تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):عالمان فرمانرواى بر شهرياران هستند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798020734




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

در محاصره‌ی تانک های بعثی


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
در محاصره‌ی تانک های بعثی
خاطرات آزادگان/
در محاصره‌ی تانک های بعثی دشمن از ساعت چهار و نیم تا هفت و نیم صبح، یک بند خاکریز و مواضع ما را کوبید. طوری که کسی جرأت نمی کرد از جایش تکان بخورد. دو، سه تیر بار نیمه خراب داشتیم و یک کاتیوشا. خط دفاعی ما، فقط دارای همین سلاح نیمه سنگین بود.


به گزارش فرهنگ نیوز، دو، سه روزی از ماجرا شهادت مهدی گذشت. شب جمعه ای بود. لوح نگهبانی را تحویلم دادند و گفتند:

– از ساعت دوازده تا شش صبح، نگهبان هستی.

ساعت دوازده شب بود که خودرویی آمد. برای بچه ها صبحانه فردا صبح و آب و لوازم دیگر آورده بود. هنوز خوب به یاد دارم که صبحانه نان و پنیر بود و هندوانه. از شب تا صبح بیدار بودم. از همان آغاز شب تشنه ام بود، اما تنبلی می کردم و آب نمی خوردم. یخ هم بود. با خودم گفتم:

– می روم سری به سنگرها می زنم و بعد آب می خورم.

تنها سه، چهار روز از قبول قطعنامه می گذشت، اما درگیری با دشمن به شدت ادامه داشت.

ساعت حوالی چهار صبح بود. دو، سه پست نگهبانی را عوض کردم. می خواستم بروم آب بخورم. وقت نماز هم شده بود. آخرین سفارش ها را هم درباره نگهبانی سنگر به نگهبان گفتم و لوحه ی دیده بانی را به کسی دادم تا به نگهبان صبح بدهد. هنوز خداحافظی نکرده بودم و آب نخورده بودم که ناگهان دشمن مواضع و سنگرهای ما را زیر آتش تهیه گرفت و ظرف چند دقیقه جهنمی از آتش ایجاد کرد.

دشمن از ساعت چهار و نیم تا هفت و نیم صبح، یک بند خاکریز و مواضع ما را کوبید. طوری که کسی جرأت نمی کرد از جایش تکان بخورد. دو، سه تیر بار نیمه خراب داشتیم و یک کاتیوشا. خط دفاعی ما، فقط دارای همین سلاح نیمه سنگین بود. با آن سلاح ها هم نمی شد پاسخ عراقی ها را داد.

حوالی ساعت هفت و نیم یا هشت صبح بود که ناگهان متوجه شدیم دشمن ما را محاصره کرده است. عراقی ها را به راحتی کنار خاکریزی که تازه بازسازی کرده بودیم، می دیدم. بند دلم پاره شد و حسابی ترسیدم. گروهبانی داشتیم به نام خسروپور به او گفتم:

– چه کنیم؟

–  نمی دانم؟

– دور تا دورمان تانک و زرهی عراق بود؛ نیروهای دشمن هم فراوان. ما فقط سلاح کلاشینکف داشتیم. دشمن روی نفربرها و پی. ام. پی ها دو لول و چهار لول نصب کرده بود و با تیر مستقیم هر جنبنده ای را درو می کرد. وضعیت وخیم را با بی سیم به ستاد فرماندهی گزارش کردیم. پس از مدتی دستور عقب نشینی صادر شد و ما به دستور دادند هرچه زودتر مواضع خودمان را ترک کنیم و عقب نشینی کنیم.

ما در دسته یک بودیم. به طرف دسته دو عقب نشستیم. فرمانده گروهان ما سروان نوروزی بود. خودمان را به او رساندیم. وقتی به او رسیدیم، دیدیم ترکش به سینه اش اصابت کرده است. دسته آنها هم در حال عقب نشینی بود. حال سروان چندان هم بد نبود و می توانست خودش را به عقب بکشد.

در آن اوضاع سخت و دشوار هر کسی به فکر جان خود و سالم رفتن از معرکه بود. فاقد اسلحه مدرن دفاعی و حتی سلاح نیمه سنگین بودیم و همه چیز در هم ریخته بود. عراقی ها ما را واقعا غافل گیر کرده بودند.

عراقی ها خاکریز ما را شکستند واز آن عبور کردند آن ها از طریق جاده المهدی، به طرف جاده اهواز- و خرمشهر حرکت کردند.

هلی کوپترهای عراقی بالای سرمان بودند و مرتب از هوا مواضع ما را می زدند. پدافندی هم نبود تا آن ها را مورد هدف قرار دهد. تعداد شهدای ما لحظه به لحظه زیادتر می شد. نیروهای دشمن با آر. پی. جی هفت به جان ما افتاده بودند و ما را شکار می کردند.راوی: آزاده مجید بنشاخته (سجادیان)

منبع: مشرق


95/3/8 - 11:01 - 2016-5-28 11:01:28





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن