تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 4 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):هرگاه مؤمن به برادر [دينى] خود تهمت بزند، ايمان در قلب او از ميان مى رود، همچنان كه نم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1833074379




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حادثه عاشورا، علل، درس ها و عبرت ها (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حادثه عاشورا، علل، درس ها و عبرت ها (1)
حادثه عاشورا، علل، درس ها و عبرت ها (1) نويسنده:مقام معظم رهبری اگر چه در اين زمينه, بسيار سخن گفته شده است, ما هم عرايضى كرده ايم; اما هرچه اطراف و جوانب اين حادثه عظيم و مؤثر و جاودانه بررسى مى شود, ابعاد تازه يى, و روشنگرى هاى بيش ترى از اين حادثه, آشكار مى شود و نورى بر زندگى ما مى تاباند.در مباحث مربوط به عاشورا, سه بحث عمده وجود دارد:يكى بحث علل و انگيزه هاى قيام امام حسين است, كه چرا امام حسين قيام كرد; يعنى تحليل دينى و علمى و سياسى اين قيام. در اين زمينه, ما قبلاً تفصيلاً عرايضى عرض كرده ايم; فضلا و بزرگان هم بحث هاى خوبى كرده اند. امروز وارد آن بحث نمى شويم.بحث دوم, بحث درس هاى عاشوراست, كه يك بحث زنده و جاودانه و هميشگى است; مخصوص زمان معينى نيست. درس عاشورا, درس فداكارى و ديندارى و شجاعت و مواسات و درس قيام للّه و درس محبت و عشق است. يكى از درس هاى عاشورا, همين انقلاب عظيم و كبيرى است كه شما ملت ايران پشت سر حسين زمان و فرزند ابى عبداللّه الحسين انجام داديد. خود اين, يكى از درس هاى عاشورا بود. در اين زمينه هم من امروز هيچ بحثى نمى كنم.بحث سوم, در باره عبرت هاى عاشوراست, كه چند سال قبل از اين, ما اين مسأله را مطرح كرديم كه عاشورا غير از درس ها, عبرت هايى هم دارد. بحث عبرت هاى عاشورا مخصوص زمانى است كه اسلام, حاكميت داشته باشد. حداقل اين است كه بگوييم عمده اين بحث, مخصوص اين زمان است; يعنى زمان ما و كشور ما, كه عبرت بگيريم.ما قضيه را اين گونه طرح كرديم كه چطور شد جامعه اسلامى به محوريت پيامبر عظيم الشأن, آن عشق مردم به او, آن ايمان عميق مردم به او, آن جامعه سرتاپا حماسه و شور دينى, و آن احكامى كه بعداً مقدارى درباره آن عرض خواهم كرد, همين جامعه ساخته و پرداخته, همان مردم, حتّى بعضى از همان كسانى كه دوره هاى نزديك به پيامبر را ديده بودند, بعد از پنجاه سال كارشان به آن جا رسيد كه جمع شدند, فرزند همين پيامبر را با فجيع ترين وضعى كشتند؟! انحراف, عقبگرد, برگشتن به پشت سر, ازاين بيش تر چه مى شود؟!زينب كبرى در بازار كوفه, آن خطبه عظيم را اساساً بر همين محور ايراد كرد: (ألا ياأهلَ الكوفة, ياأهلَ الخَتَل والغَدَر, أتَبْكون؟!) مردم كوفه وقتى كه سر مبارك امام حسين را بر روى نيزه مشاهده كردند, و دختر على را اسير ديدند, و فاجعه را از نزديك لمس كردند, بنا كردند به ضجّه و گريه كردند. فرمود: (أتَبْكون), گريه مى كنيد؟! (فلا رقات الدمعَة ولاهدئت الرنة); گريه تان تمامى نداشته باشد. بعد فرمود: (إنّما مَثَلُكُم كَمَثَلِ التي نَقَضَتْ غَزْلَها من بَعْدِ قُوّةٍ أنكاثاً تَتَّخِذونَ أيماكم دخلاً بينَكم).اين, همان برگشت است; برگشت به قهقرا و عقب گرد. شما مثل زنى هستيد كه پشم ها يا پنبه ها را با مغزل نخ مى كند; بعد از آن كه اين نخ ها آماده شد, دوباره شروع مى كند نخ را از نو باز, و پنبه مى كند! شما در حقيقت, نخ هاى رشته خود را پنبه كرديد. اين, همان برگشت است. اين عبرت است.هر جامعه اسلامى, در همين خطر هست. امام خمينى عزيز بزرگ ما, افتخار بزرگش اين بود كه بتواند يك امت عامل به سخن آن پيامبر باشد. شخصيت انسان هاى غير پيامبر و غير معصوم, مگر با آن شخصيت عظيم قابل مقايسه است؟ او, آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام به دنبالش آمد. آيا هرجامعه اسلامى, همين عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگيرند, نه; اگر عبرت نگيرند, بله. عبرت هاى عاشورا اين جاست.ما مردم اين زمان, بحمداللّه به فضل پروردگار, اين توفيق را پيدا كرده ايم كه راه را مجدداً برويم و اسم اسلام را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم. در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. اين ملت تا امروز هم كه تقريباً بيست سال از انقلابش گذشته است, قرص و محكم دراين راه ايستاده و رفته است; اما اگر دقت نكنيد, اگر مواظب نباشيم, اگر خودمان را آن چنان كه بايد و شايد, در اين راه نگه داريم, ممكن است آن سرنوشت پيش بيايد. عبرت عاشورا, اين جاست.حالا من مى خواهم يك مقدار در باره اين موضوعى كه چند سال پيش آن را مطرح كردم و بحمداللّه ديدم فضلا در باره آن بحث كردند, تحقيق كردند, سخنرانى كردند و مطلب نوشتند, با توسّع صحبت كنم. البته بحث كامل دراين مورد, بحث نماز جمعه نيست; چون طولانى است, و إن شاءاللّه اگر عمرى داشته باشم و توفيقى پيدا كنم, در جلسه يى غير نماز جمعه, اين موضوع را مفصّل با خصوصياتش, بحث خواهم كرد. امروز مى خواهم يك گذر اجمالى به اين مسأله بكنم, و اگر خدا توفيق بدهد, در واقع يك كتاب را در قالب يك خطبه بريزم و به شما عرض بكنم.اولاً حادثه را بايد فهميد كه چقدر بزرگ است, تا دنبال عللش بگرديم. كسى نگويد كه حادثه عاشورا, بالأخره كشتارى بود و چند نفر را كشتند. همان طور كه همه ما در زيارت عاشورا مى خوانيم: (لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّة وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصِيبَة); مصيبت, خيلى بزرگ است. رزيه, يعنى حادثه بسيار بزرگ. اين حادثه, خيلى عظيم است. فاجعه, خيلى تكان دهنده و بى نظير است.براى اين كه قدرى معلوم بشود كه اين حادثه چقدر عظيم است, من سه دوره كوتاه را از دوره هاى زندگى حضرت ابى عبداللّه الحسين (ع) اجمالاً مطرح مى كنم. شما ببينيد اين شخصيتى كه انسان در اين سه دوره مى شناسد, آيا مى توان حدس زد كه كار اين شخصيت به آن جا برسد كه در روز عاشورا يك عده از امت جدّش, او را محاصره كنند و با اين وضعيت فجيع, او و همه ياران و اصحاب واهل بيتش را قتل عام بكنند و زنانشان را اسير بگيرند؟اين سه دوره, يكى دوران كودكى حضرت تا وفات پيامبر اكرم ْ است, دوم, دوران جوانى آن حضرت, يعنى دوران 25 ساله تا حكومت اميرالمؤمنين است. سوم دوران فترت بيست ساله, بعد از شهادت اميرالمؤمنين تا حادثه كربلاست.در آن دورانِ زمان پيامبر اكرم, امام حسين عبارت است از كودك نورِ ديده سوگلى پيامبر. پيامبر اكرم دخترى به نام فاطمه دارد كه همه مردم مسلمان در آن روز مى دانند كه پيامبر فرمود: (إنّي لأغْضِبُ لِغَضَبِ فاطِمَة; اگر كسى فاطمه را خشمگين كند, من را خشمگين كرده است). (و أرْضى لِرِضاها; اگر كسى او را خشنود كند, من را خشنود كرده است). ببينيد, اين دختر چقدر عظيم المنزله است كه پيامبر اكرم درمقابل مردم و درملأ عام, راجع به دخترش اين گونه حرف مى زند; اين چيز عادى نيست.پيامبر اكرم اين دختر را در جامعه اسلامى به كسى داده است كه از لحاظ افتخارات, در درجه اعلاست; يعنى على بن ابى طالب (ع). او جوان, شجاع, شريف, از همه مؤمن تر, از همه با سابقه تر, از همه شجاع تر و در همه ميدان ها حاضر است; كسى است كه اسلام به شمشير او مى گردد; هر جايى كه همه در مى مانند اين جوان جلو مى آيد, گره ها را باز مى كند و بن بست ها را مى شكند. اين داماد محبوب عزيزى كه محبوبيت او به خاطر خويشاوندى و اين ها نيست ـ به خاطر عظمت شخصيت اوست ـ پيامبر, دخترش را به او داده است. حالا كودكى از اين ها متولد شده است, و او حسين بن على است.البته همه اين حرف ها در باره امام حسن (ع) هم هست; اما من حالا بحثم راجع به امام حسين(ع) است; عزيزترين عزيزان پيامبر; كسى كه رييس دنياى اسلام, حاكم جامعه اسلامى و محبوب دل همه مردم, او را در آغوش مى گيرد و به مسجد مى برد, همه مى دانند كه اين كودك, محبوب دلِ اين محبوبِ همه است. او روى منبر مشغول خطبه خواندن است, پاى اين بچه به مانعى مى گيرد و زمين مى افتد; پيامبر از بالاى منبر پايين مى آيد, اين بچه را بغل مى گيرد و او را آرام مى كند. ببينيد, مسأله اين است.پيامبر در باره امام حسن و امام حسين شش, هفت ساله فرمود: (سَيّدا شَبابِ أهل الجَنَّة); اين ها سرور جوانان بهشتند. اين ها كه هنوز كودكند, جوان نيستند; اما پيامبر مى فرمايد سرور جوانان اهل بهشتند. يعنى در دوران شش, هفت سالگى هم در حد يك جوان است, مى فهمد, درك مى كند, عمل مى كند, اقدام مى كند, ادب مى ورزد و شرافت در همه وجود او موج مى زند. اگر آن روز كسى مى گفت كه اين كودك به دست امت همين پيامبر, بدون هيچ گونه جرم و تخلّفى, به قتل خواهد رسيد, براى مردم, غير قابل باور بود; همچنان كه پيامبر فرمود و گريه كرد و همه تعجب كردند كه يعنى چه, مگر مى شود؟!دوره دوم, دوره 25 ساله بعد از وفات پيامبر تا حكومت اميرالمؤمنين است;جوان, بالنده, عالم و شجاع است, در جنگ ها شركت مى كند, در كارهاى بزرگ دخالت مى كند, همه او را به عظمت مى شناسند; نام بخشنده ها كه مى آيد, همه چشم ها به سوى او برمى گردد; در هر فضيلتى, در ميان مسلمانان مدينه و مكه, هر جايى كه موج اسلام رفته است, مثل خورشيدى مى درخشد; همه براى او احترام قايلند; خلفاى زمان, براى او و برادرش احترام قايلند; در مقابل او, تعظيم و تجليل مى كنند و نام آن ها را به عظمت مى آورند; جوان نمونه دوران و محترم پيش همه. اگر آن روز كسى مى گفت كه همين جوان, به دست همين مردم كشته خواهد شد, هيچ كس باور نمى كرد.دوره سوم, دوره بعد از شهادت اميرالمؤمنين است; يعنى دوره غربت اهل بيت.امام حسن و امام حسين باز در مدينه اند. امام حسين, بيست سال بعد از اين مدت, به صورت امام معنوى همه مسلمانان, مفتى بزرگ همه مسلمانان, مورد احترام همه مسلمانان, محل ورود تحسين همه, محل تمسّك و توسّل همه كسانى كه مى خواهند به اهل بيت اظهار ارادتى بكنند, در مدينه زندگى كرده است; شخصيت محبوب, بزرگ, شريف, نجيب, اصيل و عالم. او به معاويه نامه مى نويسد; نامه يى كه اگر هر كسى به هر حاكمى بنويسد, جزايش كشته شدن است. معاويه با عظمتِ تمام اين نامه را مى گيرد, مى خواند, تحمل مى كند و چيزى نمى گويد. اگر درهمان اوقات هم كسى مى گفت كه در آينده نزديكى, اين مرد محترم شريف عزيز نجيب ـ كه مجسم كننده اسلام و قرآن در نظر هر بيننده است ـ ممكن است به دست همين امت قرآن و اسلام كشته بشود, آن هم با آن وضع, هيچ كس تصور هم نمى كرد; اما همين حادثه باور نكردنى, همين حادثه عجيب و حيرت انگيز, اتفاق افتاد. چه كسانى كردند؟ همان هايى كه به خدمتش مى آمدند و سلام و عرض اخلاص هم مى كردند! اين يعنى چه؟ معنايش اين است كه جامعه اسلامى در طول اين پنجاه سال,از معنويت و حقيقت اسلام تهى شده است; ظاهرش اسلامى است, اما باطنش پوك شده است; خطر اين جاست. نمازها برقرار است, نماز جماعت برقرار است, مردم هم اسمشان مسلمان است و عده يى هم طرفدار اهل بيتند!البته من به شما بگويم كه در همه عالم اسلام,اهل بيت را قبول داشتند; امروز هم قبول دارند و هيچ كس در آن ترديد ندارد. حبّ اهل بيت در همه عالم اسلام, عمومى است; الآن هم همين طور است. الآن هم هر جاى دنياى اسلام برويد, اهل بيت را دوست مى دارند. آن مسجدى كه منتسب به امام حسين (ع) است, و مسجد ديگرى كه در قاهره منتسب به حضرت زينب است, ولوله زوّار و جمعيت است. مردم مى روند قبر را زيارت مى كنند, مى بوسند و توسّل مى جويند.همين يكى, دو سال قبل از اين, كتابى جديد ـ نه قديم; چون در كتاب هاى قديمى خيلى هست ـ براى من آوردند, كه اين كتاب در باره معناى اهل بيت نوشته شده است. يكى از نويسندگان فعلى حجاز تحقيق كرده, و در اين كتاب اثبات مى كند كه اهل بيت, يعنى على , فاطمه, حسن و حسين.ما شيعيان كه اين حرف ها جزو جانمان هست; اما آن برادر مسلمان غير شيعه, اين را نوشته و نشر كرده است.اين كتاب هم هست, من هم آن را دارم, و لابد هزاران نسخه از آن چاپ شده و پخش گرديده است.بنابراين,اهل بيت محترمند; آن روز هم در نهايت احترام بودند; اما در عين حال وقتى جامعه تهى و پوك شد,اين اتفاق مى افتد. حالا عبرت كجاست؟ عبرت اين جاست كه چه كار كنيم جامعه آن گونه نشود. ما بايد بفهميم كه آن جا چه شد كه جامعه به اين جا رسيد. اين, آن بحث مشروح و مفصّلى است كه من مختصرش را مى خواهم عرض بكنم.اول به عنوان مقدمه عرض بكنم, پيامبر اكرم نظامى را به وجود آورد كه خطوط اصلى آن چند چيز بود. من در ميان اين خطوط اصلى, چهار چيز را عمده يافتم:اول, معرفت شفاف و بى ابهام; معرفت نسبت به دين, معرفت نسبت به احكام, معرفت نسبت به جامعه, معرفت نسبت به تكليف, معرفت نسبت به خدا, معرفت نسبت به پيامبر, معرفت نسبت به طبيعت; همين معرفت بود كه به علم و علم اندوزى منتهى شد و جامعه اسلامى را در قرن چهارم هجرى به اوج تمدن علمى رساند. پيامبر نمى گذاشت ابهام باشد. دراين زمينه, آيات عجيبى از قرآن هست كه مجال نيست عرض بكنم. در هر جايى كه ابهامى به وجود مى آمد, يك آيه نازل مى شد تا ابهام را برطرف كند.خط اصلى دوم,عدالت مطلق و بى اغماض بود; عدالت در قضاوت, عدالت در برخوردارى هاى عمومى و نه خصوصى ـ چيزهايى كه متعلق به همه مردم است و بايد بين آن ها با عدالت تقسيم بشود ـ عدالت در اجراى حدود الهى, عدالت در مناصب و مسؤوليت دهى و مسؤوليت پذيرى. البته عدالت, غير از مساوات است; اشتباه نشود. گاهى مساوات, ظلم است. عدالت, يعنى هر چيزى را به جاى خود گذاشتن و به هر كسى حقّ او را دادن. او عدل مطلق و بى اغماض بود. در زمان پيامبر, هيچ كسى در جامعه اسلامى از چارچوب عدالت خارج نبود.سوم, عبوديت كامل و بى شريك در مقابل پروردگار; يعنى عبوديت خدا در كار و عمل فردى, عبوديت در نماز كه بايد قصد قربت داشته باشد, تا عبوديت در ساختن جامعه, در نظام حكومت و نظام زندگى مردم و مناسبات اجتماعى ميان مردم; كه اين هم تفسير و شرح فراوانى دارد.چهارم, عشق و عاطفه جوشان. اين هم از خصوصيات اصلى جامعه اسلامى است; عشق به خدا, عشق خدا به مردم; (يُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَهُ)(1); (إنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِـبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ);(2) (قُـلْ إنْ كُنْتـُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِـعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللّهُ).(3) محبت و عشق, محبت به همسر, محبت به فرزند, كه مستحب است فرزند را ببوسى; مستحب است كه به فرزند محبت كنى; مستحب است كه به همسرت عشق بورزى و محبت كنى; مستحب است كه به برادران مسلمان محبت كنى و محبت داشته باشى; محبت به پيامبر, محبت به اهل بيت; (إلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي).(4)پيامبر اين خطوط را ترسيم كردند و جامعه را بر اساس اين خطوط بنا نمودند. پيامبر حكومت را ده سال همين طور كشاند. البته پيداست كه تربيت انسان ها كار تدريجى است; كار دفعى نيست. پيامبر در تمام اين ده سال تلاش مى كردند كه اين پايه ها استوار و محكم بشود و ريشه بدواند; اما اين ده سال, براى اين كه بتواند مردمى را كه درست بر ضدّ اين خصوصيات بار آمدند, متحوّل كند, زمان خيلى كمى است. جامعه جاهلى در همه چيزش, عكس اين چهار مورد بود; مردم معرفتى نداشتند, در حيرت و جهالت زندگى مى كردند, عبوديت هم نداشتند; طاغوت بود, طغيان بود, عدالتى هم وجود نداشت, همه اش ظلم بود, همه اش تبعيض بود.اميرالمؤمنين در نهج البلاغه (خطبه دوم) در تصوير ظلم و تبعيض دوران جاهليت, بيانات عجيب و شيوايى دارد, كه واقعاً يك تابلوى هنرى است; (في فِتَنٍ داسَتْهُم بأخفافِها وَوَطِئَتْهُم بأظلافِها) ـ محبت هم نبود, دختر خودش را زير خاك مى كرد, كسى را از فلان قبيله بدون جرم مى كشت. (تو از قبيله ما يكى را كشتى, ما هم بايد از قبيله شما يكى را بكشيم!). حالا قاتل باشد, يا نباشد; بى گناه باشد, يا بى خبر باشد; جفاى مطلق, بى رحمى مطلق, بى محبتى و بى عاطفگى مطلق.مردمى كه در آن جوّ بار آمدند, مى شود در طول ده سال آن ها را تربيت كرد, آن ها را انسان كرد, آن ها را مسلمان كرد; اما نمى شود اين را در اعماق جان آن ها نفوذ داد, به خصوص آن چنان نفوذ داد كه آن ها بتوانند به نوبه خود در ديگران هم همين تأثير را بگذارند. مردم داشتند پى درپى مسلمان مى شدند. مردمى بودند كه پيامبر را نديده بودند. مردمى بودند كه آن ده سال را درك نكرده بودند. اين مسأله (وصايت)ى كه شيعه معتقد است, در اين جا شكل مى گيرد. وصايت, جانشينى و نصب الهى, سرمنشأش اين جاست; براى تداوم آن تربيت است; واü معلوم است كه اين وصايت, از قبيل وصايت هايى كه در دنيا معمول است, نيست, كه هر كسى مى ميرد, براى پسر خودش وصيت مى كند. قضيه اين است كه بعد از پيامبر, برنامه هاى او بايد ادامه پيدا كند.حالا نمى خواهيم وارد بحث هاى كلامى بشويم; من مى خواهم تاريخ را بگويم, و كمى تاريخ را تحليل بكنم, و بيش تر را شما تحليل بكنيد. اين بحث هم متعلّق به همه است; صرفاً مخصوص شيعه نيست. اين بحث, متعلّق به شيعه و سنّى و همه فرق اسلامى است. همه بايد به اين بحث, توجه كنند; چون اين بحث براى همه مهم است.و اما ماجراهاى بعد از رحلت پيامبر. چه شد كه در اين پنجاه سال, جامعه اسلامى از آن حالت به اين حالت برگشت؟ اين اصل قضيه است كه متن تاريخ را هم بايستى در اين جا نگاه كرد. البته بنايى كه پيامبر گذاشته بود, بنايى نبود كه به همين زودى خراب شود; لذا در اوايل بعد از رحلت پيامبر كه شما نگاه مى كنيد, همه چيز ـ غير از همان مسأله وصايت ـ سرجاى خودش است; عدالت خوبى هست, ذكر خوبى هست, عبوديت خوبى هست. اگر كسى به تركيب كلى جامعه اسلامى در آن سال هاى اول نگاه كند, مى بيند كه على الظاهر, چيزى به قهقرا نرفته است. البته گاهى چيزهايى پيش مى آمد; اما ظواهر, همان پايه گذارى و شالوده ريزى پيامبر را نشان مى دهد. ولى اين وضع باقى نمى ماند; هرچه بگذرد, جامعه اسلامى به تدريج به طرف ضعف و تهى شدن پيش مى رود.پی نوشت:1. مائدة (5) آيه 54.2. بقرة (2) آيه 222.3. آل عمران (3) آيه 31.4. شورى (42) آيه 23.منبع: بيانات مقام معظّم رهبرى (مدّ ظلّه العالى در نمـاز جمعه 18/2/1377
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 539]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن