واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: چرا بايد توسعه پيدا كنيم؟!
توسعه و مباني تمدن غرب، در حقيقت سلسله مقالاتي است كه با عنوان كلي «تحقيقي مكتبي در باب توسعه و مباني تمدن غرب»، طي سالهاي 1364 تا 1366 توسط سيدمرتضي آويني در ماهنامه «جهاد» به چاپ رسيد.
نویسنده : مجتبي حبيبالهي
آويني در اين كتاب با نگاهي انتقادي به بررسي مبادي توسعه ميپردازد و آنها را با نگاهي ديني و اسلامي نقد ميكند. وي در مقدمه كتاب با عنوان «چرا ما بايد توسعه پيدا كنيم؟» به طرح پاسخهايي فرضي براي اين پرسش مبادرت ميكند: «براي زدودن فقر و رفع محروميت؛ براي رفاه بيشتر و استفاده از نعمتهاي خدايي؛ براي آن كه اصلا خداوند بشر را به همين دليل خلق كرده است؛ براي پيشرفت تكنيكي جهت مقابله با تمدن غرب؛ براي همپايي با قافله تمدن پيشرفته مغرب زمين؛ آباد كردن كره زمين.» آويني در مقاله «در معناي توسعه» توضيح ميدهد كه نميتوان توسعه را با مفهوم تعالي در قرآن يكي گرفت و اينگونه آن را توجيه كرد: «مفهوم تكامل و تعالي در قرآن اصالتاً به ابعاد روحاني و معنوي وجود بشر كه بازگشت دارد و اين تكامل روحاني نه اينچنين است كه ضرورتاً با توسعه مادي بشر ملازمه داشته باشد بلكه بر عكس ثروت و استقلال در قناعت است و صحت در اعتدال و پرهيز از تمتع (به معناي قرآني آن)، و در تعالي در از خود گذشتگي و ايثار و سلامت نفس در غلبه اميال نفساني و شهوات نفس اماره بالسوء است...» پرسش بنيادين ديگر اين است كه بشر چرا به توسعه نظر دارد؟ و ميخواهد از توسعه به كجا برسد؟ يا به تعبير سيد شهيد در مقاله «بهشت زميني»: چرا توسعهيافتگي اتوپياي انسان امروز قرارگرفته است؟ و بعد با طرح اين موضوع كه انسان فطرتاً در پي دستيابي به بهشت است، بهشتي كه انسان از آن هبوط كرده و حالا در پي آن است، با اين تفاوت كه بشر غربي آن را روي زمين جستوجو ميكند و درصدد تحقق آن در همين دنيا است، مينويسد: غرب در طول تاريخ دو هزار و پانصد ساله خود تخفيف همه دردها و رخ زرديها را در رؤياي استقرار ضرورت عقلي و حكومت عقل جست و جو كرده و خواسته است رؤياي بهشت را در زمين در ميان اقيانوسها و حتي در فضا بر مبناي قانون عقل متحقق سازد. البته در اين جا منظور ايشان از عقل همان عقل جزوي است كه خود اروپاييها آن را reason ميگويند. اگر چه تفسير ما مسلمانان چيز ديگري است...» بشر جديد يا انسان غربي براي تحقق بهشت زميني به چه چيزهايي نياز دارد؟ آمال و آرزوهايش را چگونه ميخواهد در اين جهان پياه كند؟ آويني در مقاله «ديكتاتوري اقتصاد»، به بررسي جايگاه «پول» در اين نظام اقتصادي ميپردازد: «... وقتي پول تنها وسيلهاي است كه انسان را به همه اهداف خويش ميرساند ديگر نميتوان آن را در حد يك وسيله نگه داشت و بالطبع پول جايگزين همه اهداف ميشود و به هدف و بلكه بزرگترين هدف بشر تبديل ميشود. اين بيمارياي است كه اكنون همه جوامع بشري را مبتلا ساخته است چراكه ديگر بشر بدون واسطه پول كالاها و اشيا را مستقيماً در برابر نيازهاي خويش معنا كند، نخست اين ماديگرايي بشر است كه به اقتصاد در برابر ساير وجوه حيات بشر اصالت ميبخشد و اين بار اصالت اقتصاد در صورت اصالت پول ظاهر ميشود.» اما اين ديكتاتوري اقتصادي را در كجا ميتوان جست و جو كرد؟ اين اصالت پول با چه مكانيسمي و از طريق چه نظامي استمرار مييابد؟ آويني ميگويد به محض پرسيدن اين سؤال «بانك» به ذهن متبادر ميشود و در جهاني كه زندگي بدون بانك معنا ندارد كسي به خود اجازه پرسش و تفكر در معناي بانك را نميدهد. آويني در مقاله «و ما ادريك مالبانك» به بررسي اهداف تأسيس بانك در نظام سرمايهداري ميپردازد: گسترش مالكيت و سرمايه بدون كار؛ ايجاد مالكيتهاي خصوصي گسترده و جهانگير؛ بسط سيطره امپرياليزم و.... آويني در دو فصل سيزدهم و چهاردهم با عناوين «نظام آموزشي و آرمان توسعهيافتگي» و «نظام آموزشي غربي، محصول جدايي علم از دين»، به نقد سيطره ماديت در نظام آموزشي علوم جديد ميپردازد: «دنياي بشر امروز كار جهان را به سمتي سوق داده كه اقتصاد بر ساير وجوه حيات انساني غلبه يافته است. در تفكر امروزي غرب كه متأسفانه مقبوليتي عام يافته و در پهنه زمين اشاعه پيدا كرده است بشر را صرفاً از دريچه نيازهاي مادي و دنيايياش مورد مداقه و بررسي قرار ميدهد.» «انسان از نسل ميمون، خرافهاي جاهلانه»؛ «تأملي بيشتر در خلقت انسان نخستين» و «نوح نبي (ع) و تاريخ تمدن» سه فصل بعدي كتاب هستند كه شهيد آويني در آنها با مقايسه و نقد پيشفرضهاي تمدن غرب، مخصوصا نظريه تكامل داروين، به ارائه استدلال و پاسخهاي ديني روي ميآورد و تعارض بين تمدن غرب و نظام اسلامي را پررنگتر ميكند: «اگر انقلاب اسلامي ايران پيروز نشده و كار رجعت به مباني فرهنگي اسلام در همه زمينهها به اين حد از وسعت و اشاعه نرسيده بود، هرگز امكان سخن گفتن از اين مسائل با اين همه جرأت و جسارت به وجود نميآمد... رودررويي انقلاب اسلامي ايران در اصل با تفكرغربي است و ما انشاءالله در آيندهاي نه چندان دور شاهد يك رجعت همهجانبه فرهنگي به اصول و مباني اسلام خواهيم بود.» عنوان آخرين فصل كتاب «ترقي يا تكامل؟» است. آويني در اين مقاله به بررسي تفاوتهاي مفهوم تكامل و تعالي در معارف اسلامي ما با معناي ترقي در غرب ميپردازد: «معناي اعتقاد به ترقي از پيدايش علوم جديد سرچشمه گرفته است و بنابراين هرگز نبايد انتظار داشت كه ريشههاي اين فكر به ماقبل رنسانس بازگردد... علمزدگي و قول به شأن خدايي براي علم يكي از وجوه عام تمدن امروز است و كم و بيش در وجود همه انسانهاي معاصر – به جز اهل ولايت- نشانههايي از آن – علمزدگي- وجود دارد.» از جمله مواردي كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ميان تئوريسينهاي ما موجب اختلاف بوده، مفاهيم و كليدواژههايي است كه از تمدن غرب آمده بود. يكي از اين اختلافها بر سر مفهوم و جايگاه «توسعه» بوده و هست. كتاب «توسعه و مباني تمدن غرب» شهيد آويني يكي از جديترين طرح بحثها در اين زمينه است كه آنچنان كه از مقالات آن به نظر ميرسد شهيد آويني بحث مبسوطتري مدنظر داشته كه جاي آن در اين مجموعه خالي است. كتاب توسعه و مباني تمدن غرب مجموعاً متشكل از 19 فصل بوده و توسط انتشارات «واحه» منتشر شده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]