تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سخاوت از اخلاق پيامبران و ستون ايمان است . هيچ مؤمنى نيست مگر آن كه بخشنده است و تنها ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812746138




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

دوستدار حقيقي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
دوستدار حقيقي
دوستدار حقيقي نويسنده:کاظم مقدم روايت است كه سياهي را به حضرت شاه مردان آورده اند - كه دزدي كرده بود اميرالمؤمنين عليه السلام گفت : يا اسود! تو دزدي ؟ گفت : آري يا اميرالمؤمنين ! گفت : قيمت آنچه دزديدي به دانگي و نيم زر مي رسد؟ گفت : رسد يا اميرالمؤمنين ! گفت : يك بار ديگر از تو بپرسم ، اگر اعتراف آوردي دست ترا ببرم . گفت : چنان كن يا اميرالمؤمنين ! شاه مردان بار ديگر از وي بپرسيد. اعتراف آورد. اميرالمؤمنين عليه السلام دست راستش ببريد. آن سياه دست بريده را در دست چپ گرفت و بيرون رفت . خون از وي مي چكيد.ابن كرار به وي رسيد، گفت : يا اسود! دست تو را كه بريد؟ گفت : اميرالمؤمنين ، پيشرو سفيدرويان و سفيد دستان و پايان ، مولاي من و مولاي جمله خلقان و وصي بهترين پيغمبران . ابن كرار گفت : او دست تو را بريده است و تو مدح و ثناي او مي گويي ؟ گفت : چگونه نگويم كه دوستي او با گوشت و پوست و خون من آميخته است . وي دست من به حق بريد، نه به باطل . ابن كرار پيش اميرالمؤمنين عليه السلام آمد و آنچه شنيده بود باز گفت ، اميرالمؤمنين عليه السلام گفت : ما را دوستان (ي ) باشند كه اگر به ناخن پاره پاره شان كنيم ، جز در دوستي نيفزايد و دشمناني نيز باشند كه اگر عسل در گلويشان كنيم ، جز دشمني نيفزايد. اميرالمؤمنين عليه السلام ، حسن عليه السلام را فرمود كه آن سياه را باز آورد. شاه مردان گفت : اي اسود! من دست تو را ببريدم ، تو مدح و ثناي تو فرموده من كه باشم كه ثناي تو كنم . شاه مردان دست او بر جاي خود نهاد و رداي مبارك خود بر وي افكند و دعايي بر آنجا خواند - گفته اند كه آن فاتحه بود - در حال دست وي درست شد، چنانكه گويي هرگز نبريده اند. اين معجز از وي غريب و عجيب نباشد.منبع: داستان عارفان
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن