واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اسلام سه ضلعي نويسنده: دکتر احمد جهان بزرگي ● تاملي بر جامعه شناسي تاريخي مردم سالاري سازگاري اسلام با دموکراسي يا دموکراتيک بودن حکومت در اسلام، اگر چه موضوعي معاصر و تازه مطرح است، همواره بخشي از سرنوشت تاريخي مسلمانان بوده است و ريشه هاي ديرينه اي دارد. نه دموکراسي موضوعي جديدي است و نه اسلام، امّا در روزگار نوزايي ها و تحول ها از باز تعريف مفاهيم ، ايده ها و تحليل نسبت ها گريزي نيست. به هر حال عمر سه ضلعي اسلام، حکومت و مردم به چهارده قرن رسيده، اما با اين حال موضوع روز و دغدغه هميشگي بوده است و احتمالاً خواهد بود. در اين مقال با چند نکته تحليلي در اين باره آشنا خواهيد شد . ● مردم سالاري و حکومت اسلامي مفهوم«حکومت مردم» و«حاکميت مردم» حداقل از سه هزار سال پيش در جوامع مختلف وجود داشته است. مسلم و بديهي است که اقوامي که با زباني غير از لاتين تکلم مي نمودند به حاکميت مردم، دموکراسي نمي گفتند. اگر فرض کنيم که ايرانيان باستان به آن«خشترپاون» مي گفتند و اگر فرض کنيم که چيني ها لفظ «مين جوجوگي» را که امروز به کار مي برند در آن زمان نيز به کار مي بردند. يا ژاپني ها آن را با واژه «مين شو شوگي»معرفي مي کردند يا عرب ها«حکومه الشعب»مي گفتند، لاتين زبان ها آن را واژه دموس- کراتوس نشان مي دادند (دموس به معناي مردم و کراتوس به معناي حکومت و حاکميت ). هرودوت، تاريخ نويس يوناني، معتقد است که ايرانيان، دويست سال قبل از افلاطون و ارسطو، دموکراسي را مي شناختند و درباره ويژگي هاي آن بحث مي کردند. ايرانيان معاصر مفهوم حکومت مردم و حاکميت مردم را با سه واژه مردم سالاري، جمهوريت و دموکراسي مي شناسند که اگر چه واژه دموکراسي در ميان آنها طرفداران بيشتري دارد در اين نوشتار بيشتر از واژه مردم سالاري استفاده شده است. مردم سالاري مانند بسياري از پديده هاي ديگر، انواع مختلفي دارد؛ به گونه اي که فردي مانند ديويد هلد در کتاب «مدل هاي دموکراسي»ادعا کرده است که نزديک به حداقل يازده نوع دموکراسي (مردم سالاري) وجود دارد؛ البته در اينجا بناست به دوازده عدد از دموکراسي هايي که نگارنده با مطالعه جامعه شناسي تاريخي خود به آنها دست يافته است برشمرده و نسبت هر يک از آنها با حکومت اسلامي را بيان شود. قبل از بيان آنها لازم است اين نکته ذکر شود که در تقسيم بندي پديده ها همواره بايد آنها را از ابعاد مختلف تقسيم کرد؛ بنابراين در اينجا نيز مردم سالاري از نظر صفات اشاره شده است. مردم سالاري از اين نظر به دو دسته تقسيم مي شود: مردم سالاري محض و مردم سالاري غير محض. ● انواع دموکراسي از نظر صفات الف) مردم سالاري محض ويژگي هاي اين نوع مردم سالاري عبارت است از: 1.مبناي قانون خواست مردم قرار مي گيرد؛ هر خواستي باشد (بدون محدوديت)؛2.پلوراليسم عقيدتي وجود دارد (يعني هر عقيده اي حق است؛ اگر اقليت است مي تواند به اکثريت تبديل شود)؛3.سکولاريسم سياسي وجود دارد(جدايي سياست از دين)؛4.مشارکت مردم در مسائل سياسي؛5.آزادي هاي نسبي؛6.تساوي در برابر قانون . ● ب) مردم سالاري غير محض اما مردم سالاري غير محض ويژگي هاي متفاوت از مردم سالاري محض به عبارت ذيل دارد: 1.مبناي قانون خواست مردم قرار مي گيرد محدود به عقيده مورد نظر اکثريت جامعه؛2.مونوئيسم عقيدتي وجود دارد (يعني فقط يک عقيده حق است)؛3.سياست مي تواند مبتني بر دين ماوراء الطبيعي باشد ؛4.مشارکت مردم؛5.آزادي هاي نسبي؛6.تساوي در برابر قانون. با مطالعه جامعه شناسي تاريخي متوجه مي شويم که مردم سالاري محض در هيچ يک از جوامع بشري تحقق خارجي پيدا نکرده است و فقط در کتاب ها و سخنراني هاي تبليغاتي وجود دارد براين اساس حکومت اسلامي با آن سازگاري ندارد. علاوه براينکه سه ويژگي اول اين نوع از مردم سالاري، با اسلام سازگار نيست . اما حکومت اسلامي با مردم سالاري غير محض نه تنها ناسازگار نيست، بلکه يکي از مصاديق اين مردم سالاري به شمار مي رود و اساساً همه مردم سالاري هايي که طي تاريخ در جوامع مختلف اجرا شده همگي مردم سالاري هاي غير محض اند؛ براي مثال در مردم سالاري اسلامي اولاً مبناي قانون خواست مردم قرار مي گيرد محدود به عقيده مورد نظر اکثريت که اسلام است ؛ثانياً اسلام معتقد است که فقط او حق است؛ زيرا در قرآن آمده است:«ان الدين عندالله الاسلام؛ روش زندگي نزد خداوند فقط اسلام مي باشد » (ال عمران/19)؛ ثالثاً در اسلام سياست مبتني بر دين ماوراء الطبيعي (آسماني) است. سه ويژگي ديگر نيز در اسلام وجود دارد. امام خميني درباره دموکراسي اسلامي فرموده است: ممکن است دموکراسي مطلوب ما با دموکراسي هايي که در غرب هست مشابه باشد، اما آن دموکراسي اي که ما مي خواهيم به وجود آوريم در غرب وجود ندارد. دموکراسي اسلام ، کامل تر از دموکراسي غرب است. انواع دموکراسي از نظر مکتب دموکراسي از نظر مکتب نيز به شش دسته تقسيم مي شود؛يعني شش مکتب در سه سده اخير سربلند کرده و ادعاي داشتن مردم سالاري نموده اند. تقسيم بندي ذيل براساس ادعاي اين مکتب ها و نه بر به رسميت شناختن آنهاست. اين شش نوع مردم سالاري عبارت است از :1.مکتب ليبراليسم ادعاي مردم سالاري ليبراليستي را دارد؛2.مکتب سوسياليسم مدعي مردم سالاري سوسياليستي است؛3.اسلام مردم سالاري اسلامي را مي خواهد؛4.فاشيسم مردم سالاري فاشيستي را ادعا مي کند؛5.مسيحيت مدعي مردم سالاري مسيحي است ؛6.ناسيوناليسم مردم سالاري ناسيوناليستي را مي خواهد. با توجه با اين، دو دسته بندي نتيجه گرفته مي شود: الف) مردم سالاري يک ظرف است و مکتب ها، مظروف آن اند و ظرف همواره با مظروف خود شناخته مي شود؛ يعني اگر در اين ظرف، اسلام ريخته شود، دموکراسي اسلامي حاصل آن خواهد بود و اگر در آن ليبراليسم ريخته شود، دموکراسي ليبراليستي ايجاد مي شود و اگر سوسياليسم ريخته شود دموکراسي سوسياليستي تشکيل مي گردد. ب) ارکان تشکيل دهنده مردم سالاري عبارت اند از :1.مشارکت مردم در مسائل سياسي؛2.آزادي هاي نسبي؛3.تساوي در برابر قانون (در يک بررسي بسيار ساده به سرعت پي مي بريم که مکتب اسلام اين ارکان را به رسميت شناخته و آنها را جزء احکام امضايي خود قرار داده است؛ زيرا اين مکتب براي مشارکت مردم در مسائل سياسي جايگاه ويِژه اي قائل است؛ آزادي هاي آنها را در ابعاد مختلف به رسميت مي شناسد و تساوي در برابر قانون از اصول اساسي آن به شمار مي رود. البته متأسفانه عده اي تصور مي کنند که بعضي از اصول ليبراليسم، مانند سکولاريسم از مردم سالاري جدانشدني است در صورتي که اين چنين نيست؛ زيرا ليبراليسم، مانند اسلام، مکتب است؛ در حالي که دموکراسي و مردم سالاري شيوه حکومتي شمرده مي شود. ايرانيان باستان، از اولين انديشمنداني بوده اند که درباره دموکراسي اظهار نظر کرده و به حق فقط برهمين ويژگي ها درباره مردم سالاري تأکيد نموده اند. هرودوت مورخ يوناني درباره ويژگي هاي دموکراسي نزد ايرانيان باستان نوشته است:«اوتانس مي گفت :...اما حکومت مردم، اولاً اين حکومت اسم خوبي دارد که تساوي حقوق است و ديگر اينکه مردم کارهايي را که مالک الرقاب مي کند مرتکب نمي شوند. انتخاب مستخدمين دولت به حکم قرعه است. هر امري مسئولي دارد و هر تصميمي به مجلس رجوع مي شود بنابراين پيشنهاد مي کنم که حکمراني يک نفر را ملغي کرده اداره امور مردم را به مردم واگذاريم. اهميت در کميت است».امروزه نويسندگان کتاب «دموکراسي چيست؟» مردم سالاري را خيلي رقيق تر از گذشتگان مطرح کرده و گفته اند:«وجود دموکراسي مستلزم دو اصل کلي نظارت همگاني برتصميم گيري جمعي و داشتن حق برابر در اعمال اين نظارت مي باشد.» ● مردم سالاري از نظر مشارکت مردم سالاري از نظر مشارکت به دو دسته مستقيم و غير مستقيم تقسيم مي شود. در مردم سالاري غير مستقيم مردم با واسطه نماينده ها در مسائل سياسي مشارکت مي کنند، اما در نوع مستقيم آن مردم، بدون واسطه نماينده ها، در مسائل سياسي مشارکت مي نمايند. حکومت اسلامي از هر دو مردم سالاري استفاده مي کند. ● مردم سالاري از نظر عمق و دسته چهارم از انواع مردم سالاري، که آن را مردم سالاري از نظر عمق مي ناميم، به دو گونه تقسيم مي شود . 1.مردم سالاري حداکثر که در آن نهادهاي حاکميت مردم در جامعه نهادينه شده باشند؛ مانند :احزاب، شوراهاي شهر و روستا، مجلس، 2. مردم سالاري حداقل. در اين نوع مردم سالاري، مردم حداقلي از آزادي را دارند و در انتخابات شرکت مي کنند. همه مردم سالاري ها ي برخاسته از انقلاب هاي مردمي از مردم سالاري حداقل شروع مي کنند و به سمت مردم سالاري هاي حداکثر پيش مي روند. مردم سالاري اسلامي هم در همه مصاديق خود(يعني حکومت پيامبر، حکومت امام علي(ع) و جمهوري اسلامي ايران) که يکي از مردم سالاري هاي برخاسته از انقلاب اجتماعي است، از مردم سالاري حداقل شروع کرده و به سمت مردم سالاري حداکثر پيش رفته است. منبع:زمانه 4 و 5
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 653]