واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
فرمانروايان مصر از جانب اميرالمومنان علي (ع) نويسنده: دکتر سيد جعفر شهيدي چکيده: سرزمين مصر از جهت ويژگي هاي سياسي و اجتماعي داراي موقعيتي استراتژيک بود و طبيعي است که هم مد نظر امام(ع) و هم مد نظر معاويه قرار گيرد. مصر در فاصله ي کوتاهي شاهد سه فرمان دار از ياران برجسته ي امام(ع) بود، که هر سه با نيرنگ معاويه ناکام ماندند؛ قيس بن سعد، محمد بن ابي بکر، مالک اشتر که هرگز به مصر نرسيد. قيس در آغاز ربيع الاول سال 37 وارد مصر شد؛ معاويه که با تدبير هاي قيس نتوانست از درون مصر بر او دست يابد، با طرح حيلتي نزد اطرافيان امام او را بدنام و خائن جلوه داد و با استفاده از ناداني برخي بر او ظفر يافت. امام(ع) قيس را به نزد خود خواند و محمد بن ابي بکر را راهي مصر کرد. او نيز به سال 38 در نبرد با سپاه معاويه شهيد شد. کليدواژه ها: مصر، قيس بن سعد، محمد بن ابي بکر، مالک اشتر. در ميان نامه هاي اميرالمؤمنين علي(ع)، جز وصيت نامه ي معروف او به مالک اشتر، سه نامه ي ديگر درباره ي حکومت مصر ديده مي شود: يکي نامه ي شصت و دوم است به مصريان، که امام علي(ع) در آن نامه از بعثت پيامبر(ص) و رحلت او و به هم در افتادن امت و روي گرداندن آنان از خاندان وي و مشکلاتي که براي امام فراهم آوردند، سخن مي گويد، سپس آنان را بيم مي دهد که دشمنان از هر سو به شهرهاي شما حمله آورده و سرزمين هاي مرزيتان را گرفته اند. در اين نامه نه از مالک سخني است و نه از مصريان، ليکن در عنوان نامه آمده است: «از نامه ي آن حضرت است به مصريان که با مالک اشتر فرستاد، چون او را به حکومت آن سرزمين گمارد». ديگر نامه ي سي و هشتم است که در آن به مصريان مي فرمايد: «من بنده اي از بندگان خدا را به سوي شما فرستادم که در روزهاي بيم نخوابد و در ساعت هاي ترس، از دشمن روي برنتابد. بر بدکاران، تندتر بود از آتش سوزان. او مالک، پسر حارث فدحجي است...». و ديگر نامه ي سي و چهارم است خطاب به محمد، پسر ابوبکر. اين نامه هنگامي نوشته شده است که امام(ع) شنيد، محمد از عزل خود و جانشيني اشتر دل تنگ شده است. امام بدو مي نويسد: «خبر يافتم از فرستادن اشتر براي تصدي کارهايي که در عهده داري، دل تنگ شده اي. آنچه کردم، نه براي آن است که تو را کند کار شمردم يا انتظار کوشش بيشتري بردم، و اگر آنچه را در فرمان توست، از دستت گرفتم، بر جايي حکومتت دادم که سر و سامان دادن آن بر تو آسان تر است و حکم راني ات بر آن تو را خوش تر...». مي دانيم پيش از آنکه محمد به حکم راني مصرگمارده شود، قيس بن سعد عباده در آنجا امارت داشته است. سپس امام (ع) قيس را از حکومت آن سرزمين برداشته و محمد پسر ابوبکر را بدانجا فرستاده است. پس از چندي، محمد را از کار برکنار کرده و مالک را به حکومت مصر معين فرموده؛ اما مالک پيش از آنکه به محل کار خود برسد، شهيد شده است. بايد ديد چرا در مدتي کوتاه اين سه تن جاي يکديگر را گرفته اند؛ نيز امام(ع) محمد پسر ابوبکر را در چه تاريخي از حکومت مصر برداشته است. درمورد نخست، محمد بن يوسف کندي مصري که کتاب اولاة و القضاة را نوشته و تاريخ حکومت حاکمان بر اين ايالت را ضبط کرده است، چنين مي نويسد: «قيس بن سعد بن عباده انصاري از جانب اميرالمؤمنين علي(ع) والي مصر گرديد و در آغاز ربيع الاول سال 37 هجري وارد مصر شد. قيس مردي صاحب تدبير و با کفايت بود. معاويه و عمرو پسر عاص براي برانداختن وي تدبير مي کردند و او با زيرکي و حيلت تدبيرهاي آنان را باطل مي ساخت. معاويه از درون مصر بر قيس دست نيافت؛ پس حيله اي برانگيخت تا اطرافيان علي(ع) را بدو بدگمان کند و به دست آنان وي را براندازد، و چنين کرد و بعدها به بزرگان قريش مي گفت: «هرگز حيله اي چنان که براي برانداختن قيس کردم، به کار نبردم. چون ديدم قيس را نمي توانم نزد خود بياورم، به شاميان گفتم قيس را دشنام مدهيد و جنگ او را مخوانيد، که وي از دوستان ماست. نامه ها و اندرزهاي او به ما مي رسد. نمي بينيد چگونه دوستان شما را که در آن سرزمين به سر مي برند نگاه داري مي کند، عطاي آنان را به ايشان مي دهد و به هر کس از آنان که نزد وي رود، نيکويي مي کند؟ آنگاه اين موضوع را به دوستان خود در عراق نوشتم. جاسوسان علي در عراق از آن آگاه شدند. محمد بن ابي بکر و عبدالله بن جعفر اين خبر را به علي(ع) رساندند و قيس را متهم کردند»(کندي مصري، 1908: 12ــ20). توطئه سبب شد که قيس از حکومت مصر بر کنار شود و محمد بن ابي بکر جاي او را بگيرد و سپس اشتر به جاي محمد برود؛ اما اشتر هرگز به مصر نرسيد، و محمد نيز در جنگ با دوستان معاويه که در مصر به سر مي بردند، شهيد شد. محمد در چه سالي به مصر رفته و در چه تاريخي از حکومت آن ايالت برکنار شد؟ چنان که ظاهر نامه ي سي و چهارم نشان مي دهد، امام(ع) محمد را از حکومت برداشته و مالک را به جاي او گذاشته و نيز چنان که پيداست، اين نامه پس از شهيد شدن مالک نوشته شده است. اما عزل محمد کي بوده؟ و اشتر چه وقت از جانب امام به حکومت مصر منصوب شده است؟ ابن حجر مي نويسد: «علي(ع) وي را در رمضان سال 37 به حکومت مصر فرستاد و از سوي معاويه، عمرو بن العاص به مصر روانه گرديد و جنگي ميان محمد و فرستادگان معاويه درگرفت و سرانجام محمد در صفر سال 38 شهيد شد»(ابن حجر، 4928). محمد بن يوسف کندي مصري حکومت محمد بن ابي بکر را بر مصر، پس از ذکر شهادت مالک اشتر آورده و مي نويسد: «وي در نيمه ي رمضان سال 37، از جانب اميرالمؤمنين علي(ع) به مصر درآمد»(کندي مصري، 1908: 62ــ72). و هم او مي نويسد: «قيس بن سعد، محمد بن ابي بکر را ديد و گفت: هر چند اميرالمؤمنين مرا بي هيچ تقصير عزل کرد، من خيرخواهي را دريغ نمي دارم. تو با معاويه بن خديج و مسلمه بن مخلد و بسر بن ارطاه و ياران آنان مدارا کن. اما وي برخلاف گفته ي او رفتار کرد»(همان: 72). طبري ولايت محمد بن ابي بکر را بر مصر به سال 36 نوشته؛ نوشته ي او صراحت دارد، که چون محمد به مصر رسيد، قيس بن سعد در آنجا بود(ابن حجر، 5423). و به سند خود از حارث بن کعب والبي، از پدرش روايت کند که چون محمد بن ابي بکر به مصر رفت، من با او بودم و او عهد اميرالمؤمنين علي(ع) را بر مصريان خواند(همان: 6423). از طرفي، مي دانيم مالک به سال 37 هجري به فرمان امام روانه ي مصر گرديده و چنان که کندي نوشته است و بسياري از مآخذ نيز موافق گفته ي اوست، در قلزم بر اثر خوردن عسل زهرناک شهيد شد(کندي مصري، 1908: 32). و باز چنان که در ظاهر نامه ي امام مي بينيم، اميرالمؤمنين به محمد مي نويسد: «از اين که کار تو را به اشتر دادم، آزرده مشو». پس محمد در سال 37 که اشتر روانه ي مصر مي شود، در آنجا بوده است. از مجموع آنچه ديديم، نوشته ي طبري درست تر به نظر مي رسد. امام در آغاز خلافت خود حکم رانان ايالت هاي اسلامي را معين فرموده و قيس بن سعد را حکومت مصر داده است. دشمنان قيس توطئه اي را آغاز مي کنند که گويا طراح آن معاويه بوده است. قيس از حکومت مصر معزول و محمد بن ابي بکر به جاي او گمارده مي شود؛ ولي در سال 37 همان کساني که قيس سفارش آنان را به محمد کرده بود، عليه او بر مي خيزند و شهر دچار آشوب مي شود. امام ناچار مالک را به جاي محمد به حکومت مصر معين مي کند و اين نامه را هم به محمد مي نويسد و چنان که نوشتيم، اشتر در ميان راه، در ماه رجب سال 37 به شهادت مي رسد و محمد، پسر ابوبکر، چند ماهي با مخالفان درگيري داشته و سرانجام در صفر سال 38 شهيد شده است. منابع: ابن حجر، ؟.(؟). الاصابة في تمييز الصحابة. کندي مصري، محمد بن يوسف. 1908. الولاة و القضاة. بيروت: مطبعة آباء يسوعيين. نشريه النهج شماره 23-24 /ج
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 221]