تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس به آنچه می ‏داند عمل كند، خداوند دانش آنچه را كه نمی ‏داند به او ارزانى م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798244641




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شیخ بهایی؛ شیخ شورانگیز شیرین کار


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شیخ بهایی؛ شیخ شورانگیز شیرین کار
شیخ بهایی؛ شیخ شورانگیز شیرین کار نویسنده : جویا جهانبخش هیچ ملتی بدون نگاه عمیق و دقیق به گذشته خود و بررسی احوال و اثار هنرمندان، صنعتگران، سیاستمداران و از همه مهمتر متفکران و دانشمندان نمیتواند مسیر حرکت به سوی ایندهای روشن و پربار را ترسیم و در ان پیش رود. در این میان مطالعة زندگی برخی از این شخصیتهای تاریخ‌ساز اثر دیگری بر انسان دارد و زندگی شیخ بهائی از ان جمله است. زیرا وی از زمره متفکرانی است که علم و عمل، سیاست و اخلاق، مدارا با مردم و عرفان و سیر و سلوک را همزمان و در تار و پود شخصیت خود امیخته بود و بر اثر این جهاد علمی و معنویت درونی و خدمت به مردم به مقامی رسید که نامش نگین لوحة علما و دانشمندان است.روزگاري كه شيخ بهاءالدين محمد عاملي در ان زيست، از مهمترين ادوار تاريخ ايران و از حساسترين برشهاي تاريخ جهان اسلام است. استقرار و امنيت و رفاه نسبي و عليالخصوص حمايت شهرياران صفوي، زمينة رشد و تعالي و ترقي برخي از علوم و فنون و صنايع و هنرها را فراهم ساخت و در اين عصر، عالمان و صنعتگران و هنرمندان بزرگي به ظهور رسيدند كه برخي از ايشان صدرنشينان دانش و فن خويش به شمار مي روند.كوچيدن هنرمندان مكتب هنري هرات به نواحي مركزي و باختري ايران كه با روي كار آمدن صفويان فزوني گرفت، كوچيدن عالمان شيعي عراق عرب و جبلعامل به قلمرو حكومت صفوي، تشويق و تحريض شاعران و اديبان از سوي دربار (بويژه در زمينة شعر مذهبي)، پيدائي نهضت ترجمة متون مذهبي از عربي به فارسي كه مورد عنايت ويژة حكومت بود، به كار گرفته شدن معماران در بناي ابنية عامالمنفعه (مسجد و مدرسه و حمام و...) و نيز بناهاي سلطنتي، رونق يافتن كار كاتبان و مذهبان و نقاشان و خوشنويسان و كتابارايان در پي رونق فرهنگي و رواج كتاب و كتابخواني، گرمشدن حوزههاي علوم ديني و درس و بحث و تاليف و ترجمه و مناظره و مباحثه در علوم گوناگون كه حتي گاه با حضور شخص شاه انجام ميپذيرفت، خطوط برجستة رستاخيز فرهنگي و علمي و هنري بزرگي بود كه در ايران صفوي پديد امد.شيخ بهاءالدين محمد عاملي كه بعدها بيشتر به عنوان شيخ بهائي اشتهار يافت، از مفاخر تراز اول جهان اسلام است و شايد بيمبالغه بتوان او را درخشانترين شخصيت علمي اسلامي در سدههاي دهم و يازدهم هجري خواند. او در شعبه‌هاي مختلف علوم زمان خويش مهارت داشت و به قول قدما مردي ذوفنون بود. حتي گفتهاند در دانشهائي بصيرت و مهارت داشت كه پيش از وي كمتر دانشمندي در جهان اسلام گرد انها برامده است. افزون بر تبحر در دانشهاي گوناگون و خوض در عرفان رسمي و مصطلح، جاذبههاي شخصيت انساني و كارنامه پربار فضائل و مكارم شيخ بهائي، ياد و نام او را در فرهنگ ما پاينده ساخته است.پدر بهاءالدين محمد، شيخ عزالدين حسينبن عبدالصمد (918 ـ 984 هـ .ق.)، از عالمان بزرگ شيعه و شاگرد و يار صميمی شهيد ثاني (911ـ 965 هـ . ق.) بود. نياي بهاءالدين، شمسالدين محمدبن علي، از دانشوران و پارسايان جبلعامل بوده است و او را مردي صاحب كرامت قلمداد كردهاند.تبار اين خاندان به حارث همداني (معروف به حارث اعور / ف: 65 هـ . ق.) مي رسد كه از ياران برجستة امي ر مؤمنان عليبن ابيطالب(ع) بوده است. همدان نام قبيلهاي يمني است و حارث از ان قبيله بوده. اين هم كه شيخ بهاءالدين را گاه با نسبت حارثي همداني ياد كردهاند، از همين روي است كه نسب او به حارث همداني مي رسد.هجرت به ایرانشيخ عزالدين حسينبن عبدالصمد، پدر شيخ بهاءالدين، از نخستين عالمان شيعي جبلعامل است كه در پي استوار شدن فرمانروائي صفويان، به ايران كوچيدند. گفتهاند شهادت شهيدثاني و شدت يافتن تنگناي مذهبي در جبلعامل، و نيز دعوت و تشويق شاهطهماسب صفوي و شيخ علي منشار، در اين كه شيخ عزالدين حسين از جبل عامل بنه بركند و در ايران توطن گزيند، مؤثر بوده است. او پس از ورود به ايران در اصفهان ساكن شد. به قولي، بهاءالدين محمد در هنگام ورود به ايران سيزدهساله بوده است.شيخ علي منشار كه خود اصالتا اهل جبلعامل بود و در ايران پايگاهي بلند داشت، در حق پدر شيخ بهائي به شاهطهماسب (930 ـ 984 هـ . ق.) سفارش كرد و شاه به توصيه و تاكيد او، شيخ عزالدين حسين را ـ پس از گذشت سه سال از اقامتش در اصفهان ـ به قزوين فراخواند و منصب شيخ الاسلامي قزوين را بدو داد.شيخحسينبن عبدالصمد، پس از سالها اقامت در هرات و تصدي شيخ الاسلامي، به قزوين امد و با شاهطهماسب ديدار كرد و از وي رخصت خواست تا خود و فرزندش، بهاءالدين محمد، به زيارت خانة خدا روند. شاه به خود شيخ حسين رخصت داد ولي به فرزندش بهاءالدين نه، و او را امر كرد تا در قزوين بماند و به تدريس علوم ديني اشتغال ورزد. همين دستور و اعتناي خاص شاهطهماسب به بهاءالدين محمد جوان، نشان ميدهد كه اين فاضل نوخاسته، با همه جواني، در اين زمان عالمي برجسته به شمار ميامده است كه شاه صفوي خواهان حضور و تدريس وي در پايتخت گرديده.شيخ حسينبن عبدالصمد، پس از رخصت خواستن از شاه و تشرف به زيارت خانة خدا و مدينة منوره از راه بحرين بازگشت و در همان سرزمين سكونت گزيد. يكچند در همان بحرين به تدريس علوم ديني و افاضات علمي اشتغال داشت تا سرانجام دور از فرزند دلبند دانشمندش، جان به جان افرين سپارد و در همان سرزمين مدفون شد.بهاءالدين محمد در خانوادهاي فرهنگي و ديني و علمي پا به عرصة وجود نهاد و زير ساية پدري دانشور به سر برد كه از بزرگترين عالمان شيعي زمان خود بود. بيشترينة تحصيلات بهاءالدين محمد در قزوين صورت پذيرفت و در اصفهان ادامه يافت. قزوين كه در ان زمان حوزة علمي گرم و پرشوري داشت، بعدها نيز اهميت علمي و فرهنگي خود را در ميان فرهنگ شهرهاي شيعي حفظ كرد. اصفهان شهري بود كه از قرنها پيش همواره انجمن اديبان و شاعران و هنرمندان و محدثان و فقيهان و ديگر اصناف اهل فرهنگ بود، و زبدة تمدن ايران و اسلام، به همان پويائي و خروشندگي زنده رود، در ان جريان داشت. ديري نيز برنيامد كه در عصر شاهعباس به پايتخت شكوهمند و فيروزهاي صفويان بدل شد؛ پايتختي كه اوازه ذوق و هنر و ظرافت متجلي در ان به همه جهان رسيده است.كه گويد:اصفهان نصف جهان است؟!جهــاني گــر بود، ان اصفــهان است! اساتید شیخ بهائینخستين استاد شيخ بهاءالدين محمد و مهمترين استاد او، همان پدرش شيخ حسين بن عبدالصمد بود. شيخ بهاءالدين نزد وي تفسير و حديث و ادب عربي و مقداري از فنون موسوم به معقول را فرا گرفت و از او اجازة روايت نيز دريافت كرد.بهاءالدين همچنين نزد ملاعبدالله يزدي (فـ.: 981 هـ . ق.) حكمت و منطق ،كلام، طب و قدري از علوم نقلي را فراگرفته است.شيخ بهاءالدين نزد ملاعلي مذهب و ملاعلي قائني و ملامحمدباقر يزدي به تعلم رياضيات و هيئت پرداخت. تحصيل رياضيات و اخترشناسي تا همين اواخر نيز در حوزههاي علوم ديني متداول بود و شيخ از نخبگان و برجستگان اين علوم در زمان خود شد.همچنين گفته شده است كه شيخ، نزد حكيم عمادالدين محمود قمي و حكيم صدراي گيلاني، پزشكي اموخته. احتمالا نخستين منصب رسمي و حكومتي شيخ بهائي، شيخالاسلامي هرات بود كه از سوي شاهطهماسب صفوي بدو تفويض گرديد. احتمالا دورة شيخالاسلامي شيخ بهاءالدين در هرات چندان دراز نبوده است زيرا وي پس از وفات شيخ علي منشار كه پدر همسرش بود، در همان سال شيخالاسلام اصفهان گرديد.مرد سفرترديدي نيست كه بخش بزرگي از زندگاني شيخ بهاءالدين در سياحت سپري شده است.به قولي او حدود سي سال در سفر بوده است؛ ولي اين قول، با توجه به اشتغالات علمي و اجتماعي فراوان او و تصدي مناسبي چون شيخالاسلامي و قضاوت، اغراقاميز شمرده شده. بويژه انكه به قول برخي از نويسندگان سي سال عزلت را نيز بر ان سي سال سفر بايد مزيد كرد!شيخ بهائي در سفر طولاني خود به عراق و حلب، شام و مصر و سرانديب، حجاز و بيتالمقدس رفته و در اين سياحت به مصاحبت كثيري از عالمان دين و بزرگان اهل تصوف نائل گرديده است.گويا سفر و سير سياحانه شيخ، نه تنها در زي فقر و كسوت درويشي، كه با تقيه مذهبي همراه بوده است. از نقلها پيداست كه شيخ چندان خوش نميداشته شخصيت و معلومات و مقام علمي و حتي كيش او را در سرزمينهاي اهل تسنن بدانند.گفتهاند كه شيخ بهائي، به شوق سفر حج، از شيخالاسلامي كناره جست و مسافرتي دراز را اغاز كرد؛ و در 1025 هـ . ق. به اصفهان بازگشت و از ان پس تا واپسين سال حيات خويش در ملازمت شاهعباس صفوي بود.از سفرهاي مهم و يادكردني شيخ بهائي، ان سفر ـ و بل، احتمالا: دو سفر ـ او به مشهد مقدس است، در معيت شاهعباس صفوي و با پاي پياده. در 25 ذيحجة 1008 هـ . ق.، شاهعباس به شكرانة فتح خراسان، پياده از طوس به مشهد رفت. سه سال بعد در 1010 هـ ق. نيز به موجب نذري كه كرده بود پياده از اصفهان راهي مشهد شد و سه ماه در مشهد مقدس ماند. احتمالا شيخ بهائي در هر دو سفر همراه شاهعباس بوده است.به گزارش برخي منابع، اقامة نماز جمعه را نيز در اصفهان به امر شاهعباس شيخ بهائي برعهده داشته است.حضور در دربار برای خدمت به مردمدوران ارتباط شيخ با دربار صفوي، فصلي دراز از زندگاني اوست كه در تاريخ ايران نيز تاثير معتنابهي داشته. شيخ با استفاده از عنايت و اعتماد شاه توانست خدمات علمي و اجتماعي فراواني را به انجام برساند. همين خدمات و حسنات شيخ و حضور مصلحانه و تعديلگري كه در دربار صفويان داشت، سبب شد تا ذهن افسانهسازان و قصهپردازان بعدي او را به همان نحوي توصيف و ترسيم نمايد كه بزرگمهر حكيم در دربار نوشيروان ترسيم و توصيف مي گردد.البته نه تنها شاهعباس كه بسياري از ديگر فرمانرواياني كه اينجا و انجا در مهرورزي به مشايخ اسلام و عالمان دين گوي سبقت از اقران مي ربودند، در هنگام دستيازي به برخي معاصي و هوسرانيها، جانب خود اسلام را پاس نميداشتند، تا چه رسد به جانب شيخالاسلام! بهاءالدين محمد كه با شعر حافظ و انديشة حافظانه اشنائي و انس داشت، همچون وي، گوهر و طريقت رندي را ارج مينهاد ، و نه تنها اشكارا رندي را طريق سلامت ميخواند ، در هنگامة ديانت و سياست عصر صفوي رندانه سلوک ميكرد. زيركتر از ان بود كه در توفانهاي مهيب سياسي و اجتماعي غرقة اهواء اين و ان گردد.شيخ بهاءالدين اگرچه داراي والاترين منصب رسمي ديني در ايران عصر صفوي (/ شيخالاسلامي) بود، گرايش به عزلت و زي فقر و طريق زهد و درويشي را هيچگاه از دست ننهاد و در اثار خويش پيوسته مروج ان بود.شيخ ناگزير بود براي احقاق حقوق صاحبان حق و گزارد وظائف اجتماعي خويش، با ان دربار و درباريانش سروكار داشته باشد. دست روزگار، و درافتادنش به جريان كوچيدن از جبلعامل به ايران، و وظائفي كه بدون خواست و طلب او در ايران صفوي بر دوش دانشوراني چون وي قرار مي گرفت، چنين سرنوشتي را براي او رقم زد؛ ولي او از مرداني نبود كه زمانه مسير زندگي انها را تعيين ميكند؛ بلكه مانند ديگر نخبگان و برجستگان تاريخ با زندگي خود در تغيير و تعيين مسير زمانه مشاركت جست.در كشكول، يكجا كه از فقيهي برجسته ياد ميكند كه در نزديكي وفات چه حسرتها ميخورده و بر روي خويش ميزده و از طلب دنيا و تحصيل جاه و مال و امد و شد به درگاه سلاطين و ظلمه اظهار ندامت ميكرده است، مي‌نويسد:نعوذ بالله من الموت علي هذه الحالة و نساله ـ جل شانه ـ ان يمن علينا بالتوفيق للخلاص من هذا الوبال و الضلال (يعني از بدين حالت مردن به خداوند پناه ميبريم و از او ـ كه بلندپايه است ـ در ميخواهيم تا بر ما منت نهاده توفيق رهائي از اين وبال و گمراهي را به ما ارزاني دارد).از دلاكندگيهائي كه شيخ در كشكول خويش برافشانده است و به قلم اورده، يكي اين است كه مي گويد: اگر پدرم مرا از ديار عرب به سرزمين عجم نياورده و با پادشاهان درنياميخته بود، اكنون من از پارساترين و عابدترين و زاهدترين مردمان بودم. سپس بس افسوس ميخورد كه ـ به زعم خود در اين معاشرتها از خوي و منش دنياداران و اخلاق و صفات ناپسند ايشان اثر پذيرفته است و اين اختلاط با اهل دنيا براي او ثمري جز قيل و قال و نزاع و جدال نداشته و كار به انجا رسيده كه اوقاتش مصروف سر و كله زدن با مردمان جاهل و بيارج مي گردد.به شعر حافظ تمثل كرده كه مي گويد:من ملك بودم و فردوس برين جايم بودادم اورد در اين ديـــــر خراب ابادمو اين دو بيت را زبان بث شكواي خود قرار مي‌دهد:من كه به بوي ارزو در چمن هوس شدمبرگ گلي نچيدم و زخمي خار و خس شدممرغ بهشت بودم و قــهقهه بر فرشته زناز پي صيد پشهاي همتگ سگ مگس شدمبر بنياد برخي گزارشها، شيخ بهائي، چندي پيش از وفات از دربار صفوي كناره جسته و از شيخالاسلامي استعفا كرده بوده است. به قولي كنارهجوئي شيخ از دربار دو سال پيش از درگذشت او رخ داده است. شيخ نه تنها از ديد صلاحيت علمي و تعليمي، كه از لحاظ شخصيت معنوي نيز يك مرد دينيي راستين بود. وي ـ انسان كه از چنوئي انتظار مي رود ـ پناهگاه يتيمان و محرومان و بيوهزنان بود. اين چيزي است كه از همان روزگاران دور در منابع و ماخذ معتبر مذكور افتاده است.خانة شيخ در اصفهان ملجا يتيمان و بيوگان و اميدجاي اميدواران و اعانتخواهان بود و او از تفقد و تعهد احوال و رسيدگي به ايشان هيچ فروگذار نميكرد.يكي از مفاهيمي كه در سيره و مكتوبات شيخ نمودي چشمگير دارد، شناختن قدر اوقات و قيمت عمر خويش است. شيخ ـ انسان كه در رقيمهاي در پاسخ يكي از اشنايانش نوشته است ـ بجد معتقد بود كه: تتمة هذا العمر القصير لاتسع مؤاخذة احدٍ علي التقصير.(يعني: بازماندة اين عمر كوتاه را گنجائي ان نباشد كه ادمي بر سر تقصير كسي به مؤاخذت او پردازد).انصاف علمی معاشران شيخ او را مردي منصف خواندهاند و از گزارشها پيداست كه در مجال تحري حقيقت به هيچ روي جدلپيشه نبوده است. مجلسي اول (ملامحمدتقي / 1003 ـ 1070 هـ . ق.) يكجا كه داستان يكي از مباحثات خود را با شيخ در مجلس وي، حكايت كرده است و بازگو كرده كه چگونه شيخ درباره بعض روايات ترغيب كه مبشر مثوبات فوقالعاده است اظهارنظري كرده و سپس با شنيدن سخن وي راي او را تحسين كرده و ديگر به نظر پيشينش بازنگشته است، مينويسد:... و انصاف او برتر از ان بود كه به وصف درايد؛ بويژه انكه من در زماني كه ان سخن گفتم خردترين وخوارمايهترين شاگردان او بودم و گمانم انست كه هنوز بالغ نشده بودم. با اينهمه بسيار رخ ميداد كه به سخن من و سخن چون مني از باورداشت خويش بازگردد [و راي دگر كند].جامعيت علمي، پايگاه رفيع اجتماعي، جاذبههاي شخصيتي و اوازة بلند شيخ بهاءالدين، دانشاندوزان و فراگيرندگان بسياري را به محضر او فراخواند. حضور وي در بزرگترين مراكز علمي و فرهنگي ايران ان روزگار، بويژه اصفهان، پايتخت محتشم شاهعباس اول، بر رونق درس و بحث او ميافزود. بدين ترتيب، تنظيم فهرستي درست و فراگير از كساني كه نزد وي به تحصيل علم و تعلم دانشهاي گوناگون پرداخته و به اجازات علمي و روائي از سوي او مفتخر شدهاند، كار اساني نيست.وفات شیخ عاقبت سنت الهي در باب اين سرهمرد نادرهكار نيز جاري شد و به تعبير مرسوم و ـ در اين مقام ـ درست برخي پيشينيان، جهاني از او يتيم ماند.در تعيين سال وفات شيخ بهائي كه موافق تحقيق، 1030 هـ . ق. است ـ در ميان مورخان و تذكرهنگاران و تراجمنويسان قديم اختلافي رخ داده است.شيخ، بر بنياد محاسبة شادروان نفيسي، به شمار درست 77 سال و 9 ماه و 14 روز عمر كرده است. مجلسي اول در شرح مشيخة كتاب من لايحضره الفقيه پس از گزارشي درباره شيخ گفته است:... در معيت همه طالبان علم و فاضلان و بسياري از مردمان كه قريب به پنجاههزار تن بودند، شرف ان يافتم كه بر وي نماز گزارم. باري ـ چنانكه بيامد ـ سرانجام پيكر شيخ را، بنا بر وصيت خودش، به مشهد مقدس رضوي بردند و در مدرس پيشين خود او در نزديكي حرم رضوي و در سمت پائين پاي امام هشتم(ع) به خاك سپردند، جائي كه امروز جزو رواقهاي حرم است. مكان ان به تصريح بعض ثقات همان روزگار خانهاي بود متعلق به خود شيخ. اين مرقد مطهر از همان عهد تاكنون زيارتگاه خواص و عوام بوده است.اثار منثور و منظوم شيخ بهائي چنان بر تولي و تبريي شيعيانه اشتمال دارد كه احدي را در صدق ولاء و اقتداي او به مذهب اهل بيت عصمت و طهارت(علیهم السلام) ): جاي چه و چون و چند نميماند و اگر بنا شود شواهد اين معنا در اين فصل بازنوشته ايد حاجت بدان خواهد بود كه بخش معتنابهي از انچه در اثار مختلف خود شيخ امده و يا در احوال او اوردهاند، بعينه در اين مقام بازگو گردد. در منابع قابل اعتنا بيش از اين نيامده كه شيخ بويژه در سياحت خود به صحبت بسياري از اهل تصوف و عرفان رسيده و اي بسا از بعض ايشان ارشادها يافته و اداب و اذكاري اموخته باشد. از اثار خود شيخ نيز هويداست كه با اثار و افكار صوفيان بسيار مانوس بوده و به پارهاي از احوال ايشان ـ عليالخصوص كاهش تعلقات دنيوي و رستن از بعض قيود متعارف اهل ظاهر ـ دلبستگي فراوان داشته است. اما اين كه دست ارادت به پير فلان خانقاه داده يا در بهمان سلسلة صوفيانه درامده باشد، هم از روحيات زنجيرگريز و تعلقستيز او بعيدست، و هم هيچ سند قابل اعتنائي ـ تا انجا كه ديده و بررسيدهايم ـ ندارد.آثار شیخ شخصيت علمي شيخ بهائي، چونان سيماي معنوي و روحاني وي، بس بديع و دلرباست.شيخ بهائي در تمام علوم رسمي زمان خود دست داشت و در شماري از انها منحصر به فرد بود. كمتر دانش و فن ارجداري در جهان اسلام بوده است كه به هنگام بازگفت پيشينة ان، نام شيخ بهائي باحترام در ميان نيايد.به تناسب اين گسترة دانش و معلومات، اثار قلمي و تاليفات خرد و كلان بسيار از شيخ برجاي مانده است.پارهاي از اثار شيخ بهائي، حواشي او بر مؤلفات ديگران است كه عمدة انها را بايد فراوردههاي جنبي مباحثات و مفاوضات درسي او قلم داد. پارهاي نيز پاسخ به پرسشهائي است كه جواب دادن بدانها، از او به عنوان عالمي بزرگ و بويژه شيخالاسلام پايتخت صفويان، انتظار مي رفته است. شيخ بهائي بر اثار خود نيز شرح يا حاشيه مينوشته و بر بعض اثار خويش حاشيه مفصلتر از اصل نوشته است.بر سر هم، شيخ را بايد نويسندهاي پركار قلم داد و البته در كارهاي قلمي خويش، كامگار.برخي از اثار وي تا چند سده پس از او به عنوان درسنامه يا ماخذ و مرجع اصلي در دانشي كه از ان گفتگو ميكرده به كار رفته است.شيخ در درازناي سفرها نيز نه تنها از درس و بحث و افادات علمي، كه از تاليف و تصنيف هم فارغ نبود، و نه فقط كشكول كه در زماني دراز در سفر و حضر تدوين گرديده، بلكه بعض اثار علمي محض وي هم ثمره سفرهاي اوست.نمونه را، تاليف كتاب كرامند الحديقةالهلاليهي وي ـ به تصريح خود او ـ در قزوين اغاز شده و در شهر مقدس كاظمين به پايان رسيده است.تاليفات او از ديدگاه اسلوب نگارش و تدوين، بديع است. به تعبير زندهياد استاد محمدباقر الفت اصفهاني (نجفي مسجدشاهي)، همه كتابهايش مختصر و مفيد، به اندازه كفايت، بدون اندك زيادتي در لفظ يا قصوري در معني بوده، اغلب انها شاهكار استادانه به حساب مي روند.ساخت و پرداخت شماري از اثار شيخ بهاءالدين چنان است كه به كار حفظ كردن و از بر نمودن ميايد؛ و اين از ان روست كه در ميان پيشينيان عادت به حفظ برخي متون علمي و درسي كوچك و ـ حتي بزرگ! ـ وجود داشته است. عمدهترين سود اين كار ان بود كه حافظ ان كتاب، پيوسته اصول كلي و خطوط برجستة ان علم را در حافظه داشت و همين امتياز، سيطرة علمي معتنابهي بدو ميبخشيد. برخي از عالمان، ادب نگارش شيخ را كه گفتهاند عادت داشته است پيوسته نام خداوند را با تعظيم و ستايش و نام پيامبر را با درود بر او و خاندان و نام ياران پيامبر را با ترضيه و نام دانشوران را با ترحيم بر قلم اورد، ستوده و اوازه بلندي را كه روزي نگارشهاي او گرديده است، به بركت همين ادابدانيها دانستهاند.شيخ بهائي اگرچه ـ بظاهر ـ به تدوين هيچ تفسير كاملي بر قران كريم توفيق نيافته باشد، از مفسران بزرگ شيعه خاصه در روزگار خود بشمار است.تفسيري كبير به نام العروةالوثقي در دست نگارش داشته كه انچه از ان به بياض امده تنها تفسير سوره حمد و اندكي از اغاز سوره بقره است؛ چنان كه در (الم) در اغاز سورة بقره پايان ميپذيرد.تفسيري ديگر نيز به نام عين الحيوة دارد كه معالاسف ان هم به اتمام نرسيده.شيخ بهائي از محدثان امامي بسيار برجسته در سدة يازدهم هجري به شمار مي رود و طرق روائي مذكور در بسياري از اجازهنامههاي حديثي سدههاي اخير به او و از او به پدرش و شهيدثاني منتهي مي گردد.وي نه تنها با پيگيري امر قرائت حديثنامهها راه پدر خود را در ترويج اين فن شريف پي گرفت، با نگارش الوجيزة در دانش درايه، راهي را كه پدرش با تاليف وصول الاخيار و پيش از وي استاد او شهيدثاني با تاليف البداية و الرعاية هموار ساخته بودند، ادامه داد.اربعين شيخ ـ و به عبارت دقيقتر: شرحالاربعين حديثا ـ ، از نيكوترين مؤلفات او و يكي از بهترين و سودبخشترين كتابهاي شرح چهل حديث است كه در مذهب اماميه تاليف گرديده از روزگار خود او بسيار مورد اقبال بوده و نزد پيشينيان تداول داشته است و هم امروز نيز شايستگي ان را دارد كه در حوزههاي علوم ديني بدرس خوانده شود.كتاب شريف مفتاحالفلاح نيز از اثار ممتاز شيخ در علم نقل و از پرتداولترين عبادتنامهها و نيايشنامههاي شيعي است و از حيث تاريخي از حلقههاي درشت زنجيرة فرخندهاي است كه در دوردست ان، حلقههائي چون مصباحالمتهجد شيخ طوسي و مؤلفات نيايشي ـ عبادي سيدبن طاوس جاي دارند و حلقة مشهور اخير ان مفاتيحالجنان مرحوم حاج شيخعباس قمي است.اوردهاند كه قاضي معزالدين محمد... اصفهاني، معاصر شيخ بهائيـره ـ ، شبي در خواب ديد يكي از ائمه انام(ع) را كه با وي فرمود: بنويس مفتاحالفلاح را و مداومت كن به عمل كردن به ان. چون بيدار شد هر چه از علماي اصفهان اسم ان را پرسيد، گفتند: چنين كتاب را ندانيم. و شيخ بهائي در ان وقت به اردوي همايوني به بعض نواحي ايران سفر كرده بود و در همان سفر در بلدة گنجه مفتاحالفلاح را تصنيف كرده بود و كسي بر ان مطلع نبود. چون شيخ مراجعت كرد، قاضي عليالرسم از ان بزرگوار نيز تحقيق كرد. شيخ فرمود: بلي. من كتابي در دعا در اين سفر تاليف كردم و اسم ان را مفتاحالفلاح گذاشتهام لكن به كسي نگفتهام و نسخهاش را هم به كسي نشان ندادهام كه استنساخ كند. شما از كجا اين اسم را شنيدهايد؟ قاضي خواب خود را نقل كرد. شيخ گريست. پس نسخة مفتاحالفلاح را به ايشان نشان داد كه از روي ان استنساخ كند و او اول كسي است كه استنساخ ان نسخه شريفه كرده است. مرحوم حاج شيخعباس قمي پس از نقل ماجراي رؤياي قاضي معزالدين اصفهاني دربارة مفتاحالفلاح، مينويسد:... اين خواب از رؤياهاي صادقه است و دلالت دارد بر كثرت شرافت اين كتاب شريف؛ و الحق قطع نظر از اين رؤياي صادقه، كتاب مفتاحالفلاح، كتابي است بسيار شريف كه شايسته است مؤمنين در عمل يوم و ليله به ان رفتار كنند.نهضت تحقيق و تدوين و تاليف و ترويج حديث كه شيخ از عوامل مؤثر شكوفائي ان بود، پس از وي با كوشش گروهي از شاگردان او و طبقات سپسين فضلاي امامي ادامه يافت و هر چند پس از مجلسيثاني (علامه مولانا محمدباقر) و شيخ حر عاملي ـ رحمة الله عليهما ـ رو به خمود رفت، تا هم امروز فضلاي شيعه بر سر خوان ان نشستهاند.پارهاي از اثار شيخ، نه در قالب دانشهاي رسمي و متداول ديني ـ چونان تفسير و حديث و فقه و اصول ـ ، بلكه چونان نمادي از جان بسياردان و شخصيت ذوفنون و روح تازهجوي اين عالم متفنن و ذوقمند، مجال طرح يافتهاند. البته متذوق بودن شيخ در جايجاي اثار علمي او خودنمائي ميكند: به كار بردن قوالب منظوم براي تعليم، استفاده از لغزگوئي و معماپردازي در اثار علمي و اموزشي، و اهتمام به تناسبات لفظي و صناعات ادبي در كارهاي علمي محض، نمودهاي روح ذوقورز اين دانشمند بيبديلاند؛ ليك اثار مستقلي نيز دارد كه از بن در خدمت تذوق او بودهاند. بهترين نمونه اين اثار، الكشكول اوست.الكشكول را برخي نامدارترين اثر شيخ بهائي دانسته‌اند.عليالظاهر گرد اوردن اين كتاب را در مصر اغازيده و بخشهائي از كتاب او در همان سرزمين به نظر بعض فضلاي ان ديار رسيده است؛ سپس تاليف كتاب را در سفر و حضر ادامه داده و از بعض تاريخها كه در ضمن كتاب به ثبت رسانيده است پيداست كار نگارش و كاهش و فزايش ان بيش از شانزده سال ادامه داشته است.يكي از وجوه اهميت كشكول شيخ، انست كه اينة معلومات و مشرب او محسوب مي گردد. ايستارهاي اصلاحي و انتقادي و هشدارهاي اخلاقي و اندرزي شيخ، از ارزندهترين محتويات كشكول اويند. از منظر فوائد علمي، كشكول شيخ، مجموعه گرانسنگي از علوم و معارف مختلف است. مسائل تفسيري، مشكلات حديثي، مباحث فقه و اصول و كلام و صرف و نحو و معاني و بيان و لغت و امثال و تاريخ و تصوف و اخلاق و اشعار رنگارنگ و حكايات لونالون، گوشهگوشه اين كتاب را پر كرده است.رياضي و سپس معماري و مهندسي را، پس از علوم و معارف اسلامي، مهمترين عرصة فعاليت علمي شيخ بهاء الدين محمد گفته‌اند.وي از چهره هاي برجسته و نواور تاريخ رياضيات مسلمانان در سدههاي اخير قلمداد گرديده است و دربارة ابداعهاي انديشگي و تقريري وي در اين زمينه تفاصيلي هست كه در اين مقال نمي گنجد.شيخ در كشكول خود كه مشتمل بر منتخبات مطالعات و ملاحظات وتاملات و تدبرات اوست، بيش از پنجاه مسالة رياضي و هندسي و فيزيكي اورده كه اين خود نمودار درگيري جدي ذهن و قلم وي با اين ساحتهاي دانش بشري است.خلاصةالحساب او كه يك دورة رياضيات مقدماتي و متوسط است، از متداولترين كتابهاي اموزش رياضيات در شرق اسلامي و تا همين قرن اخير به عنوان درسنامه دستگرد طالبان علوم بوده است. اگر كسي درصدد احصاي شروح و ترجمهها و حواشي ان برايد، كتابشناسي مبسوطي تنها بر محور همين خلاصةالحساب فراهم خواهد امد؛ و البته جاي تدقيق بيشتر درباره اين كتاب ـ كه به بعضي از زبانهاي اروپائي هم ترجمه شده است ـ هست.در ميان اثار اخترشناختي شيخ كتاب تشريح الافلاك اهميت فراوان دارد. تشريح الافلاك در شاخه مكتوبات طبيعي و رياضي وي، پس از خلاصةالحساب، بيش از هر اثر ديگري مورد توجه دانشمندان بوده است؛ زماني دراز درسنامه بوده و شرح و حاشيه و ترجمه فراوان دارد.يكي از مهمترين وجوه رونق تدريس خلاصةالحساب و تشريحالافلاك در حوزههاي علوم اسلامي، نيازي است كه در اموزش فقه و كاربري ان به اگاهي هاي رياضي و اخترشناختي وجود دارد. چون از مي راث مكتوب شيخ بهائي سخن مي رفت، اين را هم بيفزائيم كه از شيخ افزون بر اثار تصنيفي و تاليفي خودش اثار ديگري بازمانده كه از نوشتههاي ديگران است و روزگاري در كتابخانة معتبر او جاي داشته. بيگمان شيخ بهائي كتابخانة بسيار نفيس و ارزندهاي در اختيار داشته و در تكون اين كتابخانه دستكم اين چند عامل مؤثر بوده است:1ـ مواريث مكتوب خانوادگي او.2ـ كتابخانة نفيس شيخعلي منشار كه در اختيار شيخ بهائي قرار گرفت.3ـ نفائسي كه در سياحتها به دست او افتاده بود.4ـ كتابها و مكتوباتي كه در تختگاه پرشور و فرهنگپرور صفويان در اختيار او قرار مي گرفت.وصف كتابخانة نفيس چهارهزارجلديي كه شيخعلي منشار از هند اورده بود و به دختر دانشورش ـ يعني همسر شيخ بهائي ـ رسيد، از همان روزگاران بر سر زبانها بوده است.شيخ بهائي به سال 1030 هـ . ق.، لختي پيش از وفاتش، كتابخانة بزرگ خويش را وقف كرد. مهر بزرگي از براي وقف كتب ساخته بود كه از اين قرار خوانده ميشود: هذا مما وقفه العبد، بهاءالدين محمد، علي الطلبة الامامية، بتولية ابن اخيه و سمي ابيه، حسينبن عبدالصمد، ثم الاتقي من بنيه و بينهم، و لو كان ابعد 1030. شیخ و زبان و ادبیات فارسیشيخ بهائي مانند شماري از ديگر بزرگان فرهنگ ما اگرچه شاعري كرده، لااقل خوش نداشته است شاعري را پيشه و شيوة او بدانند. شيخ بهائي با انكه زاده و پروردة خانداني نژاده از عرب است، به مدد استعداد خداداد فارسي را به نيكوئي اموخته بوده و اثار پخته فارسياش به نظم و نثر گواه اين مدعايند. اين در حالي است كه حتي پدرش با انكه در بلاد فارسيزبان محل مراجعات گرديده و به شيخالاسلامي رسيده بود، ـ به تصريح بعض فضلاي همان روزگار صفويه ـ شنيده نشده است كه زبان فارسي اموخته باشد. پس محيط خانوادگي شيخ حتي در ايران عربيزبان بوده است، ليك او خويش را از نعمت فارسيداني و فارسيگوئي و اشنائي به باريكيهاي فرهنگ درخشان ايراني محروم نساخته و تا بدان پايه برامده است كه امروز در تاريخ ادب فارسي و نگارشهاي ايراني او را در زمرة برترين استادان سخن ايران در روزگار صفويان ياد ميكنند. (ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء .ادهم خلخالي كه از معاشران سخندان شيخ است، او را بسيار فصيح و بليغ و شيرينبيان ميخواند و مي گويد: در نظم طبع عالي داشت. به هر روي و با انكه شيخ پيشههاي ديگر داشت، تجربههاي شعري كاميابش در هر دو زبان تازي و پارسي نام و حسب حال او را به تذكرههاي شاعران دراورد و كسان در پي جمع و تدوين ديوان او برامدند. محمدرضا، پسر شيخ حر عاملي، مجموعهاي از سرودههاي وي را گرد اورده بوده است.در روزگار ما نيز كساني به تدوين اشعار شيخ بهائي اقدام كرده و ديوان فارسي و تازي او را منتشر ساختهاند. از مشهورترين سرودههاي پارسي شيخ، مثنويات اوست، بويژه دو مثنوي: نان و حلوا و شير و شكر؛ و نيز تخميس غزل خيالي بخارائي (تا كي به تمناي وصال تو يگانه / ...). ختم مقال خود را در باب شاعري شيخ، بازخواني تخميس خيالانگيز او از غزل تر خيالي بخارائي قرار ميدهيم كه بر پارهاي از دلنوازترين انديشههاي عارفانه ان بزرگمرد اشتمال دارد:تا كــــي به تمناي وصــال تو يگانهاشکم شود از هر مژه چون سيل روانه؟خواهد به سر ايد شب هجران تو يا نه؟اي تيـر غمـــــت را دل عشاق نشانه!جمعي به تو مشغول و تو غايب ز ميانهرفتم به در صومعــة عابــــد و زاهدديـدم همه را پيش رخت راكع و ساجددر ميكده رهبانم و در صومعـه عابدگـه معتكف ديـرم و گه ساكن مسجديعني كه تو را ميطلبم خانه به خانهروزي كه برفتند حريفان پي هر كارزاهد سوي مسجد شد و من جانب خمارمن يار طلب كردم و او جلوهگه يارحـاجي به ره كعبه و من طالب ديداراو خانه همي جويد و من صاحب خانههر در كه زنم صاحب ان خانه توئي تو!هر جا كه روم پرتو كاشــانه توئي تو!در ميكده و دير كه جانانه توئي تو!مقصود من از كعبه و بتخانه توئي تو!مقصود توئي، كعبه و بتخانه بهانهبلبل به چمن زان گل رخسار نشان ديدپروانه در اتش شـد و اسرار عيان ديدعارف صفت روي تو در پير و جوان ديديعني همه جا عكس رخ يار توان ديدديوانه منم، من! كه روم خانه به خانهعاقل به قوانين خرد راه تو پويدديــوانه بــرون از همه ائين تو جويدتا غنچة بشكفته اين باغ كه بويدهر كس به زباني صفت حمد تو گويدبلبل به غزلخواني و قمري به ترانهبيچاره بهائي كه دلش زار غم تستهر چند كه عاصيست ز خيل خدم تستاميد وي از عاطفت دم به دم تستتقصيـــر خيالي بـه اميـد كرم تستيعني كه گنه را به ازين نيست بهانهبه بيان زندهياد شادروان استاد محمدباقر الفت اصفهاني (نجفي مسجدشاهي)، تودة ملت ايران بلكه عوام شيعهمذهب جهان تا مدتي زياده بر دو قرن همگي به دستور كتاب جامع عباسي مقلد اويند. صومعهداران اوراد و اذكار هر صبح و شام خود را از كتاب مفتاحالفلاح تكرار ميكنند. مجتهدين علم اصول فقه را از كتاب زبدةالاصول مياموزند. اخباريين كتاب حبلالمتين را مرجع خود مي‌دانند.اشعار عارفانه و مضامين شيرين رندانهاش به مناسبت هر مقام و به هر محفل سروده ميشود. طالبين فنون رياضي، طبيعي، ... تفسير، حديث، كلام، نحو، ادبيات، فكاهيات، و غيرها، هر كسي علم و هنر مطلوب خود را از كتابي كه شيخ در خصوص همان موضوع تاليف نموده فرامي گيرد.پس زنده و تابناك باد نام ان شيرينقلندر كه خود مي گفت:دي مفتيان شهر را تعليم كردم مسالهو امروز اهل ميكده رندي ز من اموختندمنبع: کتاب همشهری/س
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 560]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن