تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد ميهمانش را گرامى دارد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798155174




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مردی که دغدغه‌ی پرسش رهایش نمی‌کرد


واضح آرشیو وب فارسی:ایلنا: برگزاری شب شهریار عدل؛ مردی که دغدغه‌ی پرسش رهایش نمی‌کرد
مردی که دغدغه‌ی پرسش رهایش نمی‌کرد

شهریار از کسانی بود که چالش‌های پیش رو در عرصۀ پرچالش منطقه‌ای و جهانی را در نظر داشت و به حساسیتی که امروز در ایران و در سایر کشورها ی جهان متوجه ارزش های نهادین میراث طبیعی و میراث فرهنگی و اصل جدایی ناپذیر این دو و نیز توجه اصالت و هویت سرزمین است، به شدت آگاه و بدان حساس بود. به گزارش ایلنا، عصر سه شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۴ شب شهریار عدل برگزار شد که همزمان بود با انتشار یادنامه شهریار عدل در مجله بخارا و این بزرگداشت با همکاری بنیاد فرهنگی ملت، دایره‎العمارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، گنجینه پژوهشی ایرج افشار، مجله باستان پژوهی و انجمن باستان شناسی بود. سید محمد بهشتی  اولین سخنران این مراسم بود که درباره عدل چنین گفت: شهریار ما را بد عادت کرده و همیشه حاضر جواب بود. گمان نمی کنم که در زندگی کاری هیچ وقت مرخصی گرفته باشد. از لحظه ای که از خواب بیدار می‌شد تا لحظه‌ای که می‌خوابید و حتی شاید در خواب هم مشغول کاربود. برای شهریار کار و زندگی دو موضوع تفکیک ناپذیر بشمار می‌رفت. اختیار کاری‌اش دست خودش بود و برای او آد‌م های اطرافش چه دوست و چه دشمن و چه همسایه همه بنا بر فایده‌ای که در بخش کاری داشتند، موضوعیت پیدا می‌کردند. او ادامه داد: مأموریتی برای خود ساخته بود که هیچ‌گاه این پست را ترک نمی‌کرد. گاهی خود من هم احساس می‌کردم که وی از من نیز استفادۀ ابزاری می کند! وقتی هزاران بار با فردی کار کنی، نهصد و نود و نهمین بار متوجه این موضوع خواهی شد! اما دلیل این موضوع را بخوبی درک می کردم که او از دیگران در مسائل شخصی خود استفاده نمی‌کند و یک کار مهمی  و مأموریت شریفی را بر عهده دارد که اگر به این موضوع واقف بودی از کار با شهریار لذت می‌بردی. اینکه ابزاری باشی به دست او تا این کار ارزشمند به پایان برسد! بهشتی در پایان سخنانش در مورد ذهن پرسشگر شهریار عدل و آخرین دیدارش با او گفت: آخرین ملاقات من با او قبل از سفر به پاریس بود. مطلبی در مورد جدید ترین یافت‌اش به من گفت. همۀ ما می‌دانیم که برای تاریخ گذاری آثاری که از منطقه‌ای به دست می‌آید. شیوه های متعددی وجود دارد. تاریخ گذاری برخی یافته ها تقریباً غیر ممکن است. ما می توانیم آجر را تاریخ گذاری کنیم اما در مورد خشت این موضوع امکان پذیر نیست اما شهریار راه حلی برای مشکل مذکور یافته بود. می‌گفت که در خشت آگاهانه یا از روی اتفاق باقیمانده‌های گیاهانی جا خوش کرده‌اند. گرچه مقدارشان کم است  اما به دلیل اینکه از مواد آلی هستند می توانیم با استفاده از آن ها تاریخ خشت را تعیین کنیم! من بعدها از کامران و منشی‌ام شنیدم که شهریار حال خوشی ندارد. آنقدر با ذوق و شوق این موضوع را برایم تعریف کرد که متوجه حال بد او نشدم.  او ادامه داد: یکی از شاگردانش می‌گفت که در این اواخر وقتی  در فرانسه  به دیدارش رفتم تا در مورد سندی دربارۀ رنگ با او صحبت کنم بعد از اینکه او را ترک کردم در تماس های پی در پی تلفنی، مرا واردار کرد که سند این موضع را پیدا کنم و نزد او ببرم! دغدغۀ پرسش داشتن او را رها نمی‌کرد. یکی از درس هایی که در طول فعالیتم در میراث آموختم این بود که بزرگترین  ثروت کسانی که پژوهش می کنند داشتن سئوال است نه داشتن اطلاعات و پاسخ! سپس عکس‎هایی از شهریار عدل به نمایش درآمد و بعد نوبت به پروین تقه‏الاسلامی رسید تا از خاطراتش با شهریار عدل بگوید. او با اشاره به اینکه تمام فکر و ذکر شهریار عدل این بود که به سازمان میراث و جایی که بیش از هم دوست داشت سرویس بدهد کاخ گلستان بود، گفت: تمام زمان‎هایی که از پاریس می‎آمد حتی اگر سه روز هم در تهران بود یک روز را و حتی اگر دو روز بود ، نصف روز را به آلبوم خانه می‎آمد و تمام اشکالات بچه‎ها را در همان چند ساعت حل می‎کرد. حتی بعضی وقت‎ها از نسخه‎های خطی‎مان هم یک پروژه‎هایی تهیه می‎کرد.. مدام می‎گفت من باید به پژوهشگاه ، پیش آقای مهندس بروم و بتوانم برای تو کمک بگیرم. اگر نتوانید خودتان تمام این کارها را کنید یک جور باید این مسئله را سر و سامان بدهیم . خیلی آدم دلسوزی بود . کسی بود که هیچ گونه توقعی از هیچ کس نداشت . هر خبری را بدون ذره‎ای توقع می‎داد. یادم هست زمانی که من در کاخ گلستان بودم هر وقت که می‎آمد به من می‎گفت ببین مرمت خیلی مهم است. بازسازی هم همینطور. و تا می‎توانی در کاخ گلستان نمایشگاه بگذار و تا می‎توانی چیزهایی را که در کاخ گلستان داریم عرضه کنید و نشان دهید. او ادامه داد: من هم مثل آقای بهشتی هنوز رفتن او را باور نمی‎کنم. در بسیاری موارد وقتی به مشکلی برمی‎خورم، پیش خودم می‎گوی باید به شهریار زنگ بزنم و از او بپرسم و یا وقتی این بار شهریار به ایران آمد درباره‏اش فکری می‎کنیم. در واقع یادش همیشه با ماست.  کارلو چرتی سخنران بعدی بود و با بیان اینکه خبر مرگِ شهریارِ عدل همچون طوفانِ گرمسیری، چنان ناگهانی به من رسید گفت: درست در همان لحظه‌ای که پایم را تویِ هواپیما گذاشته بودم و آماده بودم تا برای مدت کوتاهی به ایتالیا بروم. نتوانستم فوتِ پژوهش‌گری به این سرشناسی و دوستی به این عزیزی را باور کنم. او که چنان پُلِ مستحکمی بود میانِ فرهنگِ ایران و اروپا. نتوانستم مرگِ یکی از روشنفکرانِ معاصرِ ایران را باور کنم..فعالیت‌هایِ بیشمارش در حفظِ میراثِ فرهنگی، مطالعاتِ حساسش و فرهنگ گسترده‌اش باعث می‌شوند تا جایِ خالی‌اش بیشتر حس شود، جایِ خالی‌اش برایِ دوستانِ بسیاری که از همکاری لذت‌بخش با او و آموزه‌هایِ درخشانش بهره برده‌اند. او در پایان سخنانش اظهار داشت: هنوز هم مسیری طولانی در پیشِ‌رو است، اما ثمره‌یِ گفتگوهایِ ما، اکنون همچون پرتویی قابلِ رؤیت است. متخصصان ایرانی و ایتالیایی، امروز دست به دست هم دادند تا این میراثِ باستانی را به صورتِ نمایشگاهی در معرض نمایش بگذارند تا عکس‌هایشان مقایسه شوند، عکس‌هایی که برگرفته از اصلی واحد هستند و از لحاظِ ظاهری دور از هم ولی محتوی‌شان با هم مرتبط است. این هم پروژه‌ای است که می‌خواهم آن را به پرتوی الهام‌بخشِ ذهنِ شهریار اختصاص دهم. جایِ خالیِ او برایِ ما پُر نخواهد شد و همواره خالی خواهد ماند. تنها راه برایِ زنده نگاه‌داشتنِ خاطره‌ی این مرد و این پژوهش‌گر این است که در مسیرِ او گام برداریم و پروژه‌هایی را که آرزو داشت، با هم به پیش ببریم، در حالی که شاهد این هستیم که روح بزرگی، ما را ترک کرده است. سپس هایده لاله گفت: نیاکان ما و ما در این سرزمین سخت کوشیده‌ایم و با اندیشه و کار و تلاش مداوم، چه با افت و چه با خیز، پاسدار حلقه های اتصال فرهنگ ها و باعث استمرار  فرهنگی در این سرزمین شده‌ایم. نقش شهریار در این چرخه بس عظیم و قابل توجه است. شهریار نیز از کسانی بود که چالش های پیش رو در عرصۀ پرچالش منطقه ای و جهانی را در نظر داشت و به حساسیتی که امروز در ایران و در سایر کشورها ی جهان متوجه ارزش های نهادین میراث طبیعی و میراث فرهنگی و اصل جدایی ناپذیر این دو و نیز توجه اصالت و هویت سرزمین است، به شدت آگاه و بدان حساس بود. او ادامه داد: او به درستی به گسترۀ وسیع جغرافیایی ایران فرهنگی و جهان ایرانی که مرزهای سیاسی معاصر بخشی از آن را به دور از دسترس ما قرار داده و نیز به جهانی اسلامی که مرزهای سیاسی آن را نیز امروز تکه کرده؛ توجه خاصی داشت و جایگاه والای ایران را در عرصۀ بزرگ فرامنطقه ای و جهانی می دید. در این راه با موفقیت تمام مرزها را درمی نوردید و تلاش بسیار می کرد تا شواهد فرهنگی را در بطن زیست بوم و مردم و جوامعی که به آن می زیند، بسنجد و درباره اشان قضاوت کند. برای حصول به نتایج صحیح همواره بر مستندسازی دقیق و گردآوری اسناد معتبر اهتمام خاص می ورزید، در این راه پیشرو بود. لاله در پایان سخنانش به بخشی از گفتار دکتر شفیعی کدکنی مراجعه  کرد و ادامه داد: دوست دارم سخن را با گفته‎ای از استاد شفیعی کدکنی به پایان ببرم : " برای بازسازی نیشابور باید جان کند و هر پاره ای این موجودیت را با هر وسیله ای که امکان پذیر است به دست آورد و بررسی کرد و شناخت. درست مثل قدحی بلورین از میراث نیاکان تو که بر سنگ شکسته است و هر پاره ای از آن در گوشه ای افتاده و تو می خواهی اجزای پراکندۀ آن قدح شکسته را با کیمیای عشق به هم جوش دهی و آن را از نو بیافرینی. تا این قدح کامل شود به تمام ذرات گمشدۀ آن نیاز داری." حکمت‎الله ملاصالحی سخنران بعدی بود که از « عدل، شهریارِ باستان‎شناسی ایران» حکایت کرد: سی‌ویکم خرداد ماه یک‌هزار و سیصد و نود و چهار سال جاری هجری خورشیدی، میهن ما متأسفانه زودهنگام یکی از باستان‌شناسان بنام خود را از کف داد. باستان‌شناسی جامع‌الاطراف، صاحب‌نظر، سخت‌کوش، میهن‌دوست با آوازة جهانی و حاذق در میدان عمل و جرّاحی‌های باستان‌شناختی و متفطن در مقام اندیشه و نظر. او افزود: سال‌های آغازین نوجوانی تا هنگام پایان زندگی علمی و فکری و عمر پُر بار و برکت باستان‌شناس فقید میهن ما در کشور فرانسه گذشت و به‌سر آمد. به طول و عرض عمر دو نسل در کشوری چونان فرانسه، که در صف و خط مقدّم تحولات عظیم و بی‌سابقة علمی و فکری و مدنی و معنویِ دورة جدید در قارة غربی بر صحنة تاریخ جهانی ایستاده و حضور فعال داشته و بازیگر تحولات بوده، زیستن و پرورده‌شدن و دانش و دانایی اندوختن و اندیشیدن، توفیق کوچک و فرصت کمی نبود که مرحوم شهریار عدل به کف آورده بود. او در ادامه اظهار داشت: اساساً زیستن و گام برگرفتن و ره‌سپردن و اندیشیدن و تنفس کردن در میانه دو فضای فکری و فرهنگی، دو قارة مدنی و معنوی، دو جغرافیای تاریخی و دو اقلیم وجودی آنچنان آسان نیست که اغلب تصورشده و گمان رفته است. خاصه آن‌که وقتی به یکی تعلق خاطر عمیق داری و ریشه‌ها و رگه‌های ارتباط درونی و رشته‌های اتصال باطنی و حلقه‌های پیوندِ معنویت را با آن حفظ کرده‌ای و همچنان دل در گرو آن نهاده‌ای، و در دیگری پرورشِ فکری و آموزش علمی یافته‌ای و در فضای آن می‌اندیشی و معرفت می‌ورزی و دانش و دانایی می‌اندوزی و در بستر ارزش‌های مدرنش زندگی می‌کنی و در هوای آن نفس می‌کشی و چونان شهروندِ عالمِ مدرن بر صحنه حضور فعال داری، یقیناً آن‌قدر آسان و ایمن از مخاطرات نخواهی ماند. ملاصالحی ادامه داد: در میان معدود باستان‌شناسانِ میهن ما شادروان شهریار عدل هم صاحبِ اندیشه، و هم خودآگاهیِ تاریخی بود. باستان‌شناس‌نما نبود. یک شهروندِ عالَمِ مدرن به تمام معنی کلمه بود. می‌دانست در چه عصری زندگی می‌کند و اندیشه‌اش در چه فضایی نفس می‌کشد و جایگاه و موقعیت کشورش در قلب خاورمیانة نبوی و در تاریخِ جهانی چگونه است. شأنِ تاریخی، فرهنگی، مدنی و معنویِ ایرانی‌بودن را هم می‌دانست، هم می‌فهمید، و هم به اهمیت آن آگاه بود. نگران سرنوشت مردم و ملّت و میهنش بود و «غصة ایران» در جانش شعله‌ور بود. او در پایان سخنانش گفت: مردی بود که دانش و دانایی را نه در محراب نام و نان و جان و جاه قربانی کرد، نه با میهن‌فروشان از در سازش درآمد، نه فراز و فرودِ جامعة منقلب و متحول ایرانِ دهه‌هایِ اخیر بینش و بصیرتِ تاریخی را از عقل و هوش او توانسته بود برباید و در اراده و عزمش در صیانت از مواریث و مآثر فرهنگی میهنش خلل افکند. با عصای احتیاط گام برمی‌گرفت و دردِ میهن داشت و با بی‌غیرتان میانه‌ای خوش نداشت. مرزهایِ دانش و دانایی را خوب می‌شناخت و می‌فهمید و گلیمِ معرفت را با پای قومیت و عصبیت آلوده نمی‌کرد. هم دانش‌اندوزی‌اش اصیل بود، هم میهن‌دوستی‌اش معقول و موجه و مقبول و بحق و بجا. در بخش دیگری از این بزرگداشت، علی دهباشی متن امیرعلی عدل، برادرزادة شهریار عدل را قرائت کرد: « دیروز، عمو شهریار را از دست دادم، هفتاد و دو سالش بود، مثل پدرم. او پدر دوم من بود و مهم‎تر از همه پدر همایون بود و همسر مریم. عمو شهریار من انسانی مهربان بود، اصولاً از وقتی به فرانسه آمدم او بود که مرا بزرگ کرد، « بایدها و نبایدهای» زندگی را به من یاد داد. محققی بزرگ بود و در زمینه‎ی کار خودش بهترین بود. اما من نمی‎خواهم در باره این که چقدر در کارش توانا بود حرف بزنم، در روزها و هفته‎های آینده دیگران به قدر کافی این کار را می‎کنند و یقیناً آنچه او از خود باقی گذاشته به حد کافی گویاست. من می‎خواهم در باره مردی حرف بزنم که مرا بزرگ گرد و بیشتر مردم نمی‎شناسند. دوست داشتنی بود و پر از تناقض. همه چیز می‎خواست و در عین حال همه چیز را می‎بخشید. تام و جری و فیلم‎های وسترن را دوست داشت. فیلم خوب را این طور توصیف می‎کرد، اگر در 5 دقیقه اول تیری شلیک و کسی کشته نشد، پس فیلمی روشنفکرانه بود که می‎توانستی پای تلویزیون بنشینی و تماشایش کنی به جای آن که به سینما بروی!!! قانونی که من تا امروز مثل فرمان خداوند رعایتش کرده‎ام.» امیر عدلی عدل در بخشی دیگر از نوشته‎اش درباره عمویش شهریار عدل چنین می‎گوید: « او مرا وادار کرد که تاریخ را دوست داشته باشم، نه چون تاریخ بود، بلکه چون همه چیز را در بارۀ ما و زندگی‎مان توضیح می‎داد. اگر سئوالی می‎کردم، حداقل سه کتاب به من می‎داد. بعضی اوقات سکوت واقعاً طلا بود. برای گذراندن دوره لیسانسم باید فارسی می‎خواندم... او مرا وادار کرد 52 کتاب بخوانم، از جمله کل آثار هدایت، آل احمد، فردوسی و شریعتی. استدلالش هم این بود که ما از دیدگاه سیاسی استاد خبر نداشتیم یا نمی‎دانستیم چه متنی را قرار بود انتخاب کند. پس بگذار مشتمان پر باشد! فردوسی برای راستی‎ها بود، آل احمد برای چپی‎ها ، شریعتی برای انقلابی‎ها و هدایت هم بینابین در صورتی که استاد تمایلات اگزیستانسیالیستی داشت. سرتاسر تابستان و سال تحصیلی بعدی را وقت گذاشتم تا تمام این کتاب‎ها را بخوانم و 32 متن را ترجمه کردم تا به فرانسه ارائه‎شان بدهم. شب قبل از امتحان مرا واداشت تا بعضی از متن‎ها را با نادر نادرپور و دو تن دیگر از همکارانش از CNRS در میان بگذارم. آن وقت شهریار به این نتیجه رسید که من آماده‎ام. روز امتحان، فردوسی را معلم انتخاب کرد و خواندم و توضیح دادم و به فرانسه ترجمه کردم. در خیال می‎دیدم که 18 از بیست گرفته‎ام تا آن که استاد از من در بارۀ مضاف و مضاف‎الیه سئوال کرد!!! چی؟ به خانم استاد گفتم که من عربی بلد نیستم و او به من گفت که این دستور زبان بود و ربطی به عربی نداشت. شش نمره از دست دادم و 14 شدم از بیست. وقتی ماجرا را برای شهریار تعریف کردم او به این نتیجه رسیدکه استاد از من خوشش نیامده و این تقصیر من نبود (یا تقصیر او، یادش رفته بود به من دستور زبان یاد بدهد)!» و امیرعلی عدل نوشته‎اش را چنین پایان می‎دهد: « او واقعاً خانواده و کشورش را دوست داشت و به وقتش هر کاری که از دستش برمی‎آمد برای آنها می‎کرد. هیچ وقت ملیت دیگری اختیار نکرد و تا آخر عمر ایرانی باقی ماند. همسر و پدری دوست‌داشتنی بود. به یک دلیل می‎دانم چون در تمام گفتگوهایمان یا تلفن‎ها و ایمیل‎ها از مریم و همایون با عشق یاد می‎کرد و با نقل قول‌های خوش بیشتر اوقات کارهای همایون را با کارهای من در همان سن و سال مقایسه می‎کرد. من در 52 سالگی برای او همچنان همان پسربچه بودم. من خوش شانسم چون بهترین و پرشورترین عمو‎ها  را که می‎شد تصور کرد داشتم و دارم و از تمام لحظاتی که با آنها داشتم و خواهم داشت لذت برده و می‎برم...من عمو شهریارم را از دست دادم.» کامران عدل آخرین سخنران شب شهریار عدل بیان کرد: هنگام مرگ برادرم، دو اتفاق عجیب برایم پیش آمد. اولی آن که، وقتی رفتم در آرشیو عکس‌هایم دنبال عکس‌هایی از او بگردم، متوجه شدم که عکسی از او ندارم و تمام عکس‌هایی را که از او در فیس‌بوک گذاشتم، از گوگل عاریه گرفتم. و دوم آن که، مجله‌ی بخارا و روزنامه‌های دیگر، مطلبی در باره‌ی او از من می‌خواستند که قادر به نوشتن‌اش نبودم. مرگ برادرم، لقمه‌ای بود که در گلویم، گیر کرده بود. کامران عدل در ادامه سخنانش افزود : یک بار که از هند به‌تهران بازگشته بودم، خیلی تصادفی با برادرم ملاقاتی داشتم. از عکس‌هایی که آثار ایرانی هند گرفته بودم با او صحبت کردم، به‌من گفت: بدبختانه نگاه ایرانیان، به‌غرب متمایل شده است. در حالی که، نگاه ما باید به‌ طرف هند باشد او ادامه داد: چهار سال است که روی میراث فرهنگی برون‌مرزی ایران عکاسی می‌کنم. گرجستان را تمام کرده‌ام (هرچند که شهریار، ده پانزده سال قبل از من، پوست گرجستان را کنده است) و فقط سه بنا باقی مانده است که کارم در گرجستان تمام شود. این آثار هم تازه بازسازیشان تمام شده است و امسال قرار بود که بروم از آن سه بنا عکاسی کنم که این اتفاق ناگوار پیش آمد و مجبورم اردیبهشت آینده به‌گرجستان بروم. ولی، حکایتی که من در برنامه‌هایم داشتم، عکاسی از افغانستان و سمرقند و بخارا و و و... است. به همین علت، چون می دانستم که شهریار تمام این مناطق را خوب می شناسد، یک روزی از او پرسیدم که این قلعه‌ی «سمنگان» کجاست؟ و چی هست؟ جواب: «این قلعه بین بلخ و کابل واقع شده است و محل ازدواج رستم و تهمینه بوده است». بعد در باره‌ی بلخ و کابل و... در این موقع متوجه شدم که ایرانی که در مغز برادرم است، ایران فردوسی است. ضحاک، نمی‌دانم بابا بزگ رستم بوده(؟) و آن طرف‌ها بوده و در کوه دماوند زندانی شده است...همه‌ی این‌ها، برای من رویاهایی است که می‌خواهم عکاسی کنم. و این، در حالی است که، آن تکه از تنم را، که به‌این ایران بزرگ وصل می‌کرد را مرگ، از من جدا کرد. پخش فیلمی مستند از شهریار عدل ساخته مژده فامیلی و علی آرنگ که در آن دکتر عدل زندگی خود را از دوران کودکی نقل می‎کند از دیگر بخش‎های این مراسم بود.

۱۳۹۴/۰۶/۱۱ ۱۴:۱۸:۲۸





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: ایلنا]
[مشاهده در: www.ilna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن