تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):من پيامبر نشده ام كه لعن و نفرين كنم، بلكه مبعوث شده ام تا مايه رحمت باشم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805588367




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تعامل اخلاق و سیاست (1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تعامل اخلاق و سیاست (1)
تعامل اخلاق و سیاست (1)   نویسنده : علیرضا صدرا *   حقیقت، ماهیت و واقعیت اخلاق و سیاست و رابطه این دو، به صورت چالشى - اگر چه دیرین - جدید، جدى و جهانى مطرح شده است. هرگونه سیاست و روابط و رفتار سیاسى عینى، برآیند اخلاق به عنوان نظام هنجارى است. در مقابل راهبرد اخلاق و سیاست نامتعالى كه مدعى جدایى اخلاق و سیاست است، راهبرد اخلاق و سیاست انسانى، متعادل و متعالى كه بر همبستگى و پیوستگى اخلاق و سیاست و تعامل مثبت و سازنده این دو استوار مى باشد، قرار دارد. بر این اساس، اخلاق و نظام هنجارى به سانِ شبكه اسكلت‏بندى سیرت. سرشت و درون سازه و حتى زیرساخت سِیَر و ساختار سیاست، جامعه و نظام سیاسى كشور را تشكیل مى‏دهد و سیاست و نظام سیاسى، صورت و ساختار راهبردى اخلاق، نظام هنجارى و نیز جامعه و كشور به شمار مى آید، بنابراین این دو داراى روابط وثیق تعامل، تداول و حتى رابطه علّى بوده كه برآمدِ توأمانى آنها، به صورت ارتقاى كمّى و كیفى و تحول جوهرى كارآیى نیروها و كارآمدى نهادین نظام سیاسى ظهور و بروز مى‏كند. پیش درآمد   «اخلاق» و «سیاست» به معناى مطلق، پدیده‏ها، مفاهیم و واژگانى دور زاد، دیرپاى، فراگیر و در عین حال سهل و ممتنع مى باشند، به گونه‏اى كه چه بسا همگان به صورت روزمره از اخلاق و سیاست - خواه به صورت عام و یا خاص - سخن مى‏گویند؛ از قبیل اخلاق اقتصادى و سیاست اقتصادى، اخلاق علمى و سیاست علمى و اخلاق یا سیاست این یا آن گروه و حتى شخص به خصوص. در عین حال، اين پدیده‏ها همواره در كشاكش چالش شناخت مفهومى قرار دارند. هر چند این چالش نشان دهنده غناى وجودى و معنایى این دو پدیده و اثربخشى آن در زندگى فردى و اجتماعى انسان‏ها مى‏باشد، چرا كه هم «اخلاق» و هم «سیاست» - وجه تمایز آدمى نسبت به سایر موجودات بوده و برترین شاخصه‏هاى انسانیت او به شمار مى‏رود. خصلت‏هاى روحى و معرفتى انسان هم چون عقل و اراده، كمال‏طلبى و زیبایى جویى، علل و اسباب این شاخصه‏ها بوده و مدنیت، نظام مدنى و تمدن بشرى برجسته‏ترین و فراگیرترین آثار و نمودارهاى آن محسوب مى‏شود. موضوع این مقاله - همان گونه كه از عنوان آن بر مى‏آید - رابطه میان اخلاق و سیاست مى باشد. بحث از اصل رابطه میان این دو، ضرورت و چیستى یا ماهیت این رابطه و در نهایت، چگونگى رابطه آن‏ها و سازوكار عینى و عملى مربوط و نمودارهاى آن، نیازمند روشن شدن هر چه فراتر بنیاد هستى یا چرایى، ماهیت و چگونگى و یا سازكارهاى هریك از آن‏هاست. مسلم، ارزش‏زدایى سیاست و سیاست ارزش زدا شده، نه ممكن و عملى بوده، نه لازم و ضرورى و نه مفید و سازنده مى‏باشد. بینش اخلاقى - سیاسى مدرنیستى كه از كتاب «شهریار» ماكیاولى سرچشمه گرفته و تحت عنوان سیاست طبیعى، اخلاق طبیعى و سیاست و اخلاق ماكیاولیستى جریان یافته است،1 به ویژه در نقطه اوج آن، یعنى در نگرش و گرایش پوزیتیویستى كه از بنیاد و نخست، مدعى اخلاق زدایى سیاست مى باشد،2 نه تنها به سیاست خنثى و بیطرفانه و به تبع آن به دانش سیاست واقع نمایانه نینجامیده است، بلكه برعكس، ارزش ها و اخلاق مادى را مدنظر داشته3 و در این راستا، اخلاق و ارزش هاى هژمونیك و سلطه‏جویانه جوهرى خود را در سیاست تزریق و ترویج نموده و به دنبال خود آورده است. بدین سان این جریان، دانش سیاست ابزارى متناسب خویش را به جاى دانش سیاسى حقیقى، یقینى و متعالى نشانده است. وضعیت علمى و عملى اخلاقى و سیاسى و یا چالش اخلاقى و سیاسى علمى و عملى‏اى كه انتقاد و مخالفت‏هاى افراد، جریانات و حتى مكاتب عمده‏اى از قبیل مكاتب انتقادى فرانكفورتیان و لئواشتراوسى‏ها را سبب گردیده، برخى جریان‏هاى پسامدرنیستى را به نسبیت گرایى مطلق و نیهیلیسم سوق داده و برخى دیگر به سان سنت گرایان معاصر، غرب را به چاره‏اندیشى واداشته است. مسئله اصلى، وجود رابطه و تعامل عینى علمى و عملى مطلق اخلاق و سیاست و نیز اخلاق و سیاست مطلق مى باشد. چالش اصلى، تبیین و تعیین رابطه حقیقى و كارآمد اخلاق و سیاست و حتى تعامل اثربخش اخلاق با سیاست در جهت تعالى، بهره‏بردارى متزاید سیاست از اخلاق به منظور ارتقاى كارآمدى مى‏باشد، چراكه هرگونه تعلل در تبیین، توجیه و ترسیم رابطه مثبت و سازنده حقیقى و واقعى میان اخلاق - خواه مطلق یا متعالى - و سیاست - خواه مطلق یا متعالى - به معناى تقویت، ترویج و تسلط اخلاق نامتعالى در سیاست و در نتیجه، تحقق و توسعه سیاست نامتعالى مى‏باشد، زیرا اخلاق نامتعالى، اعم از اخلاق طبیعى یعنى اخلاق مادى اومانیستى و یا اخلاق هژمونیك یعنى تنازعى و سلطه‏جویانه، سیاست نامتعالى تك ساحتى ماتریالیستى و یا سیاست استبدادى و استكبارى سیطره‏جویانه را به دنبال خواهد داشت. فرضیه اصلى مقاله حاضر این است كه «میان اخلاق و سیاست، رابطه تعاملى و ساختى برقرار مى‏باشد» كه تعامل به معناى تأثیر و تأثر متقابل است. براین اساس، مى توان اذعان كرد كه «میان اخلاق و سیاست، رابطه تداول وجود دارد» كه تداول به معناى تاثیر و تأثر متزاید یا فزاینده است؛ به عبارت دیگر «اخلاق، سیرت سیاست بوده و سیاست، صورت اخلاق» و نظام هنجارى و هنجارها مى‏باشد. حتى «نظام اخلاقى، شبكه هنجارى، و سیاست شاكله راهبردى جامعه، كشور و زندگى است». هم چنین «اخلاق، نظام زیرساختى و درون‏ساختى، و سیاست، نظام سیر و ساختار روساختى و برون‏ساختى جامعه و كشور به شمار مى‏آید». بدین سان، اخلاق به عنوان منش و گرایش، ناشى از بینش و نگرش، متناسب و بر اساس آن معطوف به كنش و روش سیاسى بوده و در مقابل، سیاست به عنوان روش و كنش، برآمده از اخلاق و نظام هنجارى و تحصل4 عینى و عملى - مدنى آن مى‏باشد. به هر حال، اخلاق و سیاست رابطه تعاملى و ساختى وثيقى دارند؛ رابطه‏اى كه بنا به تفسیر فلاسفه سیاسى‏اى هم چون حكیم ابونصر فارابى و خواجه‏نصیرالدین طوسى، اخلاق به سیاست تَعُّين مى‏دهد5 و سیاست به اخلاق، تَحَصُّل مى‏بخشد. چه‏بسا نامیدن آثار سیاسى فارابى تحت عناوین؛ «التنبيه على سبيل السعاده» و «تحصيل السعادة» كه در بردارنده آميزه‏اى بهينه از اخلاق و سیاست متعالى به منظور توسعه، تعادل و تعالى سیاسى و اجتماعى است، نیز برخاسته از این موضع باشد. آرا و آثار سياسى فارابى برترين نمونه و نماد برجسته و پايدار پيوستگى اخلاق و سیاست و يگانگى آن‏ها در سير و ساختار راهبردى جامعه مى‏باشد؛ موضوعى كه به شدت سبب جلب نظریه سیاسى لئواشتراوس و جذب این نظریه در فلسفه سیاسى وى شده است.6 درآمد ديدگاه‏ها و به تبع آن رهيافت‏هاى متفاوت و گاه متعارضى در زمينه رابطه يا جدايى اخلاق و سیاست وجود داشته و دارد؛ رهيافت‏ها و ديدگاه‏هايى كه ناشى از نگاه آن‏ها به اخلاق و سیاست و متناسب با برداشت آن‏ها از اين دو مقوله مى‏باشد. جملگى این نگاه‏ها، برخلاف برخى ادعاهاى ظاهرى و جزئى گرایانه كه ممكن است به بعضى بى‏اخلاقى‏ها در سیاست و در واقع، جدایى سیاست از اخلاق یا اخلاق زدایى سیاست معتقد بوده یا در مقابل مروج بعضى سیاست پرهیزى‏ها در اخلاق و در واقع، جدايى اخلاق از سیاست يا اخراج آموزه‏هاى سياسى و حتى آميزه‏هاى سياسى از اخلاق يعنى سیاست زدايى اخلاق و منع اخلاق از سیاست‏نگرى و سیاست‏گرايى باشند، ضمن دربرداشتن ضمنى مطلق اخلاق و سیاست، در حقیقت به تبيين اخلاق مطلق يا متعالى و نيز سیاست مطلق و متعادل، به ويژه رابطه ميان اخلاق متعالى و سیاست متعالى با چالش فوق مى‏پردازند؛ چالشى كه در يك سوى آن رهيافت جدايى كامل اخلاق و سیاست قرار دارد و ميان اين دو چه بسا قائل به تباين، تقابل و حتى تضاد تا سرحد تناقض و تعارض مى‏باشد و در دیگر سوى، رهیافت عینیت و یگانگى سیاست و اخلاق قرار دارد كه میان این دو حداقل به همگرایى، هماهنگى، همبستگى و حتى پیوستگى تا سرحد همگنى، همگونى و ادغام معتقد است. براساس این دیدگاه و در چالش و پیوستار گسستگى - پيوستگى اخلاق و سیاست برمبناى اين كه مفهوم و گستره اين دو مقوله چيست، رهیافت‏هاى مختلف و حتى متعارضى شكل گرفته كه عبارت‏اند از: الف) براساس رهیافت جدایى اخلاق از سیاست، اخلاق اصالت یا سازندگى ندارد یا در مقابل، در راهبرد جدایى سیاست از اخلاق، سیاستْ منفى بوده و تعالى‏بخش نمى‏باشد. كاركرد اخلاق در این رهیافت، چه بسا شخصى، درونى و احیانا معنوى است، حال آن كه كار ویژه سیاستْ عمومى، بیرونى و مادى مى‏باشد. ب) در حد وسط، اخلاق و سیاست دو حوزه زندگى فردى و جمعى انسانى بوده كه داراى رابطه و نسبت عموم و خصوص من وجه مى‏باشد؛ یعنى برخى امور، اخلاقى بوده و سیاسى نمى‏باشد و در مقابل نیز برخى امور، سیاسى بوده و اخلاقى نیست. در عین حال، اخلاق سیاسى و یا سیاست اخلاقى به معناى آن بخش از اخلاق و اخلاقیات است كه اجتماعى و سیاسى محسوب مى شود و یا آن بخش از سیاست و سیاسیات مى‏باشد كه اخلاقى به شمار مى رود و یا مراد سیاست در مورد بخش اخلاق، سیاست فرهنگى و مانند این‏ها، مى‏باشد.

ج) براساس رهيافت پيوستگى اخلاق و سیاست، اخلاق و سیاست لازم و ملزوم و بلكه عين هم بوده و حداكثر مراتب دوگانه يا حقیقت و واقعيت واحد و يگانه محسوب مى‏شوند، بدین سان كه اخلاق سياسى، به معناى معطوف بودن اخلاق به سیاست و موثر در آن و بلكه محور، مبنا و غایت و در نتیجه، تعیین كننده در سیاست است، همچنان كه سیاست اخلاقى به معناى مبتنى بودن و متاثر بودن سیاست از اخلاق - خواه مطلق اخلاق تا اخلاق مطلق - مى‏باشد. بدین ترتیب، اخلاق از بنیادین‏ترین، جزئى‏ترین و شخصى‏ترین مراحل و مراتب آن تا كلى‏ترین و فراگیرترین وجوه جمعى تا سرحد جهانى، معطوف به سیاست بوده و در آن بازتاب مى یابد. و از مبادى، اركان و اجزاى سیاست به شمار مى‏رود، هم‏چنان كه سیاست در كلى‏ترین صورت، سیر و ساختار راهبردى و تحققى اخلاق در تمامى گستره ها و بخش هاى اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى به شمار مى آید.

بدین ترتیب، مطلق اخلاق نظام هنجارى به سان اسكلت‏بندى سیر و ساختار سیاست بوده و اخلاق متعالى، جنبه تعالى و تعالى بخش سیاست و صورت و ساختار آن است و در مقابل، سیاست سیر و ساختار راهبردى اخلاق یا ترسیم و تحقق نظام هنجارى در میان ملت و جامعه سیاسى به شمار مى آید. براین اساس، اخلاق شاكله سیاست بوده و سیاست صورت، سِیَر و ساختار عمومى اخلاق است. در این راستا، سیاست متعالى آمیزه‏اى بهینه، سازوار، كارآمد و در نتیجه، اثر بخش و بهره ور از اخلاق متعالى و سِیَر و ساختار راهبردى به منظور تعالى و تعالى‏بخشى است.

در نمودار بالا، بردارهاى افقى، نشان دهنده هنجارهاى مادى، اقتصادى و توسعه بوده و بردارهاى عمودى، شاخص هنجارهاى معنوى، فرهنگى و متعالى است. كاركرد سیاست كاركرد سیاسى هنجارها، كاركرد هنجارهاى سیاسى و ایجاد تعادل و توازن میان هنجارهاى مادى و اقتصادى به منظور تامین هنجارهاى معنوى، فرهنگى و متعالى مى باشد و كارویژه آن، نظام سیاسى و دولت به عنوان برترین نهاد سیاسى، ترسیم و تنظیم ساختارى و راهبردى شبكه هنجارها و تحقق عملى و عینى هنجارهاى نظام براى دست یابى به توسعه اقتصادى، تعادل سیاسى و اجتماعى و تعالى فرهنگى و معنوى است. در تعبیرى اخلاق، دین و معنویت و ارزش، به سان روح و سیاست، و دولت به سان جسم و ابزار فرض شده است. مراد از دین و شریعت در این جا نظام راهبردى اعم از نظام معرفتى، نظام حقوقى و نظام هنجارى و اخلاقى مى باشد.7

پي نوشت :   1.لئواشتراوس، فلسفه سیاسى چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایى. ص 48، نيز در خصوص رابطه علم سیاست ماكياولى و نگرش علمى طبيعى، روجوع شود به همان، ص 59، علاوه بر این‏ها رجوع شود به: نظریه‏هاى نظام سیاسى، ویلیام تى. بلوم، ج 1، صص 445. البته صرف نظر از بسیارى نقطه نظرات مثبت یا منفى در آثار و آراء سیاسى ماكیاولى از جمله در گفتارها، به نقل از همان، ص 417 و ص 434، در حقیقت، نظریه سیاسى وى حاوى نوعى اخلاق منفى است. براى نمونه ر. ك: خداوندان اندیشه سیاسى، و. ت. جونز، ترجمه، ص 48 بویژه آن‏جا كه تصریح مى‏سازد؛ فضایل عبارتنداز: نیرنگ، فریب و جز این، یعنى درست همان (اخلاق و) صفاتى كه ماكیاول بر مى‏شمارد. 2. براى نمونه ر. ك: فلسفه سیاسى چیست؟ بویژه گفتار اول و ص 14، 20، 28، 57، 59. 3. همان، ص 66. 4. تحصل به معناى صورت دهى، بازتولید و بازسازى اخلاق و نظام اخلاقى در جهت تأمین و تحصیل منافع، مصالح و اهداف عمومى، ملى و راهبردى. براى نمونه ر. ك: واژه نامه فلسفى، ص 76. بدین سبب فارابى، براساس رهيافت كتاب آرا اهل مدينه و نيز سیاست مدينه، پس از كتاب تنبیه على سبیل السعاده، كتاب تحصیل السعاده را مى‏آورند. كه به معناى بازسازى اخلاق و سعادت در جامعه و سیاست و متقابل بازسازى جامعه براساس اخلاق و نظام هنجارى است كه در آثار پیشین بدان پرداخته است. همچنان كه در كتاب تحصيل سعاده خويش در تصريح بدين رابطه سیاست با اخلاق مى‏آورد: «المبادى العقلیه و... الافعال و الملكات (الاخلاق) بها یسمى الانسان... فیحصل من ذلك العلم الانسانى و العلم المدنى، نقل از واژه نامه فلسفى، ص 189. ابن سینا نیز در الشفاى خود، موجود یعنى ایجاد، مثبت یعنى نمود دادن و تحصیل را یكى دانسته و مى‏گوید: «فالموجود و المثبت و المحصل اسماء مترادفه على معنى واحده»، نقل از واژه نامه فلسفى، ص 76. 5. ر. ك: فرهنگ فلسفى، ص 242 نیز فرهنگ معارف اسلامى، ج 2، صص 7 - 96. در واژه نامه فلسفى، ص 207 آمده است؛ «التعین، هو التشخص.» 6. ر.ك.: لئواشتراوس، فلسفه سیاسى چیست؟، ترجمه دكتر فرهنگ رجایى و نیز لئواشتراوس وگراپسى، نقد دولت جدید، با ترجمه تدین. حتى نقادى تاسر حد نفى علم، فلسفه، سیاست و اخلاق و اخلاق زدايى مدرن از سوى اشتراوس، كاملاً به پشتوانه نظرى و رهيافت كارآمد فارابى در پيوستگى بهينه و سازوار اخلاق و سیاست وى استوار است. 7. از جمله ر. ك: ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیه، ملاصدرا، به قلم دكتر جواد مصلح، مبحث رابطه دين و سیاست يا شريعت و دولت، صص 8 - 496. اگرچه ظاهرا در اين موضع رابطه دين و سیاست با الگوى رابطه روح و جسم توسط ملاصدرا ارايه شده است. لكن از آن جایى كه اخلاق، یكى از اركان سه گانه زیر مجموعه دین اعم از نظام معرفتى، نظام حقوقى و نظام اخلاقى به شمار مى‏آید، عملاً شامل تبيين همين رابطه ميان اخلاق و سیاست نيز مى‏باشد. * استادیار گروه علوم سیاسى دانشگاه تهران.   ادامه دارد .......] /س  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 439]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن