تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خداوند عزيز و جليل نقل كرده است كه فرمود: هر كار ارزشمندى كه در آن بسم ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1849570999




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی و نقد مقاله زنان و قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی و نقد مقاله زنان و قرآن
قرآن گرچه حضور اجتماعی زنان را با رعایت شرایطی مجاز و حتی در مواردی ضروری دانسته،‌ اما ‌مهم‌ترین وظیفة وی را مادری و همسری معرفی می‌کند، زیرا مادر رکن اصلی خانواده و خانواده اساسی‌ترین بنای اجتماعی در شکل‌گیری شخصیت افراد است.

خبرگزاری فارس: بررسی و نقد مقاله زنان و قرآن


بخش دوم و پایانی بررسی و نقد مقاله زنان و قرآن مقاله مذکور دارای نقاط قوتی است از جمله اینکه به دفاع قرآن از حق حیات زنان و مقابله با دختر کشی و نیز به رسمیت شناختن حقوق اقتصادی زنان اشاره کرده است اما کاستی‌های فراوان مقاله دکتر «روت رادد»  اطلاعات‌ اندک و درک نکردن حقایق یا انکار اوست؛ حتی اگر او به عمد چهره‌ نازیبایی از اسلام ترسیم نکرده باشد، ولی قطعاً این احساس را در خواننده‌ مسلمان ایجاد کرده است. الف: بررسی کلی بیشتر منابع ایشان در نوشتن مقاله آثار نویسنده‌های غربی است که شاید مانند خودش با روح اسلام بسیار بیگانه بوده‌اند یا نخواسته‌اند با آن آشنا باشند! به نکات تفسیری و روایی که استناد می‌کند، نشانی  نمی‌دهد.... سیاق آیات را در نظر نمی‌گیرد و نتیجه‌گیری‌هایش سطحی است. در چند جا از مقاله‌ آیات قرآن را گنگ و مبهم می‌خواند و ...؛ حال آنکه این آیات روشن هستند و معلوم می‌شود که ابهام ایجاد شده به فاصله کمی اطلاعات او در آن زمینه‌هاست با توجه به گستردگی اشتباهات خانم «رادد» در این مقاله لازم است بررسی و نقد مقاله نیز مفصل باشد. ب: نقدهای موردی 1. نویسنده بعد از اینکه آیات زیبایی را در رابطه با تعالی معنوی زنان و اینکه خداوند در قلمرو معنویات آنها را با مردان کاملاً مساوی می‌داند، یادآور می‌شود، با استناد به سه آیه مبارکه (یس / 55 و 56؛ صافات / 22؛ زخرف / 70) نتیجه می‌گیرد که سرنوشت زنان در آخرت به شوهرانشان وابسته است! خداوند در سوره‌ یس / 55 و 56 می‌فرماید: إِنَّ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ الْیَوْمَ فِی شُغُلٍ فَاکِهُونَ هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِی ظِلاَلٍ عَلَى الْأَرَائِکِ مُتَّکِئُونَ و صافات می‌فرماید: احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ  وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ. در زخرف / 43 خداوند می‌فرماید: ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ تُحْبَرُونَ. این آیات مبارکه وابستگی را نشان نمی‌دهد، بلکه خداوند می‌فرماید اصحاب بهشت، مردان بهشتی و همسران آنها که مؤمن بودند و بهشتی‌اند، در بهشت به سر می‌برند؛ برخلاف مردانی که به خود ظلم کردند و همسرانشان که بر خود ستم کردند و هر دو اهل دوزخ‌اند. در آیات زیادی خداوند فرموده است:مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى‏ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ  (نحل / 97) آیات مبارکه دیگر مثل غافر / 40، نساء / 124 بیان می‌دارند که زن و مرد هردو به پاداش و اجر اعمال نیک خود می‌رسند. إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضَاً حَسَناً یُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ (حدید / 18).إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِیماً (احزاب / 35) همچنین آیاتی در قرآن کریم هست که طبق آنها زن بدکار از شوهر بهشتی جدا شده و سرنوشت کاملاً متفاوت دارد، مانند فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا  امْرَأَتَهُ کَانَتْ مِنَ الْغَابِرِینَ. (اعراف / 83). هرگز چنین نیست که مرد بدکار، زن نیکوکار را به دنبال خود بکشاند. آسیه همسر فرعون خانه‌ای نزد خدا می‌گیرد، در حالی که فرعون از غرق شدگان و هلاک شدگان در دنیا و آخرت است. رَبِّ ابْنِ لِی‌عِندَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ‌ وَنَجِّنِی‌ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ. (تحریم / 11). 2. عادت ماهیانه‌ زنان بیماری و آلودگی است، زنان به کشتزار (زمین) تشبیه شده‌اند و در کنار یتیمان، کودکان و مردان ضعیف قرار گرفته‌اند. برای عادت ماهیانه زنان به دو آیه مبارکه استناد کرده است: وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ المَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ (بقره / 222) وَإِن کُنتُم مَرْضَى‏ أَوْ عَلَى‏ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنکُم مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَیَمَّمُوا... (نساء / 43). آیه‌ مبارکه نساء ربطی به حیض ندارد. به «آلودگی» و «بیماری» زنان هم در آن اشاره‌ای نشده است. چنین به نظر می‌رسد که ایشان از «لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ... فَتَیَمَّمُوا»، این برداشت را کرده است که وقتی زنان را در حالت حیض لمس کردید باید خود را بشوئیید. در تورات، سفر لاویان آمده است که «هر کس زن را در حال حیض لمس کند، تا شام نجس است... هر کس بستر او را لمس کند، باید لباس خود را بشوید و...» (تفسیر نمونه، 2 / 173). شاید خانم «رادد» این مطالب را در ذهن داشته و از لاَمَسْتُمُ النِّسَاءَ چنین تعبیر کرده است؛ در حالی که این گونه تعابیر در جاهای دیگر قرآن نیز آمده است، از جمله آیه مبارکه بعدی در همین سوره. قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ (بقره / 222). این آیه حیض را آزار و مشقت برای زن می‌خواند. «زن در ایام حیض به لحاظ جسمی آمادگی آمیزش جنسی ندارد و اختلال مزاج برای زن پیش می‌آید و او را نسبت به آمیزش بی‌نشاط می‌سازد. همچنین در این ایام که رحم زن در حال تخلیه خون است، آمادگی پذیرش نطفه را ندارد و طبق اظهار نظر دانشمندان، ممکن است انتقال آلودگیهای خون از مجرای مرد، او را برای همیشه عقیم سازد». (‌تفسیر نور، 353) جمله حَتَّى‏ یَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ.... قرینه‌ای است که آنچه مباح نبوده و اعتزال از آن واجب شده، تنها آمیزش است، نه مطلق معاشرت وگرنه می‌فرمود: فاذا تطهرن فعاشروهن. (تفسیر راهنما، 99 ـ 100). بنابراین حیض برای زن نه بیماری است و نه آلودگی؛ بلکه سنت آفرینش بر این قرار گرفته است که زنان حیض شوند تا نسل آدمی باقی بماند؛ البته در روایات سخنانی شبیه آنچه خانم رادد می‌گوید، درباره زن حایض بیان شده است که نویسنده به روایات اشاره‌ای ندارد. مهدی مهریزی در کتاب شخصیت و حقوق زن در اسلام به این روایات که تعدادشان به هشت عدد می‌رسد، به تفصیل پرداخته‌ و سند و دلالت آنها را بررسی کرده و نوشته ‌است که از این هشت حدیث، سه عدد مرسل و چهار عدد علاوه بر ارسال، فاقد توثیق است و تنها یک روایت معتبر است که طبق آن امام کاظم(ع)  در جواب این پرسش که آیا زن حایض می‌تواند بر بالین مریض در حال احتضار بنشیند، فرمود: ایرادی ندارد می‌تواند، از او پرستاری کند، اما نزدیک جان دادن از او دور شود «فانّ الملائکه تتأذی به.»، زیرا فرشتگان به وسیله آن اذیت می‌شوند (‌شخصیت و حقوق زن در اسلام، 124 ـ 125). 3. تشبیه زن به کشتزار از مواردی است که برای خانم رادد خوشایند نیست و آن را دلیلی برای پایین بودنِ مقام زن و وابسته بودنِ او به مرد می‌داند. در حالی که مطلب چنین نیست و تشبیهات بی‌بدیل قرآن یکی از زیباترین جلوه‌های اعجاز بیانی این کتاب عزیز است. خداوند در آیه مبارکه نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ به نکات ظریفی اشاره دارد، از جمله اینکه: یکی از مهم‌ترین اهداف ازدواج و عمده‌ترین کارکرد خانواده، تولید نسل است، زن وسیلة خاموش کردن شهوت و هوسرانی مرد نیست و انتخاب همسر مناسب بسیار مهم است، «زن بنیان‌گذار آبادی‌ها و سرمایه‌گذار تاریخ و فرستنده هدایای اخروی است نِسَاؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ... وَقَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ، اگر نسل پاک تحویل دهید، خودتان بهره‌مند می‌شوید قَدِّمُوا لْأَنْفُسِکُمْ. خواسته‌های نفسانی باید با تقوا کنترل شود أَنَّى‏ شِئْتُمْ... وَاتَّقُوا اللّهَ » (قرائن،‌ همان، ‌355). 4. خانم «رادد» نوشته است: قرار گرفتن زنان در کنار یتیمان، کودکان و مردان ضعیفی که توانایی جنگ ندارند، منعکس کننده‌ی موقعیت زیردستی و پایین آنهاست. در حالی که اولاً: یتیم شدن، کودک بودن و سالمند گشتن دلیل بر زیردست بودن نیست. و ثانیاً: یتیم، کودک و سالمند در قرآن جایگاه خاص و حقوق ویژه‌ای دارند و به هیچ عنوان در پیشگاه خدا موجودات پایین و ثانوی نیستند. یتیم دُردانه است و خداوند بارها از حقوق او و وظایف مؤمنان نسبت به وی یاد کرده و به رسول اکرم(ص) امر کرده است به شکرانه‌ تمامی نعمتها (هدایت وَوَجَدَکَ ضَالّاً فَهَدَى و پناه ... یَتِیماً فَآوَى‏ و خانواده و غنا  ... عَائِلاً فَأَغْنَى و مهم‌تر از همه مقام رسالت و اینکه وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى‏ خدا رضای او را می‌خواهد) یتیم را نوازش کند و از در نراند فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ (ضحی / 5 ـ 6) رسول اکرم خود یتیم بود و خداوند به جان او سوگند می‌خورد. طبق دستور اسلام همه‌ی مؤمنان در برابر یتیم مسئولیت سنگین دارند. اسلام برای کودکان و حفظ و پرورش آنها قبل از تولد و دوران شیرخوارگی تا بالغ شدن ـ دستورهایی فراوانی دارد. بر اساس همین رهنمودها کودک آن قدر قابل احترام و عزیز است که اگر او را از جایش در مسجد بلند کنند تا در جایش فرد تازه وارد که بزرگ یا فرد متشخص است بنشیند، مکان وی غصبی و نمازش باطل است. درباره سالمندان نیز امر شده است وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا  کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرا. (اسراء / 24). هرکس که به بزرگ احترام نکند و به کودک محبت نورزد، از ساحت این دین مقدس دور می‌ماند. بنابراین قرار گرفتن در کنار این گروه‌ها عیب و نقصی برای زن نیست و تنها برای این لطافت و شکننده بودن زن است؛ مثل یتیم که آسیب‌پذیر است، کودک که ظریف و شکننده و سالمند که بنیه‌ای ضعیف دارد، به این ترتیب آیات می‌گویند زن نیز شرائط خاصی دارد و باید حال او رعایت شود. ما مسلمان‌ها این آیات را نشانه توجه پروردگار به زن می‌دانیم و دکتر رادد گویا کم توجهی! 5. نویسنده در بخش دیگر در رابطه با همجنس بازی به حضرت لوط ـ علی نبینا وآله وعلیه السلام ـ اشاره می‌کند و می‌نویسد: لوط و خانواده‌اش از عمل زشت خود توبه کردند و خداوند آنها را بخشید! حال آنکه در قرآن کریم اصل کرامت و عصمت پیامبران محفوظ است. اسلام معتقد است: «پیامبران برگزیدة حق از میان مردمند. آنها والاترین و بهترین چهره‌های انسانی هستند که به مقام رسالت و نبوت رسیده‌اند... مصطفای حقند و صفوة انسان‌ها؛ زیرا تنها انسانِ مصطفاست که می‌تواند نبی و رسول بشود، و پیام صاف از خطا و زلال از خبط و منزه از باطل و مبرّای از جهل را به درستی دریافت و به امانت نگهداری و در کمال صحت ابلاغ کند». (سیره پیامبران در قرآن، 43) هیچ پیامبری در قرآن به عملِ خلافِ مقام نبوت و رسالت متهم نشده است. لوط  ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ به قومش می‌فرماید: ... لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِینَ... بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ، (اعراف / 80 ـ 81) به این ترتیب حضرت لوط عمل زشت قوم خود را محکوم می‌کند. 6. خانم «رادد» از حق مالکیت زنان با شگفتی یاد می‌کند و نمی‌تواند بپذیرد که زن مسلمان هزار و چهارصد سال پیش ارث می‌برده، مالک اموال خود بوده، برای اموال خود وصیت می‌کرده و آنچه را که کسب می‌کرده، ملک شخصی‌اش شمرده می‌شده است زیرا می‌بیند که در جوامع غربی زنان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به این آزادی‌ها دست یافتند... اینجا فضیلت‌ها و برتری‌ها را نمی‌توان انکار کرد چه باید کرد؟ حالا باید این فضیلت را از قرآن گرفت و به جاهای دیگر نسبت داد، لذا می‌نویسد: اولاً) این حقوق به اقتضای زمان خاص به زنان داده شد. ثانیاً) زنان قبل از ظهور اسلام نیز در مکه و مدینه ارث می‌بردند. ثالثاً) چون موجودات ضعیف و ناتوانی به حساب می‌آیند و در کنار کودکان و یتیمان ذکر می‌شوند، رسیدگی به آنها عمل اخلاقی محسوب می‌شود. در رابطه با اقتضای شرایط آن زمان نیز نوشته است: «مردان مسلمان در جنگ‌ها به خاطر اسلام کشته می‌شدند و این خطر وجود داشت که بستگانشان به خانواده‌‌ای برگردند که به احتمال زیاد مخالف اسلام بود. بنابراین باید به بستگانِ کشته شدگان کمک مالی می‌شد و با این کمک‌ها از آنان حمایت صورت می‌گرفت.» در عصر نزول قرآن محرومیت زنان از ارث در همة دنیا و اقوام و ملل سنّتی جاری بود و زن به عنوان همسر مادر خواهر یا دختر ارث نمی‌برد و اگر استثنائاً به زنی چیزی از مال می‌دادند به عناوین دیگر بود. همین طور به اطفال صغار و ایتام ارث نمی‌دادند؛ مگر در بعضی موارد به عنوان ولدیت و قیمومیت همیشگی. این سنّت در همه جا مرسوم بود. مردم عرب هم زنان را به طور مطلق از ارث محروم می‌دانستند (المیزان فی تفسیر القرآن،‌358) به کسی ارث می‌دادند که بتواند بجنگد. از همین رو ابن جریر و ابن ابی حاتم از ابن عباس چنین روایت کردند: وقتی آیه فرائض ـ سهامی که خدا برای ارث فرزندان دختر و پسر و پدر و مادر در نظر گرفت ـ نازل شد، مردم خوششان نیامد یا حداقل بعضی اعتراض کردند که آیا ارث را به کسانی بدهیم که نمی‌توانند با کسی جنگ کنند و غنیمتی به دست آورند؟ (الدر المنثور، 2 / 125). زنان در بین مردم عرب قبل از اسلام گاهی خودشان مثل اموال به ارث گرفته می‌شدند. پس این ادعا که در آن عصر و قبل از ظهور اسلام زنان ارث می‌بردند و ثروت حضرت خدیجه(س)  شاهد آن است، ادعای بدون دلیل می‌باشد. البته استثناها را در هر جامعه‌ای منکر نمی‌شویم. در همان عرب جاهلی که عرف عام این بود که برای زن و کسی که نمی‌تواند بجنگد ارث نمی‌داد، به ندرت اتفاق می‌افتاد که زنی هم ارث ببرد. در کتاب «المیراث فی شریعة الاسلامیه» آمده است: اولین کسی که به دختر ارث داد، عامر بن جُشم بن حبیب بود و این به عنوان یک عمل نادر در تاریخ منعکس شد. (المیراث فی شریعة الاسلامیه، 37 ـ 42)، لذا تمام شواهد تاریخی گواه این است که در عرف عرب جاهلی ارث به زن تعلق نمی‌گرفت. در رابطه با ثروت حضرت خدیجه(س)  هم هیچ دلیلی مبنی بر اینکه اموال ایشان سهم الارث بوده، ارائه نشده است. به علاوه منطقی نیست که به خاطر وجود یک یا چند زن ثروتمند چنین استدلال شود که پس زنان در آن عصر ارث می‌بردند؛ در حالی که همه‌ شواهد تاریخی برخلاف آن است. 7. خانم «روت رادد» نوشته است: زن ارث می‌برد، ولی نصف مردان! در آخر هم چنین نتیجه‌ گرفته است: با اینکه قوانین میراث در اسلام منبع درآمد سرنوشت‌ساز برای زنان فراهم می‌کند، منعکس کننده موقعیت زیر دست و فرعی آنهاست! این جملات از بی‌اطلاعی او حکایت می‌کند، زیرا: ملاک ارث در اسلام مؤنث و مذکر نبود، وگرنه باید همه جا و در همه موارد مردان دو برابر زنان ارث می‌بردند، در حالی که مواردی هست که زن و مرد ارث برابر می‌برند و در مواردی هم ارث زن بیشتر است، مانند: 1ـ پدر و مادر: هر کدام یک ششم ارث می‌برند. 2ـ خواهر و برادر مادری و فرزندان آنان: یکسان ارث می‌برند. 3ـ جد و جده مادری: یکسان ارث می‌برند. 4ـ دائی و خاله: یکسان ارث می‌برند. (شخصیت و حقوق زن در اسلام، 467). در باره مواردی که سهم زن بیشتر از سهم مرد باشد، می‌توان به جایی اشاره کرد که میّت غیر از پدر و دختر، وارث دیگر نداشته باشد. در اینجا پدر یک ششم می‌برد و دختر بیش از آن. موارد دیگری هم هست که در کتب آمده است مهم این است که زن برخلاف سنت حاکم بر کل آن روزگار، مانند شوهر با تمام طبقاتِ ارث، حضور حقوقی دارد و ملاک هرگز زن بودن و مرد بودن نبوده بلکه معیار غُنم و غُرم است، یعنی هر کس بیشتر خسارت می‌بیند، بیشتر بهره می‌برد. اگر مرد نفقه و مهریه می‌پردازد و جهاد ابتدایی بر او واجب است و هزینه جنگ را باید تحمل کند و دیه عاقله بر عهده مردان است، باید با ارث نوعی توازن در تقسیم ثروت بین زن و مرد برقرار شود. از این رو طراحی اسلام بسیار عادلانه است و قوانین ارث هرگز زن را در موقعیت پست و پایین «Subordinate»، قرار نمی‌دهد. 8. یکی از موضوعات شگفت‌آور برای نویسنده داستانِ آفرینش و آیات قرآن در رابطه با همسر آدم ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ است. همین طور دیگر انبیاء و زنانی که در رابطه با آنها مطرح است. نویسنده آیات زیبای قرآن در رابطه با‌ آفرینش اولین زن و مرد را بیان می‌کند؛ اینکه همسر آدم(ع)  در خلقت با او مساوی و مقارن است، سبب وسوسه‌ی او نیست، گناه بیشتر را آدم(ع)  به دوش می‌گیرد و اصلاً در این داستان مسئله اصلی زن بودن و مرد بودن نیست، بلکه میثاق و پیمان الهی با بشر مطرح است. اینها خانم «رادد» را به شگفتی واداشته است. او در اینجا همه چیز را بیان می‌کند و بدون اینکه نتیجه‌گیری کند، مثل همه بخش‌های دیگر، وارد روایات می‌شود و می‌نویسد: «اما در روایات تفسیری نقش زن در خلقت کاملاً منفی است». وی روایاتی را که در آنها زن کاملاً شبیه آنچه در عهدین خوانده‌ایم، نشان داده می‌شود، از ناکجا آباد جمع کرده و هیچ آدرس هم نداده است و نگرانی‌اش این است که مبادا این چهره‌های قرآنی، تصاویر و الگوهای شخصیت‌هایی را که عهدین معرفی کرده و باید مسلط باشد، خدشه‌دار کند. چنان که می‌نویسد: »Some of these could change the dominant precedent or role model that emerges from the holy text.« نویسنده بعد از داستان خلقت، به قصه یوسف ـ علی نبینا وآله وعلیه السلام ـ پرداخته است. ما به دو اشتباه او در این قصه پاسخ می‌دهیم. از آیه مبارکه 53 سوره یوسف وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی... چنین فهمیده است که حضرت یوسف(ع)  به تمایل خود به گناه اعتراف کرده است. حال آنکه محتمل است این جمله ادامه‌ سخنان زلیخا باشد که گفت: أَنَا رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِینَ ذلِکَ لِیَعْلَمَ أَنِّی  لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَیْبِ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی کَیْدَ الْخَائِنِینَ وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ... در تفسیر نمونه آمده است: ارتباط دادنِ این دو با یوسف به قدری بعید و خلاف ظاهر است که با هیچ یک از معیارهای ادبی سازگار نیست: الف) «ذلک» که در آغاز آیه ذکر شده، در حقیقت به عنوان ذکر علت است، علت برای سخن پیش که چیزی جز سخن همسر عزیز مصر نیست. و چسبانیدن این علت به کلام یوسف که در آیات قبل از آن به فاصله آمده است، بسیار عجیب است. ب) اگر این دو آیه بیان گفتار یوسف باشد، یک نوع تضاد و تناقض در میان آن خواهد بود، زیرا از یک سو، یوسف می‌گوید: من هیچ خیانتی به عزیز روا نداشتم و از سوی دیگر می‌گوید: من خود را تبرئه نمی‌کنم چرا که نفس سرکش به بدی‌ها فرمان می‌دهد. ج) این گونه سخن را کسی می‌گوید که لغزشی هر چند کوچک از او سر زده باشد، در حالی که می‌دانیم یوسف هیچ گونه لغزشی نداشت. د) اگر منظور این است که عزیز مصر بداند او بی‌گناه است، او که از آغاز (پس از شهادت آن شاهد) به این واقعیت پی برد، و لذا به همسرش گفت: از گناهت استغفار کن و اگر منظور این باشد که بگوید به شاه خیانت نکردم، و توسل به این عذر و بهانه که خیانت به همسر وزیر خیانت به شاه جبار است، یک عذر سست و واهی به نظر می‌رسد. خلاصه این که ارتباط و پیوند آیات، چنین نشان می‌دهد که همه‌ی اینها گفته‌های عزیز مصر باشد که مختصر تنبه و بیداری پیدا کرده بود و به این حقایق اعتراف کرد. حتی اگر این جملات به حضرت یوسف(ع)  نسبت داده شود، مفسران بیان کرده‌اند که منظور از وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ این است که یوسف(ع)  مصون ماندن خویش از گناه را به یاری خدا می‌دانست؛ نه برخاسته از اراده‌ خود. او با جملة وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی نمی‌خواست بگوید من گناه کرده‌ام، بلکه با توجه به عبارت إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّی در مقام بیان این حقیقت بود که اگر من مرتکب گناه نشد‌م؛ نه به خاطر توان شخصی است، زیرا نفس هر کسی ترغیب کننده به گناه است، بلکه آلوده نشدن من به گناه به توفیق و رحمت الهی بود. (تفسیر رهنما، 8/446). 9. خانم «رادد» در مورد یوسف(ع)  نوشته است: وی از برادران خود انتقام گرفت             …takes revenge on his brothers که این‌ هم درست نیست، زیرا حضرت یوسف(ع)  نه تنها انتقام نگرفت، بلکه عمل زشت برادران را به شیطان نسبت داد تا آنها احساس خجالت نداشته باشند و با خوشی و رضایت با او زندگی کنند. باز عمل آنها را به جهالتشان و اینکه در آن وقت آنها نمی‌دانستند، نسبت داد. قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ (یوسف / 89).  ... وَجَاءَ بِکُم مِّنَ الْبَدْوِ مِن بَعْدِ أَن نَّزَعَ الشَّیْطَانُ بَینِی وَبَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِمَا یَشَاءُ...  (یوسف / 100). 10. خانم «رادد» از آسیه همسر فرعون یاد می‌کند که در قرآن الگوی همه‌ مؤمنان معرفی شده است. وی می‌نویسد: این جایگاه به این خاطر به او تعلق گرفت که فرعون را متقاعد کرد موسی نوزاد را نکشد! حال آنکه وی این مقام را هنگامی به دست آورد که به خداوند ایمان آورد، شکنجه‌های ذوی الاوتاد (فرعون) را قبول کرد و با این همه سختی، تزلزلی در ایمان او رخ نداد و در معنویات به بالاترین مقامات رسید، تا آنجا که از خدا درخواست کرد: رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ (تحریم / 11). به این ترتیب آسیه همجوار خدا گشت و تاج الرجال شد. بلی این مقامات برای زن در قرآن ثابت است، چنان که زکریای پیامبر و مصطفای خداوند ـ علی نبینا و آله و علیه السلام ـ به مقامات مریم(س)  غبطه می‌خوردند. 11. نویسنده در رابطه با داستان «افک» نوشته است: شیعه چنین نظر دارد که عایشه هیچ وقت از اتهام زنا تبرئه نشد، زیرا نام او هرگز در قرآن نیامده است. خانم رادد در اینجا هم سند و دلیلی نمی‌آورد. او مطلب را در همان یک جمله خلاصه می‌کندو این با روشهای علمی مطابقت ندارد. برای اطلاع خانم «رادد» باید بگوییم شیعه اصلاً عایشه را مورد اتهام نمی‌داند تا به تبرئه احتیاج داشته باشد. تمام روایاتی که در منابع اهل سنت در مورد افک آمده است،‌ به عایشه منتهی می‌شود و سند روایت چنان ضعیف است که حتی برای خود اهل سنت اعتمادپذیر نیست. ابن عباس و ابن زبیر ـ راویان حدیث افک ـ در سال وقوع ماجرا (سال غزوة بنی المصطلق) خردسال بودند. در ضمن ابن عباس در آن سال در مدینه نبود، چون در سال هشتم هجری وارد مدینه شده بود. پس این دو شاهد و در ماجرا حاضر نبودند، بلکه ماجرا را از عایشه نقل کرده‌اند. ابوهریره راوی دیگر حدیث در جنگ خیبر مسلمان شد که آن هم پس از غزوه بنی المصطلق بود. او هم داستان را از عایشه یا کعب الاحبار نقل کرده است. پس روایت صحیح و معتبری برای حدیث افک و اتهامِ زده شده به عایشه وجود ندارد. گذشته از ضعف سند روایات، محتوای آنها نیز پذیرفتنی نیست، زیرا دلایل متعددی نشان دهنده این است که محتوای روایات از شأن و مقام رسول خدا بسیار دور است، مانند: مشکوک بودنِ پیامبر خدا(ص)  تا آخرین لحظه، مشورت ایشان با اسامة بن زید در حالی که زید زنده بود، و آیاتی که گروه تهمت زننده و اشاعه کننده را به خاطر این که وقتی دروغ را شنیدند، نیک اندیشی نکردند و نگفتند دروغ آشکار است، به شدت مذمت می‌کند، و اینکه ممکن نیست پیامبر گرامی اسلام در این خطابات شریک باشد. شأن نزول دیگری که شیعه و اهل سنت نقل کرده‌اند، به ماریه قبطیه مربوط می‌شود که باز هم از نظر سند و محتوا اشکالات زیادی دارد و هرگز نمی‌توان به مضامین باطل و سند اعتمادناپذیر آنها تکیه کرد (پیام زن، ش 11 و 12، بهمن و اسفند سال 1385، ص 250). به هر حال مهم این است که به خانم «روت رادد» گفته شود شیعه هرگز عایشه را به زنا متهم نکرده و او را از عمل منافی عفت کاملاً مبرا دانسته است. در مقاله خانم «روت رادد» مطالب دیگری هم مثل شهادت زن، ماندنِ زنان در خانه، حجاب، اذیت و آزار جنسی زنان پیامبر توسط مسلمانان، متعه، زنان برده، خوردن آدم و حوا از درخت جاودانگی و نکاتی در مورد قرائتهای فمینیستی از قرآن وجود دارد، اما ما به همین مقدار بسنده می‌کنیم و امیدواریم در تحقیقی جداگانه به دیگر مطالب قابل بحث مقاله ایشان پرداخته شود. دکتر روت رادد در فراز دیگر از مقالة خود به جدائی و عدم اختلاط زن و مرد اشاره کرده، از آیه مبارکه 23 سوره احزاب (وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ ...) خطاب به همسران پیامبر اسلام(ص) ، ماندنِ زنان را در خانه نتیجه گرفته و دلیل آورده است که: ادامه‌ این آیه زنان را بر پوشیدن لباس متواضعانه، خواندن نماز و پرداختن زکات و اطاعت از خدا و رسولش فرا خوانده که می‌توان از آن چنین نتیجه گرفت که دستور (قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ) شاید برای همة زنان مسلمان قیاس شود. چند نکته در این جا قابل یادآوری است: غالب مفسران خطاب این بخش از آیه کریمه را مربوط به زنان پیامبر اسلام(ص)  می‌دانند چنان که حضور زنان مسلمان در صحنه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی از صدر اسلام تاکنون،‌ این نظر را تأیید می‌کند. به علاوه استقلال اقتصادی زنان و جواز کسب و کار، حدود الهی پوشش، حجاب،‌عدم تبرّج، خضوع در قول و در نگاه و بسیاری از آموزه‌ها و رهنمود‌ها در باب حقوق و وظایف، گواه بر حضور و فعالیت زنان در اجتماع است. اما اسلام گرچه حضور اجتماعی زنان را با رعایت ضوابط و شرایطی مجاز، و حتی در مواردی ضروری شمرده است،‌ در عین حال، ‌مهم‌ترین وظیفة وی را مادری و همسری معرفی می‌کند، زیرا مادر رکن اصلی خانواده و خانواده اساسی‌ترین بنای اجتماعی در تربیت و شکل‌گیری شخصیت افراد است تا آن جا که ریشة سعادت و شقاوت انسان‌ها را در خانواده باید جست‌وجو کرد. بنابراین هرگاه اشتغال زن و بیرون رفتن او از خانه با نقش‌ مادری‌اش تعارض پیدا کند، اسلام جلوس در خانه را بر خروج ترجیح می‌دهد و این در صورتی است که عوامل منفی اقتصادی و فرهنگی،‌ به ویژه فقر، نابرابری طبقاتی، ‌طلاق و استثمار، تحقیر و ستمدیدگی زنان به حداقل ممکن رسیده باشد، به طوری که زنان ناگریز نباشند برای رهایی از این نوع مشکلات، بار سنگین اشتغال را بر دوش کشند. اسلام در همان حال که به انگیزه‌های مشروع مانند رفع نیاز‌های اقتصادی خانواده و کمک به نیاز‌های جامعه به دیدة احترام می‌نگرد، زیاده خواهی، رفاه‌طلبی بی‌حدّ و مرز، دست‌یابی به تشابه کامل با مردان و رقابت با شوهران را مردود می‌شمارد (اسلام و جامعه شناسی خانواده، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، سال 85، 81). اسلام به زن اجازة خروج از خانه داد، ولی «خانه براندازی» نکرد. شخصیت،‌ کرامت و وظیفة خطیر مادری و همسری وی را حفظ کرد و او را مجبور به انجام کارهای خلاف میل طبیعت وی ننمود، این درست بر خلاف فضای پر از تناقض‌های گوناگونی است که برای زن بنا کرده‌اند که در آن «زنان چیزی را که نمی‌خواهند، می‌خواهند»! (آرایش، مد و بهره‌کشی از زنان، 97). در ایالات متحده آمریکا یک نظر سنجی که لوس آنجلس تایمز آن را انجام داد و شگفتی فمینست‌ها را برانگیخت،‌ نشان داد 79% زنان امریکایی شاغل دارای فرزند، اگر بتوانند در خانه با کودکان خود بمانند، از شغل دست خواهند کشید (جنگ علیه خانواده، 220). در سوئد که برای رفع اشتهای بوروکراسی تشنة مالیات، ماندن در خانه نوعی خیانت به دولت حساب می‌شود، 53% زنان در یک نظرسنجی اصلاً نمی‌خواستند بیرون از خانه کار کنند (جنگ علیه خانواده، 219).در نظام ارزشی اسلام، زن انسانی است که تمام لوازم و ابزار برای ارتقای انسانی و رسیدن به اوج قلة بندگی را دارد ‌در چنین نظامی ارزش نه جلوس در خانه است، نه خروج از آن؛ بلکه مهم آن است که زن مسلمان با توجه به وظایف خود و شرایط حاکم بر اجتماع به دنبال رعایت ارزش‌های اساسی باشد. 12. دکتر روت رادد در بخش دیگر از مقالة خود با اشاره به آیه 282 سوره بقره، در رابطه با شهادت زن، می‌نویسد: «شهادت زنان یکی دیگر از مسائل دو پهلو در قرآن است. زمانی که به دو شاهد مرد نیاز باشد و دو مرد نباشد، شهادت یک مرد و دو زن کافی است و دلیل آن به صراحت در قرآن بیان شده است که اگر یکی خطا و فراموش کرد، دیگری به یادش آورد، به عبارت دیگر زنان در شهادت قانونی قابل اعتمادند، ولی حافظه شان مثل مردان دقیق و درست نیست.» (Roded, Ruth, Encyclopedea of Quran page. 525) در جواب ایشان به اجمالاً بیان می‌داریم: الف: در آیه مبارکه 282 از سوره بقره: (وَاسْتَشْهِدُوا شَاهِدَیْنِ مِن رِجَالِکُمْ فَإِن لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجِلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن  تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَى )، واژة ضلال که علت عدم تساوی زن و مرد در شهادت عنوان شده، به معنای گم شدن، پنهان شدن، ضایع گشتن، گمراهی و نسیان ... است. برخی از مفسران آن را به فراموشی و بعضی دیگر به ضلال معنی کرده‌اند. طبق احتمال اول ضمیر «احداهما» در هر دو جا به زنان بر می‌گردد و به گفتة علّامه طباطبایی ضمیر اول به یکی از زنان به طور نامعین و ضمیر دوم به یکی از زنان به طور مشخص مربوط است. اما طبق احتمال دوم ضمیر اول به شهادت و ضمیر دوم به زنان بر می‌گردد. با توجه به اینکه برخی لغت نویسان معنای نسیان را در ضمن معانی ضلال نگفته‌اند و نیز تعدد در مرجع از تکرار مناسب‌تر است، احتمال دوم قوّت بیشتری دارد. ضلال در هر یک از دو معنی که به کار رفته باشد، علت آن در آیه بیان نشده است و آنچه مفسران گفته‌اند بیشتر بر حدس و گمان مبتنی است. ( شخصیت و حقوق زن در اسلام)؛ چنان که دکتر روت رادد نیز با حدس و گمان به این نتیجه رسیده است که حافظه زنان دقیق و درست نیست، در حالی که از ظاهر آیة کریمه ـ بنا بر آنچه گفته شد ـ هرگز چنین معنایی استفاده نمی‌شود. ب. در قرآن کریم موارد دیگر در رابطه با شهادت است که در آنها اشاره‌ای به زن یا مرد بودن شاهدان نشده است، مثل طلاق آیه 2، نساء آیه 6، و یا نساء آیه 15. در دایرة المعارف سیره آمده است که قرآن در هشت جا (شش مورد شهادت و دو مورد قسم) رهنمودهایی را در رابطه با شهادت بیان داشته است و در بیشتر موارد اصلاً اشاره‌ای به جنس شاهدها نشده است، لذا کاملاً بی انصافی است اگر از کاربرد ضمایر جمع مذکر مثل «منکم» چنین استباط شود که در این آیات قرآن فقط گواهان مرد در نظر گرفته شده است. (Encyclopedia of Seerqh, volume v , page. 467) در این جا باید گفت که در قرآن آیاتی هست که اختصاص به صنف مخصوص ندارد مانند آیاتی که در آن سخن از ناس یا انسان است. آیاتی هم هستند که در آن سخن از مرد هست، مانند آیاتی که در آن ضمیر جمع مذکر سالم به کار رفته است و آیاتی که از لفظ مردم استفاده شده است،‌ مثل یعلمکم، یعلمهم... . این گونه کاربرد بر اساس فرهنگ محاوره است. وقتی می‌خواهند سخن بگویند، می‌گویند مردم چنین می‌گویند، این مردم در مقابل زنان نیستند، بلکه مردم یعنی «توده ناس». این فرهنگ محاوره و عرف بین المللی است و در مقام لفظ چنین تعبیر می‌شود. بنابراین در آیاتی مثل 6 و 15 از سوره نساء قرآن مطلقاً اشاره‌ای به مرد یا زن بودن شاهد‌ها ندارد. ج. اگر گواهی دو زن در برابر یک مرد نقص در حافظه و شخصیت زن شمرده شود، در مورد دو شاهد مرد «شهیدین من رجالکم» یا چهار شاهد مرد در مورد دیگر چه می‌گوییم؟ آیا یک مرد به تنهایی قابل اعتماد نیست؟ آیا نقص در عقل و حافظه یا دین اوست که حتماً باید دو تا یا چهار تا باشد؟ حقیقت این است که این موارد هرگز نباید ابزاری برای ارزیابی منفی شخصیت زن باشد، زیرا کاملاً بی‌انصافی است که بدون درک روح اسلام، و روح قرآن به عنوان مجموعه‌ای از رهنمودها برای تربیت دل و جان انسان‌ها، با برخوردهای برشی، تحلیل‌های خودسرانه ارائه داد. د. در مواردی که زن بیش از مرد اشراف دارد، مانند شهادت بر زایمان و ولادت طفل و اینکه مثلاً طفل به دنیا آمد و آنگاه مرد (که در ارث برای او تأثیر دارد) شهادت یک زن (قابله) به تنهایی پذیرفته است. (زنان و سه پرسش اساسی، مدرسه امام علی بن ابیطالب، س 82 / 353). با توجه به آنچه به اجمال بیان شد، می‌توان گفت شریعت با توجه به شرایط خاص روحی ـ روانی و موقعیت‌های اجتماعی زن و مرد، احکام را به صورت دقیق ترسیم کرده است و مراد شارع مقدس ایجاد نظام حقوقی مناسب برای هدایت انسان‌ها به سوی خداوند است. 13. دکتر رادد در صفحه 537 از مقالة خود دکتر عایشه عبدالرحمن بنت الشاطی (96 ـ 1913) را به عنوان اولین مفسر زن معرفی کرده است، در حالی که مخزن العرفان نوشتة سیده نصرت فرزند سید محمد علی امین که در سال 1403 در 90 سالگی در اصفهان ایران وفات یافت، قبل از تفسیر بنت الشاطی به رشتة تحریر در آمده است. منابع: 1. ادوارد سعید، اسلام رسانه‌ها، اکبر افسری، چاپ شرکت افست، 1379. 2. ادوارد سعید، برخورد تمدن‌ها، عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 85. 3. ادوارد سعید، عبدالرحیم گواهی، شرق‌شناسی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1383 چ چهارم. 4. ثواقب، جهانبخش، نگرش تاریخی بر رویارویی غرب با اسلام، دفتر تبلیغات اسلامی، 79. 5. جوادی آملی،  عبدالله، تفسیر موضوعی، مرکز نشر اسراء، قم،‌1379. 6. جوادی آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، نشر اسراء، 1381. 7. زمانی، محمد حسن، شرق ‌شناسی و اسلام‌شناسی غربیان، دفتر تبلیغات اسلامی، 1385. 8. زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن، مؤسسه بوستان کتاب، 1385. 9. شوقی ابوخلیل، اضواء علی مواقف المستشرقین والمبشرین، جمعیة الدعوة الاسلامیة العالمیه،    1969 چ دوم. 10. صادقی، تقی، رویکرد خاور‌شناسان به قرآن، فرهنگ گستر 1379. 11. طباطبائی، سید محمد حسین، سید محمد باقر موسوی همدانی، المیزان فی تفسیر القرآن، دفتر انتشارات اسلامی، 1382. 12. علی الصغیر، محمد حسین، خاورشناسان و پژوهش‌های قرآنی، مطلع الفجر، 1372. 13. قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درس‌هایی از قرآن، 1381. 14. محمد امین حسن محمد بنی عامر، المستشرقون و القرآن الکریم، دارالأمل للنشر والتوزیع، 2004. 15. مهریزی، مهدی، شخصیت و حقوق زن در اسلام،  انتشارات علمی فرهنگی 1382. 16. الویری، محسن، مطالعات اسلامی در غرب، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1381. 17. هاشمی رفسنجانی، تفسیر رهنما، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1379. 18. Roded, Ruth, Women and the Quran, Encyclopaedia of the Quran, P. 523. 19. Motzki, Harald, Marriage and Divorce, Encyclipaedia of the Quran P. 276. 20. Motzki, Harald, Chastity, Encyclopaedia of the Quran, P. 298. 21- Brockopp, Jonathan, Slaves and Slavery, Encyclopeadia of the Quran, p. 56. 22- Brockopp, Jonathan, Concubines, Encyclopeadia of the Quran, P. 396. 23- Motzki, Harald, Bridewealth, Encyclopaedia of the Quran, p. 258. 24- Mc Auliffe, Jane Dammen, Fatima, Encyclopaedia of the Quran, p. 192. منبع: مجله قرآن پژوهی خاورشناسان شماره 5 انتهای متن/

92/12/21 - 03:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن