واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین:
اعوانی: دین بدون ولایت، دین نیست/ عرفان و تشیع هر دو بر مساله ولایت تاکید میکنند فرهنگ > دین و اندیشه - دکتر اعوانی می گوید: «با مطالعه در ادیان مختلف به این نتیجه میرسیم که ولایت نه تنها در اسلام باطن دین است، بلکه در هر دین الهی، ولایت درک و حقیقت دین است. دین بدون ولایت، دین نیست. حضرت رسول(ص) ختم نبوت هستند و بعد از ایشان دوره آغاز ولایت است.»
به گزارش خبرآنلاین، آنچه در ادامه می خوانید یادداشت دکتر غلامرضا اعوانی، رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران درباره پیامبر(ص) است که در روزنامه اعتماد منتشر شده است.
دین بدون ولایت، دین نیست
«دین باید وجه الهی داشته باشد و دارای جنبهیی باشد كه از آن به جنبه «ید الحقی» تعبیر میكنند، یعنی آن طرفی كه طرف خداست، اصلا بدون خداوند معنایی نخواهد داشت. جنبه یدالحقی را «ولایت» میگویند و دینی كه جنبه یدالحقی نداشته باشد، دین نیست. ولایت یعنی وجهی از دین كه انسان را به خدا میرساند، ولایت در لــغت به معنای قرب است، دو عدد متوالی و نزدیك به هم كه فـاصلهیی نداشته باشند. ولایت مایه تقرب بنده به خداوند است، دین جنبه یدالحقی دارد كه خطاب به انسان است.
بنابراین هیچ دین الهی نمیتواند از وجه ولایت جدا باشد. این امر اختصاص به اسلام ندارد، چنانچه كه عرفا و حكما در این باره بحثهای بسیاری مطرح كردهاند. حقیقت دین ولایت است؛ یعنی هر رسولی اولا و بالذات ولی است، ولی علاوه بر ولایت، نبوت و رسالت را هم داراست، اگر ولایت نداشت، اصلا نمیتوانست نبی و رسول باشد.
با مطالعه در ادیان مختلف به این نتیجه میرسیم كه ولایت نه تنها در اسلام باطن دین است، بلكه در هر دین الهی، ولایت درك و حقیقت دین است. دین بدون ولایت، دین نیست. حضرت رسول(ص) ختم نبوت هستند، اما این پایان راه دین اسلام نیست، چون ولایت باقی است، بعد از حضرت رسول(ص) دوره آغاز ولایت است و باطن نبوت كه ولایت است، بر ظهور دور ولایت است.
تشیع و عرفان هر دو در ولایت اشتراک دارند
عرفان و تشیع، هر دو بر مساله ولایت تاكید میكنند. عرفان هم مبتنی بر ولایت است، هیچ عارفی نیست كه مساله ولایت را در رأس عرفان خود قرار ندهد. تشیع نیز همین گونه است و از این لحاظ عرفان و تشیع به واسطه اصل مشترك ولایت به هم نزدیك هستند، اما اختلافات جزیی هم دارند. جانشین پیامبر(ص) باید ولی باشد و ولایت داشته باشد، چون وراثتی كه از پیامبر(ص) میماند، ولایت است، چون با ختم نبوت دیگر نبوت به ارث برده نمیشود، طبق حدیث مشهور «العلماء ورثه الانبیاء» علما هم باید ولایت داشته باشند تا وارث انبیاء باشند. عالمی كه وارث پیامبر(ص) است، باید جنبه ولایت الهیه در او قوی باشد.
بنابراین اعتقاد شیعیان بر این است كه بعد از رسول خدا(ص) و پایان یافتن ختم نبوت، آن كسی كه وصی ایشان بود و شایستگی این را داشت كه جانشین ایشان باشد، باید ولی باشد و صفت ولایت او محفوظ باشد و ولایت هم باطن نبوت است. ولایت است كه میتواند وارث حقیقی پیامبر(ص) باشد، چون روح او نزدیكترین روح به پیامبر(ص) است؛ زیرا ولایت الهی ایشان را دارد و این شخص، تنها شخص امیرالمومنین(ع) است كه به نظر عرفا و تشیع ایشان ولی كامل است و مظهر اسمای حسنی و روح همه انبیا و اولیاست. از حضرت رسول(ص) منقول است كه فرمودند: «من اَراد اَن ینظر الی نوح فی عزمه و موسی فی علمه و عیسی فی ورعه فلینظر الی علی بن ابیطالب (ع)؛ اگر كسی بخواهد به نوح (ع) در تصمیمی كه داشت و به موسی(ع) در علمش و به عیسی(ع) در ورعش بنگرد، علی بن ابیطالب(ع) را ببیند». یعنی ایشان جامع نبوت و ولایت همه اولیا و انبیاست، یا به تعبیری كه ابن عربی دارد، «فبعد رسولالله(ص) علی ابن ابیطالب(ع) امام العالمین و سر الانبیاء اجمعین» است و این مقام همه ائمه(ع) و بعضی از اولیاست. عالِم، وارث پیامبر(ص) است/ ولایت و دوستی اهل بیت برای به كمال رساندن ما است بعد از ائمه(ع) علما هستند كه اگر چه به حد آنها نیستند، ولی ولایت دارند. همچنین ابن عربی در آثارش در مورد حضرت مهدی(عج) هم مطالبی دارد و از ایشان به خاتمالاوصیا تعبیر میكند. ایشان در واقع وارث بحق رسولالله(ص) و وارث بحق ایشان و عالم حقیقی دین است. نه تنها ارث جسمانی از حضرت رسول(ص)، بلكه ارث روحانی و معنوی هم از ایشان بردند و وارث ولایت و وارث حقیقی ایشان بودند و البته همه ائمه(ع) ما اینگونه بودند و عرفا اینها را قبول دارند؛ چنانچه مولانا در اشعارش آورده است. اگر باطن شیعه ولایت باشد، همه عرفا قایل به ولایت و سالك راه ولایت هستند و بنابراین ائمه(ع) را نمونه اعلای ولایت میدانند. همه عرفا اینگونه هستند، مثلا كتاب فتوحات ابن عربی را ببینید كه در مورد ائمه(ع) ما چه میگوید، در بسیاری از قسمتهای كتاب به امام جعفر صادق (ع) و... اشاره دارد. در فصل سلمان در تفسیر حدیث «سلمان منا أهلالبیت(ع)»، در مورد اهل بیت(ع) و مقام آنها مفصل صحبت میكند. ابتدا در مورد مقام و علوم سلمان صحبت میكند و بعد میگوید این سلمان از اهلبیت(ع) است، پس مقام اهل بیت(ع) تا كجاست؟!ابن عربی در این بخش تمام آیاتی را كه شیعه معتقد است در مقام اهل بیت(ع) نازل شده، آورده و تفسیر میكند. آیه «قُل لّا أسْألُكمْ علیهِ أجْرا إِلّا الْمودّه فِی الْقُرْبى» را میآورد و به تفصیل در این مورد صحبت میكند و میگوید پیامبر(ص) یك چیز از ما خواسته و آن ولایت و دوستی اهل بیت(ع) است و تاكید میكند كه ما باید این خواسته رسولالله(ص) را كه در واقع خواسته خداوند بوده و از زبان حضرت رسول(ص) بیان شده، اجابت كنیم «قُلْ ما سألْتُكم مِّنْ أجْرٍ فهُو لكمْ: بگو هر مزدى كه از شما خواستم از آن خودتان» این ولایت برای به كمال رساندن ما است. پس ما باید برای رضای حضرت رسول(ص) هر كاری را برای محبت اهل بیت(ع) انجام دهیم و چیزهایی میگوید كه حتی ما شیعیان اینها را نمیگوییم. در مورد سلمان میگوید كه ایشان دارای علم لدنی و... است كه كس دیگری این مقام و علم را ندارد و در پایان بحث میگوید: ای مسلمانان ببینید! اگر كسی كه منسوب به اهل بیت(ع) است این مقام را دارد، خود اهل بیت(ع) چه مقامی دارند؟! و در آثار دیگر هم وارد این مباحث میشود كه اگر همه این موارد را كه در مدح اهل بیت(ع) میگوید، جمعآوری كنیم، یك كتاب میشود. /6262
کلید واژه ها: غلامرضا اعوانی - عرفان اسلامی - شیعه - دین - حضرت محمد (ص) -
شنبه 29 آذر 1393 - 11:43:13
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]