واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
یک خاطره ماه مبارك رمضان از راه مي رسيد چرا كه جشن هاي ماه پيامبر ، نويد ماه خدا را مي داد و در آن زمان ايام ماه مبارك در ارديبهشت ماه بود و اگر گرماي خوزستان را به آن اضافه كنيم روزه گرفتن تازه معني خودش را پيدا مي كرد ما نيز همچون بسياري از رزمندگان در مناطق عملياتي بوديم دروغ چرا ، من خوشحال بودم در جبهه هستم و در آن گرماي سوزان ، گرفتن روزه از ما رزمندگان ساقط بود اما در گردان ما شخصي بود كه دنبال راه حل شرعي مي گشت تا روزه بگيرد او از هر روحاني احكام چگونه روزه گرفتن خود را مي پرسيداو عشق روزه گرفتن داشت ، من بارها اشك هاي او را ديدم ، اما من در دل به او مي خنديدم ! ايشان از طلبه اي شنيده بود كه اگر رزمندگان اسلام به طور مستمر به مدت يك ماه در يك محلي اقامت كنند آنها مي توانند نماز را تمام خوانده و روزه خود را كامل بگيرند . در آن ايام ما دوره هاي رزم مي ديديم و اقامت ما نيز بيش از بيست روز شده بود ايشان هر روز شمارش معكوس خود را شروع كرده بود كه به محض تمام شدن يك ماه و حلول ماه مبارك رمضان روزه خود را آغاز كند اما فرمانده گردان در روز بيست و نهم اعلام كرد كه از فردا عازم خط مقدم هستيم ، اشكهاي اين برادر ديدن داشت در اين ميان تنها چيزي كه او را تسكين مي داد رفتن به خط مقدم جبهه بود من نيز به اشكهاي آن برادربر خلاف گذشته غبطه خوردم و احساس كردم چقدر آدم بد بختي هستم كه لذت عبادت روزه را نفهميد ه بودم و از خودم خجالت كشيدم ، شايد به غبطه ي ما نيز نمره اي تعلق بگيرد نمي دانم ؟ اما نا گفته پيداست كه در مناطق عملياتي كليه آداب ماه خدا در سر جاي خويش بود به غير از خوردن و آشاميدن . غالب بچه ها با رازهاي پاك خويش ، رابطه عاشقانه خود را با خدا بر قرار مي كردند و گاهي نيز اين رابطه به معامله ختم مي شد ! بطوريكه برخي از رزمنده ها جان خويش را تقديم مي كردند و برخي نيز با مجروح شدن دوام رابطه عاشقانه خود را ماندگار كردند.حال كه بيست سال از آن ايام مي گذرد و من دفاتر خاطرات سنوات آن روزها را ورق مي زنم و خاطرات رمضان آن سالها را مطالعه مي كنم ، به ياد مي آورم كه به ازاي هر روز از آن روزها ي خدا ، رفيقي را از دست داده و يا يكي از دوستانم را مجروح ديده ام .. من نيز احساس مي كنم به خاطر آن خوشحالي از خوردن روزه خود در جبهه مجازات شدم ، چرا كه با مجروحيت خويش بايد تا آخر عمر در سه وعده قرص مخصوصي به همراه غذا بخورم از سال 62 تا به حال در حسرت روزه گرفتن بوده و در هر افطاري و به هنگام شنيدن نواي ربنا به افطاري ديگران به غبطه نظاره گر هستم و نا خود آگاه ناز خيالي نازك از ميان دل پر از خاطره ا م ، ربوده مي شود و غم مبهم اشكي را ميهمان چشمانم مي سازد.
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]