تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خير دنيا و آخرت با دانش است و شرّ دنيا و آخرت با نادانى. 
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805523440




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

با مرزنشينان جنسيت يا ترانس سکسوال ها(1)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
با مرزنشينان جنسيت يا ترانس سکسوال ها(1)
با مرزنشينان جنسيت يا ترانس سکسوال ها(1)   نويسنده:کاوه قبادي (1)   مقدمه   سال 1931 ميلادي،آلمان : آبراهام ، پزشک آلماني اعلام مي دارد: آنچه در ادبيات علمي آلمان در قرن نوزده مطرح گرديده بود،اکنون به دست او تحقق يافته است . (2) سال 1952 ميلادي، آمريکا: روزنامه ي نيويورک تاميز با تيتري تحت عنوان "EX-CL-B COMESBlONDE Beauty" يک موضوع مهم پزشکي را به اجتماع بشري معرفي مي نمايد(3) تا مردم با چشماني متحيرعقولي نگران،سخنان آشفته و پيش بيني هاي تاريکي را در خصوص اين مولود تکنولوژي ارايه نمايند. سال 1996 ميلادي، لندن: با شيوع و رواج اين اقدام پزشکي و استقبال گسترده ي افراد دچار اختلال، جامعه ي پزشکي تصميم گرفت جهت يکسان سازي مقررات و ارايه توصيه هايي به پزشکان در خصوص عمل واقدامات قبل وبعد ازآن، اقدام به تشکيل سمپوزيوم بين المللي درسال هاي آتي نمايد.(4). سال 2008 ميلادي،جهان غرب: تقريبا تمام کشورهاي عضو اتحاديه ي اروپا (به غير از سه کشور) و تمامي ايالت هاي آمريکا(به جز دو ايالت) اين عمل را قانوني اعلام نمودندو قوانين خاصي را در جهت هرچه بهتر انجام گرفتن آن به تصويب رساندند. (5) . اين تيترها،اطلاعيه هايي بود از دستاوردي پزشکي که در مغرب زمين به تحقق پيوست و تحت عنوان تغيير جنسيت (sex - reassignment ) به جهان معرفي گرديد. اما دراين واقعه ي پزشکي، به راستي چه ماهيت و حقيقتي نهفته بود و چه چيزمهمي را دراين جهان پهناور تغييرداده بود . که به صورت گسترده دانشمندان،انديشمندان، گروه ها و تشکل هاي مختلف و بسياري را در سراسر جهان به خود مشغول نموده بود؟ حقوقدانان به وضع قوانين مي پرداختند،روانشناسان پسامدهاو بازخوردهاي آن را بررسي مي نمودند،جامعه شناسان به عکس العمل اجتماع و خانواده در قبال چنين عملي مي پرداختند، انديشمندان ديني از کليساهاي کاتوليک و پروتستان تا فقهاي شيعه و سني به بررسي و صدور احکام براي پيروان خويش مبادرت مي ورزيدند، درجوامع مختلف تشکل ها و سازمان هايي براي حمايت يا نفي چنين عملي تشکيل مي گرديد، گروه هاي مختلف پزشکي براي بالا بردن کيفيت و تغييرات لازم درعمل جراحي،بررسي هاي پيش از عمل و حمايت هاي بعد ازعمل،به شور مي نشستند و سرانجام دولتمردان تکليف دولت را در حمايت،جلوگيري ويا هر اقدام ديگري در قبال اين عمل و افراد مبتلاي به آن مشخص مي نمودند. به نظر مي رسد رمز تاختن اين واقعه به عرصه هايي چون دولت،سياست، ديانت، مذهب، قانون، حقوق، جامعه،رفتار فردو... يک کلمه بيشترنبود و آن هدف قراردادن موضوعي بنام جنسيت بود که در هر سرزميني اعم از جغرافيايي، تاريخي، اجتماعي، فرهنگي ودر هر رشته، مسلک و آييني براي خود سفارت کده اي بنيان نهاده بود، لذا با تحقق تغيير جنسيت و بررسي موضوع آن؛يعني ترانس سکسوال ها مرزهاي جنسيت که زماني آنقدر شفاف ودقيق تصور مي شد که هيچ کس اجازه ي توهم داخل شدن درمرز ديگري رابه خود نمي داد و پيوسته در يک طرف افراد مذکر ودرسوي ديگر مؤنثين به آرامي زندگي مي کردند، به کدري و تيرگي گراييد و گرماي اين تيرگي،تصوير منجمد شده ي انسان به مذکر و مؤنث را شروع به آب کردن نمود. بنابراين سفيرهاي جنسيت نيز تصوير ديگري از جنسيت را پيش روي صاحبان رشته ها و انديشمندان جوامع قراردادند تا آنان نيز رفتار و اخلاق متناسب و متفاوت از گذشته را در قبال جنسيت درپيش گيرند. لذا در اين مقاله برآنيم که وضعيت اخلاقي و رفتاري افراد دگر جنس جو(ترانس سکسوال) و ميزان تأثير تغيير جنسيت و راهکارهاي موازي با آن را در مدد رساني به وضعيت رفتاري اشخاص دچار اختلال و بهبود بخشيدن به وضعيت جامعه درکشوري نظيرجمهوري اسلامي ايران بررسي نماييم؛ با توجه به اين مطلب که جامعه ي ايران از يکسو وابستگي ها و دلبستگي هاي قومي، منطقه اي ، ميهني و سابقه ي فرهنگي خاص خود را دارد، واز سوي ديگر، پايبند مذهب و رهنمودهاي ديني است ودرکنار اين دو، توجه به اين نکته که حقوق و قوانين،هريک به شکلي، رفتار ،آداب واخلاق را تعريف مي نمايند ودرايجاد شخصيت فرد و روابط درجامعه، به نوبه خود مهم قلمداد مي شوند. آشنايي با پروسه ي تغيير جنسيت و ترانس سکسوال ها   1-معناي حقيقي تغييرجنسيت و افراد موضوع آن:   تغييرجنسيت عبارتست از پروسه اي که از زندگي کردن در جنس مقابل (از يک تا پنج سال) شروع شده وبا استفاده از هورمون(به مدت يک سال) جهت ايجاد علايم جنس مقابل ادامه مي يابد. وسرانجام با عمل جراحي،جهت حذف آلات تناسلي فعلي و ايجاد آلت تناسلي جنسي که بيمار بايد بدان ملحق شود پايان مي يابد. البته اعمالي نظير درمان ليزري موهاي زايد.... و همچنين مراقبت هاي بعد از عمل جراحي نيز به نوعي جزء اين پروسه محسوب مي شوند.(6) همچنين بايد توجه داشت که تغييرجنسيت در افرداي که زن يا مرد کامل هستند وابهامي در آنها مشاهده نمي شود. و صرفا به جهت تنوع طلبي اقدام به اين عمل مي کنند، به هيچ وجه امکانپذير نمي باشدو. تنها افرادي مورد عمل جراحي قرار مي گيرند که نوعي اختلال دوگانگي و عدم تطابق در روان و جنسيت بيولوژيکي آنها وجود دارد. اين افراد که با عنوان «ترانس سکسوال » شناخته مي شوند، افرادي هستندکه اندام هاي تناسلي داخلي و خارجي آنها معمولا از سلامتي کامل برخوردار است و از حيث ظاهري، دستگاه تناسلي و وضعيت کروموزومي به يکي از گروه هاي مؤنث يا مذکر ملحق مي شوند ،ولي به دليل اختلال درهويت جنسي (Genderidentity)از جنسيت بيولوژيکي فعلي خود، احساس نارضايتي مي کنندوميل به داشتن بدن جنس مقابل وآرزوي شمرده شدن به عنوان عضوي ازجنس مقابل را پيوسته در سر مي پرورانند و دائما تلاش مي نمايند تا خود را به عنوان عضوي از جنس مقابل درجامعه، معرفي نمايند(7). اين افراد در فقه به مخنث مشهور هستند و هرگز نبايد مترادف با خنثي فرض گردند، زيرا افراد خنثي گروهي هستند که از نظر فيزيولوژيکي (نه رواني) داراي مشکل بوده وبه نوعي در دستگاه تناسلي آنان مشکلي به وجود آمده است. خوشبختانه امروزه جامعه ي پزشکي با تعيين ملاک ها و آزمايش ها و گروه بندي هاي خاص در اختلالات دو جنسي، قبل از اين که هيچ گونه عمل جراحي صورت گرفته باشد، جنسيت آنان را مشخص مي کند (8) و عمل جراحي فقط جهت بهبودي آنها صورت مي گيرد.(9) در صورتي که در مخنثين قبل از اتمام مراحل هورموني و جراحي ،الحاق به جنس مخالف، چه از نظرپزشکي وچه از نظر فقهي، مقدور نمي باشد. 2-ويژگي هاي اخلاقي ورفتاري ترانس سکسوال ها (دگر جنس جوها)(10)   مرد دگرجنس جو مردي است که احساس مي کند: -زني است که در کالبد مرد گرفتار شده است ؛ -مي خواهد از شر اندام هاي تناسلي خود خلاص گردد؛ -ويژگي هاي جنسي زنانه را طلب مي کند، -دوست دارد همانند يک زن زندگي کند؛ -اين بدن اورا منزجر مي کند؛ -تصور اين که مجبوراست در تمام زندگي خود دراين بدن بماند اورا نااميد، افسرده وگاه به فکرخودکشي مي اندازد؛ -تصور اين که مجبور است در تمام زندگي خوددراين بدن بماند اورا نااميد،افسرده و گاه به فکر خود کشي مي اندازد؛ -گاهي به فکر قطع کردن يا ناقص نمودن اندام هاي تناسلي خود مي افتد ودر برخي موارد آن را عملي مي سازد؛ -براي ملحق شدن به گروه زنان به هر اقدامي دست مي زند؛ از جمله اين که لباس هاي زنان را مي پوشد؛ -قبل از بلوغ جنسي به طور انحصاري با دختران بازي مي کند؛ -دردوران کودکي عروسک بازي مي کندوبه خياطي و گلدوزي علاقه نشان مي دهد؛ -از بالا رفتن از درختان، جنگ ودعوا خودداري مي کند؛ -در هنگام بلوغ از طرف همسالان خود به القابي چون ِا واخواهر و ... منسوب مي شود؛ -از نظر سابقه جنسي هر چهارحالت دراو شناخته شده است . (ميل به مردان، زنان، هردويا هيچ کدام)، -معمولا تجارب هم جنس گرايانه را در سوابق خود دارد. زن دگر جنس جو زني است که احساس مي کند: - مردي است که درکالبد زن گرفتارگرديده است ؛ -دوست دارد ويژگي هاي مردانه راکسب کند وهمچنين تمايل دارد مانند مردان زندگي کند، -خودکشي، افسردگي ونااميدي که به واسطه ي انزجار ازبدن زنانه است ،ازخصوصيات آنها مي باشد؛ -لباس هاي پسران و مردان را مي پوشدودراجتماع حاضر مي شود؛ 3-سبب شناسي   هنوز به درستي مشخص نيست که چه عامل يا عواملي دست به دست هم مي دهند تادربين جمعيت ها، از هر سي هزاز مرد يک نفر واز هرده هزار زن يک نفر،(11) چنين رفتار و واکنش هاي متناقض با جنسيت بيولوژيکي را از خود بروز دهد. اما روانشناسان نظرات متعددي را در اين خصوص بيان نموده اند . که مي توان آنها را به دسته ي کلي تقسيم بندي نمود: 1-نظريه ي بيولوژيکي : الف_استرس پيش از تولد : ميزان همجنس خواهي در ميان پسراني که در سال هاي فشار جنگ جهاني دوم(1941تا 1946 ميلادي) متولد شده اند، افزايش يافته است . (12). ب-اختلالات هورموني: هر نوع محرک شديد هيجاني و شيميايي در دوران آبستني مادر، مانند: بيماري هاي عفوني، مصرف داروهاي هورموني وانواع شيمي درماني، بر روي کودک و درنهايت هويت جنسي او اثر خواهد گذاشت . ج-مشکلات مغزي و سيستم عصبي مرکزي: مانند انواع ضربه هاي مغزي در طول دوران جنيني وکودکي(13). 2-نظريه هاي رواني- اجتماعي: الف-عدم رضايت والدين از جنسيت کودک: برخي والدين اين موضوع را به وسيله سخن،نگاه يا شيوه هاي برخورد با فرزندشان بروز مي دهند. از سوي ديگر، کودک که نياز به محبت از طرف والدين را شديداً در خود احساس مي کند، سعي مي نمايد تا با همانند سازي با جنس مخالف، توجه آنها رابه سوي خود جلب نمايد. اين مطلب در خانواده هايي که به گونه اي «چنس برتر» درآنهامطرح مي گردد مشهود است. ب-والد همجنس پرخاشگر: والد همجنس که خود، دچار افسردگي وناراحتي هاي روحي است ، عملا با قطع رابطه اي عاطفي با فرزند، زمينه رابراي همانند سازي با والد جنس مخالف فراهم مي سازد. ج-روابط تيره ي پدر ومادر: (14) اين گونه روابط محيط را جهت همانند سازي غير متعارف براي کودک آماده مي سازدو د- تجربه صحنه هاي آميزش جنسي دردوران کودکي: اين تجربه شامل ديدن،شنيدن، هر نوع حرکت، بوو... مي باشد که تثبيت آن سبب تعارضات رواني در همانند سازي کودک با پدر ومادر خواهد گرديد. ه-روابط عاطفي شديد با والد جنس مخالف: در حد تماس بسيار نزديک پوستي که سبب روابط عاطفي زياد و همانند سازي نامناسب مي گردد.(15). و-نبود الگوي همجنس يا نبود الگوي مناسب همجنس(16): چنين حالتي،همانند سازي با جنس مخالف را پايه ريزي خواهد کرد. ز-تمايلات همجنس گرايانه دروالد همجنس و القاي آن به فرزندان: اين موضوع،به صورت غيرمستقيم يا مستقيم،عامل مهمي درايجاد بي هويتي جنسي تلقي مي شود. ح-تجاوز و سوء استفاده هاي جسمي وجنسي : چنين وضعيتي به شدت در شکل گيري شخصيت جنسي کودک تأثيرگذار مي باشد. 2-بررسي پيشينه ي اخلاق جنسي ورفتار دگرجنس جويي در جهان غرب،اسلام وايران 1-تاريخچه ي اخلاق جنسي درزادگاه تغيير جنسيت   بررسي اين تاريخچه از اين نظر مهم است که : اولاً :پيشينه ي اخلاق و رفتارهاي جنسي درغرب، مارابه علل ادبار يا اقبال عرف به موضوعي چون جنسيت، رهنمون مي سازد. ثانياً :با مقايسه ي بستر فرهنگي و اخلاقي غرب که در آن تغيير جنسيت به وقوع پيوسته است و واکنش جامعه اي که از چنين فرهنگي برخوردار بوده است با فرهنگ هايي نظير فرهنگ کنوني مردم ايران،مي توان ميزان پذيرش يا عدم پذيرش جامعه بهبودي ها يا معضلات اخلاقي وبه طورکلي ميزان کارآمدي يا ناکارآمدي تغييرجنسيت در بهبود بخشيدن به مشکلات رفتاري بيماران دچاراختلال در ايران را تا حدودي مشخص نمود. براين اساس، درادامه سه دوره ي مهمي را که بر اخلاق جنسي در غرب گذشته است بررسي مي کنيم: الف-دوران پليدي تمايلات جنسي:   «سال 1947 ميلادي در غارهاي فلسطين در کرانه ي بحرالميت، نسخه هايي از عهد عتيق وبرخي آثار مکتوب اسنيان (شفا دهندگان- تعميد دهندگان)، فرقه اي از يهوديان که در حدود دو قرن پيش از ميلاد به وجود آمده وبا خراب شدن اورشليم از بين رفته بودند، به دست آمد و حقايق عجيبي را در خصوص ريشه اخلاق جنسي درغرب نمايان ساخت. به عقيده ي برخي دانشمندان ،افکار اين فرقه که از جمله ي آنها عدم نگاه مثبت به ازدواج بود، زير بناي تفکر مسيحيت فعلي گرديد.»(17) باخزش اين نظربه درون کليسا و پيوند خوردن اين انديشه با ازدواج نکردن حضرت مسيح و حواريوني چون پولس و تفکراتي چون فراغت براي خدمت به دين و وقف نمودن جسم و روح براي کليسا،نامطلوبي ازدواج از نگاه دين متولد گرديد. «تولد اين نگاه، روحانيون کاتوليک را از ازدواج محروم ساخت. کليساي ارتودوکس، کشيشي که ازدواج کرده باشد. را از رسيدن به درجه ي اسقفي منع نمود و بالاخره براي راهبان وراهبه هاي کاتوليک و ارتدوکس، راهي جز مجرد زيستن باقي نگذاشت.»(18) اين مولود به زيستن در کليسا رضايت نداد وبه شکل قوانين و احکام ديني که از دهان کشيشان بيرون مي ريخت از کليسا خارج نشدو پليدي علاقه و آميزش جنسي و دعوت به تمدن در قالب رهبانيت را در درون جامعه گسترش داد. برتراند راسل در نقد اين نظريه به برخي از تعليمات کليسا اشاره مي نمايد: «هرگونه رابطه ي جنسي ناپاک است، اين عقيده با جزيي اصلاح، اعتقاد کليساي مسيحيت محسوب گرديد.» (19). «توليد نسل هدف فرعي بوده و هدف اصلي ازدواج، همان جلوگيري از فسق بوده است که درحقيقت،دفع افسد به فاسد شمرده مي شود.»(20) «اين نظريه که همچنان تا دهه ي هفتاد قرن نوزده ميلادي بر جامعه غرب حکمراني مي نمايد، آنچنان با قدرت و تأثير گذار به پيش مي رودکه حتي اقشار متفکر و انديشمند قرن نوزده را نيز مقهورخود مي سازد.وآنان نيز تمايلات جنسي را تمايلاتي غيراخلاقي، نظير فاحشگي مي دانند که درجمعيت هاي فقير، به ويژه کارگران شهرنشين معمول است و طبقات بالا بايد ازآن دوري نمايند.حقوق دانان تمايلات جنسي را در رديف شورش هاي سياسي محسوب مي نمايند.پزشکان برروي قدرت مهار غريزه ي جنسي توسط مردها تأکيد مي کنندوبه مردها (متاهل و مجرد)، توصيه مي کنند که اين غريزه را محدود کنند. «از نظر رواني، زنان در اين دوران موجوداتي محسوب مي شوند که به صورت طبيعي بدون تمايل جنسي هستند و غرايز اصلي زنانگي آنها، تمايل به ازدواج ومادر شدن مي باشد. در دهه هاي سي وچهل (قرن نوزده ميلادي)طب پيشگيري با هدف تنظيم رفتارهاي جنسي و جلوگيري از بروز بيماري هاي مقاربتي پايه ريزي مي شود. در دهه ي شصت، قوانين بيماري هاي مسري وضع مي شود و زنان روسپي ، ناقلان انساني عفونت و تهديد کننده ي سلامت و امنيت ملي محسوب مي شوند وبراي آنان کيفرهايي چون حبس در بيمارستان و پرداخت جريمه وضع مي شود.»(21). درهمين دروان درروانپزشکي براي اولين بار اختلال دگر جنس باوري توسط اسکيرول در سال 1838ميلادي مورد توجه قرار مي گيرد. ب -حکومت اخلاق بر تمايلات جنسي:   با حضور نسبتاً جدي زنان در اجتماع،تشکيل انجمن هاي بانوان و وارد شدن آنها در عرصه ي سياست و قانون گذاري،تغيير و تحولاتي در تاريخچه ي اخلاق جنسي وجنسيت رقم خورد .ازاين دوران به بعد (يعني دهه ي هفتاد قرن نوزده ميلادي ) نگرش منفي نسبت به تمايلات جنسي برداشته مي شود. تمايلات جنسي نيرويي محسوب مي گردد که به خودي خود نه موصوف به خوبي مي شود ونه مي توان آن را به بدي توصيف نمود، بلکه اين انسان ها هستند که با مراقبت ها و حاکم نمودن نظام هاي اخلاقي، بايد اين نيرو را تربيت نمايند. به همين دليل، گروهي از زنان علت درخواست لغو قانون بيماري هاي مسري راچنين عنوان مي نمايند: اساس سلامتي افراد وجامعه، مراقبت از خود در روابط بين دوجنس است .تنها اين گونه مي توان بر مشکلات اجتماعي ناشي از بيماري هاي مقاربتي فايق آمد،نه با کنترل افرادي خاص (مانند زن هاي روسپي )در اجتماع. بلک ول، اولين پزشک زن، در کتاب خود، به نام عوامل انساني در رفتارجنسي ، سال 1884 ميلادي، در اين زمينه چنين مي نويسد: «اخلاق، ناشي از تکامل درخود آگاهي است که فقط در گونه هاي انساني ديده مي شود وبايد برغريزه ي جنسي حکومت کند. پرهيز،کنترل خود و مراقبت، بالاترين اشکال رشد جنسي هستند، چرا که فقط در انسان ها ديده مي شوند .تمايلات جنسي قادراست هم به سوي خوبي ها و هم به سمت بدي ها پيش برود؛ هم به سمت لذت وهم به سمت انحراف.»(22) درسال 1886 ميلادي کرافت ابينگ،(23)، اختلال در هويت جنسي را، دقيق تر مورد بررسي قرارمي دهد.(24) ج-مدرنيسم جنسي:   با پايان يافتن دوره ي دوم در اواخر قرن نوزدهم ، دوره ي مدرنيسم جنسي آغاز مي گردد.در اين دوره، اخلاق جنسي به گونه اي بسيار متفاوت تعريف مي شود: « ايجاد روابط شخصي مستقل از کليسا يا دولت، آزادي فرد، نگرش باز نسبت به جنس،روابط جنسي آزاد(25)و...»(26). بر اساس روابط جنسي آزاد، برخي انديشمندان غربي در اين دوره، اکيداً به معاشرت هاي لذت بخش توصيه مي کنند. به اعتقاد آنها ازدواج نمي تواند و نبايد مانع و سدي در مقابل اين معاشرتها تلقي گردد؛ زيرا فلسفه ي ازدواج و انتخاب همسر قانوني، اطمينان پدر است به پدري خود. در اين زمينه، زن تنها مکلف است که درحين آميزش با عشاق خود از داروهاي ضد آبستني استفاده کند تا منجر به کمونيسم جنسي نگردد.و رابطه ي نسلي ميان پدران و فرزندان قطع نشود . برتراند راسل در اين زمينه چنين مي گويد: «دليلي نيست که مادري، براي پدري اطفال خود، همان مردي را انتخاب کند که خاطرش را براي رفاقت و عاشقي مي خواهد. لذا جهت حفظ مقام پدرانه ورفتار عاشقانه، اولا عشق بدون بچه بايد آزاد باشد،و ثانياً ، ايجاد اطفال، بايد تحت مقرراتي شديدترازآنچه امروز هست قرار گيرد».(27) راسل اين روش؛ يعني عدم تلازم بين روابط عاشقانه با توليد نسل را يکي از روش هاي مناسب جهت بهبود نژاد (شبيه آنچه که افلاطون بيان کرده است ) قلمداد مي کند و چنين مي گويد: «در اين حال،اجتماع مي تواند فقط به زنان و مردان معيني که از لحاظ شخصي وارثي،واجد شرايط باشند اجازه ي توليد نسل بدهد. آن زني که پروانه ي توليد نسل دارد از مرداني که از لحاظ ارثي ارجح شناخته شوند براي تخم گيري و توليد نسل استفاده مي کند، درحالي که مردان ديگري که عشاق خوبي خواهند بود از حق پدري محروم خواهند بود.»(28). از خصوصيات ديگر اين دوره اين است که ديگر پاسخ مثبت يا منفي ويا دفع و پذيرش اجتماع، ملاک نيست بلکه مسايل مربوط به جنس به بحث گذاشته مي شود. (29) وبه همين خاطر، «در اين دوران موضوعاتي نظير ستر عورت، ممنوعيت ازدواج با محارم، منع نشر صور قبيحه، استمناء ، تمايل به هم جنس، سقط جنين،آميزش در ايام عادت و امثال اينها مورد بحث واقع مي شود. بعضي از اين موضوعات از قبيل: لزوم ستر عورت و منع نشرصور قبيحه صريحاً مورد انتقاد قرار گرفته و بعضي ديگر چون استمناء از حوزه ي اخلاق خارج دانسته شده ودر قلمرو طب به شمار مي آيد. بحث ممنوعيت اخلاقي به سلامت يا عدم سلامت شخصي مبدل مي شود.(30). با اجرايي شدن اين تئوري ها و نظرات، انظباط جنسي به آشفتگي غريزه تبديل مي شود، عفت و حيا به گورستان روانه مي گردد، قانون دوم راسل هيچ گاه تحقق نمي يابد و کودکان نامشروع هر روز بيش از ديروز دررحم اجتماع جايگزين مي شود.، روابط جنسي آزاد با معرفي پديده ي طلاق، خانواده هاي مستحکم را محترمانه در هم مي کوبد، با توليد انبوه فحشا و برهنگي، قاره ها و کشورهايي نيز که دوران فرهنگي و جنسي کاملا متفاوتي را طي نموده اند از آن برخوردار مي شوند. بيماري هاي مقاربتي، مانند گونه هاي مقاوم گونوره، سوزاک و سفليس در حد وسيع به جامعه اهدا مي گردد، و بالاخره، ايدز به خانه هاي زنان روسپي و مردان هم جنس گرا، قناعت نمي کند وبرخشک و تر جامعه مي تازد ودر کليه ي مداخلات اخلاقي،فرهنگي، سياسي و اجتماعي شرکت مي نمايد. همچنين درمان هويت جنسي افراد دگر جنس جو در قالب عمل جراحي تغييرجنسيت نيز،يکي از راهکارها و روش هايي بود که در اين دوره (مدرنيسم جنسي) ودرامتداد نظريه ي عشق آزاد و اجتماعي آسان تر،براي افراد دچار اختلال در غرب توليد گرديد. اما اين روش که در بستري اين چنين متولد گرديده بود ودر حرارت نفس هاي خود،عشق آزاد غرب را منتقل مي کرد؛ به چه ميزان مي توانست به جامعه جهاني کمک کند؟ آيا هر فرهنگ و ملتي قابليت پذيرش اين روش را داشت ؟ آيا هر فرقه، مذهب ، مسلک و ديني از آن استقبال مي نمود؟ آيا اين روش ،جنگي را عليه تعصبات برخي جوامع اعلام نموده بود و آيا عرصه ي تعصبات، جنگي برابرانه، مغلوبانه يا غالبانه براي اين روش پزشکي محسوب مي گرديد؟ آيا اين روش، رفتارها و برخوردهاي درون يک خانواده را به سمت و سوي بهبودي پيش مي برد يا اين که از سوي خانواده ها به عنوان معضل و مشکلي ديگر تلقي مي گشت ؟ آيا اين روش همسو ومقوم اخلاق در فرد و جامعه بود يا به نحوي فرد رابه سوي ولنگاري و جامعه را به سمت بي بند و باري هدايت مي کرد؟ و سرانجام، آيا اساساً اين روش از کارايي لازم بهره مند بود تا مجامع مرتبط ويا حکومت ها ، بيماران و افراد دچار اختلال را به استفاده از آن تشويق و ترغيب نمايند؟ آنچه مسلم است آن است که هيچ گاه جواب واحدي براي سؤالات فوق ارايه نشد، بلکه پاسخ به اين سؤالات به جامعه و فرهنگي که سؤال درآن طرح گرديده بود محول گرديد،لذا هر جامعه اي نيز پاسخ متناسب و درخور وضعيت ، شان ، مسلک و مذهب خود را درپيش روي اين سؤالات مکتوب داشت. از جمله ي اين جوامع، جهان اسلام بود که از منظرگاه فقه وبا چشماني پويا تلاش نمودتا با در نظرگرفتن تمامي ابعاد و زواياي اين روش که تبعات شرعي بسيار گسترده داشت ، تکليف پيروان خود را مشخص نمايد و جواز يا عدم جواز ورود اين سفير غرب را که صفير وهايي، براي افراد دچار اختلال مي نواخت به دنياي اسلام صادر نمايد. در اين راستا، ابتدا وضعيت ،نحوه ي برخورد و رفتار با ترانس سکسوال ها را در صدر اسلام ( که معمولا بحث برانگيز نيز مي باشد.) بررسي مي کنيم و سپس ديدگاه فقهاي معاصر را نسبت به اين افراد و پروسه ي تغييرجنسيت،ارزيابي مي نماييم تا جايگاه ومختصات آنها درجامعه ي اسلامي دقيقاً مشخص گردد. پی نوشت ها :   1.دانش آموخته ي حوزه ي علميه و کارشناس ارشد فقه و مباني حقوق اسلامي. 2. رييسي، فيروزه وعباسعلي ناصحي ، اختلالات هويت جنسي- ص123. 3 www.pfc . org.uk. 4.همان. 5. همان. 6. روز نهان، ديويد و مارتين اي .پي سليگمن، روانشناسي نابهنجاري- آسيب شناسي رواني، صص186-187. 7.کاپلان، هارول، خلاصه روانپزشکي. 8. همان، ص 396. 9. اين عمل را اصطلاحاً عمل تعيين جنسيت يااصلاح جنسيت مي نامند. 10. خلاصه ي متن تجديد نظر شده ي چهارمين راهنماي تشخيصي و آماري اختلال هاي رواني انجمن روانپزشکان آمريکا2000،صص246-247. 11. کالپلان، هارولد و بنيامين سادوک و جک گرب، خلاصه ي روانپزشکي، ج2، ص 467. 12. رئيسي، فيروزه وعباسعلي ناصحي، اختلال هويت جنسي، ص62. 13. سادلر، تي ، روانشناسي پزشکي لانکمن، صص 130-135. 14. خديوي زند، محمد، بررسي مشکلات روان جنسي کودکان و نوجوانان، ص 15-17. 15. رييسي، فيروزه و عباسعلي ناصحي، اختلال هويت جنسي، ص64. 16.مهرابي، فريدون،«بررسي برخي ويژگي هاي تبدل خواهي جنسي در بيماران ايراني، در: انديشه و رفتار»،سال دوم ،ش3،ص7. 17. توفيقي، حسين،آشنايي با اديان بزرگ، ص 118. 18.همان،ص184. 19.راسل،برتراند، زناشويي و اخلاق،ص36. 20.همان،ص31. 21. رييسي، فيروزه و عباسعلي ناصحي، اختلال هويت جنسي، صص10-12. 22.همان،صص12-13. 23.Kraft -ebing 24- همان،ص52. 25. free Love 26. همان، ص 14. 27. راسل،برتراند، زناشويي و اخلاق، ص122. 28- همان، ص21. 29. رييسي، فيروزه و عباسعلي ناصحي، اختلال هويت جنسي،ص14. 30. مطهري، مرتضي ،اخلاق جنسي دراسلام و جهان غرب، صص 35-36.   منبع:نشريه اخلاق،شماره 15. ادامه دارد...  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 780]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن