصى، حاشيه اي نه اجتماعى بداند، نه تنها از حوزه روشنفكري اسلامى، كه از حوزه اسلام، به معناي واقعى آن، بيرون است. همه كسانى كه به اسلام باور دارند، اسلام را كارا و پاسخ گوى نيازها مى دانند. اين اندازه از اعتقاد براي هر مسلمانى لازم است، ولى براي روشنفكر اسلامى كافى نيست. او، بايد باوري بس ريشه دار و فراگير و گسترده داشته باشد، با منابع اصيل اسلامى، همچون: قرآن، و نهج البلاغه، روايات و... به خوبى آشنا باشد و مسائل گوناگونى كه امروزه نسبت به دين و آموزه هاي آن مطرح است، بشناسد و به پاسخهايي كه دين براى آن پرسشها و مسائل دارد، آگاهى داشته باشد.حال كه اين نكته روشن شد بايد ببينيم روشنفكر اسلامى چه ويژگيهايي دارد. به نظر ما، بهترين راه شناخت روشنفكر اسلامى و اصولى كه روشنفكرى اسلامى، بر آنها بنيان نهاده شده است، دقت و مطالعه روي اصولى است كه امام ازآغاز حركت تا زمان رحلت، روي آنها تاكيد كرد و جامه ي عمل پوشاند.1. نگاه جامع به دين: اسلام دينى است جامع، كه همه اصول و برنامه هايي كه انسان، در هر عصر و زمانى، سازوار با هر پيشرفتى براي برآوردن نيازهاى خود دارد، در خود جاي داده كه با مطالعه و دقت و درنگ اهل نظر و اجتهاد بايد آنها را درآورد و به كار بست.امام، به اين مطلب باور عميق داشت، او كه هم اسلام را دقيق مى شناخت و هم نيازهاي مردم و جامعه را. به اين مطلب، نه از روى احساس و وابستگى به اسلام، كه عالمانه باور داشت.او، بارها مى گفت:«مكتب حيات بخش اسلام به همه نيازهاي انسان، چه مادي و چه معنوي پاسخ مى دهد.»(11)پاي بندي خود را به اين سخن ثابت كرد و در عمل فهماند كه چه زيبا اسلام و مكتب اهل بيت به نيازهاى مادي و معنوى انسان پاسخ مى دهد. امام، پيش از آن كه قانونهاي اسلامى را به اجرا درآورد، اين مطلب را نگفت كه كسى بگويد:شعاري است و سخنى است برخاسته از احساس و دلبستگى به اسلام كه پس از دوره اي، به نسب طولانى، كه همگان شاهد اجراي زيباي آن بودند و از بوته تجربه نيز درآمد، بر كار آمدي اسلام، از روي باور عميق تاكيد كرد:«اسلام و حكومت اسلامى، پديده اي الهى است كه با به كار بستن آن، سعادت فرزندان خود را در دنيا و آخرت، به بالاترين وجه تأمين مى كند و قدرت آن دارد كه قلم سرخ بر ستمگريها و چپاولگرپها و فسادها و تجاوزها بكشد و انسانها را به كمال مطلوب خود برساند. و مكتبى است كه برخلاف مكتبهاي غير توحيدي، در تمام شوون فردي و اجتماعى و مادي و معنوى و فرهنگى و سياسى و نظامى و اقتصادي، دخالت و نظارت دارد و از هيچ نكته ولو ناچيز، كه در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادى و معنوي نقش دارد، فروگذار ننموده است و موانع و مشكلات سر راه تكامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها كوشيده است.»(12)در همين راستا، و بر اساس همين نگرش پايه اي و محوري، نگرشهاي ناترازمند و خارج از مدار معيارهاي دقيق اسلامى را نقد و رد كرده است:هم كسان را كه اسلام را همانند مسيحيت تحريف شده (13) ( تنها در رابطه بين انسان و خدا) تفسير مى كنند و به شرح آموزه هاي آن مى پردازند، خارج از دايره ي اسلام و معيارهاى آن مى داند و هم آنان را كه معنويات را رها كرده و تنها به امور اجتماعى اسلام بها مى دهند:«اين دو، نه اين اسلام شناس است، نه آن اسلام شناس است. اسلام شناس كسى است كه اين دو مطلب را، اين دو جبهه را، هم جبهه معنوى را بشناسد، هم جبهه ظاهرى را. يعنى هم اسلام را بشناسد، به آن جهات معنوي كه دارد و هم اسلام را بشناسد به آن جهات مادي كه دارد.»امام، با اين نگرش ناب و سره است كه رويكردهاي ماركسيستى، و ليبرالى و صوفى گرايانه را به اسلام، نقد رد مى كند: رويكردى كه جهان غيب و نماز را به مبارزه مخفى و ارتباط حزبي تفسير مى كرد(14):رويكردى كه هدف اسلام و پيامبران را تنها امور اخروى دانسته و بسيارى از آموزه هاى اسلام: چون جهاد، امر به معروف و نهى از منكر و قصاص را نفى و يا تاويل و توجيه مى کرد.و نيز صوفيان و رفتارهاي صوفى گرايانه را كه تنها به تصفيه ي باطنى روي آورده و دنيا را، به قول خودشان، به اهل دنيا واگذاشته و اسلام را نيز بر همين اساس توجيه و تفسير مى كردند.(15)امام خمينى، در راستاى فهم جامع خود از اسلام، همواره بر جدايي ناپذيري سياست از ديانت تاكيد كرده و تز جدايي دين از سياست را تزي استعمارى مى داند كه سبب شد گروهى از حوزويان از دخالت در سياست بپرهيزند و آن را دون شان فقيه و روحانى بدانند.(16)2. توان مندي و كارآمدي دين: ثا بت كردن كارآمدي دين، در روزگارى كه كسى روي اين مقوله نمى انديشيد و به پندار خود جايي براي بحث از اين مقوله نبود، يا همگان با ترديد به آن مى نگريستند و رفتارها و برداشتهاي فقهى و نگاه فقيهان به فقه و احكام فقهى را نيز، به آن ناباورى و ترديد دامن مى زد، امام به اعضاى شوراى نگهبان هشدار مى دهد كه مباد با نگاه بسته به فقه، اسلام متهم به ناكارآمدى در امور اقتصادى، نظامى، اجتماعى و سياسى بشود:«شما در عين اين كه بايد تمام توان خودتان را بگذاريد كه خلاف شرعى صورت نگيرد- و خدا آن روز را نياورد- بايد تمام سعى خودتان را بنماييد كه خداي ناكرده، اسلام در پيچ و خمهاى اقتصادى، نظامى، اجتماعى و سياسى متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»(17)امام با همه توان بر آن بود كه ثابت كند اسلام توانايي آن را دارد كه به عنوان يك مكتب راهنماى عمل و تكيه گاه امت اسلامى قرار بگيرد و آنها را به عزت دنيايي و سعادت اخروى برساند و از مسلمانان مى خواست براى بهره مندي از آيين ناب اسلام و دستيايي به سعادت دنيوى و اخروي، به تجديد حيات قرآن بپردازند و از فلسفه حج اگاه شوند و آن دو را به عرصه زندگى خود بازگردانند:«همه مسلمانان، بايد در تجديد حيات حج و قرآن كريم و بازگرداندن اين دو به صحنه هاي زندگى شان كوشش كنند و محققان متعهد به اسلام با ارائه تفسيرهاى صحيح و واقعى از فلسفه حج، همه يافته ها و تافته هاى خرافاتى علماء درباري را به دريابريزند.»(18)پي نوشتها :1. صحيفه امام، ج 21 / 278.2. همان.3. همان.4. همان/ 278- 279؛ مجله حوزه، شماره 37-38 / 15 - 18.5. پا به پاي آفتاب، ج 2 / 31، به نقل از حجة الاسلام و المسلمين سيد محمود دعايي.6. حديث ولايت، ج 1 / 24.7. پرتوي از خورشيد/ 78.8. صحيفه نور: ج 14 / 40.9. همان، ج 20 / 241.10. پيام امام به حوزويان 3 اسفند 67.11. صحيفه نور، ج 1 / 235؛ ج 2 / 155 - 156؛ ج 4 / 21، 77؛ ج 5 / 134.12. همان ج 21 / 176؛ ج 20 / 158.13. امام حتى اين گونه نگرش را نسبت به مسيحيت نيز نمى پذيرد و در نقدآن، دليلهايي مى آورد. ر. ك: صحيفه نور ج 3 / 121؛ ج 20 / 158.14. صحيفه نور، ج 1 / 237.15. همان، ج 10 / 274.16. همان، ج 5 / 241؛ ج 3 / 120، 123؛ ج 21 / 123؛ ج 13 / 24؛ تحرير الوسيله، 17. صحيفه امام، ج 21 / 218 ؛ 8 / 10 / 67.18. پيام حج ، 29 / 4 / 67.منبع: مجله حوزه شماره 144 - 143/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 292]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن