واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قيامي به اسم «مهدويت» در دوران امام صادق(ع)
متن پيش رو گزيدهاي است برگرفته از كتاب «سيري در سيره ائمه» شهيد مطهري كه به حكايتي در زمان حيات و امامت امام صادق(ع) اختصاص دارد.
منبع : روزنامه جوان
در اين روزها كه از ايام شهادت امام(ع) ميگذريم پاي درس شهيد مطهري مينشينيم و گوشهاي از مواجهه حكيمانه امام(ع) با كجرويهاي زمانهشان را ميبينيم... محمد نفس زكيه بنيالعباس پس از بنياميه ابتدا زمينه را براي خودشان فراهم نميديدند، فكر كردند كه ولو در ابتدا هم شده يكي از آل علي(ع) را كه در ميان مردم وجاهت بيشتري دارد مطرح كنند و بعدها او را مثلاً از ميان ببرند. براي اين كار «محمد نفس زكيه» را انتخاب كردند. محمد پسر عبدالله محض است، عبدالله محض هم از طرف مادر فرزند حسين بن علي است و هم از طرف پدر. عبدالله مردي است باتقوا، باايمان و زيبا و به علاوه اسمش محمد است، هم اسم پيغمبر، اسم پدرش هم عبدالله است. از قضا يك خالي هم روي شانه او هست و چون در روايات اسلامي آمده بود كه وقتي ظلم زياد شد، يكي از اولاد پيغمبر، از اولاد زهرا، ظاهر ميشود كه نام او نام پيغمبر است و خالي هم در پشت دارد، اينها معتقد شدند كه مهدي اين امت كه بايد ظهور كند و مردم را از مظالم نجات دهد، او است و آن دوره نيز همين دوره است. (لااقل براي خود اولاد امام حسن اين خيال پيدا شده بود كه مهدي امت همين است.) بيعت با مهدي امت بنيالعباس هم حال يا واقعاً چنين عقيدهاي پيدا كرده بودند يا از اول با حقهبازي پيش آمدند. به هر حال اينطور كه ابوالفرج اصفهاني نقل كرده همين عبدالله محض يعني پدر محمد برخاست و شروع كرد به خطابه خواندن، مردم را دعوت كرد كه بياييد ما با يكي از افراد خودمان در اينجا بيعت كنيم، پيمان ببنديم و از خدا بخواهيم بلكه ما بر بنياميه پيروز شويم. بعد گفت: ايهاالناس! همهتان ميدانيد كه «ان ابني هذا هو المهدي» مهدي امت همين پسر من است، همهتان بياييد با او بيعت كنيد. اينجا بود كه منصور گفت: «نه به عنوان مهدي امت، به عقيده من هم آن كسي كه زمينه بهتر دارد همين جوان است. راست ميگويد بياييد با او بيعت كنيد.» همه گفتند راست ميگويد و قبول كردند كه با محمد بيعت كنند و بيعت كردند. بعد كه همهشان با او بيعت كردند فرستادند دنبال امام جعفر صادق (ع). بيعت امام صادق(ع) براي مبارزه با ظلم وقتي كه حضرت صادق(ع) وارد شد، همان عبدالله محض كه مجلس را اداره ميكرد، از جا بلند شد و حضرت را پهلوي خودش نشاند و بعد همان سخني را كه قبلاً گفته بود تكرار كرد كه اوضاع چنين است و همهتان ميدانيد كه اين پسر من مهدي امت است، ديگران بيعت كردند، شما هم بيا با مهدي امت بيعت كن. امام جعفر صادق(ع) گفت: نه، اين كار را نكنيد، آن مسئله مهدي امت كه پيغمبر خبر داده، حالا وقتش نيست. عبدالله! تو هم اگر خيال ميكني اين پسر تو مهدي امت است، اشتباه ميكني. اين پسر تو مهدي امت نيست و اكنون نيز وقت آن مسئله نيست. حضرت وضع خودش را بسيار روشن كرد، فرمود: اگر شما ميخواهيد به نام مهدي امت بيعت كنيد من بيعت نميكنم، دروغ است، مهدي امت اين نيست، وقت ظهور مهدي هم اكنون نيست، ولي اگر قيام شما جنبه امر به معروف و نهي از منكر و جنبه مبارزه ضدظلم دارد، من بيعت ميكنم بنابراين در اينجا وضع امام صادق(ع) صددرصد روشن است. امام صادق(ع) حاضر شد با اينها در مبارزه شركت كند ولي تحت عنوان امر به معروف و نهي ازمنكر و مبارزه با ظلم و حاضر نشد همكاري كند تحت عنوان اينكه اين مهدي امت است. خبر دادن امام از آينده وقتي امام فرمودند: من بيعت نميكنم. عبدالله ناراحت شد. وقتي كه عبدالله ناراحت شد، حضرت فرمود: عبدالله! من به تو بگويم: نه تنها پسر تو مهدي امت نيست، نزد ما اهلبيت اسراري است، ما ميدانيم كه چه كسي خليفه ميشود، پسر تو خليفه نميشود و كشته خواهد شد. ابوالفرج نوشته است: عبدالله ناراحت شد و گفت خير، تو برخلاف عقيدهات سخن ميگويي، خودت هم ميداني كه اين پسر من مهدي امت است و تو به خاطر حسد با پسر من اين حرفها را ميزني. كمي بعد حضرت از جا حركت كرد و در حاليكه به دست عبدالعزيز بن عمران زهري تكيه كرده بود، آهسته به او گفت: آيا آن كه قباي زرد پوشيده بود را ديدي؟ (مقصودش ابوجعفر منصور بود) گفت بله. فرمود: به خدا قسم ما مييابيم اين مطلب را كه همين مرد در آينده بچههاي عبدالله را خواهد كشت. عبدالعزيز تعجب كرد، با خود گفت: اينها كه امروز بيعت ميكنند! عبدالعزيز ميگويد: به خدا قسم من از دنيا نرفتم جز اينكه ديدم كه همين ابوجعفر منصور قاتل همين محمد و آن پسر ديگر عبدالله شد. قيامي به نام مهدويت در عين حال حضرت صادق به همين محمد علاقه ميورزيد و او را دوست داشت و لذا همين ابوالفرج مينويسد: «وقتي كه او را ميديد چشمانش پر اشك ميشد و ميگفت: «اي جانم به قربان اين (اين علامت آن است كه خيلي به او علاقهمند است) مردم يك حرفهايي درباره اين ميزنند كه واقعيت ندارد (مسئله مهدويت) يعني بيچاره خودش هم باورش آمده و اين كشته ميشود و به خلافت هم نميرسد. در كتابي كه از علي(ع) نزد ما هست، نام اين جزو خلفاي امت نيست. از اينجا معلوم ميشود كه اين نهضت را از ابتدا به نام مهدويت شروع كردند و حضرت صادق با اين قضيه سخت مخالفت كرد، گفت من به عنوان امر به معروف و نهي از منكر حاضرم بيعت كنم ولي به عنوان مهدويت نميپذيرم اما بنيالعباس اساساً حسابشان حساب ديگري بود، مسئله ملك و سياست بود.
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۵۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]