محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1845428814
رابطه اخلاق و سياست در انديشه امام خميني
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: رابطه اخلاق و سياست در انديشه امام خميني
نجمه كيخا
مقدمه
اهميت سياست و اخلاق و نقش آنها در زندگي آدمي، انجام پژوهش در اين زمينه و روشن شدن بيشتر اين مفاهيم را ضروري ميسازد به ويژه از آن روي كه روشن شدن تعاملات اخلاق و سياست، تكليف بسياري ديگر از مقولات مهم و مسأله برانگيز را كه زير مجموعه اين دو به شمار ميروند روشن خواهد ساخت. براي مثال، ايضاح مفهومي مباحثي مانند عدالت، آزادي، مدارا، سعادت و امثال آنها در گرو تعيين ارتباط درست اين دو مفهوم فربه در حوزهانديشه است.
اگر در عرصه اجتماع تنها به ابعاد سياسي قضايا توجه شود و جايگاه اخلاق به درستي معين نگردد، بحث از مفاهيمي مانند عدالت اجتماعي نيز جايگاه و كاركرد صحيح خود را باز نخواهد يافت و اساساً مباحثي مانند عدالت كه در اخلاق و سياست جداگانه مورد بحث هستند، سرانجام مشخصي براي تحقق در جامعه نخواهند يافت و يا مشخص نميگردد كه مقولهاي مانند آزادي كه گاه با عنوان حق از آن ياد ميشود و گاه نيز به عنوان تكليف دولتها به حساب ميآيد، با چه عنواني محقق گردد. آيا اخلاق مقدم است يا آزادي؟ مثالهايي از اين قبيل فراوانند. سير بسياري از روندهاي اداري و اجتماعي نيز در گرو معين گرديدن اين ارتباط است.
براي مثال اين مسأله در چگونگي تدوين قوانين از سوي قانون گذاران تأثير مهمي خواهد نهاد.
با شناخت چگونگي ارتباط اخلاق و سياست در هر شرايط و روند تاريخي، ميتوان دريافت كه چه عواملي در اين ارتباط مؤثرند و چگونه اين دو در موارد مختلف بر يكديگر تأثير گذارده و با يكديگر تعامل ميكنند كه وضعيت جامعه در آن شرايط متفاوت و متمايز از وضعيت ديگر ميشود. اين مسأله را ميتوان در زمانه و شرايط فعلي نيز پي گرفت و آثار و پيامدهاي احتمالي آن را دريافت و در جهت تحقق درست مفاهيم ارزشي در حوزه عمومي سياست گذاري و برنامه ريزي نمود. با اين قصد و هدف، تعامل اخلاق و سياست در انديشه امام خميني مورد بررسي قرار گرفت. فردي كه در حوزهانديشه و در عرصه عمل تصويري مطلوب از اين دو مفهوم ارائه نمود.
پرسشي كه قصد پرداختن بدان را داريم اين است كه آيا امام خميني توانست سازمان جديدي در اخلاق و سياست ايجاد نمايد و موفق به ايجاد تغييراتي در نظم موجود آن گردد و اگر توانسته به چه طريقي اين كار را انجام داده است؟
روش برگزيده شده در اين پژوهش، روش تفسيري است كه مبتني بر هرمنوتيك قصد است در كنار اين مسأله به نقش تحولات اجتماعي و فكري موجود در اخلاق و سياست نيز توجه خواهد گرديد. چنين تركيبي به نحوي مطلوب در روشهاي به كار برده شده توسط كوئنتين اسكينر قابل مشاهده است كه براي سهولت و انسجام كار از آن بهره برده شده است. بر اين اساس در كنار پرسش اصلي، به مباحثي مانند زمينههاي سياسي، اجتماعي، اخلاقي و فكري موجود در زمان امام خميني و قصد و غايت وي از پرداختن به بحث اخلاق و سياست اشاره خواهد گرديد.
بر اساس مقدمه فوق، در پژوهش حاضر انديشههاي اخلاقي و سياسي امام خميني مورد توجه قرار ميگيرد و در كنار آن به عوامل محيطي و فكري در ارائهانديشه امام و ايجاد تحول در انديشه وي اشاره ميشود.
اخلاق
آثار اخلاقي امام خميني، عمدتاً پيش از آغاز مبارزات گسترده سياسي وي تأليف شدهاند. اگر كشف الأسرار را اولين اثري بدانيم كه امام در واكنش به شرايط زمان در سال 1322 تأليف نموده است، كتاب شرح دعاي سحر وي در سال 1307 و چهل حديث در 1318 تأليف شدهاند. كتاب آداب الصلاه نيز در 1321 نگاشته شده است. پس از اين دوره ها، مبارزات سياسي امام آغاز ميشود. مباحث فقه حكومتي امام و به طور خاص بحث ولايت فقيه زماني نگاشته شد كه امام به دليل مخالفت با برنامههاي شاه در تبعيد بسر ميبرد. نكتهاي كه در اين سالها در تأليفات امام و سخنرانيهاي او مورد تأكيد زياد قرار ميگرفت نشان دادن اين مطلب بود كه اسلام منحصر به عبادات و اخلاقيات نيست، بلكه تمامي احكام آن سياسي و داراي مضمون اجتماعي است. از اين رو امام در سالهاي مبارزه با دولت شاهنشاهي ميكوشد تا نوعي اخلاق سياسي را به نمايش بگذارد. اين قضيه به دليل مشي حكومتي شاه و شرايط موجود در ايران به ويژه پس از قضاياي انقلاب سفيد و لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي و بي احترامي نسبت به برخي موازين اسلامي صورت گرفت.
عمده آثار اخلاقي امام عبارتند از: شرح چهل حديث، شرح حديث جنود عقل و جهل، جهاد اكبر و مبارزه با نفس. برخي از مطالب اخلاقي نيز به طور پراكنده در آثاري مانند اسرار الصلاه، آداب الصلاه و تقريرات فلسفي آمده است. برخي مباني مورد پذيرش امام، كه در اين كتب كه اثر مستقيمي بر تفكر اخلاقي او داشته است، از اين قرارند:
يكم. دو بعدي بودن انسان: دوگانگي وجود انسان از مباحثي است كه در ابتداي كتاب چهل حديث مطرح شده است. امام به طريق پيشينيان خود انسان را داراي دو نشئه ميداند: نشئه ظاهره دنيويه كه بدن او است و نشئه باطنه غيبيه ملكوتيه كه از عالم ديگر است.
دوم. مقامات سه گانه نفس انساني: نفس انسان داراي مراتب و درجاتي است و هر درجه، جنودي رحماني يا شيطاني دارد كه هميشه ميان آنها نزاع و جدال است.
اين جنود ميتوانند از جنود شيطاني و يا جنود رحماني ياشند. آنچه مهم است حفظ توازن و تعادل در كاربرد اين قوا است تا يكي از آنها بر انسان غالب نيايند. تعادل فوق تحت قوانين عقل و شرع حاصل ميشود. سبب بعثت پيامبران نيز همين شمرده شده است تا انسانها تسليم جنود شيطان نگردند. از جمله پيشنهادهاي امام در اين مرحله ضبط خيال و جلوگيري از غلبه خيالات فاسد است. راه ديگر، موازنه ميان قوا و خوب و بد كردن آنها است. مقام سوم نفس مقام عقل است كه امام در چهل حديث اشاره زيادي به آن نكرده است.
سوم. قابليت انعطاف و تغيير پذير بودن انسان: شرط لازم براي ايجاد هرگونه دگرگوني در خلقيات انسان اين است كه تحول پذيري روح انسان در اين دنيا پذيرفته شود. امام به كرات اين نكته را يادآور شده است كه انسان مادامي كه در اين دنيا است و به ويژه اگر در ايام جواني بسر ميبرد، راحت تر ميتواند اخلاق خود را اصلاح نمايد. اصل اختيار و اراده آدمي نيز چنين امري را اقتضا ميكند، در غير اين صورت بحث از ارسال پيامبران، اصلاح اخلاق و كيفر و پاداش انسان بي فايده بود. امام در اين مورد مينويسد:
جميع ملكات و اخلاق نفسانيه، تا نفس در اين عالم حركت و تغير است و در تحت تصرف زمان و تجدد واقع است و داراي هيولي و قوه است، قابل تغيير است و انسان ميتواند جميع اخلاق خود را متبدل به مقابلات آنها كند.
چهارم. ابتناي اخلاق بر دين: دستيابي به معرفت الهي و فهم اسرار شريعت و علم باطني با رعايت ظاهر شريعت، عمل به دستورات شرع و تأسي به سنت رسول الله حاصل ميشود. جهاد اكبر نيز غلبه انسان بر قواي ظاهري و بيرون راندن جنود شيطان از تن است. امام در جايي اظهار ميدارد كه:
تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براي او به حقيقت پيدا نشود و ممكن نيست كه نور معرفت الهي در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براي او منكشف شود.
پنجم. سعادت: فهم سعادت و عوامل مؤثر در آن در انديشه امام خميني، كليد فهم بسياري مباحث اخلاقي و اجتماعي وي و راه دريافت فهم ارتباط اخلاق و سياست در انديشه او است. امام، سعادت را دريافتن لذت و امور ملايم ميداند از اين رو ملاك آن يافتن و دريافت ملايمات است. با اين حال درك سعادت در مورد انسان كمي دشوارتر است؛ نخست به دليل پيچيدگي وجود انساني از اين جهت كه صاحب قوا و مراتب گوناگون است و بايد سعادت تمامي قوا را به دست آورد و سپس به دليل محدود نبودن حيات انسان به اين دنيا و در نظر گرفتن سعادت با تصور وجود دنياي ديگري براي انسان.
سعادت با تزكيه مراتب سه گانه انسان يعني قواي جسماني، خيال و باطن و قوه عاقله به دست ميآيد. اين قوا بايستي با عمل به قوانين الهي به صورت قواي انساني درآيد. براي رسيدن به سعادت، تعديل و تقويت عقل عملي و نظري لازم است. عقل نظري بايد به مقام فعليت درآيد و حقايق عالم را آن چنان كه هست و نظام وجود را به آن نحوي كه مبدأ و معاد است درك كند. عقل عملي نيز بايد انسان را به عمل صالح و تصفيه قواي جسماني رهنمون شود. براي تعديل قواي جسماني وجود عدالت ضروري است.
بنابراين از نظر امام در كنار لزوم دارا بودن عقايد صحيح، اخلاق و هر عملي كه انسان را در زندگي فردي و اجتماعي او به سعادت نزديك سازد، از لوازم سعادت محسوب ميگردد.
ششم. معيار بودن عدالت در اخلاق: عدالت غايت اخلاق شمرده ميشود؛ زيرا به معناي صحت و درستي تمامي قوا ميباشد. امام عدالت راعبارت از تمام فضايل ميداند، نه جزئي از آن و عدالت را حد وسط بين افراط و تفريط و غلو و تقصير و يا تعديل جميع قواي باطنيه و ظاهريه و روحيه و نفسيه تعريف ميكند. از نظر امام عدالت همان صراط مستقيم است و در اين مورد مينويسد:
... طريق سير انسان كامل از نقطه نقص عبوديت تا كمال عز ربوبيت، عدالت است كه خط مستقيم و سير معتدل است و اشارات بسياري در كتاب و سنت بدين معني است چنانچه صراط مستقيم، كه انسان در نماز طالب آن است، همين سير اعتدالي است... و اعتدال حقيقي جز براي انسان كامل كه از اول سير تا منتهي النهايه وصول هيچ منحرف و معوج نشده است، براي كسي ديگر مقدر و ميسور نيست... و چون خط مستقيم واصل بين دو نقطه، بيش از يكي نيست، از اين جهت، فضيلت به قول مطلق و سير بر طريق عدالت و بر سبيل اعتدال، بيش از يكي نيست؛ ولي رذايل را انواع بسيار بلكه غير متناهي است.
از نظر امام خميني، عدالت نه تنها خواست فطري بشر است، بلكه از جمله سنن الهي، يكي از مقاصد قرآن، هدف اسلام و هدف ارسال پيامبران است. از اين رو است كه در سعادت انسان تأثيري غير قابل انكار دارد.
هفتم. تقدم اخلاق شخصي و فردي بر اخلاق جمعي و توجه به بعد اجتماعي اخلاق: آنچه در كتاب چهل حديث امام و كتب ديگري از ايشان همچون جهاد اكبر ذكر شده است، توجه دادن خوانندگان به اصلاح احوال شخصي است. شايد اين مسأله باعث اين گمان شود كه امام نگاهي فردي و شخصي به اخلاق داشتهاند. اما دقت در اين كتب و آثار بعدي امام چنين گماني را رد ميكند. نگاه امام به اخلاق، از زاويه فردي آن است؛ زيرا اخلاق به احوال درون انسان ميپردازد و اصلاح جامعه نيز در گرو اخلاق صحيح رهبران و شهروندان آن است. از اين منظر است كه اخلاق، كاركردي اجتماعي مييابد. كه در آثار سياسي و فقهي امام مطرح شده است. با وجود اين در كتب اخلاقي وي نيز اشاراتي به اين مطلب صورت گرفته است. براي نمونه در حديث هفتم از كتاب چهل حديث كه به غضب اختصاص يافته است، جنبههاي افراط و تفريط اين صفت بحث و به اين نكته اشاره شده است كه قوايي مانند غضب نبايد به كلي از وجود انسان پاك گردند، بلكه بايد در حد اعتدال باشند؛ چرا كه فوايدي براي جامعه و حفظ وجود انسان دارند مانند: دفع موذيات و مضرات از جامعه و شخص، جهاد با دشمنان دين و حفظ جان و مال و ناموس بشر، رفع مفسدات نظام عائله و نظام جامعه و مدينه فاضله، سد ثغور و حدود مملكت و حفظ نظام ملت و بقاي قوميت، نگهباني از تهاجم اشرار به مدينه فاضله، جهاد با دشمنان انسانيت و ديانت، اجراي حدود و تعزيرات و سياسات الهي جهاد با نفس و غيره. امام آغاز جنگ جهاني دوم به دست هيتلر و كشته شدن تعداد زيادي از انسانها را نتيجه انحراف اين قوه ذكر ميكند.
سستي و تفريط در قوه غضبيه نيز آسيبهاي زيادي به همراه دارد همچون سستي در امر به معروف و نهي از منكر، جلوگيري ننمودن از ظلم ستمكاران، قلت ثبات و فرار از جنگ و فرو نشستن از اقدام در مواقع ضرورت و بدتر از همه تن در دادن به ننگ و عار و ذلت و مسكنت.
در كتاب شرح جنود عقل و جهل به آثار اجتماعي برخي صفات اخلاقي همانند عدل، تعديل قوه غضبيه، ثبات و پايداري نفس، سعه صدر و عزت نفس، رفق و مدارا با مردم و غيره اشاره شده است.
عدل مطلق تمامي فضايل باطني، ظاهري، روحي و جسمي را در بر ميگيرد؛ زيرا عدالت عبارت از اعتدال قواي ثلاثه يعني قوه شهويه، غضبيه و شيطانيه است. از آنجا كه مبدأ تهذيب نفس تعديل قواي سه گانه است و عدالت همان عمل به حد وسط است، بنابراين طريق سير انسان كامل از نقص تا كمال، خط مستقيم و سير معتدل يعني همان عدالت ميباشد و از اين رو انسان كامل متخلق به تمامي صفات نيكو و بري از تمامي مهلكات اخلاقي ميباشد. اهميت اين مطلب در بحث ولايت فقيه امام نيز خود را نشان داده است؛ زيرا در آنجا ايشان يكي از صفات ولي فقيه را عدالت قرار داده است تا از تمامي فضايل انساني بهرمند باشد.
هشتم. تربيت انسان هدف بعثت انبيا: مطابق نظرات امام، موضوع علم همه انبيا انسان است. اساساً انبيا براي انسان سازي و رساندن انسان به تكامل و سعادت مبعوث شدهاند زيرا اساس عالم بر تربيت انسان است. بر اين اساس امام نيز برنامه خود را ادامه راه انبيا كه همان انسان سازي است ميداند.
تعريف اخلاق از نظرگاه امام خميني، مشابه تعاريف مشهور علماي اخلاق يعني، تعادل قواي
آدمي و رسيدن به عدالت و رعايت حد وسط است. آنچه ذكر آن اهميت دارد اين است كه امام بيش از اخلاق نظري و پرداختن به جزييات قواي آدمي، به اخلاق عملي و تأثير اخلاق بر زندگي افراد تاكيد مينمايد. وي بر خلاف ساير علماي اخلاق كه در بدو امر به بحث از قواي چهارگانه نفس ميپردازند، اين مبحث را در ذيل بحث كلي تري قرار ميدهد و آثار و راه حلهاي بيشتري براي آن مييابد. امام در جايي به اين بحث اشاره نموده است:
علماي فن اخلاق مجموع فضايل نفس را در تحت چهار جنس داخل كردهاند كه عبارت است از: حكمت، عفت، شجاعت و عدالت. و حكمت را فضيلت نفس ناطقه مميزه دانستهاند؛ و شجاعت را از فضايل نفس غضبيه؛ و عفت را از فضايل نفس شهويه و عدالت را تعديل فضايل ثلاث شمردهاند. و ساير فضايل را به اين چهار فضيلت ارجاع دادهاند. و تفصيل و تحديد هر يك از آنها از عهده اين اوراق خارج است و براي امثال ما چندان مفيد نيست.
در ابتداي كتاب شرح حديث جنود عقل و جهل نيز، انتقادي به اخلاق علمي و تاريخي از سوي امام صورت گرفته است. از نظر وي، مراد از يادگيري علم اخلاق تهذيب نفس است و تهذيب نيز مقدمه حصول حقايق معارف و لياقت نفس براي جلوه توحيد است، اما به نظر ميرسد در مباحث فلسفي و تاريخي اخلاق از اين مقصود دور ميمانيم. كتبي چون طهاره الاعراق ابن مسكويه يا اخلاق ناصري تأليف خواجه نصيرالدين طوسي و حتي احياء العلوم غزالي و كتبي از اين دست، تأثيري در تهذيب باطن انسان ندارد. به اعتقاد امام، كتاب اخلاقي بايد دواي درد باشد نه نسخه درمان.
علت پرداختن به چنين شرحي از سوي امام اين است كه با حاصل شدن معرفت به جنود عقل و جهل، نسبت به مهلكات و منجيات نفس و طرق طرد و كسب آنها نيز معرفت پيدا ميشود و اين معرفت مقدمه كسب معارف الهي و توحيد است؛ زيرا تمام احكام الهي دو مقصد دارند: مقصد اول كه اصلي است، توجه دادن فطرت به كمال مطلق است و مباحثي مثل مبدأ و معاد و مراتب سلوك عرفاني و نماز و غيره به اين مقصد مربوط است. مقصد دوم كه تبعي است، تنفر دادن فطرت از دنيا است. عمده رياضتها و بسياري از فروع شرعي مثل روزه و صدقات و ترك معاصي به اين مقصد مربوط است.
راه حل يا درمانهايي كه امام براي علاج اخلاق قبيح و فاسد در كتاب چهل حديث ارائه ميدهد اغلب دروني است يعني فرد بايستي با رياضت و تكرار و تذكر و غيره خود را اصلاح نمايد. امام در اين كتاب براي حكومت يا جامعه كارويژهاي تعريف نكرده است. در كتاب جهاد اكبر، كه به طور خاص براي طلاب علوم ديني، تأليف شده است نيز چنين موردي به چشم نميخورد. اما در آثار ديگري از امام براي علاج اخلاق راهكارهاي بيروني نيز لحاظ شده است كه نشان گر اهميت محيط در وضعيت اخلاق جامعه است. امام در جايي موانع اخلاق صحيح را دروني و بيروني دانسته است. موانع دروني با تلاش اشخاص در اصلاح اخلاقشان برطرف ميگردد اما موانع بيروني كه استبداد و اختناق حاكم بر محيط است، با مبارزه يك شخص رفع نميگردند، بلكه نياز به مبارزه جمعي افراد جامعه دارد. از اينجا است كه امام از فاز اصلاح به فاز انقلاب منتقل ميشوند و اين تحول را به خوبي ميتوان در كتب يا آثار اخلاقي ايشان رديابي نمود. در گفتمان انقلاب، تهذيب اخلاق نه تنها براي نيل به سعادت فردي افراد است، بلكه گامي ضروري در راه بهبود اخلاق جامعه است. امام در جايي مبارزه با ايادي استعمار و دشمنان اسلام را منوط به مقاومت در برابر حب نفس و جاه و كبر و غرور نموده است.
سياست
امام خميني همانند بسياري از انديشمندان روشنگر و آگاه به زمان، در طرح انديشههاي خوي، افزون بر توجه به اصول و مباني ديني، الزامات و شرايط زمانه را نيز در نظر داشته است و مطابق اقتضائات دورهاي كه در آن به سر ميبرده است در آراي اجتماعي – سياسي خود تغييراتي داده است. بخشي از اين مطلب به پذيرش اجتهاد از سوي امام مربوط ميشود.
بحث و بررسي آثار سياسي امام خميني به ترتيب سالهاي زندگاني وي با كتاب كشف اسرار آغاز ميشود. در اين كتاب از انواع حكومتهاي سلطنتي، مشروطه و حكومت اسلامي سخن به ميان آمده است. انديشمنداني كه به بررسي سير تحول انديشه امام ميپردازند، توجه زيادي به اين كتاب نمودهاند. در جايي از اين كتاب، اساس حكومت سلطنتي به دليل تأمين مصالح مردم پذيرفته شده است:
... هيچ فقيهي تاكنون نگفته و در كتابي هم ننوشته كه ما شاه هستيم يا سلطنت حق ماست. آن طور كه ما بيان كرديم اگر سلطنتي و حكومتي تشكيل شود، هر خردمندي تصديق ميكند كه خوب است و مطابق مصالح كشور و مردم است. البته تشكيلاتي كه بر اساس احكام خدا و عدل الهي تاسيس شود بهترين تشكيلات است، لكن اكنون كه آن را از آنها نميپذيرند، اينها هم با نيمه تشكيلات هيچ گاه مخالفت نكرده و اساس حكومت را نخواستند به هم بزنند و اگر گاهي هم با شخص سلطاني مخالفت كردند مخالفت با همان شحص بوده، از باب آن كه بودن او را مخالف صلاح كشور تشخيص دادند و گرنه با اصل اساس سلطنت تا كنون از اين طبقه مخالفتي ابراز نشده، بلكه بسياري از علماي بزرگ عالي مقام در تشكيلات مملكتي با سلاطين همراهيها كردند، مانند خواجه نصير الدين و علامه حلي و محقق ثاني و شيخ بهايي و محقق داماد و مجلسي و امثال آنها... مجتهدين هميشه خير و صلاح كشور را بيش از همه ميخواهند.
در باب حكومت مشروطه نيز نظر مشابهي از سوي امام ابراز شده است. به اعتقاد وي، اگر قرار است به سبك كشورهاي اروپايي مجلس تشكيل شود و سلطان تعيين گردد، وجود محتهدين دين دار و عادل نفع بيشتري دارد:
ما كه ميگوييم حكومت و ولايت در اين زمان با فقها است....مي گوييم همان طور كه يك مجلس مؤسسان تشكيل ميشود از افراد يك مملكت و همان مجلس تشكيل يك حكومت و تغيير سلطنت ميدهد و يكي را به سلطنت انتخاب ميكند و همان طور كه يك مجلس شوري تشكيل ميشود از يك عده افراد معلوم الحال و قوانين اروپايي يا خود درآري را بر يك مملكت كه همه چيز آنها مناسب با وضع اروپا نيست، تحميل ميكنند و همه شماها كوركورانه آن را مقدس ميشمريد و سلطان را با قرارداد مجلس مؤسسان سلطان ميدانيد و به هيچ جاي عالم و نظام مملكت بر نميخورد، اگر يك همچو مجلس از مجتهدين دين دار كه هم احكام خدا را بدانند و هم عادل باشند و از هواهاي نفساني عاري باشند و آلوده حب دنيا و رياست آن نباشند و جز نفع مردم و اجراي احكام خدا غرضي نداشته باشند، تشكيل شود و انتخاب يك نفر سلطان عادل كنند كه از قانونهاي خدايي تخلف نكند و از ظلم و جور احتراز داشته باشد و به مال و جان و ناموس آنها تجاوز نكند، به كجاي نظام مملكت بر ميخورد؟
با وجود اين كه كتاب فوق نخستين كتابي است كه امام در آن به بيان نظرات سياسي خويش در قبال حكومت موجود ميپردازد، اما تمامي منظومه فكري امام را تا پايان زندگاني وي در بر گرفته است. در همين كتاب حكومت فقها و مجتهدين مورد تأييد قرار گرفته و بر حقانيت آن استدلال شده است:
آنهايي كه روايت سنت و حديث پبغمبر ميكنند، جانشين پبغمبرند و هر چه براي پيغمبر از لازم بودن اطاعت و ولايت و حكومت ثابت است، براي آنها هم ثابت است؛ زيرا كه اگر حاكمي كسي را جانشين خود معرفي كرد، معني اش آن است كه كارهاي او را در نبودنش او بايد انجام دهد.
در زمان نوشتن كشف اسرار ضمن اين كه حكومت فقها به عنوان حكومتي مطلوب ارائه گشته است، حكومت سلطنتي و مشروطه از باب ضرورت پذيرفته شده است. در حالي كه در سالهاي پس از آن با تدوين كامل تر انديشه ولايت فقيه از سوي امام، ساير انواع حكومت مردود شناخته شده است. در كتاب ولايت فقيه يا حكومت اسلامي يا شئون و اختيارات فقيه كه ترجمه بحث ولايت فقيه از كتاب البيع امام است، آمده است: «اقامه حكومت و تشكيل دولت اسلامي بر فقيهان عادل واجب كفايي است.» ويا «اگر يكي از فقيهان زمان به تشكيل حكومت توفيق يافت، بر ساير فقها لازم است كه از او پيروي كنند.»
برخي محققين براي توضيح اين مسألهانديشه امام را در قالب سه گفتمان طراحي نمودهاند. از اين منظر، ضمن اين كه اصول و مباني ثابتي كه در محتواي اسلام وجود دارد، در تمام دورهها بر انديشه امام حاكم بوده است، اما به لحاظ شرايط و الزامات زماني و مكاني گوناگون، نظرات و فتاواي متغيري نيز در انديشه امام وجود دارد. برخي اصول ثابت عبارتند از: اصل قدر مقدور و يا دفع افسد به فاسد يا لاضرر و لاضرار. براي مثال برخي از اين اصول مورد استناد آيت الله نائيني در دفاع از حكومت مشروطه قرار گرفته بود. امام ضمن اين كه در كشف اسرار نظري همچون نائيني ارائه نموده است، اما در همين كتاب يك گام جلوتر از او قرار دارد؛ زيرا به قدر مقدور اكتفا ننموده و حكومت مطلوب را نيز معرفي كرده است. براي توضيح بخش متغير انديشه امام خميني، انديشه سياسي او در قالب دو گفتمان اصلاح و انقلاب مورد تحليل قرار گرفته است.
انديشه سياسي اصلاحي، انديشهاي است كه با توجه به شرايط زمان و مكان و امكانات، در پوششي تقيه گونه به منظور اصلاح و بهبود نسبي امور پيشنهادهايي ارائه ميشود و با مساعد شدن شرايط، در جهت بهبود اوضاع پيشنهادهاي بيشتري ارائه ميگردد. مطالب امام در كشف اسرار به ويژه بخشهايي كه حكومت سلطنتي را از باب ضرورت ميپذيرد، در قالب اين گفتمان قابل فهم است.
گفتمان ديگري كه انديشه امام نيز در قالب آن قابل بررسي است، گفتمان انقلاب است. انديشههاي انقلابي در صدد تغيير اوضاع اند. اين انديشهها كه در مراحل مختلفي از تاريخ اسلام نيز قابل رؤيت اند، عمل به تكليف الهي براي حفظ كشور اسلامي را هدف خود قرار ميدهند و با توجه به ارزيابي محقق از آسيبهاي فردي و اجتماعي موجود در جامعه در صدد رفع آفات هستند. امام نيز بر مبناي مشكلاتي كه در ساختارهاي مختلف جامعه مشاهده كرده بود، در سالهاي پس از دهه بيست، در گفتمان انقلاب به نظريه پردازي پرداخت و انديشه سياسي خود را مطابق زمان جرح و تعديل نمود. مهم ترين مكتوب سياسي امام در اين برهه، انتشار بخشهايي از سلسله درسهاي امام است كه در سال 1348 در ايام اقامت وي در نجف ايراد شده است و پس از تأييد متن آنها توسط امام در سال 1349 به چاپ رسيده است.
در ابتداي اين مباحث، امام، ولايت فقيه را امري در رديف ساير احكام و عقايد اسلام قرار ميدهد كه تصور آن مورد تصديق است و نياز به برهان ندارد، اما شرايط اجتماعي به گونهاي شده است كه استدلال در زمينه آن ضرورت يافته است. پس از بحث از ضرورت و بداهت ولايت فقيه، به جامعيت اسلام و توجه آن به تمامي وجوه زندگي انسان از جمله نياز به تشكيل حكومت اشاره شده است. محدود كردن اسلام به احكام عبادي و اخلاقي در تضاد با اين ديدگاه است و به اعتقاد امام اين گونه سخنان توطئه استعمار است.
كتاب مذكور، چنان كه از نام آن پيدا است، با نقد حكومت سلطنتي موجود و ارائه بديلي براي آن نگاشته شده است. بر خلاف كتاب كشف اسرار كه در آن سلطنت از باب ضرورت پذيرفته شده است، در صفحات نخستين كتاب ولايت فقيه، حكومت سلطنتي آشكارا نفي و ضد اسلامي شناخته شده است و با دلايل عقلي و شرعي، حكومتي اسلامي پيشنهاد شده است. در اين كتاب، حكومت مشروطه نيز مورد انكار قرار گرفته است؛ زيرا در مشروطه نمايندگان يا شخص شاه قانون گذاري ميكنند، اما در حكومت اسلامي، اختيار تشريع به خداوند اختصاص دارد. حكومت اسلامي نيز مشروط است اما مشروط به رعايت احكام و قوانين اسلام و از اين رو حكومت قانون الهي بر جامعه است.
دلايلي كه امام براي اثبات تأسيس حكومت اسلامي مطرح نموده است شامل دلايل عقلي و نقلي است. از جمله دلايل نقلي كه امام به آن استناد داده است، روايتي از حضرت رضا(ع) در زمينه دلايل اطاعت از اولي الامر است:
... در حكمت خداي حكيم روا نيست كه مردم، يعني آفريدگان خويش را بي رهبر و بي سرپرست رها كند؛ زيرا خدا ميداند كه به وجود چنين شخصي نياز دارند و موجوديتشان جز به وجود وي استحكام نمييابد و به رهبري او است كه با دشمنان ميجنگند و درآمد عمومي را ميانشان تقسيم ميكنند و نماز جمعه و جماعت را برگزار ميكنند و دست ستمگران جامعه را از حريم حقوق مظلومان كوتاه ميدارند... اگر براي آنان امام برپاي نگهدارنده نظم و قانون... تعيين نكند دين به كهنگي و فرسودگي دچار خواهد شد و آيين از ميان خواهد رفت... و اين تغيير سبب فساد همگي مردمان و بشريت به تمامي است.
دلايل عقلي تشكيل حكومت اسلامي از نظر امام عبارت است از: جامعيت اسلام، نياز قوانين اسلام به مجري، ماهيت و كيفيت قوانين اسلام، نياز به حاكمي با مشخصات ويژه براي عهده دار شدن امور و مواردي از اين قبيل.
ارتباط متقابل اخلاق و سياست
از نظر امام خميني، در اسلام اخلاق و سياست به طور همزمان مورد توجهاند. از سويي براي عمل به قوانيني چون عدالت و رفع و دفع ظلم و جور، وجود مجري و تشكيل حكومت ضروري است و از سويي دستگاههاي حكومتي و مسؤولين موظف به مراعات اخلاق اسلامي هستند. اين نكته با بحث تقدم اخلاق بر سياست تا اندازهاي متفاوت ميگردد. علت تفاوت اين مساله در مورد امام، ديدگاه و موضع خاص وي نسبت به سياست است. به دلايل ديگر اين امر در ادامه اشاره خواهد شد.
چنان كه در سطرهاي گذشته اشاره شد، انديشههاي اخلاقي امام خميني غالباً قبل از آغاز فعاليتهاي سياسي امام و مقابله با رژيم نگاشته شده است و آثار سياسي امام همچون بحث ولايت فقيه به بعد از آن اختصاص دارد. از اين رو ارتباطي كه امام ميان دو مقوله اخلاق و سياست برقرار نموده است به دوره دوم تعلق دارد؛ چنان كه امام در صفحات آغازين كتاب ولايت فقيه نيز، اين انديشه را در تضاد با جدايي اخلاقيات از سياست دانسته است. از اين رو نميتوان انديشه سياسي امام را جداي از مباحث اخلاقي وي بررسي نمود.
ارتباط ميان دو مقوله فوق را ميتوان از نقاط مختلف مورد بررسي قرار داد. از يكسو مباني و مفروضات واحدي براي دو مقوله اخلاق و سياست وجود دارد كه اخلاق و سياست را هم هدف و هم راستا قرار ميدهد؛ مانند بحث جامعيت احكام اسلام، سعادت و خير انسان ها، عدالت، گستردگي و شمول فقه شيعه، اجتماعي و سياسي دانستن همه احكام و قواعد اسلام و مباحثي از اين قبيل. بسياري از اين موارد، همان موارد عقلي تشكيل حكومت از نظرگاه امام است كه به نوعي اخلاق و سياست را نيز به يكديگر پيوند ميزند. از سويي ديگر، ميتوان مطالب بسياري در زمينه تأثير اين دو مقوله در يكديگر يافت. نمونه چنين جملاتي به ويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و تأسيس حكومت اسلامي در آثار امام به چشم ميخورد. در اين مرحله عمدتاً در بيانات امام، آثار دوسويۀ اخلاق و سياست بر يكديگر وجود دارد و تعامل دو واژه فوق در عرصه حيات اجتماعي به خوبي به چشم ميخورد. در اين پژوهش كوشش ميشود به هر دو دسته از مطالب فوق اشاره شود.
تعامل اخلاق و سياست و هم راستا بودن آنها در حيات فردي و اجتماعي انسان در قالب موارد زير بيان شده است:
1. توجه به جايگاه مردم: امام عالمي اخلاقي و در عين حال انديشمندي سياسي است. توجه به ابعاد اخلاقي، اجتماعي و سياسي زندگي انسان در انديشه امام از هم گسيخته و جدا نيست. به اين معنا كه امام در نظرات سياسي خويش، به مباني اخلاقي خويش پايبند بوده است. از جمله وجوه مورد اشاره، توجه به انسان و محوريت او در حيات بشري است. اخلاق، دانش يا منظري است با مركزيت انسان و سخن گفتن از انسان با هدف ارائه بهترين شيوههاي عمل و درمان ناراستيهاي افعال و كردار آدمي. چنين رويكردي در سياست به معناي پذيرش خرد و توان انسانها در اداره زندگي اجتماعي و ايجاد ساز و كارهايي براي حضور جمعي و آگاهانه آنان است. اين شيوه، در انديشه امام خميني به وضوح آشكار است. ايجاد حكومتي كه در كنار اسلامي بودن، جمهوريت و مشاركت مردم در جامعه را پذيرا باشد و مجال دادن به شهروندان براي بهره مندي از آزاديهاي مشروع و قانوني، روشن ترين نمونههاي قابل ذكر به شمار ميروند.
2. جامعيت اسلام: اسلام ديني جامع است كه براي تمامي وجوه زندگي انسان برنامه دارد. اسلام تنها در وجوه سياسي و اجتماعي خلاصه نميگردد و هم خويش را تنها به عباديات و امور اخلاقي خلاصه نكرده است. امام، به ويژه با توجه به شرايط زمانه خويش، كه روحانيون را از پرداختن به سياست منع نموده و اسلام را فاقد قوانيني براي زندگي سياسي و اجتماعي قلمداد مينمودند، سعي در رد اين خدشه مينمايد و ميگويد:
مذهب اسلام هم زمان به اين كه به انسان ميگويد كه خدا را عبادت كن و چگونه عبادت كن، به او ميگويد چگونه زندگي كن و روابط خود را با ساير انسانها بايد چگونه تنظيم كني و حتي جامعه اسلامي با ساير جوامع بايد چگونه روابطي برقرار نمايد.
از نظر وي اسلام دين سياست است و در احكام آن، بيش از امور عبادي، به امور سياسي و اجتماعي پرداخته شده است. حتي به اعتقاد ايشان ميتوان گفت احكام عبادي آن، مانند نمازهاي جمعه، جماعت و اعياد و فريضه حج، در جهت اصلاح و اداره امور اجتماعي قرار دارد. تمامي قواعد اسلام همين خصلت را دارند به گونهاي كه «هيچ حركتي و عملي در فرد و جامعه نيست مگر اين كه مذهب اسلام براي آن حكمي مقرر داشته است»
احكام اخلاقي و سياسي اسلام منفك از يكديگر نيستند. براي نمونه حكم اخلاقي «مومنين برادر هستند» حكمي اجتماعي و سياسي هم ميباشد. اين مطلب به معناي جامع بودن اسلام در تمامي ابعاد مادي و معنوي است و از توجه به مباني اخلاقي امام و تقسيم انسان به دو نشئه جسمي و روحي نيز به دست ميآيد.
3. نياز قوانين اسلام به مجري: قانون تا زماني كه توسط قوه مجريه و نظارت و رهبري يك مجري در جامعه اجرا نشود فايدهاي نخواهد داشت. اين مسأله با استناد به ادله نقلي و سيره رسول اكرم(ص) نيز به اثبات ميرسد. از طرفي، احكام اسلام تنها براي زمان محدودي وضع نشده است، بلكه براي تمامي زمانها و مكانها است و در صورتي كه بخواهيم در زمان فعلي نيز به اجرا درآيند، تشكيل حكومت و برقراري دستگاه اجرايي ضرورت مييابد. بنابراين قوانيني چون برپايي قسط و عدل و ايجاد جامعهاي عادل كه فضايل انساني در آن مجال رشد داشته باشند، نيازمند نهادهاي سياسي است.
4. ماهيت و كيفيت قوانين اسلام: ماهيت و كيفيت اين قوانين به گونهاي است كه تنها به عباديات و اخلاقيات منوط نميگردد، بلكه تشكيل يك حكومت را الزامي مينمايد. اين قوانين متنوع است و براي تمامي مراحل زندگي انسان برنامه دارد. از اين رو بدون يك دستگاه گسترده اجرايي نميتوان چنين احكام متنوعي را به اجرا درآورد و اين مسأله ضرورت حكومت را آشكارتر ميسازد. براي مثال احكام مالي اسلام كه بودجه عظيمي را با هدف رفع نيازمنديهاي جامعه از طريق احكامي چون خمس، زكات، جزيه، خراجات و امثال آن در نظر گرفته است بدون وجود حكومت اجرا نميشود. احكامي كه راجع به حفظ حكومت و استقلال جامعه اسلامي آمده است نيز آماده باش دائم و مراقبت هميشگي در دوران صلح و تدارك نيروي مسلح و دفاعي را مطرح مينمايد كه بدون نهادي مانند دولت تحقق نمييابد. احكام جزايي اسلام و اجراي حدود و ديات و قصاص نيز ضرورت تشكيل حكومت را يادآور ميشود.
5. نياز به حاكمي با مشخصات ويژه براي عهده دار شدن امور: ضرورت تشكيل حكومت اسلامي، نيازمند وجود حاكمي است كه با معيارهاي اين حكومت همخواني داشته باشد؛ يعني با قوانين اسلام آشنا باشد تا به جهت تقليد، قدرت حكومت شكسته نشود و به واسطه عدم آشنايي با اين قوانين از اجراي احكام اسلام باز نماند. از سوي ديگر بايد عادل باشد تا از كمال اعتقادي و اخلاقي برخوردار باشد. در غير اين صورت نميتواند حقوق مسلمين را اخذ نمايد يا قوانين جزا را عادلانه اجرا نمايد و در ارتباط با مردم و ساير دول درست رفتار نمايد؛ از اين رو، معيارهاي حاكم اسلامي از نظر امام خميني عبارتند از علم به قانون و عدالت. اين دو شرط كه در نامه امام علي(ع) به مالك اشتر نيز آمده است، در هم تنيدگي اخلاق و سياست را بيش از پيش نشان ميدهد؛ زيرا در نهايت حاكم جامعه بايستي عادل يعني داراي تمامي فضايل باشد.
6. سعادت: سعادت هدف مشترك اخلاق و سياست است. سعادت از نظر امام، با تعديل عقل نظري و عملي حاصل ميشود. از اين رو اگر هر عقيده و عملي در هر حوزهاي كه ميباشد، دسترسي انسان را به سعادت نزديك تر سازد مطلوب شمرده ميشود. امام در اين زمينه مينويسد:
... جامعهها از انسانها تشكيل شده است كه داراي بعد معنوي و روح عرفاني است و اسلام در كنار مقررات اجتماعي، اقتصادي و غيره، به تربيت انسان بر اساس ايمان به خدا تكيه ميكند و در هدايت جامعه بيشتر از اين بعد براي هدايت انسان به طرف تعالي و سعادت عمل ميكند.
7. عدالت: هدف اساسي از برقراري حكومت تحقق عدالت در جامعه است كه در تشكيل حكومت و تعيين غايات آن و نيز در ويژگيهاي حاكم آن نقش تعيين كننده دارد. حكومت عادلانه نيز زمينه ساز حكومتي اخلاقي است.
و انبيا اين كه دنبال اين بودند كه يك حكومت عدلي در دنيا متحقق كنند براي اين است كه حكومت عدل اگر باشد، حكومتي باشد با انگيزه الهي يا انگيزه اخلاق و ارزشهاي معنوي انساني، يك همچو حكومتي اگر تحقق پيدا بكند جامعه را مهار ميكند و تا حد زيادي اصلاح ميكند و اگر حكومتها به دست جباران باشد، به دست منحرفان باشد، به دست اشخاصي باشد كه ارزشها را در آمال نفساني خودشان ميدانند... تا اين حكومتها برقرار هستند بشريت رو به انحطاط است.
در زمينه تأثير متقابل اخلاق و سياست در جامعه نيز مستندات فراواني در انديشه امام ميتوان يافت. اين بعد از بحث به ويژه از آن جهت اهميت دارد كه به ارائه پيشنهادهاي عملي و تأسيس يا تقويت نهادهايي جهت جلوگيري از مفاسد و رشد فضايل اخلاقي در جامعه از نظر امام ميپردازد. به برخي تأثيرات اخلاق بر سياست نيز در عرصه عمل اشاره شده است.
امام خميني، كسب قدرت و ايجاد حكومت را وسيلهاي براي رسيدن به غايات مطلوب و رساندن انسانها به سعادت ميداند. او گرچه قدرت را ذاتاً خير و كمال ميداند، اما معتقد است اگر قدرت ريشه در هواي نفس داشته باشد، مذموم خواهد بود. بنابراين، چگونگي استفاده از قدرت است كه آن را خير يا شر ميسازد. كسب قدرت براي تحقق غايات مطلوب نه تنها بي اشكال، بلكه از ديد امام واجب است. چنان كه ميگويد:
عهده دار شدن حكومت في حد ذاته شأن و مقامي نيست؛ بلكه وسيله اجراي احكام و برقراري نظام عادلانه است.... هرگاه حكومت و فرماندهي وسيله اجراي احكام الهي و برقراري نظام عادلانه اسلام شود، قدر و ارزش پيدا ميكند و متصدي آن صاحب ارجمندي و معنويت بيشتر ميشود.
از نظر امام، حكومتي كه انگيزه الهي و انگيزه اخلاق و ارزشهاي معنوي انساني داشته باشد، باعث مهار و اصلاح جامعه ميگردد. با توجه به اين كه امروزه بخش بزرگي از خدمات رفاهي، آموزشي، تربيتي و غيره بر عهده حكومت نهاده شده است. از اين رو بحث از حكومت، به معناي حاكمان و مسؤولين جامعه، نهادها و وزارتخانههاي وابسته به آن است كه در جايگاه با اهميتي از حيث تأثير بر گسترش فضايل و ارزشهاي انساني و تربيت اخلاقي جامعه قرار دارند. امام خميني، عمده ترين هدف در برنامههاي حكومتي را، ايجاد محيط اخلاقي دانسته است.
تاكنون به شرايط رهبر در اسلام و نقش مسؤولين جامعه در زمينه بسط ارزشها اشاراتي صورت گرفته است. از ديگر نهادهاي مورد تأكيد امام خميني، نهادهاي تعليم و تربيت و دانشگاهها هستند؛ بدان گونه كه از نظر وي، كليد سعادت يك كشور در دستان معلم است. معلم ادامه دهنده راه انبيا است و همچون آنان موظف به تربيت اخلاقي و تزكيه انسانها و به طور خلاصه رساندن انسانها به مقام انسانيت است. اين مسأله نهادي مانند آموزش و پرورش را با اهميت ميسازد؛ زيرا بنا به نظر امام، تربيت فاسد و اخلاق نادرست يك دانش آموز، زمينه ساز تباهي كشور و انسانهاي آن است و معلم نيز در اين امر شريك خواهد بود.
رسانههاي گروهي، از ديگر نهادهاي مرتيط با اخلاق عمومي و شايد از تأثيرگذارترين آنها باشد آن گونه كه به نظر امام، چنين رسانههايي كه داراي دامنه و برد وسيعي بوده و برخي همچون راديو و تلوزيون براي تمامي اقشار اعم از باسواد و بيسواد آن قابل استفاده است، جايگاهي همپايه مربي، معلم و دانشگاهها را به دست آوردهاند. با توجه به چنين نقشي است كه امام خواهان جهت گيري اين رسانهها بسوي تربيت و تهذيب اخلاقي جامعه است.
نقش دانشگاه و دانشجويان، روشنفكران، حوزههاي علميه و روحانيون، هنرمندان و امتال اينها از حيث تأثير بر اخلاق عمومي جامعه قابل توجه و بررسي است و امام نيز به جهت اين تأثيرگذاري، توصيه زيادي به تهذيب و تزكيه خود اين گروهها و سپس تلاش آنها به تهذيب جامعه نموده است.
صداقت و راستي در خدمت به كشور، مناظرههاي اسلامي و بحث و تفتيش اسلامي در كار نمايندگان مجلس كه وكيل تمامي مردم و به تعبير امام، معلم اخلاق آنانند، باعث تربيت جامعه ميشود. امام، اين مكان را محلي براي بحث و ساختن اخلاق جامعه دانسته است و از آنان خواسته است در نطقهاي قبل از دستور خود، رعايت اخلاق كريمانه را بنمايند و در مخالفتهاي سياسي و غيره از رفتار و گفتار مغاير با موازين شرع و اخلاق پرهيز نمايند؛ در غير اين صورت غاصب محل و منصب نمايندگي محسوب ميگردند.
نهادهاي مرتبط با سياست خارجي و امور ديپلماتيك كشور نيز موظف به مراعات امور اخلاقي و ترويج آن ميباشند. بنيانگذار جمهوري اسلامي، در سالهاي ابتدايي پيروزي انقلاب توصيه زيادي به رعايت اخلاق اسلامي به ويژه از سوي انقلابيون مينمود و از اين كه به اسم انقلاب كارهاي خلاف اخلاق يا ظالمانه صورت گيرد منع مينمود. امام صدور انقلاب را به اين معنا ميداند كه اخلاق اسلامي، آداب اسلامي و اعمال اسلامي به گونهاي باشد كه مردم به آن توجه كنند.
امام در بعد سياست خارجي و ارتباط با كشورها نيز اهداف و خط مشيهايي سازگار با اخلاق و شريعت اسلام در نظر ميگيرد و هر ابزاري را براي رسيدن به اهداف مشروع و مجاز نميداند. ظلم و تجاوز، قتل و غارت، نقض عهد و پيمان و امثال اينها ممنوع است و ملاك و معيار در اين عرصه عدالت است. با توجه به اين مباني، ايران مدافع مظلومين است:
... ملت ايران پيرو مكتبي است كه برنامههاي آن مكتب خلاصه ميشود در دو كلمۀ لا تَظلِمون و لا تُُظلَمون.
برخي خدمات و وظايف حكومت مانند برقراري نظم و امنيت و تأمين آزاديهاي اساسي و مشروع و قانوني افراد نيز در تقويت ارزشهاي اخلاقي اثرگذارند. در كتاب حكومت اسلامي يا ولايت فقيه، امام خميني به نقش حكومت در ايجاد امنيت و جلوگيري از فساد اخلاق اشارات مهمي دارد:
بدون تشكيل حكومت و بدون دستگاه اجرا و اداره كه همه جريانات و فعاليتهاي افراد را از طريق اجراي احكام تحت نظام عادلانه درآورد، هرج و مرج به وجود ميآيد و فساد اجتماعي و اعتقادي و اخلاقي پديد ميآيد.
در زمينه آزادي و نقش آن در ارتباط با اخلاق، مطالب زيادي در آثار امام وجود دارد. آزادي، شرايط و زمينه پرورش اخلاق را در جامعه فراهم ميآورد و اساساً پختگي فضايل اخلاقي و تحقق جامعه اخلاقي در گرو تجربهاندوختن آزادانه است. از اين رو آزادي نقشي با اهميت در پيشرفت مادي و تعالي معنوي جامعه انساني دارد. مهم ترين مصاديق آزادي در دنياي كنوني، آزاديهاي سياسي، همانند آزادي بيان، احزاب، اجتماعات، عقيده و تفكر و امثال اينها است كه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز پذيرفته شده است. امام خميني نقطه مقابل سعادت بشر را كه سقوط و انحطاط است، نتيجه سلب آزادي از انسان و تسليم شدن او در برابر ساير انسانها ميداند. پرداختن به مبحث آزادي كه مسألهاي بحث انگيز و در عين حال با اهميت است نيازمند نوشتاري مستقل و مفصل است كه از حوصله پژوهش حاضر خارج ميباشد.
تأثير اخلاق بر سياست
اخلاق بر سياست از جهاتي متفاوت اثر مينهد. عمده ترين تأثير آن را ميتوان ارائه نوعي ملاك، الگو يا روش در انجام افعال و اعمال سياسي، اجتماعي و فردي، در گزينشها و در انجام فرايندهاي مختلف اداري و غير آن دانست. از اين رو بحث از تأثير اخلاق بر سياست، قرابت زيادي با مقوله عدالت مييابد؛ زيرا عدالت نيز نوعي ملاك و معيار در افعال فردي و جمعي در سطوح خرد و كلان به حساب ميآيد. امام خميني برقراري عدل را به معناي رسيدن به همه آرمانهاي جامعه ميداند و مينويسد:
جمهورى اسلامى، عدل اسلامى را مستقر مى كند و با عدل اسلامى همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.
در سطح فردي، در انديشه امام تهذيب و تزكيه مقدم بر تمام امور دانسته شده است و انسان مهذب قادر به تأمين تمامي ابعاد سعادت براي كشور است. ولي فقيه به عنوان رهبر جامعه، بايد از صفت عدالت برخوردار باشد و اساسي ترين تفاوت حكومت اسلامي با ساير حكومتها نيز در همين نكته نهفته است كه حاكم اسلامي و رئيس دولت در آن مستبد و خود رأي نبوده و از هواهاي نفساني خود پيروي نميكنند.
ساير كارگزاران و مسؤولين كشور نيز موظف به مراعات اخلاق و آداب اسلامي هستند. صداقت، انتقادپذيري و ساده زيستي از جمله ويژگيهايي هستند كه امام خميني به كرات، مسؤولين جامعه را به آنها دعوت نموده است. در قالب اين سه توصيه، امام از كارگزاران حكومت ميخواهد كه اشتباهات خود را صادقانه ابراز نمايند و در صورت انجام خطا يا اشتباه آن را بيان نمايند و در صورت عدم توان در انجام وظايف خود، داوطلبانه كنار روند و بدانند چنين عملي عبادت و در زمره اعمال صالح است. انتقاد پذيري، منبعث از مباني اخلاقي امام خميني است كه انسان را همواره در مسير كمال و رفع خطاهاي خويش ميداند. بر پايه اين تفكر، هيچ كس نميتواند ادعا نمايد از خطا و اشتباه بركنار است، بلكه بايستي خود را در معرض انتقادها و پيشنهادهاي سايرين قرار دهد. بر اين اساس امام انتقاد را شرط اصلاح جامعه دانسته و مخالفت با آن را ناشي از عدم خودسازي انسان ميداند.
مشي امام علي (ع) در زندگي شخصي و اجتماعي بارها از سوي امام خميني به عنوان شيوه و طريق پسنديده مطرح شده است. از جمله ساده زيستي آن حضرت مورد تأكيد زياد امام است. امام ساده زيستي را باعث شجاعت، استقلال فكر، درايت و قدرت مسؤولين حكومتي ميداند و در اين زمينه ميگويد:
اگر بخواهيد بي خوف و هراس در مقابل باطل بايستيد و از حق دفاع كنيدو ابرقدرتان و سلاحهاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئههاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان به در نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزيد...
تهذيب نفس و تزكيه اخلاقي نه تنها باعث ضعف و سستي در انجام امور نميگردد، بلكه خود ايجاد قدرت ميكند. اين نكته كه اخلاق م
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 692]
-
گوناگون
پربازدیدترینها