واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ولايت تشريعي در نگاه استاد مطهري
ولايـت تـشـريـعـي امـام، بـه مـعـنـاي فـرمـانـروايـي او بـر جامعه و حق تصرف در جان و مـال مـردم لزوم اطـاعـت او ميبـاشـد. امـامـان از ويـژگـي عـصـمـت بـرخـوردارنـد و جـهـل بـه سـاحـت وجـود آنـان راه نـدارد و بـاطـن آنـان، مـنـزلگاه الهامهاي غيبي است. اين ويژگيها، ولايتي با خود ميآورد كه آن را ولايت تشريعي ميگويند. استاد مطهري ميفرمايد:امـامـان (ع) از طـريـق رمـزي و غـيـبـي كه همانند وحي بر ما پوشيده است علوم را از پيامبر اسلام (ص) برگرفتهاند و براي مردم باز ميگويند. مراتب ولايت تشريعي ولايت تشريعي خود مراتب و مراحلي به شرح زير دارد: 1. ولايت الله اسـلام بـا بـرابـر دانـستن همه انسانها، سلطه حكام خودسر را كه خودشان را حاكم مطلق توده مردم ميدانستند مردود شمرده و حق ولايت و حاكميت را تنها از آن خدايي دانست كه حيات و هستي انسان از او است: فَاللّهُ هُوَ الْوَلي و اوسـت كـه از علم، حكمت، قدرت و رحمت مطلق برخوردار است و ميتواند قانون گذار و حـاكـم واقـعـي بـاشـد، و لذا تـنها قبول ولايت و اطاعت او عقلاً و شرعاً لازم است. از اين رو اسـلام كـسـانـي را كـه غـيـر خـدا را بـه منزله رب، ولي و سرپرست ميگيرند، گمراه خواند: و بعضي از ما بعضي ديگر را به جاي خدا به خدايي نگيرند. حضرت علي (ع) در نامهاي به فرزندش مينويسد: بنده غير خودت مباش كه خداوند تو را آزاد آفريده است. بـنـابـرايـن هـيـچ انـسـانـي بـر انـسـان ديـگـر ولايـت نـدارد، مـگـر آن كـس كـه خـدا يـا رسول خدا(ص) يا يكي از اوصياي رسول خدا(ص) برايش ولايت قرار داده باشد. 2. ولايت پيامبر اكرم (ص) سـاحـت ربـوبـي، منزّه از ماده و محدوديت است، لذا ولايت تشريعي خداوند و ارتباطش با انـسـان مـادي و حـاكـمـيـت و ولايـتـش از طـريـق پـيـامـبـر اكـرم (ص) اعـمـال ميشـود، همان پيامبري كه دريافتكننده وحي و داراي عصمت و علم خدادادي و داراي بـالاترين مقدار شناخت به محتواي وحي و والاترين انگيزه براي تحقق آن است، از اين رو اسـت كـه در قـرآن كـريـم ولايـت و اطـاعـت پيامبر خاتم (ص) قرين ولايت و اطاعت خدا قرار گرفته است: ولي شما تنها خدا و پيامبر او است و كساني كه ايمان آوردهاند، همان كساني كه نماز بر پا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند. قرآن در جاي ديگر ميفرمايد: هر كس از پيامبر(ص) فرمان برد در حقيقت خدا را فرمان برده است. استاد مطهري ميفرمايد: «اجتماع نيازمند به رهبر است. آن كس كه بايد زمام امور اجتماع را به دست گيرد و شئون اجتماعي مردم را اداره كند و مسلّط بر مقدّرات مردم است، ولي امر مسلمين است...پيامبر(ص) گذشته از اينكه مبين و مبلغ احكام بود و گذشته از اينكه قاضي مسلمين بود، سائس و مدير اجتماع مسلمين بود، ولي امر مسلمين و اختياردار اجتماع مسلمين بود.» بـنـابراين ولايت و رهبري پيامبر(ص) برخاسته از اراده خداي سبحان بود و كساني كه بـه رسـالت پـيـامـبـر(ص) ايـمـان آورده بودند، زعامت سياسي حضرت (ص) را نيز به عنوان يك امر الهي پذيرفته بودند. 3- ولايت ائمه اطهار(ع) از آنـچـه دربـاره حـق حـاكميت از منظر اسلام گفته شد، اين مطلب روشن ميشود كه رهبري جـهـان اسـلام پـس از پـيامبر(ص) نيز ميبايست مشروعيت تصرّفات خود را از جانب خداي سـبـحـان دريـافـت كـنـد. از ايـن رو پـيامبر(ص) ولايت ائمه (ع) را به عنوان دستور خداي مـتـعـال ابـلاغ كـردنـد و ايـن مـسـئلهاي اسـت كه در جاي خود مورد بحث قرار گرفته است. حضرت علي (ع) پس از پيامبر اسلام (ص) شايستهترين فرد براي اداره جامعه اسلامي بـود. او از نـظـر فـضيلت و تقوا و ساير صفات عالي انساني شخصيتي ممتاز بود. به هـمـيـن دليـل حـضـرت رسـول خـدا(ص) از طـرف خـداي متعال جانشين خود معرفي كرد. 4- ولايت فقيه در تفسير ولايت و زعامت فقيه دو ديدگاه مختلف وجود دارد: ديـدگـاه اول، مـدعـي اسـت كـه فـقـيـه خـود بـر مـسـنـد حـكـومـت تـكـيـه كـرده و به اداره و حل و فصل امور از طريق نمايندگان خود ميپردازد. ديدگاه دوم، ولايت و زعامت فقيه را به مـعـنـاي اشراف بر امور و نظارت بر حاكم، به عنوان رهبر و مرجع ديني تفسير ميكند. استاد مطهري معتقد به ديدگاه دوم است و ميفرمايد: ولايـت فـقيه به اين معنا نيست كه فقيه خود در رأس دولت قرار بگيرد و عملاً حكومت كند. نـقـش فقـيـه در يـك كـشـور اسـلامي، يعني كشوري كه در آن مردم اسلام را به عنوان يك ايـدئولوژي پـذيـرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش يك ايدئولوگ است نه نقش يك حاكم. وظيفه ايدئولوگ اين است كه به اجراي درست و صحيح ايدئولوژي نظارت داشته باشد. در حـكـومـت ديـنـي و در رأس آن حـكـومـت اسلامي، حاكم بايد علاوه بر دارا بودن شرايط عمومي حاكم، واجد شرايط خاص ديني هم باشد: «پـنـج شـرط ديـگـر براي حاكم كه از جايگاه ويژهاي برخوردار است عبارت است از: 1. عـدالت 2. اسـلامشـنـاسـي 3. آگـاهـي بـه زمـان 4. اعتراف به حقوق مردم 5. پرهيز از استبداد و ميل به اطاعت كوركورانه.» شئون و لوازم ولايت تشريعي ولايت تشريعي از شئون و لوازم ذيل برخوردار است: 1. ولايت حاكم ولايـت حـاكم از مهمترين اركان دين اسلام است. پايبندي به آن بنيان مسلماني است و هيچ واجـبـي بـه اهـمـيت آن نيست. ولايت غيرمعصوم نيز در پارهاي موارد بنا بر شريعت اسلام ثـابـت اسـت مـانـنـد ولايـت پـدر و مـادر بـر فـرزنـد. ولايـت حـاكـم عـادل نيز جايز است و در برخي موارد همانند تمكين به امر به معروف و نهي از منكر واجب ميگردد، امّا قبول ولايت حاكم جائر حرام است و از گناهان كبيره به شمار ميآيد: «ولايت حاكم يعني حاكم شرعي در بسياري از موارد حق ولايت دارد.» 2. ولايت زعامت يكي از مراتب و شئون امامت، رهبري سياسي و زعامت اجتماعي است. از مسلّمات تاريخ اسلام است كه پيامبر اكرم (ص) زعامت سياسي جهان اسلام و از آن مهمتر مرجعيت ديني مسلمانان را به حضرت علي (ع) منتقل كرد: «ولايت زعامت يعني حق رهبري اجتماعي و سياسي.» 3. ولايت سياسي و اجتماعي شكي نيست كه پيامبر اسلام (ص) افزون بر آنكه منصب رسالت را بر عهده داشت و وحي الهـي را مـعـصـومـانه ابلاغ ميكرد و مرجعيت ديني و تبيين معصومانه وحي نيز با او بود داراي ولايـت و سـرپـرسـتي نيز بود. از لوازم اين ولايت آن است كه بر مردم واجب است به امـارت و قـضـاوت پـيـامـبـر(ص) تـن دهـنـد و بـه عـنـوان مـرجـع نـهـايـي حل اختلافها به او رجوع كنند: پـيـامـبر(ص) گذشته از اينكه مبين و مبلّغ احكام بود و گذشته از اينكه قاضي مسلمين بود، سائس و مدير اجتماع مسلمين بود، ولي امر مسلمين و اختياردار اجتماع مسلمين بود. 4. ولايت قضايي قـضـاوت و داوري از نـظـر اسـلام يـك شـأن و مـنـصـب الهـي اسـت، زيـرا حـكـم بـه عـدل اسـت، و قـاضـي كـسـي اسـت كـه در مـخـاصـمـات و اخـتـلافـات ميخـواهـد بـه عدل و داد داوري كند. اين شأن به نص قرآن كريم از شئون نبوّت بوده از سوي خداوند به پيامبر(ص) تفويض شده است: پـيـامـبـر(ص) ولايـت قـضـايي داشت، يعني حكمش در اختلافات حقوقي و مخاصمات داخلي نافذ بود. علي باقي نصرآبادي منبع:پايگاه اطلاعرساني حوزه
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۸
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]