محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846230407
آيا اخلاق قابل تغيير است؟
واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: عده زيادي از انسانها تصور ميکنند که اخلاق غيرقابل تغيير است و مي گويند از ما که گذشته، ما اينگونه آفريده شدهايم و غيره . با صراحت ميتوان گفت که اين ادعاي غلطي است چرا که اگر اين چنين بود ديگر توصيه به خودسازي چه معنايي ميداشت؟! خودسازي وقتي معني پيدا ميکند که امکان تغيير اخلاق وجود داشته باشد. در اين مقاله آية الله مکارم شيرازي در مورد چگونگي و امکان تغيير اخلاق سخن ميگويد. سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاى اخلاقى و تربيتى به اين مساله بستگى دارد، زيرا اگر اخلاق قابل تغيير نباشد نه تنها علم اخلاق بيهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامههاى تربيتى انبيا و کتابهاى آسمانى لغو خواهد شد؛ تعزيرات و تمام مجازاتهاى بازدارنده نيز بىمعنى خواهد بود. بنابراين، وجود آن همه برنامههاى اخلاقى و تربيتى در تعاليم انبياء و کتب آسمانى و نيز وجود برنامههاى تربيتى در تمام جهان بشريت، و همچنين مجازاتهاى بازدارنده در همه مکاتب جزائى، بهترين دليل بر اين است که قابليت تغيير اخلاق، و روشهاى اخلاقى، نه تنها از سوى تمام پيامبران که از سوى همه عقلاى جهان پذيرفته شده است. اما با اين همه، عجيب است که فلاسفه و علماى اخلاق بحثهاى فراوانى درباره اين که «آيا اخلاق قابل تغيير است يا نه؟» مطرح کردهاند! بعضى مىگويند: اخلاق قابل تغيير نيست! و آنها که بدگوهرند و طينتى ناپاک دارند عوض نمىشوند، و به فرض که تغيير يابند، سطحى و ناپايدار است و به زودى به حال اول باز مىگردند! آنها براى خود دلائلى دارند از جمله اين که ساختمان جسم و جان رابطه نزديکى با اخلاق دارد، و در واقع اخلاق هر کس تابع چگونگى آفرينش روح و جسم اوست، و چون روح و جسم آدمى عوض نمىشود، اخلاق او نيز قابل تغيير نيست. اگر اخلاق قابل تغيير نباشد نه تنها علم اخلاق بيهوده خواهد بود، بلکه تمام برنامههاى تربيتى انبيا و کتابهاى آسمانى لغو خواهد شد؛ تعزيرات و تمام مجازاتهاى بازدارنده نيز بىمعنى خواهد بود. جمعى از شعرا که پيرو اين طرز تفکر بودهاند نيز در اشعار خود به طور گسترده به اين مطلب اشاره کردهاند (هر چند ممکن است اشعار آنها را بر نوعى مبالغه در اين امر حمل کرد). نمونهاى از اشعار شعراى معروف را در اين زمينه در ذيل مىخوانيد: پرتو نيکان نگيرد هر که بنيادش بد است تربيت نااهل را چون گردکان بر گنبد است شمشير نيک ز آهن بد چون کند کسى؟ ناکس به تربيت نشود اى حکيم کس! باران که در لطافت طبعش خلاف نيست در باغ، لاله رويد و در شورهزار خس! بر سيه دل چه سود خواندن وعظ نرود ميخ آهنين در سنگ آهنى دليل ديگرى که براى اين امر ذکر کردهاند اين است که دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجى، از قبيل تاديب و نصيحت و اندرز است، و هنگامى که اين عوامل زايل گردد، انسان به اخلاق اصلى خود باز خواهد گشت، درست مانند سردى آب که به وسيله عوامل حرارتزا از بين مىرود و هنگامى که آن عوامل از بين برود، حرارت را پس داده، به حال اول باز مىگردد! اين طرز فکر و اينگونه استدلالات همه مايه تاسف و سبب انحطاط جوامع بشرى است! طرفداران «قابليت تغيير» در امور اخلاقى، از دو دليل فوق چنين پاسخ مىگويند: 1- ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انکار نيست، ولى اين ارتباط به اصطلاح در حد «مقتضى» است نه «علت تامه»، يعنى مىتواند زمينهساز باشد نه اين که الزاما و اجبارا تاثير قطعى بگذارد، همانگونه که بسيارى از افرادى که از پدران و مادران مبتلا به پارهاى از بيماريها متولد مىشوند زمينه آلودگى به آن بيماريها را دارند، ولى با اين حال مىتوان با پيشگيريهاى مخصوص جلو تاثير عامل وراثت را گرفت. افراد ضعيفالبنيه از نظر جسمانى با استفاده از بهداشت و ورزش، افراد نيرومندى مىشوند و به عکس، افراد قوى البنيه بر اثر ترک اين دو، ضعيف و ناتوان خواهند شد. افزون بر اين، روح و جسم انسان نيز قابل تغيير است تا چه رسد به اخلاق زاييده از آن! مىدانيم تمام «حيوانات اهلى امروز» يک روز در زمره حيوانات وحشى بودند، انسان آنها را گرفت و رام کرد، و به صورت حيوانات اهلى در آورد؛ بسيارى از گياهان و درختان ميوه نيز چنين بودهاند. جايى که با تربيت بتوان خلق و خوى يک حيوان و ويژگيهاى يک گياه يا درخت را تغيير داد چگونه نمىتوان اخلاق انسان را به فرض که اخلاق ذاتى باشد تغيير داد؟ هم اکنون نيز بسيارى از حيوانات را براى کارهايى که بر خلاف طبيعت آنها است تربيت مىکنند و آنها اين کارها را به خوبى انجام مىدهند. 2- از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال ديگر آنان نيز روشن مىشود زيرا گاه عوامل بيرونى آنقدر تاثير قوى دارد که ويژگيهاى ذاتى را به کلى دگرگون مىسازد، و حتى ويژگيهاى جديد به وراثت به نسلهاى آينده نيز مىرسد همانگونه که در حيوانات اهلى مثال زده شد. مىدانيم تمام «حيوانات اهلى امروز» يک روز در زمره حيوانات وحشى بودند، انسان آنها را گرفت و رام کرد، و به صورت حيوانات اهلى در آورد؛ بسيارى از گياهان و درختان ميوه نيز چنين بودهاند. جايى که با تربيت بتوان خلق و خوى يک حيوان و ويژگيهاى يک گياه يا درخت را تغيير داد چگونه نمىتوان اخلاق انسان را به فرض که اخلاق ذاتى باشد تغيير داد؟ تاريخ، انسانهاى بسيارى را نشان مىدهد که بر اثر تربيت به کلى خلق و خوى خود را تغيير دادند، و به اصطلاح يکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادى که يک روز مثلا در صف دزدان قهار جاى داشتند به زاهدان و عابدان مشهورى مبدل گشتند. توجه به طرز به وجود آمدن يک ملکه اخلاقى به ما اين قدرت را مىدهد که راه از ميان بردن آن را نيز پيدا کنيم؛ مساله چنين است که هر عمل خوب يا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقى مىگذارد، و روح را تدريجا به سوى خود جلب مىکند، تکرار اين عمل آن اثر را بيشتر و قويتر مىسازد، و کم کم کيفيتى به نام «عادت» حاصل مىشود، و هر گاه عادت استمرار يابد به صورت «ملکه» در مىآيد. بنابراين، همانگونه که عادات و ملکات اخلاقى زشت در سايه تکرار عمل تشکيل مىگردد، از همين طريق قابل زوال است؛ البته، اثر تلقين، تفکر، تعليمات صحيح و محيط سالم در فراهم کردن زمينههاى روحى براى پذيرش و تشکيل ملکات خوب را نمىتوان ناديده گرفت. 3- در اينجا قول سومى نيز وجود دارد و آن اين که بعضى از صفات اخلاقى قابل تغيير است، و بعضى غير قابل تغيير، آن صفاتى که طبيعى و فطرى است، قابل تغيير نمىباشد، ولى آن صفاتى که عوامل خارجى دارد قابل تغيير است.(2) اين قول نيز فاقد هرگونه دليل است، زيرا اين تفصيل و تفاوت گذارى، بين صفات فرع، بر قبول اخلاق طبيعى و فطرى است، در حالى که چنين چيزى ثابت نيست؛ و به فرض که چنين باشد چه کسى مىتواند ادعا کند که صفات فطرى قابل تغيير نيست؟ مگر حيوانات وحشى را نمىتوان اهلى کرد؟ مگر تعليم و تربيت نمىتواند آنقدر ريشهدار شود که اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟ آيات و روايات دليل بر قابليت تغيير اخلاق است. آنچه را در بالا گفتيم از نظر دلائل عقلى و تاريخى بود، هنگامى که به دلائل نقلى يعنى آنچه از مبدا وحى و سخنان معصومين(عليهمالسلام) به دست آمده مراجعه کنيم مساله از اين هم روشنتر است؛ زيرا: 1- نفس مساله بعثت انبيا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانى و بطور کلى ماموريتى که آنها براى هدايت و تربيت همه انسانها داشتند، محکمترين دليل بر امکان تربيت و پرورش فضائل اخلاقى در تمام افراد بشر است. تاريخ، انسانهاى بسيارى را نشان مىدهد که بر اثر تربيت به کلى خلق و خوى خود را تغيير دادند، و به اصطلاح يکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادى که يک روز مثلا در صف دزدان قهار جاى داشتند به زاهدان و عابدان مشهورى مبدل گشتند. آياتى مانند: هو الذى بعث فىالاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبين (سوره جمعه، آيه2)(3) و آيات مشابه آن به خوبى نشان مىدهد که هدف از ماموريت پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله) هدايت و تربيت و تعليم و تزکيه همه کسانى بود که در «ضلال مبين» و گمراهى آشکار بودند. 2- تمام آياتى که خطاب به همه انسانها به عنوان «يا بنىآدم» و «يا ايها الناس» و «يا ايها الانسان»، و «يا عبادى» مىباشد و مشتمل بر اوامر و نواهى و مسائل مربوط به تهذيب نفوس و کسب فضائل اخلاقى است، بهترين دليل بر امکان تغيير «اخلاق رذيله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غير اين صورت، عموميت اين خطابها لغو و بيهوده خواهد بود. ممکن است گفته شود: اين آيات غالبا مشتمل بر احکام است، و احکام مربوط به جنبههاى عملى است، در حالى که اخلاق ناظر به صفات درونى است. ولى نبايد فراموش کرد که «اخلاق» و «عمل» لازم و ملزوم يکديگر و به منزله علت و معلولند، و در يکديگر تاثير متقابل دارند؛ هر اخلاق خوبى سرچشمه اعمال خوب است، همانگونه که اخلاق رذيله، اعمال زشت را به دنبال دارد؛ و در مقابل، اعمال نيک و بد نيز اگر تکرار شود تدريجا تبديل به خلق و خوى خوب و بد مىشود. 3- اعتقاد به عدم امکان تغيير اخلاق سر از اعتقاد به جبر در مىآورد؛ زيرا مفهومش اين است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغيير آن نيستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است، پس در انجام کار خوب يا بد مجبورند، و در عين حال مکلف به انجام خوبيها و ترک بديها هستند؛ اين عين جبر است، و تمام مفاسدى را که مذهب جبر دارد بر آن مترتب مىشود.(4) 4- آياتى که با صراحت تشويق به تهذيب اخلاق مىکند و از رذايل اخلاقى بر حذر مىدارد نيز دليل محکمى است بر امکان تغيير صفات اخلاقى، مانند «قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها؛ هر کس نفس خود را تزکيه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده سازد نوميد و محروم گشته است.» (سوره شمس - آيه 9 و 10). تعبير به «دسيها» از ماده «دس» و «دسيسه» در اصل به معنى آميختن شىء ناپسندى با چيز ديگر است؛ مثل اين که گفته مىشود: «دس الحنطة بالتراب؛ گندم را با خاک مخلوط کرده»، اين تعبير نشان مىدهد که طبيعت انسان بر پاکى و تقوا است و آلودگيها و رذائل اخلاقى از خارج بر انسان نفوذ مىکند و هر دو قابل تغيير و تبديل است. در آيه 34 سوره فصلت مىخوانيم: «ادفع بالتى هى احسن فاذا الذى بينک و بينه عداوة کانه ولى حميم؛ بدى را با نيکى دفع کن ناگهان (خواهى ديد) همان کسى که ميان تو و او دشمن است گويى دوست گرم و صميمى (و قديمى تو) است!» مساله چنين است که هر عمل خوب يا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقى مىگذارد، و روح را تدريجا به سوى خود جلب مىکند، تکرار اين عمل آن اثر را بيشتر و قويتر مىسازد، و کم کم کيفيتى به نام «عادت» حاصل مىشود، و هر گاه عادت استمرار يابد به صورت «ملکه» در مىآيد. اين آيه بخوبى نشان مىدهد که عداوت و دشمنيهاى عميق که در خلق و خوى انسان ريشه دوانده باشد، با محبت و رفتار شايسته ممکن است تبديل به دوستيهاى داغ و ريشهدار شود؛ اگر اخلاق، قابل تغيير نبود، اين امر امکان نداشت. در روايات اسلامى نيز تعبيرات روشنى در اين زمينه ديده مىشود مانند احاديث زير: 1- حديث معروف انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق،(5) دليل واضحى بر امکان تغيير صفات اخلاقى است. 2- روايات فراوانى که تشويق به حسن خلق مىکند، مانند: حديث نبوى: «لو يعلم العبد ما فى حسن الخلق لعلم انه يحتاج ان يکون له خلق حسن؛ اگر بندگان مىدانستند که حسن خلق چه منافعى دارد، يقين پيدا مىکردند که محتاج به اخلاق نيکند!»،(6) نشانه ديگر است. 3- در حديث ديگرى از همان حضرت مىخوانيم: «الخلق الحسن نصف الدين؛ اخلاق خوب، نيمى از دين است.»(7) 4- و در حديثى از اميرمؤمنان على(عليهالسلام) مىخوانيم: «الخلق المحمود من ثمار العقل، الخلق المذموم من ثمار الجهل؛ اخلاق خوب از ميوههاى عقل و آگاهى است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانى است.»(8) و از آنجا که «علم» و «جهل» قابل تغيير است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغيير مىباشد. 5- در حديث ديگرى از پيامبراکرم(صلى الله عليه و آله) آمده است: «ان العبد ليبلغ بحسن خلقه عظيم درجات الاخرة و شرف المنازل و انه لضعيف العبادة؛ بنده خدا به وسيله حسن اخلاق به درجات عالى آخرت و بهترين مقامات مىرسد، در حالى که ممکن است از نظر عبادت ضعيف باشد!»(9) در اين حديث. اولا: مقايسه حسن اخلاق به عبادت، ثانيا: ذکر درجات بالاى اخروى که حتما مربوط به اعمال اختيارى است، ثالثا: تشويق به تحصيل حسن خلق، همگى نشان مىدهد که اخلاق يک امر اکتسابى است، نه اجبارى و الزامى و خارج از اختيار! تمام آياتى که خطاب به همه انسانها به عنوان «يا بنىآدم» و «يا ايها الناس» و «يا ايها الانسان»، و «يا عبادى» مىباشد و مشتمل بر اوامر و نواهى و مسائل مربوط به تهذيب نفوس و کسب فضائل اخلاقى است، بهترين دليل بر امکان تغيير «اخلاق رذيله» و اصلاح صفات ناپسند است، در غير اين صورت، عموميت اين خطابها لغو و بيهوده خواهد بود. اين گونه روايات و تعبيرات گويا و پرمعنى در کلمات معصومين(عليهمالسلام) زياد ديده مىشود(10) و همه آنها نشان مىدهد که صفات اخلاقى قابل تغيير است، وگرنه اين تعبيرات و تشويقها لغو و بيهوده بود. 6- در حديث ديگرى از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) مىخوانيم که به يکى از يارانش به نام «جرير بن عبدالله» فرمود: «انک امرء قد احسن الله خلقک فاحسن خلقک؛ خداوند به تو چهره زيبا داده، اخلاق خود را نيز زيبا کن!»(11) کوتاه سخن اين که: کتب روايى ما پس از رواياتى است که همگى دلالت بر امکان تغيير اخلاق آدمى دارد. [12] اين بحث را با حديثى از امير مؤمنان على(عليهالسلام) که تشويق به فضائل اخلاقى مىکند پايان مىدهيم، فرمود: «الکرم حسن السجية و اجتناب الدنية؛ ارزش و کيفيت انسان به اخلاق پسنديده و اجتناب و دورى از اخلاق پست است!»(13) دلائل طرفداران عدم تغيير اخلاق در برابر دلائل بالا بعضى به رواياتى تمسک جستهاند که در نظر آنها چنين بر مىآيد که اخلاق قابل تغيير نيست، از جمله: 1- در حديث معروفى از پيامبر(صلى الله عليه و آله) آمده است که فرمود: «الناس معادن کمعادن الذهب والفضة، خيارهم فى الجاهلية خيارهم في الاسلام؛ مردم همچون معدنهاى طلا و نقرهاند، بهترين آنها در زمان جاهليت بهترين آنها در اسلامند.» 2- در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «اذا سمعتم ان جبلا زال عن مکانه فصد قوه، و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصد قوه! فانه سيعود الى ما جبل عليه! هر گاه بشنويد کوهى از جايش حرکت کرده، تصديق کنيد، اما اگر بشنويد کسى اخلاقش را رها نموده تصديق نکنيد! چرا که به زودى به همان فطرت خويش باز گردد زيرا اين نکته قابل قبول است که روحيات مردم ذاتا متفاوت است، بعضى همچون معدن طلا هستند و بعضى نقره.(14) اينها دليل بر اين نمىشود که اين روحيات قابل تغيير نباشند؛ و به تعبير ديگر، اينگونه صفات روحى در حد مقتضى است نه علت تامه، لذا با تجربه ديدهايم که اين افراد بر اثر تعليم و تربيت به کلى عوض مىشوند. آياتى که با صراحت تشويق به تهذيب اخلاق مىکند و از رذايل اخلاقى بر حذر مىدارد نيز دليل محکمى است بر امکان تغيير صفات اخلاقى، مانند «قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها؛ هر کس نفس خود را تزکيه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده سازد نوميد و محروم گشته است.» اضافه بر اين، اگر ما بخواهيم مطابق اين حديث حکم کنيم بايد بگوييم که همه مردم داراى اخلاق نيکند، بعضى خوبند و بعضى خوبتر، (همانند نقره و طلا)، بنابراين، جايى براى اخلاق رذيله طبيعى وجود نخواهد داشت. در مورد حديث دوم نيز مساله جنبه مقتضى دارد نه علت تامه، و يا به تعبير ديگر ناظر به غالب مردم است نه همه مردم؛ وگرنه مضمون حديث، مخالف صريح تواريخى است که در دست است و نشان مىدهد افرادى اخلاق خود را تغيير دادهاند، و تا پايان عمر بر همان روش باقى ماندند. همچنين مخالف تجربيات روزمره ما است که بسيارى از افراد فاسد را مىبينيم به وسيله تعليم و تربيت راه زندگى خود را عوض مىکنند و تا آخر نيز بر روش جديد مىمانند. کوتاه سخن اين که: در عين قبول تفاوت روحيات و سجاياى اخلاقى مردم با يکديگر، هيچ کس مجبور نيست که بر اخلاق بد باقى بماند، يا بر اخلاق خوب؛ صاحبان سجيه نيک ممکن است بر اثر هواپرستى در منجلاب اخلاق سوء سقوط کنند و صاحبان سجاياى زشت، ممکن است زير نظر استاد مربى و در سايه خودسازى به بالاترين مراحل کمال عروج نمايند! اين نکته نيز گفتنى است که بعضى از افراد فاسد و مفسد، براى اين که اعمال خود را توجيه کنند، به اين گونه منطقها روى مىآورند که خدا ما را چنين آفريده، اگر مىخواست، مىتوانست ما را با اخلاق ديگرى بيافريند! به هر حال، روى آوردن به مکتب طرفداران عدم قابليت تغيير اخلاق نتيجهاى جز سقوط در دامان اعتقاد به جبر، و انکار مکتب انبيا و بيهوده شمردن تلاش علماى اخلاق و روانکاوان و سرانجام فساد جوامع بشرى نخواهد داشت. -------------------------------------------------------------------------------- پينوشتها: 1- اخلاق در قرآن، ج 1، ص 30 . 2- محقق نراقى در جامع السعادات اين نظريه را برگزيده است (جامع السعادات، ج 1، ص 24). 3- آيه 164 آل عمران نيز همين مضمون را در بردارد. 4- به اصول کافى، جلد 1، ص 155 و کشفالمراد، بحث قضا و قدر درباره مفاسد و مذهب جبر مراجعه شود. 5- سفينة البحار، (ماده خلق). 6- بحارالانوار، ج 10، ص 369. 7- بحارالانوار، ج 71، ص 385. 8- غررالحکم، 1280 - 1281. 9- مهجة البيضاء، ج 5، ص93. 10- مرحوم کلينى در ج دوم اصول کافى، در باب حسن الخلق(ص 99) هيجده روايت در اين زمينه نقل کرده است. 11- سفينة البحار، ماده خلق. 12- به جلد دوم اصول کافى و روضه کافى، و جلد سوم ميزان الحکمة و جلد اول سفينة البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرماييد. 13- غرر الحکم. 14- جامع السعاده، جلد اول، صفحه 24. آية الله مکارم شيرازي گروه دين و انديشه تبيان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 492]
صفحات پیشنهادی
آيا اخلاق قابل تغيير است - vazeh.com :: واضح پايگاه جامع ایرانیان
عده زيادي از انسانها تصور ميکنند که اخلاق غيرقابل تغيير است و مي گويند از ما که گذشته، ما اينگونه آفريده شدهايم و غيره . با صراحت ميتوان گفت که اين ادعاي ...
عده زيادي از انسانها تصور ميکنند که اخلاق غيرقابل تغيير است و مي گويند از ما که گذشته، ما اينگونه آفريده شدهايم و غيره . با صراحت ميتوان گفت که اين ادعاي ...
آيا اخلاق قابل تغيير است؟
آيا اخلاق قابل تغيير است؟ نويسنده: ناصر مکارم شيرازي يا محول الحول و الاحوالحول حالنا الي احسن الحالسرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاي اخلاقي و تربيتي به اين مساله ...
آيا اخلاق قابل تغيير است؟ نويسنده: ناصر مکارم شيرازي يا محول الحول و الاحوالحول حالنا الي احسن الحالسرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاي اخلاقي و تربيتي به اين مساله ...
فلسفه اخلاق
24 فوريه 2007 – آیا اخلاق قابل تغییر است؟ سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهای اخلاقی و تربیتی به این مساله بستگی دارد، زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها ...
24 فوريه 2007 – آیا اخلاق قابل تغییر است؟ سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهای اخلاقی و تربیتی به این مساله بستگی دارد، زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها ...
احكام دين در مرحلة تشريع به عناوين كلي تعلق مي گيرند نه به ...
تغيير و تحولي كه در اين بخش ممكن است مربوط به دسته اي از جزئيات و فروع مسائل اخلاق است ، يا به عبارت ديگر تنها گونة از احكام اخلاقي في الجمله قابل تغييرند كه ...
تغيير و تحولي كه در اين بخش ممكن است مربوط به دسته اي از جزئيات و فروع مسائل اخلاق است ، يا به عبارت ديگر تنها گونة از احكام اخلاقي في الجمله قابل تغييرند كه ...
دوره طرح پزشكان قابل تغيير است
دوره طرح پزشكان قابل تغيير است-خبرگزاري فارس: وزير بهداشت گفت: با وجودي نيازي كه به ... به خوابگاهها شكايت داشت و در اعتراض به اين عمل گفته بود كه آيا شما موسيقي را حرام ميدانيد، .... گمان مكن كه رذایل نفسانى و اخلاق روحى قابل تغییر نیست.
دوره طرح پزشكان قابل تغيير است-خبرگزاري فارس: وزير بهداشت گفت: با وجودي نيازي كه به ... به خوابگاهها شكايت داشت و در اعتراض به اين عمل گفته بود كه آيا شما موسيقي را حرام ميدانيد، .... گمان مكن كه رذایل نفسانى و اخلاق روحى قابل تغییر نیست.
کليات و مفهوم تعليم و تربيت
م)گويد:تعليم و تربيت مجموعه اى از اعمال است كه به وسيله خانواده يا دولت براي ايجاد .... و مى گويد:اين ديدگاه كه اخلاق آدمى قابل تغيير نيست، خط بطلانى است بر نيروي ...
م)گويد:تعليم و تربيت مجموعه اى از اعمال است كه به وسيله خانواده يا دولت براي ايجاد .... و مى گويد:اين ديدگاه كه اخلاق آدمى قابل تغيير نيست، خط بطلانى است بر نيروي ...
آيا بنيانهاي اخلاقي در فضاي مجازي با گذشت زمان تقويت خواهندشد؟
موضوع ديگري كه در اين ميان مطرح ميشود اين است كه آيا اخلاق با فضاي مجازي ... مجازي هويت انسانها نبايد تغيير كند بلكه فقط فضايي در دسترستر و قابل انعطافتر در ...
موضوع ديگري كه در اين ميان مطرح ميشود اين است كه آيا اخلاق با فضاي مجازي ... مجازي هويت انسانها نبايد تغيير كند بلكه فقط فضايي در دسترستر و قابل انعطافتر در ...
امکان تغيير خلق از ديدگاه غزالي و دواني(2)
که همه ي اينها به معناي تغيير و تبديل اخلاق است، و اخلاق آدمي اولويت بيشتري براي ... همچنين اختلاف ديگر درباره ي اين است که آيا خُلق هر فردي براي او طبيعي است و در ... عده اي بر اين باورند که بخشي از اخلاق، مقتضاي طبيعت است و قابل زوال نيست و ...
که همه ي اينها به معناي تغيير و تبديل اخلاق است، و اخلاق آدمي اولويت بيشتري براي ... همچنين اختلاف ديگر درباره ي اين است که آيا خُلق هر فردي براي او طبيعي است و در ... عده اي بر اين باورند که بخشي از اخلاق، مقتضاي طبيعت است و قابل زوال نيست و ...
فلسفه اخلاق مارکسيسم ايراني و ملاحظاتي انتقادي درباره آن(4)
آيا اين عوامل سبب تغيير در مفاد و معناي تک تک مفاهيم و واژه ها و نيز گزاره هاي اخلاقي ... شرط شکل گيري وجود اخلاق است يا در تعريف و ماهيت آن هم نقش آفريني مي کند؟ .... فلسفه اخلاق گشوده است؛ اما همان گونه که ملاحظه شد، دشواري هاي نظري و عملي قابل ...
آيا اين عوامل سبب تغيير در مفاد و معناي تک تک مفاهيم و واژه ها و نيز گزاره هاي اخلاقي ... شرط شکل گيري وجود اخلاق است يا در تعريف و ماهيت آن هم نقش آفريني مي کند؟ .... فلسفه اخلاق گشوده است؛ اما همان گونه که ملاحظه شد، دشواري هاي نظري و عملي قابل ...
مباني توجيهي - اخلاقي حقوق بشر معاصر (1)
به ديگر سخن آيا مباني اخلاقي که هنجارهاي حقوق بشر از آن متولد شده است، صرفاً صبغهاي ... و قابل دفاع بودن نظريات نسبيگرايانه در عرصهي اخلاق بهشدت لطمه زده است. ... تغيير اين قانون گناه است و تلاش بر بياعتبار نمودن آن مجاز نيست و حذف تمام آن ...
به ديگر سخن آيا مباني اخلاقي که هنجارهاي حقوق بشر از آن متولد شده است، صرفاً صبغهاي ... و قابل دفاع بودن نظريات نسبيگرايانه در عرصهي اخلاق بهشدت لطمه زده است. ... تغيير اين قانون گناه است و تلاش بر بياعتبار نمودن آن مجاز نيست و حذف تمام آن ...
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها