محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1830858347
فلسفه دين يا نگاه عقلانى به دين
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فلسفه دين يا نگاه عقلانى به دين نويسنده: آيتاللّه جعفر سبحانى(دامت برکاته) «فلسفه دين»، عنوانى است كه در آن، «فلسفه» به سوى «دين» اضافه شده است و لذا به آن «فلسفه مضاف» مىگويند؛ در مقابل فلسفه كه به صورت مطلق و عارى از پسوند به كار مىرود.از آنجا كه موضوع لحث و بررسى در اين نشست، «فلسفههاى مضاف» است، اينجانب، «فلسفه دين» را برگزيدم تا به نوعى درباره آن سخن بگويم. گفتوگو درباره «فلسفه دين» مفصل و گسترده است؛ ولى تا مفهوم مضاف (فلسفه) و مضافاليه (دين) روشن نشود، نمىتوان درباره آن به روشنى سخن گفت.از نظر قرآن، از جانب خدا، فقط يك «دين» فرو فرستاده شده است و تمام رسولان، مأمور تبليغ آن گرديدهاند؛ زيرا دين نوح، همان دين ابراهيم و دين او، دين پيامبران بعدى، حتى دين خاتم پيامبران است، چنان كه مىفرمايد: «إنّ الدّينَ عند اللّهِ الإسلام(2)»: «دين در نزد خدا، همان اسلام است» و مقصود از اسلام تسليم گشتن و سر فرود آوردن در برابر خداست، زيرا به حكم اينكه جهان، يك آفريدگار و يك كردگار بيش ندارد، و بشر آفريده اوست، بايد سر به فرمان او بگذارد و تسليم مقام منيع او گردد. و اين اصل، حلقه مشتركى ميان تمام شرايع آسمانى است كه از طرف آفريدگار، به وسيله پيامبران به مردم ابلاغ شده است.اميرمؤمنان على عليهالسلام در سخن كوتاه خود مىفرمايد:«لا نسبنّ الاسلامَ نَسْبةً لَمْ يَنْسِبها أحدٌ مِنْ قَبلى ألا و إنّ الاسلامَ هُو التّسليمُ(3)».در حالى كه از طرف خداوند دين واحدى بر تمام بشر عرضه شده، ولى تكاليف بندگان در زمانهاى گوناگون، مختلف بوده است و پيامبران با دين واحد ولى با شرايع گوناگون براى هدايت مردم اعزام شدهاند و قرآن در عين تأكيد بر وحدت دين، بر تعدد شرايع تصريح مىكند آنجا كه مىفرمايد:«...لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكم شِرْعَةً و مِنْهاجا...(4)»: «براى هركدام از شما آيين و طريقى قرار داديم».در لغت عرب، «شرعة» به راهى گفته مىشود كه انسان از طريق آن، به آب دسترسى پيدا مىكند. گاهى نيز آن را «شريعة» مىنامند. تو گويى آيين الهى نهر فيّاضى است كه همه پيامبران از آن بهرهمند مىگردند؛ ولى هر كدام از راهى و طريقهاى كه با شرايط زمان و مكان و استعدادهاى امتهاى خود مناسب است، وارد آن مىشوند.با توجه به اين پيشگفتار، يادآور مىشويم كه مقصود ما از لفظ «دين» در عبارت «فلسفه دين»، دين الهى در قالب شريعت محمدى؛ يعنى شريعت خاتم است و مقصود از «فلسفه»، نگاه عقلانى به دين و شريعت؛ و در اين بحث و بررسى به دنبال اين هستيم كه رابطه دين محمدى را با عقلانيّت كشف كنيم و يكى از اين دو احتمال را معيّن سازيم:آيا آيين خاتم در اصول و معارف، و احكام و ارزشها، سراپا تعبّدى است و بايد به آن ايمان آورد و نبايد درباره آن انديشيد و فكر كرد و هر نوع خردورزى و تحليل اصول و فروع از طريق خرد ممنوع است؟2. آيين خاتم با عقلانيّت رابطه صميمى دارد و اصول و معارف و احكام فردى و اجتماعى و اخلاقى آن در بسيارى از موارد، با برهان و دليل عقلى قابل تفسير است و در يك كلمه كوتاه، «دين محمدى» با حكم عقل و خرد، عجين گرديد و در مواردى كه خرد، حق قضاوت و داورى دارد، كوچكترين تفكيكى ميان آن دو نيست.بر فرض نخست، بحث درباره «فلسفه دين» بىمعنى خواهد بود؛ زيرا مقصود از «فلسفه» نگاه عقلانى به دين است و فرض اين است، ميان اين دو رابطهاى وجود ندارد، ولى بر فرض دوم بايد درباره فلسفه دين و عقلانيت تعاليم الهى سخن گفت و اين دانش نوبنياد را درباره آيين محمدى به حد كمال رساند.عقلانيت دين، شعار پيامبران استموضوع سخن ما، هر چند آيين «محمدى» است ولى با توجه به مناظرات پيامبران با امتهاى خويش، روشن مىشود كه عقلانيت، شعار تمام آنها بوده است:«أمِ اتَّخَذوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هاتُوا بُرهانَكُم هذا ذِكْرُ مَنْ مَعى و ذِكْرُ مَنْ قَبلى بلْ أكثرُهُمْ لا يعلمونَ الحَقَّ فَهُمْ مُعْرِضُونَ(5)».«آيا آنها خدايانى جز خدا اتخاذ كردهاند؟ بگو دليلتان را بياوريد، اين، سخن كسانى است كه با من هستند و سخن كسانى (پيامبرانى) است كه پيش از من بودند؛ اما بيشتر آنها (بتپرستان) حق را نمىدانند و به همين دليل از آن روى گردانند».همسويى دين با علم و دانشدر گذشته، مسأله تفكيك دين به صورت جدايى دين از عقل و خرد و يا فلسفه و حكمت مطرح مىشد، پس از نهضت صنعتى در غرب، اين مسأله به صورت تفكيك دين از علم مطرح گرديد، در حالىكه آيين محمدى اين طرز تفكر را رد مىكند حتى در نقد عقيده مشركان كه بتهاى خود را با خدا يكسان مىشمردند، مىفرمايد:«...اُئْتُونى بِكتابٍ مِنْ قَبلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلمٍ إنْ كُنتُم صادِقِينَ(6)».«اگر در ادعاى خود راستگو هستيد، كتابى را كه قبل از قرآن نازل گرديده و يا دانشى از گذشتگان بياوريد كه بر گفتارتان گواهى دهد، اگر راستگو هستيد».چگونه مىتوان ميان دين و دانش جدايى افكند در حالىكه قرآن در موارد زيادى بر علم و دانش تكيه مىكند، و كافى است بدانيم كه «علم» با تمام مشتقّاتش، 779 بار، و ماده «عقل»، 47 بار و ماده «فكر»، 18 بار و ماده «لُبّ»، 16 بار و «نذير»، 4 بار در قرآن وارد شدهاند. با اين وصف چگونه مىتوان خردورزى و علمگرايى آخرين آيين الهى را انكار كرد.طرح معارف همراه با دليلگواه روشن بر پيوند دين با عقلانيت، آياتى است كه در آنها، معارف الهى، با دقيقترين و در عين حال استوارترين دلايل مطرح گرديده است. اينك به نحو گذار برخى از اينگونه آيات را مطرح كرده و از تقرير براهين وارده، خوددارى مىكنيم:1. «أمْ خُلِقُوا مِنْ غَيرِ شَىءٍ أَمْ هُمُ الخالِقونَ* أمْ خَلَقُوا السَّمواتِ و الأرضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ(7)».«آيا آنان بدون آفريننده آفريدهاند يا خود، خالق خويشند، آيا آنها آسمانها و زمين را آفريدهاند؟ آنان جوياى يقين نيستند».در واقع پيام اين آيه شريفه اين است كه درباره هر پديده، از جمله خود «مشركان»، يكى از سه حالت وجود دارد و از آنها بيرون نيست:1. بدون خالق و آفريننده، پديد آمدهاند: «أم خلقوا من غير شىءٍ».2. خود، خالق خويش مىباشند: «أم هم الخالقون».3. خالقى، آنان را پديد آورده است: (نظريه قرآن»)مشركان از خود بگذرند و درباره نظام جهان بالا بينديشند؛ اين سه حالت در آنها هم حاكم و جارى است چنانكه مىفرمايد: «أم خلقوا السموات و الارض»: «آيا آنها آسمانها و زمين را آفريدهاند و...».طرح توحيد در خالقيت و ربوبيت با برهان فلسفىتوحيد در «خالقيت» جدا از توحيد در «ربوبيت» است، محور سخن در مورد نخست، درباره آفريدگارى و در دومى، كردگارى است و به تعبير ديگر: در يگانگى خالق، محور سخن اين است كه جهان هستى، جز يك خالق و آفريننده بيش ندارد، و در يگانگى مدير و مدبّر، محور سخن اين است كه جهان يك گرداننده بيش ندارد. قرآن در دو آيه، هر دو را همراه برهان و دليل مطرح كرده و متكلّمان، برهان تمانع و غيره را از اين دو استخراج كردهاند.در مورد توحيد در خالقيت مىفرمايد:«ماَ اتَّخَذَاللّهُ مِنْ وَلَدٍ و ما كانَ مَعَهُ مِنْ إلهٍ إذا لَذَهَبَ كُلُّ إلهٍ بِما خَلَقَ و لَعَلا بَعْضُهُمْ على بَعْضٍ سُبْحانَ اللّهِ عَمّا يَصِفُونَ(8)».«خدا هرگز فرزندى براى خود اتخاذ نكرده و خداى ديگر با او نيست، اگر چنين مىشد، هر يك به اراده مخلوق خود مىپرداخت و بعضى بر بعضى برترى مىجستند، منزه است خدا از آنچه آنان توصيف مىكنند».آيه مباركه از وجود هماهنگى در جهان آفرينش بر وحدت آفريننده استدلال مىكند و بحث ما گنجايش بيان آن را ندارد. علاقهمندان به تفسير الميزان مراجعه فرمايند(9).در مورد توحيد در ربوبيت و تدبير جهان، قرآن برهانى شبيه برهان پيش دارد آنجا كه مىفرمايد:«لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إلاّاللّهُ لَفَسَدَتا سُبْحانَ اللّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمّا يَصِفُونَ(10)».«بگو اگر خدايانى در آسمان و زمين بودند، نظام هستى از هم مىگسست، منزه است خداودن صاحب عرش از آنچه توصيف مىكنند».مفسران در تفسير لفظ «اله» اقوال متعددى را مطرح كردهاند كه همگى دور از واقعبينى است. ذلاً اين اقوال را مورد نقد و بررسى قرار مىدهيم:1. «اله» مشتق از «الوهيت» به معنى عبادت و پرستش است.2. «اله» مشتق از «ألْوَلْه» به معنى «تحير» است. اگر به خدا «اله» مىگويند، به خاطر اين است كه خرد در درك كنه وجود او متحير و سرگردان است.3. «اله» مشتق از «اَلِهَ» به معنى «فزع» و إله به معنى كسى است كه انسانها در مشكلات به او پناه مىبرند(11).يادآور مىشويم كه اين مفاهيم سهگانه، معنى واقعى «اله» نيست، بلكه از لوازم معنى واقعى آن است و حق اين است كه «اله» به معنى «خدا» است، تفاوت آن با «اللّه» در كلى بودن اله و علم بودن اللّه است. مشركان عصر رسالت در عين اعتقاد به «اللّه»(12) بتهاى خود را «آلهه» مىخواندند(13).تفسير درست اين آيات فقط در صورتى امكانپذير است كه «اله» را به معنى «خدا» بگيريم؛ يعنى موجود باكمال و با علم و قدرت كه توان خالقيت و تدبير و سرنوشت انسان در دست اوست و «اله» به اين معنى در نظر موحدان يك مصداق بيش ندارد و آن را «اللّه» مىنامند؛ ولى در نظر مشركان، مصاديق متعدد يا زمان مختلف دارد، و آلهه مشركان در عين اينكه مخلوق «اللّه» هستند، ولى از توان و تدبير و كردگارى برخوردارند و لااقل در سرنوشت انسان، تأثير به سزايى دارند.اگر «آلهه» را در آيات يادشده -كه متضمّن برهان بر توحيد در خالقيت و ربوبيت است- به معنى خدا بگيريم مفاد آيهها روشن خواهد بود و اگر به يكى از معانى سهگانه و بالأخص «معبود» بگيريم، دچار مشكل خواهيم شد؛ زيرا آيات اصرار دارند كه وجود الهه مايه فساد در نظام خلقت است و اين در صورتى متصوّر است كه «آلهه» به معنى خدايان توانا بر افرينش و كردگار باشد نه به معنى معبود؛ زيرا تعدد معبود هيچگاه مايه فساد نبوده و زمين مكّه مملو از آنها بوده و هماكنون شرق آسيا موزه چنين معبودهايى است و اصلاً فسادى در نظام خلقت پديد نيامده است.دعوت بر خردورزى در رواياتاين، تنها كتاب آسمانى نيست كه انسان را به انديشيدن دعوت مىكند، بلكه روايات مأثور از پسشوايان معصوم نيز، در اين قلمرو با قرآن، همسو است:1. امام باقر عليهالسلام مىفرمايد:«إنّما يُداقُّ اللّهُ العبادَ فِى الحِسابِ يومَ القيامةِ على قَدْرِ ما آتاهُم مِنَ العُقولِ فِى الدُّنيا(14)».«حسابرسى خدا در روز رستاخيز در مورد بندگان در حد خردى است كه به آنان داده است؛ يعنى هركس كه خرد او بيشتر، مسؤوليت او بزرگتر است».2. امام صادق عليهالسلام مىفرمايد:«بِالتَّعَقُّلِ عَرِفَ العِبادُ خالقَهُم و انّهم مَخلوقونَ إنّه المُدَبِّر لهم و إنّهم المدبَّرون(15)».«مردم با انديشيدن آفريننده، خود را شناخته و دانستهاند كه آنان مخلوق خدا مىباشند و اوست مدبّر جهان و آنها تحت تدبير او هستند».اين دو حديث را به عنوان نمونه يادآور شديم؛ زيرا كافى است كه توجه كنيم: مرحوم كلينى (متوفاى 329 هـ.ق) در كتاب كافى، باب مفصّلى در مورد عقل باز كرده و احاديثى را گردآورده كه همگى حاكى از عقلانيت آيين محمدى است.الهيّات نهجالبلاغه و كتاب توحيد شيخ صدوق همگى حاكى از هماهنگى عقل و دين، و ارزش كتاب توحيد شيخ صدوق در صورتى معلوم مىشود كه آن را در كنار كتاب توحيد «ابن خزيمه»(متوفاى 311 هـ.ق) بگذاريم و توحيد صدوق نماينده مكتب تنزيه خدا از تشبيه و تجسيم و ديگرى نماينده مكتب تجسيم و جبر است.ولى جاى تأسف است كه در زمان ما، در ايام حج، توحيد ابن خزيمه به صورت رايگان به زائران هديه مىشود، تا احاديث اسراييلى و مسيحى و مجوسى را به آخرين نقطه جهان منتقل كند.مطالعه كتاب احتجاج و مناظرات حضرات معصومين، روشنترين گواه بر عقلانيت روش اهلبيت است.عقلانيت آيين محمدى، به قلمروى معارف و اصول عقايد منحصر نيست، بلكه اساس فروع آن را نيز تشكيل مىدهد كه به برخى از آنها در آيات قرآن تصريح شده است:«...أقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرى(16)»: «نماز را براى ياد من به پا دار».«...أقِمِ الصلاة إنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الفَحْشاءِ و الْمُنكَر وَ لَذِكرُ اللّهِ أَكْبَرُ...(17)».«نماز را بهپا دار، نماز از زشتىها و گناه باز مىدارد و ياد خدا بزرگ است».«إنّما يُريدُ الشَّيْطانُ اَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِى الخَمْرِ وَ المَيْسِرِ وَ يَصُدَّكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ(18)».«همانا شيطان مىخواهد با شراب و قمار، ميان شما دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و نماز باز دارد. پس آيا شما دست برمىداريد»؟پي نوشت : 1. سخنرانى حضرت آيتاللّه جعفر سبحانى در پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، در تاريخ 3/9/84، قم.2. آلعمران: 19.3. نهجالبلاغه، كلمات قصار، شماره 2.4. مائده: 48.5. انبياء: 24.6. احقاف: 4.7. طور: 36-35.8. مؤمنون: 91.9. الميزان، ج 15، ص 67-64.10. انبياء: 22.11. مجمعالبيان، ج 1، ص 19، طبع صيدا.12. «و لئن سألتهم مَن خلقهم ليقولنّ اللّه فأنّى يؤفكون»: اگر از آنان بپرسى آنان را چه كسى آفريده؟ مىگويند ما را «اللّه» آفريده است. (زخرف: 78).13. «أجعل الآلهةَ اِلها واحدا إنَّ هذا لشىءٌ عُجابٌ»: آيا چند خدا را يك خدا قرار داده است؟ اين كار شگفتاست. (ص: 5).14. كافى: ج 1، ص 11.15. كافى: ج 1، ص 29.16. طه: 14.17. عنكبوت: 45.18. مائده: 91.منبع: درسهایی از مکتب اسلام/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]
صفحات پیشنهادی
نويسنده: محمدتقى فعالي نگاه قرآن به عقلانيت دين
نگاه به عقلانيت دين از ديدگاه وحي، ساحتى ديگر و نگرهاى خاص است كه در اين مقال محور ... گزارههاى عقلى يا فلسفي نظير « كوكان فيهما آلة الا الله لفسدتا»[انبياء 22] ...
نگاه به عقلانيت دين از ديدگاه وحي، ساحتى ديگر و نگرهاى خاص است كه در اين مقال محور ... گزارههاى عقلى يا فلسفي نظير « كوكان فيهما آلة الا الله لفسدتا»[انبياء 22] ...
فلسفه دين يا نگاه عقلانى به دين
فلسفه دين يا نگاه عقلانى به دين نويسنده: آيتاللّه جعفر سبحانى(دامت برکاته) «فلسفه دين»، عنوانى است كه در آن، «فلسفه» به سوى «دين» اضافه شده است و لذا به آن ...
فلسفه دين يا نگاه عقلانى به دين نويسنده: آيتاللّه جعفر سبحانى(دامت برکاته) «فلسفه دين»، عنوانى است كه در آن، «فلسفه» به سوى «دين» اضافه شده است و لذا به آن ...
دين و فلسفه در غرب مسيحى از ابتدا تا دوره اصلاح دينى (2)
د. فلسفه معيار صحت اعتقادات دينى است. الف. مسيحيت حكمت و فلسفه اى است كه كامل كننده ديگر فلسفه هاست. عقلانيت در اين ديدگاه اشراقى است. حقيقت از طرف خدا به ...
د. فلسفه معيار صحت اعتقادات دينى است. الف. مسيحيت حكمت و فلسفه اى است كه كامل كننده ديگر فلسفه هاست. عقلانيت در اين ديدگاه اشراقى است. حقيقت از طرف خدا به ...
درباره دين و هگل
بهاجمال مىتوان گفت كه از نظر هگل موضوع فلسفه و دينوهنر، درواقع موضوع واحدى است .... نقد و نظر: آيا در اين دفاع، فقط از خدا دفاع عقلانى مىكرد يا از همه گزارههاى دينى؟
بهاجمال مىتوان گفت كه از نظر هگل موضوع فلسفه و دينوهنر، درواقع موضوع واحدى است .... نقد و نظر: آيا در اين دفاع، فقط از خدا دفاع عقلانى مىكرد يا از همه گزارههاى دينى؟
بررسى ضرورت حكومت دينى در فلسفه و فقه
آيا حكومت، زيرمجموعه «حكمت» و فلسفه است و يا «دين»؟ همچنين در اين فرض .... ممكن است ادعا شود كه چون دين، امضاكننده عقل و تلاش عقلى است لذا به تبع، اين حوزهها را شامل است. ... اين يك نگاه به دين است كه بر اساس آن، اصل وجود «حكمت دينى» نفى مىشود.
آيا حكومت، زيرمجموعه «حكمت» و فلسفه است و يا «دين»؟ همچنين در اين فرض .... ممكن است ادعا شود كه چون دين، امضاكننده عقل و تلاش عقلى است لذا به تبع، اين حوزهها را شامل است. ... اين يك نگاه به دين است كه بر اساس آن، اصل وجود «حكمت دينى» نفى مىشود.
چيستي فلسفه دين از نگاه امام خميني(ره)
در ناحيه روش، فلسفه دين، تک روشى است؛ يعنى با نگاه بيرونى خود به دين فقط با استدلال عقلى در پى اثبات مدعيات خويش است، و اين نگرش عقلاني به منزله ...
در ناحيه روش، فلسفه دين، تک روشى است؛ يعنى با نگاه بيرونى خود به دين فقط با استدلال عقلى در پى اثبات مدعيات خويش است، و اين نگرش عقلاني به منزله ...
فلسفه اسلامى؛ هستى و چيستى (2)
امّا به واقع چرا نبايد فلسفه خالص را به هيچ دينى منسوب كرد؟ ... مهم اين است كه فرآيند و سير تفكر, يك سير آزاد عقلانى بوده, يا اين كه فرآيندى بوده, كه از ابتدا .... امروزه نيز اگر كسى بخواهد مسلمان را مسلمان نگاه دارد يا غير مسلمان را به اسلام رهنمون شود, ...
امّا به واقع چرا نبايد فلسفه خالص را به هيچ دينى منسوب كرد؟ ... مهم اين است كه فرآيند و سير تفكر, يك سير آزاد عقلانى بوده, يا اين كه فرآيندى بوده, كه از ابتدا .... امروزه نيز اگر كسى بخواهد مسلمان را مسلمان نگاه دارد يا غير مسلمان را به اسلام رهنمون شود, ...
فلسفه دين
فلسفه دين كه عهده دار بررسى بعد عقلى دين است، به يك معنا دنباله تمايل فطرى ... هدف اصلى اين كاوش عقلى آن است كه بيان شود كدام يك از احكام يا مفاهيم خردپذيرند، ولى ...
فلسفه دين كه عهده دار بررسى بعد عقلى دين است، به يك معنا دنباله تمايل فطرى ... هدف اصلى اين كاوش عقلى آن است كه بيان شود كدام يك از احكام يا مفاهيم خردپذيرند، ولى ...
فلسفه دين ويتگنشتاين
فلسفه دين ويتگنشتاين نويسنده:جان هايمان ؛ خليل قنبرى بهترين معرّف مكتبِ ... ويتگنشتاين مى گويد: «به عنوان نمونه، اگر بدانم كه باران مى بارد يا نمى بارد، آن گاه هيچ .... اين مصونيّت از انتقاد عقلانى دامنه اش حتى به باورهاى مسيحى درباره عيسى نيز ...
فلسفه دين ويتگنشتاين نويسنده:جان هايمان ؛ خليل قنبرى بهترين معرّف مكتبِ ... ويتگنشتاين مى گويد: «به عنوان نمونه، اگر بدانم كه باران مى بارد يا نمى بارد، آن گاه هيچ .... اين مصونيّت از انتقاد عقلانى دامنه اش حتى به باورهاى مسيحى درباره عيسى نيز ...
رهيافت دين شناختى دوركيم; نظريه و تحليل (1)
او در برابر اين نظريه مسلط ، براى دين خاستگاهى عقلانى و اجتماعى قائل بود و با تحليل ... رويكرد دوركيم به دين، نتيجه نگرش ساختارگرايانه او به جامعه و نگاه تقليل ... ناموفق در سومين تلاش به دانشسراى عالى راه يافت و در آنجا تاريخ و فلسفه خواند.
او در برابر اين نظريه مسلط ، براى دين خاستگاهى عقلانى و اجتماعى قائل بود و با تحليل ... رويكرد دوركيم به دين، نتيجه نگرش ساختارگرايانه او به جامعه و نگاه تقليل ... ناموفق در سومين تلاش به دانشسراى عالى راه يافت و در آنجا تاريخ و فلسفه خواند.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها