تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نزديك‏ترين شما به من در قيامت: راستگوترين، امانتدارترين، وفادارترين به عهد و پي...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812804934




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بحثي در اتلاف


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون: بحثي در اتلاف   نویسنده : سيد لطف ا... اتابكي   قاعده فقهي اتلاف :   ( من اتلف مال الغير فهو له ضامن ) ، يعني هر كس مال ديگري را تلف كند ضامن است ( مسئول جبران آن است . ) هر چند بعضي از دانشمندان حقوق اسلامي اين قاعده را روايت دانسته اند ، اما به تعبير اصولي ، قاعده اي است اصطيادي كه از مضمون آيات و روايات به دست آمده است ، و از تمام منابع حقوقي اسلامي ( كتاب ، سنت ، اجماع و عقل ) تغذيه مي كند . منظور از اتلاف چيست ؟   در فلسفه ثابت شده است كه ( موجود ، معدم نمي شود ). بنابراين ، اگر اتلاف مال را معادل نابودي ان فرض كنيم، دقت لازم را به كار نبرده ايم ؛ در جهان ، تغيير و تحول وجود دارد ولي عدم و نا بودي نيست ، لذا بايد ديد كه كدام تغيير ، تلف تلقي مي شود. گاهي دگرگوني به گونه اي است كه مال ، تمام خواص محسوس خود را از دست مي دهد ؛ مثل سوختن پارچه . و زماني خاصيت مهم ان از بين مي رود ؛ مثل اتومبيلي كه شدت تصادف آن را به آهن پاره اي مبدل مي سازد . گاهي مال با تمام خواصش موجود است ولي مالك بر ان سلطه اي ندارد ؛ مانند پر ندة گران قيمتي كه از قفس رهاشده است ويا انگشتر جواهر نشاني كه به دريا انداخته شده است ؛ تمام اين موارد از مصاديق اتلاف است . آيا اتلاف و تسبيب دو قاعده است يا دو قسم از يك قاعده ؟   اگر مال به مباشرت تلف شود اتلاف است و اگر با سبب شدن تحقق يابد تسبيب است . پس يك قاعده بيشتر نيست ولي با دو نوع مظهر . به عبارت ديگر ، گاهي فعل مرتكب ، علت اتلاف را ايجاد مي كند و زماني زمينه اي را فراهم مي سازد كه احتمال دارد منجر به تلف مال گردد ؛ اولي را اتلا ف بالمباشره گويند و دومي را اتلاف بالتسبيب ( درصورت تحقق تلف ) . در مباشرت لازم است فعلي صورت پذيرد ولي در تسبيب فعل و ترك فعل هر دو ضمان آور است . گاهي مباشر واحد است و گاهي متعدد ، گاهي سبب واحد است و گاهي متعدد . اما در اتلاف بالتسبيب اين تعريف صادق نيست . در آنجا مسبب كاري مي كند كه زمينة وقوع تلف است ، به طوري كه اگر آن كار نباشد تلف هم نيست . اما با بودن آن كار ، لزوما“ تلف تحقق پيدا نخواهد كرد . به عبارت ديگر، مي توان گفت : ( مايلزم من عدمه العدم ولايلزم من وجوه الوجود ) . انتظار مي رود در شرايط خاصي ، زمينة ايجاد شده منجر به تلف مال شود پس مسبب زمينه ساز وقوع تلف . آيا در اتلاف مال ، علم و عمد شر ط است ؟   در اتلاف ( اعم از مباشرت و تسبيب ) ، نه عمد شرط است و نه علم ( نه علم به موضوع و نه علم به حكم ) . برا ي ضامن شناختن متلف لازم نيست او عمدا“ مال را تلف كرده باشد ، نه عمد در فعل لازم است و نه عمد در نتيجه . اگر عصاي شخصي ( بدون عمد در فعل ) به شي ء عتيقة ديگري اصابت كند و آن را بشكند ، مسئول است ؛ هر چند شكستن را نخواسته باشد ( يعني عمد در نتيجه نداشته باشد ) ، علم مرتكب هم ، براي مسئول دانستن او لازم نيست ؛ يعني لازم نيست بداند عمل او موجب زيان مي شود ( علم به موضوع ) ، همچنان كه لازم نيست بداند اگر ضرور ي وارد سازد بايد جبران كند ( علم به حكم . ) آيا در اتلاف مال تقصير متلف شرط است ؟   اين فراز از بحث به دو بخش تقسيم مي شود : الف : نقش تقصير در اتلاف به مباشرت ب: نقش تقصير در اتلاف به تسبيب در اتلاف به مباشرت لازم نيست زيان ديده ثابت كند متلف مباشر ، مقصر است و در اين فرع ، ماده يك قانون مسئوليت مدني مقرر مي دارد : ( هركس بدون مجوز قانوني ، عمدا“ يا در نتيجه بي احتياطي به جان يا سلامتي يا مال يا آزادي يا حيثيت يا شهرت تجاري يا به هر حق ديگري كه به موجب قانون براي افرادايجاد گرديده ، لطمه اي وارد نمايد كه موجب ضرر مادي يا معنوي ديگر شود ، مسئول جبران خسارت ناشي از عمل خود مي باشد ) . اين ماده از جهات مختلف قابليت شرح و بررسي رادارد كه مناسب اين مقام نيست ، فقط ورود تقصير با عنوان ( بي احتياطي ) در ضرر زدن به مال محور بحث است . بستر اجتماعي موضوع و پيچيدگي شرايط موجب شده است كه آرا در اين زمينه مختلف باشد . بعضي تقصير را شرط بدانند و بعضي ديگر مسبب را ـ در هر حال ـ ضامن بشناسند ، و زيان ديده را فارغ از اثبات تقصير بدانند . مشكل است بتوان در تمام شرايط و بدون استثناء يك قاعده را حاكم كرد ، اعم از اين كه آن قاعده شرط تقصير باشد يا بي نيازي از اثبات آن . در هر مورد بايد به دقت وارد شد ، و نيز بايد ديد رعايت انصاف و عدالت چه اقتصائي دارد زيرا تمام قواعد براي اجراي عدالت وضع گرديده است . منظور از تصميم نادرست منجر به اتلاف بيت المال مندرج در بند هـ ماده (23) قانون ديوان محاسبات كشور چيست ؟ در بند هـ ماده (23) قانون ديوان محاسبات كشور چنين آمده است ( سوء استفاده و غفلت و تسامح در حفظ اموال واسناد و وجوه دولتي و يا هر خرج و تصميم نادرست كه باعث اتلاف يا تضييع بيت المال بشود ) ، به نظر مي رسد عنصر تقصير در تعبير ( تصميم نادرست ) نهفته باشد ، يعني اتلاف مندرج . آيا ممكن است در تحت شرايط خاصي ، ضمان متلف ساقط شود و وي مسئول جبران شناخته نشود ؟ آري ، لذا به سه قاعده كه مسقط ضمان است درزير اشاره مي شود : قاعده اول ـ قاعدة احسان : قران كريم مي فرمايند : ( ماعلي المحسنين من سبيل ) سوره توبه ، آيه 91 ( هل جزاء الاحسان الا الاحسان ) سوره الرحمن ، آيه 61 . مدرك اين قاعده ، آيات مذكور مي باشد و معناي آن اين است كه انسان درمقام انجام كار خير مؤاخذه نمي شود و اگر در اثر فعل صحيح و خير خواهانه او بر كسي ضرري وارد شد ، جبران آن بر او تحميل نمي گردد . اما سخن در اين است كه مجرد قصد احسان ، مسقط ضمان نيست . بايد فعل انسان محسن كه در صدد دفع ضرر يا جلب منفعتي است واقعا“ چنين باشد ( اگر اطفاي حريق منزل همسايه ، جز با تخريب سقف اتاق ممكن نيست ، خراب كننده البته ضامن نخواهد بود بلكه قابل تحسين و تقدير است ) اما اگر دست به اقدامي ناشيانه زد و در جايي كه نبايد سقف اتاق خراب شود آن را خراب كرد ، مسئول جبران تخريب شناخته مي شود . قاعده دوم ـ قاعده استيمان : ( ليس علي الامين الا اليمين ، ليس علي المؤتمن ضمان ) . طبق اين قاعده ، امين تازماني كه مرتكب تقصير ( تعدي و تفريط ) نشده باشد ، ضامن نيست . امانت هم دو قسم است : مالكي و شرعي . در امانت مالكي ، شخص به اذن و رضاي مالك بر مال او مستولي مي شود ؛ مانند استيلاي مستعير ، مستودع ، مرتهن ، مستاجر و وكيل . اما در امانت شرعي ، شخص بدون اطلاع مالك و به اذن شرع بر مال ديگري استيلا مي يابد . مانند وضع ولي و وصي و حاكم نسبت به اموالي كه در تصرف آنهاست ، با تسلط كسي كه مال مسروقه يا مغصوبه را از دست سارق يا غاصب خارج مي كند . ماده ( 614) قانون مدني مي گويد : ( امين ، ضامن تلف يا نقصان مالي كه به اوسپرده شده است نمي باشد مگر در صورت تعدي يا تفريط) . در ماده ( 951) آمده است : ( تعدي ، تجاوز نمودن از حدود اذن يا متعارف است نسبت به مال يا حق ديگري ) . و در ماده ( 952) قانون مدني مقرر شده: ( تفريط عبارت است از ترك عملي كه به موجب قرار داد يا متعارف براي حفظ مال غير لازم است ) . پس ثابت است كه در اين دو قاعده نيز ، عنصر تقصير ديده مي شود وبدون اثبات و احراز آن ، مرتكب مسئول جبران شناخته نمي شود . اين دو قاعده در كار ديوان محاسبات كشور كاربرد بيشتري دارد. قاعده سوم ـ قاعده اقدام : معناي قاعده اين است كه اگر شخصي به زيان خويش اقدام نمايد ، حق ندارد از جهت خسارتي كه ديده است تقاضاي جبران ضرر كند . وقتي مالكي به تصرف بي عوض ديگري رضايت دهد ، نمي توان متصرف را ضامن شناخت . در روايت وارد شده كه : ( لايحل مال امرء الا بطيب نفسه ) . مانند كسي كه با توجه ، مالي را به بهايي بيشتر از قيمت واقعي بخرد يا مال خود را عالما“ و عامدا“ به قيمتي كمتر از ارزش واقعي آن بفروشد . اگر مدير مسئولي ، مال دولت را به كمتر از قيمت واقعي بفروشد و يا مالي را با بودجه بيت المال به ثمني بيشتر از بهاي واقعي بخرد البته ، در برابر ديوان محاسبات كشور مسئول است زيرا مال خود او نبوده است . و نيز اگر مالكي از مال خود اعراض نمايد ، احترام مالكيت خود را ساقط كرده و تملك آن را مباح ساخته است . منبع:www.lawnet.ir /ج  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 505]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن