تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819603379




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

راز تحدی‌های گوناگون قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
راز تحدی‌های گوناگون قرآن
یکی از دلیل‌های ‌عقلی قرآنی که علاوه بر از سوی خدا بودن قرآن، اعجاز این کتاب آسمانی را به کرسی می‌نشاند، آیات تحدی است. آیات یادشده به گونه‌های مختلف، عرب را به همانندآوری فراخوانده است تا پس از تلاش و ناکامی، فوق توان بشر بودن قرآن به اثبات برسد.

خبرگزاری فارس: راز تحدی‌های گوناگون قرآن



بخش دوم و پایانی نقدهای استاد مصباح بر این دیدگاه این دیدگاه از جهات مختلف خدشه‌پذیر است؛ زیرا: اولاً این سخن وی که آیة 34 سورة طور، تحدی به همة قرآن است، صحیح نیست؛ زیرا آیة یادشده در مقام بیان مقدار نیست و حداقل در دلالت آن بر تحدی به همة قرآن تردید وجود دارد. چنان‌که استاد می‌نویسد: قرآن مجید، واژة حدیث را در معنای لغویش به کار برده است و این واژه ناظر به حجم خاصی از قرآن نیست، بلکه به معنای سخن و گفتار است و مقصود از عبارت «حدیث مثله» آن است که چنین گفتاری قابل همانندآوری نیست (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168 و 195). ثانیاً این سخن وی که مقصود از ده سوره در آیه سورة هود، ده سورة قصصی قرآن است به دلیل اینکه افترا در اخبار مطرح است نه انشائیات، پذیرفتنی نیست؛ زیرا قرآن در فضایی نازل شده که مشرکان همة قرآن را افترا می‌دانستند و فرقی میان اخبار و انشائیات قرآن نمی‌گذاشتند و لازم بود جواب قرآن نیز به‌گونه‌ای باشد که شبهة آنان را از اساس و نسبت به همة سوره‌های قرآنی باطل کند؛ چنان‌که استاد مصباح در این زمینه می‌نویسد: «اولاً اختصاص افترا به آیات دال بر اخبار و أنباء وجهی ندارد. گویا رشیدرضا چنین تصور کرده که افترا در اخبار می‏تواند مطرح باشد؛ اما در انشائیات افترا صادق نیست و مشرکان، آیات اخباری قرآن را مفتری می‏دانستند؛ در صورتی که مشرکان قرآن «بما هو قرآن» را مفتری می‏دانستند؛ اعم از اخبار و انشا و در افترا بودن آن به محتوای آیات که خبر یا انشا است و مطابق با واقع یا غیرمطابق با واقع است، نظری نداشتند؛ بلکه به لحاظ اینکه انتساب به خدا داده می‏شود آن را مفتری می‏دانستند؛ یعنی به پیامبرˆ و قرآن در بعد انتساب به خدا افترا قائل می‏شدند و انشائیات، از این دید خبر می‏شوند؛ پس صفت مفتریات که اساس دیدگاه اوست، اختصاص به ده سوره معین ندارد. ثانیاً نسبت افترا به پیامبر از صدر آیه استفاده می‏شود و در سوره‏های دیگر هم مطرح است و آن با آنچه در مفتریات مد نظر است، تفاوت دارد. افترای صدر آیه، افترای مورد قبول مشرکان است و افترا در مفتریات، افترای مورد قبول مشرکان و پیامبرˆ است. بنابراین، وصف مفتریات دلالت ندارد که ده سورة معینی وجود داشته است که مشرکان نسبت افترای آنها را به پیامبر می‏داده‏اند تا درصدد تعیین آن ده سوره برآییم؛ بلکه این وصف، دلالت دارد که ده سورة درخواستی، سُوَری است که پیامبر و مخالفان بر مفتری‏ بودن آن اتفاق نظر دارند» (همان، ص 179). نقد‌های دیگر 1. اینکه وی آیة 88 اسراء را از آیات تحدی به حساب نیاورده است درست نیست؛ چراکه به اعتراف خود وی این آیه در مقام بیان عجز انسان و جن از آوردن همانند قرآن است و با توضیحی که در مفهوم‌شناسی تحدی بیان کردیم روشن شد که در مقام بیان عجز بودن، به معنای تحدی است. علاوه بر این، سیاق آیه و شأن نزول آن (سیوطی، 1404، ج ‏4، ص 20) در مقام تحدی بودن آیه را تأیید می‌کند. 2. در میان سوره‌هایی که پیش از سورة هود نازل شده است، سوره‌هایی که به قصص و اخبار انبیا و اقوامشان پرداخته است، منحصر به ده سورة یادشده نیست. برای مثال، در آیات 101 تا 104 سورة اسراء به داستان حضرت موسی(ع) و در آیات 13 تا30 سورة یس به داستان رسولان شهر انطاکیه و در آیات 35 تا40 سورة فرقان به داستان حضرت موسی، نوح، عاد و ثمود اشاره دارد. 3. از ظاهر آیة شریفه برمى‏آید که کفار دربارة همة قرآن به رسول‌ خدا(ص) نسبت افترا می‌دادند و میان سوره‌های طولانی، کوتاه، اخبار و انشای آن فرقی نمی‌گذاشتند و آن حضرت نیز قرآن را با تمام اخبار و انشائیات آن سخن خداوند می‌دانست؛ ازاین‌رو لازم بود در رد ادعای کفار جوابی به آنان داده شود که شبهه را در مورد کل قرآن ریشه‏کن سازد و معجزه بودن کل قرآن و ناتوانى آنان نسبت به همة قرآن ثابت شود. بنابراین، نکره بودن سوره دلیل بر اطلاق آن است و فرقی میان سور کوتاه و طولانی نیست و حمل نکره بودن سوره بر تنویع یا تعظیم با سیاق آیه تناسب ندارد. 4. ضمیر «مثله» در «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه» اگر به قرآن برگردد ـ چنان‌که رشیدرضا بدان معترف است‌ ـ شامل هر ده سوره از قرآن می‌شود و فرقی میان سورة طولانی، کوتاه، سورة قصصی و غیر آن نیست و اگر به سورة هود برگردد، سخن ناپسندی است؛ زیرا معنا ندارد مشرکان بگویند تمام سوره‌های قرآن ساختگی است و خداوند بفرماید ده سوره مانند سورة هود بیاورید (فاضل لنکرانی، 1396، ص 35-36). ج. آلوسی آلوسی معتقد است تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک است، لکن تحدی به یک سوره تحدی در بلاغت، اخبار غیبی، احکام و غیره است، ولی تحدی به ده سوره، فقط تحدی در بلاغت و حسن نظم است گرچه در چیز‌های دیگر ـ از جمله در معنا ـ مانند قرآن نباشد. او دلیل این دیدگاه را وصف «مفتریات» در آیة شریفه قرار داده است؛ با این بیان که فصاحت وصف الفاظ قرآن است، بنابراین الفاظ می‌تواند در بالاترین درجه فصاحت باشد و در عین حال کاذب و افترا نیز باشد، ازاین‌رو اعجاز در فصاحت با کذب قابل جمع است ولی اعجاز در معنا، بلاغت، اخبار غیبی، احکام و غیر آن ـ که در تحدی به یک سوره مقصود است ـ‌ نمی‌تواند با کذب و افترا قابل جمع باشد، زیرا معنا ندارد کلامی از نظر معنا در اوج باشد ولی سخن دروغ و ناحقی باشد. بنابراین، معنای تحدی به ده سوره این است که ده سوره همانند قرآن در فصاحت و بلاغت بیاورید گرچه در معنا مفترا باشد (آلوسی، 1415، ج 7، ص 30). نقد استاد مصباح بر این دیدگاه اگر آیة سورة هود، تنها به نظم و اسلوب قرآن تحدی نموده باشد، با سیاق آیه ناسازگار خواهد بود؛ زیرا در آیة یادشده پس از تحدی به ده سوره، و اثبات ناتوانی مشرکان و یاوران آنان در همانندآوری، دلیل این ناتوانی را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته و فرموده است: «فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُواْ لَکُمْ فَاعْلَمُواْ أنَّمَا أُنزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ؛ پس اگر [یاورانتان] شما را اجابت نکردند، بدانید که جز این نیست که [این قرآن‏] از دانش خدا فروآمده است»(هود: 14). علم الهی بیشتر با محتوا تناسب دارد تا با الفاظ و اسلوب بدون محتوا (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 184). قید «مفتریات» نمی‌تواند دلیل تقیید ده سورة مورد تحدی به فصاحت در الفاظ باشد؛ زیرا تصور اینکه افترا با اعجاز در معنا جمع نمی‌شود ولی با اعجاز در فصاحت جمع می‌شود پذیرفته نیست، چون مشرکان قرآن را به لحاظ اینکه به خدا منتسب باشد افترا می‌دانستند و فرقی میان معانی و الفاظ آن نمی‌گذاشتند، لذا خداوند به آنان می‌‌گوید شما که قرآن را ساخته و پرداختة پیامبر(ص) می‌دانید اگر راست می‌گویید، شما نیز ده سوره همانند آن بیاورید (همان، ص 179). نقد‌های دیگر 1. آیة شریفه تنها به بلاغت و فصاحت تحدی نکرده است، بلکه سیاق این آیه و سایر آیات تحدی شاهد است بر اینکه به تمام کمالات قرآن تحدی شده است و خداوند متعال قرآن را به اوصاف جمیلی مانند نور، رحمت، هدایت و حکمت ـ که مدخلیت در تحدی دارد ـ وصف کرده است. بنابراین، حمل آن، تنها بر فصاحت و بلاغت بدون دلیل است (طباطبایی، 1397، ج 10، ص 65). 2. کسانی که قرآن را افترا می‌دانستند، آن را از تمام جهات ساخته و پرداختة پیامبر می‌شمردند و فرقی میان جهات مختلف قرآن نمی‌گذاشتند؛ چنان‌که تعبیر «فأتوا» و «وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ الله» شامل غیرفصیحان و بلیغان نیز می‌شود و تقیید آن به فصیحان و بلیغان تقیید بدون دلیل است. علاوه بر اینکه در میان مخاطبان کسانی بودند که اصلاً کلام عربی و فصاحت و بلاغت نمی‌دانستند. د. علامه طباطبایی طبق دیدگاه علامه، حقیقت قرآن به عنوان کتاب الهی، همان معانی و مقاصد آن است و مقصود از معانی و مقاصد قرآن، اغراضی است که خداوند متعال در وصف این کتاب آورده است، مانند: حکیم، نور، مبین، فرقان، هادی به حق و به طریق مستقیم، ذکر، حکم کننده میان مردم در اختلافات، شفا و رحمت برای مؤمنان. در آیات تحدی از مخاطبان خواسته شده سخنی مانند قرآن بیاورند و چون قرآن در بیان مقاصد خویش دارای بلاغت لفظی خارق‌العاده‌ای است، آنچه می‌آورند باید هم در بیان مقاصد مانند قرآن باشد و هم دارای بلاغت لفظی خارق‌العاده (همان، ج 10، ص 167). به گفتة علامه، هریک از آیات تحدی، غرض خاصی را دنبال می‌کند. تحدی در آیة 88 سورة اسراء، تحدی به تمام اغراض این کتاب است و غرض اختصاصیِ همة قرآن این است که هرچه را مردم تا روز قیامت احتیاج دارند دربر دارد. تحدی به قرآن، درخواست آوردن کتابی است که تمام معارف اصلی و اخلاق و احکام فرعی مورد نیاز انسان تا روز قیامت را در قالب بلاغت لفظی خارق‌العاده بیان کند. تحدی به یک سوره (یونس: 38)، تحدی به یک غرض تام و جامع از اغراض الهی است؛ یعنی سوره‌ای بیاورید که یک غرض تام و جامع از اغراض الهی را با بیانی قاطع و بدون هیچ‌گونه سستی بیان کند، زیرا خداوند تعدادی از آیات را سوره نمی‌نامد مگر اینکه آیات یادشده مشتمل بر یک غرض از اغراض الهی باشد و همین غرض موجب تمایز این آیات از آیات دیگر ‌شود. علامه معتقد است در تحدی به ده سوره (هود: 13) عدد ده بر کثرت دلالت دارد و مقصود از آن، تنوع در اغراض از جهت کثرت است. بنابراین، تحدی به ده سوره، تحدی به مقاصد و اغراض گوناگون و متنوع است. راز تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره این است که وقتی انسان از آوردن یک سوره عاجز شد ممکن است به فکرش خطور کند که عجز وی به دلیل وجود ویژگی‌هایی است که یک سوره به صورت اتفاقی دارا شده است و ناتوانی از آوردن یک سوره، دلیل از سوی خدا بودن قرآن نیست؛ ازاین‌رو تحدی به ده سوره نمود تا بیان کند احتمال تصادفی بودن وجود ویژگی‌ها در ده سوره امکان‌پذیر نیست. بنابراین ناتوانی از آوردن ده سوره، دلیل اعجاز قرآن است (همان، ج ‏10، ص 162-168). در نظر علامه تحدی به حدیث در آیة 34 سورة طور، تحدی عامی است که شامل تحدی به تمام قرآن، یک سوره و ده سوره می‌شود؛ ازاین‌رو تحدی به حدیث، تحدی به مطلق ویژگی‌های قرآن است (همان، ص 169). نقد و بررسی سخن علامه گرچه می‌تواند اصل تحدی به کم و زیاد را توجیه کند، تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره را که مخالف ترتیب طبیعی به نظر می‌رسد، نمی‌تواند توجیه کند؛ زیرا پس از هماورد‌خواهی سوره‌ای که یک غرض تام و جامع از اغراض الهی را در قالب اعجاز بلاغی بیان می‌کند، تحدی به ده سوره‌ای که دارای اغراض متعدد و متنوع و دارای تفنن در بیان است، تحدی از آسان‌تر به سخت‌تر است. کسی که از آوردن یک سوره با ویژگی یادشده ناتوان باشد، به طریق اولی از آوردن ده سوره با آن ویژگی ناتوان خواهد بود و اختلاف اغراض آیات تحدی نمی‌تواند ترتیب و نظم طبیعی برای آیات درست کند (فاضل لنکرانی، 1396، ص37 -38). استاد مصباح این نقد را وارد ندانسته و بیان مرحوم علامه را صرفاً درصدد توجیه صحت تحدی به ده سوره پس از تحدی به یک سوره دانسته است (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 181). ولی با توجه به نقل سخنان قرآن‌پژوهان در اثبات نظم طبیعی تحدی‌ها «از دشوارتر به آسان‌تر» و نقد آن توسط علامه به نظر می‌رسد که ایشان نیز در مقام اثبات نظم طبیعی میان تحدی‌هاست نه درصدد توجیه اصل تحدی به یک سوره و ده سوره؛ زیرا چنین توجیهی در سخنان برخی دانشمندان مانند شیخ طبرسی نیز وجود داشت که علامه آن را نقد کرد و نپذیرفت (طباطبایی، 1397، ج ‏10، ص 164). ه‍ . فاضل لنکرانی دیدگاه مرحوم فاضل با سخن آلوسی مشابهت دارد. به باور ایشان در مرحلة اول (اسراء: 88) تحدی به مثل قرآن تعلق گرفته است و اعلام می‌دارد که قرآن از نظر لفظ و معنا دارای ویژگی و مزایایی است که اگر تمام انس و جن جمع شوند در مقابل آن ناتوان شده، چاره‌ای جز اعتراف به عجز خویش نخواهند داشت. در مرحلة دوم (یونس: 38) از بشر می‌خواهد سوره‌ای بیاورد که از نظر لفظ و معنا همانند قرآن باشد و در مرحلة سوم (هود: 13) به ده سوره همانند سور قرآن تحدی نموده است؛ البته با این توضیح که عدد ده بر کثرت دلالت دارد (فاضل لنکرانی، 1396، ص 33-34). به گفتة ایشان، آنچه نظم طبیعی تحدی از دشوارتر به آسان‌تر را تصحیح می‌کند، قید «مفتریات» در آیة اخیر است؛ زیرا این قید نشان می‌دهد که در این آیه به معنا و محتوای قرآن تحدی نشده است، بلکه تنها بر اعجاز قرآن از نظر نظم و اسلوب تکیه شده و آوردن الفاظ قرآن با نظم و اسلوب خاص ـ حتی اگر معنای باطل و غیرمطابق با واقع نیز داشته باشد ـ ناممکن شمرده شده است. ازاین‌رو در آیة یادشده تخفیف دیده می‌شود؛ زیرا تفنن در الفاظ و نظم قرآن بدون در نظر گرفتن محتوای مطابق با واقع، آسان‌تر از آوردن الفاظ و نظم همراه با محتوا است (همان، ص 38). نقد و بررسی علاوه بر وارد بودن نقد‌هایی که بر سخن آلوسی وارد ساختیم، نقد دیگری که بر سخن مرحوم فاضل وارد می‌شود این است که گرچه طبق توجیه ایشان از آیه، نوعی تخفیف در آن دیده می‌شود و سیر تحدی از دشوار به آسان‌ معنا می‌یابد، از جهت دیگر سیر از آسان به دشوار خواهد بود؛ زیرا در آیة سورة یونس به یک سوره تحدی شده است ولی در این آیه بنا به عقیدة ایشان به ده سوره و تنوع و تفنن در عبارت تحدی شده است. و. دیدگاه استاد مصباح یزدی استاد مصباح، ضمن پذیرش ترتیب نزول یادشده از آیات تحدی ـ تحدی به قرآن (اسراء: 88)، تحدی به یک سوره (یونس: 38) و تحدی به ده سوره (هود: 13) ـ سیر آیات را از دشوارتر به آسان‌تر می‌دانند و با بیان چند دلیل آن را به اثبات می‌رسانند. چنان‌که پیش از این گفتیم، در نظر ایشان، احتمال اینکه تحدی به «قرآن» در آیة 88 سورة اسراء، تحدی به مقدار سوره‌ها (کل قرآن) نباشد بلکه تحدی به جنس قرآن (خواندنی) باشد به صورت جدی مطرح است؛ زیرا اولاً واژة قرآن به‌تدریج برای قرآن جنبة علمیت پیدا کرده و معلوم نیست در زمان نزول آیة اسراء، واژة «قرآن» علم بوده باشد؛ ثانیاً تا زمان نزول سورة اسراء تنها پنجاه سوره نازل شده بود و اگر آیه درصدد بیان مقدار باشد، تنها پنجاه سوره را دربر می‌گیرد (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 168 و 195). استاد با فرض پذیرش تحدی به کل قرآن در آیة یادشده، سیر تحدی از دشوار به آسان‌ را این‌گونه طرح می‌کنند که «آیات تحدی در مرحلة اول از بشر می‌خواهد که اگر در خدایی بودن قرآن تردید دارند، کتابی "همانند قرآن که دارای همة امتیازات قرآن باشد"، بیاورند و پس از آنکه عجزشان ثابت شد، تخفیف داده، می‌فرماید: یک سوره که "از هر جهت شبیه سوره‌های قرآنی باشد و همة امتیازات یکی از سوره‌های قرآن را دربر داشته باشد"، بیاورند و پس از آنکه از چنین امری نیز عاجز شدند، تخفیف داده، از ایشان می‌خواهد که ده سوره بسازند که "هرکدام دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد"، به‌طوری که مجموع آن ده سوره بتواند ویژگی‌های یکی از سوره‌های قرآن را دارا باشد. بدیهی است که ساختن یک سوره شبیه یکی از سوره‌های قرآن در همة جهات، مشکل‌تر از فراهم آوردن چند سوره است که هریک در یک جهت شبیه سوره‌ای از قرآن باشد؛ پس تحدی از دشوارتر به آسان‌تر صورت گرفته و معقول است» (همان، ج 1، ص 169). دلیل‌های استاد مصباح دلیل اول: سازگاری با ذیل آیات تحدی چنان‌که پیش از این گفته شد، طبق نظر برخی محققان (آلوسی و مرحوم فاضل لنکرانی)، در آیة شریفه تنها بر اعجاز قرآن از نظر نظم و اسلوب تحدی شده و به معنا و محتوای قرآن تحدی نشده است. این سخن با ذیل آیة شریفه که دلیل این ناتوانی را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته ناسازگار است، ولی اشکال یادشده، بر بیان استاد مصباح وارد نیست؛ زیرا ایشان تحدی به ده سوره را درخواست آوردن ده سوره‌ای می‌دانند که هریک دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد و مجموع آن ده سوره (روی‌ هم ‌رفته) همانند یکی از سوره‌های قرآن باشد و تمام ویژگی‌های یک سورة قرآن (نظم، اسلوب و محتوا) را دارا باشد. ایشان در این زمینه می‌نویسند: «این بیان با ذیل آیات تحدی به یک سوره و ده سوره که عدم توانایی بشر را به نشئت گرفتن قرآن از علم الهی و عدم اطلاع بشر از آن ربط می‌دهد، کاملاً سازگار است؛ زیرا عدم توانایی بر آوردن یک سوره که کاملاً شبیه قرآن باشد و نیز ده سوره که روی‌ هم ‌رفته به‌منزلة یک سورة قرآن باشد، هر دو دلالت دارد که سوره‌های قرآن از پشتوانة علمی بی‌نهایت برخوردارند و آن علم در اختیار انسان‌های دیگر قرار نگرفته و خدا آنان را از علم غیب خویش آگاه نساخته است» (همان). دلیل دوم: سازگاری با نسبت افترا به تمام سوره‌های قرآن چنان‌که پیش از این گفتیم، رشیدرضا با توجه به صدر آیه که با «ام یقولون افتراه» آغاز شده است و با این ادعا که افترا به إخبار (نه انشا) تعلق دارد، تحدی در آیة شریفه را بر ده سورة قصصی قرآن حمل نمود. بر سخن ایشان این اشکال وارد بود که مشرکان همة قرآن را افترا می‌دانستند و فرقی میان اخبار و انشای قرآن نمی‌گذاشتند، ولی بیان استاد مصباح با نسبت افترا به تمام سوره‌های قرآن سازگار است؛ زیرا ایشان تحدی به ده سوره را قابل حمل بر هر ده سوره‌ از قرآن می‌دانند و این بیان با عمومیت افترا نسبت به کل سوره‌های قرآن که ظاهر آیات شریفه است، تناسب دارد (همان). دلیل سوم: متناسب با توصیف «عشر سور» به «مثله» متخصصان در زمینة اعراب القرآن در ترکیب فقرة «فَأتوا بِعَشرِ سُوَر مِثلِه» از آیة شریفه گفته‌اند: «عشر» مضاف و «سور» مضافٌ‌الیه عشر و تمیز آن و «مثله» صفت برای عشر است و ضمیر «مثله» به قرآن برمی‌گردد (درویش، 1415، ج 4، ص 323؛ دعاس، 1425، ج 2، ص 50). معنای آیه این‌چنین است: «پس ده سوره همانند قرآن بیاورید». با توجه به قانون مطابقت صفت و موصوف در مفرد، تثنیه و جمع که مورد اتفاق نحویان است این سؤال مطرح می‌شود که چرا «مثله» به صورت مفرد آمده و با «عشر سور» که جمع است مطابقت نکرده است؟ قرآن‌پژوهان جواب‌های گوناگونی به این پرسش داده‌اند که عبارت‌اند از: الف. هرگاه واژة «مثل» در صیغة مفرد، وصف تثنیه یا جمع قرار بگیرد به معنای «مثلین» و «امثال» است و در آیة شریفه «بعشر سور مثله» به معنای «امثاله» است؛ یعنی هریک از ده سوره مشابه قرآن باشد (زمخشری، 1407، ج 2، ص 383؛ طبرسی، 1377، ج 2، ص 138؛ فخر رازی،1420، ج ‏17، ص 325؛ بروسوی، 1405، ج 4، ص 107؛ ابوحیان اندلسی،1420، ج 6، ص 130). ب. آیة شریفه به تقدیر «کل واحد منها» است؛ یعنی هریک از ده سوره مشابه قرآن باشد (آلوسی، 1415، ج 6، ص 222). ج. «مثله» وصف برای مضاف مقدر است؛ یعنی «بقدر عشر سور مثله مفتریات» (آلوسی، همان). د. واژة «عشر» از صیغه‌های جمع نیست، بلکه حکم مفرد را دارد. ازاین‌رو وصف آن نیز مفرد آمده است، مانند «کَأنَّهُمْ أعْجَازُ نَخْلٍ مُّنقَعِر» (قمر: 20) که در این آیه واژة «نخل» جمع نخله است ولی چون حکم مفرد دارد صفت آن «مُنقَعِر» به صیغة مفرد آمده است (همان). ه‍ . واژة «مثل» گرچه مفرد است به این دلیل که در اصل مصدر بوده است می‌توان با آن مفرد و جمع هر دو را وصف کرد و مطابقت و عدم آن جایز است و در برخی کاربردهای قرآنی مطابقت دیده می‌شود، مانند «وَحُورٌ عِینٌ کَأمْثَالِ اللُّؤْلُو الْمَکْنُون» (واقعه: 22-23) که واژة «امثال» صفت «حور» (جمع احور) آمده است و مانند «ثُمَّ لَا یَکُونُواْ أمْثَالَکم» (محمد: 38) و گاهی مطابقت نمی‌کند مانند «فَقَالُواْ أنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا» (مؤمنون: 47) که واژة «مثل» صفت «بشرین» بوده ولی مفرد آمده است (آلوسی، همان؛ درویش، 1415، ج 4، ص 323؛ ابوحیان اندلسی،1420، ج 6، ص 130). توجیهات یادشده بجز دو مورد اخیر خلاف ظاهر آیه است و در صورتی می‌توان آیه را برخلاف ظاهر حمل کرد که قرینه‌ای در آیه بر آن یافت شود، درحالی‌که در آیة شریفه قرینة حمل برخلاف ظاهر وجود ندارد؛ با این توضیح که توجیه اول تصرف در معنای مثل و حمل آن بر امثال است بدون اینکه قرینه‌ای بر چنین حملی وجود داشته باشد و در توجیه دوم و سوم کلمه یا کلماتی در تقدیر گرفته شده و اصل بر عدم تقدیر است. در توجیه چهارم نیز گرچه این سخن درستی است که عشر صیغة جمع نیست و در وصف آن مفرد و جمع هر دو صحیح است، با توجه به تمیز آن (سُوَر) که جمع است معلوم می‌شود که از «عشر» جمع اراده شده است و وصف آن به مفرد اگر توجیه معقولی نداشته باشد صحیح نیست. اما در توجیه پنجم که بیان می‌کند در مثل، مطابقت و عدم مطابقت هر دو درست است، با توجه به اعجاز قرآن و حکیم بودن خداوند و خصوصاً با توجه به این نکته که برای «عشر سور» دو وصف در آیه دیده‌ می‌شود «مثله» و «مفتریات» اولی به صورت مفرد و دومی در صیغة جمع آمده است، این سؤال باقی است که سرّ مفرد به کار رفتن مثل چیست؟ استاد مصباح در این زمینه می‌نویسد: «سرّ کاربرد آن به صورت مفرد در آیة 13 سورة هود طبق وجه مورد نظر ما این است که مقصود آیه این بوده که ده سورة ساختة فکر بشر، به‌منزلة یک سورة قرآن باشد. پس مناسب، بلکه تنها تعبیر درست آن است که کلمة مثل به صورت مفرد آورده شود تا به این نکته اشاره کند که ضرورت ندارد ده سوره، هریک شبیه یک سوره قرآن باشد، بلکه کافی است همة آنها شبیه یک سوره قرآن باشند» (مصباح یزدی، 1387، ج 1، ص 170). دلیل چهارم: متناسب با توصیف «عشر سور» به مفتریات صفت دومی که آیة شریفه در وصف «عشر سور» ذکر کرده واژة «مفتریات» است (طبرسی، 1377، ج ‏2، ص 138؛ زمخشری، 1407، ج 2، ص 383). پرسشی که در این مورد جای تأمل دارد این است که چرا در آیة یادشده (هود: 13) برخلاف دیگر آیات تحدی از بشر می‌خواهد سورة «مفتری» بیاورد و در هیچ‌یک از آیات تحدی، چنین درخواستی وجود ندارد؟ پاسخ متعارفی که به این پرسش داده شده این است که چون در ابتدای آیه ادعای مشرکان در افترا بودن قرآن طرح شده است، آیه در جواب آنان و موافق ادعای آنان اعلام می‌دارد که اگر راست می‌گویید قرآن افتراست، شما هم ده سوره از این افتراها بیاورید (زمخشری، 1407، ج 2، ص 383؛ بیضاوی، 1418، ج 3، ص 130؛ طبرسی، 1379، ج ‏5، ص 22؛ فیض کاشانی، بی‌تا، ج ‏2، ص 436). این پاسخ درصورتی درست است که از میان آیات تحدی، تنها در همین آیه ادعای افترا بودن قرآن وجود داشته باشد، درحالی‌که چنین نیست و در تحدی به یک سوره در آیة 38 سورة یونس مشابه این تعبیر دیده می‌شود: «أمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ» و آیة دیگر تحدی سورة طور آیة 33 با تعبیر «أمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَه» آغاز شده که بر پایة آن، مشرکان ادعا می‌کنند پیامبر(ص) قرآن را بربافته و به خداوند افترا زده است. وجه جمع آمدن مفتریات با بیان استاد مصباح در راز تحدی‌های گوناگون سازگار است؛ زیرا طبق بیان ایشان در آیة سورة هود نوعی تخفیف نسبت به آیة سورة یونس دیده می‌شود. درخواست آیة هود از بشر این است که ده سوره بیاورد که هریک دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد. بنابراین هریک از سوره‌های بشرساخت مانند قرآن نباشد بلکه افترایی باشد، ولی در مجموع همانند یک سورة قرآن باشد. ایشان در این باره می‌نویسد: [طبق بیان ما] جمع آوردن کلمة مفتریات و نیز توصیف سوره‌های ده‌گانه به مفتریات نیز تبیین مناسبی می‌یابد؛ زیرا آنچه آورده می‌شود، هریک سوره‌ای افترایی است و در نتیجه مفتریات هستند؛ نه آنکه روی‌هم‌رفته یک امر مفتری باشند. اما وجه توصیف سُوَر درخواستی به «مفتریات» که جز در این مورد در هیچ‌یک از آیات تحدی نیامده، طبق این توجیه آن است که سوره‌های ده‌گانه‌ای که آورده می‌شود، چون هریک در یک بُعد مانند قرآن است، پس درواقع مانند قرآن نیستند. به عبارت دیگر، هریک از سُوَر قرآن در چند بُعد برجستگی‌ها و ویژگی‌هایی دارد؛ ولی ده سورة بشرساخته، هیچ‌یک، کل ویژگی‌های یک سوره قرآن را ندارد؛ بنابراین نمی‌توان گفت: هریک از سُوَر انسان‌ساخته، همانند قرآن است و اگر قرآن سخن خداست، پس این سوره‌ها هم سخن خداست؛ بلکه باید گفت: چون هیچ‌یک همانند سُوَر قرآن نیست، پس هریک «مفتری» است. گویا قرآن مجید در مرحلة بسیار خفیف تحدی می‌فرماید: شما که از همانندآوری یک سوره هم ناتوان هستید، حال چیزی مادون قرآن بیاورید و آن اینکه ده سوره بشرساخته بیاورید که هرچند هیچ‌یک عِدل قرآن نیست و با قرآن هماوردی ندارد، ولی روی‌هم‌رفته شبیه یک سوره قرآن باشد (مصباح یزدی، 1387 ج 1، ص 171). نتیجه‌گیری براساس روایات ترتیب نزول سور، ابتدا سورة اسراء (تحدی به قرآن)، سپس سورة یونس (تحدی به یک سوره) و پس از آن سورة هود (تحدی به ده سوره) نازل شده است. سه دیدگاه عمده در باب راز نزول گونه‌های تحدی وجود دارد که عبارت‌اند از: 1. تحدی به نوع قرآن؛ 2. اختلاف مخاطبان تحدی‌ها یا زمان‌ آنها؛ 3. تحدی از دشوارتر به آسان‌تر. دیدگاه نخست به دلیل تبیین نکردن سیر طبیعی و منطقی دعوت به مبارزه‌طلبی ـ که باید از دشوارتر به آسان‌تر باشد ـ پذیرفته نیست. دیدگاه دوم نیز علاوه بر فقدان دلیل، با ترتیب نزول میان آیات تحدی سازگاری ندارد. دیدگاه سوم به گونه‌های مختلفی تبیین شده است. برخی برای تبیین تحدی از دشوارتر به آسان‌تر قائل به تقدم نزول سورة هود بر سورة یونس شده‌اند. برخی نیز با حفظ ترتیب نزول میان سور، معتقد به تأخر نزول آیة 38 یونس یا ابلاغ آن، بر سورة هود شدند که این دو دیدگاه به دلیل عدم همراهی با روایات ترتیب نزول و فقدان دلیل بر آن پذیرفتنی نیست. برخی محققان در توجیه تحدی از دشوارتر به آسان‌تر تحدی در سورة هود را تحدی به نظم و اسلوب حمل کرده‌‌اند. این نظر با سیاق آیه که دلیل ناتوانی بشر را نشئت گرفتن قرآن از علم خدا دانسته است، سازگاری ندارد. شماری نیز تحدی به ده سوره را بر ده سورة معین قصصی حمل کرده‌اند که این نیز با نسبت افترا به تمام سوره‌های قرآن (مدعای مشرکان) سازگاری ندارد. استاد مصباح تحدی به قرآن را تحدی به همة امتیازات قرآن و تحدی به یک سوره را تحدی به تمام امتیازات یک سوره‌ قرآن دانسته است و تحدی به ده سوره را تحدی به ده سوره‌ای می‌داند که هریک دارای یکی از جهات اعجاز قرآن باشد، ولی در مجموع ویژگی‌های یکی از سوره‌های قرآن را دارا باشد. در این دیدگاه علاوه بر سازگاری با ترتیب نزول سور و آیات تحدی، تحدی از دشوارتر به آسان‌تر محقق شده است و نیز با ذیل آیات تحدی و با نسبت افترا به تمام سوره‌های قرآن سازگار است و همچنین با توصیف «عشر سور» به «مثله» و به «مفتریات» متناسب است.   منابع آلوسى، سیدمحمود،(1415ق‏) روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم‏، بیروت، دار الکتب العلمیه. ابن سلیمان، مقاتل،(1423ق) تفسیر مقاتل، بیروت، دار احیاء التراث العربی. ابن عاشور، محمد بن طاهر،[بی‌تا] التحریر و التنویر، بی‌جا. اندلسى، ابن عطیه،(1422ق) المحرر الوجیز فى تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دار الکتب العلمیه. ابن عطیه، عبدالحق،(‎1392 ق) مقدمتان فی علوم القرآن و هما مقدمة کتاب المبانی و مقدمة ابن عطیه، با تصحیح آرتور جفری، مکتبه الخانجی. ابن منظور، جمال‌الدین محمد،(1414ق‏) لسان العرب، بیروت، ‏دار صادر. ابن‌ندیم، محمد بن اسحاق،(1997م) الفهرست، بیروت، دار المعرفه. اندلسى، ابوحیان،(‏1420ق) البحر المحیط فى التفسیر، بیروت، دار الفکر. بغوی، حسین بن مسعود،(2002م) معالم التنزیل فی التفسیر و التأویل، بیروت، دار الفکر. بیضاوى، عبدالله بن عمر،(1418ق) ‏أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ‏بیروت، دار احیاء التراث العربى. تفتازانی، سعدالدین،(1409ق) شرح المقاصد، قم، منشورات الشریف الرضی. جمعی از نویسندگان،(1388) دائرة‌المعارف قرآن کریم، قم، بوستان کتاب. ـــــ،(1415ق) شرح المصطلحات الکلامیه، مشهد، آستان قدس رضوی. حقی بروسوی، اسماعیل،(1405ق) تفسیر روح البیان، چ هفتم، بیروت، دار احیاء التراث العربی. حلی، حسن بن یوسف،(1416ق) مناهج الیقین فی اصول الدین، بی‌جا. خویی، سیدابوالقاسم،(1418ق) البیان فی تفسیر القرآن، چ سوم، قم، دار الثقلین. درویش، محیى‌الدین،(‏1415ق) اعراب القرآن و بیانه‏، چ چهارم، ‏سوریه، دار الارشاد. دعاس- حمیدان- قاسم،(1425ق.) ‏اعراب القرآن الکریم‏، ‏دمشق‏، دار المنیر و دار الفارابى‏. رشیدرضا، محمد،(1973م) تفسیر القرآن الحکیم(المنار)، چ دوم، بیروت، دار المعرفه. زرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله،(1408ق) البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار الفکر. زمخشری، محمود بن عمر،(1407ق) الکشاف، چ سوم، بیروت، دار الکتاب العربی. سیوطی، جلال‌الدین،[بی‌تا] الاتقان فی علوم القرآن، بی‌جا، منشورات الشریف رضی. ـــــ،(1404ق) در المنثور فى تفسیر المأثور، قم، کتابخانة آیت‌الله مرعشى نجفى. شاذلی، سید بن قطب،(1412ق‏) ‏فى ظلال القرآن‏، چ هفدهم، ‏بیروت، دار الشروق. شهرستانی، محمد بن عبدالکریم،(1407ق) مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، تهران، احیاء کتاب. طباطبایی، سیدمحمدحسین،(1379) قرآن در اسلام، چ نهم، تهران، دار الکتب الاسلامیه. ـــــ،(1397ق) المیزان فی تفسیر القرآن، چ سوم، تهران، دار الکتب الاسلامیه. طبرسی، فضل بن حسن،(1379ق) مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی. ـــــ،(‏1377) جوامع الجامع‏، تهران‏: دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم.‏ طریحی، فخرالدین،(1985م) مجمع البحرین، بیروت، دار و مکتبة الهلال. عاملى، على بن حسین،(1413ق) الوجیز فى تفسیر القرآن العزیز، قم، دار القرآن الکریم. علاء‌الدین بغدادى، على بن محمد،(1415ق) لباب التأویل فى معانى التنزیل، ‏بیروت، دار الکتب العلمیة. فاضل لنکرانی، محمد،(1396ق) مدخل التفسیر، تهران. فخر رازى، محمد بن عمر،(1420ق) مفاتیح الغیب، چ سوم، ‏بیروت، دار احیاء التراث العربى. فراهیدی، خلیل بن احمد،(1414ق) ترتیب کتاب العین، قم، اسوه. فیض کاشانی، مولی محسن،[بی‌تا] الصافی فی تفسیر کلام الله، مشهد، دار المرتضی للنشر. فیومی، احمد بن محمد،(1414ق) المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، چ دوم، قم، دار الهجرة. مجلسی، محمدباقر،(1376ق) بحار الانوار، تهران، دار الکتب الاسلامیه. مصباح یزدی، محمدتقی،(1387) قرآن‌شناسی، با تحقیق محمود رجبی، قم، مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). معرفت، محمد‌هادی،(1375) تاریخ قرآن، تهران، سمت. ـــــ،(1411ق) التمهید فی علوم القرآن، قم، مؤسسه النشر الاسلامی. مکارم شیرازی، ناصر،(1366) تفسیر نمونه، تهران، دار الکتاب الاسلامیه. موسوى سبزوارى، سیدعبدالاعلى،(‏1409ق) مواهب الرحمان فی تفسیر القرآن، چ دوم‏‏، بیروت، مؤسسة اهل بیت(ع).   منبع: فصلنامه قرآن شناخت – شماره 10 پایان متن/

93/09/17 - 08:42





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن